اسلام المجددین (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۰: خط ۵۰:
<br>
<br>
مؤلف در مقدمه کتاب با تمرکز بر ماهیت مفهوم تجدید(نواندیشی) بیان می‌کند که نباید نواندیشی مورد نظر وی در این کتاب با نواندیشی اجتهادی که در چارچوب پارادایم سنتی و کلاسیک اسلامی است، اشتباه گرفته شود. چرا که در این تفسیر، وظیفه مجدِّد (نواندیش) احیای روح [[شریعت]] و بازگشت به صفای اولیه و زدودن پیرایه‌های تاریخی از آن است و از این روست که بسیاری از شخصیتها و جنبشها در تاریخ اندیشه اسلامی، خود را مجدِّد دانسته‌اند.
مؤلف در مقدمه کتاب با تمرکز بر ماهیت مفهوم تجدید(نواندیشی) بیان می‌کند که نباید نواندیشی مورد نظر وی در این کتاب با نواندیشی اجتهادی که در چارچوب پارادایم سنتی و کلاسیک اسلامی است، اشتباه گرفته شود. چرا که در این تفسیر، وظیفه مجدِّد (نواندیش) احیای روح [[شریعت]] و بازگشت به صفای اولیه و زدودن پیرایه‌های تاریخی از آن است و از این روست که بسیاری از شخصیتها و جنبشها در تاریخ اندیشه اسلامی، خود را مجدِّد دانسته‌اند.
<br>
===فصل اول===
<br>
<br>
فصل اول این کتاب، به بررسی ویژگی‌های اسلام نواندیشان می‌پردازد. محمد حمزه در ابتدای این فصل با بیان اینکه مدرنیته یک دوران تاریخی، فلسفی و وجودی جدید را با افسون‌زدایی از طبیعت در عالم آغاز کرد، عقل خودبنیاد را یکی از محورهای این دوران جدید برمی‌شمرد. مدرنیسم از نظر مؤلف در مفهوم ذهن‌گرایی(سوبژکتیویته) و انسان‌محوری، متجسد و متمثل است ولاجرم، انسان را سازنده‌یِ تاریخِ خود نموده است.
فصل اول این کتاب، به بررسی ویژگی‌های اسلام نواندیشان می‌پردازد. محمد حمزه در ابتدای این فصل با بیان اینکه مدرنیته یک دوران تاریخی، فلسفی و وجودی جدید را با افسون‌زدایی از طبیعت در عالم آغاز کرد، عقل خودبنیاد را یکی از محورهای این دوران جدید برمی‌شمرد. مدرنیسم از نظر مؤلف در مفهوم ذهن‌گرایی(سوبژکتیویته) و انسان‌محوری، متجسد و متمثل است ولاجرم، انسان را سازنده‌یِ تاریخِ خود نموده است.
خط ۶۰: خط ۶۲:
<br>
<br>
بلکه اعلام ناتوانی منظومه معرفتی‌ آن در فهم وضعیت مسلمان امروزی و عدم توانایی فراهم‌آوردن آسایش روحی وی ‌می‌باشد. از طرفی دیگر این قرائت از دین، تناقضی بین ایمان و آزادی دینی نمی‌یابد کمااینکه بین تجدد و ایمان نیز تعارضی را حس نمی‌کند.
بلکه اعلام ناتوانی منظومه معرفتی‌ آن در فهم وضعیت مسلمان امروزی و عدم توانایی فراهم‌آوردن آسایش روحی وی ‌می‌باشد. از طرفی دیگر این قرائت از دین، تناقضی بین ایمان و آزادی دینی نمی‌یابد کمااینکه بین تجدد و ایمان نیز تعارضی را حس نمی‌کند.
<br>
وی مدعی است که اصحاب این خوانش، کلام خدا را انکار نمی‌کنند بلکه طی یک خوانش جدید، آن را در بستر تاریخ مورد مطالعه قرار می‌دهند و سعی دارند که تأویلات و فهم‌هایی که در طول تاریخ پیرامون [[قرآن]] و متون ثانوی آن متراکم شده است را حفاری کرده و ارتکازات اسلام تاریخی را واژگون سازند. از این رهگذر، اسلام نواندیشان، رسالت فرازمان و فرامکان را بی‌معنی دانسته و هر رسالت و پیامی را لاجرم محصور در تاریخ بشری برمی‌شمرد.
<br>
===فصل دوم===
<br>
فصل دوم کتاب که به موضع نواندیشان دینی از نص(متن) می‌پردازد با این مطلب شروع می‌شود که در این نگاه، برخلاف نگاه سنتی، نص بر عقل مقدم نمی‌شود و از طرفی متون دینی با چشم‌پوشی از قداست آن‌ها، با سایر متون از جهت روش خوانش و فهم، یکسان شمرده می‌شوند.
<br>
سه مبنا از مبانی نواندیشان دینی را در مواجهه با نص(متن) می‌توان برشمرد:
<br>
یک: بازاندیشی در مفهوم متن دینی و مقید نبودن به محدوده‌ی الهیاتی‌ایست که گذشتگان متن را ضمن آن محصور کرده‌اند. از این منظر، بحثها و پژوهش‌هایی درباره کیفیت تشکیل متن در تاریخ و مسائلی همچون مصحف امام(مصحف معیار) و بحثهای قرائات را شاهد هستیم.
<br>
دو: گسترش مفهوم متن به متون گروه‌ها و فِرَقی که در طول تاریخ توسط قرائت رسمی بایکوت و کنار گذاشته شدند، که نشان از عدم قبول مرجعیت برساخته در تاریخ در تعیین قرائت رسمی است.
<br>
سه: پژوهش درباره رابطه خوانش‌گران (فهم‌کنندگان) و متن دینی است که مستلزم ورود به سنت تأویلی و خوانش متون در طول تاریخ و نقد و بررسی آن بود. محمدحمزه ادامه‌ می‌دهد: گسترش دایره متن دینی از قرآن به حدیث و متون دیگر بازتابی از گسترش مسائل و نیازهای مسلمانان بود که آنان را ناگزیر به وارد کردن متون تفسیری و حجت قرار دادن حدیث بود که البته پس از مدتی جای آن‌ها به نوعی عوض شد و خود متن اولیه نیز بدون متون ثانویه قابل فهم نبود.
<br>
یکی دیگر از وجوه تمایز قرائت سنتی و قرائت نواندیشان، مسأله حقیقت است. در نگاه کلاسیک، حقیقت دینی، مطلق و واحد است که جز از طریق بعد الهی و ملکوتی انسان قابل دسترسی نیست. اما در نگاه نواندیشان، حقیقت، فراتاریخ نیست و انسان می‌تواند -حتی خارج از نهاد دین- به آن دست پیدا کند.
<br>
از طرفی در تجدد دینی، حقیقت، نسبی و در بستر تاریخِ قابل تطور، امکان فهم دارد. از این رو نباید گفت که متن دینی، حقیقت را می‌گوید بلکه باید گفت که هر متن، حقیقتی دارد که طی فهم و خوانشِ در بستر زمان و مکان ظهور پیدا می‌کند.
<br>
===فصل سوم===
<br>
فصل سوم کتاب، موضع نواندیشان و خوانش آنان از ارزش‌های دوران مدرن را در خود جای داده‌ است. محمد حمزه بیان می‌کند که ارزش‌های سنتی، مبتنی بر محافظه‌کاری، ثبات، نهی از نواندیشی، نفی ابداع، چندگانگی و تکثر است.
<br>
برخلاف دوران جدید که نقیض ارزش‌های گذشته را به همراه داشت که مهمترین آن‌ها: برابری، آزادی، رواداری، و مردم‌سالاری‌ست. امروزه، این ارزش‌ها به‌سرعت در جوامع مختلف در حال گسترش است ولی برخلاف دوران قدیم که ارزش‌ها، توسط جامعه، نهاد‌ سیاست و دین تعیین می‌شد اکنون ارزش‌ها فردی، نسبی و متوجه فرد است.
<br>
از این رو چالشی اساسی‌ برای نهاد دین و تفکر دینی سنتی ایجاد می‌کند. حقوق بشر، برابری جنسیتی و حقوق زنان و آزادی مذهبی در این راستا فهم می‌شود.
<br>
از این منظر، شاهد تألیفات و نوشته‌های بسیاری هستیم که وظیفه خود را دفاع از اسلام و ارزش‌های اسلامی در برابر غرب‌زده‌ها -به عنوان دشمنان اسلام- عنوان ‌می‌کنند.
<br>
این تألیفات به وضوح بازتاب احساس خطر نهاد سنتی دین و دینداران سنتی از این خوانش و این طرح نوست. امروزه، ارزش‌های جدیدی همچون: برابری، رواداری، آزاداندیشی و آزادی دینی یک مطالبه‌ی مهم در نهاد و وجدان دینداران امروزی است.
<br>
==خاتمه==
<br>
<br>
۱٬۵۶۹

ویرایش