۸۷٬۹۰۶
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «<div class="wikiInfo">پرونده:مزار ابن الفتیان.jpg|جایگزین= احمد بدوی|بندانگشتی|مزار اب...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
'''بَدَوی، احمد''' (در عربی جدیدِ مصری: اِلْبِدَوی)، مکنّی به ابوالفتیان، صوفی و بنیانگذار فرقه درویشان [[احمدیه|احمدیّه]] در [[مصر]] است. | '''بَدَوی، احمد''' (در عربی جدیدِ مصری: اِلْبِدَوی)، مکنّی به ابوالفتیان، صوفی و بنیانگذار فرقه درویشان [[احمدیه|احمدیّه]] در [[مصر]] است. | ||
=گرامیترین اولیا= | =گرامیترین اولیا= | ||
خط ۲۸: | خط ۲۷: | ||
=نسب و محل تولد= | =نسب و محل تولد= | ||
احمد احتمالاً در | احمد احتمالاً در ۵۹۶ در فارس به دنیا آمد و در میان هفت یا هشت فرزند ظاهراً از همه کوچکتر بود. | ||
مادرش فاطمه و پدرش علی (البَدْری) نام | مادرش فاطمه و پدرش علی (البَدْری) نام داشت اما از حرفه پدرش اطلاعی در دست نیست. | ||
نسبش را به امام [[علی بن ابی طالب]] | نسبش را به امام [[علی بن ابی طالب]] علیه السّلام رسانیدهاند. | ||
=سفر به مکه= | =سفر به مکه= | ||
در اَوان جوانی همراه خانواده خویش به [[حج]] رفت و پس از چهارسال طی | در اَوان جوانی همراه خانواده خویش به [[حج]] رفت و پس از چهارسال طی طریق به [[مکه|مکّه]] رسید. | ||
زمان این سفر را سالهای ۶۰۳ـ۶۰۷ دانستهاند.پدرش در مکه درگذشت. | زمان این سفر را سالهای ۶۰۳ـ۶۰۷ دانستهاند.پدرش در مکه درگذشت. | ||
=شهرت در سوارکاری= | =شهرت در سوارکاری= | ||
آوردهاند که او | آوردهاند که او خود گویا به سبب جسارت در سوارکاری در مکه سرآمد شد و ـ بنابر روایات ـ لقب «عَطّاب» (سوار بی باک) و «غَضْبان» (ژیان) گرفت. | ||
=نامهای دیگر= | =نامهای دیگر= | ||
ابوالعباس که نام او | ابوالعباس که نام او بوده شاید تصحیفی از ابوالفتیان باشد که تقریباً به معنی عطّاب است. | ||
نامهایی که بعداً یافت عبارتاند از: «صَمّات» (خاموش) و «ابوفَرّاج» (گشاینده) که منظور گشاینده بندیان است. | نامهایی که بعداً یافت عبارتاند از: «صَمّات» (خاموش) و «ابوفَرّاج» (گشاینده) که منظور گشاینده بندیان است. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۳: | ||
=دیدار با اولیا= | =دیدار با اولیا= | ||
بنابر بعضی منابع در ۶۳۳، طی سه مکاشفه پیاپی به [[عراق]] خوانده شد و همراه برادرِ مهترِ خویش، | بنابر بعضی منابع در ۶۳۳، طی سه مکاشفه پیاپی به [[عراق]] خوانده شد و همراه برادرِ مهترِ خویش، حسن آهنگ آن دیار کرد و با او مزار دوتن از اقطاب بزرگ احمد رفاعی و [[عبد القادر گیلانی|عبدالقادر گیلانی]] و نیز گروهی دیگر از اولیا را زیارت کرد. | ||
=داستان عاشقانه= | =داستان عاشقانه= | ||
حکایت میکنند که در عراق توانست فاطمه بنت بَرّی را که دختری سرکش بود و هرگز تن به مردی نداده | حکایت میکنند که در عراق توانست فاطمه بنت بَرّی را که دختری سرکش بود و هرگز تن به مردی نداده بود رام گرداند اما پیشنهاد نکاح او را نپذیرفت. | ||
این واقعه در ادبیات عامیانه عرب به صورت داستان عاشقانه دل انگیزی درآمده | این واقعه در ادبیات عامیانه عرب به صورت داستان عاشقانه دل انگیزی درآمده است و چه بسا که از اساطیر مصر باستان نیز مایه گرفته باشد. | ||
=سفر به طنطا= | =سفر به طنطا= | ||
در ۶۳۴ طی مکاشفهای دیگر اشارت یافت که رهسپار | در ۶۳۴ طی مکاشفهای دیگر اشارت یافت که رهسپار طنطا در مصر شود. برادرش حسن از عراق به مکه بازگشت. در طنطا آخرین و مهمترین دوره زندگی احمد آغاز شد. | ||
==شیوه زندگی در طنطا== | ==شیوه زندگی در طنطا== | ||
خط ۷۰: | خط ۶۹: | ||
شیوه زندگانیش را چنین وصف کردهاند: در طنطا به بام خانهای خلوت برشد و همانجا بی حرکت ایستاد و در خورشید چندان خیره نگریست تا چشمانش سرخ و چون اخگر سوزان گشت. | شیوه زندگانیش را چنین وصف کردهاند: در طنطا به بام خانهای خلوت برشد و همانجا بی حرکت ایستاد و در خورشید چندان خیره نگریست تا چشمانش سرخ و چون اخگر سوزان گشت. | ||
گاه مدتها لب فرو میبست و گاه میشد که نعرههای مداوم برمی کشید، چهل روز تمام نه چیزی میخورد و نه چیزی میآشامید (چله گرفتن در داستانهای قدّیسان [[مسیحی]] نیز آمده است. | گاه مدتها لب فرو میبست و گاه میشد که نعرههای مداوم برمی کشید، چهل روز تمام نه چیزی میخورد و نه چیزی میآشامید (چله گرفتن در داستانهای قدّیسان [[مسیحی]] نیز آمده است. | ||
ایستادن بر فراز بام یادآورِ شمعون، زاهد ستون | ایستادن بر فراز بام یادآورِ شمعون، زاهد ستون نشین است و سطوحیه یا اصحاب سطح (= بام نشینان) که نام پیروان احمد است، یادآورِ «ستون نشینان»، مریدان شمعونِ زاهد، است). | ||
==شهرت در طنطا== | ==شهرت در طنطا== | ||
خط ۷۸: | خط ۷۷: | ||
==تکریم از جانب سلطان== | ==تکریم از جانب سلطان== | ||
گویند که سلطان مملوک الظاهر بَیْبَرس (متوفی ۶۷۶)، که هم روزگار او | گویند که سلطان مملوک الظاهر بَیْبَرس (متوفی ۶۷۶)، که هم روزگار او بود او را حرمت کرده و بر پایش بوسه زده است. | ||
==تعیین جانشین== | ==تعیین جانشین== | ||
روزی پسری به نام | روزی پسری به نام عبدالعال به خدمت او رفت. در این حال شیخ در جستجوی دارویی برای چشمان نابینای او بود. این پسر از آن پس خلیفه (جانشین) او شد، ازینرو در ادبیات عامیانه از او به نام ابوعبدالعال یاد شده است. | ||
=زمان وفات= | =زمان وفات= | ||
خط ۹۰: | خط ۸۹: | ||
=آثار= | =آثار= | ||
آثار او عبارتاند از: دعایی موسوم به | آثار او عبارتاند از: دعایی موسوم به «حِزْب»؛ مجموعه ادعیهای به نام «صَلَوات» که عبدالرحمان بن مصطفی عَیْدَرُوسی آن را با عنوان فتح الرحمان شرح کرده است؛«وصایا» که در برگیرنده مواعظ عام است. | ||
=ویژگی شخصی= | =ویژگی شخصی= |