تمدن اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
[https://www.scfr.ir/fa/104/670/%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1/ برگرفته از سایت تمدن اسلامی و دنیای معاصر - شورای راهبردی روابط خارجیhttps://www.scfr.ir] | [https://www.scfr.ir/fa/104/670/%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1/ برگرفته از سایت تمدن اسلامی و دنیای معاصر - شورای راهبردی روابط خارجیhttps://www.scfr.ir] | ||
[[رده: مفاهیم]] | [[رده:مفاهیم]] |
نسخهٔ ۵ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۰۰
تمدن اسلامی با اساس نگرش توحیدی، تمدنی است ایدئولوژیک با مجموعهای از ساختهها و اندوختههای معنوی و مادی جامعه اسلامی که انسان را به سوی کمال معنوی و مادی سوق میدهد؛ البته باید توجه داشت؛ مراد از تمدن حداقل در نگاه ما، وجود ساختمانها و بناهای بزرگ و مجلل نیست. امروزه عموم تمدنهای گذشته را با بناهای آن میشناسند و ساختمانهایی مانند مسجد اموی و... را یادبود تمدن اسلامی برمیشمارند. در این تمدن نقش شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت (مانند بسیاری از گروههای دیگر) نقشی مهم و اثرگذار بوده است.
تمدن اسلامی
در تعریف تمدن اسلامی باید گفت که این تمدن نوع خاصی از زندگی است که تابع داشتهها و دستاوردهای معطوف به نیازهای انسانی است که در سایه آموزههای اسلامی درگذر زمان در جامعه مسلمانان نهادینه شده است؛ بنابراین تمدن اسلامی لزوماً برآمده از دیانت اسلامی یا برساخته مسلمانان نیست، بلکه محصولی است که ذیل چتر اسلام در جامعه مسلمانی شکلگرفته است. بیتردید اگر اسلام نبود و مسلمانان کنشهای خود را با آن منطبق نمیساختند، چنین تمدنی هرگز سر برنمیآورد.
ژوزف بورلو، در کتاب تمدن اسلامی میگوید: در اوایل قرن اول هجری دین جدیدی در عربستان ظاهر شد که تاریخ جهان را متحول کرد. این دین که بر پیامبر، حضرت محمد(ص) نازل شد، بر اعتقاد راسخ به خدای واحد متکی است. پیروان دین اسلام بهسرعت کشورهای خاورمیانه را فتح کردند و اسلام و زبان عربی را در این منطقه که دارای تمدنهای قدیمی بود گسترش و رواج دادند. از تلاقی این دین و میراث یونان و ایران، تمدن جدیدی حاصل شد.
اسلام بنا به نوشته لوتروپ استودارد، تاریخنگار آمریکایی در کتاب «امروز با مسلمین یا عالم نو اسلام»، از تمدنهای مشهوری است که تاریخ عمومی دنیا با آن زینت یافته و با آثار درخشان خود تا ابد تاریخ را پر کرده است.
استودارد میگوید تمدن برخاسته از اسلام چیزی نیست که انکارپذیر باشد؛ اگر اسلام تمدن حقیقی و عالی به رنگ و بویی مخصوص، مبنی بر کتاب و سنت اسلام نداشت، هرگز علمای تمدن غرب، حتی آنها که به حمله و هجوم به اسلام معروفاند، مکرر نام اسلام را نمیبردند و تاریخ آن را شرح نمیدادند و آن را با سایر تمدنهای عالم نمیسنجیدند.
استاد شهید مرتضی مطهری نیز در کتاب «اسلام و تمدن جدید» اینگونه میگوید که جامعهشناسان تأکیددارند چند تمدن اصیل در دنیا وجود دارد. آرنولد توین بی، استاد برجسته فلسفه تاریخ تمدنها را به 32 دسته تقسیم کرد که یکی از آنها تمدن اسلامی بود، سپس مهمترین آنها را در 10 تمدن دستهبندی کرد که بازهم اسلام یکی از آنها بود و درنهایت 3 تا 5 تمدن را برگزید که یکی از آنها تمدن اسلامی بود.
آیین اسلام اولین قوه محرکه تمدن اسلامی بود و هنوز هم یکی از عوامل اساسی این تمدن است و به آن شالودهای بخشیده که دستکم تا عصر جدید لایتغیر باقی مانده است.
آندره میکل و هانری لوران در کتاب «اسلام و تمدن اسلامی» گفتهاند، تمدن اسلامی مانند هر تمدن دیگری به تکیهگاه مادی احتیاج دارد و نمیتواند تحت تأثیر عوامل مادی قرار نگیرد. این تأثیر میتواند تا اساسیترین شالودههای آن نفوذ کند و حتی شامل خود آیین اسلام نیز بشود، اما اگر چنین عملکردی را بپذیریم، باید متذکر شویم که این تأثیر در اسلام نسبت به جوامع دیگر بهمراتب نفوذ کمتری خواهد داشت. اسلام تحت نظامهای اجتماعی گوناگون و در زیر آسمانهای متفاوت و همچنین از خلال مکانها و زمانهای متغیر، همیشه توانایی فوقالعادهای در اشاعه و انتقال اصول تغییرناپذیری بهعنوان شاخصههای اسلامی ارائه کرده است.
تمدن اسلامی علاوه بر دین بهعنوان عنصر محوری، از مؤلفههای دیگری نظیر اخلاق، علم، عدالت، قوانین و مقررات و … بهرهمند بوده است.
عبدالحسین زرینکوب، تاریخنگار و ادیب برجسته در کتاب «کارنامه اسلام» میگوید که تمدن اسلامی که لااقل از پایان فتوح مسلمین تا ظهور قلمرو اسلام را ازلحاظ نظم و انضباط اخلاقی، برتری سطح زندگی، سعهصدر و اجتناب نسبی از تعصب، توسعه و ترقی علم و ادب طی قرنهای دراز پیشآهنگ تمام دنیای متمدن و برای فرهنگ عالم انسانیت قرارداد، بیشک یک دوره درخشان از تمدن انسانی است و آنچه فرهنگ و تمدن جهان امروز به آن مدیون است، اگر از دِینی که به یونان دارد، بیشتر نباشد، کمتر نیست با این تفاوت که فرهنگ اسلامی هنوز در دنیای حاضر تأثیر معنوی دارد و به جذبه و معنویت آن نقضان راه ندارد.
بیش از 500 سال سروری دانشمندان اسلامی بر تولید علم در تاریکترین دوره تاریخ اروپا نشانگر قابلیت اسلام در تأسیس تمدن است. موتور دانش بشری از طریق فلاسفه و دانشمندان اسلامی دوباره به حرکت افتاد و میراث غنی معرفت یونانی به دست پدران عقلگرای جدید و پیشگامان تحقیق علمی رسید. مسلمانان با کمک ابزار مهم تجربه و آزمایش در مسیر پیشرفت و ارتقاء قدم گذاشتند و از این طریق نقش حلقه واسط را میان موفقیتهای علمی یونان و عصر جدید ایفا کردند.
تمدن اسلامی بهعنوان یک پدیده تاریخی با حیاتی به طول چند قرن از دوران شکوفایی، اوج و عناصر سازنده، ارکان و شاخصهها و اصول و پشتوانههایی برخوردار بوده است.
عناصر سازنده تمدن اسلامی
علیاکبر ولایتی در کتاب «فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» عناصر سازنده تمدن اسلامی را بهرهمندی از فضای امن، ایجاد روحیه همبستگی، ترویج روحیه تعاون و همکاری، گسترش اخلاقیات، تسامح و بردباری، وحدت اسلامی، بهرهمندی از رفاه نسبی، جدال با فشار اقتصادی و درنهایت خود دین اسلام با همه خصوصیات و ویژگیهایش برمیشمارد.
محمدمهدی احمدی، نویسنده کتاب «تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی» نیز تسامح در رفتار مسلمانان، کسب دانش و فن، اندیشیدن و تفکر، کار، هجرت، رعایت حال مستضعفان و ایمان بهعنوان پایه اساسی تمدن را از عناصر سازنده تمدن اسلامی میداند.
ارکان و شاخصههای تمدن اسلامی
از منظر زرینکوب تسامح بهعنوان مادر تمدن انسانی اسلام، مقام رفیع دانش در اسلام، فرهنگ جامع انسانی و جهانی اسلام، روش تربیتی اسلام، نظام سیاسی و اجتماعی و اداری تمدن اسلامی از شاخصههای تمدن اسلامی هستند.
فاطمه خان احمدی، نویسنده کتاب «تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی» نیز قوانین دینی، نگرش توحیدی، عامل خردورزی، علم و دانشاندوزی، رعایت حقوق مظلومان و مستضعفان، هجرت، تسامح و تساهل را از ارکان و شاخصههای تمدن اسلامی معرفی میکند.
اصول و پشتوانههای تمدن اسلامی
عبدالله ناصح علوان «اصل علم، اصل تفکر در ملکوت، اصل تکریم انسان از جانب خدا، اصل مساوات و برابری انسانها در مشارکت برای پایهریزی تمدن بشری و اصل دیگرپذیری و شناخت افراد، ملتها، افکار و …» را ازجمله اصول و پشتوانههای تمدن اسلامی میداند.
تمدن نوین اسلامی
این سؤال مطرح است که آیا تمدن اسلامی پدیدهای مربوط به گذشته و تاریخ است یا اینکه واقعیتی مستمر و مداوم است که مسئله امروز انسان و جهان نیز هست؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت که تمدن اسلامی با پشتوانه دین اسلام و فرهنگ اسلامی موجودی زنده، پویا، پایا و بالنده است که باوجود فاصله گرفتن از دوران اوج و رنج کشیدن در دوران زوال و انحطاط بهطور دائم در جستجوی احیای تمدنی خویش بوده است. این دغدغهها و تلاشهای احیاگرانه در دو قرن اخیر با شکلگیری نوعی بیداری اسلامی که از آن با عناوین مختلفی نظیر جنبشهای اسلامی، اسلامگرایی، رنسانس اسلامی، تجددخواهی اسلامی، اصلاحگرایی اسلامی، اسلام سیاسی و … یاد میشود، وارد مرحله جدید و تعیینکنندهای شده است که امروزه از آن با عنوان «تمدن نوین اسلامی» یاد میشود.
هرایر دکمجیان در بحث «تجدید حیات اسلامی» بهخوبی نشان میدهد که چگونه جهان اسلام و جهان عرب پس از گذشت از مراحل ناسیونالیسم ترکی (پانترکیسم)، ناسیونالیسم فارسی (پانایرانیسم)، ناسیونالیسم عربی (پانعربیسم) اکنون سالهاست که وارد عصر تجدید حیات اسلامی یا پاناسلامیسم شده است.
میکل و لوران در کتاب اسلام و تمدن اسلامی میگویند «اسلام نه میتواند دست از سعادت دنیوی بردارد و نه میتواند روح خود را از دست بدهد. راه میانه و خاصی که سعی میکند هم گام با جهان سوم در پیش گیرد راهی است مبتنی بر دو نفی: نه کاپیتالیسم و نه مارکسیسم، نه غرب و نه شرق… اسلام در تاریخ خود همچون رنسانس فرهنگیاش خواسته است نقش پلی را در میان عوالم انسانی متفاوت ایفا کند. امروز نیز که جهان اسلام نه میخواهد غربی باشد و نه شرقی، بلکه میخواهد فقط خودش باشد، چه کسی میتواند منکر این بشود که اسلام با پیوند با سرنوشت خود و سرنوشت جهانی میتواند بهنوبه خود و در تمام سطوح پرچمدار مبادلات کهن و گفتوگوهایی باشد که هرگز نمیبایست قطع میشد.»
ساموئل هانتینگتون نیز معتقد است که «مسلمانان بهگونهای چشمگیر بهسوی هدایت اسلامی میروند و تأکید دارند اسلام تنها راهحل است. احیای تمدن اسلامی تلاشی برای یافتن راهحل، نه در ایدئولوژی غربی، بلکه در اسلام مدرن است که فرهنگ غربی را رد میکند و تعهد به اسلام را راهنمای زندگی در جهان مدرن میداند.»
الزامات احیای تمدن اسلامی
اینکه بهراستی چگونه میتوان به احیای تمدن جدید دست زد دغدغهای اساسی است که بدون شناخت مبانی اصلی تمدنساز اسلامی امکانپذیر نیست؛ یعنی مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی که شکوفایی تمدن اسلامی به آنها پیوند داشته است؛ البته همراه با شناسایی ظرفیتهای تمدنی اسلام که همیشه در تاریخ وجود داشته و دارد. اینها مواردی است که مسلمانان بهویژه نخبگان جامعه باید به آن توجه کنند، زیرا در ساحت تمدنسازی این آدمیان هستند که نقش اصلی بلکه انحصاری دارند.
مسلمانان با شناخت عمیق مؤلفهها و شرایط پیدایش و اعتلای تمدن اسلامی میتوانند تمدن اسلامی را احیا کنند. شرایط و الزامات اساسی احیای تمدن اسلامی عبارتاند از: بازگشت حقیقی به قرآن، اقتدا به سیره رسولالله، اهتمام به وحدت، نظام سازی، شناسایی آسیبها و خطرها، تمدن اسلامی.
بیداری اسلامی بهعنوان عظیمترین تحول اجتماعی – سیاسی جهان اسلام که از نیمه دوم قرن بیستم آغازشده و با شتاب امیدوارکنندهای روبه گسترش است، میتواند زمینهساز احیای تمدن اسلامی باشد.
شاخصههای عمده بیداری اسلامی را میتوان چنین برشمرد: رجوع به قرآن و سنت پیامبر(ص) و سیره بزرگان اسلام، احساس تأسف درباره انحطاط جهان اسلام و تلاش برای جبران گذشتهها، ایفای نقش جدی اندیشمندان مسلمان در فراهم کردن زمینههای بیداری، تأثیر موج بیداری بر روشنفکران و تودههای عظیم مردم، گستردگی موج بیداری در قلمرو جغرافیایی حضور مسلمانان، احساس تقابل و تعارض با نظامهای سیاسی متأثر از غرب و شرق، احساس مظلومیت ناشی از سلطه استعمار بر مقدرات جهان اسلام، تمایل به ایفای نقش واقعیتر در معادلات جهانی و نیل به جایگاه واقعی خود.
چالشهای پیش روی احیای تمدن اسلامی
ایجاد و اعتلای تمدن تابع یک سری از عوامل و شرایط خاص است که فقدان آنها میتواند رکود و انحطاط تمدن را در پی داشته باشد. موانع شکلگیری تمدن اسلامی را میتوان به دو بخش عوامل درونی و عوامل بیرونی تقسیم کرد. عوامل درونی عبارتاند از استبداد حکام، جهالت و بیخبری تودههای مسلمان و عقبماندگی آنها از کاروان علم و تمدن، نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و فاصله گرفتن آنها از اسلام نخستین، اختلافات مذهبی و تفسیر نادرست برخی از مفاهیم اسلامی. عوامل بیرونی نیز عبارتاند از نفوذ استعمار غربی و فعالیتهای تخریبی دشمنان اسلام که اغلب بهصورت تهاجم نظامی، سیاسی و فرهنگی بروز مییابد.
از دیگر چالشهای فراروی احیای تمدن اسلامی میتوان به نداشتن رهبری واحد، تهاجم فرهنگی غرب، اختلافات قومی بین مسلمانان، مشکلات اقتصادی جوامع مسلمانان، عدم اعتقاد به عقلانیت دینی، مقابله غرب با جهان اسلام و نیز تحریف اسلام و وارونه جلوه دادن مفاهیم دینی از سوی برخی افراطیون و گرایش سیاسی حاکمان کشورهای اسلامی (لائیک، پادشاهی و دنبالهروی قدرتهای بزرگ) اشاره کرد.
درنهایت در پاسخ به این پرسش که آیا تمدن اسلامی قادر است در دنیای کنونی که تحولات بنیادینی یافته، با بازآرایی خود حضوری پویا و رقابتی داشته باشد یا خیر؟ باید اشاره کرد که تمدن اسلامی درگذر زمان و بنا به دلایلی، برای مدتها نتوانست در عرصه رقابت تمدنی نقشآفرینی کند و حضور مؤثری داشته باشد؛ هرچند مسلمانان تا مدتها ازآنچه پیشآمده بود، آگاه نبودند، چون نه با دنیای اطراف خود در ارتباط بودند تا در نگاهی مقایسهای و انتقادی به کاستیهای پیشآمده وقوف یابند، نه اساساً به برتری تمدنی دیگران باور داشتند؛ تا اینکه در یک سده اخیر با گسترش تعامل و آشنایی مسلمانان با جهان غرب و مدرنیته و پیدایش رسانهها و توسعه اطلاعات، دستهای از متفکران نواندیش، در رویکردی مقایسهای میان وضعیت جهان اسلام و داشتههای دیگران و با رازکاوی اوضاع پیشآمده، در جستجوی راهکارهایی برای برونرفت از آن برآمدند.
برخی در نگاه به گذشته تمدن اسلامی و توانایی سنجی پیشرفتهای تجربهشده، از توانایی مسلمانان در ایجاد تمدن جدید سخن گفتند و دستهای دیگر با نگاهی آسیب شناسانه به فرآیند تمدن اسلامی، دیدگاهها، نظریهها و پیشنهادهایی ارائه کردند که برآیند آنها امکان احیای تمدن اسلامی یا ضرورت ایجاد تمدن جدید اسلامی است.
درنهایت باید گفت که تمدن اسلامی بهرغم سستی و فتوری که خواسته یا ناخواسته دامنگیرش شده بود، میتواند دوباره درصحنه جهانی حضوری مؤثر بیابد؛ با این پیشفرض که مبانی و ظرفیتهای تمدنساز اسلامی، چنین امکانی را برای ورود مجدد آن به عرصه رقابت تمدنی فراهم میسازد.
منبع
برگرفته از سایت تمدن اسلامی و دنیای معاصر - شورای راهبردی روابط خارجیhttps://www.scfr.ir