۲۲٬۰۶۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ویرایش}} | {{ویرایش}} | ||
[[پرونده:نهضت مشروطه.jpg|بیقاب|چپ|بندانگشتی|]] | [[پرونده:نهضت مشروطه.jpg|بیقاب|چپ|بندانگشتی|]] | ||
'''نهضت مشروطه''' قیام ملت [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] علیه استبداد سلطنتی قاجار است که در سال ۱۲۸۵ ش، به وقوع پیوست. مشروطیت ناظر بر نوعی از حکومت است که قانون در آن حاکم باشد. به عبارت دیگر حکومت مشروطه به رژیم سیاسی یا حکومتی گفته میشود که میزان اعمال قدرت در آن در حیطه قانون تعریف شده باشد و در برابر حکومت استبدادی قرار میگیرد. | '''نهضت مشروطه''' قیام ملت [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] علیه استبداد سلطنتی [[قاجاریه|قاجار]] است که در سال ۱۲۸۵ ش، به وقوع پیوست. مشروطیت ناظر بر نوعی از حکومت است که قانون در آن حاکم باشد. به عبارت دیگر حکومت مشروطه به رژیم سیاسی یا حکومتی گفته میشود که میزان اعمال قدرت در آن در حیطه قانون تعریف شده باشد و در برابر حکومت استبدادی قرار میگیرد. | ||
فرمان مشروطیت و دستور تشکیل مجلسی مرکب از تمام طبقات، در چهاردهم جمادیالثانی۱۳۲۴ ق به دست [[مظفرالدین شاه قاجار|مظفرالدینشاه]] صادر شد.هدف اصلی نهضت مشروطه، تبدیل قدرت سیاسی خودکامه به قدرت مقید به قانون بود. | فرمان مشروطیت و دستور تشکیل مجلسی مرکب از تمام طبقات، در چهاردهم جمادیالثانی۱۳۲۴ ق به دست [[مظفرالدین شاه قاجار|مظفرالدینشاه]] صادر شد.هدف اصلی نهضت مشروطه، تبدیل قدرت سیاسی خودکامه به قدرت مقید به قانون بود. | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
== زمینهها و آغاز مشروطهخواهی == | == زمینهها و آغاز مشروطهخواهی == | ||
تا آغاز قرن نوزدهم تنها شکل شناختهشده نظام سیاسی در ایران، [[نظام سلطنتی]] بود و این امر تا زمان [[قاجاریه|سلطنت قاجار]] بهویژه دوره ناصری، همچنان پابرجا بود و همچنان در تفکر سیاسی ایرانیان، شاه «ظل الله» بود و به عنوان اراده خدا بر مردم حکم میراند | تا آغاز قرن نوزدهم تنها شکل شناختهشده نظام سیاسی در ایران، [[نظام سلطنتی]] بود و این امر تا زمان [[قاجاریه|سلطنت قاجار]] بهویژه دوره ناصری، همچنان پابرجا بود و همچنان در تفکر سیاسی ایرانیان، شاه «ظل الله» بود و به عنوان اراده خدا بر مردم حکم میراند<ref>کریمی، جمهوریخواهی ایرانی، ۱۹.</ref>. تحولات دوره [[قاجاریه|قاجار]] و اصلاحات شخصیتهایی چون عباسمیرزا، [[قائممقام فراهانی]]، [[امیرکبیر]]، میرزاجعفرخان مشیرالدوله و میرزاحسینخان سپه سالار ـ بهرغم نرسیدن به موفقیت کامل ـ منجر به ایجاد تغییراتی در تمامی ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور شد<ref>همان، ۲۹.</ref>. نتیجه مهم این تغییرات در زمینه اندیشه سیاسی، آشنایی ایرانیان با نظامهای سیاسی جدید و توجه مردم و دولتمردان به ضرورت قانون در کشور بود<ref>آدمیت، ایدئولوژی نهضت، ۱/۱۳–۱۴.</ref>. در این دوره، آشنایی ایرانیان با تجدد و تمدن غرب و شکستهای ایران در جنگ با روس، احساس عقبماندگی و نیاز به بازسازی را آشکار کرد<ref>جعفریان، بررسی و تحقیق، ۷۹.</ref>. واقعه رژی یا [[جنبش تنباکو]] در پایان دوره ناصری<ref>ناطق، بازرگانان، ۸۶.</ref>، گذشته از همه ابعاد و زوایای پنهان و پیدای آن، نشاندهنده وجود روحیه عصیان ملت علیه دولت در این دوره و طغیان عمومی بر ضد شیوه حکمرانی بودو قتل ناصرالدینشاه نیز برخلاف شاهکشیهای گذشته، کاملاً تحت تأثیر تحولات اجتماعی بود<ref>کریمی، جمهوریخواهی ایرانی، ۳۷؛ آدمیت، ایدئولوژی نهضت، ۱/۴۹؛ ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۸۳.</ref>. | ||
پس از قتل ناصرالدینشاه در ۱۸/۱۱/۱۳۱۳ق/ ۱۱/۲/۱۲۷۵ش، مظفرالدینشاه که برای پذیرش افکار اصلاحطلبانه آمادگی بیشتری داشت، به سلطنت رسید | پس از قتل ناصرالدینشاه در ۱۸/۱۱/۱۳۱۳ق/ ۱۱/۲/۱۲۷۵ش، مظفرالدینشاه که برای پذیرش افکار اصلاحطلبانه آمادگی بیشتری داشت، به سلطنت رسید<ref>براون، انقلاب مشروطیت ایران، ۷۲ و ۱۰۳.</ref>. همپای عوامل اصلی پدیدآورنده نهضت مشروطه در ایران، وقوع مجموعهای حوادث و دستاویزهای سیاسی اجتماعی در آستانه نهضت مشروطیتْ گسترش مبارزات مذهبی و ملی علیه حکومت قاجار را موجب شد<ref>آجدانی، علما و انقلاب، ۶۶.</ref>. صدراعظمی عینالدوله (که مردی خشن و مستبد بود) و چگونگی رفتار وی با مردم و علما<ref>ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۱۳۱–۱۴۰.</ref>، بیتوجهی حکومت قاجار به اعتراضهای گروهی از تاجران به سیاستهای اقتصادی نوز بلژیکی ـ سرپرست اداره گمرک ایران ـ و انتشار تصویری از نوز با لباس روحانیت در مجلس بالماسکه<ref>آدمیت، ایدئولوژی نهضت، ۱/۱۵۱–۱۵۵؛ کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۳۶–۳۸.</ref>، اقدام حاکم کرمان (در پی درگیریهای [[شیخیه|فرقه شیخیه]] و متشرعه) در محرم سال ۱۳۲۳ق به بازداشت، شلاقزدن و تبعید میرزامحمدرضا مجتهد<ref>ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۲۳۷–۲۴۳.</ref>، واگذاری زمین قبرستان و مدرسه چال تهران به کارگزاران دولت روسیه برای احداث عمارت بانک<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۵۴–۵۵؛ دولتآبادی، حیات یحیی، ۲/۷–۸.</ref>، و اقدام علاءالدوله حاکم تهران به بازداشت و شلاقزدن چند تن از تاجران به بهانه گرانشدن قند<ref>ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۲۷۳–۲۷۵.</ref>، ازجمله رویدادهایی بود که افزایش هیجان عمومی بر ضد عینالدوله (صدراعظم)، و ائتلاف گسترده گروههای مخالف دربار بهویژه گروهی از بازرگانان، روشنفکران و روحانیان به رهبری علما را به دنبال داشت<ref>همان.</ref>. | ||
در پی واقعه بهچوببستن عدهای از تاجران، گروههایی از مردم و روحانیان در اعتراض به سیاستهای عینالدوله، به تعطیل بازار و اجتماع در مسجد شاه پرداختند و برکناری علاءالدوله از حکومت تهران و تأسیس عدالتخانه را از خواستههای خود اعلام کردند | در پی واقعه بهچوببستن عدهای از تاجران، گروههایی از مردم و روحانیان در اعتراض به سیاستهای عینالدوله، به تعطیل بازار و اجتماع در مسجد شاه پرداختند و برکناری علاءالدوله از حکومت تهران و تأسیس عدالتخانه را از خواستههای خود اعلام کردند<ref>همان، ۲۷۵–۲۸۰.</ref>. این اجتماع گرچه با آشوب و درگیری هواداران میرزاابوالقاسم، امامجمعه وقت، به پراکندگی انجامید<ref>دولتآبادی، حیات یحیی، ۲/۱۲–۱۴؛ ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۲۸۲–۲۸۳؛ آجدانی، علما و انقلاب، ۶۷.</ref> اما دو نتیجه مهم درپی داشت: | ||
اول تشدید تضاد میان دربار و نیروهای مخالف و دوم نزدیکی بیشتر گروههای مختلف مخالف دربار بهرغم انگیزهها و اهداف متفاوت آنان | اول تشدید تضاد میان دربار و نیروهای مخالف و دوم نزدیکی بیشتر گروههای مختلف مخالف دربار بهرغم انگیزهها و اهداف متفاوت آنان<ref>همان.</ref>. | ||
پس از این اتفاق، برای پیشگیری از درگیری و دودستگی در شهر و به پیشنهاد طباطبایی، گروهی از علما مانند [[سیدعبدالله بهبهانی]]، شیخمرتضی آشتیانی، محمدجعفر صدرالعلما و سیدجمالالدین افجهای، با همراهی گروهی از مردم از شهر هجرت کردند و در شانزدهم شوال ۱۳۲۳ق/ ۲۳/۹/۱۲۸۴ش، در صحن [[عبدالعظیم حسنی]] | پس از این اتفاق، برای پیشگیری از درگیری و دودستگی در شهر و به پیشنهاد طباطبایی، گروهی از علما مانند [[سیدعبدالله بهبهانی]]، شیخمرتضی آشتیانی، محمدجعفر صدرالعلما و سیدجمالالدین افجهای، با همراهی گروهی از مردم از شهر هجرت کردند و در شانزدهم شوال ۱۳۲۳ق/ ۲۳/۹/۱۲۸۴ش، در صحن [[عبدالعظیم حسنی|عبدالعظیم حسنی (علیهالسلام)]] شهر ری متحصن شدند<ref>ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۲۸۱–۲۸۴.</ref>. پس از موفقنشدن عینالدوله در حل مسئله از راه تطمیع و تهدید، سرانجام مظفرالدینشاه در مذاکره با نمایندگان علما، به تأسیس عدالتخانه و اجرای احکام [[شریعت]] متعهد شد و این تحصن که به «مهاجرت صغرا» معروف شد، در شانزدهم ذیالقعده ۱۳۲۳ق پایان یافت<ref>دولتآبادی، حیات یحیی، ۲/۲۹–۳۳؛ ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۲۸۳–۳۰۶؛ کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۷۱–۷۲.</ref>. بر همین اساس کمیسیونی از علما و رجال دولت برای تدوین مقررات لازم جهت تأسیس عدالت خانه تشکیل شد؛ اما به دلیل توجهنکردن دولت به اجرای مفاد دستور شاه و تعارض موجود میان اعضای کمیسیون در موضوعاتی چون تأسیس مجلس ملی، انتخاب نمایندگان و قانون اساسی، فعالیت جدی در زمینه تشکیل عدالت خانه صورت نگرفت<ref>آدمیت، ایدئولوژی نهضت، ۱۵۸؛ دولتآبادی، حیات یحیی، ۲/۵۰–۵۶.</ref>. | ||
عملینشدن وعده مظفرالدینشاه و پیگیری مردم و علما برای تأسیس عدالتخانه،<ref>ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۳۱۷–۳۹۹.</ref> بازداشت شیخمحمد واعظ به دستور عینالدوله و اعتراض طلاب به این امر که موجب درگیری و کشتهشدن طلبه جوانی به نام سیدعبدالحمید شد،<ref>همان، ۴۰۳–۴۰۵؛ دولتآبادی، حیات یحیی، ۲/۶۸.</ref> به اجتماع مردم خشمگین و علما در مسجد جامع و پس از آن، تصمیم علما برای هجرت به عتبات منجر شد.<ref>دولتآبادی، حیات یحیی، ۲/۶۸–۷۰؛ ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۴۰۶–۴۲۳.</ref> این مهاجرت که از نظر هدف هجرت و تعداد مهاجران و صدمات واردشده، بزرگتر بود، به «مهاجرت کبرا» معروف شد.<ref>همان، ۴۲۶.</ref> برخی از علما مانند [[شیخ فضل الله نوری|شیخفضلالله نوری]]، [[سید حسین طباطبایی قمی|سیدحسین قمی]] و سیداسدالله طباطبایی که در مهاجرت صغری نبودند نیز در این سفر به مهاجران پیوستند.<ref>ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۴۲۴؛ آبراهامیان، ایران، ۱۰۷.</ref> | عملینشدن وعده مظفرالدینشاه و پیگیری مردم و علما برای تأسیس عدالتخانه،<ref>ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۳۱۷–۳۹۹.</ref> بازداشت شیخمحمد واعظ به دستور عینالدوله و اعتراض طلاب به این امر که موجب درگیری و کشتهشدن طلبه جوانی به نام سیدعبدالحمید شد،<ref>همان، ۴۰۳–۴۰۵؛ دولتآبادی، حیات یحیی، ۲/۶۸.</ref> به اجتماع مردم خشمگین و علما در مسجد جامع و پس از آن، تصمیم علما برای هجرت به عتبات منجر شد.<ref>دولتآبادی، حیات یحیی، ۲/۶۸–۷۰؛ ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۴۰۶–۴۲۳.</ref> این مهاجرت که از نظر هدف هجرت و تعداد مهاجران و صدمات واردشده، بزرگتر بود، به «مهاجرت کبرا» معروف شد.<ref>همان، ۴۲۶.</ref> برخی از علما مانند [[شیخ فضل الله نوری|شیخفضلالله نوری]]، [[سید حسین طباطبایی قمی|سیدحسین قمی]] و سیداسدالله طباطبایی که در مهاجرت صغری نبودند نیز در این سفر به مهاجران پیوستند.<ref>ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۴۲۴؛ آبراهامیان، ایران، ۱۰۷.</ref> |