معیارهای متنی مشترک در رد و قبول حدیث از منظر فریقین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' انکه' به ' آنکه'
جز (جایگزینی متن - 'انسانها' به 'انسان‌ها')
جز (جایگزینی متن - ' انکه' به ' آنکه')
خط ۱۴: خط ۱۴:
باید گفت: هر گاه متن حدیث با معیارهای عقلی و شرعی سنجیده شود صور گوناگونی را می‌توان مشاهده نمود: 1-متن حدیث مخالف قواعد عقلی باشد 2-متن حدیث مخالف قواعد شرعی باشد 3- متن حدیث مخالف قواعد شرعی و عقلی باشد 4-متن حدیث موافق قواعد عقلی و شرعی باشد 5-متن حدیث موافق قواعد عقلی باشد 6- متن حدیث موافق با قواعد شرعی باشد.  
باید گفت: هر گاه متن حدیث با معیارهای عقلی و شرعی سنجیده شود صور گوناگونی را می‌توان مشاهده نمود: 1-متن حدیث مخالف قواعد عقلی باشد 2-متن حدیث مخالف قواعد شرعی باشد 3- متن حدیث مخالف قواعد شرعی و عقلی باشد 4-متن حدیث موافق قواعد عقلی و شرعی باشد 5-متن حدیث موافق قواعد عقلی باشد 6- متن حدیث موافق با قواعد شرعی باشد.  


نتیجه انکه ممکن است رد متن حدیث به اعتبارات گوناگون صورت گیرد: مخالفت با قاعده عقلی مخالفت با قاعده شرعی مخالفت با اخبار و جریانات تاریخی و.....
نتیجه آنکه ممکن است رد متن حدیث به اعتبارات گوناگون صورت گیرد: مخالفت با قاعده عقلی مخالفت با قاعده شرعی مخالفت با اخبار و جریانات تاریخی و.....


5-در مراجعه به کتب متقدمین معلوم می‌شود معیارهای سندی در بین آنان نسبت به معیارهای متنی اهمیت بیشتری داشته است. موید این امر ذکر سلسله روایان در کتب حدیثی و کثرت کتاب‌هائی است که توسط آنان در زمینه شناخت راویان اسناد احادیث تدوین گردیده است در حالی که در بین متاخران و معاصرین از عالمان فریقین معیارهای متنی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و کتاب‌های زیادی توسط آنان نسبت به این موضوع تدوین گردید ه است.
5-در مراجعه به کتب متقدمین معلوم می‌شود معیارهای سندی در بین آنان نسبت به معیارهای متنی اهمیت بیشتری داشته است. موید این امر ذکر سلسله روایان در کتب حدیثی و کثرت کتاب‌هائی است که توسط آنان در زمینه شناخت راویان اسناد احادیث تدوین گردیده است در حالی که در بین متاخران و معاصرین از عالمان فریقین معیارهای متنی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و کتاب‌های زیادی توسط آنان نسبت به این موضوع تدوین گردید ه است.


6- تمامی موازین و معیارهای ذکر شده در نقد المتن به معیارهای عقلی بر می‌گردد حتی معیارهائی که بظاهر شرعی می‌باشد نظیر عرض حدیث بر قرآن و سنت بدلیل انکه رجوع به حدیث بدین سبب است که به حقائق قرآن نائل شویم از جهت اینکه احادیث مفسر قرآن هستند و عقل حکم می‌کند که فهم درست قرآن لازم است به حدیث مراجعه کنیم بنابراین لازم است احادیث در مرحله نخست به قرآن عرضه گردد که درصورت مخالفت با آن مردود خواهد بود و این امری عقلی است که حتی در صورت عدم وجود روایات عرض عقل بدان حکم می‌کرد.  
6- تمامی موازین و معیارهای ذکر شده در نقد المتن به معیارهای عقلی بر می‌گردد حتی معیارهائی که بظاهر شرعی می‌باشد نظیر عرض حدیث بر قرآن و سنت بدلیل آنکه رجوع به حدیث بدین سبب است که به حقائق قرآن نائل شویم از جهت اینکه احادیث مفسر قرآن هستند و عقل حکم می‌کند که فهم درست قرآن لازم است به حدیث مراجعه کنیم بنابراین لازم است احادیث در مرحله نخست به قرآن عرضه گردد که درصورت مخالفت با آن مردود خواهد بود و این امری عقلی است که حتی در صورت عدم وجود روایات عرض عقل بدان حکم می‌کرد.  


بعد از بیان نکات مذکور اینک به تبیین موضوع مقاله می‌پردازیم:
بعد از بیان نکات مذکور اینک به تبیین موضوع مقاله می‌پردازیم:
خط ۹۲: خط ۹۲:
عن محمد بن جبیر بن مطعم عن أبیه قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ما حدثتم عنی مما تعرفونه فخذوه وما حدثتم عنی مما تنکرونه فلا تأخذوا به قال فإنی لا أقول المنکر ولست من أهله صلى الله علیه وآله وسلم. <ref>الکفایه فی علم الروایه ص 470</ref>
عن محمد بن جبیر بن مطعم عن أبیه قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ما حدثتم عنی مما تعرفونه فخذوه وما حدثتم عنی مما تنکرونه فلا تأخذوا به قال فإنی لا أقول المنکر ولست من أهله صلى الله علیه وآله وسلم. <ref>الکفایه فی علم الروایه ص 470</ref>


باید گفت: دقت در کلمات امثال شافعی و کسانی که احادیث عرض حدیث بر کتاب را مورد خدشه قرار داده‌اند بیانگر آن است که معنای مخالفت و موافقت در این روایات بگونه صحیح تبیین نشده است بعلاوه انکه مفهوم و مضمون این روایات همانگونه که در ابتدای این بحث مطرح کردیم امری عقلی است که حتی بفرض عدم صدور این روایات معتبر می‌باشد.
باید گفت: دقت در کلمات امثال شافعی و کسانی که احادیث عرض حدیث بر کتاب را مورد خدشه قرار داده‌اند بیانگر آن است که معنای مخالفت و موافقت در این روایات بگونه صحیح تبیین نشده است بعلاوه آنکه مفهوم و مضمون این روایات همانگونه که در ابتدای این بحث مطرح کردیم امری عقلی است که حتی بفرض عدم صدور این روایات معتبر می‌باشد.


==== احادیث عرض حدیث بر قرآن در مصادر شیعی ====  
==== احادیث عرض حدیث بر قرآن در مصادر شیعی ====  
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:
عن أیوب بن الحر قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام یقول:کل شئ مردود إلى الکتاب والسنة وکل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف <ref>الکافی ج 1ص 69</ref>  
عن أیوب بن الحر قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام یقول:کل شئ مردود إلى الکتاب والسنة وکل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف <ref>الکافی ج 1ص 69</ref>  


مضمون روایت مذکور این است که معیار در صحت حدیث موافقت با قرآن است و هر حدیثی که موافقت با قرآن ر ادارا نیست اعم از انکه مخالفت اشکار با قرآن داشته ویا اینکه شاهدی از قرآن در آن نباشد مردود خواهد بود.  
مضمون روایت مذکور این است که معیار در صحت حدیث موافقت با قرآن است و هر حدیثی که موافقت با قرآن ر ادارا نیست اعم از آنکه مخالفت اشکار با قرآن داشته ویا اینکه شاهدی از قرآن در آن نباشد مردود خواهد بود.  


2-مراد از موافقت حدیث با قرآن چیست؟ ایا موافقت بمعنای تساوی در محتوا ست یا شامل احادیثی که بعنوان مخصص یا مقید عمومات و اطلاقات می‌باشد را شامل می‌شود.  
2-مراد از موافقت حدیث با قرآن چیست؟ ایا موافقت بمعنای تساوی در محتوا ست یا شامل احادیثی که بعنوان مخصص یا مقید عمومات و اطلاقات می‌باشد را شامل می‌شود.  


پاسخ: مراد از موافقت اعم از موافقت به تساوی یا موافقت به عام و خاص و مطلق و مقید است بدین معنا که احادیث خاص و مقید را نمی‌توان مخالف عمومات و مطلقات قرآنی دانست بدلیل انکه:  
پاسخ: مراد از موافقت اعم از موافقت به تساوی یا موافقت به عام و خاص و مطلق و مقید است بدین معنا که احادیث خاص و مقید را نمی‌توان مخالف عمومات و مطلقات قرآنی دانست بدلیل آنکه:  


اولا اگر مراد از موافقت احادیث با قرآن، موافقت به تساوی باشد چنین احادیثی فاقد ارزش بوده و هیچ ثمره‌ای بر آنها مترتب نخواهد بود.
اولا اگر مراد از موافقت احادیث با قرآن، موافقت به تساوی باشد چنین احادیثی فاقد ارزش بوده و هیچ ثمره‌ای بر آنها مترتب نخواهد بود.
خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:
عن زرارة، قال: سألت أبا جعفر (علیه السلام) عن قول الله عز وجل: * (سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّه الثَّقَلانِ) *، قال: «کتاب الله ونحن». <ref>البرهان فی تفسیر القرآن ج 5ص 237</ref>
عن زرارة، قال: سألت أبا جعفر (علیه السلام) عن قول الله عز وجل: * (سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّه الثَّقَلانِ) *، قال: «کتاب الله ونحن». <ref>البرهان فی تفسیر القرآن ج 5ص 237</ref>


باید گفت گرچه در روایت فوق و نظائر ان، الثقلان بر قرآن و اهل بیت تطبیق شده‌اند اما این نوع روایات بدلیل مخالفت با قرآن مقبول نمی‌باشد بدلیل انکه ملاحظه سیاق و صدر و ذیل آیه مذکور بیانگر آن است که سیاق این آیات تهدید به جن و انس می‌باشد. بدیهی است چنین سیاقی متناسب با مدلول روایاتی که الثقلان را بر قرآن و عترت تطبیق داده‌اند نخواهد بود.
باید گفت گرچه در روایت فوق و نظائر ان، الثقلان بر قرآن و اهل بیت تطبیق شده‌اند اما این نوع روایات بدلیل مخالفت با قرآن مقبول نمی‌باشد بدلیل آنکه ملاحظه سیاق و صدر و ذیل آیه مذکور بیانگر آن است که سیاق این آیات تهدید به جن و انس می‌باشد. بدیهی است چنین سیاقی متناسب با مدلول روایاتی که الثقلان را بر قرآن و عترت تطبیق داده‌اند نخواهد بود.


2 –روایتی که مُعلّى بن خُنیس از امام صادق ع در تفسیر آیه شریفه: ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها نقل می‌کند:  
2 –روایتی که مُعلّى بن خُنیس از امام صادق ع در تفسیر آیه شریفه: ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها نقل می‌کند:  
خط ۱۶۲: خط ۱۶۲:
أمیر المؤمنین علیه السلام وما فوقها رسول الله صلى الله علیه وآله. – <ref>تفسیر القمی ج 1ص 35</ref>  
أمیر المؤمنین علیه السلام وما فوقها رسول الله صلى الله علیه وآله. – <ref>تفسیر القمی ج 1ص 35</ref>  


بدیهی است مفاد روایت مذکور، مخالف با قرآن - که بیانگر برترین مقامات نسبت به امام علی ع و اهل بیت علیهم السلام است - می‌باشد بعلاوه انکه مفاد این نوع روایات با معیارهای دیگر نیز– نظیر عدم مخالفت با عقل و عدم مخالفت با جایگاه رفیع اولیای الهی و موهن جلوه ندادن آنان –منطبق نمی‌باشد از اینرو نمی‌توان تن به صحت چنین روایاتی داد.  
بدیهی است مفاد روایت مذکور، مخالف با قرآن - که بیانگر برترین مقامات نسبت به امام علی ع و اهل بیت علیهم السلام است - می‌باشد بعلاوه آنکه مفاد این نوع روایات با معیارهای دیگر نیز– نظیر عدم مخالفت با عقل و عدم مخالفت با جایگاه رفیع اولیای الهی و موهن جلوه ندادن آنان –منطبق نمی‌باشد از اینرو نمی‌توان تن به صحت چنین روایاتی داد.  


ب – روایاتی که مقام و جایگاه ملائکه را تحقیر نموده و نسبت معصیت به آنها می‌دهد:  
ب – روایاتی که مقام و جایگاه ملائکه را تحقیر نموده و نسبت معصیت به آنها می‌دهد:  
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
السلامُ علیک یا رسولَ الله، لست أنا ثُعباناً، ولکنِّی مَلک من مَلائِکة [الله] الکروبیّین، غَفلتُ عن ذِکْرِ ربِّی طرفة عَین فغَضَبَ علیَّ ربِّی ومَسَخَنِی ثُعباناً کما تَرى، وطَرَدَنی من السَماءِ إلى الأرضِ...).<ref>بحار الانوار ج 43ص 213</ref>
السلامُ علیک یا رسولَ الله، لست أنا ثُعباناً، ولکنِّی مَلک من مَلائِکة [الله] الکروبیّین، غَفلتُ عن ذِکْرِ ربِّی طرفة عَین فغَضَبَ علیَّ ربِّی ومَسَخَنِی ثُعباناً کما تَرى، وطَرَدَنی من السَماءِ إلى الأرضِ...).<ref>بحار الانوار ج 43ص 213</ref>


باید گفت روایت مذکور علاوه بر عدم انطباق با معیارهای مختلف متنی- که در اینده بیان می‌گردد - مخالف با قرآن نیز می‌باشد بدلیل انکه ملائکه الهی بر اساس آیات شریفه قرآن- (لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ) و ایه: (وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلا یَسْتَحْسِرُونَ * یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لا یَفْتُرُونَ) - از مقام عصمت برخوردار بوده و مرتکب معصیت نمی‌شوند.
باید گفت روایت مذکور علاوه بر عدم انطباق با معیارهای مختلف متنی- که در اینده بیان می‌گردد - مخالف با قرآن نیز می‌باشد بدلیل آنکه ملائکه الهی بر اساس آیات شریفه قرآن- (لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ) و ایه: (وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلا یَسْتَحْسِرُونَ * یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لا یَفْتُرُونَ) - از مقام عصمت برخوردار بوده و مرتکب معصیت نمی‌شوند.


باید گفت در کتب روائی اهل سنت نیز روایاتی که مشتمل بر نسبت دادن معصیت به ملائکه الهی است بیان گردیده است نظیر روایتی که در جامع البیان طبری ذکر شده است که در آن به دو ملک الهی – هاروت و ماروت – نسبت شرک به خداوند و عمل قبیح زنا و شراب داده شده است:  
باید گفت در کتب روائی اهل سنت نیز روایاتی که مشتمل بر نسبت دادن معصیت به ملائکه الهی است بیان گردیده است نظیر روایتی که در جامع البیان طبری ذکر شده است که در آن به دو ملک الهی – هاروت و ماروت – نسبت شرک به خداوند و عمل قبیح زنا و شراب داده شده است:  
خط ۲۷۳: خط ۲۷۳:
(فتبیَّن مّما تقدَّم على طوله، أنّ الأخبار الواردة فی سَخاوَة الأیّام ونُحوسَتها، لا تدلّ على أزید من ابتنائهما على حوادث مُرتَبطة بالدِّین، تُوجِب حُسناً وقبحاً بحسب الذوق الدِّینی، أو بحسب تأثیر النفوس. وأمّا اتّصاف الیوم أو أیّ قطعة من الزمان بصفة المَیمَنه أو المَشأمه، واختصاصه بخواصّ تکوینیّة عن علَل وأسباب طبیعیّة تکوینیّة فلا، ... ،)<ref>تفسیر المیزان ج 19ص74</ref>
(فتبیَّن مّما تقدَّم على طوله، أنّ الأخبار الواردة فی سَخاوَة الأیّام ونُحوسَتها، لا تدلّ على أزید من ابتنائهما على حوادث مُرتَبطة بالدِّین، تُوجِب حُسناً وقبحاً بحسب الذوق الدِّینی، أو بحسب تأثیر النفوس. وأمّا اتّصاف الیوم أو أیّ قطعة من الزمان بصفة المَیمَنه أو المَشأمه، واختصاصه بخواصّ تکوینیّة عن علَل وأسباب طبیعیّة تکوینیّة فلا، ... ،)<ref>تفسیر المیزان ج 19ص74</ref>


نتیجه انکه ایشان نحس ایام را در قرآن کریم ذاتی ندانسته بلکه آن‌را مربوط به حوادثی می‌داند که در روزهای خاص واقع شده است.
نتیجه آنکه ایشان نحس ایام را در قرآن کریم ذاتی ندانسته بلکه آن‌را مربوط به حوادثی می‌داند که در روزهای خاص واقع شده است.


3-روایاتی که در نجاست اهن وارد شده است:  
3-روایاتی که در نجاست اهن وارد شده است:  
خط ۲۸۵: خط ۲۸۵:
اولا مراد از حکم عقل، حکم قطعی عقل است که مشترک بین همه انسان‌هاست بنابر‌این احکام ظنی خارج از محل نزاع می‌باشد.  
اولا مراد از حکم عقل، حکم قطعی عقل است که مشترک بین همه انسان‌هاست بنابر‌این احکام ظنی خارج از محل نزاع می‌باشد.  


ثانیا عدم مخالفت حدیث با حکم عقل امری است که همه فرق مسلمانان بدان قائل هستند بجهت انکه عقل شریعتی است که از نهاد انسانیت شکل گرفته است و شرع دینی است که از ناحیه وحی که وراء عقل انسانی است پدیدار شده است بنابراین بازگشت هر دوبه امر واحدی است و تنافی بین ایندو نخواهد بود.  
ثانیا عدم مخالفت حدیث با حکم عقل امری است که همه فرق مسلمانان بدان قائل هستند بجهت آنکه عقل شریعتی است که از نهاد انسانیت شکل گرفته است و شرع دینی است که از ناحیه وحی که وراء عقل انسانی است پدیدار شده است بنابراین بازگشت هر دوبه امر واحدی است و تنافی بین ایندو نخواهد بود.  


ثالثا عقل یکی از ابزار برجسته شناخت دین بوده و قرآن دربسیاری از آیات از مسلمانان می‌خواهد که درایاتش تدبر و تعقل نمایند بدیهی است چنین اهتمامی‌از جانب شریعت نسبت به عقل نشانه اعتبار و اعتماد به احکام قطعی عقل خواهد بود بنابر‌این احکام و اموزه های شریعت هیچگاه مخالف عقل نبوده و احکام عقلی نیز هیچگاه درجهت مباینت با شرع نخواهد بود.  
ثالثا عقل یکی از ابزار برجسته شناخت دین بوده و قرآن دربسیاری از آیات از مسلمانان می‌خواهد که درایاتش تدبر و تعقل نمایند بدیهی است چنین اهتمامی‌از جانب شریعت نسبت به عقل نشانه اعتبار و اعتماد به احکام قطعی عقل خواهد بود بنابر‌این احکام و اموزه های شریعت هیچگاه مخالف عقل نبوده و احکام عقلی نیز هیچگاه درجهت مباینت با شرع نخواهد بود.  
خط ۳۵۲: خط ۳۵۲:
ایشان در ادامه می‌نویسد: فلو قسّمنا حصّة کلّ امرأة عشرة دقائق، لاستغرق ذلک أکثر من تسعة عشر ساعة. الصفحة (145)وبالإجمال، فإنّ ذلک غیر مُمکن، أو مُحال عقلاً.<ref>مبانی نقد متن الحدیث ص 145-146</ref>  
ایشان در ادامه می‌نویسد: فلو قسّمنا حصّة کلّ امرأة عشرة دقائق، لاستغرق ذلک أکثر من تسعة عشر ساعة. الصفحة (145)وبالإجمال، فإنّ ذلک غیر مُمکن، أو مُحال عقلاً.<ref>مبانی نقد متن الحدیث ص 145-146</ref>  


نتیجه انکه روایات مذکور بدلیل مخالفت با حکم قطعی عقل مورد پذیرش نمی‌باشد.
نتیجه آنکه روایات مذکور بدلیل مخالفت با حکم قطعی عقل مورد پذیرش نمی‌باشد.
   
   
== معیار چهارم نقد المتن: عدم مخالفت با احکام قطعی علوم تجربی ==  
== معیار چهارم نقد المتن: عدم مخالفت با احکام قطعی علوم تجربی ==  
خط ۳۹۸: خط ۳۹۸:


نظیر این روایات در تاریخ طبری و... نیز نقل شده است. <ref>تاریخ الطبری ج 2ص 50</ref>  
نظیر این روایات در تاریخ طبری و... نیز نقل شده است. <ref>تاریخ الطبری ج 2ص 50</ref>  
باید گفت ضعف مدلول روایات مذکور بخوبی روشن است از انجا که مشتمل بر اموری است که با عصمت پیامبر ص منافات دارد بخصوص انکه ایمان و یقین پیامبر ص به رسالتش رامستند به عالم مسیحی می‌کند.
باید گفت ضعف مدلول روایات مذکور بخوبی روشن است از انجا که مشتمل بر اموری است که با عصمت پیامبر ص منافات دارد بخصوص آنکه ایمان و یقین پیامبر ص به رسالتش رامستند به عالم مسیحی می‌کند.


2- روایاتی که بیانگر تحریف لفظی در قرآن می‌باشد:  
2- روایاتی که بیانگر تحریف لفظی در قرآن می‌باشد:  
خط ۴۸۹: خط ۴۸۹:
=== بررسی روایات مذکور:===  
=== بررسی روایات مذکور:===  


شکی نیست که مفاد روایات مذکور با معارف قطعی قرآن منافات دارد بعلاوه انکه منشا ورود چنین روایاتی در کتب حدیثی قاعده تسامح در ادله سنن است که بر اساس اخبار من بلغ استنباط شده است که ما در مقاله‌ای مستقل به نقد و بررسی آن پرداخته و ضعف آن‌را اثبات نموده ایم.  
شکی نیست که مفاد روایات مذکور با معارف قطعی قرآن منافات دارد بعلاوه آنکه منشا ورود چنین روایاتی در کتب حدیثی قاعده تسامح در ادله سنن است که بر اساس اخبار من بلغ استنباط شده است که ما در مقاله‌ای مستقل به نقد و بررسی آن پرداخته و ضعف آن‌را اثبات نموده ایم.  
معیار هشتم: روایاتی که مفادش سبب وهن دین یا اولیای الهی است:
معیار هشتم: روایاتی که مفادش سبب وهن دین یا اولیای الهی است:


Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش