مباهله: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'شگفت انگیز' به 'شگفت‌انگیز'
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک')
جز (جایگزینی متن - 'شگفت انگیز' به 'شگفت‌انگیز')
خط ۴۹: خط ۴۹:
«فمن حاجّک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین»[سوره آل عمران / ۶۱]: هر کس پس از روشن شدن جریان با تو مجادله کند، بگو بیایید فرزندان و زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم و لابه کنیم و بنالیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.<br>طرفین به فیصله دادن مسأله از طریق مباهله آماده شدند و قرار شد که فردا همگی برای مباهله آماده شوند.
«فمن حاجّک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین»[سوره آل عمران / ۶۱]: هر کس پس از روشن شدن جریان با تو مجادله کند، بگو بیایید فرزندان و زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم و لابه کنیم و بنالیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.<br>طرفین به فیصله دادن مسأله از طریق مباهله آماده شدند و قرار شد که فردا همگی برای مباهله آماده شوند.
==== پیامبر به مباهله می‌رود ====
==== پیامبر به مباهله می‌رود ====
سرگذشت مباهله پیامبر اسلام، با هیئت نمایندگی نجران، از حوادث جالب و تکان‌دهنده و شگفت انگیز تاریخ اسلامی می‌باشد. اگر چه برخی از مفسران و سیره نویسان، در نقل جزئیات و تحلیل آن کوتاهی ورزیده‌اند، ولی گروه زیادی مانند زمخشری در کشاف،<ref>[زمخشری در کشاف ج ۱ / ۲۸۲ و ۲۸۳]</ref> و امام رازی در تفسیر خود،<ref>[مفاتیح الغیب، ج ۲ / ۴۷۱ و ۴۷۲]</ref> و ابن اثیر در کامل،<ref>[ابن اثیر در کامل ج ۲ / ۱۱]</ref> در‌این‌باره داد سخن را داده‌اند. اینک ما در اینجا بخشی از گفتار زمخشری را منعکس می‌نماییم:<br>وقت مباهله فرا رسید. قبلاً پیامبر و هیئت نمایندگی «نجران»، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه‌ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد. پیامبر از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزید که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند. این چهار تن، جز علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ و فاطمه دختر پیامبر و حسن و حسین کس دیگر نبود، زیرا در میان تمام مسلمانان نفوسی پاکتر و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن وجود نداشت.
سرگذشت مباهله پیامبر اسلام، با هیئت نمایندگی نجران، از حوادث جالب و تکان‌دهنده و شگفت‌انگیز تاریخ اسلامی می‌باشد. اگر چه برخی از مفسران و سیره نویسان، در نقل جزئیات و تحلیل آن کوتاهی ورزیده‌اند، ولی گروه زیادی مانند زمخشری در کشاف،<ref>[زمخشری در کشاف ج ۱ / ۲۸۲ و ۲۸۳]</ref> و امام رازی در تفسیر خود،<ref>[مفاتیح الغیب، ج ۲ / ۴۷۱ و ۴۷۲]</ref> و ابن اثیر در کامل،<ref>[ابن اثیر در کامل ج ۲ / ۱۱]</ref> در‌این‌باره داد سخن را داده‌اند. اینک ما در اینجا بخشی از گفتار زمخشری را منعکس می‌نماییم:<br>وقت مباهله فرا رسید. قبلاً پیامبر و هیئت نمایندگی «نجران»، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه‌ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد. پیامبر از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزید که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند. این چهار تن، جز علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ و فاطمه دختر پیامبر و حسن و حسین کس دیگر نبود، زیرا در میان تمام مسلمانان نفوسی پاکتر و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن وجود نداشت.
پیامبر فاصله منزل و نقطه‌ای را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام بگیرد، با وضع خاصی طی نمود. او در حالی که حضرت حسین را در آغوش داشت و در برخی از روایات وارد شده است: پیامبر دست حسن و حسین را گرفته بود، و علی پیش روی پیامبر و فاطمه پشت سر آن حضرت حرکت می‌کردند <ref>ـ بحار، ج ۲۱ / ۳۳۸]</ref> و دست حضرت حسن را در دست داشت و فاطمه به دنبال آن حضرت و علی بن ابی‌طالب پشت سر وی حرکت می‌کردند؛ گام به میدان مباهله نهاد و پیش از ورود به میدان «مباهله» به همراهان خود گفت: من هر موقع دعا کردم، شما دعای مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.<br>سران هیئت نمایندگی نجران، پیش از آنکه با پیامبر روبرو شوند به یکدیگر می‌گفتند: هرگاه دیدید که «محمد» افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد در این صورت وی یک فرد غیر صادق است و اعتمادی به نبوت خود ندارد. ولی اگر با فرزندان و جگرگوشه‌های خود به «مباهله» بیاید و با یک وضع وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی، رو به درگاه الهی گذارد؛ پیداست که پیامبری راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد، بلکه با جرأت هر چه تمامتر، حاضر است عزیزترین و گرامی‌ترین افراد نزد خود را نیز در معرض فنا و نابودی واقع سازد.<br>سران هیئت نمایندگی در این گفتگو بودند، ناگهان قیافه نورانی پیامبر با چهار تن دیگر که سه تن از آنها شاخه‌های شجره وجود او بودند، نمایان گردید. همگی با حالت بهت‌زده و تحیر به چهره یکدیگر نگاه کردند، و از اینکه او جگرگوشه‌های معصوم و بی گناه و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده است؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دریافتند که پیامبر به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد و گرنه یک فرد مردد، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی‌دهد.<br>اسقف نجران گفت: من چهره‌هایی را می‌بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای بکند، فوراً کنده می‌شود. بنابر‌این هرگز صحیح نیست ما با این قیافه‌های نورانی و با این افراد بافضیلت مباهله نماییم؛ زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند و همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین یک مسیحی باقی نماند!<br>سید بن طاووس دانشمند بزرگوار شیعه در کتاب «اقبال» نقل می‌کند: در روز مباهله گروه زیادی از انصار و مهاجر به نزدیکی نقطه‌ای که قرار بود مراسم مباهله در آنجا انجام بگیرد آمده بودند. ولی پیامبر از منزل با همان چهار نفر حرکت کرد و در محل مباهله جز این پنج نفر از مسلمانان کس دیگر نبود. پیامبر وارد محل مباهله شد و عبای خود را از دوش برگرفت و بر روی دو درخت بیابانی که نزدیک یکدیگر بودند افکند و با همان هیئت پنج نفری که از منزل خود حرکت کرده بود زیر سایه عبا قرار گرفتند و هیئت نمایندگی نجران را به مباهله دعوت نمود.
پیامبر فاصله منزل و نقطه‌ای را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام بگیرد، با وضع خاصی طی نمود. او در حالی که حضرت حسین را در آغوش داشت و در برخی از روایات وارد شده است: پیامبر دست حسن و حسین را گرفته بود، و علی پیش روی پیامبر و فاطمه پشت سر آن حضرت حرکت می‌کردند <ref>ـ بحار، ج ۲۱ / ۳۳۸]</ref> و دست حضرت حسن را در دست داشت و فاطمه به دنبال آن حضرت و علی بن ابی‌طالب پشت سر وی حرکت می‌کردند؛ گام به میدان مباهله نهاد و پیش از ورود به میدان «مباهله» به همراهان خود گفت: من هر موقع دعا کردم، شما دعای مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.<br>سران هیئت نمایندگی نجران، پیش از آنکه با پیامبر روبرو شوند به یکدیگر می‌گفتند: هرگاه دیدید که «محمد» افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد در این صورت وی یک فرد غیر صادق است و اعتمادی به نبوت خود ندارد. ولی اگر با فرزندان و جگرگوشه‌های خود به «مباهله» بیاید و با یک وضع وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی، رو به درگاه الهی گذارد؛ پیداست که پیامبری راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد، بلکه با جرأت هر چه تمامتر، حاضر است عزیزترین و گرامی‌ترین افراد نزد خود را نیز در معرض فنا و نابودی واقع سازد.<br>سران هیئت نمایندگی در این گفتگو بودند، ناگهان قیافه نورانی پیامبر با چهار تن دیگر که سه تن از آنها شاخه‌های شجره وجود او بودند، نمایان گردید. همگی با حالت بهت‌زده و تحیر به چهره یکدیگر نگاه کردند، و از اینکه او جگرگوشه‌های معصوم و بی گناه و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده است؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دریافتند که پیامبر به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد و گرنه یک فرد مردد، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی‌دهد.<br>اسقف نجران گفت: من چهره‌هایی را می‌بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای بکند، فوراً کنده می‌شود. بنابر‌این هرگز صحیح نیست ما با این قیافه‌های نورانی و با این افراد بافضیلت مباهله نماییم؛ زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند و همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین یک مسیحی باقی نماند!<br>سید بن طاووس دانشمند بزرگوار شیعه در کتاب «اقبال» نقل می‌کند: در روز مباهله گروه زیادی از انصار و مهاجر به نزدیکی نقطه‌ای که قرار بود مراسم مباهله در آنجا انجام بگیرد آمده بودند. ولی پیامبر از منزل با همان چهار نفر حرکت کرد و در محل مباهله جز این پنج نفر از مسلمانان کس دیگر نبود. پیامبر وارد محل مباهله شد و عبای خود را از دوش برگرفت و بر روی دو درخت بیابانی که نزدیک یکدیگر بودند افکند و با همان هیئت پنج نفری که از منزل خود حرکت کرده بود زیر سایه عبا قرار گرفتند و هیئت نمایندگی نجران را به مباهله دعوت نمود.
==== انصراف هیئت نمایندگی نصرانی از مباهله ====
==== انصراف هیئت نمایندگی نصرانی از مباهله ====
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۰۰۹

ویرایش