۸۷٬۹۰۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جمع بندی' به 'جمعبندی') |
جز (جایگزینی متن - ' اگر چه' به ' اگرچه') |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
اما واژة اصلاح در لغت به معنی «درست کردن، آباد کردن و آماده ساختن چیزی به نیکویی»است. <ref>(جُرّ،1363: 216)</ref> فرهنگ فارسی عمید نیز باتفصیل بهتری، آورده است: «اصلاح (اسم مصدر) [عربی] 'eslāh ۱. برطرف کردنِ عیب و ایرادِ چیزی؛ درست کردن: اصلاح خط فارسی. ۲. تراشیدن یا کوتاه کردنِ مویِ سروصورت. ۳. برطرف کردنِ ایراداتِ نوشته؛ ویرایش کردن: این مقاله به اصلاحِ بیشتری نیاز دارد. ۴. از بین بردنِ اخلاق یا عاداتِ بدِ کسی از طریق آموزش.»<ref>(عمید،1392: واژه اصلاح)</ref> | اما واژة اصلاح در لغت به معنی «درست کردن، آباد کردن و آماده ساختن چیزی به نیکویی»است. <ref>(جُرّ،1363: 216)</ref> فرهنگ فارسی عمید نیز باتفصیل بهتری، آورده است: «اصلاح (اسم مصدر) [عربی] 'eslāh ۱. برطرف کردنِ عیب و ایرادِ چیزی؛ درست کردن: اصلاح خط فارسی. ۲. تراشیدن یا کوتاه کردنِ مویِ سروصورت. ۳. برطرف کردنِ ایراداتِ نوشته؛ ویرایش کردن: این مقاله به اصلاحِ بیشتری نیاز دارد. ۴. از بین بردنِ اخلاق یا عاداتِ بدِ کسی از طریق آموزش.»<ref>(عمید،1392: واژه اصلاح)</ref> | ||
بررسیِ مفهومیِ واژههای احیاگری و اصلاحگری | بررسیِ مفهومیِ واژههای احیاگری و اصلاحگری اگرچه در نگاه سطحی، کارِ چندان مشکلی به نظر نمیرسد اما در مقطعِ فعلی به دلیل اشتراکات اصلاحگری و احیاگری و عدم مرزبندی دقیق و شفّاف بین تعریفهای این دو مفهوم به علّت عدم سپری شدن تاریخ تکوّن این واژهها سخت است که به صورت قطعی حکم به تمایز این مفاهیم کرد و در باب مؤلّفههای دخیل در هر مفهوم اظهار نظر نمود. <ref>(منصوری، دوگانهی احیا و اصلاح)</ref> | ||
عبارات ذیل گواه آن است که هنوز بین اهل نظر، اجماعی درباره معانی واژههای «اصلاحگری» و«احیاگری» صورت نگرفته است. در این راستا برخی از نویسندگان اظهار نظر تأمّل برانگیزی ارایه داده و به کاربردن اصطلاح «احیاگری دینی» برای ادیان موجود را روشی صحیح و همراه بادقّت ندانسته و گفته است: | عبارات ذیل گواه آن است که هنوز بین اهل نظر، اجماعی درباره معانی واژههای «اصلاحگری» و«احیاگری» صورت نگرفته است. در این راستا برخی از نویسندگان اظهار نظر تأمّل برانگیزی ارایه داده و به کاربردن اصطلاح «احیاگری دینی» برای ادیان موجود را روشی صحیح و همراه بادقّت ندانسته و گفته است: | ||
«به نظر نمیرسد که به کاربردن اصطلاح احیاگری برای ادیان موجود روش صحیحی باشد زیرا احیا به معنای زنده کردن[در مقابل اماته] است و آنچه موجود است[مثل اسلام]، یعنی حیات دارد؛ [نتیجه اینکه احیاگری دراینجا، نوعی تحصیل حاصل است و تحصیل حاصل نیز امری محال است]. | «به نظر نمیرسد که به کاربردن اصطلاح احیاگری برای ادیان موجود روش صحیحی باشد زیرا احیا به معنای زنده کردن[در مقابل اماته] است و آنچه موجود است[مثل اسلام]، یعنی حیات دارد؛ [نتیجه اینکه احیاگری دراینجا، نوعی تحصیل حاصل است و تحصیل حاصل نیز امری محال است]. |