confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
شرححال نویسان، نام و نسب شمربن ذیالجوشن را به اختلاف، شرحبیلبن اوس، شرحبیلبن اعور، عثمانبن نافع، اوسبن اعور<ref> الجرح و التعدیل، ج 4، ص 337؛ تاریخ دمشق، ج 23، ص 186؛ طبقات الکبری، ج 5، ص 212.</ref>، الضبابی<ref>الضبابی بالفتح و موحدتین إلی الضّباب، بطن من بنی الحارث و من القریش. لب اللباب، ش 2543</ref>، العامری، الحنظلی<ref>استیعاب، ج 2، ص 701.</ref>، السلونی<ref>مناقب آل ابیطالب، ج 4، 107</ref>، السکونی<ref>کشف الغمّه، ج2، ص 226.</ref> و الکلابی دانستهاند. با این حال، تاریخنگاران شهرت وی را چنین نوشتهاند: ابو السابغه، شرحبیل عامری کلابی، ملقب به شمربن ذیالجوشن<ref>تاریخ الصحابه، ص 132؛ تاریخ الکبیر، ج 4، ص 250؛ العقد الفرید، ج 3، ص 306؛ اخبارالطوال، ص 239؛ الوافی بالوفیات، ج 16، ص 180.</ref>. شهرتِ لقب او به گونهای است که کمتر تاریخنگاری نام او را آورده است و برای معرفی او تنها از لقبش استفاده کردهاند<ref>اشتقاق، ص 296.</ref>. | شرححال نویسان، نام و نسب شمربن ذیالجوشن را به اختلاف، شرحبیلبن اوس، شرحبیلبن اعور، عثمانبن نافع، اوسبن اعور<ref> الجرح و التعدیل، ج 4، ص 337؛ تاریخ دمشق، ج 23، ص 186؛ طبقات الکبری، ج 5، ص 212.</ref>، الضبابی<ref>الضبابی بالفتح و موحدتین إلی الضّباب، بطن من بنی الحارث و من القریش. لب اللباب، ش 2543</ref>، العامری، الحنظلی<ref>استیعاب، ج 2، ص 701.</ref>، السلونی<ref>مناقب آل ابیطالب، ج 4، 107</ref>، السکونی<ref>کشف الغمّه، ج2، ص 226.</ref> و الکلابی دانستهاند. با این حال، تاریخنگاران شهرت وی را چنین نوشتهاند: ابو السابغه، شرحبیل عامری کلابی، ملقب به شمربن ذیالجوشن<ref>تاریخ الصحابه، ص 132؛ تاریخ الکبیر، ج 4، ص 250؛ العقد الفرید، ج 3، ص 306؛ اخبارالطوال، ص 239؛ الوافی بالوفیات، ج 16، ص 180.</ref>. شهرتِ لقب او به گونهای است که کمتر تاریخنگاری نام او را آورده است و برای معرفی او تنها از لقبش استفاده کردهاند<ref>اشتقاق، ص 296.</ref>. | ||
پدر او که به دلیل سینه متورم و زره مانندش به «ذیالجوشن» ملقب شده بود<ref>استیعاب، ج 2، ص 467؛ الوافی بالوفیات، ج 16، ص 180.</ref>، از شامیان<ref> الجرح و التعدیل، ج 4، ص 337.</ref> ساکن [[کوفه]] بود<ref> الوافی بالوفیات، ج 16، ص 180.</ref>. او محضر حضرت [[رسول اکرم | پدر او که به دلیل سینه متورم و زره مانندش به «ذیالجوشن» ملقب شده بود<ref>استیعاب، ج 2، ص 467؛ الوافی بالوفیات، ج 16، ص 180.</ref>، از شامیان<ref> الجرح و التعدیل، ج 4، ص 337.</ref> ساکن [[کوفه]] بود<ref> الوافی بالوفیات، ج 16، ص 180.</ref>. او محضر حضرت [[رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم]] را درک کرده بود و از [[اصحاب]] آن جناب به شمار میرفت. [[ابن کثیر]] در «البدایه و النهایه» درباره وی مینویسد: «ذیالجوشن از جمله [[صحابی]] بزرگوار و جلیلالقدر [[حضرت محمدصلی الله علیه و آله و سلم]] بود<ref>البدایه و النهایه، ج 8، ص 204.</ref>.» | ||
هرچند طبع روان و اشعار نیکوی<ref>الوافی بالوفیات، ج 16، ص 180.</ref> ذیالجوشن سبب شده است نام وی در ردیف سخنپردازان زمانهاش قرار گیرد، ولی آگاهی بیشتری از او در تاریخ ثبت نشده است. | هرچند طبع روان و اشعار نیکوی<ref>الوافی بالوفیات، ج 16، ص 180.</ref> ذیالجوشن سبب شده است نام وی در ردیف سخنپردازان زمانهاش قرار گیرد، ولی آگاهی بیشتری از او در تاریخ ثبت نشده است. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
=دوران خلفا= | =دوران خلفا= | ||
شمر در دوران حکومت [[ابوبکر]] نقش چندانی نداشت؛ زیرا هرچند او را از [[اصحاب]] رسول | شمر در دوران حکومت [[ابوبکر]] نقش چندانی نداشت؛ زیرا هرچند او را از [[اصحاب]] رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم بدانیم، در این دوران سن چندانی نداشته است تا بتواند نقش مهم و سرنوشتسازی بر عهده بگیرد. در دوران [[عمر]] و [[عثمان]] نیز نامی از شمر در تاریخ ثبت نشده است. با کشته شدن عثمان در سال ۳۵ ه.ق [[علیبن ابیطالبعلیه السلام]] به [[خلافت]] برگزیده شد. آن حضرت، کوفه را به عنوان پایتخت حکومت خویش برگزیده و در آنجا ساکن شد. با آمدن [[خلیفه]] به کوفه، شمر که از سران و بزرگان کوفه به شمار میآمد، نزد حضرت رفت و در جنگها و درگیریها در رکاب [[امیرالمؤمنین]]، [[علی علیه السلام]] بود. | ||
=حضور در جنگ صفین= | =حضور در جنگ صفین= | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
=انحراف و گرایش به خوارج= | =انحراف و گرایش به خوارج= | ||
پایان جنگ صفین، آغاز انحراف گروهی به ظاهر [[مسلمان]] به نام [[خوارج]] بود. هستههای نخستین این گروه منحرف که به [[خوارج نهروان]] و [[مارقین]] معروف بودند، در زمان | پایان جنگ صفین، آغاز انحراف گروهی به ظاهر [[مسلمان]] به نام [[خوارج]] بود. هستههای نخستین این گروه منحرف که به [[خوارج نهروان]] و [[مارقین]] معروف بودند، در زمان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم برچیده شد، ولی در زمان امیرالمؤمنین، علیعلیه السلام با شعار «لا حکم الا لله» به مرحله ظهور رسید. نام بعضی از سران و افرادی که از اعضای این جنبش بودند در مصادر تاریخی به ثبت رسیده است، ولی در هیچیک از این مصادر، نام شمربن ذیالجوشن در شمار این افراد دیده نشده است. تنها [[شیخ یاسین]] در کتاب ارزشمند «صلح الحسن علیه السلام» چنین نگاشته است: سرکردگان خوارج در کوفه عبارت بودند از: عبداللهبن وهب الراسبی، شیثبن ربعی، عبداللهبن الکواء، الاشعثبن قیس و شمربن ذیالجوشن<ref>صلح الحسن، صص 60 و 70.</ref>. | ||
نویسنده «هدایه الکبری» در روایتی از [[امام حسن مجتبی علیه السلام]] چنین نقل میکند: [[حسنبن علی علیه السلام]] هنگام وفات به برادرش [[حسینعلیه السلام]] فرمود: «همانا پدرم علیعلیه السلام پس از جنگ صفین در خطبهای، خبر [[شهادت]] من و تو را به مردم داد. اشعثبن قیس، پدر جعده ـ قاتل [[امام حسن علیه السلام]] ـ که در مجلس بود، برخاست و گفت: اخباری را میگویی که رسول | نویسنده «هدایه الکبری» در روایتی از [[امام حسن مجتبی علیه السلام]] چنین نقل میکند: [[حسنبن علی علیه السلام]] هنگام وفات به برادرش [[حسینعلیه السلام]] فرمود: «همانا پدرم علیعلیه السلام پس از جنگ صفین در خطبهای، خبر [[شهادت]] من و تو را به مردم داد. اشعثبن قیس، پدر جعده ـ قاتل [[امام حسن علیه السلام]] ـ که در مجلس بود، برخاست و گفت: اخباری را میگویی که رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم نیز آن را ادعا نکرده است. این علوم را از کجا به دست آوردهای؟ پدرم پاسخ داد: ای آتش بیار معرکه! همانا پسرت، محمدبن اشعث نیز از قاتلان حسین علیه السلام است. به خدا سوگند! شمربن ذیالجوشن و شبثبن ربعی و زبیدی و عمروبن حریث نیز از آنان هستند<ref>هدایه الکبری، ص 184.</ref>.» | ||
آن حضرت، در این خطبه، شماری از خوارج را نام برده و شمر را نیز در ردیف آنان آورده است. شاید مقصود ایشان این بوده است که بگوید شما خوارج که ادعای دینداری دارید، کسانی هستید که فرزند دختر رسول خدا | آن حضرت، در این خطبه، شماری از خوارج را نام برده و شمر را نیز در ردیف آنان آورده است. شاید مقصود ایشان این بوده است که بگوید شما خوارج که ادعای دینداری دارید، کسانی هستید که فرزند دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را خواهید کشت. | ||
بعد از آن شمر در شمار اطرافیان معاویه شد. [[شیخ مفید]] در کتاب شریف «الاختصاص» آورده است: معاویه، نامهای برای امیرالمؤمنین، علیعلیه السلام فرستاد. حضرت نیز پاسخ آن نامه را نوشت و به دست «طرماحبن عدی طایی» به [[دمشق]] فرستاد. وی پس از آن که به [[شام]] رسید پرسید: فرماندگان معاویه کجایند؟ به او پاسخ دادند: کدامشان را میخواهی؟ گفت: ابوالاعور اسلمی و [[عمرو عاص]] و شمربن ذیالجوشن و هدیبن محمدبن اشعث کندی را میخواهم<ref> الاختصاص، ص 139؛ بحارالانوار، ج 33، ص 286.</ref>. | بعد از آن شمر در شمار اطرافیان معاویه شد. [[شیخ مفید]] در کتاب شریف «الاختصاص» آورده است: معاویه، نامهای برای امیرالمؤمنین، علیعلیه السلام فرستاد. حضرت نیز پاسخ آن نامه را نوشت و به دست «طرماحبن عدی طایی» به [[دمشق]] فرستاد. وی پس از آن که به [[شام]] رسید پرسید: فرماندگان معاویه کجایند؟ به او پاسخ دادند: کدامشان را میخواهی؟ گفت: ابوالاعور اسلمی و [[عمرو عاص]] و شمربن ذیالجوشن و هدیبن محمدبن اشعث کندی را میخواهم<ref> الاختصاص، ص 139؛ بحارالانوار، ج 33، ص 286.</ref>. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
=حمله به خیمه ها= | =حمله به خیمه ها= | ||
پس از شهادت امامعلیه السلام، به دستور پسر ذیالجوشن لشکر کوفه به خیمهها هجوم بردند و دست به غارت خیام امام حسین علیه السلام زدند<ref>-المحلی، حمید بن احمد؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، صنعاء، مکتبة بدر، چاپ اول، 1423، ج1، صص213-214.</ref>. او در خیمهای که [[امام سجادعلیه السلام]] در آن در بستر بیماری بود، رفت و با دیدن آن حضرت علیه السلام خواست که ایشان را به شهادت برساند که برخی مانع این کار شدند<ref>ابنسعد، پیشین، خامسه1، ص480 و الطبری، پیشین، ج5، ص454.</ref>. آن گاه شمر دستور داد تا آتش به خیمههای [[اهل بیت]] [[رسول | پس از شهادت امامعلیه السلام، به دستور پسر ذیالجوشن لشکر کوفه به خیمهها هجوم بردند و دست به غارت خیام امام حسین علیه السلام زدند<ref>-المحلی، حمید بن احمد؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، صنعاء، مکتبة بدر، چاپ اول، 1423، ج1، صص213-214.</ref>. او در خیمهای که [[امام سجادعلیه السلام]] در آن در بستر بیماری بود، رفت و با دیدن آن حضرت علیه السلام خواست که ایشان را به شهادت برساند که برخی مانع این کار شدند<ref>ابنسعد، پیشین، خامسه1، ص480 و الطبری، پیشین، ج5، ص454.</ref>. آن گاه شمر دستور داد تا آتش به خیمههای [[اهل بیت]] [[رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم]] زدند و آنها را سوزاندند<ref>المحلی، پیشین، ص214.</ref>. | ||
پس از [[عاشورا]]، شمر و تنی چند از سپاهیان کوفه دستور یافتند تا سرهای شهدا را به کوفه، نزد ابنزیاد ببرند<ref> الطبری، پیشین، ج5، ص456؛ شیخ مفید، پیشین، ص113 و ابناثیر، پیشین، ج4، ص84.</ref>. همچنین او و همراهانش از سوی ابنزیاد مأمور شدند تا اسرای اهل بیت علیه السلام<ref>شیخ مفید، پیشین، ص119.</ref> و به نقلی سرهای شهدای کربلا را به شام ببرند<ref> الطبری، پیشین، ج5، ص460 و المحلی، پیشین، ص217.</ref>. شمر پس از ورود به مجلس [[یزید]] در گزارشش به یزید در شرح چگونگی شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش چنین گفت: | پس از [[عاشورا]]، شمر و تنی چند از سپاهیان کوفه دستور یافتند تا سرهای شهدا را به کوفه، نزد ابنزیاد ببرند<ref> الطبری، پیشین، ج5، ص456؛ شیخ مفید، پیشین، ص113 و ابناثیر، پیشین، ج4، ص84.</ref>. همچنین او و همراهانش از سوی ابنزیاد مأمور شدند تا اسرای اهل بیت علیه السلام<ref>شیخ مفید، پیشین، ص119.</ref> و به نقلی سرهای شهدای کربلا را به شام ببرند<ref> الطبری، پیشین، ج5، ص460 و المحلی، پیشین، ص217.</ref>. شمر پس از ورود به مجلس [[یزید]] در گزارشش به یزید در شرح چگونگی شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش چنین گفت: |