۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس رنگی}}' به '== پانویس == {{پانویس}}') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo"> | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:فصلنامه اندیشه تقریب 2.jpg|بندانگشتی|فصلنامه اندیشه تقریب ]] | [[پرونده:فصلنامه اندیشه تقریب 2.jpg|بندانگشتی|فصلنامه اندیشه تقریب]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:right" |+ | | ||
!فصلنامه | !فصلنامه | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
=سفر او به کنگره اسلامى پاکستان= | =سفر او به کنگره اسلامى پاکستان= | ||
[[جمعيت اخوت اسلامى]] در سال 1371ق دومين «کنفرانس اسلامى» را در پاکستان برگزار کرد و از کاشفالغطاء خواست در اين سمينار حضور يابد و به ايراد سخنرانىبپردازد. در بخشى از سخنان او آمده است: | [[جمعيت اخوت اسلامى]] در سال 1371ق دومين «کنفرانس اسلامى» را در پاکستان برگزار کرد و از کاشفالغطاء خواست در اين سمينار حضور يابد و به ايراد سخنرانىبپردازد. در بخشى از سخنان او آمده است: | ||
«بيست سال پيش جملهاى گفتم که همه جا پخش شد. گفتم اسلام بر دو پايه استوار است: کلمه توحيد و توحيد کلمه. اسلام آيين يکتاپرستى و تساوى مردم در برابر قانون است. هنوز قرن اول هجرى به پايان نرسيده بود که مذاهب گوناگون پيدا شد. نخستين فتنهاى که به سان تيرى به قلب دين نشست، فتنه خوارج بود. اختلاف در اصول و فروع دين نمودار شد. پادشاهان و فرمانروايان اختلافها را دامن زدند. استعمارگران فرصت را غنيمت شمردند و تجاوز را آغاز نمودند و کشورهاى مسلمان در چنگال آنان افتاد. دولت جوان پاکستان به نام اسلام تأسيس شد. پاکستان فرزند اسلام است. قانون اساسى اين دولت بايد قرآن و سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد. دولت پاکستان به نام اسلام از هندوستان جدا شدأ؛ بدين خاطر است که من فتوا دادم يارى دولت پاکستان بر همه مسلمانان واجب است. ما مىگوييم مسلمانيم ولى تاريخ ما مسيحى و زردشتى است و روز يکشنبه تعطيل میکنيم. اى مردم مسلمان! نيروهاى خود را در يک جا گرد آوريد که سياست جهانى، کشورهاى عربى و اسلامى را مورد حمله قرار داده است. اينک دولت ايران که خدا او را يارىکند ]منظور دولت دکتر مصدق است[ از چنگالها و نيشهاى اين سياست پليد هنوز رهايى نيافته است و نمىيابد مگر آن که تمام مردم دست به دست هم دهند».<br> | «بيست سال پيش جملهاى گفتم که همه جا پخش شد. گفتم اسلام بر دو پايه استوار است: کلمه توحيد و توحيد کلمه. اسلام آيين يکتاپرستى و تساوى مردم در برابر قانون است. هنوز قرن اول هجرى به پايان نرسيده بود که مذاهب گوناگون پيدا شد. نخستين فتنهاى که به سان تيرى به قلب دين نشست، فتنه خوارج بود. اختلاف در اصول و فروع دين نمودار شد. پادشاهان و فرمانروايان اختلافها را دامن زدند. استعمارگران فرصت را غنيمت شمردند و تجاوز را آغاز نمودند و کشورهاى مسلمان در چنگال آنان افتاد. دولت جوان پاکستان به نام اسلام تأسيس شد. پاکستان فرزند اسلام است. قانون اساسى اين دولت بايد قرآن و سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد. دولت پاکستان به نام اسلام از هندوستان جدا شدأ؛ بدين خاطر است که من فتوا دادم يارى دولت پاکستان بر همه مسلمانان واجب است. ما مىگوييم مسلمانيم ولى تاريخ ما مسيحى و زردشتى است و روز يکشنبه تعطيل میکنيم. اى مردم مسلمان! نيروهاى خود را در يک جا گرد آوريد که سياست جهانى، کشورهاى عربى و اسلامى را مورد حمله قرار داده است. اينک دولت ايران که خدا او را يارىکند]منظور دولت دکتر مصدق است[از چنگالها و نيشهاى اين سياست پليد هنوز رهايى نيافته است و نمىيابد مگر آن که تمام مردم دست به دست هم دهند».<br> | ||
کاشفالغطاء چهل روز در [[پاکستان]] ماند و در اين مدت با مردم و علماى لاهور، راولپندى، کشمير آزاد (مظفرآباد) و پيشاور گفتوگو کرد و آنان را به وحدت فرا خواند.<br> | کاشفالغطاء چهل روز در [[پاکستان]] ماند و در اين مدت با مردم و علماى لاهور، راولپندى، کشمير آزاد (مظفرآباد) و پيشاور گفتوگو کرد و آنان را به وحدت فرا خواند.<br> | ||
=انديشههاى اصلاحى و جنبشهاى فکرى او= | =انديشههاى اصلاحى و جنبشهاى فکرى او= | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۰: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:مقالات]] | |||
[[رده: مقالات]] | |||
[[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] | [[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] |