پرش به محتوا

ابن خفیف: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵٬۸۴۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:
=تأمین‌ معاش‌=
=تأمین‌ معاش‌=


ابن‌خفیف‌ در آغاز جوانی‌ ناگزیر شده‌ است‌ که‌ برای تأمین‌ معاش‌ خود و مادرش‌ به‌ کارهایی‌ چون‌ گازری و دوک‌ تراشی‌ و حقه‌گری بپردازد. او خود گفته‌ است‌ که‌ «چهل‌ سال‌ بر من‌ بگذشت‌ که‌ زکات‌ فطر بر من‌ واجب‌ نگشت‌» [۲۶][۲۷]
ابن‌خفیف‌ در آغاز جوانی‌ ناگزیر شده‌ است‌ که‌ برای تأمین‌ معاش‌ خود و مادرش‌ به‌ کارهایی‌ چون‌ گازری و دوک‌ تراشی‌ و حقه‌گری بپردازد. او خود گفته‌ است‌ که‌ «چهل‌ سال‌ بر من‌ بگذشت‌ که‌ زکات‌ فطر بر من‌ واجب‌ نگشت‌» <ref>محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۶، ص۳۴۶، به‌ کوشش‌ شعیب‌ الارنؤوط و اکرم‌ بوشی‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌</ref>.


=مشایخ=
=مشایخ=


نخستین‌ استادان‌ او در شیراز ابوالعباس‌ احمد بن‌ یحیی‌، مؤمل‌ جصّاص‌ و جعفر حذّاء [۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲] بودند و از صحبت‌ ابوبکر محمد عتایدی، ابوبکر شعرانی‌ و مشایخ‌ دیگری که‌ در فارس‌ بودند بهره‌ می‌گرفت. ‌ [۳۳][۳۴] وی در همان‌ اوقات‌ نزد محدثان‌ معروف‌ شیراز، چون‌ عبدالله‌ بن‌ احمد شاردانی‌ و عبدالله‌ بن‌ جعفر ارزکانی‌ و ابراهیم‌ بن‌ روزبه‌ علم‌ حدیث‌ می‌آموخت‌ [۳۵][۳۶][۳۷] و در مجلس‌ درس‌ ابوالعباس‌ ابن‌سُریج‌ برای تحصیل‌ فقه‌ حاضر می‌شد. [۳۸] در آغاز جوانی‌ در بصره‌ به‌ مجلس‌ درس‌ ابوالحسن‌ اشعری پیوست. ‌ [۳۹][۴۰] در سفرهایی‌ که‌ در دوره‌های بعد به‌ حجاز و عراق‌ و شام‌ داشت‌، با جمعی‌ از بزرگان‌ صوفیه‌ چون‌، ابوالحسن‌ مزیّن‌، ابوعلی‌ رودباری، ابوبکر کتانی‌، ابوالحسین‌ درّاج‌، ابویعقوب‌ نهر جوری، ابوعمرو زجاجی‌، رویم‌، ابن‌عطاء جریری، شبلی‌ و عمر بن‌ شلّویه‌ دیدار کرد و از صحبت‌ آنان‌ بهره‌ گرفت‌ [۴۱][۴۲][۴۳] و حسین‌ بن‌ منصور حلاج‌ را در زندان‌ ملاقات‌ کرد، اما درباره دیدار او با جنید اقوال‌ مختلف‌ است‌.
نخستین‌ استادان‌ او در شیراز [[ابوالعباس‌ احمد بن‌ یحیی‌]]، مؤمل‌ جصّاص‌ و جعفر حذّاء<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۱۲، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>.بودند و از صحبت‌ ابوبکر محمد عتایدی، [[ابوبکر شعرانی‌]] و مشایخ‌ دیگری که‌ در فارس‌ بودند بهره‌ می‌گرفت<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>. وی در همان‌ اوقات‌ نزد محدثان‌ معروف‌ شیراز، چون‌ عبدالله‌ بن‌ احمد شاردانی‌ و عبدالله‌ بن‌ جعفر ارزکانی‌ و ابراهیم‌ بن‌ روزبه‌ علم‌ [[حدیث‌]] می‌آموخت‌<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۱۴، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>.و در مجلس‌ درس‌ ابوالعباس‌ ابن‌سُریج‌ برای تحصیل‌ [[فقه‌]] حاضر می‌شد<ref>محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۶، ص۳۴۵، به‌ کوشش‌ شعیب‌ الارنؤوط و اکرم‌ بوشی‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌</ref>. در آغاز جوانی‌ در [[بصره‌]] به‌ مجلس‌ درس‌ ابوالحسن‌ اشعری پیوست<ref>عبدالوهاب‌ سبکی‌، طبقات‌ الشافعیه الکبری، ج۲، ص۲۷۷، قاهره‌، ۱۳۲۴ق‌</ref>.در سفرهایی‌ که‌ در دوره‌های بعد به‌ [[حجاز]] و [[عراق‌]] و [[شام|شام‌]] داشت‌، با جمعی‌ از بزرگان‌ [[صوفیه|صوفیه‌]] چون‌، ابوالحسن‌ مزیّن‌، ابوعلی‌ رودباری، ابوبکر کتانی‌، [[ابوالحسین‌ درّاج‌]]، ابویعقوب‌ نهر جوری، ابوعمرو زجاجی‌، رویم‌، ابن‌عطاء جریری، [[شبلی|شبلی‌]] و عمر بن‌ شلّویه‌ دیدار کرد و از صحبت‌ آنان‌ بهره‌ گرفت‌ <ref>محمد سلمی‌، طبقات‌ الصوفیه، ج۱، ص۴۸۵، به‌ کوشش‌ یوهانس‌ پدرسن‌، لیدن‌، ۱۹۶۰م‌</ref> و حسین‌ بن‌ منصور حلاج‌ را در زندان‌ ملاقات‌ کرد، اما درباره دیدار او با جنید اقوال‌ مختلف‌ است‌.


=اقوال‌ مختلف‌ دیدار با جنید=
=اقوال‌ مختلف‌ دیدار با جنید=


بنابر روایتی‌ که‌ در بعضی‌ از کتب‌ آمده‌ است‌، هنگامی‌ که‌ وی در سفر مکه‌ به‌ بغداد رسید، از سر نخوت‌ به‌ دیدار جنید نرفت‌، ولی‌ در بازگشت‌، پس‌ از واقعه‌ای که‌ در بیابان‌ بر او روی داد، به‌ جامع‌ بغداد رفت‌ و جنید که‌ در آن‌جا بود، او را دید و با اشاره‌ به‌ آنچه‌ در بیابان‌ بر او گذشته‌ بود، او را از اینکه‌ در آن‌ واقعه‌ صبر پیشه‌ نکرده‌ بود سرزنش‌ کرد. [۴۴][۴۵][۴۶]
بنابر روایتی‌ که‌ در بعضی‌ از کتب‌ آمده‌ است‌، هنگامی‌ که‌ وی در سفر [[مکه|مکه‌]] به‌ [[بغداد]] رسید، از سر نخوت‌ به‌ دیدار جنید نرفت‌، ولی‌ در بازگشت‌، پس‌ از واقعه‌ای که‌ در بیابان‌ بر او روی داد، به‌ جامع‌ بغداد رفت‌ و جنید که‌ در آن‌جا بود، او را دید و با اشاره‌ به‌ آنچه‌ در بیابان‌ بر او گذشته‌ بود، او را از اینکه‌ در آن‌ واقعه‌ صبر پیشه‌ نکرده‌ بود سرزنش‌ کرد<ref>زکریا قزوینی‌، آثار البلاد، ج۱، ص۲۱۲، بیروت‌، دارصادر</ref>.
طبق‌ روایت‌ دیگری، وی در مجلسی‌ که‌ جنید درباره حلاج‌ سخن‌ می‌گفت‌ و او را به‌ سحر و شعبده‌ متهم‌ می‌کرد، حضور داشت‌ و بر سر این‌ مسأله‌ با جنید به‌ گفت‌ و گو و مشاجره‌ پرداخت، ‌ [۴۷] ولی‌ از سوی دیگر، بنابر روایتی‌ که‌ سلمی‌ [۴۸] و پس‌ از او انصاری [۴۹] نقل‌ کرده‌اند، روزی ابن‌خفیف‌ و علی‌ بن‌ بندار صیرفی‌ در راهی‌ می‌رفتند و چون‌ به‌ پلی‌ رسیدند، ابن‌خفیف‌ از علی‌ بن‌ بندار خواست‌ که‌ درگذشتن‌ از پل‌ بر او پیشی‌ گیرد و در بیان‌ سبب‌ این‌ درخواست‌ گفت‌ که‌ تو جنید را دیده‌ای و من‌ او را ندیده‌ام‌. اما روایتهای اول‌ ظاهراً درست‌ به‌ نظر نمی‌رسد، زیرا در زمان‌ حیات‌ جنید، که‌ در ۲۹۷ق‌/۹۱۰م‌ وفات‌ کرد، ابن‌خفیف‌ دوران‌ جوانی‌ را می‌گذرانده‌ و در حد آن‌ نبوده‌ است‌ که‌ نخوت‌ صوفیانه‌ او را از رفتن‌ به‌ دیدار جنید باز دارد و یا چنانکه‌ ماسینیون‌ یادآور شده‌ است‌، بر سخن‌ شخصی‌ چون‌ جنید اعتراض‌ کند. دیلمی‌ نیز که‌ همه کسانی‌ را که‌ ابن‌خفیف‌ در عراق‌ ملاقات‌ کرده‌ است‌، یک‌ به‌ یک‌ برمی‌شمرد، از دیدار او با جنید چیزی نمی‌گوید، ولی‌ با شاگردان‌ و اصحاب‌ جنید چون‌ ابن‌عطا و جریری و رویم‌ مصاحبت‌ و ارتباط داشته‌ و گفته‌اند که‌ از دست‌ رویم‌ خرقه‌ پوشید [۵۰] و از مباحثه او با ابن‌عطا نیز در سیره دیلمی‌ سخن‌ رفته‌ است. ‌[۵۱]
طبق‌ روایت‌ دیگری، وی در مجلسی‌ که‌ جنید درباره حلاج‌ سخن‌ می‌گفت‌ و او را به‌ سحر و شعبده‌ متهم‌ می‌کرد، حضور داشت‌ و بر سر این‌ مسأله‌ با جنید به‌ گفت‌ و گو و مشاجره‌ پرداخت<ref>اخبار الحلاج‌، به‌ کوشش‌ لوئی‌ ماسینیون‌ و وپ‌ کراوس‌، ج۱، ص۹۲، پاریس‌، ۱۹۳۶م‌</ref>. ولی‌ از سوی دیگر، بنابر روایتی‌ که‌ سلمی‌<ref>محمد سلمی‌، طبقات‌ الصوفیه، ج۱، ص‌ ۵۳۵، به‌ کوشش‌ یوهانس‌ پدرسن‌، لیدن‌، ۱۹۶۰م‌</ref> و پس‌ از او انصاری <ref>خواجه‌ عبدالله‌ انصاری هروی، طبقات‌ الصّوفیّه‌، ج۱، ص‌ ۳۰۱، به‌ کوشش‌ محمد سرور مولائی‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌</ref>نقل‌ کرده‌اند، روزی ابن‌خفیف‌ و علی‌ بن‌ بندار صیرفی‌ در راهی‌ می‌رفتند و چون‌ به‌ پلی‌ رسیدند، ابن‌خفیف‌ از علی‌ بن‌ بندار خواست‌ که‌ درگذشتن‌ از پل‌ بر او پیشی‌ گیرد و در بیان‌ سبب‌ این‌ درخواست‌ گفت‌ که‌ تو جنید را دیده‌ای و من‌ او را ندیده‌ام‌. اما روایتهای اول‌ ظاهراً درست‌ به‌ نظر نمی‌رسد، زیرا در زمان‌ حیات‌ جنید، که‌ در ۲۹۷ق‌/۹۱۰م‌ وفات‌ کرد، ابن‌خفیف‌ دوران‌ جوانی‌ را می‌گذرانده‌ و در حد آن‌ نبوده‌ است‌ که‌ نخوت‌ صوفیانه‌ او را از رفتن‌ به‌ دیدار جنید باز دارد و یا چنانکه‌ ماسینیون‌ یادآور شده‌ است‌، بر سخن‌ شخصی‌ چون‌ جنید اعتراض‌ کند. دیلمی‌ نیز که‌ همه کسانی‌ را که‌ ابن‌خفیف‌ در عراق‌ ملاقات‌ کرده‌ است‌، یک‌ به‌ یک‌ برمی‌شمرد، از دیدار او با جنید چیزی نمی‌گوید، ولی‌ با شاگردان‌ و اصحاب‌ جنید چون‌ ابن‌عطا و جریری و رویم‌ مصاحبت‌ و ارتباط داشته‌ و گفته‌اند که‌ از دست‌ رویم‌ خرقه‌ پوشید<ref>معین‌ الدین‌ جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۱-۴۲، به‌ کوشش‌ قزوینی‌ و اقبال‌، تهران‌، ۱۳۲۸ش‌</ref> و از مباحثه او با ابن‌عطا نیز در سیره دیلمی‌ سخن‌ رفته‌ است<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص‌ ۹۱-۹۳، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>.


=سیر و سفر=
=سیر و سفر=


در بازگشت‌ از سفر مکه‌ در بغداد به‌ زندان‌ حسین‌ بن‌ منصور راه‌ می‌یابد و با او آشنا می‌شود و پیامی‌ از او به‌ ابوالعباس‌ بن‌ عطا که‌ ظاهراً چیزی از نوشته‌های حلاج‌ نزد او بوده‌ است‌، می‌رساند [۵۲] [۵۳]
در بازگشت‌ از سفر مکه‌ در بغداد به‌ زندان‌ حسین‌ بن‌ منصور راه‌ می‌یابد و با او آشنا می‌شود و پیامی‌ از او به‌ ابوالعباس‌ بن‌ عطا که‌ ظاهراً چیزی از نوشته‌های حلاج‌ نزد او بوده‌ است‌، می‌رساند<ref>محمد ابن‌ باکویه‌، «بدایه حال‌ الحسین‌ بن‌ منصور الحلاج‌ و نهایته‌» (: Quatre در مآخذ لاتین‌)، ص ۳۹-۴۲</ref>.
ابن‌خفیف‌ به‌ شهرهای حجاز، عراق‌، شام‌ و فلسطین‌ سفر کرد و چند بار حج‌ گزارد، اما اینکه‌ برخی‌ از مؤلفان‌ از سفرهای او به‌ روم‌ و مصر و هندوستان‌ سخن‌ گفته‌اند، [۵۴][۵۵][۵۶][۵۷] ظاهراً اصلی‌ ندارد و در کتاب‌ دیلمی‌ اشاره‌ای به‌ آنها نیست‌. گویا شهرت‌ و آوازه او از یک‌ طرف‌ و اشتغالش‌ به‌ سیر و سفر [۵۸][۵۹] از سوی دیگر و نیز دور بودنش‌ از شیراز در بخش‌ بزرگی‌ از نیمه اول‌ عمر، موجب‌ شده‌ بود که‌ امور غریب‌ و سفرهای پرماجرا به‌ او نسبت‌ دهند و حکایاتی‌ را که‌ درباره کسان‌ دیگر روایت‌ شده‌ بود، به‌ او مربوط سازند، چنانکه‌ سبکی‌ از غالب‌ شدن‌ او بر برهمنان‌ در اظهار کرامات‌ داستانی‌ نقل‌ می‌کند [۶۰] و ابن‌بطوطه‌ در شیراز می‌شنود که‌ راه‌ جبل‌ سراندیب‌ را او کشف‌ کرده‌ و نیز داستان‌ معروف‌ گروهی‌ از صوفیه‌ را که‌ در راه‌ سراندیب‌ از شدت‌ گرسنگی‌ بچه‌ فیلی‌ را می‌کشند و جز یک‌ تن‌، همگی‌ از آن‌ می‌خورند، طبق‌ شنیده‌های خود مربوط به‌ ابن‌خفیف‌ دانسته‌ است‌ [۶۱][۶۲][۶۳]
ابن‌خفیف‌ به‌ شهرهای [[حجاز]]، عراق‌، شام‌ و [[فلسطین|فلسطین‌]] سفر کرد و چند بار حج‌ گزارد، اما اینکه‌ برخی‌ از مؤلفان‌ از سفرهای او به‌ روم‌ و [[مصر]] و [[هندوستان|هندوستان‌]] سخن‌ گفته‌اند<ref>ابن‌بطوطه‌ رحله، بیروت‌، ج۱، ص۱۴۳، دارالکتاب‌ اللبنانی‌</ref>ظاهراً اصلی‌ ندارد و در کتاب‌ دیلمی‌ اشاره‌ای به‌ آنها نیست‌. گویا شهرت‌ و آوازه او از یک‌ طرف‌ و اشتغالش‌ به‌ سیر و سفر <ref>عبدالله‌ یافعی‌، روض‌ الریاحین‌ فی‌ حکایات‌ الصالحین‌، ج۱، ص۱۷۳، قبرس‌، مؤسسه عمادالدین‌</ref> از سوی دیگر و نیز دور بودنش‌ از شیراز در بخش‌ بزرگی‌ از نیمه اول‌ عمر، موجب‌ شده‌ بود که‌ امور غریب‌ و سفرهای پرماجرا به‌ او نسبت‌ دهند و حکایاتی‌ را که‌ درباره کسان‌ دیگر روایت‌ شده‌ بود، به‌ او مربوط سازند، چنانکه‌ سبکی‌ از غالب‌ شدن‌ او بر برهمنان‌ در اظهار کرامات‌ داستانی‌ نقل‌ می‌کند <ref>عبدالوهاب‌ سبکی‌، طبقات‌ الشافعیه الکبری، ج۲، ص۱۵۲-۱۵۳، قاهره‌، ۱۳۲۴ق‌</ref> و ابن‌بطوطه‌ در شیراز می‌شنود که‌ راه‌ جبل‌ سراندیب‌ را او کشف‌ کرده‌ و نیز داستان‌ معروف‌ گروهی‌ از [[صوفیه|صوفیه‌]] را که‌ در راه‌ سراندیب‌ از شدت‌ گرسنگی‌ بچه‌ فیلی‌ را می‌کشند و جز یک‌ تن‌، همگی‌ از آن‌ می‌خورند، طبق‌ شنیده‌های خود مربوط به‌ ابن‌خفیف‌ دانسته‌ است‌<ref>فروزانفر، بدیع‌ الزمان‌، ج۱، ص۸۷ –۸۸، مآخذ قصص‌ و تمثیلات‌ مثنوی، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌</ref>.


=روایت افسانه‌ایی=
=روایت افسانه‌ایی=


از حکایات‌ غریب‌ دیگری که‌ درباره او ساخته‌اند، یکی‌ نیز روایت‌ افسانه‌ گونه‌ای است‌ که‌ ابن‌جوزی در تلبیس‌ ابلیس‌ [۶۴] نقل‌ کرده‌ است‌. این‌ روایت‌ با آنچه‌ از سیرت‌ و طریقت‌ ابن‌خفیف‌ می‌دانیم‌، منافات‌ اساسی‌ دارد و بی‌شک‌ ساخته‌ و پرداخته کسانی‌ است‌ که‌ به‌ صوفیه‌ به‌ دیده انکار و عداوت‌ می‌نگریسته‌ و به‌ مجالس‌ عُرس‌ و سماع‌ آنان‌ از اینگونه‌ نسبتها می‌بسته‌اند.
از حکایات‌ غریب‌ دیگری که‌ درباره او ساخته‌اند، یکی‌ نیز روایت‌ افسانه‌ گونه‌ای است‌ که‌ ابن‌جوزی در تلبیس‌ ابلیس‌ <ref>عبدالرحمان‌ ابن‌جوزی، تلبیس‌ ابلیس‌، ج۱، ص‌ ۳۶۹-۳۷۰، قاهره‌، ۱۹۲۸م‌</ref> نقل‌ کرده‌ است‌. این‌ روایت‌ با آنچه‌ از سیرت‌ و [[طریقت|طریقت‌]] ابن‌خفیف‌ می‌دانیم‌، منافات‌ اساسی‌ دارد و بی‌شک‌ ساخته‌ و پرداخته کسانی‌ است‌ که‌ به‌ صوفیه‌ به‌ دیده انکار و عداوت‌ می‌نگریسته‌ و به‌ مجالس‌ عُرس‌ و سماع‌ آنان‌ از اینگونه‌ نسبتها می‌بسته‌اند.


=ازدواجهای متعدد=
=ازدواجهای متعدد=


ابن‌خفیف‌ از اواسط عمر در شیراز اقامت‌ گزید و تا پایان‌ عمر به‌ تعلیم‌ و ارشاد طالبان‌ و مریدان‌ اشتغال‌ داشت‌. از زندگانی‌ خصوصی‌ او اطلاع‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌. برخی‌ از منابع‌ از ازدواجهای متعدد او سخن‌ گفته‌اند و هجویری گوید که‌ مردم‌ شیراز به‌ سبب‌ اعتقادی که‌ بدو داشتند، دختران‌ خود را تبرکاً به‌ عقد او درمی‌آوردند. [۶۵][۶۶] در این‌ باب‌ نیز افسانه‌هایی‌ ساخته‌اند [۶۷][۶۸] که‌ شاید حاکی‌ از آن‌ باشد که‌ وی به‌ این‌ سنت‌ توجه‌ خاص‌ داشته‌ است‌.
ابن‌خفیف‌ از اواسط عمر در شیراز اقامت‌ گزید و تا پایان‌ عمر به‌ تعلیم‌ و ارشاد طالبان‌ و مریدان‌ اشتغال‌ داشت‌. از زندگانی‌ خصوصی‌ او اطلاع‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌. برخی‌ از منابع‌ از ازدواجهای متعدد او سخن‌ گفته‌اند و هجویری گوید که‌ مردم‌ شیراز به‌ سبب‌ اعتقادی که‌ بدو داشتند، دختران‌ خود را تبرکاً به‌ عقد او درمی‌آوردند<ref>علی‌ هجویری، کشف‌ المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۲۱۸، به‌ کوشش‌ ژوکوفسکی‌، لنین‌گراد، ۱۹۲۶م‌</ref>.در این‌ باب‌ نیز افسانه‌هایی‌ ساخته‌اند <ref>محمد عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۱۲۸- ۱۲۹، به‌ کوشش‌ نیکلسون‌، لیدن‌، ۱۹۰۵م‌</ref> که‌ شاید حاکی‌ از آن‌ باشد که‌ وی به‌ این‌ سنت‌ توجه‌ خاص‌ داشته‌ است‌.


==فرزندان==
==فرزندان==


او ظاهراً فرزندی داشته‌ به‌ نام‌ عبدالسلام‌ که‌ در آغاز جوانی‌ درگذشته‌ است‌ [۶۹] [۷۰] و دو تن‌ به‌ نامهای ابواحمد کبیر و ابواحمد صغیر تا پایان‌ عمر خدمت‌ او می‌کردند و هر دو در طریقت‌ به‌ مقاماتی‌ رسیده‌ بودند. اولی‌ در ۳۷۷ق‌/۹۸۷م‌ و دومی‌ در ۳۸۵ق‌/۹۹۵م‌ درگذشتند [۷۱] [۷۲][۷۳]
او ظاهراً فرزندی داشته‌ به‌ نام‌ عبدالسلام‌ که‌ در آغاز جوانی‌ درگذشته‌ است‌ <ref>معین‌ الدین‌ جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۸- ۴۹، به‌ کوشش‌ قزوینی‌ و اقبال‌، تهران‌، ۱۳۲۸ش‌</ref> و دو تن‌ به‌ نامهای ابواحمد کبیر و ابواحمد صغیر تا پایان‌ عمر خدمت‌ او می‌کردند و هر دو در طریقت‌ به‌ مقاماتی‌ رسیده‌ بودند. اولی‌ در ۳۷۷ق‌/۹۸۷م‌ و دومی‌ در ۳۸۵ق‌/۹۹۵م‌ درگذشتند<ref>محمد عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۱۲۹، به‌ کوشش‌ نیکلسون‌، لیدن‌، ۱۹۰۵م‌</ref>.


=زهد و ریاضت=
=زهد و ریاضت=


عرفان‌ ابن‌خفیف‌ از لحاظ عملی‌ با زهد و ریاضت‌ و در عین‌ حال‌ التزام‌ تمام‌ به‌ احکام‌ و فرایض‌ دینی‌ همراه‌ بود و از لحاظ نظری و فکری اساس‌ آن‌ بر تطبیق‌ طریقت‌ با شریعت‌ قرار داشت‌. درباره تزهد و ریاضتهای او روایات‌ بسیار نقل‌ کرده‌اند. [۷۴][۷۵][۷۶][۷۷][۷۸][۷۹] او خود گفته‌ است‌ «هر اشارتی‌ و رمزی کی‌ این‌ طایفه متصوفه‌ گفته‌اند و کرده‌اند، من‌ آن‌ را از شریعت‌ به‌ در آوردم‌» [۸۰] و نیز «هر عارفی‌ کی‌ معرفت‌ خود را به‌ شریعت‌ راست‌ نکند و به‌ شریعت‌ مقابله‌ نکند، عن‌ قریب‌ بی‌معرفت‌ گردد». [۸۱]
[[عرفان|عرفان‌]] ابن‌خفیف‌ از لحاظ عملی‌ با زهد و ریاضت‌ و در عین‌ حال‌ التزام‌ تمام‌ به‌ احکام‌ و فرایض‌ دینی‌ همراه‌ بود و از لحاظ نظری و فکری اساس‌ آن‌ بر تطبیق‌ طریقت‌ با [[شریعت‌]] قرار داشت‌. درباره تزهد و ریاضتهای او روایات‌ بسیار نقل‌ کرده‌اند<ref>علی‌ ابن‌عساکر، تبیین‌ کذب‌ المفتری، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲، دمشق‌، ۱۳۴۷ق‌</ref>او خود گفته‌ است‌ «هر اشارتی‌ و رمزی کی‌ این‌ طایفه متصوفه‌ گفته‌اند و کرده‌اند، من‌ آن‌ را از شریعت‌ به‌ در آوردم‌» <ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۳۵، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref> و نیز «هر عارفی‌ کی‌ معرفت‌ خود را به‌ شریعت‌ راست‌ نکند و به‌ شریعت‌ مقابله‌ نکند، عن‌ قریب‌ بی‌معرفت‌ گردد»<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۳۶، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>.


=تعاریف مؤلفان=
=تعاریف مؤلفان=


اغلب‌ مؤلفانی‌ که‌ به‌ ذکر احوال‌ او پرداخته‌اند، از دانش‌ او در علوم‌ دینی‌ و پای بندیش‌ به‌ احکام‌ شریعت‌ سخن‌ گفته‌اند. سلمی‌ [۸۲] او را «اوحد المشایخ‌ فی‌ وقته‌» و «عالماً بعلوم‌ الظاهر و علوم‌ الحقائق‌» و متمسک‌ به‌ علوم‌ شریعت‌ در کتاب‌ و سنت‌ گفته‌ است‌، ابونعیم‌ اصفهانی‌ او را شیخ‌ وقت‌ در علم‌ و حال‌ دانسته، ‌ [۸۳] انصاری گوید که‌ او را «شیخ‌ الاسلام‌» می‌خوانده‌اند، [۸۴] هجویری او را «عالم‌ به‌ علوم‌ ظاهری و باطنی‌»، [۸۵] عطار او را یگانه عالم‌ در علوم‌ ظاهر و باطن‌ [۸۶] دانسته‌، یاقوت‌ او را از دانشمندترین‌ مشایخ‌ در علوم‌ ظاهر شمرده‌ [۸۷] و ابن‌ملقن‌ گوید که‌ وی از رویم‌ و جریری و ابن‌عطا به‌ علوم‌ ظاهر داناتر بوده‌ است‌ [۸۸]
اغلب‌ مؤلفانی‌ که‌ به‌ ذکر احوال‌ او پرداخته‌اند، از دانش‌ او در علوم‌ دینی‌ و پای بندیش‌ به‌ احکام‌ شریعت‌ سخن‌ گفته‌اند. سلمی‌ <ref>محمد سلمی‌، طبقات‌ الصوفیه، ج۱، ص‌ ۴۸۵، به‌ کوشش‌ یوهانس‌ پدرسن‌، لیدن‌، ۱۹۶۰م‌</ref>.او را «اوحد المشایخ‌ فی‌ وقته‌» و «عالماً بعلوم‌ الظاهر و علوم‌ الحقائق‌» و متمسک‌ به‌ علوم‌ شریعت‌ در کتاب‌ و [[سنت|سنت‌]] گفته‌ است‌، ابونعیم‌ اصفهانی‌ او را شیخ‌ وقت‌ در علم‌ و حال‌ دانسته<ref>احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیه الاولیاء، ج۱۰، ص۳۸۵، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۷م‌</ref>انصاری گوید که‌ او را «شیخ‌ الاسلام‌» می‌خوانده‌اند<ref>خواجه‌ عبدالله‌ انصاری هروی، طبقات‌ الصّوفیّه‌، ج۱، ص‌ ۵۳۷، به‌ کوشش‌ محمد سرور مولائی‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌</ref>هجویری او را «عالم‌ به‌ علوم‌ ظاهری و باطنی‌»<ref>علی‌ هجویری، کشف‌ المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۱۸، به‌ کوشش‌ ژوکوفسکی‌، لنین‌گراد، ۱۹۲۶م‌</ref> عطار او را یگانه عالم‌ در علوم‌ ظاهر و باطن‌ <ref>محمد عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۱۲۵، به‌ کوشش‌ نیکلسون‌، لیدن‌، ۱۹۰۵م‌</ref>دانسته‌، یاقوت‌ او را از دانشمندترین‌ مشایخ‌ در علوم‌ ظاهر شمرده‌<ref>یاقوت‌، بلدان‌، ج۳، ص۳۵۰</ref> و ابن‌ملقن‌ گوید که‌ وی از رویم‌ و جریری و ابن‌عطا به‌ علوم‌ ظاهر داناتر بوده‌ است‌ <ref>عمر ابن‌ملقن‌، طبقات‌ الاولیاء، ج۱، ص‌ ۲۹۰، به‌ کوشش‌ نورالدین‌ شریبه‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌</ref>.


=مذهب=
=مذهب=


ابن‌خفیف‌ از دوران‌ نوجوانی‌، چنانکه‌ اشاره‌ شد، به‌ سماع‌ و گردآوری حدیث‌ شوق‌ بسیار داشت‌ و به‌ گفته دیلمی‌ [۸۹] هر شب‌ ۴۰ حدیث‌ می‌نوشت‌ [۹۰] و حتی‌ در وقت‌ مرگ‌ او نیز کسانی‌ از او حدیث‌ می‌شنیدند. [۹۱] کسانی‌ چون‌ ابوبکر باقلانی‌، دانشمند اشعری مذهب‌ [۹۲][۹۳][۹۴] و نیز سلمی‌ [۹۵] و ابونعیم‌ اصفهانی‌ [۹۶] از او حدیث‌ نقل‌ کرده‌اند، در فقه‌ از شافعی‌ پیروی می‌کرده‌ و او را از فقهای این‌ مذهب‌ به‌ شمار آورده‌اند. [۹۷][۹۸] [۹۹]
ابن‌خفیف‌ از دوران‌ نوجوانی‌، چنانکه‌ اشاره‌ شد، به‌ سماع‌ و گردآوری حدیث‌ شوق‌ بسیار داشت‌ و به‌ گفته دیلمی‌<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۱۶، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>هر شب‌ ۴۰ حدیث‌ می‌نوشت‌ <ref>معین‌ الدین‌ جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۲، به‌ کوشش‌ قزوینی‌ و اقبال‌، تهران‌، ۱۳۲۸ش‌</ref> و حتی‌ در وقت‌ مرگ‌ او نیز کسانی‌ از او حدیث‌ می‌شنیدند. [۹۱] کسانی‌ چون‌ ابوبکر باقلانی‌، دانشمند اشعری مذهب‌<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۴۰-۴۱، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>. و نیز سلمی‌ <ref>محمد سلمی‌، طبقات‌ الصوفیه، ج۱، ص‌ ۴۸۵- ۴۸۶، به‌ کوشش‌ یوهانس‌ پدرسن‌، لیدن‌، ۱۹۶۰م‌</ref>و ابونعیم‌ اصفهانی‌ <ref>احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیه الاولیاء، ج۱۰، ص۳۸۵ به‌ بعد، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۷م‌</ref> از او حدیث‌ نقل‌ کرده‌اند. در [[فقه‌]] از [[شافعی|شافعی‌]] پیروی می‌کرده‌ و او را از فقهای این‌ مذهب‌ به‌ شمار آورده‌اند<ref>عبدالوهاب‌ سبکی‌، طبقات‌ الشافعیه الکبری، ج۲، ص۱۵۰، قاهره‌، ۱۳۲۴ق‌</ref>.


=علم کلام=
=علم کلام=


در علم‌ کلام‌ نیز چنانکه‌ گفته‌ شد، از شاگردان‌ ابوالحسن‌ اشعری بوده‌ و در مقالتی‌ مفصل‌ به‌ شیوه مقاله‌ پردازان‌، که‌ در کتاب‌ سبکی‌ [۱۰۰] از کتاب‌ غایة المرام‌ فی‌ علم‌ الکلام‌ ضیاءالدین‌ رازی ( پدر امام‌ فخرالدین‌ رازی ) نقل‌ شده‌، به‌ ذکر فضایل‌ و مناقب‌ استاد خود پرداخته‌ است‌.
در [[کلام|علم‌ کلام‌]] نیز چنانکه‌ گفته‌ شد، از شاگردان‌ ابوالحسن‌ اشعری بوده‌ و در مقالتی‌ مفصل‌ به‌ شیوه مقاله‌ پردازان‌، که‌ در کتاب‌ سبکی‌ <ref>عبدالوهاب‌ سبکی‌، طبقات‌ الشافعیه الکبری، ج۲، ص۱۵۵- ۱۵۹، قاهره‌، ۱۳۲۴ق‌</ref>.از کتاب‌ غایة المرام‌ فی‌ علم‌ الکلام‌ ضیاءالدین‌ رازی ( پدر امام‌ [[فخررازی|فخرالدین‌ رازی]] ) نقل‌ شده‌، به‌ ذکر فضایل‌ و مناقب‌ استاد خود پرداخته‌ است‌.


=شطح‌گویی=
=شطح‌گویی=


وی در آرا و اعمال‌ صوفیانه‌ روشی‌ معتدل‌ داشت‌: « رخصت‌ جستن‌ و قبول‌ تأویلات‌»، [۱۰۱] شطح‌گویی‌ و برخی‌ حرکات‌ مغایر با احکام‌ دینی‌ را که‌ نزد گروهی‌ از صوفیه‌ دیده‌ می‌شد، مردود و نادرست‌ می‌شمرد [۱۰۲][۱۰۳] با آنکه‌ نسبت‌ به‌ حلاج‌ حسن‌ ظن‌ خاص‌ داشت‌ و او را «عالم‌ ربانی‌»[۱۰۴][۱۰۵][۱۰۶] و «موحد» [۱۰۷][۱۰۸] می‌دانست‌ و از کرامات‌ او سخن‌ می‌گفت، ‌ [۱۰۹][۱۱۰] بعضی‌ از سخنان‌ شطح‌ آمیز منسوب‌ به‌ او را رد می‌کرد. [۱۱۱][۱۱۲]
وی در آرا و اعمال‌ صوفیانه‌ روشی‌ معتدل‌ داشت‌: « رخصت‌ جستن‌ و قبول‌ تأویلات‌»<ref>خواجه‌ عبدالله‌ انصاری هروی، طبقات‌ الصّوفیّه‌، ج۱، ص۵۴۹، به‌ کوشش‌ محمد سرور مولائی‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌</ref>شطح‌گویی‌ و برخی‌ حرکات‌ مغایر با احکام‌ دینی‌ را که‌ نزد گروهی‌ از صوفیه‌ دیده‌ می‌شد، مردود و نادرست‌ می‌شمرد<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۳۷- ۳۹، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref> با آنکه‌ نسبت‌ به‌ حلاج‌ حسن‌ ظن‌ خاص‌ داشت‌ و او را «عالم‌ ربانی‌»<ref>احمد خطیب‌ بغدادی، تاریخ‌ بغداد، ج۸، ص۱۱۲، بیروت‌، ۱۳۴۹ق‌</ref> و «موحد»<ref>محمد ابن‌ باکویه‌، «بدایه حال‌ الحسین‌ بن‌ منصور الحلاج‌ و نهایته‌» (: Quatre در مآخذ لاتین‌)، ج۱، ص۳۸</ref>می‌دانست‌ و از کرامات‌ او سخن‌ می‌گفت<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۹۵-۹۷، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref> بعضی‌ از سخنان‌ شطح‌ آمیز منسوب‌ به‌ او را رد می‌کرد<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>.


=مشایخ صوفیه=
=مشایخ صوفیه=


از میان‌ مشایخ‌ صوفیه‌ اقتدا به‌ ۵ کس‌ را توصیه‌ می‌کرد: حارث‌ محاسبی‌، ابوالقاسم‌ جنید، ابومحمد رویم‌، ابوالعباس‌ بن‌ عطا و عمرو بن‌ عثمان‌، زیرا روش‌ ایشان‌ بر طریقه صحو بوده‌ و علم‌ و حقیقت‌ را با هم‌ جمع‌ کرده‌ بودند [۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵] و چنانکه‌ ملاحظه‌ می‌شود، کسانی‌ چون‌ بایزید بسطامی‌ و حسین‌ بن‌ منصور حلاج‌ را که‌ از اصحاب‌ سُکر بودند، در این‌ شمار نمی‌آورد، زیرا «دیگر مشایخ‌ ارباب‌ حال‌ بودند... و در هنگام‌ استغراق‌ گاه‌ گاهی‌ از ایشان‌ سخنی‌ چند صادر شده‌ است‌، که‌ به‌ میزان‌ شرع‌ راست‌ نیست‌، چون‌ بازِ خود می‌آمدند، از آن‌ سخنان‌ توبت‌ می‌کردند... و استغفار واجب‌ می‌دیدند» [۱۱۶]
از میان‌ مشایخ‌ صوفیه‌ اقتدا به‌ ۵ کس‌ را توصیه‌ می‌کرد: [[حارث المحاسبی|حارث‌ محاسبی‌]]، ابوالقاسم‌ جنید، [[ابومحمد رویم‌]]، ابوالعباس‌ بن‌ عطا و عمرو بن‌ عثمان‌، زیرا روش‌ ایشان‌ بر طریقه صحو بوده‌ و علم‌ و حقیقت‌ را با هم‌ جمع‌ کرده‌ بودند <ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۳۷، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref> و چنانکه‌ ملاحظه‌ می‌شود، کسانی‌ چون‌ [[بایزید بسطامی|بایزید بسطامی‌]] و حسین‌ بن‌ منصور حلاج‌ را که‌ از اصحاب‌ سُکر بودند، در این‌ شمار نمی‌آورد، زیرا «دیگر مشایخ‌ ارباب‌ حال‌ بودند... و در هنگام‌ استغراق‌ گاه‌ گاهی‌ از ایشان‌ سخنی‌ چند صادر شده‌ است‌، که‌ به‌ میزان‌ شرع‌ راست‌ نیست‌، چون‌ بازِ خود می‌آمدند، از آن‌ سخنان‌ توبت‌ می‌کردند... و استغفار واجب‌ می‌دیدند» <ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۳۷-۳۸، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>.


=ترغیب به کسب علم=
=ترغیب به کسب علم=


برخلاف‌ بسیاری از صوفیه آن‌ روزگار که‌ از تحصیل‌ علوم‌ رسمی‌ اجتناب‌ داشتند. ابن‌خفیف‌ شاگردان‌ و مریدان‌ خود را به‌ کسب‌ علوم‌ ترغیب‌ می‌کرد. او خود در جوانی‌ از بیم‌ اعتراض‌ و بدگویی‌ صوفیان‌ پنهانی‌ به‌ مجلس‌ علمای حدیث‌ می‌رفت‌ و همیشه‌ دوات‌ و کاغذ در لباس‌ پنهان‌ می‌کرد و چنان‌ شد که‌ سرانجام‌ آنان‌ همگی‌ به‌ او محتاج‌ شدند و برای حل‌ مشکلات‌ خود به‌ نزد او می‌رفتند. [۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹][۱۲۰]
برخلاف‌ بسیاری از صوفیه آن‌ روزگار که‌ از تحصیل‌ علوم‌ رسمی‌ اجتناب‌ داشتند. ابن‌خفیف‌ شاگردان‌ و مریدان‌ خود را به‌ کسب‌ علوم‌ ترغیب‌ می‌کرد. او خود در جوانی‌ از بیم‌ اعتراض‌ و بدگویی‌ [[صوفیان|صوفیان‌]] پنهانی‌ به‌ مجلس‌ علمای حدیث‌ می‌رفت‌ و همیشه‌ دوات‌ و کاغذ در لباس‌ پنهان‌ می‌کرد و چنان‌ شد که‌ سرانجام‌ آنان‌ همگی‌ به‌ او محتاج‌ شدند و برای حل‌ مشکلات‌ خود به‌ نزد او می‌رفتند<ref>محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۱۶، ص۳۴۶، به‌ کوشش‌ شعیب‌ الارنؤوط و اکرم‌ بوشی‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌</ref>.


=احترام طبقات مختلف=
=احترام طبقات مختلف=


وی در روزگار خود مورد اعزاز و احترام‌ طبقات‌ مختلف‌ بود و نه‌ تنها اهل‌ تصوف‌، بلکه‌ فقها و محدثین‌ نیز او را بزرگ‌ می‌داشتند. [۱۲۱] [۱۲۲] درباریان‌ و دیوانیان‌ از معتقدان‌ او بودند [۱۲۳][۱۲۴] و گفته‌اند که‌ نزد عضدالدوله دیلمی‌ مقرب‌ بوده‌ است. ‌ [۱۲۵][۱۲۶] در روز مرگش‌ انبوهی‌ عظیم‌ از مردم‌، حتی‌ از یهود و نصارا و مجوس‌ بر جنازه او حاضر شدند و صدبار بر وی نماز خوانده‌ شد. [۱۲۷]
وی در روزگار خود مورد اعزاز و احترام‌ طبقات‌ مختلف‌ بود و نه‌ تنها اهل‌ [[تصوف|تصوف‌]]، بلکه‌ [[فقها]] و محدثین‌ نیز او را بزرگ‌ می‌داشتند <ref>معین‌ الدین‌ جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۳۹-۴۱، به‌ کوشش‌ قزوینی‌ و اقبال‌، تهران‌، ۱۳۲۸ش‌</ref>. درباریان‌ و دیوانیان‌ از معتقدان‌ او بودند<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>. و گفته‌اند که‌ نزد [[عضدالدوله دیلمی|عضدالدوله دیلمی‌]] مقرب‌ بوده‌ است<ref>احمد زرکوب‌ شیرازی، شیراز نامه‌، ج۱، ص۱۲۶، به‌ کوشش‌ اسماعیل‌ واعظ جوادی، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌</ref>. در روز مرگش‌ انبوهی‌ عظیم‌ از مردم‌، حتی‌ از [[یهود]] و نصارا و مجوس‌ بر جنازه او حاضر شدند و صدبار بر وی نماز خوانده‌ شد<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۲۱۸، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>.


=آثار=
=آثار=


اغلب‌ مؤلفان‌ به‌ کثرت‌ تألیفات‌ او اشاره‌ کرده‌اند. [۱۲۸][۱۲۹][۱۳۰][۱۳۱] دیلمی‌ ۳۰ کتاب‌ از آثار او را نام‌ می‌برد و گوید که‌ از این‌ جمله‌ ۱۵ تصنیف‌ مطّول‌ و ۱۵ تصنیف‌ مختصر بوده‌ است‌ [۱۳۲] فهرست‌ دیلمی‌ در شدالازار جنید شیرازی [۱۳۳] وارد شده‌ و زرکوب‌ نیز تعدادی از عنوانها را در شیرازنامه‌ آورده‌ است‌. [۱۳۴] گر چه‌ از مجموع‌ آثار ابن‌خفیف‌ امروز چیزی جز یکی‌ دو رساله مختصر در دست‌ نیست‌، لیکن‌ از عنوانهایی‌ که‌ ذکر کرده‌اند، می‌توان‌ به‌ موضوعاتی‌ که‌ مورد توجه‌ او بوده‌ است‌ به‌ تقریب‌ پی‌ برد. فهرست‌ دیلمی‌ چنین‌ است‌:
اغلب‌ مؤلفان‌ به‌ کثرت‌ تألیفات‌ او اشاره‌ کرده‌اند<ref>عبدالوهاب‌ سبکی‌، طبقات‌ الشافعیه الکبری، ج۱، ص۱۵۱، قاهره‌، ۱۳۲۴ق‌</ref>. دیلمی‌ ۳۰ کتاب‌ از آثار او را نام‌ می‌برد و گوید که‌ از این‌ جمله‌ ۱۵ تصنیف‌ مطّول‌ و ۱۵ تصنیف‌ مختصر بوده‌ است‌ <ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص ۲۱۲-۲۱۳، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>. فهرست‌ دیلمی‌ در شدالازار [[جنید شیرازی]] <ref>معین‌ الدین‌ جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص‌ ۴۲-۴۳، به‌ کوشش‌ قزوینی‌ و اقبال‌، تهران‌، ۱۳۲۸ش‌</ref>. وارد شده‌ و زرکوب‌ نیز تعدادی از عنوانها را در شیرازنامه‌ آورده‌ است‌<ref>احمد زرکوب‌ شیرازی، شیراز نامه‌، ج۱، ص‌ ۱۲۷، به‌ کوشش‌ اسماعیل‌ واعظ جوادی، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌</ref>. گر چه‌ از مجموع‌ آثار ابن‌خفیف‌ امروز چیزی جز یکی‌ دو رساله مختصر در دست‌ نیست‌، لیکن‌ از عنوانهایی‌ که‌ ذکر کرده‌اند، می‌توان‌ به‌ موضوعاتی‌ که‌ مورد توجه‌ او بوده‌ است‌ به‌ [[تقریب|تقریب‌]] پی‌ برد. فهرست‌ دیلمی‌ چنین‌ است‌:


==تألیفات‌ مفصل‌==
==تألیفات‌ مفصل‌==
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
==متداول‌ و مشهور==
==متداول‌ و مشهور==


چنانکه‌ ملاحظه‌ شد، در کتاب‌ دیلمی‌ از ۳۰ تصنیف‌ فقط ۲۸ عنوان‌ ذکر شده‌ است‌ و از این‌ تعداد شماره‌های ۲۰، ۲۴ و ۲۷ در کتاب‌ جنید شیرازی و زرکوب‌ دیده‌ نمی‌شود، ولی‌ در عوض‌ جنید از تصنیفی‌ به‌ نام‌ شرح‌ الفضائل‌ یاد کرده‌ و پسر او عیسی‌ بن‌ جنید در تذکره هزار مزار (که‌ ترجمه‌ گونه‌ای از شدالازار جنید است‌) دو کتاب‌ به‌ عنوانهای آداب‌ المریدین‌ و جامع‌ الدعوات‌ بر فهرست‌ دیلمی‌ و جنید می‌افزاید. [۱۳۵] دیلمی‌ گوید که‌ شرف‌ الفقر نخستین‌ و جامع‌ الارشاد آخرین‌ نوشته او بوده‌ است‌ [۱۳۶][۱۳۷] همو درباره این‌ دو کتاب‌ روایاتی‌ در جاهای دیگر از قول‌ ابن‌خفیف‌ نقل‌ کرده‌ است‌. [۱۳۸][۱۳۹] شماری از این‌ آثار تا روزگار زرکوب‌ شیرازی ( قرن‌ ۸ق‌) موجود بوده‌ و از آن‌ها با عبارت‌ «متداول‌ و مشهور» یاد می‌کند [۱۴۰] و حاجی‌ خلیفه‌ نیز به‌ یکی‌ از تصنیفات‌ او به‌ عنوان‌ کتاب‌ الفضائل‌ و جامع‌ الدعوات‌ و الاذکار اشاره‌ می‌کند که‌ در ۲۶۲ باب‌ و شامل‌ ذکر فضایل‌ قرآن‌ و نقل‌ ادعیه انبیاء ، صحابه‌ ، زهّاد و تابعین‌ بوده‌ است‌. [۱۴۱] ظاهراً این‌ کتاب‌ دو تصنیفی‌ را که‌ جنید به‌ نام‌ شرح‌ الفضائل‌ [۱۴۲] و عیسی‌ بن‌ جنید به‌ عنوان‌ جامع‌ الدعوات‌ آورده‌اند، [۱۴۳] در برداشته‌ است‌.
چنانکه‌ ملاحظه‌ شد، در کتاب‌ دیلمی‌ از ۳۰ تصنیف‌ فقط ۲۸ عنوان‌ ذکر شده‌ است‌ و از این‌ تعداد شماره‌های ۲۰، ۲۴ و ۲۷ در کتاب‌ جنید شیرازی و زرکوب‌ دیده‌ نمی‌شود، ولی‌ در عوض‌ جنید از تصنیفی‌ به‌ نام‌ شرح‌ الفضائل‌ یاد کرده‌ و پسر او عیسی‌ بن‌ جنید در تذکره هزار مزار (که‌ ترجمه‌ گونه‌ای از شدالازار جنید است‌) دو کتاب‌ به‌ عنوانهای آداب‌ المریدین‌ و جامع‌ الدعوات‌ بر فهرست‌ دیلمی‌ و جنید می‌افزاید<ref>عیسی‌ بن‌ جنید شیرازی، تذکره هزار مزار، ج۱، ص‌ ۸۴، به‌ کوشش‌ نورانی‌ وصال‌، شیراز، ۱۳۶۴ش‌</ref>. دیلمی‌ گوید که‌ شرف‌ الفقر نخستین‌ و جامع‌ الارشاد آخرین‌ نوشته او بوده‌ است‌ <ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص ۲۱۲، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>. همو درباره این‌ دو کتاب‌ روایاتی‌ در جاهای دیگر از قول‌ ابن‌خفیف‌ نقل‌ کرده‌ است‌<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص ۲۱، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref>. شماری از این‌ آثار تا روزگار زرکوب‌ شیرازی ( قرن‌ ۸ق‌) موجود بوده‌ و از آن‌ها با عبارت‌ «متداول‌ و مشهور» یاد می‌کند <ref>احمد زرکوب‌ شیرازی، شیراز نامه‌، ج۱، ص‌ ۱۲۶-۱۲۷، به‌ کوشش‌ اسماعیل‌ واعظ جوادی، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌</ref>. و حاجی‌ خلیفه‌ نیز به‌ یکی‌ از تصنیفات‌ او به‌ عنوان‌ کتاب‌ الفضائل‌ و جامع‌ الدعوات‌ و الاذکار اشاره‌ می‌کند که‌ در ۲۶۲ باب‌ و شامل‌ ذکر فضایل‌ [[قرآن‌]] و نقل‌ ادعیه انبیاء ، [[صحابه|صحابه‌]] ، زهّاد و [[تابعین|تابعین‌]] بوده‌ است‌<ref>حاجی‌ خلیفه‌، کشف‌، ج۵، ص۱۳۱، به‌ کوشش‌ گوستاوفلوگل‌، لایپزیگ‌، ۱۸۷۱م‌</ref>.ظاهراً این‌ کتاب‌ دو تصنیفی‌ را که‌ جنید به‌ نام‌ شرح‌ الفضائل‌ <ref>معین‌ الدین‌ جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص‌ ۴۲، به‌ کوشش‌ قزوینی‌ و اقبال‌، تهران‌، ۱۳۲۸ش‌</ref>. و عیسی‌ بن‌ جنید به‌ عنوان‌ جامع‌ الدعوات‌ آورده‌اند<ref>عیسی‌ بن‌ جنید شیرازی، تذکره هزار مزار، ج۱، ص‌ ۸۴، به‌ کوشش‌ نورانی‌ وصال‌، شیراز، ۱۳۶۴ش‌</ref>. در برداشته‌ است‌.


==وصیة ابن‌خفیف‌ و معتقد ابن‌خفیف‌==
==وصیة ابن‌خفیف‌ و معتقد ابن‌خفیف‌==


آنچه‌ از ابن‌خفیف‌ امروز در دست‌ است‌. گذشته‌ از اقوال‌ پراکنده‌ای که‌ در کتب‌ طبقات‌ و تذکره‌ها از او نقل‌ کرده‌اند و مقالتی‌ در فضایل‌ ابوالحسن‌ اشعری که‌ در طبقات‌ سبکی‌ [۱۴۴] وارد شده‌ است‌، دو رساله کوتاه‌ است‌ که‌ به‌ نامهای وصیة ابن‌خفیف‌ و معتقد ابن‌خفیف‌ با ترجمه فارسی‌، به‌ توسط خانم‌ ا. شیمل‌ - طاری، ذیل‌ سیره ابن‌ الخفیف‌ دیلمی‌ (ترجمه یحیی‌ بن‌ جنید شیرازی) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ و از کتاب‌ الاقتصاد او نسخه‌ای در کتابخانه پرتوپاشا (ترکیه‌) موجود است‌. در کتابخانه مرکزی دانشگاه‌ تهران‌ نیز نسخه‌ای از کتاب‌ معتقد ابن‌خفیف‌ همراه‌ با شرح‌ آن‌ با عنوان‌ الفوائد العمادیه فی‌ القواعد الاعتقادیه موجود است‌ [۱۴۵] که‌ ظاهراً باید همان‌ المعتقد الصغیر یا الاعتقاد الصغیر باشد که‌ جنید شیرازی [۱۴۶] و زرکوب‌ [۱۴۷] ذکر کرده‌اند و شاید همان‌ کتابی‌ باشد که‌ جنید به‌ عنوان‌ شرح‌ المعتقد الصغیر در شمار آثار مولانا افتخار الدین‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ محمد دامغانی‌ آن‌ را ذکر کرده‌ است. ‌[۱۴۸]
آنچه‌ از ابن‌خفیف‌ امروز در دست‌ است‌. گذشته‌ از اقوال‌ پراکنده‌ای که‌ در کتب‌ طبقات‌ و تذکره‌ها از او نقل‌ کرده‌اند و مقالتی‌ در فضایل‌ ابوالحسن‌ اشعری که‌ در طبقات‌ سبکی‌ <ref>عبدالوهاب‌ سبکی‌، طبقات‌ الشافعیه الکبری، ج۲، ص۱۵۵- ۱۵۹، قاهره‌، ۱۳۲۴ق‌</ref>وارد شده‌ است‌، دو رساله کوتاه‌ است‌ که‌ به‌ نامهای وصیة ابن‌خفیف‌ و معتقد ابن‌خفیف‌ با ترجمه فارسی‌، به‌ توسط خانم‌ ا. شیمل‌ - طاری، ذیل‌ سیره ابن‌ الخفیف‌ دیلمی‌ (ترجمه یحیی‌ بن‌ جنید شیرازی) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ و از کتاب‌ الاقتصاد او نسخه‌ای در کتابخانه پرتوپاشا (ترکیه‌) موجود است‌. در کتابخانه مرکزی دانشگاه‌ تهران‌ نیز نسخه‌ای از کتاب‌ معتقد ابن‌خفیف‌ همراه‌ با شرح‌ آن‌ با عنوان‌ الفوائد العمادیه فی‌ القواعد الاعتقادیه موجود است‌ <ref>مرکزی، خطی‌، ج۱۱، ص۲۰۷۶</ref> که‌ ظاهراً باید همان‌ المعتقد الصغیر یا الاعتقاد الصغیر باشد که‌ جنید شیرازی <ref>معین‌ الدین‌ جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص‌ ۴۳، به‌ کوشش‌ قزوینی‌ و اقبال‌، تهران‌، ۱۳۲۸ش‌</ref> و زرکوب‌ <ref>احمد زرکوب‌ شیرازی، شیراز نامه‌، ج۱، ص‌ ۱۲۷، به‌ کوشش‌ اسماعیل‌ واعظ جوادی، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌</ref> ذکر کرده‌اند و شاید همان‌ کتابی‌ باشد که‌ جنید به‌ عنوان‌ شرح‌ المعتقد الصغیر در شمار آثار مولانا افتخار الدین‌ محمد بن‌ نصرالله‌ بن‌ محمد دامغانی‌ آن‌ را ذکر کرده‌ است<ref>معین‌ الدین‌ جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص‌ ۶۶ -۶۷، به‌ کوشش‌ قزوینی‌ و اقبال‌، تهران‌، ۱۳۲۸ش‌</ref>.


==شرف‌ الفقر==
==شرف‌ الفقر==


چنانکه‌ گفته‌ شد از آثار ابن‌خفیف‌ جز این‌ چند تصنیف‌ چیزی در دست‌ نیست‌، ولی‌ از عنوانهایی‌ که‌ دیلمی‌ و جنید نقل‌ کرده‌اند، چنین‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ اغلب‌ آنها در موضوعات‌ مربوط به‌ تصوف‌ و چند تصنیف‌ نیز در فقه‌ و کلام‌ بوده‌ است. ‌ کتاب‌ شرف‌ الفقر او باید متضمن‌ مطالبی‌ بوده‌ باشد که‌ در مناظره او با ابوالعباس‌ بن‌ عطار بر سر فضیلت‌ فقر بر غنا مطرح‌ شده‌ [۱۴۹][۱۵۰] و این‌ موضوعی‌ است‌ که‌ در آن‌ زمان‌ میان‌ عرفا مورد بحث‌ و اختلاف‌ نظر بوده‌ است‌. [۱۵۱][۱۵۲]
چنانکه‌ گفته‌ شد از آثار ابن‌خفیف‌ جز این‌ چند تصنیف‌ چیزی در دست‌ نیست‌، ولی‌ از عنوانهایی‌ که‌ دیلمی‌ و جنید نقل‌ کرده‌اند، چنین‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ اغلب‌ آنها در موضوعات‌ مربوط به‌ تصوف‌ و چند تصنیف‌ نیز در فقه‌ و کلام‌ بوده‌ است. ‌ کتاب‌ شرف‌ الفقر او باید متضمن‌ مطالبی‌ بوده‌ باشد که‌ در مناظره او با ابوالعباس‌ بن‌ عطار بر سر فضیلت‌ فقر بر غنا مطرح‌ شده‌<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، سیره الشیخ‌ الکبیر، ج۱، ص۲۱۲، ترجمه رکن‌الدین‌ یحیی‌ ابن‌ جنید الشیرازی، به‌ کوشش‌ اشیمل‌ - طاری، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌</ref> و این‌ موضوعی‌ است‌ که‌ در آن‌ زمان‌ میان‌ عرفا مورد بحث‌ و اختلاف‌ نظر بوده‌ است‌<ref>احمد خطیب‌ بغدادی، تاریخ‌ بغداد، ج۵، ص۲۸، بیروت‌، ۱۳۴۹ق‌</ref>.


==بلوی الانبیاء==
==بلوی الانبیاء==


کتاب‌ بلوی الانبیاء شاید بسط همان‌ نکته‌ای بوده‌ است‌ که‌ از او درباره «بلاء المحبین‌» نقل‌ کرده‌اند. [۱۵۳] از سخنانی‌ که‌ از او درباره محبت‌ نقل‌ کرده‌اند [۱۵۴][۱۵۵][۱۵۶] و نیز از کتابی‌ که‌ شاگردش‌ دیلمی‌ در این‌ باب‌ به‌ نام‌ عطف‌ الالف‌ المألوف‌ علی‌ اللام‌ المعطوف‌ تصنیف‌ کرده‌ و در آن‌ [۱۵۷][۱۵۸][۱۵۹][۱۶۰] بعضی‌ از آرا و اقوال‌ استاد خود را درباره محبت‌ شاهد آورده‌ است‌، می‌توان‌ به‌ تقریب‌ از مضامین‌ کتاب‌ المحبه و کتاب‌ الودّو الالفه او نشانه‌هایی‌ یافت‌.
کتاب‌ بلوی الانبیاء شاید بسط همان‌ نکته‌ای بوده‌ است‌ که‌ از او درباره «بلاء المحبین‌» نقل‌ کرده‌اند<ref>محمد سلمی‌، طبقات‌ الصوفیه، ج۱، ص۴۸۹-۴۹۰، به‌ کوشش‌ یوهانس‌ پدرسن‌، لیدن‌، ۱۹۶۰م‌</ref> از سخنانی‌ که‌ از او درباره محبت‌ نقل‌ کرده‌اند <ref>روزبهان‌ بقلی‌ شیرازی، عبهر العاشقین‌، ج۱، ص۱۰، به‌ کوشش‌ هانری کربن‌، تهران‌، ۱۳۳۷ش‌</ref>. و نیز از کتابی‌ که‌ شاگردش‌ دیلمی‌ در این‌ باب‌ به‌ نام‌ عطف‌ الالف‌ المألوف‌ علی‌ اللام‌ المعطوف‌ تصنیف‌ کرده‌ و در آن‌<ref>ابوالحسن‌ دیلمی‌، عطف‌ الالف‌ المألوف‌ علی‌ اللام‌ المعطوف‌، ج۱، ص‌ ۱۹، به‌ کوشش‌ ج‌ک‌ وادیه‌، بیروت‌، ۱۹۶۲م‌</ref>بعضی‌ از آرا و اقوال‌ استاد خود را درباره محبت‌ شاهد آورده‌ است‌، می‌توان‌ به‌ تقریب‌ از مضامین‌ کتاب‌ المحبه و کتاب‌ الودّو الالفه او نشانه‌هایی‌ یافت‌.


==ردّ علی‌ بن‌ سالم‌==
==ردّ علی‌ بن‌ سالم‌==


کتاب‌ ردّ علی‌ بن‌ سالم‌ که‌ از تصنیفات‌ مفصل‌ او بوده‌، چنانکه‌ از عنوان‌ آن‌ برمی‌آید، در ردّ عقاید سالمیه‌ بوده‌ و به‌ گفته انصاری [۱۶۱] نیز وی به‌ قول‌ ابوعبدالله‌ بن‌ سالم‌ دایر بر اینکه‌ خداوند در ازل‌ همه‌ چیز را می‌دیده‌ است‌، خرده‌ گرفته‌ بود.
کتاب‌ ردّ علی‌ بن‌ سالم‌ که‌ از تصنیفات‌ مفصل‌ او بوده‌، چنانکه‌ از عنوان‌ آن‌ برمی‌آید، در ردّ عقاید [[سالمیه‌]] بوده‌ و به‌ گفته انصاری<ref>خواجه‌ عبدالله‌ انصاری هروی، طبقات‌ الصّوفیّه‌، ج۱، ص‌ ۳۱۲، به‌ کوشش‌ محمد سرور مولائی‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌</ref> نیز وی به‌ قول‌ [[ابوعبدالله‌ بن‌ سالم‌]] دایر بر اینکه‌ خداوند در ازل‌ همه‌ چیز را می‌دیده‌ است‌، خرده‌ گرفته‌ بود.


==المشیخه==
==المشیخه==


کتاب‌ المشیخه او نیز باید اساس‌ کار شاگردش‌ ابوالحسن‌ دیلمی‌، که‌ تصنیفی‌ در مشیخه فارس‌ ساخته‌ بود، قرار گرفته‌ باشد. [۱۶۲] [۱۶۳]
کتاب‌ المشیخه او نیز باید اساس‌ کار شاگردش‌ ابوالحسن‌ دیلمی‌، که‌ تصنیفی‌ در مشیخه فارس‌ ساخته‌ بود، قرار گرفته‌ باشد<ref>معین‌ الدین‌ جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۵، به‌ کوشش‌ قزوینی‌ و اقبال‌، تهران‌، ۱۳۲۸ش‌</ref>.


==وصیت‌==
==وصیت‌==
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
==معتقد==
==معتقد==


معتقد ابن‌خفیف‌ نیز رساله‌ای است‌ کوتاه‌ که‌ اساس‌ مطالب‌ آن‌ تصحیح‌ و تصفیه اعمال‌ و اخلاص‌ در عبادات‌ است‌. مضامین‌ رساله‌ شامل‌ نکاتی‌ است‌ در تعریف‌ توحید و تنزیه‌ ذات‌ باری تعالی‌ و اشاراتی‌ به‌ اینکه‌ علم‌ غیر از رؤیت‌ است‌، یعنی‌ خداوند آنچه‌ را که‌ موجود است‌ می‌بیند و آنچه‌ را که‌ معدوم‌ است‌ می‌داند؛ صفات‌ خداوند قائم‌ بر ذات‌ اوست‌ و رؤیت‌ خداوند در قیامت‌ ممکن‌ است‌. در مسأله جبر و اختیار ، طاعت‌ و معصیت‌ ، خلق‌ افعال‌ و کسب‌ افعال‌، نبوت‌ و خاتمیت‌، معراج‌ رسول‌ اکرم‌ و چگونگی‌ِ آن‌ و نیز در مسائل‌ مربوط به‌ ایمان‌ و اسلام‌ ، توحید و معرفت‌ ، استطاعت‌ و فعل‌، جنت‌ و نار ، اخبار آحاد و متواتر ، عقل‌ و شرع‌ ، حسن‌ و قبح‌ و سایر موضوعات‌ کلامی‌ و اعتقادی از دیدگاه‌ اشاعره‌ گفت‌وگو می‌کند.
معتقد ابن‌خفیف‌ نیز رساله‌ای است‌ کوتاه‌ که‌ اساس‌ مطالب‌ آن‌ تصحیح‌ و تصفیه اعمال‌ و اخلاص‌ در عبادات‌ است‌. مضامین‌ رساله‌ شامل‌ نکاتی‌ است‌ در تعریف‌ توحید و تنزیه‌ ذات‌ باری تعالی‌ و اشاراتی‌ به‌ اینکه‌ علم‌ غیر از رؤیت‌ است‌، یعنی‌ خداوند آنچه‌ را که‌ موجود است‌ می‌بیند و آنچه‌ را که‌ معدوم‌ است‌ می‌داند؛ صفات‌ خداوند قائم‌ بر ذات‌ اوست‌ و رؤیت‌ خداوند در قیامت‌ ممکن‌ است‌. در مسأله [[جبر و اختیار در لغت و اصطلاح|جبر]] و [[اختیار]] ، طاعت‌ و معصیت‌ ، خلق‌ افعال‌ و کسب‌ افعال‌، [[نبوت|نبوت‌]] و خاتمیت‌، [[معراج|معراج‌]] [[رسول‌ اکرم‌(ص‌)|رسول‌ اکرم‌]] و چگونگی‌ِ آن‌ و نیز در مسائل‌ مربوط به‌ [[ایمان|ایمان‌]] و [[اسلام|اسلام‌]] ، [[توحید]] و معرفت‌ ، استطاعت‌ و فعل‌، جنت‌ و نار ، اخبار آحاد و متواتر ، عقل‌ و شرع‌ ، حسن‌ و قبح‌ و سایر موضوعات‌ کلامی‌ و اعتقادی از دیدگاه‌ اشاعره‌ گفت‌وگو می‌کند.


==مطالب خاص‌ طبقه صوفیه‌==
==مطالب خاص‌ طبقه صوفیه‌==
خط ۱۴۲: خط ۱۴۲:
=سلسله نسبت‌ خرقه=
=سلسله نسبت‌ خرقه=


سلسله نسبت‌ خرقه ابن‌خفیف‌ به‌ صورتهای مختلف‌ نقل‌ شده‌ است‌: مؤلف‌ فردوس‌ المرشدیه در ذکر سلسله خرقه ابوالحسن‌ کازرونی‌ آن‌ را به‌ صورتی‌ آورده‌ [۱۶۴] و زرکوب‌ شیرازی در بیان‌ نسبت‌ خرقه شیخ‌ شهاب‌ الدین‌ سهروردی آن‌ را به‌ نوعی‌ و از طریق‌ شجره خرقه شیخ‌ روزبهان‌ بقلی‌ به‌ نوعی‌ دیگر نزدیک‌ به‌ ترتیب‌ مندرج‌ در فردوس‌ المرشدیه نقل‌ کرده‌ است‌، [۱۶۵] اما هیچ‌ یک‌ از این‌ صورتها با آگاهیهایی‌ که‌ درباره ابن‌خفیف‌ از سیره دیلمی‌ به‌ دست‌ می‌آید، سازگاری تمام‌ ندارد. بنابر سلسله‌هایی‌ که‌ ذکر شد [۱۶۶][۱۶۷][۱۶۸] طریقه سهروردیه‌، طریقه کازرونیه‌ و اصحاب‌ روزبهان‌ بقلی‌ نسبت‌ خرقه خود را با واسطه‌هایی‌ به‌ ابن‌خفیف‌ می‌رسانند.
سلسله نسبت‌ خرقه ابن‌خفیف‌ به‌ صورتهای مختلف‌ نقل‌ شده‌ است‌: مؤلف‌ فردوس‌ المرشدیه در ذکر سلسله خرقه ابوالحسن‌ کازرونی‌ آن‌ را به‌ صورتی‌ آورده‌ <ref>محمود بن‌ عثمان‌، فردوس‌ المرشدیه فی‌ اسرار الصمدیه، ج۱، ص۲۲، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌</ref>. و زرکوب‌ شیرازی در بیان‌ نسبت‌ خرقه شیخ‌ [[شهاب‌ الدین‌ سهروردی]] آن‌ را به‌ نوعی‌ و از طریق‌ شجره خرقه شیخ‌ روزبهان‌ بقلی‌ به‌ نوعی‌ دیگر نزدیک‌ به‌ ترتیب‌ مندرج‌ در فردوس‌ المرشدیه نقل‌ کرده‌ است‌<ref>احمد زرکوب‌ شیرازی، شیراز نامه‌، ج۱، ص‌ ۱۲۸-۱۳۰، به‌ کوشش‌ اسماعیل‌ واعظ جوادی، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌</ref>. اما هیچ‌ یک‌ از این‌ صورتها با آگاهیهایی‌ که‌ درباره ابن‌خفیف‌ از سیره دیلمی‌ به‌ دست‌ می‌آید، سازگاری تمام‌ ندارد. بنابر سلسله‌هایی‌ که‌ ذکر شد<ref>محمد معصوم‌ علیشاه‌ شیرازی، طرائق‌ الحقائق‌، ج۲، ص۳۰۸- ۳۰۹، به‌ کوشش‌ محمد جعفر محجوب‌، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌</ref> طریقه سهروردیه‌، طریقه کازرونیه‌ و اصحاب‌ روزبهان‌ بقلی‌ نسبت‌ خرقه خود را با واسطه‌هایی‌ به‌ ابن‌خفیف‌ می‌رسانند.


=قبیله خفیفیه‌=
=قبیله خفیفیه‌=




ابن‌خفیف‌ در شیراز دارای دستگاهی‌ بوده‌ و دوستان‌ و مریدان‌ بسیار داشته‌ است‌. مؤلف‌ فردوس‌ المرشدیه در سبب‌ تقرب‌ مردمان‌ به‌ او گوید که‌ طریق‌ وی آن‌ بود «که‌ بستدی و بدادی». [۱۶۹] در زمان‌ حیات‌ هجویری طریقه او به‌ خفیفیه‌ معروف‌ بوده‌ و همو گوید که‌ خفیفیان‌ به‌ ابن‌خفیف‌ تولاّ کنند. [۱۷۰] حمدالله‌ مستوفی‌ در تاریخ‌ گزیده‌ به‌ «قبیله خفیفیه‌ که‌ ارباب‌ و اکابر ابهرند»، اشاره‌ می‌کند [۱۷۱] و آنان‌ را از «تخمه» وی می‌داند، ولی‌ معلوم‌ نیست‌ که‌ مقصود مستوفی‌ از این‌ تعبیر چیست‌، زیرا از اولاد و احفاد ابن‌خفیف‌ در هیچ‌ مأخذی ذکری نیامده‌ است‌ و شاید این‌ نکته‌ اشاره‌ای به‌ گسترش‌ طریقه او در آن‌ نواحی‌ باشد و به‌ هر حال‌ حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ در اوایل‌ سده ۸ق‌ کسانی‌ در آن‌جا خود را به‌ وی منسوب‌ می‌داشته‌اند. طریقه ابن‌خفیف‌ به‌ توسط مریدش‌ حسین‌ اکّار و به‌ وسیله مرید او ابواسحاق‌ کازرونی‌ به‌ تأسیس‌ طریقه کازرونیه‌ انجامید.
ابن‌خفیف‌ در شیراز دارای دستگاهی‌ بوده‌ و دوستان‌ و مریدان‌ بسیار داشته‌ است‌. مؤلف‌ فردوس‌ المرشدیه در سبب‌ تقرب‌ مردمان‌ به‌ او گوید که‌ طریق‌ وی آن‌ بود «که‌ بستدی و بدادی»<ref>محمود بن‌ عثمان‌، فردوس‌ المرشدیه فی‌ اسرار الصمدیه، ج۱، ص۱۷، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌</ref>. در زمان‌ حیات‌ هجویری طریقه او به‌ خفیفیه‌ معروف‌ بوده‌ و همو گوید که‌ خفیفیان‌ به‌ ابن‌خفیف‌ تولاّ کنند<ref>علی‌ هجویری، کشف‌ المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۱۷، به‌ کوشش‌ ژوکوفسکی‌، لنین‌گراد، ۱۹۲۶م‌</ref>. حمدالله‌ مستوفی‌ در تاریخ‌ گزیده‌ به‌ «قبیله خفیفیه‌ که‌ ارباب‌ و اکابر ابهرند»، اشاره‌ می‌کند<ref>ابن‌ ابی‌ بکر حمدالله‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌، ج۱، ص‌ ۶۵۷، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوائی‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌</ref>. و آنان‌ را از «تخمه» وی می‌داند، ولی‌ معلوم‌ نیست‌ که‌ مقصود مستوفی‌ از این‌ تعبیر چیست‌، زیرا از اولاد و احفاد ابن‌خفیف‌ در هیچ‌ مأخذی ذکری نیامده‌ است‌ و شاید این‌ نکته‌ اشاره‌ای به‌ گسترش‌ طریقه او در آن‌ نواحی‌ باشد و به‌ هر حال‌ حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ در اوایل‌ سده ۸ق‌ کسانی‌ در آن‌جا خود را به‌ وی منسوب‌ می‌داشته‌اند. طریقه ابن‌خفیف‌ به‌ توسط مریدش‌ حسین‌ اکّار و به‌ وسیله مرید او ابواسحاق‌ کازرونی‌ به‌ تأسیس‌ طریقه کازرونیه‌ انجامید.


=طریقت‌=
=طریقت‌=


اساس‌ طریقت‌ ابن‌خفیف‌ بر مجاهدت‌ بوده‌ و از ریاضتهای سخت‌ و طاعات‌ و عبادات‌ طاقت‌ شکن‌ و افراط او در کم‌ خوردن‌ و مخالفت‌ با نفس‌ داستانهای بسیار نقل‌ کرده‌اند [۱۷۲][۱۷۳][۱۷۴][۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷] او را می‌توان‌ حلقه رابط میان‌ مشایخ‌ سده‌های ۳ و ۴ عراق‌، چون‌ جنید، رویم‌، شبلی‌ و ابن‌عطا، با صوفیان‌ دوره بعد در فارس‌ و خراسان‌ دانست‌ و کسانی‌ چون‌ ابوالحسن‌ دیلمی‌، ابن‌ بساکویه‌، ابونصر سراج‌ و ابوعبدالله‌ مقاریضی‌ از تربیت‌ یافتگان‌ او بودند.
اساس‌ طریقت‌ ابن‌خفیف‌ بر مجاهدت‌ بوده‌ و از ریاضتهای سخت‌ و طاعات‌ و عبادات‌ طاقت‌ شکن‌ و افراط او در کم‌ خوردن‌ و مخالفت‌ با نفس‌ داستانهای بسیار نقل‌ کرده‌اند<ref>علی‌ ابن‌عساکر، تبیین‌ کذب‌ المفتری، ج۱، ص۱۹۲، دمشق‌، ۱۳۴۷ق‌</ref>. او را می‌توان‌ حلقه رابط میان‌ مشایخ‌ سده‌های ۳ و ۴ عراق‌، چون‌ جنید، رویم‌، شبلی‌ و ابن‌عطا، با صوفیان‌ دوره بعد در فارس‌ و [[خراسان|خراسان‌]] دانست‌ و کسانی‌ چون‌ ابوالحسن‌ دیلمی‌، ابن‌ بساکویه‌، ابونصر سراج‌ و ابوعبدالله‌ مقاریضی‌ از تربیت‌ یافتگان‌ او بودند.


=آرامگاه‌=
=آرامگاه‌=


آرامگاه‌ او در شیراز زیارتگاه‌ اهل‌ عرفان‌ بوده‌ و گروهی‌ از بزرگان‌ صوفیه فارس‌ در حوالی‌ آن‌ به‌ خاک‌ سپرده‌ شده‌اند.[۱۷۸] خانقاه‌ او نیز محل‌ آمدوشد و اقامت‌ زایران‌ بوده‌ و موقوفاتی‌ داشته‌ است‌. به‌ گفته فسایی‌ از ابتدای حکومت‌ صفویه‌ این‌ خانقاه‌ از رونق‌ افتاد، ولی‌ کریم‌ خان‌ زند به‌ عمران‌ آن‌ کوشید و اطراف‌ صحن‌ خانقاه‌ و رباط و قبرستان‌ اطراف‌ آن‌ را مسطح‌ کرد و به‌ صورت‌ میدانی‌ وسیع‌ درآورد که‌ به‌ میدان‌ نعل‌ بندان‌ موسوم‌ و متصل‌ به‌ بازار وکیل‌ است. ‌ [۱۷۹]
آرامگاه‌ او در شیراز زیارتگاه‌ اهل‌ عرفان‌ بوده‌ و گروهی‌ از بزرگان‌ [[صوفیه]] فارس‌ در حوالی‌ آن‌ به‌ خاک‌ سپرده‌ شده‌اند<ref>معین‌ الدین‌ جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۳۸-۹۴، به‌ کوشش‌ قزوینی‌ و اقبال‌، تهران‌، ۱۳۲۸ش‌</ref>.خانقاه‌ او نیز محل‌ آمدوشد و اقامت‌ زائران‌ بوده‌ و موقوفاتی‌ داشته‌ است‌. به‌ گفته فسایی‌ از ابتدای حکومت‌ [[صفویه|صفویه‌]] این‌ خانقاه‌ از رونق‌ افتاد، ولی‌ [[کریم‌ خان‌ زند]] به‌ عمران‌ آن‌ کوشید و اطراف‌ صحن‌ خانقاه‌ و رباط و قبرستان‌ اطراف‌ آن‌ را مسطح‌ کرد و به‌ صورت‌ میدانی‌ وسیع‌ درآورد که‌ به‌ میدان‌ نعل‌ بندان‌ موسوم‌ و متصل‌ به‌ بازار وکیل‌ است<ref>میرزا حسن‌ فسائی‌، تاریخ‌ فارسنامه ناصری، ج‌ ۲، ص۱۵۸، تهران‌، ۱۳۱۴ش‌</ref> <ref>برگرفته از ویکی فقه با عنوان ابن‌خفیف ابوعبدالله‌ محمد بن‌ خفیف ضبی</ref>


=پانویس=
=پانویس=
confirmed
۳٬۹۰۲

ویرایش