confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳: | خط ۳: | ||
== زمینه تاریخی == | == زمینه تاریخی == | ||
از دهه 1960 به بعد، [[ایران]] و [[عراق]] در برخی زمینهها از جمله حمایت متقابل از حرکتهای براندازانه مخالفان یکدیگر و کشمکشهای منطقهای مشکلاتی جدی با هم داشتهاند. منازعه در مورد حق استفاده از آبراه حیاتی [[شط العرب]] اروندرود یکی از این کشمکشها بود که از دوره [[امپراتوری عثمانی]] همواره منشأ اختلاف و مناقشه بین دو کشور بوده است. ایران در زمان شاه [سابق] به دلیل حمایت سیاسی و نظامی [[آمریکا]]، قدرت برتر و بلامنازع منطقه [[خلیج فارس]] بود. شاه میکوشید نفوذ ایران را در سر تا سر منطقه گسترش دهد و به مناطق مورد ادعای برخی کشورهای حوزه خلیج فارس حمله کند. بر این اساس، در سال 1969، معاهده سال 1937 را که در آن بر کنترل تقریباً کامل [[عراق]] بر شط العرب [[اروندرود]] تصریح شده بود، باطل اعلام کرد و دو سال بعد نیز سه جزیره کوچک (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) در نزدیکی تنگه هرمز را به تصرف درآورد. بعدها عراق در قرارداد 1975 | از دهه 1960 به بعد، [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] و [[عراق]] در برخی زمینهها از جمله حمایت متقابل از حرکتهای براندازانه مخالفان یکدیگر و کشمکشهای منطقهای مشکلاتی جدی با هم داشتهاند. منازعه در مورد حق استفاده از آبراه حیاتی [[شط العرب]] اروندرود یکی از این کشمکشها بود که از دوره [[امپراتوری عثمانی]] همواره منشأ اختلاف و مناقشه بین دو کشور بوده است. ایران در زمان شاه [سابق] به دلیل حمایت سیاسی و نظامی [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]]، قدرت برتر و بلامنازع منطقه [[خلیج فارس]] بود. شاه میکوشید نفوذ ایران را در سر تا سر منطقه گسترش دهد و به مناطق مورد ادعای برخی کشورهای حوزه [[خلیج فارس|خلیج فارس]] حمله کند. بر این اساس، در سال 1969، معاهده سال 1937 را که در آن بر کنترل تقریباً کامل [[عراق]] بر شط العرب [[اروندرود]] تصریح شده بود، باطل اعلام کرد و دو سال بعد نیز سه جزیره کوچک (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) در نزدیکی تنگه هرمز را به تصرف درآورد. بعدها عراق در [[قرارداد 1975 الجزایر]]، با بازتعریف مرز آبی دو کشور در آبراه شط العرب اروندرود بر اساس اصل تالوِگ موافقت کرد، به این شرط که شاه از حمایت شورشیان کُرد عراقی که در [[بغداد]] آشوبی طولانی و پرهزینه به راه انداخته بودند، دست بردارد. | ||
در آن زمان، حکومت پادشاهی محافظهکار عربی از نقش ژاندارمی توسعه طلبانه شاه در خلیج فارس خشمگین بودند، اما به دلیل دخالت نکردن شاه در امور داخلیشان، نه تنها در مقابل اقدامات ایران سکوت میکردند، بلکه همگی در برابر مخالفتهای داخلی شدید، به ویژه مخالفت گروههای مذهبی با شاه، از او حمایت نیز میکردند، طوری که حکومت عراق در پاییز 1978 بنا به درخواست شاه، [[سید روحالله موسوی خمینی|امام خمینی]] را پس از 13 سال [[تبعید]] از [[ نجف|شهر مقدس نجف]] اخراج کرد. | در آن زمان، حکومت پادشاهی محافظهکار عربی از نقش ژاندارمی توسعه طلبانه شاه در خلیج فارس خشمگین بودند، اما به دلیل دخالت نکردن شاه در امور داخلیشان، نه تنها در مقابل اقدامات ایران سکوت میکردند، بلکه همگی در برابر مخالفتهای داخلی شدید، به ویژه مخالفت گروههای مذهبی با شاه، از او حمایت نیز میکردند، طوری که حکومت عراق در پاییز 1978 بنا به درخواست شاه، [[سید روحالله موسوی خمینی|امام خمینی]] را پس از 13 سال [[تبعید]] از [[ نجف|شهر مقدس نجف]] اخراج کرد. | ||
پس از سقوط شاه، سران کشورهای عربی از [[انقلاب ایران]] احساس نگرانی میکردند، اما به دنبال نخستوزیری [[مهدی بازرگان]] که از شخصیتهای میانهرو ایران بود، – و تأکید نظام جدید این کشور بر برادری اسلامی، دخالت نکردن در امور داخلی همسایگان، احترام متقابل به یکپارچگی ارضی کشورهای منطقه، به رسمیت نشناختن حکومت اشغالگر [[اسرائیل]] و تمایل نداشتن به ایفای نقش ژاندارمی منطقه خلیج فارس، تا حدودی از هراس اعراب کاسته شد. با این حال، ادعاهای ارضی برخی مقامات ایرانی در مورد [[بحرین]] و جزایر سهگانه اشغال شده در سال 1971 تا حدی به بدگمانی اعراب درباره مقاصد افراد بنیادگراتر نظام جدید ایران، دامن میزد. در بهار 1979به دنبال تحرکات قومی در ایران و عراق و حمایت متقابل از تحرکات مخالفان یکدیگر، روابط دو کشور رو به وخامت نهاد. همچنین حمایت ایران از برخی گروههای شیعه عراقی که مخالف حکومت بعثی تحت سلطه [اقلیت] [[اهل سنت و جماعت|سنی]] بودند، این حکومت را بر آن داشت تا حرکتهای شیعی در شهرهای مقدس این کشور را سرکوب کند. [[صدام حسین|صدام]] آشکارا انگشت اتهام خود را علیه بنیادگرایان ایرانی نشانه گرفت و دستور تخریب آخرین اقامتگاه امام خمینی و اخراج نمایندگان او از عراق و نیز دستگیری آیتالله [[سید محمدباقر صدر]] – برجستهترین روحانی مخالف حکومت عراق را- صادر کرد. | پس از سقوط شاه، سران کشورهای عربی از [[انقلاب ایران]] احساس نگرانی میکردند، اما به دنبال نخستوزیری [[مهدی بازرگان]] که از شخصیتهای میانهرو ایران بود، – و تأکید نظام جدید این کشور بر برادری اسلامی، دخالت نکردن در امور داخلی همسایگان، احترام متقابل به یکپارچگی ارضی کشورهای منطقه، به رسمیت نشناختن حکومت اشغالگر [[رژیم صهیونیستی|اسرائیل]] و تمایل نداشتن به ایفای نقش ژاندارمی منطقه خلیج فارس، تا حدودی از هراس اعراب کاسته شد. با این حال، ادعاهای ارضی برخی مقامات ایرانی در مورد [[بحرین]] و جزایر سهگانه اشغال شده در سال 1971 تا حدی به بدگمانی اعراب درباره مقاصد افراد بنیادگراتر نظام جدید ایران، دامن میزد. در بهار 1979به دنبال تحرکات قومی در ایران و عراق و حمایت متقابل از تحرکات مخالفان یکدیگر، روابط دو کشور رو به وخامت نهاد. همچنین حمایت ایران از برخی گروههای شیعه عراقی که مخالف حکومت بعثی تحت سلطه [اقلیت] [[اهل سنت و جماعت|سنی]] بودند، این حکومت را بر آن داشت تا حرکتهای شیعی در شهرهای مقدس این کشور را سرکوب کند. [[صدام حسین|صدام]] آشکارا انگشت اتهام خود را علیه بنیادگرایان ایرانی نشانه گرفت و دستور تخریب آخرین اقامتگاه امام خمینی و اخراج نمایندگان او از عراق و نیز دستگیری آیتالله [[سید محمدباقر صدر]] – برجستهترین روحانی مخالف حکومت عراق را- صادر کرد. | ||
با وجود اقدامات متقابل دولت موقت مهندس بازرگان و بغداد برای حل و فصل امور فیمابین در تابستان 1979، در پاییز همان سال ناآرامی [[شیعیان]] عراقی در سر تا سر بخش شمالی خلیج فارس موجب شد تا بغداد بار دیگر ادعاهای خود مبنی بر اقدام ایران به تحریک شیعیان عرب را تکرار کند. صدام با بهکارگیری لحنی تهدیدآمیز علیه حکومت امام خمینی، خواستار خاتمه به اصطلاح سلطه ایران بر جزایر خلیج فارس و مدارا با اقلیتهای قومی ایران شد، اما با حملات مکرر پاسداران انقلاب به کنسولگریها و سفارت عراق، گفت و گوهای رسمی بین دو کشور به زودی خاتمه یافت. در ماه نوامبر، قدرت از دولت بازرگان به شورای انقلاب – که بیشتر شامل شخصیتهای روحانی بودند- منتقل گردید و کنترل [[حزب جمهوری اسلامی]] بر ایران بیشتر شد. [[ابوالحسن بنیصدر]] رئیسجمهور جدید ایران و [[صادق قطبزاده]] وزیر خارجه او نیز به شدت به روحانیون مقتدر این حزب وابسته بودند. تهران با مخاطب قرار دادن شیعیان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، تبلیغات رادیویی خود را در این زمینه تشدید کرد و با تقبیح حکومتهای فاسد و [[صهیونیستی]] کشورهای عربی خواستار سرنگونی آنها و روی کار آمدن نظامهایی شبیه جمهوری اسلامی شد. این اقدام ایران، با تظاهرات مردمی جوامع شیعی و خشونتهای سیاسی مکرر در عراق از جمله بمبگذاری و سوء قصد به جان مقامات عراقی و به ویژه تلاش برای ترور [[طارق عزیز]] معاون نخستوزیر عراق در آوریل 1980 همراه شد. این ناآرامیها بیشتر از جانب [[حزب الدعوه الاسلامی|حزبالدعوه عراق]] انجام میگرفت که یک گروه معارض [[شیعی]] مورد حمایت ایران بود. عراق نیز با تمرکز تبلیغاتش بر جوامع عرب ایرانی، در برابر تحرکات شیعیان واکنش نشان داد و با [[تبعید]] دستهجمعی، بازداشت و اعدام مستمر آنها از جمله [[سید محمدباقر صدر|آیتالله سید محمدباقر صدر]]، حرکتشان را سرکوب کرد. ایران هم متقابلاً عراق را به اشغال سفارتخانهاش در [[لندن]] و سوءقصد به قطبزاده نخستوزیر وقت ایران<ref>معادله امنیتی.</ref> متهم کرد. | با وجود اقدامات متقابل دولت موقت مهندس بازرگان و بغداد برای حل و فصل امور فیمابین در تابستان 1979، در پاییز همان سال ناآرامی [[مذهب شیعه|شیعیان]] عراقی در سر تا سر بخش شمالی خلیج فارس موجب شد تا بغداد بار دیگر ادعاهای خود مبنی بر اقدام ایران به تحریک شیعیان عرب را تکرار کند. صدام با بهکارگیری لحنی تهدیدآمیز علیه حکومت امام خمینی، خواستار خاتمه به اصطلاح سلطه ایران بر جزایر خلیج فارس و مدارا با اقلیتهای قومی ایران شد، اما با حملات مکرر پاسداران انقلاب به کنسولگریها و سفارت عراق، گفت و گوهای رسمی بین دو کشور به زودی خاتمه یافت. در ماه نوامبر، قدرت از دولت بازرگان به شورای انقلاب – که بیشتر شامل شخصیتهای روحانی بودند- منتقل گردید و کنترل [[حزب جمهوری اسلامی]] بر ایران بیشتر شد. [[ابوالحسن بنیصدر]] رئیسجمهور جدید ایران و [[صادق قطبزاده]] وزیر خارجه او نیز به شدت به روحانیون مقتدر این حزب وابسته بودند. تهران با مخاطب قرار دادن شیعیان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، تبلیغات رادیویی خود را در این زمینه تشدید کرد و با تقبیح حکومتهای فاسد و [[صهیونیستی]] کشورهای عربی خواستار سرنگونی آنها و روی کار آمدن نظامهایی شبیه جمهوری اسلامی شد. این اقدام ایران، با تظاهرات مردمی جوامع شیعی و خشونتهای سیاسی مکرر در عراق از جمله بمبگذاری و سوء قصد به جان مقامات عراقی و به ویژه تلاش برای ترور [[طارق عزیز]] معاون نخستوزیر عراق در آوریل 1980 همراه شد. این ناآرامیها بیشتر از جانب [[حزب الدعوه الاسلامی|حزبالدعوه عراق]] انجام میگرفت که یک گروه معارض [[مذهب شیعه|شیعی]] مورد حمایت ایران بود. عراق نیز با تمرکز تبلیغاتش بر جوامع عرب ایرانی، در برابر تحرکات شیعیان واکنش نشان داد و با [[تبعید]] دستهجمعی، بازداشت و اعدام مستمر آنها از جمله [[سید محمدباقر صدر|آیتالله سید محمدباقر صدر]]، حرکتشان را سرکوب کرد. ایران هم متقابلاً عراق را به اشغال سفارتخانهاش در [[لندن]] و سوءقصد به قطبزاده نخستوزیر وقت ایران<ref>معادله امنیتی.</ref> متهم کرد. | ||
در تابستان1980، با بروز درگیریهای مرزی، دامنه تخاصم بین دو کشور گسترش یافت. پس از حمله ایران به دو روستای عراقی در اوایل سپتامبر، بغداد خواستار این شد که ایران حقوق عراق و ادعاهای ارضیاش را به رسمیت بشناسد. عقبنشینی ایران از منطقهای در استان کرمانشاه که بر سر آن با عراق اختلاف داشتند، مذاکره مجدد درباره مفاد قرارداد 1975 الجزایر و قطع حمایت ایران از شورشها و تحرکات مرزی معارضان عراقی از جمله این ادعاها بود. در 17 سپتامبر، صدام اعلام کرد که ایران قرارداد 1975 الجزایر را نقض کرده است و عراق دیگر این معاهده را معتبر نمیداند، اما ایران بیدرنگ این اقدام را محکوم کرد. با این حال، عراقیها در 22 سپتامبر با آغاز حملات هوایی به پایگاههای هوایی ایران، از جمله پایگاه هوایی تهران، تهاجم زمینی گستردهی را به استان نفتخیز خوزستان آغاز کردند. | در تابستان1980، با بروز درگیریهای مرزی، دامنه تخاصم بین دو کشور گسترش یافت. پس از حمله ایران به دو روستای عراقی در اوایل سپتامبر، بغداد خواستار این شد که ایران حقوق عراق و ادعاهای ارضیاش را به رسمیت بشناسد. عقبنشینی ایران از منطقهای در استان کرمانشاه که بر سر آن با عراق اختلاف داشتند، مذاکره مجدد درباره مفاد قرارداد 1975 الجزایر و قطع حمایت ایران از شورشها و تحرکات مرزی معارضان عراقی از جمله این ادعاها بود. در 17 سپتامبر، صدام اعلام کرد که ایران قرارداد 1975 الجزایر را نقض کرده است و عراق دیگر این معاهده را معتبر نمیداند، اما ایران بیدرنگ این اقدام را محکوم کرد. با این حال، عراقیها در 22 سپتامبر با آغاز حملات هوایی به پایگاههای هوایی ایران، از جمله پایگاه هوایی تهران، تهاجم زمینی گستردهی را به استان نفتخیز خوزستان آغاز کردند. |