آزادی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'بیان کننده' به 'بیانکننده') |
جز (جایگزینی متن - 'نهج البلاغه' به 'نهجالبلاغه') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
علامه محمدتقی جعفری(ره) درباره آزادی اظهار میدارد: «آزادی عبارت است از برداشتن قید یا زنجیر یا هر عاملیکه موجب بسته شدن مسیر جریان اراده در یک یا چند موضوع میشود.» <ref>محمدتقی جعفری، [[حکمت]] سیاسی اسلام، ص365.</ref> | علامه محمدتقی جعفری(ره) درباره آزادی اظهار میدارد: «آزادی عبارت است از برداشتن قید یا زنجیر یا هر عاملیکه موجب بسته شدن مسیر جریان اراده در یک یا چند موضوع میشود.» <ref>محمدتقی جعفری، [[حکمت]] سیاسی اسلام، ص365.</ref> | ||
ایشان در تعریف دیگری میفرماید: «آزادی آن وضع روانی است که بیانکننده قدرت انتخاب یکی از راههایی است که در پیش پای شخص آزاد گسترده شده است. در حقیقت، آزادی یک پدیده مثبت است که حق انتخاب و قدرت برگزیدن راهی را دارد که شخص آزاد، در پیش میگیرد.» <ref>محمدتقی جعفری، ترجمه و شرح | ایشان در تعریف دیگری میفرماید: «آزادی آن وضع روانی است که بیانکننده قدرت انتخاب یکی از راههایی است که در پیش پای شخص آزاد گسترده شده است. در حقیقت، آزادی یک پدیده مثبت است که حق انتخاب و قدرت برگزیدن راهی را دارد که شخص آزاد، در پیش میگیرد.» <ref>محمدتقی جعفری، ترجمه و شرح نهجالبلاغه، ج۵، ص۲۳۳.</ref> | ||
آیتالله [[جوادی آملی]] با استناد به [[آیات]] و [[روایات]] دراینباره معتقدند: «آزادی از دیدگاه اسام یعنی رها شدن از بردگی و اطاعت غیر [[خدا]]... پس آزادی حقیقی انسان در این است که بار استغفار خود را از بندگان پیش برهاند و با [[ایمان]] و عمل صالح در زمره اصحاب یمین قرار گیرد. این آزادی است که میتواند مقدمه حیات اصیل و رفیع باشد و «فَکُّ رَقَبَةٍ» حقیقی همین است. <ref>فلسفه حقوق، ج۱، ص189.</ref> | آیتالله [[جوادی آملی]] با استناد به [[آیات]] و [[روایات]] دراینباره معتقدند: «آزادی از دیدگاه اسام یعنی رها شدن از بردگی و اطاعت غیر [[خدا]]... پس آزادی حقیقی انسان در این است که بار استغفار خود را از بندگان پیش برهاند و با [[ایمان]] و عمل صالح در زمره اصحاب یمین قرار گیرد. این آزادی است که میتواند مقدمه حیات اصیل و رفیع باشد و «فَکُّ رَقَبَةٍ» حقیقی همین است. <ref>فلسفه حقوق، ج۱، ص189.</ref> |
نسخهٔ ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۶
آزادی یکی از نیازهای هر انسانی است. اسلام از آن رو که کاملترین دین است، نخستین شعار آن آزاد شدن انسان از قید و بندهای دنیوی و آزادی از هرگونه بندگی غیر خداست. انسان از دیدگاه اسلام مسئول است و مسئولیت بدون آزادی معنا ندارد. بیمسئولیتی و بیقید و بند بودن نیز در اسلام معنا ندارد.
ابعاد آزادی
در اسلام این مفهوم در دو بعد تکوین و تشریع بررسی شده است. از نظر تکوینی، انسان آزاد است و میتواند برای خود تصمیم بگیرد. در حقیقت این آزادی وسیلهای برای رسیدن به کمال، در نزد او به امانت سپرده شده است. از نظر تشریعی، با توجه به اینکه نظام تشریعی هماهنگ با نظام تکوین است، انسان هم در اعمال و کردار و هم در افکار و حوزه های مختلف آزاد است و در تنها کتاب آسمانی تحریف نشده که قرآن است، آیاتی گویای این مطلب نازل شده است.
آیات مرتبط با آزادی
خداوند میفرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا» [۱] ترجمه: ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به او نمودیم حال خواهد (هدایت پذیرد و) شکر (این نعمت) گوید و خواهد (آن نعمت را) کفران کند.
اسلام اصول و احکام خویش را عرضه میدارد، مردم در پذیرش و عدم پذیرش آن کاملا آزادند. (فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر) ترجمه:
آزادی در دیدگاه اندیشمندان مسلمان
میرزای نائینی(ره) دراینباره مینویسد: «آزادی حقیقتش عبارت از رها بودن از قید تحکمات طاغوت و نتیجه مقصود از آن، بیمانعی از موجبات تنبه ملت و بازشدن چشم و گوش است و پی بردنشان به مبادی ترقی و شرف و استقلال وطن و قیومیتشنناسی و اهتمامشان در حفظ دین و تحفظ بر ناموس. اگر دانش د اتحادشان در انتزاع حریت موهبه الاهیه استنقاذ حقوق مغصوبه ملیه برخورد نشان به تحصیل معارف و تهذیب اخلاق و استکمالات نوعیه و امثلا ذلک است» [۲]
علامه طباطبایی آزادی را در دو جنبه بیان میکنند: «رها کردن بنده و انسان از قید و هوا و هوس، رها کردن انسان از سرسپردگی دیگر بندگان» [۳]
شهید سیدمحمدباقر صدر در این زمینه مینویسد: «انسان علاوه بر دستگاه عضوی و نفس خود، مجهز به اراده است و بدین جهت آزادی را دوست داشته و بدان عشق میورزد. آزادی تعبیر عینی و عملی برای نیروی اراده است؛ زیرا آزادی است که برای انسان تضمین میکند که مالک اراده خود باشد و بتواند از اراده خود در کاربرد هدفهای خویش استفاده کند.» [۴]
شهید مطهری نیز از دیدگاه کلام اسلامی درباره آزادی میگوید: «اختیار و آزادی مورد اعتقاد شیعه به این معناست که بندگان، مختار و آزاد آفریده شدهاند، اما بندگان مانند دو مخلوق دیگر به تمام هستی و به تمام شئون هستی و از آن جمله شأن فعالیت، قائم به ذات و حق مستمند از مشیت و عنایت اوست» [۵]
همچنین شهید بهشتی درباره آزادی میفرماید: «آزادی تنها به معنای رهایی از بندهای بیرونی نیست؛ به معنای آزادی از بندهای درونی هم هست» [۶]
این شهید بزرگوار در جای دیگر مینویسد: «آزادی تنها به معنای آزادی از قید و بند و قدرت بر انجام هرآنچه انسان میخواهد نیست، بلکه به این معنا هم هست که انسان خود را از قید خود کلمه آزادی هم که انسان را بیش از هر بند دیگری به بند میکشد، آزاد سازد» [۷]
علامه محمدتقی جعفری(ره) درباره آزادی اظهار میدارد: «آزادی عبارت است از برداشتن قید یا زنجیر یا هر عاملیکه موجب بسته شدن مسیر جریان اراده در یک یا چند موضوع میشود.» [۸]
ایشان در تعریف دیگری میفرماید: «آزادی آن وضع روانی است که بیانکننده قدرت انتخاب یکی از راههایی است که در پیش پای شخص آزاد گسترده شده است. در حقیقت، آزادی یک پدیده مثبت است که حق انتخاب و قدرت برگزیدن راهی را دارد که شخص آزاد، در پیش میگیرد.» [۹]
آیتالله جوادی آملی با استناد به آیات و روایات دراینباره معتقدند: «آزادی از دیدگاه اسام یعنی رها شدن از بردگی و اطاعت غیر خدا... پس آزادی حقیقی انسان در این است که بار استغفار خود را از بندگان پیش برهاند و با ایمان و عمل صالح در زمره اصحاب یمین قرار گیرد. این آزادی است که میتواند مقدمه حیات اصیل و رفیع باشد و «فَکُّ رَقَبَةٍ» حقیقی همین است. [۱۰]
مبانی آزادی در اسلام
مبانی معرفتشناختی
این مبنا شکل گرفته از اصول زیر است و پیکره آن را دو عقیده مهم تشکیل میدهد:
ربوبیت الهی: هر فرد مسلمان برای خداوند هم شأن الوهی و هم شأن ربوبی قائل است. بدین معنا که خدا هم خالق زمین، آسمان و سایر موجودات بوده و هم پس از آفرینش برای تکامل آنها برنامههایی را ارائه فرموده است. به عبارت دیگر خدا هم خالق است و هم شارع؛ هم آفریدگار است و هم پروردگار؛ محور همه امور و مبدأ و منشأ و غایت هستی است. بنابراین خداوند انسان را آزاد آفریده و در انتخاب راه نیز او را آزاد گذاشته است و حدود و فلمروهای این آزادی را نیز مشخص میکند.
وحی الهی: یکی از ابزارهای شناخت و در معرفتشناسی اسلام، وحی است. هنگامی که وحی به عنوان ابزار شناخت مطرح باشد، تئولوژی یا خداشناسی اصلاح گشته و بر اساس شناخت صحیح و دقیق از خداوند، شأنیت و جایگاه حقیقی انسان نیز روشن میگردد.
مبانی انسانشناختی
اسلام انسان را خخلیفه خدا معرفی و برای او رسالت ویژهای درنظر گرفته است. بنابراین همه اعمال و رفتار او باید بر مدار هدایت و کمال باشد. او دارای عقل (مایه برتری او بر سایر موجودات) است که توانسته به کمک آن لطیفترین حقیقتها را کشف کند. او با عنصر آزادی میتواند به اوج کمال برسد یا خود را به حضیض خواری بکشاند.
بنابراین مبنای آزادی در اسلام یکی ربوبیت و دیگری جایگاه انسان است که بر اساس این دو مولفه جایگاه و قلمرو آزادی در اسلام روشن میشود.
عوامل محدود کننده آزادی
برخی معتقدند انسان آزاد خلق شده، ولی در میان قیدها به دنیا آمده است. این قیدها عبارتند از: وراثت، محیط جغرافیایی، محیط اجتماعی، تاریخ و عوامل زمانی. [۱۱]
شهید مطهری درباره عوامل یاد شده میفرماید: «انسان در عین حالی که نمیتواند رابطهاش را با عوامل ذکر شده قطع نماید، ولی تا حدود زیادی میتواند بر آنها پیروز شود. انسان به حکم نیروی عقل و علم و اراده و ایمان تغییراتی در آنها داده و خود مالک سرنوشت خویش است.
اما درباره قانون باید گفت: این عامل ضمن آنکه با قاطعیت و جدیت، حقوق و آزادیهای حقه افراد جامعه را به آنها اعطا میکند، ضوابطی را هم برای جلوگیری از افراط و تفریطهاست، یعنی مانع سوءاستفاده از حقوق آزادیها میشود.» [۱۲]
دومین عامل محدودیت آزادی، دین است. دین از آنجا که امری فطری است و برنامههایی نیز برای سعادت انسان دارد، بنابراین با اولویت تمام و حاکمیت کامل بر شئونات افراد جامعه از آن جهت که مشتمل بر قوانین اجتماعی و سیاسی نیز هست، رفتارهای اجتماعی و سیاسی انسانها را پردازش و محدود کرده و حکم میکند که آن رفتارها در چهارچوب خاص خود انجام پذیرد. [۱۳]
امام خمینی(ره) در این زمینه میفرماید: «آن مقداری که خدای تبارک و تعالی به ما آزادی داده است، در آن مقدار آزاد هستیم... هیچ انسانی آزاد نیست که برادر خویش را اذیت کند.» [۱۴]
پانویس
- ↑ سوره انسان: آیه۳.
- ↑ میرزای نائینی، تنبیه الامامة وتنزیه الملة، ص۱۲۱.
- ↑ آزادی از دیدگاه علامه طباطبایی، ترجمه و تنظیم: علیرضا فراهانیمنش.
- ↑ سیدمحمدباقرصدر، آزادی در قرآن، ترجمه هادی انصاری، ص۲۱.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص99.
- ↑ جلالالدین فارسی، فرهنگ واژههای انقلاب اسلامی، ص58.
- ↑ همان، 59.
- ↑ محمدتقی جعفری، حکمت سیاسی اسلام، ص365.
- ↑ محمدتقی جعفری، ترجمه و شرح نهجالبلاغه، ج۵، ص۲۳۳.
- ↑ فلسفه حقوق، ج۱، ص189.
- ↑ مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج۴، ص۴۶.
- ↑ نظریه سیاسی اسلام، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ ر. ک: نظریفه سیاسی اسلام، ج۱.
- ↑ صحیفه نور، ج۷، ص202.