سلطان‌ العلماء

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۷ توسط Aabedini (بحث | مشارکت‌ها)
سلطان‌ العلماء
نام‌های دیگرعلاء الدین سید حسین بن رفیع الدین، خلیفه سلطان
اطلاعات شخصی
سال تولد1001 ق، ۹۷۱ ش‌، ۱۵۹۳ م
محل تولدایران، اصفهان
سال درگذشت1064 ق، ۱۰۳۲ ش‌، ۱۶۵۴ م
محل درگذشتایران، بهشهر مازندران
دیناسلام، شیعه
آثار{{ | | | | |}}
فعالیت‌ها{{ | | | | | | }}

زندگی‌نامه

علاء الدین سید حسین بن رفیع الدین، معروف به خلیفه سلطان در سال 1001 ق، در شهر اصفهان متولد شد. بیشتر نیاکان و اجداد وی از بزرگان مذهبی و سیاسی در عصرهای مختلف، و در دوره متأخر به سادات خلیفه مشهور بودند. نسب او از جانب پدر با 29 واسطه به امام سجاد (ع) می‌رسید و از جانب مادر از سادات شهرستان بود. اجداد سید حسین از علماء و ‏حكام مازندران بودند از جمله جد اعلاى او سيد مير بزرگ مرعشى مدتى از عمر شريفش را در ‏مازندران حكومت کردند و از خاندان وی نخستین کسی که در اصفهان ساکن شده، مير نظام الدين على بن مير قوام الدين محمد است. پدر او رفیع الدین "الحق" به فضل، کمال، سلامت نفس و خیر اندیشی معروف بود.


وی سیدی فاضل، سلیم النفس، ملک خصال و آگاه به علوم معقول و منقول بود که بعد از فوت قاضی سلطان، صاحب منصب صدارت، در سال 1026 ق، از طرف عباس اول به این مقام منصوب شد و به سر و سامان دادن امور صدارت پرداخت و در زمان تصدی منصب صدرات در کمال دیانت، بی طمعی، حقانبت و پرهیزکاری رفتار کرد و پس از وفات شاه عباس اول، در زمان شاه صفی از صدارت عزل و پس از مدتی درگذشت.

تحصيلات

سيد حسين در خاندان علم و فضل متولد، و رشد كرد. نخستین و بهترين استاد و مربى ‏او پدر بزرگوارش، رفیع الدین بود. با شروع به تحصيل، با ملا خليل بن غازى ( متوفاى 1089 قمرى) ‏هم‏درس و هم‏بحث مى‏شود. اين دو علاوه بر اينكه هم‏درس بوده‏اند، هم‏سن نيز بوده‏اند‎.‎ در مورد ملا خليل در رياض العلماء اينطور گفته شده است: فاضل متكلم أصولي جامع دقيق ‏النظر قوي الفكر من أجلة مشاهير عصرنا و أكمل أكابر فضلاء دهرنا.(رياض العلماء ج 2 ص ‏‏261‏‎) صاحب أمل الآمل درباره او مى‏گويد: فاضل علامة حكيم متكلم محقق موفق فقيه محدث ثقة جامع ‏للفضائل ماهر معاصر(أمل الآمل ج 2 ص 92‏‎) داشتن چنين هم‏بحث و همراهى فاضل، در رشد علمى سلطان العلماء تأثير بسزايى داشته است. اين ‏دو علاوه بر استفاده از محضر پدر بزرگوار سلطان العلماء، از محضر شيخ بهائى )متوفاى ‏‏1030 قمرى( و ملا محمد زمانى و ملا حسين يزدى ندوشتى نيز، نهايت استفاده را برده‏اند‎.‎ ارتباط او با ملا خليل به حدى بوده كه كتاب شافي في شرح الكافي تأليف ملا خليل را به ‏اسم سلطان العلماء منتشر نموده است. (الذريعة ج 3 ص 6 و 7‏‎) ‎ ‎وزارت به تدريج با رشد علمى خليفة السلطان، او مورد عنايت شاه عباس اول واقع شده و پس از ‏وفات سلمان خان در سال 1033 قمرى، به وزارت گماشته مى‏شود‎.‎ در همان زمان پدر بزرگوار ايشان ميرزا رفيع محمد صدر، صدارت شاه عباس را به عهده داشته ‏و آن دو، در يك خانه به مراجعات مردم پاسخ مى‏داده‏اند‎.‎ سلطان العلماء حدود چهار تا پنج سال وزارت شاه عباس را به عهده داشته و علاوه بر آن، ‏داماد او نيز بوده و در سال 1033 با دختر او ازدواج كرده است‏‎.‎ از اين ازدواج چهار پسر به نامهاى سيد ابراهيم، سيد حسين، سيد رفيع الدين محمد و سيد ‏على كه همه از فضلا و بزرگان زمان خود و داراى مقام اجتهاد و استنباط بوده‏اند، حاصل ‏شده است‎.‎ ايشان پس از رحلت شاه عباس، مدت دو سال وزارت شاه صفى را به عهده داشته كه در يكى ‏از جنگها بين او و شاه صفى درگيرى پيش مى‏آيد كه جزئيات آن در منابع تاريخى موجود نيست. ‏در نتيجه اين درگيرى، او در سال 1041 از وزارت عزل شده و تمام فرزندانش كور شده و خود ‏او نيز به قم تبعيد گشت‎.‎ او در قم بين ده تا پانزده سال مشغول به مطالعه و تدريس و تأليف مى‏گردد كه كتاب ‏حاشيه بر معالم الدين را نيز در اين زمان نوشته است‎.‎ بعد از مدتى شاه صفى او را به اصفهان خوانده و او را به وزارت منصوب كرد. هنگامى كه ‏خليفة السلطان براى حج به مكه مكرمه رفته بود، شاه صفى از دنيا رفت و شاه عباس دوم ‏به سلطنت رسيد و پس از قتل مير تقى خان در سال 1052، او را به وزارت منصوب كرد كه تا ‏آخر عمر شريفش در سال (1064 قمرى) ، مدت هشت سال و شش ماه وزارت شاه عباس دوم را به ‏عهده داشت‎.‎ ويژگيها از ويژگيهاى مهم سلطان العلماء استعداد سرشار او است. او در حالى كه مدتى از عمر ‏شريفش را در منصبهاى اجرايى مشغول به كار بوده، از نظر علمى نيز تا حدى رشد كرده كه ‏نمونه آن تأليف كتابهاى متعدد در رشته‏هاى مختلف منطق، اخلاق، تفسير، فقه و اصول است‎.‎ از خصوصيات ديگر اين بزرگوار اينكه سرپرستى بسيارى از علويين و فقرا و اهل علم را به ‏عهده داشته و شبهاى تاريك غذا براى آنان مى‏برده و بين آنان توزيع مى‏كرده است‎.‎ از ديگر آثار او اقامه نماز جمعه در اصفهان و ترتيب دفاترى براى اوقاف بوده است‎.‎ او چندين بار به زيارت خانه خدا رفته كه چند بار آن با پاى پياده بوده است‏‎.‎ وى مدارس علميه‏اى را بنيان نهاده و اولين كسى است كه مراكز درمانى را در دولت صفويه ‏بنيان نهاده است‎.‎ نمونه ديگر آن، تدريس آن بزرگوار است. در أعيان الشيعة به نقل از سيد شهاب الدين ‏تبريزى اينگونه نوشته شده: كان من أشهر مدرسي عصره، يحضر درسه نحو ألفين و يصعد المنبر و ‏يلقي الدرس. بل قيل إنه لم ينصب في عصر الصفوية منبر لمدرس كما نصب له(أعيان الشيعة ج ‏‏6 ص 165‏‎)‎ در محضر درس او بزرگانى از فقها حضور داشته‏اند كه از مشهورترين آنان علامه مجلسى صاحب ‏بحار الأنوار است‎.‎ از ويژگيهاى ديگر او سفرهايش به مناطق مختلف و از جمله قسطنطنيه است. او به مصر نيز ‏مسافرت كرده و با علماى قاهره به تبادل نظر پرداخته است. همچنين به يمن مسافرت كرده و ‏با امام زيديه ملاقات داشته است‎.‎ او در سفرش به قسطنطنيه با ابى مسعود، مفتى آنان و صاحب تفسير معروف، مناظراتى داشته ‏كه بعدها فرزندش سيد على آن را به صورت كتابى تدوين كرده است‎.‎ از خصوصيات ديگر، توانايى روحى بسيار بالاى او است كه پس از اينكه فرزندانش به وسيله ‏شاه صفى كور مى‏شوند با صبر و مقاومت در قم به تأليف و تحقيق پرداخته و با تحمل اين ‏مصايب، آثار ارزشمندى را از خود بر جاى گذاشته است. اگر چه اين تحمل و صبر از عظمت ‏روحى او حكايت دارد، امّا از قساوت و حق ناشناسى و ناجوانمردى شاه صفى صفوى نيز حكايت ‏مى‏كند‎.‎ ‎ ‎بزرگان اين خاندان خاندان سلطان العلماء، چه اجداد طاهرين او و چه فرزندان و بازماندگانش، خاندان ‏فضيلت و علم و تقوا مى‏باشند كه از جمله آنان است‎:‎ ‏1‏‎ - ‎درباره سيد شجاع الدين محمود بن سيد على، جد ايشان، در تاريخ عالم آرا اينطور ‏آمده است: كان من مشاهير المدرسين بأصفهان، يجتمع المحصلون من كل فج عميق في المعقول و ‏المنقول. وقف عدة أملاك لمصارف الخيريّة. (أعيان الشيعة ج 10 ص 108 به نقل تاريخ عالم ‏آرا‎(‎ ‏2‏‎ - ‎در مورد پدر بزرگوارشان رفيع الدين محمد بن شجاع الدين محمود (متوفاى 1304 قمرى)‏در أعيان اينطور گفته شده است: كان عالم عصره في المعقول و المنقول، نال الصدارة من ‏الشاه طهماسب و من الشاه عباس أيضا، كان المترجم مع السيد الداماد و الشيخ البهائي ‏شريك البحث و الدرس و كان من مشاهير المدرسين في ذلك العصر. (أعيان الشيعة ج 10 ص 55‏‎) ‏3‏‎ - ‎راجع به برادر بزرگوار سلطان العلماء، ميرزا قوام الدين بن ميرزا رفيع الدين محمد، ‏در أعيان اينطور آمده: كان عالماً فاضلاً بارعاً شاعراً لبيباً تقلد الصدارة العظمى من ‏قبل الشاه عباس الأوّل بعد وفاة والده الميرزا رفيع الدين محمد.(أعيان الشيعة ج 8 ص ‏‏451‏‎) گفتار دانشمندان أمل الآمل‎:‎ ‎‎عالم محقق مدقق عظيم الشأن جليل القدر صدر العلماء(أمل الآمل ج 2 ص 92‏‎) رياض العلماء‎:‎ ‎‎فاضل عالم محقق مدقق جامع في أكثر الفنون، شاعر، منشى‏ء، كان علاّمة عصره و أستاذ علماء ‏دهره، صاحب التصانيف المحررة و التآليف المجوّدة المقرّرة )رياض العلماء ج 2 ص 51‏‎) أعيان الشيعة‎:‎ ‎‎و مجمل القول إنّه فقيه أصولي محدث حكيم متكلم مفسر محقق مدقق أخلاقي جامع لأصناف العلوم ‏العقلية و النقلية، مؤلف مهذب التأليف هذا مع تحمله أعباء الوزارة و شؤون إدارة ‏المملكة (أعيان الشيعة ج 6 ص 164‏‎)‎ جامع الرواة‎:‎ ‎‎جليل القدر عظيم الشأن رفيع المنزلة من وجوه هذه الطائفة و ثقاتها و أثباتها و ‏أعيانها، أمره في الجلالة و عظم الشأن و سمو الرتبة و الثقة أشهر من أن يذكر و فوق ما ‏يحوم حوله العبارة، كان عالماً بالعلوم العقلية و النقلية، له تصانيف...(أعيان ‏الشيعة به نقل از جامع الرواة ج 6 ص 61‏‎)‎ الفوائد الرضوية‎:‎ ‎‎وزير و ركن معتمد كبير، عالم محقق، مدقق عظيم الشأن، جليل القدر، علاء الدولة و الدين ‏و الدنيا، صاحب صدارة الأئمة و العلماء، إليه أمر النصب و العزل من أهل العلم و ‏الفضل )الفوائد الرضوية ص 159‏‎) روضات الجنات‎:‎ ‎»‎السيد السند الوزير، و الركن المعتمد الكبير، علاء الدولة و الدين، كان من أعاظم ‏الفضلاء و الأعيان، و أناخم النبلاء في أفنان في كل ما أتى عليه حق التحقيق و مدققاً حل ‏ما توجه إليه كل التدقيق، عجيب الفطرة و الوجدان، غريب الفكرة و الإمعان، بديع ‏التصرف في العلوم، رفيع التدرب في الرسوم، مالك أزمّة الحكومة بين الخلائق في زمانه، و صاحب ‏صدارة الأئمة و العلماء في أوانه، مفوضاً إليه أمر النصب و العزل من أهل العلم و ‏الفضل (روضات الجنات ج 2 ص 346‏‎) ‎ ‎اساتيد ‏1‏‎ - ‎ملا محمود زمانى ‏2‏‎ - ‎ملا حسين يزدى ندوشتى ‏3‏‎ - ‎سيد محمد بن على بن محمد حسنى ‏4‏‎ - ‎شيخ بهايى بهاء الدين محمد بن حسين بن عبد الصمد (متوفاى 1030 قمرى‏‎(‎ ‏5‏‎ - ‎پدر بزرگوارش، سيد رفيع الدين محمد بن شجاع الدين محمود حسينى ‎ ‎شاگردان ‏1‏‎ - ‎ميرزا عنايت اللّه بن آغا محمد مؤمن بن محمد باقر اصفهانى، دايى صاحب رياض (متوفاى ‏قبل از 1074 قمرى‏‎(‎ ‏2‏‎ - ‎محمد داود تويسركانى ‏3‏‎ - ‎سيد حسن، سيد على، سيد محمد و سيد ابراهيم، فرزندان سلطان العلماء ‏4‏‎ - ‎آقا حسين خوانسارى صاحب مشارق الشموس ‏5‏‎ - ‎علامه مجلسى صاحب بحار الأنوار ‏6‏‎ - ‎ميرزا عيسى پدر سيد على صاحب الرياض ‏7‏‎ - ‎ميرزا عبد الرزاق كاشانى ‏8‏‎ - ‎ملا ابو الخير محمد تقى فارسى صاحب رسالة معرفة التقويم ‏9‏‎ - ‎ملا محمد سليم رازى ‎ ‎تأليفات ‏1‏‎ - ‎توضيح الأخلاق، خلاصه كتاب اخلاق ناصرى، تأليف خواجه نصير الدين طوسى است‎.‎ ‏2‏‎ - ‎حاشيه بر تهذيب و استبصار ‏3‏‎ - ‎ديوان سلطان العلماء ‏4‏‎ - ‎آداب الحج ‏5‏‎ - ‎أنموذج العلوم ‏6‏‎ - ‎حاشيه بر تفسير بيضاوى ‏7‏‎ - ‎حاشيه بر حاشيه خفرى بر شرح تجريد قوشچى ‏8‏‎ - ‎حاشيه بر شرح لمعه ‏9‏‎ - ‎حاشيه بر شرح اربعين حديث شيخ بهايى ‏10‏‎ - ‎حاشيه بر شرح مختصر الأصول عضدى ‏11‏‎ - ‎حاشيه بر شرح شمسيه ‏12‏‎ - ‎حاشيه بر معالم ‏13‏‎ - ‎حاشيه بر شرح مطالع ‏14‏‎ - ‎حاشيه بر مختلف علاّمه ‏15‏‎ - ‎حاشيه بر كشاف ‏16‏‎ - ‎حاشيه بر زبدة الأصول شيخ بهايى ‏17‏‎ - ‎حاشيه بر شرائع الإسلام ‏18‏‎ - ‎حاشيه بر من لا يحضره الفقيه، (بر بعضى ابواب آن‎(‎ ‏19‏‎ - ‎حاشيه بر حاشيه قديمه جلاليه ‏20‏‎ - ‎رسالة مناظراته مع الشيخ أبي السعود في القسطنطنية. اين كتاب حاصل زحمات فرزندش ‏سيد على است‎.‎ فرزندان سلطان العلماء داراى چهار پسر بوده است كه درباره آنان مؤلف أعيان الشيعة اينطور ‏مى‏نويسد: السيد إبراهيم بن سلطان العلماء (م 1098 ق)، كان فقيهاً محدثاً أصولياً ‏متكلماً شاعراً قرأ على والده (أعيان الشيعة ج 2 ص 135‏‎)‎ او داراى تصانيف متعددى بوده است كه در الذريعة اينطور آمده است: الحواشي على كتب ‏كثيرة من الأصول و الفقه و غيرها للسيد ميرزا إبراهيم بن سلطان العلماء (الذريعة ج 7 ص ‏‏107‏‎) سيد حسن بن سيد حسين سلطان العلماء: كان عالماً فاضلاً فقيهاً محدثاً متكلماً من تلامذة ‏والده (أعيان الشيعة ج 5 ص 51‏‎) سيد محمد بن سيد حسين سلطان العلماء: كان فقيهاً عالماً محدثاً ورعاً قرأ على والده، و له ‏آثار عملية و حواشي على كتب الفقه و الحديثأعيان الشيعة ج 9 ص 252‏‎)‎ و راجع به چهار فرزند اينطور آورده است: كلهم علماء فضلاء(أعيان الشيعة ج 6 ص ‏‏165‏‎)‎ ‎ ‎ ‎وفات عالم جليل القدر، سلطان العلماء حسينى، پس از برگشتن از فتح قندهار در سال 1064 قمرى، ‏در مازندران دار فانى را وداع گفت و بدن مطهر او را به نجف اشرف برده و در محلى بنام ‏كشوانيه، در جنوب شرقى حرم مطهر به خاك سپردند. قبر او هم اكنون سالم است و در داخل ‏اتاق كوچكى در كشوانيه قرار دارد‎.‎ در مورد قبر او در الذريعة جلد 6 صفحه 194 اينطور آمده است: لكن اليوم لا أنزله بل ‏المشايخ الذي أدركنا لم يعثروا عليه‎«.‎