توحید در مذاهب کلامی (مقاله): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' جمع آوری' به ' جمعآوری') |
جز (جایگزینی متن - ' بنابر این' به ' بنابراین') |
||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
ب. ذات خداوند بسیط است و هیچ گونه کثرت و ترکیبی در آن راه ندارد. <br> | ب. ذات خداوند بسیط است و هیچ گونه کثرت و ترکیبی در آن راه ندارد. <br> | ||
سوره توحید (در قرآن کریم) که بیانگر عقیده مسلمانان درباره توحید است، به هر دو مرحله اشاره دارد: به قسم نخست با آیه وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفْواً أحَد، و به قسم دوم با آیه قُلْ هُوَ اللهُ أحَد پرداختهاست. <br> | سوره توحید (در قرآن کریم) که بیانگر عقیده مسلمانان درباره توحید است، به هر دو مرحله اشاره دارد: به قسم نخست با آیه وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفْواً أحَد، و به قسم دوم با آیه قُلْ هُوَ اللهُ أحَد پرداختهاست. <br> | ||
2. توحید در صفات ذاتی خداوند: خداوند واجد همه صفات کمالی است و وحی و عقل بر وجود این کمالات در ذات باری دلالت میکنند. خداوند؛ عالم، قادر، حیّ، سمیع، بصیر و ... است. این صفات از نظر مفهوم با یک دیگر تفاوت دارند؛ اما در واقعیت خارجی، یعنی در وجود خدا مغایرت ندارند و در مقام عینیت، وحدت دارند. به دیگر تعبیر، ذات خداوند در عین بساطت، همه این کمالات را دارا است؛ | 2. توحید در صفات ذاتی خداوند: خداوند واجد همه صفات کمالی است و وحی و عقل بر وجود این کمالات در ذات باری دلالت میکنند. خداوند؛ عالم، قادر، حیّ، سمیع، بصیر و ... است. این صفات از نظر مفهوم با یک دیگر تفاوت دارند؛ اما در واقعیت خارجی، یعنی در وجود خدا مغایرت ندارند و در مقام عینیت، وحدت دارند. به دیگر تعبیر، ذات خداوند در عین بساطت، همه این کمالات را دارا است؛ بنابراین صفات ذاتی خداوند، در عین قدیم و ازلی بودن، عین ذات او است. <br> | ||
3. توحید در خالقیت و آفریدگاری: جز خداوند، آفریدگار دیگری وجود ندارد و آنچه لباس هستی میپوشد، مخلوق و آفریده او است. افزون بر تأکیدی که دراینباره در آیه 16 سوره رعد و آیه 62 غافر (و آیات دیگر) آمده، خِرَد نیز بر توحید در «خالقیت» گواهی میدهد؛ زیرا «ما سوی الله» ممکن و نیازمند است و رفع نیاز و تحقّق خواستههای وجودی او به طور طبیعی از جانب خدا خواهد بود. <br> | 3. توحید در خالقیت و آفریدگاری: جز خداوند، آفریدگار دیگری وجود ندارد و آنچه لباس هستی میپوشد، مخلوق و آفریده او است. افزون بر تأکیدی که دراینباره در آیه 16 سوره رعد و آیه 62 غافر (و آیات دیگر) آمده، خِرَد نیز بر توحید در «خالقیت» گواهی میدهد؛ زیرا «ما سوی الله» ممکن و نیازمند است و رفع نیاز و تحقّق خواستههای وجودی او به طور طبیعی از جانب خدا خواهد بود. <br> | ||
توحید در خالقیت، البته به معنای نفی اصل سببیت در نظام هستی نیست؛ زیرا تأثیر پدیدههای امکانی در یکدیگر، منوط به اذن الاهی است، و وجود سبب و نیز سببیت اشیا (هر دو) از مظاهر اراده او به شمار میروند. <br> | توحید در خالقیت، البته به معنای نفی اصل سببیت در نظام هستی نیست؛ زیرا تأثیر پدیدههای امکانی در یکدیگر، منوط به اذن الاهی است، و وجود سبب و نیز سببیت اشیا (هر دو) از مظاهر اراده او به شمار میروند. <br> |
نسخهٔ ۲۶ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۵۳
فصلنامه | اندیشه تقریب |
---|---|
اطلاعات نشر | سال اول، شماره چهارم، پاییز، 1384 |
عنوان مقاله | توحید در مذاهب کلامی |
نویسنده | دکتر عزّالدین رضانژاد[۱] |
تعداد صفحات | 18 |
بخش | اندیشهای |
زبان | فارسی |
توحید در مذاهب کلامی عنوان مقالهای از بخش اندیشهای فصلنامه اندیشه تقریب شماره چهارم میباشد که به قلم دکتر عزّالدین رضانژاد[۲] و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده است. این مقاله در فصل پاییز، 1384 منتشر شده است.
چکیده
مسلمانان در بسیاری از موضوعات اعتقادی، فقهی و اخلاقی آرای مشترک دارند. برخی میکوشند موارد اختلافی را بزرگ نشان دهند و در نتیجه راه وحدت و همدلی را دشوار یا ناممکن تلقّی کنند. این مقاله کوشیدهاست به یکی از اصول مشترک مذاهب کلامی بپردازد و با ارائه تفسیر و تبیین مذاهب از مهمترین مسأله اعتقادی یعنی توحید، این حقیقت را گوشزد کند که همه شرایع آسمانی بر توحید و یکتاپرستی استوار بوده، و مسلمانان نیز با ندای توحید از هرگونه شرک و دوگانه پرستی تبرّی میجویند.
در این مقاله، دیدگاه معتزله، اشاعره، ماتریدیه، سلفیه، فیلسوفان، عارفان و امامیه درباره توحید و اقسام آن آمده، و اهتمام هر یک از مذاهب کلامی به برخی از انواع توحید بیان شدهاست.
در بخش پایانی مقاله برای نشان دادن اهتمام مذاهب اسلامی به توحید و شناخت ذات و صفات باری تعالی، به کتابشناسی وصفی «توحید» پرداخته شد. معرّفی بیش از بیست اثر علمی ماندگار از نویسندگان و عالمان شیعه و اهل سنت، نشان دیگری از وحدت اندیشهوران مسلمانان در «توحید» است.
کلیدواژهها: توحید، توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی، توحید تشریعی، توحید ربوبی، شرک، مذاهب کلامی، امامیه، معتزله، اشاعره، ماتریدیه، معتزله، فلسفه، عرفان.
مقدّمه
بارزترین ویژگی اعتقادی که در شرایع آسمانی یکسان مطرح است، اعتقاد به وجود خدا است. در حقیقت اصل مشترک میان همه آیینهایی که پیامبران الاهی آوردهاند و میتوان آن را فصل ممیز انسان الاهی از فرد مادی به شمار آورد، مسأله اعتقاد به وجود خدا است. برای اثبات وجود خداوند، راههایی از سوی خداپرستان ارائه شدهاست که در جای خود باید دنبال شود.
پیامبران پس از فراخوانی مردم به اعتقاد به خدا، نکته مهمّ دیگری را سرلوحه دعوت خود بیان داشتند که اصل توحید بودهاست. توجّه به مسأله توحید، افزون بر آن که حقیقت غیر قابل تغییر است، لازمه بازداشت مردم از ورود به عرصههای شرک و دوگانه پرستی به شمار میرود؛ به همین جهت، همه شرایع آسمانی بر اساس توحید و یکتاپرستی استوار، و تبرّی از هر گونه شرک و انحراف از شعارهای اصلی پیام آوران الاهی بودهاست.
یکی از راههای وحدت میان مسلمانان، توجّه به اصول مشترک مذاهب اسلامی است. در این مقاله کوشیده شده اهمّیت توحید به صورت محور اصلی و تکیهگاه اعتقادی همه مسلمانان مورد توجه قرار گیرد و اختلافات جزئی و تفسیرهای مهمترین فرقههای اسلامی گزارش شود.
1. تعریف توحید
واژه «توحید»، مصدرِ باب «تفعیل» به معنای یگانه دانستن به کار رفته؛ به گونهای که در مفهوم آن انفراد و یگانگی لحاظ شدهاست.
ریشه توحید که «وحّد» است و «وحدت» از آن مشتق میشود به معنای انفراد است؛ از این رو، «واحد» به چیزی اطلاق میشود که جزء ندارد. [۳] و با توجه به همین معنا، توحید یعنی تنها قرار دادن یک چیز. [۴] در مباحث خداشناسی، توحید به معنای یکتاپرستی، یگانگی خدا، تنها و بدون شریک بودن خدا است.
2. توحید در مذهب معتزله
معتزله در مباحث کلامی برای مسأله توحید اهتمام بسیاری قائلند. آنان، توحید را نخستین اصل از اصول پنجگانه قرار داده، و در تفسیر توحید، به بسط و تفصیل بیشتر در مورد توحید صفاتی پرداختهاند. با همین نگاه است که یکی از اندیشهوران معتزله، قاضی عبدالجبار در تبیین توحید فقط به دو مرتبه توحید ذاتی و صفاتی پرداختهاست. وی میگوید: توحید در اصطلاح متکلّمان آن است که ما به یگانگی خداوند اعتقاد داشته باشیم و غیر او را در صفاتی که فقط وی مستحق آن است، شریک قرار ندهیم. [۵]
معتزله میگفتند: خداوند نه جسم است و نه عرض؛ بلکه خالق اعراض و جواهر است و به هیچ یک از حواس پنجگانه در نیاید و در دنیا و آخرت دیده نشود. خداوند در حیز و مکان در نمیآید و لم یزل و لایزال است و هر چیز غیر از ایزد تعالی «ممکن الوجود» است و خداوند «واجب الوجود» میباشد و وجود او به خود او است و وجود غیر او از او. وی خالق موجودات است و دیگر موجودات «ممکن الوجود» و حادثند. آنان برداشت برخی از مسلمانان در توحید افعالی را که در افعال انسان به جبر ختم میشد، مورد انتقاد قرار دادهاند و مسأله تفویض را طرح کردهاند که در حقیقت، یک نوع موضعگیری در برابر آنانی بود که اصرار داشتند: «خداوند خالق تمام کارهای]خوب و بد[انسان است».[۶] معتزله این تفسیر از توحید افعالی را با عدل الاهی در تنافی دانسته، به تبیین اصل آزادی و اختیار انسان در انجام افعال پرداختهاند و عدل الاهی را هم جزء اصول اعتقادی قرار دادهاند تا کیفر و پاداش انسان از سوی خداوند به خاطر افعال آدمی، قابل توجیه باشد و در صورت مؤاخذه و مجازات با فرض نسبت فعل انسان به وی، از سوی حق تعالی ظلمی روا دانسته نشده تا با عدل ناسازگاری داشته باشد. عدل در دیدگاه معتزله، یعنی خداوند، شر و فساد را دوست ندارد و افعال بندگان را خلق نمیکند؛ بلکه بندگان، افعال خود را به وجود میآورند؛ از این جهت مسؤول رفتار و کردار خویشند. اوامر الاهی برای مصلحت خلق و نواهی او برای جلوگیری از فساد و کارهای ناپسند میباشد.
خداوند تکلیف ما لا یطاق به بندگان نمیکند؛ زیرا فرموده: لا یکلّف نفساً إلاّ وسعها ... [۷] و هیچ گاه از میزان عدل و داد خارج نمیشود و امر او به محال تعلّق نمیگیرد؛ زیرا او عادل است و اگر چنین کاری کند، بر خلاف عدل رفتار کردهاست. [۸]
توحید در مذهب اشاعره
اشاعره مانند سایر مذاهب کلامی، در تعریف توحید به توحید ذاتی تصریح دارند و بر خلاف معتزله، به توحید افعالی اهتمام میورزند و توحید صفاتی را آن گونه که سایر مذاهب کلامی قائلند، قائل نیستند؛ به ویژه مباحث صفات ذاتی و عینی، و تأویل صفات خبریه که عدلیه به آن میپردازند، نه تنها مورد اهتمام اشاعره نیست، بلکه تفسیر آنان مخالف تفسیر دیگران است.
ابوالحسن اشعری که در حقیقت ناشر علم کلام جدیدی میان اهل سنت (در پایان قرن سوم و ابتدای قرن چهارم) شده بود، در مقابل روش «معتزله» که شیوه برهان و کلام بود، طریقه «اهل سنت» را تأیید و تقویت کرد، و بر خلاف معتزله به قِدَم قرآن و تفاوت بین «ذات» و «صفات» خدا و ضرورت رؤیت خداوند در آخرت معتقد شد.
وی کلام خود را بر چهار رکن، و هر رکن را بر ده اصل نهاده است. غیر از رکن چهارم که درباره قیامت و امامت است، سه رکن «ذات»، «صفات» و «افعال» باری تعالی را به شرح ذیل بیان میکند.
رکن اوّل: در ذات الاهی اصول دهگانه آن از این قرار است: خداوند وجود دارد؛ واحد است؛ قدیم است؛ جوهر نیست؛ جسم نیست؛ عرض نیست؛ مخصوص به جهتی که در مکانی باشد نیست؛ ممکن است دیده شود و همیشه باقی است.
رکن دوم: در صفات الاهی اصول دهگانه آن از این قرار است: خدا، حی، عالم، قادر، صاحب اراده، سمیع، بصیر، متکلّم است؛ محل حوادث نیست؛ کلامش قدیم است؛ علم و ارادهاش ازلی و قدیم است.
رکن سوم: در افعال الاهی اصول دهگانه آن از این قرار است: خدا خالق افعال بندگان است؛ افعال بندگان مکتسب از خود آنها است؛ صدور آن افعال را خدا خواسته؛ خلق و اختراعی که خدا کرده، از روی احسان است؛ برای خدا تکلیف ما لا یطاق معنا ندارد و جایز است؛ خداوند میتواند مردم بی گناه را عذاب کند؛ خدا پایبند مصالح بندگان خود نیست؛ واجب آن را گویند که شرع واجب دانسته است؛ نبوّت محمد(صلی الله علیه وآله) رسول الله از معجزات ثابت خداوند است. [۹]
عبدالکریم شهرستانی، دیدگاه هم مسلکان اشعریاش را در تبیین توحید چنین بیان میکند:
اصحاب ما میگویند که «واحد» به آن شیء گفته میشود که در ذات خود قسمت پذیر نبوده، شرکت را نمیپذیرد؛ از این رو، خداوند در ذاتش واحد است. هیچ کس مثل او نیست و در صفاتش واحد است. هیچ کس شبیه او نیست و در افعالش واحد است. هیچ کس شریک او نیست. [۱۰]
یکی از متأخران اشاعره هم، با همین نگاه در تعریف توحید آوردهاست: توحید یعنی این که ما به یگانگی خداوند در ذات و افعالش اعتقاد یابیم و برای او شریک قائل نشویم. [۱۱]
بر اساس آیه «الله خالق کلّ شیء؛ [۱۲] خدا آفریدگار هر چیزی است»، همه مسلمانان به توحید در خالقیت معتقدند؛ اما در فهم و اطلاق آیه اختلاف دارند. اشاعره به سبب حفظ توحید در خالقیت و نظام سبب و مسبب، علت و معلول را نفی کرده، اعتقاد دارند که افعال انسان، مستقیم فعل خداوند است.
پیشوای اشاعره، شیخ ابوالحسن اشعری میگوید:
هیچ آفرینندهای جز خدا نیست و کارهای بندگان مخلوق او است. ... بندگان قادر نیستند تا چیزی را بیافرینند؛ در حالی که خود آنان مخلوق خداوند هستند. [۱۳]
این نظریه، مورد نقد برخی دیگر از مذاهب همانند معتزله و امامیه قرار گرفت با این تحلیل که اگر آدمی فاعل فعل خویش نبوده، از خود اراده و اختیاری نداشته باشد، پاداش و کیفر وی، لغو خواهد بود و با عدل الاهی سازگاری نخواهد داشت.
4. توحید در مذهب ماتریدیه[۱۴]
مسأله توحید و مسائل مربوط به آن نزد ماتریدیه اهمّیت ویژهای دارد. ابومنصور ماتریدی که آثار مهمی درباره تفسیر، کلام، اصول فقه و سایر علوم اسلامی از خود به یادگار گذاشته، کتاب مستقل و تا حدودی مفصل به نام التوحید نگاشته که پس از وی مورد توجّه شاگردان و پیروان مذهب ماتریدیه قرار گرفته است.
ماتریدی در آغاز کتاب توحید، نخست، نادرستی تقلید در عقیده و ایمان را یادآور شده و سپس به بیان ادوات و منابع معرفت پرداخته است. [۱۵]
ماتریدی یکی از فصلهای کتاب توحید را به نقد نظریه متکلّم معتزلی معاصرش ابوالقاسم کعبی (متوفّای 317 ق) درباره تقسیم صفات خدا به صفات ذات و صفات فعل اختصاص دادهاست. بر این اساس، وی صفات فعل را نیز مانند صفات ذات، ازلی و قدیم میداند.
وی در سه فصل جداگانه از کتاب التوحید درباره اسما و صفات الاهی بحث کردهاست؛ ولی در هیچ یک از این فصول درباره عینیت و زیادت صفات بحث نکردهاست؛ گرچه نظریه مشهور میان پیروان ماتریدی همان قول به صفات زاید بر ذات است؛ چنان که در کتاب عقاید نسفی (متوفّای 537) به این مطلب تصریح شدهاست.[۱۶]
ماتریدی میگوید: اعتقاد به رؤیت خدای متعالی لازم و حق است، بدون درک حقیقت یا تفسیر آن.[۱۷]
وی ضمن این که فقط به استناد دلیل نقلی عقیده به رؤیت خدا را مطرح کرده، در پاسخ این سؤال که خدا چگونه دیده میشود، گفتهاست: رؤیت خدا بدون کیفیت است؛ زیرا کیفیت مربوط به شیء دارای صورت است. خدا دیده میشود بدون وصف قیام و قعود و اتصال و انفصال و مقابله و مدابره و نور و ظلمت و بدون هیچ معنای دیگری که توهم شود یا عقل فرض کند. [۱۸]
5. توحید در مذهب سلفیه (وهابیت)
مدّعیان سلفیگری بر خلاف دو گروه پیشین، برای توحید عبادی اهمّیت ویژهای قائلند؛ به گونهای که توحید را به «عبادت» تفسیر میکنند.
محمّد بن عبدالوهاب، در تعریف توحید میگوید: توحید، پرستش خداوند یکتا است. [۱۹]
گاهی از توحید در الوهیت به توحید عبادی تعبیر میکنند و توحید الوهیت را به این معنا میگیرند که «فقط خداوند را عبادت کنیم و غیر او را نپرستیم» (همان). نیز تصریح میکنند «توحید الوهیت آن است که فقط خداوند را عبادت کنیم همین معنای «لا الهالاّ الله» است؛ یعنی هیچ معبودی جز الله نیست». [۲۰]
تفسیر خاص وهابیت از توحید عبادی و توحید الوهی، باعث شد تا اعمال مسلمانان که قرنها میان آنان رواج داشته و جزء فضایل به شمار میرفت، مورد سؤال قرار گیرد و محکوم به شرک شود.
یکی از مفتیان آنان مینویسد: اعمالی را که مردم در کنار... رأس الحسین در مصر و یا کارهایی که بعضی حجاج نزد قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) انجام میدهند، همگی پرستش غیر خدا بهشمار میرود. [۲۱]
قسم دیگری از توحید که وهابیت در انواع توحید نام بردهاند، توحید در اسما و صفات است. توحید در اسما و صفات یعنی که خداوند را با همان اسما وصفاتی که در قرآن و سنت ذکر شده بخوانیم وهمان اسما و صفاتی را که در قرآن برای خدا به اثبات رسیده، اثبات، و آن اسما و صفاتی را که در قرآن و سنّت نفی شده، نفی کنیم.[۲۲]
ظاهر این کلام مورد پذیرش سایر مذاهب کلامی است؛ اما نمیتوان سخن زیر را از آنان پذیرفت:
روش سلف در باب صفات این بوده که آنها را بدون تحریف و تأویل و با همان معنای حقیقی آنها به خداوند حمل میکردند. [۲۳]
غیر قابل پذیرشتر، سخنی است که درباره صفات خبری ابراز داشتهاست. وی معتقد است: کلماتی مانند «ید» در «یدالله» و مانند آن که در قرآن آمده، باید بدون تحریف، تأویل و با همان معنای واقعی آنها به خداوند حمل شود.[۲۴]
در این دیدگاه، تأکید میشود که باید در همه موارد، الفاظ را به همان معانی حقیقی و لغوی آنها حمل کرد؛ زیرا معنای مجازی بر خلاف اصل است.[۲۵]
بدیهی است چنین دیدگاهی، تجسیم و تشبیه خداوند را به دنبال دارد که متأسفانه برخی از اهل حدیث و فرقههایی چون کرّامیه و مشبّهه و... به این انحراف عقیدتی دچار شدند و اکثر متفکران مسلمان و مذاهب کلامی از آنان تبرّی جستهاند.
6. توحید در مذهب امامیه
چنان که پیش از این یادآور شدیم، «توحید» از اصول مشترک همه مذاهب اسلامی است. برداشتها و تفسیرهایی که دراینباره ارائه میشود، نشان دهنده دیدگاه مذاهب و اهتمام آنان به مسأله و همچنین مبانی کلامی آنان است. به نظر میرسد بتوان حقانیت و درستی دیدگاهها را همراه با استدلالهای نقلی و عقلی آنها ملاحظه کرد.
امامیه اثنا عشریه، توحید را از اصول دین و عدل الاهی را از اصول مذهب میداند و در کتب کلامی (به ویژه کتاب توحید شیخ صدوق) از توحید و مراتب گوناگون آن سخن گفتهاست که گزارش اجمالی آن را ملاحظه میکنیم:
1. توحید ذاتی: توحید ذاتی دو تفسیر دارد:
أ. ذات خداوند یکتا و بی همتا است و برای او مثل و مانندی متصوّر نیست.
ب. ذات خداوند بسیط است و هیچ گونه کثرت و ترکیبی در آن راه ندارد.
سوره توحید (در قرآن کریم) که بیانگر عقیده مسلمانان درباره توحید است، به هر دو مرحله اشاره دارد: به قسم نخست با آیه وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفْواً أحَد، و به قسم دوم با آیه قُلْ هُوَ اللهُ أحَد پرداختهاست.
2. توحید در صفات ذاتی خداوند: خداوند واجد همه صفات کمالی است و وحی و عقل بر وجود این کمالات در ذات باری دلالت میکنند. خداوند؛ عالم، قادر، حیّ، سمیع، بصیر و ... است. این صفات از نظر مفهوم با یک دیگر تفاوت دارند؛ اما در واقعیت خارجی، یعنی در وجود خدا مغایرت ندارند و در مقام عینیت، وحدت دارند. به دیگر تعبیر، ذات خداوند در عین بساطت، همه این کمالات را دارا است؛ بنابراین صفات ذاتی خداوند، در عین قدیم و ازلی بودن، عین ذات او است.
3. توحید در خالقیت و آفریدگاری: جز خداوند، آفریدگار دیگری وجود ندارد و آنچه لباس هستی میپوشد، مخلوق و آفریده او است. افزون بر تأکیدی که دراینباره در آیه 16 سوره رعد و آیه 62 غافر (و آیات دیگر) آمده، خِرَد نیز بر توحید در «خالقیت» گواهی میدهد؛ زیرا «ما سوی الله» ممکن و نیازمند است و رفع نیاز و تحقّق خواستههای وجودی او به طور طبیعی از جانب خدا خواهد بود.
توحید در خالقیت، البته به معنای نفی اصل سببیت در نظام هستی نیست؛ زیرا تأثیر پدیدههای امکانی در یکدیگر، منوط به اذن الاهی است، و وجود سبب و نیز سببیت اشیا (هر دو) از مظاهر اراده او به شمار میروند.
4. توحید در ربوبیت و تدبیر جهان و انسان: توحید ربوبی دو قلمرو دارد: 1. تدبیرتکوینی؛ 2. تدبیرتشریعی.
مقصود از تدبیر تکوینی، کارگردانی جهان آفرینش است بدین معنا که اداره جهان هستی (به سان ایجاد و احداث آن) فعل خداوند یکتا است.
تاریخ انبیا نشان میدهد که مسأله توحید در خالقیت، مورد مناقشه امتهای آنان نبوده و اگر شرکی در کار بودهاست، نوعاً به تدبیر و کارگردانی عالم و به تبع آن عبودیت و پرستش مربوط میشدهاست. مشرکان عصر ابراهیم خلیل(علیهالسلام) فقط به یک خالق اعتقاد داشتند؛ ولی به غلط میپنداشتند که ستاره، ماه یا خورشید ارباب و مدبّر جهانند، و مناظره ابراهیم نیز با آنان در همین مسأله بوده است (انعام (6)، 76 ـ 78)؛ البته باید توجه داشت که توحید در تدبیر، با اعتقاد به مدبّرهای دیگر که با «اذن خدا» انجام وظیفه میکنند، و در حقیقت جلوهای از مظاهر ربوبیت خدا هستند، منافات ندارد؛ بدین جهت قرآن در عین تأکید بر توحید در ربوبیت، به وجود مدبّران دیگر تصریح کرده، میفرماید: فالمدبّرات أمْراً [۲۶]
«تدبیر در تشریع» هم اهمّیت بسیاری دارد به این معنا که هر نوع امور مربوط به شریعت نیز (اعم از حکومت و فرمانروایی، تقنین و قانونگذاری، اطاعت و فرمانبرداری، شفاعت و مغفرت گناه) همگی در اختیار او است، و هیچ کس بدون اذن او حق تصرف در این امور را ندارد؛ از این رو، توحید در حاکمیت، توحید در تشریع، توحید در اطاعت و ... از شاخههای توحید در تدبیر شمرده میشوند که در آیه 66 و 80 نساء و آیه 44 مائده و آیه 255 بقره و آیه 28 انبیاء به اقسام مذکور دلالت صریح دارد.
5. توحید در عبادت: این قسم از توحید هم اصل مشترک میان تمام شرایع آسمانی است، و به یک معنا، هدف از بعثت پیامبران الاهی یادآوری این اصل بودهاست؛ چنان که میفرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کلِّ أُمّة رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ [۲۷]؛ میان هر امّتی پیامبری را برانگیختیم تا به مردم بگوید خدا را بپرستید و از پرستش طاغوت دوری گزینید.
همه مسلمانان در نماز به توحید در عبادت گواهی داده، میگویند: ایاک نَعْبُد [۲۸]. فقط تو را میپرستیم؛ البته باید توجّه داشت که «عبادت» غیر از «تکریم» است؛ پس تکریم پدر و مادر، بزرگان و اولیای الاهی، عبادت به شمار نمیرود. پرستشی که از غیر خدا نفی و نهی شده، آن است که انسان در مقابل موجودی خضوع کند با این اعتقاد که او به طور مستقل سرنوشت جهان یا انسان یا بخشی از سرنوشت آن دو را در دست دارد و به تعبیر دیگر، «ربّ» و «مالک جهان و انسان» است؛ ولی اگر خضوع در مقابل موجودی از این نظر صورت گیرد که وی بنده صالح خدا و صاحب فضیلت و کرامت یا منشأ نیکی در مورد انسان است، چنین عملی تکریم و تعظیم خواهد بود، نه عبادت؛ پس بوسیدن ضرایح مقدّسه یا اظهار شادمانی در روز ولادت و بعثت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) جنبه تکریم و اظهار محبّت به حضرت را دارد، و هرگز از اموری چون اعتقاد به ربوبیت او سرچشمه نمیگیرد.[۲۹]
توحید در فلسفه و عرفان
در فلسفه و عرفان اسلامی، مباحث مبسوطی در موضوع «توحید» طرح شدهاست. گرچه میتوان از توحید در هر یک از این دو علم به طور جداگانه سخن گفت، برای دوری از اطاله و با توجه به قرابت فلسفه و عرفان نظری، به گزارشی مختصر از دیدگاه فیلسوفان و عارفان بسنده میکنیم.
توحید در اصطلاح فلسفی و عرفانی، تفرید وجود محض است. [۳۰] بر همین اساس، به قول منصور، نخستین گام در توحید، فنای تفرید است.
هجویر میگوید: حقیقت توحید، حکم کردن بر یگانگی خدا است و چون خدا یکی است، بیقسیم اندر ذات و صفات خود و بیشریک و بدیل اندر افعال خود؛ موحدان وی را بدین صفت دانند و دانش و علم آنها را به یگانگی خدا توحید خوانند.
توحید بر سه گونهاست: یکی علم حق مرحق را و آن علم او بود به یگانگی خود، و دیگر توحید حق مرخلق را و آن حکم وی بود به توحید بنده و آفرینش توحید اندر دل وی، و سوم توحید خلق باشد مرحق را و آن علم ایشان بود به وحدانیت خدای عزّوجل؛ پس چون بنده به حق عارف بود بر وحدانیت وی حکم تواند کرد. [۳۱]
برخی از اهل حکمت و ذوق، مراتب توحید را چهار مرتبه دانستهاند: اول توحید ایمانی، دوم توحید علمی، سوم توحید حالی و چهارم توحید الاهی. در شرح و تعریف هر یک از مراتب چهارگانه چنین آوردهاند:
أ. توحید ایمانی آن است که بنده به تفرّد و صفت الاهی است و توحید استحقاقی معبودیت حق را بر مقتضای اشارت آیات و اخبار تصدیق کند و این نتیجه تصدیق مجرد و اعتقاد صدق خبر است.
ب. توحید علمی، مستفاد از باطن علم است که آن را علم یقین خوانند و آن چنان است که بنده در بدایت طریق تصوف از سر یقین بداند که موجود حقیقی و مؤثر مطلق، ذات خداوند است و از روی علم در ذات و صفات او محو گردد و هر ذاتی را فرع نور او داند که این مرتبت، مرتبت توحید متصوفه است.
ج. توحید حالی آن است که حال توحید وصف لازم ذات موجّه گردد و جمله ظلمات رسوم وجود او در غلبه اشراق نور توحید متلاشی گردد و نور علم توحید در نور حال او مستنیر و مندرج گردد و موحد در مشاهده جمال حق چنان مستغرق عین جمع گردد که جز ذات و صفات واحد در نظر شهود او نیاید و غرق جمع شود که چون بگرید، آسمان گریان شود.
عطار گوید:
گر تو خلوت خانه توحید را محرم شوی *** تاج عالم گردی و فخر بنی آدم شوی
سایه شو تا اگر خورشید گردد آشکار *** تو چو سایه محو خورشید آیی و محرم شوی
و منشأ این توحید نور مشاهده است و منشأ توحید علمی نور مراقبت است و بدین توحید بسیاری از رسوم منتفی گردد.
د. توحید الاهی آن است که حق سبحانه از ازل آزال به نعت خود نه به توحید دیگری همیشه به وحدت وحدانیت و نعت فردانیت موصوف بود و اکنون همچون بر نعت ازلی واحد و فرد است و تا ابدآباد هم بدین صفت بود و این توحید است که از وصمت نقصان بری است، و این آخرین مرتبت توحید است که مرتبت کاملان و متوسطان در بحر وحدت است و در این مقام، سالک مقام، محو در ذات و صفات کبریایی حق گشته و از رسوم و عادات رخت بر بسته، زبان حال جانشین گفتار گردیده و جان ندارد تا جامه خواهد، جامه بدرد و تن رها کند؛ اسباب از میان برخاسته و از باده وحدت سرمست گشته]است [[۳۲]
توحید شهودی یکی دیگر از اصطلاحات عرفانی است. برای توحید شهودی عیانی و وجدانی ذوقی، سه مرتبه ذکر شدهاست:
مرتبه اول آن که حضرت حق به تجلّی افعالی بر سالک متجلی شود و سالک صاحب تجلّی جمیع افعال و اشیا را در افعال حق یابد و در هیچ مرتبت، هیچ شیء را غیر حق فاعل نبیند و غیر از او مؤثر نشناسد و این مقام را «محو» مینامند.
مرتبه دوم آن که حضرت حق به تجلّی صفاتی بر سالک متجلّی گردد و سالک صفات تمام اشیاء را در صفات حق فانی یابد و صفات اشیا را صفات حق ببیند و غیر حق را مطلقاً هیچ صفت نبیند و اشیا را مظهر و مجلای صفات الاهی بشناسد که این مقام را «طمس» گویند.
مرتبه سوم آن که حضرت حق به تجلّی ذاتی بر او متجلّی شود و سالک تمام ذوات اشیا را در پرتو نور تجلّی ذات خدا فانی یابد و تعینات عدمی و وجودی، به فنا در توحید ذاتی مرتفع شود و هیچ شیء را به غیر حق موجود نبیند و نداند و وجود را حق داند و به جز وجود واجب، موجود دیگری نبیند که این را «محق» گویند که صاحب این مقام تمام اشیا و صفات و افعال را متلاشی درذات حق داند. [۳۳]
چنان که ملاحظه شد، حکیمان متألّه و عارفان واصل، مراتبی را برای توحید قائلند که افراد عادی و عامی بدان نرسند و جز صاحبان حکمت و معرفت، کسی را به آن راهی نباشد.
نتیجهگیری
با نگاه گذرایی که به مسأله توحید در دیدگاه مذاهب کلامی و عرفانی شده است، امور ذیل به دست آمد:
أ. مسلمانان از هر گروه و طایفهای که باشند، مسأله توحید برایشان مهم بودهاست و آن را در رأس مباحث اعتقادی قرار دادهاند.
ب. تفسیر و تبیینی که از توحید ارائه شده، همگی یک هدف اساسی را دنبال میکند و آن وحدت کلمه مسلمانان در نفی هرگونه نقص و نیازمندی و شریک داشتن از ذات اقدس الاهی است و این که غیر او، وجود مستقلی ندارد تا انباز وی شود.
ج. همه فرقهها و مذاهب کلامی بر توحید اعتقادی تأکید دارند و به طور گسترده کوشیده تا از انحراف فکری و افراط و تفریط نجات یابند.
هـ. تجربه پیشین برخی از پیروان ادیان آسمانی نشان دادهاست که تحریف و برداشت نادرست از «توحید» به سادگی میسّر است؛ از این رو، پذیرش توحید به صورت اصلی از اصول اعتقادی، مورد اتفاق همه مسلمانان است و عالمان دین باید به زبان قابل فهم برای قشرهای مختلف بهگونهای توحید را تفسیر و توجیه کنند تا از کجروی و انحراف فکری جلوگیری شود.
7. کتابشناسی «توحید» در مذاهب اسلامی
هدف از طرح کتاب شناسی «توحید» تأکید بر وجود هدف مشترک میان مسلمانان است. به عبارتی دیگر، عملکرد مشترک دانشمندان مذاهب اسلامی، اهتمام به تفسیر و تدوین این اصل مهم اعتقادی است. جمعآوری و دستهبندی روایات و ابراز دیدگاهها در ارائه درست «توحید» نقطه مشترک مذاهب کلامی است. در این بخش، مهمترین کتابهایی که در موضوع توحید از سوی فریقین تألیف شده، معرفی میشود.
أ. مذهب امامیه
* أـ 1. التوحید: کتاب التوحید، تألیف شیخ صدوق (محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی) متوفای سال 381 قمری است. این کتاب به توحید صدوق یا توحید ابن بابویه مشهور است. موضوع کتاب، روایات حضرت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و امامان معصوم(علیهمالسلام) درباره توحید، شناخت ذات، صفات، اسما و افعال خداوند متعالی و دیگر مباحث مهم کلامی متعلّق به آن، و مشتمل بر 583 حدیث است که مؤلّف آن را در 67 باب تنظیم کرده. کتاب توحید، پیوسته مورد توجّه عالمان و فقیهان شیعه قرار داشته و از معتبرترین اصول روایی شیعه به شمار میآید.
شیخ صدوق درباره انگیزه نگارش این کتاب میگوید: نکتهای که باعث شد تا این کتاب را بنویسم، این بود که دیدم برخی از مخالفان، به عالمان شیعه نسبت تشبیه و جبر میدهند. دلیل آنها، معانی غلط برای آنها بیان میکردند و با این کار، چهره مذهب ما را در برابر مردم، زشت و ناپسند نشان میدادند. من هم به قصد قربت به درگاه الاهی به نگارش این کتاب، توحید و نفی تشبیه و جبر اقدام کردم.
این کتاب دارای چند شرح و تعلیقه است از جمله:
ـ شرح قاضی محمد بن سعید قمی، شاگرد فیض کاشانی که در سال 1099 قمری نوشته شدهاست؛
ـ شرح امیر بن محمد علی نائب الصداره؛
ـ شرح فارسی مولا محمد باقر سبزواری متوفای 1090 قمری؛
* أـ2. تمهید الاصول فی علم الکلام: این کتاب تألیف شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی متوفّای 460 قمری است. کتاب چهار بخش دارد که بخش اوّل آن در توحید و اثبات صفات خداوند (از جمله عدل الاهی) است. ترجمه فارسی این کتاب، به همت انتشارات انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران در سال 1358 شمسی چاپ شدهاست.
* أـ3. تجرید الاعتقاد: تألیف محمد بن محمد حسن طوسی، معروف به خواجه نصیرالدین طوسی متوفای 671 قمری. این کتاب با حجم کمی که دارد، از با ارزشترین کتابهای کلامی به شمار میرود که تا کنون تصنیف شدهاست. تجرید الاعتقاد، حاوی شش مقصد و مقصد سوم آن در اثبات صانع است و سه فصل دارد:
1. در وجود خداوند تعالی؛
2. در صفات باری تعالی؛
3. در افعال خداوند.
هر یک از فصول سهگانه به چندین مسأله تقسیم میشوند و هر کدام به موضوعی جزئی میپردازد.
برخی از دانشمندان نامدار شیعی مانند علامه حلّی و از دانشمندان بزرگ اهل سنت همانند ملا علی قوشجی بر این کتاب شرح نوشتهاند. این دو شرح با حواشی معروف آنها که جلال الدین دوانی و سیدصدرالدین دشتکی نگاشتهاند، سالها است در حوزههای علمیه شیعه و سنی به صورت کتاب درسی، مورد استفاده دانشپژوهان است.
تاکنون بیش از شصت شرح بر این کتاب نوشته شدهاست.[۳۴]
* أـ4. شرح باب حادی عشر: تألیف مقداد بن عبدالله سُیوری، متوفای 828 قمری. این کتاب در اصول عقاید شیعه است و به شرح کتاب باب حادی عشر، نوشته علامه حلّی که ضمیمه منهاج الصلاح فی المختصر المصباح است پرداخته و سالیان متمادی جزء متون درسی حوزههای علمیه بودهاست.
فصل اول کتاب به مسأله توحید و فصل دوم به صفات ثبوتیه و فصل سوم به صفات سلبیه و فصل چهارم به مسأله عدل الاهی میپردازد.
* أـ5. توحید مفضّل: جمعآوری و گزارش از ابو محمد مفضل بن عمر جعفی کوفی. وی از چهرههای سرشناس و از شاگردان امام جعفر صادق و امام موسی کاظم و امام رضا(علیهماالسلام) است. این کتاب، املای امام جعفر صادق(علیهالسلام) بر مفضل بن عمر جعفی کوفی است که امام آن را در چهار جلسه و در چهار روز، از صبح تا ظهر بر وی املا کرد.
مفضّل تدوین آن را چنین گزارش میکند: یک روز عصر من در مسجد مدینه در کنار قبر مطهر حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نشسته بودم و در مقام و منزلت آن حضرت فکر میکردم که ناگهان ابن ابوالعوجا و یارانش وارد شدند و در کناری نشستند و شروع به صحبت کردند. آنان از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله)به عنوان یک فیلسوف که با زیرکی فراوان نام خود را در جهان زنده نگه داشت، نام بردند و گفتند: این جهان خدایی ندارد و همه چیز خود به خود به وجود آمده و این جهان همیشه بوده و خواهد بود. من نتوانستم خشم خود را فرو بنشانم و بر سر آنها فریاد زدم و گفتم: ای دشمنان خدا! آیا کافر شدهاید؟! آنان در پاسخ من گفتند: اگر تو از یاران جعفر بن محمد(علیهالسلام)هستی، او این گونه با ما سخن نمیگوید. من از نزد آنها خارج شدم و به نزد امام جعفر صادق(علیهالسلام) رفتم و ماجرا را برای آن حضرت تعریف کردم. آن حضرت فرمود: فردا صبح به نزد من بیا و قلم و کاغذی بیاور تا برای تو از حکمت خداوند متعال در آفرینش جهان سخن بگویم .... من هم فردا صبح به نزد آن حضرت رفتم و ایشان نیز این کتاب را به من املا فرمود.[۳۵]
* أـ 6. الابحاث المفیدة فی تحصیل العقیدة: تألیف علامه حلّی، متوفای 726 قمری. فصول هشتگانه این رساله، شامل مباحث عمده کلامی است. فصل چهارم آن، شانزده مبحث دارد که به اثبات واجب الوجود و بررسی صفات ثبوتی و سلبی حق تعالی میپردازد. نسخه خطی این رساله در کتابخانه ملی به شماره 1946 وجود دارد و اخیراً در مجله تخصصی کلام اسلامی [۳۶] چاپ شدهاست.
* أـ7. مبدأ و معاد: تألیف ملا صدرای شیرازی (979ـ1050 ق). ترجمه فارسی مبدأ و معاد در سال 1242 قمری به وسیله سید احمد بن محمد حسینی اردکانی صورت گرفتهاست. کتاب مبدأ و معاد که پس از کتاب اسفار از بزرگترین کتابهای ملا صدرا است، دو فن دارد: یکی در ربوبیات، مشتمل بر بحث در اقسام وجود و ماهیت و مبحث معرفت باری تعالی و صفات و افعال او، و دومی در مباحث نفس شناسی و معاد و نبوات. بخش ربوبیات در سه مقاله آمدهاست که مقاله اول، دوازده فصل، و مقاله دوم (با موضوع صفات واجب تعالی)، هم دوازده فصل و مقاله سوم (با موضوع افعال باری تعالی) هیجده فصل دارد. موضوع مقاله اول چنین است:
اشاره به مبدأ وجود و به آن که کدام وجود است که به مبدأ اول اختصاص دارد و آن که حق سبحانه واحد است که هیچ کثرت در آن نیست و بسیط است که ترکیب درباره او تحقق ندارد؛ یعنی وحدتش غایت وحدت است و بساطتش نهایت بساطت.
این کتاب را مرکز نشر دانشگاهی در سال 1362 به کوشش عبدالله نورانی در 590 صفحه منتشر کرد.
* أـ 8. گوهر مراد: تألیف حکیم ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجی (000ـ1072 ق). این کتاب به زبان فارسی و با مشرب فلسفی ـ عرفانی نگاشته شدهاست. گوهر مراد در سه مقاله و یک خاتمه تدوین شد. مقاله اول در علم خودشناسی و مقاله دوم در علم خداشناسی و مقاله سوم در فرمان خداشناسی است. در بخش علم خداشناسی، سه باب آورده شده: باب اول در اثبات واجب الوجود و بیان توحید و یگانگی او (شامل هفت فصل)، باب دوم در بیان صفات واجب الوجود (شامل شش فصل)، و باب سوم در افعال واجب الوجود که حاوی پانزده فصل است.
این کتاب با تصحیح و تعلیق و با مقدمهای از استاد زینالعابدین قربانی لاهیجی به مناسبت بزرگداشت کنگره حکیم لاهیجی در بهار سال 1372 منتشر شد.
* أـ 9. شرح الأسماء: تألیف حکیم متألّه ملا هادی سبزواری (1212 ـ 1289ق). نام دیگر این کتاب، شرح دعاء الجوشن الکبیر است. یک دوره معارف توحیدی با ذوق تفسیری، روایی، فلسفی و عرفانی در شرح الأسماء آمدهاست. عناوین توحیدی که در شرح اسماء و صفات باری تعالی آمده، چنین است: التوحید إسقاط الإضافات، توحید الآثار، توحید الأفعال، توحید الإیجادی، توحید الخاصی، توحید الخاصّ الخاصّی، توحید الذات، توحید الصفات، توحید العامّی، توحید الفعل، توحید الوجودی.
این کتاب با تحقیق دکتر نجفقلی حبیبی از سوی مؤسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران در فرودین ماه 1372 در 903 صفحه منتشرشد.
* أـ 10. رسائل التوحیدیة: تألیف مفسّر گرانقدر، استاد علاّمه سید محمدحسین طباطبایی است. سه رساله از هفت رساله کتاب در موضوع توحید و اسماء الله است:
1. رسالة فی التوحید (حاوی پنج فصل و نیز مقالهای که به رسالة التوحید ملحق شده که خود سه فصل دارد)؛
2. رسالة فی اسماء الله تعالی (شامل چهار فصل) و سرانجام رساله سوم از کتاب توحید که دارای ده فصل است. این کتاب، از مهمترین کتابهای فلسفی ـ عرفانی در موضوع توحید شمرده میشود که در عصر ما تدوین، و از سوی بنیاد علمی و فکری استاد سید محمدحسین طباطبایی با همکاری نمایشگاه و نشر کتاب قم، در خرداد 1365 در 314 صفحه منتشر شدهاست.
- أـ 7. عقائد الامامیة: تألیف شیخ محمدرضا مظفّر، متوفّای 1392 قمری. فصل اول این کتاب که در برخی از مجامع علمی به صورت کتاب درسی مورد بهرهبرداری قرار گرفته، درباره الاهیات است.
- أـ 8. عدل الاهي: تألیف شهید مرتضی مطهری (1358 ش). این کتاب مجموعهای از مسائل و شبهات مرتبط با عدل الاهی را در برداد.
- أـ 9. محاضرات في الالهیات: تألیف استاد جعفر سبحانی (معاصر). چاپ اول این کتاب در دو جلد قطور نشر یافت که جلد اول آن در اثبات ذات حق تعالی و مسائل مربوط به صفات و توحید است. این کتاب از مفصل ترین کتاب تدوین یافته در این بخش است که با استفاده از آیات قرآن کریم و روایات پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و ادلّه عقلی به طرح مباحث و پاسخ به شبهات توحیدی است.
ب. مذاهب اهل سنّت
* ب ـ 1. الفقه الأکبر: تألیف امام ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی، متوفای 150 قمری. این کتاب رسالهای کوچک در علم کلام و عقاید است که شامل بعضی مسائل علم کلام مانند بحث از ایمان، معجزه، کرامات، قَدَرْ و غیره میشود. بسیاری از عالمان و بزرگان اهل سنّت توجّه خاصی به این کتاب داشتهاند و چندین شرح و تعلیقه بر آن نگاشته شدهاست که برخی از آنها عبارتند از شرح علی قاری، شرح ابو لیث سمرقندی، شرح عطاء بن علی جوزجانی.
* ب ـ 2. الإبانة عن اصول الدیانه: تألیف امام علی بن اسماعیل ابوالحسن اشعری، متوفای 324 قمری. وی که خود مؤسس مذهب اشاعره است، در این کتاب، دیدگاه مذهب اهل سنت و جماعت را در مورد علم توحید بیان، و اعتقادات فرقههایی همچون جهمیه، حشویه، معتزله، قدریه و ... را نقد میکند. وی عقیده اهل سنت را در ذات و صفات الاهی و ادلهای از قرآن و سنت در اثبات مدّعایش ذکر، و آنها را با ادلّه عقلی تأیید میکند و سپس با بیان دیدگاه مخالفان به پاسخ آن میپردازد.
* ب ـ 3. کتاب التوحید و اثبات صفات الرّب: تألیف محمد بن اسحاق بن خزیمه (از علمای قرن چهارم هجری). این کتاب یکی از کتابهای معتبر حنابله به شمار میرود که به روش اهل حدیث و با استناد به ظواهر روایات به بیان توحید و صفات حق تعالی پرداختهاست. اخذ به ظواهر و تأکید بر آن، کار را به جایی کشید که فخرالدین رازی (متوفّای 606 ق) که اشعری مذهب است، کتاب «توحید ابن خزیمه» را به «کتاب الشرک» وصف کرده و مؤلّف آن را مضطرب الکلام، قلیل الفهم و ناقص العقل دانستهاست. [۳۷]
* ب ـ 4. التوحید: تألیف ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی سمرقندی، متوفّای 333 قمری. این کتاب، نخستین مرجع کلام ماتریدیه به شمار میرود و پیوسته مورد توجّه استادان و شاگردان مکتب ماتریدی بودهاست. این کتاب را با مقدّمه و تحقیق دکتر فتح الله خلیف، در 412 صفحه انتشارات دارالمشرق بیروت در سال 1390 قمری چاپ کردهاست.
* ب ـ 5. شرح الاصول الخمسه: قاضی القضات ابوحسین عبدالجبار بن احمد معتزلی، متوفای 415 قمری این کتاب در علم کلام و اصول دین از نگاه مکتب معتزله است. نویسنده در ابتدا اصول پنجگانه (توحید، عدل، وعد و وعید، منزلة بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منکر) را به اجمال بیان کرده؛ سپس به شرح و بسط هر کدام پرداخته و در خاتمه فصلی را به مسأله توحید اختصاص دادهاست.
* ب ـ6. اصول الدین: تألیف ابومنصور عبدالقادر بن طاهر تمیمی بغدادی، متوفای 429 قمری این کتاب در موضوع علم کلام و مسائل اعتقادی همچون توحید، عدل، وعد و وعید طبق مذهب اهل سنت و جماعت است. افزون بر آن، اقوال و دیدگاههای مذاهب دیگر هم به اختصار در آن آمدهاست.
* ب ـ 7. الشامل فی أصول الدین: تألیف امام الحرمین عبدالملک بن عبدالله بن یوسف جوینی، متوفای 478 قمری. این کتاب که گویا پنج مجلد بوده و فقط جلد اوّل آن در دسترس است، عناوین ذیل را دارد: کتاب النظر، کتاب التوحید و کتاب العلل. ابن امیر الحاج در قرن هشتم این کتاب را تلخیص کرده و الکامل فی اختصار الشامل نامیدهاست. الشامل به تحقیق مستشرق آلمانی هلموت کلو، در سال 1381 قمری چاپ شدهاست.
* ب ـ 8. عقائد النسفیه: تألیف شیخ نجم الدین ابو حفص عمر بن محمد نسفی، متوفّای 537 قمری این کتاب در علم توحید و عقاید اسلامی است که مورد توجّه و عنایت بسیاری از عالمان قرار دارد. عقائد النسفیه در بسیاری از حوزههای علمیه اهل سنّت و به ویژه در دانشگاه الازهر جزو کتب درسی است. از شروح و حواشی بسیاری که بر این کتاب نوشته شد، مهمترین و مشهورترین آنها شرح علامه سعد الدین مسعود بن عمر تفتازانی متوفای 791 قمری است.
* ب ـ 9. تبیین کذب المفتری: تألیف حافظ ابوالقاسم علی بن حسن بن هبةالله بن عساکر، متوفای 571 قمری این کتاب در موضوع توحید و صفات خدای متعالی از دیدگاه مذهب اشاعره است. اثر مذکور، مورد توجه فراوان اهل سنت است که افزون بر مطالب کلامی، بهترین مرجع درباره زندگینامه مشاهیر عالمان اشعری است تا جایی که گفته شدهاست: کلّ سنّی لا یکون عنده کتاب التبیین لابن عساکر فلیس من أمر نفسه علی بصیرة [۳۸]
شیخ محمد زاهد کوثری به تحقیق و تعلیقه بر کتاب مذکور پرداخته و کتاب به همت شیخ استاد حسام الدین القدسی در قاهره چاپ شدهاست.
* ب ـ 10. طوالع الأنوار: تألیف قاضی ناصر الدین عبدالله بن عمر بیضاوی، متوفای 685 قمری. این کتاب، در موضوع علم کلام و درباره توحید و اصول دین به بحث و بررسی پرداختهاست. متن مختصر و دقیق آن، از بهترین کتابها در علم کلام به شمار میرود.
شرح علامه محمود بن عبدالرحمن الاصفهانی (م 749 ق)، حاشیه شریف جرجانی (م 816 ق) و شرح قاضی عبیدالله بن محمد معروف به عبری (م 743 ق) از جمله شروح و حواشی معروف این کتابند. کتاب مذکور با شرح اصفهانی، در قاهره به سال 1223 قمری چاپ شدهاست.
* ب ـ 11. المواقف: تألیف عبدالرحمن بن احمد بن عضدالدین ایجی، متوفای 759 قمری این کتاب در موضوع علم کلام، و از زمان تألیف تا به حال، مورد توجه و عنایت دانشمندان بوده و جزو کتابهای درسی حوزههای علمیهاست.
سید شریف علی بن محمد جرجانی (م 816 ق) و شمس الدین محمد بن یوسف کرمانی (م 786 ق) هر یک جداگانه بر این کتاب شرح نوشتهاست.
* ب ـ 12. شرح الطحاویة فی العقیدة السفلیه: تألیف قاضی علی بن علی بن محمد بن ابوالعزّ متوفای 792 قمری. موضوع کتاب، عقاید، علم اصول دین و توحید، و در واقع شرح کتاب العقیدة السلفیه نوشته حافظ ابوجعفر احمد بن محمد (م 321 ق) است. دیدگاه سلفی در آن بیان شده و مورد تأیید قرار گرفته و آرا و افکار مذاهب دیگر مانند معتزله و قدریه نیز بیان شدهاست. این کتاب به تحقیق شیخ احمد شاکر، در سال 1373 قمری در مصر چاپ شدهاست.[۳۹]
منابع و مآخذ
- قرآن کریم.
- مفردات راغب.
- تاج العروس.
- شرح الاصول الخمسه.
- اشعری، الإبانه.
- فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد مشکور، با مقدّمه و توضیحات استاد کاظم مدیرشانه چی.
- نهایة الاقدام.
- محمد عبده، رسالة التوحید.
- الإبانة عن اصول الدیانه.
- کتاب التوحید.
- عمر النسفی، العقائد النسفیه.
- سعدالدین التفتازانی، شرح العقائد النسفیه.
- علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی.
- کشف الشبهات.
- ابنباز، مجموعه فتاوی.
- العثیمین، شرح کشف الشبهات.
- اینتیمیه، مجموعه فتاوی.
- محمد بن صالح العثیمین، فتاوی العقیده.
- سبحانی، جعفر، العقیدة الإسلامیه، بخش دوم.
- سبحانی، جعفر، الإلهیات، ج 1و2.
- سبحانی، جعفر، منشور عقاید امامیه.
- سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج 1.
- شرح گلشن راز.
- مقدّمه شرح تجرید.
- محمد رضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی.
- التفسیر الکبیر.
- طبقات الشافعیة الکبری، ج 3.
پانویس
- ↑ دانشیار جامعة المصطفی العالمیة.
- ↑ دانشیار جامعة المصطفی العالمیة.
- ↑ مفردات راغب، ص 551.
- ↑ تاجالعروس، ج 5، ص 298.
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص 80.
- ↑ اشعری، ص 46.
- ↑ بقره (2)، 286
- ↑ محمدجواد مشکور، ص 417و418.
- ↑ همان، ص 55 و 56.
- ↑ نهایة الاقدام، ص 90.
- ↑ محمد عبده، ص 62.
- ↑ زمر (39)، 62
- ↑ الإبانة عن اصول الدیانه، ص 46.
- ↑ مؤسّس مذهب ماتريديه، ابومنصور محمد بن محمد بن محمدبن محمود ما تريدی سمرقندی متوفای سال 333 قمری است. ماتريدی، منسوب به ماتريد يكی از روستاهای سمرقند است. وی صاحب مكتب كلامی بود و تأليفات و شاگردان خوبی را پس از خود به جای گذاشت. اهميت مكتب كلامی ماتريديه به اندازه ای است كه افزون بر وجود طرفداران عقايد وی در بخشی از سرزمين های اسلامی، شيخ محمد عبده (متوفّای 1323) يكی از پيشوايان نهضت جديد اصلاحطلبی در اسلام در كوشش های خود برای تأسيس مجدد كلام اسلامی از ماتريدی پيروی كرده است. (ر. ک: تاريخ فلسفه در اسلام، ج 1، ص 382و383).
- ↑ ر. ک: کتاب التوحید، ص 3ـ9.
- ↑ عمر النسفی، ص 2؛ سعدالدین التفتازانی، ص 36 و نیز علی ربانی گلپایگانی، ص 232و233.
- ↑ کتاب التوحید، ص 77.
- ↑ همان، ص 85 و نیز ر. ک: فرق و مذاهب کلامی، ص 234و235.
- ↑ کشف الشبهات، ص 3.
- ↑ ابن باز، ج 1، ص 38.
- ↑ همان، ج 2، ص 21.
- ↑ العثیمین، ص 21.
- ↑ ابن تیمیه، ج 3، ص 6.
- ↑ همان، ص 8و9 و 17.
- ↑ محمد بن صالح العثیمین، ص 11.
- ↑ نازعات:(79)، 79.
- ↑ نحل (16)، 36.
- ↑ الفاتحه (1)، 5.
- ↑ جعفر سبحانی، بخش دوم؛ الإلهیات، ج 1و2؛ منشور عقاید امامیه، ص38ـ52.
- ↑ رشید الدین، ص 61، به نقل از دکتر سید جعفر سجادی، ج 1، ص 602.
- ↑ کشف المحجوب، ص 357، به نقل سجادی، ص 602ـ603.
- ↑ مصباح الهدایه، ص 4و14؛ مقدمه نفحات الانس، ص 129؛ به نقل: سجادی، ص 603و604.
- ↑ شرح گلشن راز، ص 268؛ به نقل همان، ص 605.
- ↑ مقدّمه شرح تجرید، ص 7.
- ↑ محمدرضا ضمیری، ص 267و268.
- ↑ شماره مسلسل 6.
- ↑ ر. ک: التفسیر الکبیر، ج 27، ص 150.
- ↑ طبقات الشافعیة الکبری، ج 3، ص 351.
- ↑ بخش معرّفی كتابها، از كتابشناسی تفصيلی مذاهب اسلامی، نوشته محمدرضا ضميری، چاپ مؤسّسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی، پاييز 82 بهره گرفته شده است.