محمد عزیز حبابی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' می داد' به ' می‌داد'
جز (جایگزینی متن - ' می کند' به ' می‌کند')
جز (جایگزینی متن - ' می داد' به ' می‌داد')
خط ۳۲: خط ۳۲:
او در سال‌هاى 1331ـ 1338ش/ 1952 تا 1959 به عنوان پژوهشگر وابسته به «مرکز ملی پژوهشهای علمى» فرانسه فعالیت کرد و جایزه بین المللى براوو را در 1334ش/1955 کسب نمود. در 1338ش/1959، بعد از استقلال [[مغرب]]، به میهن بازگشت و بلافاصله موفق به کسب جایزه ادبى کشور شد و کرسى استادى را در دانشگاه [[رباط]] (جامعة محمد الخامس) احراز کرد. در همین سال، با مشارکت برخى ادبا، براى پایه گذارى اتحادیه نویسندگان مغرب عربى (اتحاد کتّاب المغرب العربى) اقدام نمود. در این زمان جامعه با بحران تفکر رو به رو بود و چاره آن نیز در دست روشنفکران بود؛ همان مطلبى که رمان او با عنوان جیل الظَمأ (نسل تشنگى) از آن پرده برمی‌داشت. وى این کتاب را در 1337ش/1958 نگاشت، ولى در 1346ش/ 1967 در [[بیروت]] به چاپ رسید. حبابى در 1340ش/ 1961 متن فرانسه کتاب من المُنغَلَقِ الى المُنفَتَح (از فروبستگى به گشودگى) را چاپ کرد که یک فراخوان به گفتگوى تمدنها بود.
او در سال‌هاى 1331ـ 1338ش/ 1952 تا 1959 به عنوان پژوهشگر وابسته به «مرکز ملی پژوهشهای علمى» فرانسه فعالیت کرد و جایزه بین المللى براوو را در 1334ش/1955 کسب نمود. در 1338ش/1959، بعد از استقلال [[مغرب]]، به میهن بازگشت و بلافاصله موفق به کسب جایزه ادبى کشور شد و کرسى استادى را در دانشگاه [[رباط]] (جامعة محمد الخامس) احراز کرد. در همین سال، با مشارکت برخى ادبا، براى پایه گذارى اتحادیه نویسندگان مغرب عربى (اتحاد کتّاب المغرب العربى) اقدام نمود. در این زمان جامعه با بحران تفکر رو به رو بود و چاره آن نیز در دست روشنفکران بود؛ همان مطلبى که رمان او با عنوان جیل الظَمأ (نسل تشنگى) از آن پرده برمی‌داشت. وى این کتاب را در 1337ش/1958 نگاشت، ولى در 1346ش/ 1967 در [[بیروت]] به چاپ رسید. حبابى در 1340ش/ 1961 متن فرانسه کتاب من المُنغَلَقِ الى المُنفَتَح (از فروبستگى به گشودگى) را چاپ کرد که یک فراخوان به گفتگوى تمدنها بود.


وى در امور اجتماعى، اصلاح‌طلب به شمار می‌آمد، به عناوین دانشگاهى بی اعتنا بود و روش [[سقراط]] را در تدریس و نقد و بررسى ترجیح می داد. او هشت سال رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه رباط بود و در این مدت از بخش فلسفه و رویکرد عربى در آن حمایت کرد و فلسفه اسلامى را از جمله دروس الزامى قرار داد. در این زمان، به دلیل مشغله هایش، فقط کتابچه اى با عنوان الشخصانیة الاسلامیة (شخص باورى اسلامى) نوشت که در 1343ش/1964 به چاپ رسید.
وى در امور اجتماعى، اصلاح‌طلب به شمار می‌آمد، به عناوین دانشگاهى بی اعتنا بود و روش [[سقراط]] را در تدریس و نقد و بررسى ترجیح می‌داد. او هشت سال رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه رباط بود و در این مدت از بخش فلسفه و رویکرد عربى در آن حمایت کرد و فلسفه اسلامى را از جمله دروس الزامى قرار داد. در این زمان، به دلیل مشغله هایش، فقط کتابچه اى با عنوان الشخصانیة الاسلامیة (شخص باورى اسلامى) نوشت که در 1343ش/1964 به چاپ رسید.


در 1347ش/ 1968 حبابى از ریاست دانشکده کنار گذاشته شد، بی آنکه سِمَت مناسب دیگرى به او پیشنهاد گردد. همچنین ریاست اتحادیه نویسندگان را، که خود پایه گذارش بود، از دست داد و به عضویت در آن بسنده کرد. جدایى از همسر اولش نیز روح او را درهم شکست، که در برخى ابیات مجموعه اشعار صوتى (صداى من) تجلى یافت.
در 1347ش/ 1968 حبابى از ریاست دانشکده کنار گذاشته شد، بی آنکه سِمَت مناسب دیگرى به او پیشنهاد گردد. همچنین ریاست اتحادیه نویسندگان را، که خود پایه گذارش بود، از دست داد و به عضویت در آن بسنده کرد. جدایى از همسر اولش نیز روح او را درهم شکست، که در برخى ابیات مجموعه اشعار صوتى (صداى من) تجلى یافت.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش