۴٬۹۳۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (تمیزکاری) |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
=مشایخ= | =مشایخ= | ||
ابوسلیمان از عبدالواحد بن | ابوسلیمان از عبدالواحد بن زید، [[سفیان ثوری]]، [[ربیع بن صبیح]] و دیگر عراقیان [[حدیث]] روایت کرده <ref>ابن ابی حاتم، عبدالرحمن، الجرح و العتدیل، ج۲(۲)، ص۲۱۴، بیروت، ۱۹۵۳م</ref>.و گفتهاند که با [[بایزید بسطامی]] هم مکاتبه داشته است<ref>میبدی، ابوالفضل، کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۶، ص۹۱، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ ش</ref>. | ||
=معاصرین= | =معاصرین= | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
=شاگردان= | =شاگردان= | ||
از جمله کسانی که از ابوسلیمان روایت | از جمله کسانی که از ابوسلیمان روایت کردهاند، شاگردش احمد بن ابی الحواری و حمید بن هشام عنسی و عبدالرحیم بن صالح را میتوان نام برد<ref>سلمی، محمد بن حسین، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۶۸، به کوشش پدرسن، لیدن، ۱۹۶۰ م</ref>. | ||
=سفرها= | =سفرها= | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
=اعتقادات= | =اعتقادات= | ||
روش ابوسلیمان در [[تصوف]] ، متابعت دقیق از [[قرآن]] و [[سنت]] بود، چنانکه هیچ فکری یا عملی را نمیپذیرفت، مگر اینکه با دو شاهد عادل یعنی کتاب و سنت منطبق باشد<ref>سراج طوسی، عبدالله بن علی، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۹۱۴ م</ref>.در ریاضت و کم خوری به جایی رسیده بود که او را «بندار الجائیعن» لقب داده بودند<ref>مستملی بخاری، اسماعیل بن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۱، ص۲۰۷، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ ش</ref>. | روش ابوسلیمان در [[تصوف]]، متابعت دقیق از [[قرآن]] و [[سنت]] بود، چنانکه هیچ فکری یا عملی را نمیپذیرفت، مگر اینکه با دو شاهد عادل یعنی کتاب و سنت منطبق باشد<ref>سراج طوسی، عبدالله بن علی، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۹۱۴ م</ref>.در ریاضت و کم خوری به جایی رسیده بود که او را «بندار الجائیعن» لقب داده بودند<ref>مستملی بخاری، اسماعیل بن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۱، ص۲۰۷، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ ش</ref>. | ||
به گفته او «جوع» ذخیرهای از خزاین خداوند است و جز به محبان خاص عطا نمیگردد<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، ج۹، ص۲۵۹، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷ م</ref>. | به گفته او «جوع» ذخیرهای از خزاین خداوند است و جز به محبان خاص عطا نمیگردد<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، ج۹، ص۲۵۹، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷ م</ref>. | ||
وی خوف را برتر از رجا میدانست و میگفت که اگر رجا بر خوف غالب شود، وقت آشفته و تباه میگردد <ref>قشیری، عبدالکریم، ترجمه رسالة قشیریه از ابوعلی حسن بن احمد عثمان، ص۱۲۷-۱۲۸، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ ش</ref>. | وی خوف را برتر از رجا میدانست و میگفت که اگر رجا بر خوف غالب شود، وقت آشفته و تباه میگردد <ref>قشیری، عبدالکریم، ترجمه رسالة قشیریه از ابوعلی حسن بن احمد عثمان، ص۱۲۷-۱۲۸، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ ش</ref>. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
از این رو هر کس که وجه تعیش طلب کند، یا زن خواهد، یا به نوشتن حدیث مشغول شود، میل به دنیا دارد<ref>مکی، محمد بن علی، قوت القلوب، ج۱، ص۳۱۹، قاهره، مکتبة البالی الحلبی</ref>. | از این رو هر کس که وجه تعیش طلب کند، یا زن خواهد، یا به نوشتن حدیث مشغول شود، میل به دنیا دارد<ref>مکی، محمد بن علی، قوت القلوب، ج۱، ص۳۱۹، قاهره، مکتبة البالی الحلبی</ref>. | ||
وی نسبت به تشکیل خانواده و داشتن فرزند نیز نظر خوشی نداشت و میگفت هر کس فرزند بخواند، نادان است، زیرا فرزند انسان را از عبادت خداوند دور میدارد <ref>ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۱۰، ترجمه علیرضا ذکاوتی، تهران، ۱۳۶۸ ش</ref>. و اگر دوستی دنیا در دل قرار گرفت، دوستی آخرت از دل برود<ref>قشیری، عبدالکریم، ترجمه رسالة قشیریه از ابوعلی حسن بن احمد عثمان، ص۴۱۱، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ ش</ref>. | وی نسبت به تشکیل خانواده و داشتن فرزند نیز نظر خوشی نداشت و میگفت هر کس فرزند بخواند، نادان است، زیرا فرزند انسان را از عبادت خداوند دور میدارد <ref>ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۱۰، ترجمه علیرضا ذکاوتی، تهران، ۱۳۶۸ ش</ref>. و اگر دوستی دنیا در دل قرار گرفت، دوستی آخرت از دل برود<ref>قشیری، عبدالکریم، ترجمه رسالة قشیریه از ابوعلی حسن بن احمد عثمان، ص۴۱۱، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ ش</ref>. | ||
وی مقامات را بر ۳ نوع میدانست: | وی مقامات را بر ۳ نوع میدانست: زهد، ورع و رضا<ref>مکی، محمد بن علی، قوت القلوب، ج۲، ص۸۷، قاهره، مکتبة البالی الحلبی</ref>.و اساس اعمال سالک را نیز بر ۴ رکن، خوف، رجا، تعظیم و حیا<ref>کاشانی، محمود بن علی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ج۱، ص۴۲۱، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۲۳ ش</ref>.ابوسلیمان با سماع چندان موافق نبودو میگفت هرکه از آواز خوش از جای درآید، دل او ضعیف بود و باید آن را مدارا کرد. چنین کسی چون کودکی است که به آواز خوش او را میخسبانند<ref>ابن ملقن، عمر بن علی، طبقات الاولیاء، ج۱، ص۳۸۷، به کوشش نورالدین شربیه، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م</ref>. در نظر او هر چه در دل نباشد، به سماع نیز پیدا نشود<ref>باخرزی، یحیی، اورادلاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۸۵، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ ش</ref>. | ||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس | {{پانویس}} | ||
[[رده: تصوف]] | [[رده:تصوف]] |