confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
# بیشتر مفسران و صاحبنظران، تأویل را به طور کامل مغایر با تفسیر دانسته؛ اما در بیان فرق این دو و تعیین حیطه هر کدام از آنها اختلاف نظر دارند: | # بیشتر مفسران و صاحبنظران، تأویل را به طور کامل مغایر با تفسیر دانسته؛ اما در بیان فرق این دو و تعیین حیطه هر کدام از آنها اختلاف نظر دارند: | ||
3-1. جمعی هرچند که هر دو واژه را مربوط به معنا و مفاهیم الفاظ دانستهاند، ولی «تفسیر» را به کشف مراد از لفظ مشکل<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، گروهی از علما، ج 1، ص 39، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1995م.</ref>، یا شرح قصهای مجمل و تعریف مدلول الفاظ غریب و تبیین اسباب نزول معنا کردهاند<ref> واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، ج 7، ص 349، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق. </ref>؛ اما «تأویل» را به تبیین معنای متشابه<ref>همان.</ref> یا برگرداندن آیه از معنای ظاهر به معنای احتمالی موافق با کتاب و سنت<ref>جرجانی، سید علی بن محمد، کتاب التعریفات، ج 1، ص 50، تهران، ناصر خسرو، چاپ چهارم، 1370ش.</ref>، یا بازگرداندن یکی از دو احتمال به معنای مطابق با ظاهر اختصاص دادهاند<ref> لسان العرب، ج 5، ص 55.</ref>. | 3-1. جمعی هرچند که هر دو واژه را مربوط به معنا و مفاهیم الفاظ دانستهاند، ولی «تفسیر» را به کشف مراد از لفظ مشکل<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، گروهی از علما، ج 1، ص 39، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1995م.</ref>، یا شرح قصهای مجمل و تعریف مدلول الفاظ غریب و تبیین اسباب نزول معنا کردهاند<ref> واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، ج 7، ص 349، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق. </ref>؛ اما «تأویل» را به تبیین معنای متشابه<ref>همان.</ref> یا برگرداندن آیه از معنای ظاهر به معنای احتمالی موافق با [[قرآن|کتاب]] و [[سنت پیامبر|سنت]]<ref>جرجانی، سید علی بن محمد، کتاب التعریفات، ج 1، ص 50، تهران، ناصر خسرو، چاپ چهارم، 1370ش.</ref>، یا بازگرداندن یکی از دو احتمال به معنای مطابق با ظاهر اختصاص دادهاند<ref> لسان العرب، ج 5، ص 55.</ref>. | ||
3-2. برخی «تفسیر» را ویژه معنای وضعی لفظ، و «تأویل» را تفسیر باطن لفظ دانستهاند<ref>ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، تحقیق، معوض، شیخ محمدعلی، عبدالموجود، شیخ عادل احمد، ج 1، ص 45، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.</ref>. | 3-2. برخی «تفسیر» را ویژه معنای وضعی لفظ، و «تأویل» را تفسیر باطن لفظ دانستهاند<ref>ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، تحقیق، معوض، شیخ محمدعلی، عبدالموجود، شیخ عادل احمد، ج 1، ص 45، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
«تأویل به معنای ارجاع و برگرداندن، مفهوم جامعی است که مصادیق فراوان دارد. | «تأویل به معنای ارجاع و برگرداندن، مفهوم جامعی است که مصادیق فراوان دارد. | ||
# گاهی ارجاع در محدوده ماهیت یا مفهوم ذهنی است که در شناخت ماهوی چیزی اعم از حد و رسم به کار میرود، یا در شناخت مفهومی استعمال | # گاهی ارجاع در محدوده ماهیت یا مفهوم ذهنی است که در شناخت ماهوی چیزی اعم از حد و رسم به کار میرود، یا در شناخت مفهومی استعمال میشود، از این رهگذر گاهی تأویل را همتای تفسیر دانسته و این دو را مقارن هم میدانند و گاهی ارجاع در محور مصداق خارجی معنای لفظ است، نه در مدار مفهوم ذهنی که در مرحله تطبیق معنا بر مصداق به کار میرود. مثلا تأویل جمله خبری همان تحقق مخبر عنه است، و تأویل جمله انشایی همان امتثال امر یا نهی و مانند آن میباشد. | ||
# | # | ||
# گاهی ارجاع در محور تحلیل و تعلیل یک جریان خارجی است که راز آن مستور بوده و با ارجاع مزبور، رمز آن مشهود | # گاهی ارجاع در محور تحلیل و تعلیل یک جریان خارجی است که راز آن مستور بوده و با ارجاع مزبور، رمز آن مشهود میگردد که در این قسم آنچه از حجاب به در آمد و معلوم شد نه معنای لفظ است و نه مصداق آن، بلکه حکمت و سرّ شیء خارجی است. نظیر آنچه [[خضر|حضرت خضرعلیه السلام]] برای [[حضرت موسی|حضرت موسی علیه السلام]] توضیح داد: «ذلک تأویل ما لم تسطع علیه صبرا»<ref> کهف، 82.</ref>. | ||
# | # | ||
# گاهی ارجاع در قلمرو عینی است، نه ذهنی و نه تحلیل و تعلیل یک شیء خارجی به صورت تعلیم ذهنی و نه در محور تطبیق معنا بر مصداق خاص خود، بلکه از سنخ ارجاع مثل به ممثّل و برگرداندن صورت خیالی و مانند آن به ممثل خارجی است، نظیر آنچه حضرت یوسف علیه السلام فرمود: «یا أَبَتِ هذا تَأْویلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ»<ref>یوسف، 100.</ref>. | # گاهی ارجاع در قلمرو عینی است، نه ذهنی و نه تحلیل و تعلیل یک شیء خارجی به صورت تعلیم ذهنی و نه در محور تطبیق معنا بر مصداق خاص خود، بلکه از سنخ ارجاع مثل به ممثّل و برگرداندن صورت خیالی و مانند آن به ممثل خارجی است، نظیر آنچه [[حضرت یوسف |حضرت یوسف علیه السلام]] فرمود: «یا أَبَتِ هذا تَأْویلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ»<ref>یوسف، 100.</ref>. | ||
# | # | ||
# گاهی ارجاع مثل به ممثّل است لیکن نه بعد از تحقق عینی آن، بلکه قبل از تحقق، که از آن به تعبیر رؤیا هم یاد میشود، مانند آنچه بعضی از زندانیان به حضرت یوسف علیه السلام گفتند: «نَبِّئْنا بِتَأْویلِهِ إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ»<ref> یوسف، 36.</ref>. و آنچه معبران مصر گفتند: «وَ ما نَحْنُ بِتَأْویلِ الْأَحْلامِ بِعالِمینَ»<ref>یوسف، 44.</ref>. | # گاهی ارجاع مثل به ممثّل است لیکن نه بعد از تحقق عینی آن، بلکه قبل از تحقق، که از آن به تعبیر رؤیا هم یاد میشود، مانند آنچه بعضی از زندانیان به حضرت یوسف علیه السلام گفتند: «نَبِّئْنا بِتَأْویلِهِ إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ»<ref> یوسف، 36.</ref>. و آنچه معبران مصر گفتند: «وَ ما نَحْنُ بِتَأْویلِ الْأَحْلامِ بِعالِمینَ»<ref>یوسف، 44.</ref>. |