۸۷٬۱۷۲
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (جایگزینی متن - 'کوهها' به 'کوهها') |
||
(۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
قدیمترین سندی که از نیشابور یاد میکند اوستا است که با واژه «رئونت» به معنی جلال و شکوه از آن نام میبرد. احتمالا این واژه بعدها به کلمه ریوند تبدیل شده که اکنون نام دهستانی از توابع نیشابور است. <ref>فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، ش۲۱، ص۱۳۴.</ref> در برخی از متون دوره اسلامی نام دیگر نیشابور «ابرشهر» آمده است که مسلما این لفظ در دورههای قبل از اسلام به کار میرفته است. سکههای مکشوفه، این موضوع را مدلل میسازد. برای نمونه در سکهای که تصویر قباد ساسانی را نشان میدهد کلمه ابرشهر دیده میشود. <ref>گزارش مطالعات نیمه تفصیلی خاکشناسی، دی ماه ۱۳۴۹، ص۳-۵، پارس کسولت، مهندسین مشاور.</ref> | قدیمترین سندی که از نیشابور یاد میکند اوستا است که با واژه «رئونت» به معنی جلال و شکوه از آن نام میبرد. احتمالا این واژه بعدها به کلمه ریوند تبدیل شده که اکنون نام دهستانی از توابع نیشابور است. <ref>فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، ش۲۱، ص۱۳۴.</ref> در برخی از متون دوره اسلامی نام دیگر نیشابور «ابرشهر» آمده است که مسلما این لفظ در دورههای قبل از اسلام به کار میرفته است. سکههای مکشوفه، این موضوع را مدلل میسازد. برای نمونه در سکهای که تصویر قباد ساسانی را نشان میدهد کلمه ابرشهر دیده میشود. <ref>گزارش مطالعات نیمه تفصیلی خاکشناسی، دی ماه ۱۳۴۹، ص۳-۵، پارس کسولت، مهندسین مشاور.</ref> | ||
بحث درباره کلمه ابرشهر زیاد است از آن جمله برخی «ابرشهر» را از ریشه «اپرناک» گرفتهاند که مربوط به قوم «پرنی» است که اسلاف پارتیان میباشند. <ref>جنیدی، فریدون، زندگی و مهاجرت نژاد آریا، تهران، ۱۳۵۸، ص۸۶.</ref><ref>جنیدی، فریدون، زندگی و مهاجرت نژاد آریا، تهران، ۱۳۵۸، ص۹۷.</ref> بعضی ابرشهر (با سکون ب) گویند که مراد شهری ابری یا شهری مرتفع که به ابرها نزدیک است. این هر دو قول بدون مبنا و اصولا مردود است | بحث درباره کلمه ابرشهر زیاد است از آن جمله برخی «ابرشهر» را از ریشه «اپرناک» گرفتهاند که مربوط به قوم «پرنی» است که اسلاف پارتیان میباشند. <ref>جنیدی، فریدون، زندگی و مهاجرت نژاد آریا، تهران، ۱۳۵۸، ص۸۶.</ref><ref>جنیدی، فریدون، زندگی و مهاجرت نژاد آریا، تهران، ۱۳۵۸، ص۹۷.</ref> بعضی ابرشهر (با سکون ب) گویند که مراد شهری ابری یا شهری مرتفع که به ابرها نزدیک است. این هر دو قول بدون مبنا و اصولا مردود است اگرچه برای سند اول هنوز جای تامل باقی است اما اگر ابر را فارسی قدیم «بر» به معنی بلند جایگاه و رفیع و بزرگ بدانیم کلمه ابرشهر مقبولتر مینماید. <ref>مؤید ثابتی، علی، تاریخ نیشابور، تهران، ۱۳۵۵، ص۹.</ref> | ||
مسکوکاتی که از دوران باکتریان در [[افغانستان]] به جای مانده از پادشاهی به نام «نیکه فور» یاد میکند که دامنه فرمانروایی او تا نیشابور گسترش داشته و به روایتی این شهر را وی بنا نهاده است که بعدها به «نیسه فور» و «نیسافور» و نهایتا به «نیشابور» تبدیل شده است. «نیسافور» در گویش عرب به معنی شی ء سایه دار است و شاید در آن جا درختهایی وجود داشته که سایه گستر تارک خستگان بوده است. <ref>مشکور، محمدجواد، پارتیها یا پهلویان قدیم، تهران، ۱۳۵۰، ص۱۰۱.</ref> | مسکوکاتی که از دوران باکتریان در [[افغانستان]] به جای مانده از پادشاهی به نام «نیکه فور» یاد میکند که دامنه فرمانروایی او تا نیشابور گسترش داشته و به روایتی این شهر را وی بنا نهاده است که بعدها به «نیسه فور» و «نیسافور» و نهایتا به «نیشابور» تبدیل شده است. «نیسافور» در گویش عرب به معنی شی ء سایه دار است و شاید در آن جا درختهایی وجود داشته که سایه گستر تارک خستگان بوده است. <ref>مشکور، محمدجواد، پارتیها یا پهلویان قدیم، تهران، ۱۳۵۰، ص۱۰۱.</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
در ذکر احوالات اردشیر ساسانی، طبری میگوید که: «اردشیر بابکان از سواد عازم استخر شد و از آن جا نخست به سکستان و سپس گرگان، ابرشهر، مرو، بلخ، خوارزم و تا انتهای سرزمین خراسان رفت. او بسیاری از مردمان را کشت و همه مرزهای شرقی را به اطاعت آورد.» <ref>لسترنج، گای، سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران، ۱۳۳۷، ص۴۰۹.</ref><ref>لکهارت، لورنس، شهرهای نامی ایران، ترجمه سعادت نوری، اصفهان، ۱۳۲۰، ص۴۴.</ref><ref>مدیر شانهچی، کاظم، «حدود خراسان در طول تاریخ»، نشریه دانشکده معقول و منقول، مشهد، ش۱، س۱۳۴۷، ص۱۴۶.</ref> | در ذکر احوالات اردشیر ساسانی، طبری میگوید که: «اردشیر بابکان از سواد عازم استخر شد و از آن جا نخست به سکستان و سپس گرگان، ابرشهر، مرو، بلخ، خوارزم و تا انتهای سرزمین خراسان رفت. او بسیاری از مردمان را کشت و همه مرزهای شرقی را به اطاعت آورد.» <ref>لسترنج، گای، سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران، ۱۳۳۷، ص۴۰۹.</ref><ref>لکهارت، لورنس، شهرهای نامی ایران، ترجمه سعادت نوری، اصفهان، ۱۳۲۰، ص۴۴.</ref><ref>مدیر شانهچی، کاظم، «حدود خراسان در طول تاریخ»، نشریه دانشکده معقول و منقول، مشهد، ش۱، س۱۳۴۷، ص۱۴۶.</ref> | ||
از گفته فوق احتمالا دو نتیجه به دست میآید. یکی این که ابرشهر در واقع نام اولیه و اصلی نیشابور است، چنان که در صفحات قبل بیان شد و دیگر این که اردشیر همانند دیگر جهانگشایان مردمان بسیاری کشته که لاجرم ابرشهر مستثنا نبوده است و شاید در اثر خرابیهایی که در دوران وی به وجود آمد مردم به نقطه دیگری در همان نزدیکی پناه بردند و در زمان شاپور اول این محل جدید به نام شاه ایران زمین | از گفته فوق احتمالا دو نتیجه به دست میآید. یکی این که ابرشهر در واقع نام اولیه و اصلی نیشابور است، چنان که در صفحات قبل بیان شد و دیگر این که اردشیر همانند دیگر جهانگشایان مردمان بسیاری کشته که لاجرم ابرشهر مستثنا نبوده است و شاید در اثر خرابیهایی که در دوران وی به وجود آمد مردم به نقطه دیگری در همان نزدیکی پناه بردند و در زمان شاپور اول این محل جدید به نام شاه ایران زمین نامگذاری شد. | ||
کتیبه شاپور اول که ویژه پیروزی او در مناطق شرقی ایران است و از مناطق «پرثو»، «مرو»، «هرات»، «سغد»، «ابرشهر» نام میبرد دلیل واضحی بر وجود ابرشهر میباشد که به هر حال همانند شهرهای دیگر یا کاملا به فرمان شاپور درآمد و یا خراجگزار وی شد. <ref>شاهنامه، تهران، ۱۳۶۳، ج۳، ص۲۱.</ref><ref>شاهنامه، تهران، ۱۳۶۳، ج۴، ص۹۵.</ref> حرکت شاپور به نیشابور به این صورت بود که پس از حمله ترکان به نواحی شرق که احتمالا بایستی پس از مرگ اردشیر واقع شده باشد و دادخواهی مردم از شاپور اول، «وی با لشکری جرار بر سر آن اتراک رفت و به محاربه و مقاتله، ایشان را از ملک ایران اخراج کرد و باز به نیشابور آمده و این جا مقام نمود و بنای شهر متصل به قهندز و اقامه شهرستان اخراج و ابراج و تشبیه اساس فرمود و محلات و عمارات به هم وصل کرد و خندق شهر و قهندز به هم متصل کرد. | کتیبه شاپور اول که ویژه پیروزی او در مناطق شرقی ایران است و از مناطق «پرثو»، «مرو»، «هرات»، «سغد»، «ابرشهر» نام میبرد دلیل واضحی بر وجود ابرشهر میباشد که به هر حال همانند شهرهای دیگر یا کاملا به فرمان شاپور درآمد و یا خراجگزار وی شد. <ref>شاهنامه، تهران، ۱۳۶۳، ج۳، ص۲۱.</ref><ref>شاهنامه، تهران، ۱۳۶۳، ج۴، ص۹۵.</ref> حرکت شاپور به نیشابور به این صورت بود که پس از حمله ترکان به نواحی شرق که احتمالا بایستی پس از مرگ اردشیر واقع شده باشد و دادخواهی مردم از شاپور اول، «وی با لشکری جرار بر سر آن اتراک رفت و به محاربه و مقاتله، ایشان را از ملک ایران اخراج کرد و باز به نیشابور آمده و این جا مقام نمود و بنای شهر متصل به قهندز و اقامه شهرستان اخراج و ابراج و تشبیه اساس فرمود و محلات و عمارات به هم وصل کرد و خندق شهر و قهندز به هم متصل کرد. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
اما چون خراسان در اوایل قرن سوم هجری به سال ۲۰۵ قمری در حیطه اقتدار طاهر ذوالیمینین درآمد، وی در مشرق [[ایران]] حکومت مقتدری به هم رسانید و مستقلانه در خراسان به حکومت پرداخت. | اما چون خراسان در اوایل قرن سوم هجری به سال ۲۰۵ قمری در حیطه اقتدار طاهر ذوالیمینین درآمد، وی در مشرق [[ایران]] حکومت مقتدری به هم رسانید و مستقلانه در خراسان به حکومت پرداخت. | ||
وی به هنگام خطبه [[نماز جمعه]] نام خلیفه عباسی را از خطبه انداخت اما همان شب درگذشت و پسرش طلحه به امارت خراسان و سیستان رسید و سپس در سال ۲۱۳ ه. ق که طلحه وفات یافت برادرش عبدالله بن طاهر جانشین وی گردید و در سال ۲۱۵ هجری قمری شهر نیشابور را به پایتختی اختیار نمود و در آنجا آبادانی فراوان کرد. مخصوصا به رونق کشاورزی و حفر قنوات و اصلاح امر آبیاری و احداث ساختمانهای جدید و ایجاد دهات بسیار در منطقه همت گماشت و نیز شهر و قصر معروفی به نام شادیاخ ساخت و این شهر در زمان او و خاندانش اهمیت | وی به هنگام خطبه [[نماز جمعه]] نام خلیفه عباسی را از خطبه انداخت اما همان شب درگذشت و پسرش طلحه به امارت خراسان و سیستان رسید و سپس در سال ۲۱۳ ه. ق که طلحه وفات یافت برادرش عبدالله بن طاهر جانشین وی گردید و در سال ۲۱۵ هجری قمری شهر نیشابور را به پایتختی اختیار نمود و در آنجا آبادانی فراوان کرد. مخصوصا به رونق کشاورزی و حفر قنوات و اصلاح امر آبیاری و احداث ساختمانهای جدید و ایجاد دهات بسیار در منطقه همت گماشت و نیز شهر و قصر معروفی به نام شادیاخ ساخت و این شهر در زمان او و خاندانش اهمیت فوقالعادهای یافت. <ref>لسترنج، گای، سرزمینهای خلافت شرقی، ص۴۰۸-۴۰۹.</ref><ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، مقدمه صلا تا لح.</ref><ref>کرزن، جرج، ایران و قضیه ایران، ترجمه وحید مازندرانی، ج۱، ص۳۵۲.</ref> | ||
== علت ساختن شهر شادیاخ == | == علت ساختن شهر شادیاخ == | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
سنجر ابتدا در محرم سال ۵۴۸ شکست خورد و بار دیگر در جمادی الاول همین سال در نزدیک مرو لشکر سلطان سنجر مورد حمله قرار گرفت و امیر قماچ در این جنگ به قتل رسید و سنجر و همسرش را به اسیری گرفتند و سپس مرو و بلخ و طوس و نیشابور را قتل عام کردند و بسیاری از علما و زهاد و متقیان نیشابور را به شهادت رسانیدند و این شهر را نیمه ویران نمودند. | سنجر ابتدا در محرم سال ۵۴۸ شکست خورد و بار دیگر در جمادی الاول همین سال در نزدیک مرو لشکر سلطان سنجر مورد حمله قرار گرفت و امیر قماچ در این جنگ به قتل رسید و سنجر و همسرش را به اسیری گرفتند و سپس مرو و بلخ و طوس و نیشابور را قتل عام کردند و بسیاری از علما و زهاد و متقیان نیشابور را به شهادت رسانیدند و این شهر را نیمه ویران نمودند. | ||
از جمله خرابیهای جبران ناپذیری که در این هجوم بر نیشابور وارد آمد غارت کردن کتابهای هفت کتابخانه، سوزانیدن پنج کتابخانه بزرگ و معروف شهر، ویران کردن بیست و پنج دارالعلم و مهمتر از همه | از جمله خرابیهای جبران ناپذیری که در این هجوم بر نیشابور وارد آمد غارت کردن کتابهای هفت کتابخانه، سوزانیدن پنج کتابخانه بزرگ و معروف شهر، ویران کردن بیست و پنج دارالعلم و مهمتر از همه آنها مسجد معروف به عقلا بود که به گفته پارهای از مورخان پنج هزار جلد کتاب داشت. درباره خرابیها مورخان سخنان زیادی گفتهاند از جمله خاقانی شاعر نغزگوی و سخن سنج در قصیدهای این ابیات را سروده است: | ||
آن مصر معرفت که تو دیدی خراب شد••• وان نیل مکرمت که شنیدی بر آب شد | آن مصر معرفت که تو دیدی خراب شد••• وان نیل مکرمت که شنیدی بر آب شد | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
مردم نیشابور چند روز بعد متوجه شدند که در این جنگ داماد چنگیز کشته شده و چنگیزیان دست از آنها برنخواهند داشت، لذا به سرکردگی شرفالدین امیر مجلس حاکم نیشابور متحد و هم قسم شدند که تا جان در بدن دارند از پای ننشینند و تسلیم نشوند. | مردم نیشابور چند روز بعد متوجه شدند که در این جنگ داماد چنگیز کشته شده و چنگیزیان دست از آنها برنخواهند داشت، لذا به سرکردگی شرفالدین امیر مجلس حاکم نیشابور متحد و هم قسم شدند که تا جان در بدن دارند از پای ننشینند و تسلیم نشوند. | ||
تولی خان پسر چنگیز که این خبر را شنید پس از فتح مرو با لشکریان خود به نیشابور آمد و به همه امرای سپاه خودش اعلام کرد که چنگیز گفته است چون مردم نیشابور طغاچار را کشتهاند هیچ یک نباید زنده بمانند و شهر باید خراب شود و در محل جو کاشته شود، لذا سپاهیان که در | تولی خان پسر چنگیز که این خبر را شنید پس از فتح مرو با لشکریان خود به نیشابور آمد و به همه امرای سپاه خودش اعلام کرد که چنگیز گفته است چون مردم نیشابور طغاچار را کشتهاند هیچ یک نباید زنده بمانند و شهر باید خراب شود و در محل جو کاشته شود، لذا سپاهیان که در خونریزی بی همتا بودند شهر را در روز چهارشنبه نیمه ربیع الاخر با سه هزار چرخانداز و صد منجنیق و عراده و چهارصد نردبان و هشتصد نفتانداز و دو هزار و پانصد خروار سنگ محاصره کردند. | ||
شرفالدین نیز، در مقابل، بر هر در دروازه نیشابور دوازده هزار مرد جانباز و تیرانداز تعیین نمود. مدت هشت شبانه روز از دو طرف در کوشش و کشش بودند و عدهای بی شمار از طرفین به قتل رسیدند و نیز چند تن از امرای نامدار تولی خان کشته شدند. در این موقع حاکم نیشابور به اتفاق ائمه و اعیان و اصول و کلانتران نیشابور قاضی ممالک خراسان مولانا رکنالدین علی بن ابراهیم مغیشی را به نزدیک تولی خان فرستادند و اظهار تبعیت و خراجگزاری کردند ولی تولی خان قبول ننمود و قاضی را نگهداشت. | شرفالدین نیز، در مقابل، بر هر در دروازه نیشابور دوازده هزار مرد جانباز و تیرانداز تعیین نمود. مدت هشت شبانه روز از دو طرف در کوشش و کشش بودند و عدهای بی شمار از طرفین به قتل رسیدند و نیز چند تن از امرای نامدار تولی خان کشته شدند. در این موقع حاکم نیشابور به اتفاق ائمه و اعیان و اصول و کلانتران نیشابور قاضی ممالک خراسان مولانا رکنالدین علی بن ابراهیم مغیشی را به نزدیک تولی خان فرستادند و اظهار تبعیت و خراجگزاری کردند ولی تولی خان قبول ننمود و قاضی را نگهداشت. | ||
«روز دیگر بعد از برگزاری نماز جمعه در نیشابور، تولی خان در اطراف شهر گشتی زد و به سپاهیان خود گفت میخواهم امشب این شهر را گرفته باشید. لشکریان به یکباره حمله آوردند و مجانیق و خرکها را پیش بردند و نفتاندازان نفاتی کردند و از در نشیب و فراز و درون و برون و جوان و پیر غلغله و نفیر و ولوله شهیق و زفیر به اوج رسید» و از هفتاد نقطه دیوارهای شهر را سوراخ کردند و قریب ده هزار سرباز مغول تا صبح به | «روز دیگر بعد از برگزاری نماز جمعه در نیشابور، تولی خان در اطراف شهر گشتی زد و به سپاهیان خود گفت میخواهم امشب این شهر را گرفته باشید. لشکریان به یکباره حمله آوردند و مجانیق و خرکها را پیش بردند و نفتاندازان نفاتی کردند و از در نشیب و فراز و درون و برون و جوان و پیر غلغله و نفیر و ولوله شهیق و زفیر به اوج رسید» و از هفتاد نقطه دیوارهای شهر را سوراخ کردند و قریب ده هزار سرباز مغول تا صبح به خونریزی پرداختند و صبح شنبه همسر طغاچار (دختر چنگیز) با ده هزار سوار وارد شهر شد و از روز شنبه تا چاشتگاه چهارشنبه قتل و غارت کردند و همه مردم را به جز چهار کمانگر کشتند و حتی سگها و گربهها را کشتند و باروی شهر را کوفته و مناظر و منازل و حصارها و همه قصرها را با زمین هموار ساختند و هفت شبانه روز بر شهر آب بستند و سپس جو کاشتند و تا سبز شد توقف نمودند. مدت ۱۲ شبانه روز شمارش مقتولان به طول انجامید و یک میلیون و هفتصد و چهل و هفت هزار مرد به استثنای زنها و اطفال به شمارش درآمد. <ref>اسفزاری، معینالدین محمد، روضات الجنات فی اوصاف مدینة الهرات، ج۱، ص۲۶۶-۲۵۴.</ref> | ||
== نیشابور بعد از حمله مغول == | == نیشابور بعد از حمله مغول == | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
== زلزلههای نیشابور == | == زلزلههای نیشابور == | ||
الحاکم ابوعبدالله محمدبن عبدالله نیشابوری صاحب تاریخ نیشابور مینویسد که در حواشی تاریخ یمینی که در سال چهارصد و اندی از [[هجرت]] نوشته شده آمده است که نیشابور از ابتدای بنای آن تا تاریخ مؤلف کتاب هجده مرتبه به زلزله ویران شده و مرتبا آباد گردیده و موقعیت خود را از لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی البته اندکی کمرنگتر از گذشتهاش، به دست آورده است. | الحاکم ابوعبدالله محمدبن عبدالله نیشابوری صاحب تاریخ نیشابور مینویسد که در حواشی تاریخ یمینی که در سال چهارصد و اندی از [[هجرت]] نوشته شده آمده است که نیشابور از ابتدای بنای آن تا تاریخ مؤلف کتاب هجده مرتبه به زلزله ویران شده و مرتبا آباد گردیده و موقعیت خود را از لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی البته اندکی کمرنگتر از گذشتهاش، به دست آورده است. | ||
بعد از زلزلههای هجدهگانه مذکور که تاریخ وقوع هیچ یک از آنان ذکر نشده زلزله سال ۵۳۰ هجری روی داد که در اثر آن شهر ویران شد. زلزلهای دیگر در سال ۵۵۵ هجری هفت سال بعد از واقعه آتش سوزی و فتنه غزها به وجود آمد که شهر را بکلی خراب کرد و مردمی که باقی ماندند به شادیاخ رفتند. زلزله دیگری که میتوان آن را مهیبترین زلزلهها دانست زلزله سال ۶۶۶ ه. ق است که در شب جمعه رخ داد که در اثر آن از جمعیت نیشابور تنها هفتاد نفر که در صحرا بودند زنده ماندند. زلزله دیگر که میتوان آن را آخرین زلزله | بعد از زلزلههای هجدهگانه مذکور که تاریخ وقوع هیچ یک از آنان ذکر نشده زلزله سال ۵۳۰ هجری روی داد که در اثر آن شهر ویران شد. زلزلهای دیگر در سال ۵۵۵ هجری هفت سال بعد از واقعه آتش سوزی و فتنه غزها به وجود آمد که شهر را بکلی خراب کرد و مردمی که باقی ماندند به شادیاخ رفتند. زلزله دیگری که میتوان آن را مهیبترین زلزلهها دانست زلزله سال ۶۶۶ ه. ق است که در شب جمعه رخ داد که در اثر آن از جمعیت نیشابور تنها هفتاد نفر که در صحرا بودند زنده ماندند. زلزله دیگر که میتوان آن را آخرین زلزله ویرانگر منطقه دانست زلزله سال ۸۰۸ ه. ق است که یکشنبه آخر جمادی الاول به وقوع پیوست. | ||
اندر سه زمان سه زلزله واقع گشت بر پانصدواند آنک شد شهر چو دشت شش سال فزون دوم و ره از ششصد و شصت از زلزله بار سوم هشتصد و هشت<ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، ص۱۴۷-۱۴۶.</ref><ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، مقدمه ص«کط.</ref><ref>طاهری، ابوالقاسم، جغرافیای تاریخی خراسان از نظر جهانگردان، ص۱۷۵.</ref> | اندر سه زمان سه زلزله واقع گشت بر پانصدواند آنک شد شهر چو دشت شش سال فزون دوم و ره از ششصد و شصت از زلزله بار سوم هشتصد و هشت<ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، ص۱۴۷-۱۴۶.</ref><ref>حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، تاریخ نیشابور، مقدمه ص«کط.</ref><ref>طاهری، ابوالقاسم، جغرافیای تاریخی خراسان از نظر جهانگردان، ص۱۷۵.</ref> | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
خوشبختانه بلای وحشتناک چپاول و خرابی احمدخان ابدالی با رفتن وی سپری شد و موجباتی فراهم نیامد که دامنه ستمگری مهاجمان به سوی جنوب کشیده شود. عباسقلی خان بیات گماشته احمدخان در نیشابور با دلسوزی و رعیت نوازی بی سابقهای گروهی از رنجبران و کشاورزان متواری شهر را تشویق به بازگشت کرد و به ساختن دیوار شهر و مرمت پارهای از خرابیها همت گماشت. اندکاندک مردمی که دارایی خود را رها کرده و به بیغولهها گریخته بودند از گوشه و کنار بازآمدند و هنگامی که نیشابور به دست آقا محمدخان قاجار افتاد شهری به وجود آمده بود که یک دهم جمعیت و رونق پیشین را نداشت. فریزر که در سال ۱۲۳۸ از نیشابور عبور کرده است طول آن را چهار هزار قدم و جمعیت آن را بین ۳۰ تا ۴۰ هزار نفر تخمین زده و بازار اقتصادی این شهر را راکد نوشته است. <ref>فریزر، جیمز بیلی، سفرنامه فریزر، ص۴۰۵.</ref> | خوشبختانه بلای وحشتناک چپاول و خرابی احمدخان ابدالی با رفتن وی سپری شد و موجباتی فراهم نیامد که دامنه ستمگری مهاجمان به سوی جنوب کشیده شود. عباسقلی خان بیات گماشته احمدخان در نیشابور با دلسوزی و رعیت نوازی بی سابقهای گروهی از رنجبران و کشاورزان متواری شهر را تشویق به بازگشت کرد و به ساختن دیوار شهر و مرمت پارهای از خرابیها همت گماشت. اندکاندک مردمی که دارایی خود را رها کرده و به بیغولهها گریخته بودند از گوشه و کنار بازآمدند و هنگامی که نیشابور به دست آقا محمدخان قاجار افتاد شهری به وجود آمده بود که یک دهم جمعیت و رونق پیشین را نداشت. فریزر که در سال ۱۲۳۸ از نیشابور عبور کرده است طول آن را چهار هزار قدم و جمعیت آن را بین ۳۰ تا ۴۰ هزار نفر تخمین زده و بازار اقتصادی این شهر را راکد نوشته است. <ref>فریزر، جیمز بیلی، سفرنامه فریزر، ص۴۰۵.</ref> | ||
قحطسالی که در سال ۱۲۸۸ ه. ق بروز کرد چنان اوضاع اقتصادی نیشابور را مختل نمود که از ششصد باب دکان فقط ۱۵۰ باب دایر بماند که صاحبان | قحطسالی که در سال ۱۲۸۸ ه. ق بروز کرد چنان اوضاع اقتصادی نیشابور را مختل نمود که از ششصد باب دکان فقط ۱۵۰ باب دایر بماند که صاحبان آنها با مرارت تمام از راه فروش نیازمندیهای عادی زندگی گذران میکردند. <ref>طاهری، ابوالقاسم، جغرافیای تاریخی خراسان از نظر جهانگردان، ص۱۷۷.</ref> | ||
در آغاز سده چهاردهم هجری شهر نیشابور به شکل مربع مستطیلی بود که پیرامون آن به ۳۳۰۰ گز (۳۴۳۲ متر) میرسید. دو خیابان یکی از مشرق به مغرب و دیگری از جنوب به شمال امتداد مییافت که این دو تقریبا در وسط شهر یکدیگر را قطع میکرد و نقطه تقاطع این دو چهار بازار نیشابور خوانده میشد. این چهار بازار از هر سمت به دروازهای منتهی میگردید که به ترتیب عبارت بود از دروازه عراق، دروازه مشهد، دروازه ارگ و دروازه پاچنار. | در آغاز سده چهاردهم هجری شهر نیشابور به شکل مربع مستطیلی بود که پیرامون آن به ۳۳۰۰ گز (۳۴۳۲ متر) میرسید. دو خیابان یکی از مشرق به مغرب و دیگری از جنوب به شمال امتداد مییافت که این دو تقریبا در وسط شهر یکدیگر را قطع میکرد و نقطه تقاطع این دو چهار بازار نیشابور خوانده میشد. این چهار بازار از هر سمت به دروازهای منتهی میگردید که به ترتیب عبارت بود از دروازه عراق، دروازه مشهد، دروازه ارگ و دروازه پاچنار. | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
در حدود ده هزار نفر ساکنان شهر در چهارکوی: اصطخر، بالاگودال، سرسنگ و سعدشاه زندگی میکردند. صرف نظر از سادات قدیمی شهر که به حکم سنت دیرینه، مستمری خاص داشتند و مشمول تخفیفهایی از طرف دولت بودند اکثریت نزدیک به اتفاق نیشابوریان از راه کشاورزی و کار در معادن فیروزه و نمک امرار معاش میکردند. حدود چهارصد و پنجاه دکان نیازمندیهای شهر را فراهم میساخت و این شهر در این زمان دارای یازده گرمابه، دو دبستان و دو کاروانسرا بوده است. | در حدود ده هزار نفر ساکنان شهر در چهارکوی: اصطخر، بالاگودال، سرسنگ و سعدشاه زندگی میکردند. صرف نظر از سادات قدیمی شهر که به حکم سنت دیرینه، مستمری خاص داشتند و مشمول تخفیفهایی از طرف دولت بودند اکثریت نزدیک به اتفاق نیشابوریان از راه کشاورزی و کار در معادن فیروزه و نمک امرار معاش میکردند. حدود چهارصد و پنجاه دکان نیازمندیهای شهر را فراهم میساخت و این شهر در این زمان دارای یازده گرمابه، دو دبستان و دو کاروانسرا بوده است. | ||
کرزن سیاح انگلیسی که در سال ۱۳۱۰ از طریق دروازه پاچنار وارد شهر نیشابور شده است مدعی است که مدتها قبل از ورود به شهر دیوارهای فروریخته و برج و باروهای ویران نیشابور و برفراز | کرزن سیاح انگلیسی که در سال ۱۳۱۰ از طریق دروازه پاچنار وارد شهر نیشابور شده است مدعی است که مدتها قبل از ورود به شهر دیوارهای فروریخته و برج و باروهای ویران نیشابور و برفراز آنها سقف و گلدسته مسجد باشکوه جامع از دور نمایان بوده است. | ||
و باز پانزده سال پس از نخستین سفر جرج کرزن، جاکسون محقق | و باز پانزده سال پس از نخستین سفر جرج کرزن، جاکسون محقق آمریکایی وارد شهر نیشابور شده و درباره آن چنین نوشته است: | ||
«جمعیت ده هزار نفری شهر در چهار کوی معتبر زندگی میکنند و کاروانسراهای شهر نسبتا متوسط و چندین گرمابه عمومی بزرگ دارد اما بازارهای شهر نیشابور چندان وسیع نیست. و همچنین کار چهارصد و پنجاه باب مغازه را بسیار با رونق توصیف نموده و تنها بنای معتبر و تاریخی آن را مسجد جامع دانسته که طبق سنگ نوشته موجود در آن مربوط به سال ۱۰۲۱ ه. ق، عصر شاه عباس صفوی، است؛ اما اصل بنای آن در سال ۸۹۹ ه. ق به همت علی پهلوان گرجی پسر بایزید بنا شده است. <ref>طاهری، ابوالقاسم، جغرافیای تاریخی خراسان از نظر جهانگردان، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref> | «جمعیت ده هزار نفری شهر در چهار کوی معتبر زندگی میکنند و کاروانسراهای شهر نسبتا متوسط و چندین گرمابه عمومی بزرگ دارد اما بازارهای شهر نیشابور چندان وسیع نیست. و همچنین کار چهارصد و پنجاه باب مغازه را بسیار با رونق توصیف نموده و تنها بنای معتبر و تاریخی آن را مسجد جامع دانسته که طبق سنگ نوشته موجود در آن مربوط به سال ۱۰۲۱ ه. ق، عصر شاه عباس صفوی، است؛ اما اصل بنای آن در سال ۸۹۹ ه. ق به همت علی پهلوان گرجی پسر بایزید بنا شده است. <ref>طاهری، ابوالقاسم، جغرافیای تاریخی خراسان از نظر جهانگردان، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref> | ||
خط ۱۹۱: | خط ۱۹۱: | ||
اما باید اذعان کرد که پس از هر زلزله و هر یورش با آن که تجدید بنا یافته از آن پس در عزای تاریخی فرزندان خویش نشسته و دیگر هرگز همچون گذشته اش قد راست نکرده است. به طوری که امروز به صورت یکی از شهرهای درجه دوم استان خراسان (بعد از شهر مشهد) به حیات خویش ادامه میدهد و از همانندان فرزندان بزرگوارش همچون خیام، عطار و بزرگان دیگر و نیز مدارس و دانشگاههایش همچون نظامیه با آن همه استاد بلندپایه و دانشجو اثری برجای نمانده است. | اما باید اذعان کرد که پس از هر زلزله و هر یورش با آن که تجدید بنا یافته از آن پس در عزای تاریخی فرزندان خویش نشسته و دیگر هرگز همچون گذشته اش قد راست نکرده است. به طوری که امروز به صورت یکی از شهرهای درجه دوم استان خراسان (بعد از شهر مشهد) به حیات خویش ادامه میدهد و از همانندان فرزندان بزرگوارش همچون خیام، عطار و بزرگان دیگر و نیز مدارس و دانشگاههایش همچون نظامیه با آن همه استاد بلندپایه و دانشجو اثری برجای نمانده است. | ||
علت مهم دیگری که مانع رشد سیاسی و تجدید قوای نیشابور شد ایجاد قطب بزرگ مذهبی، سیاحتی مشهد با جاذبههای عظیم و گسترده است که به سرعت رشد یافت و مهمترین شهر خراسان و بلکه سراسر ایران گردید. مشهد از زمان ویرانی طوس به دست پسر تیمور گورکانی و سپس توجه سلاطین صفویه به واسطه وجود مرقد مطهر حضرت امام رضا (علیهالسلام) گسترش | علت مهم دیگری که مانع رشد سیاسی و تجدید قوای نیشابور شد ایجاد قطب بزرگ مذهبی، سیاحتی مشهد با جاذبههای عظیم و گسترده است که به سرعت رشد یافت و مهمترین شهر خراسان و بلکه سراسر ایران گردید. مشهد از زمان ویرانی طوس به دست پسر تیمور گورکانی و سپس توجه سلاطین صفویه به واسطه وجود مرقد مطهر حضرت امام رضا (علیهالسلام) گسترش فوقالعاده یافته و مرکزیت استان خراسان را به جای نیشابور قدیم پذیرفته است و امروز به واسطه دو عامل مهم مذکور پیوسته توسعه مییابد. | ||
== فیروزه نیشابور == | == فیروزه نیشابور == | ||
فیروزه سنگی آبی رنگ و گرانبها است که از جواهرات معروف جهان شمرده میشود و معدن آن در دنیا در چند کشور بیشتر وجود ندارد. از آن جمله در ترکستان و آسیای صغیر و همچنین در جنوب غربی ایالات متحده | فیروزه سنگی آبی رنگ و گرانبها است که از جواهرات معروف جهان شمرده میشود و معدن آن در دنیا در چند کشور بیشتر وجود ندارد. از آن جمله در ترکستان و آسیای صغیر و همچنین در جنوب غربی ایالات متحده آمریکا در نیومکزیکو، آریزونا، کلرادو و نوادا، یافت میشود. | ||
اما از بین تمام معادن فیروزه جهان فیروزه معادن نیشابور از همه مرغوبتر و پربهاتر میباشد. چنان که محمد بن منصور صاحب گوهرنامه مینویسد: «فیروزه غیر نیشابوری را اعتبار چندانی نیست و فیروزههای نیشابوری هفت نوع است: | اما از بین تمام معادن فیروزه جهان فیروزه معادن نیشابور از همه مرغوبتر و پربهاتر میباشد. چنان که محمد بن منصور صاحب گوهرنامه مینویسد: «فیروزه غیر نیشابوری را اعتبار چندانی نیست و فیروزههای نیشابوری هفت نوع است: | ||
خط ۲۰۴: | خط ۲۰۴: | ||
شهرت فیروزه نیشابور از روزگاران قدیم بر سر زبانها بوده و گویندگان و نویسندگان در وصف آن سخنها گفتهاند. از آن جمله محمد بن بکران خراسانی در سال ۶۰۵ ه. ق در کتاب جهان نامه خود که به نام سلطان علاءالدین خوارزمشاه نوشته است چنین میگوید: | شهرت فیروزه نیشابور از روزگاران قدیم بر سر زبانها بوده و گویندگان و نویسندگان در وصف آن سخنها گفتهاند. از آن جمله محمد بن بکران خراسانی در سال ۶۰۵ ه. ق در کتاب جهان نامه خود که به نام سلطان علاءالدین خوارزمشاه نوشته است چنین میگوید: | ||
«فیروزه، کان اصلی آن در نیشابور است در | «فیروزه، کان اصلی آن در نیشابور است در کوههای بشان و اردلان، و آن کان را ابواسحاقی خوانند و مگر اول کسی که آن کان پدید آورده است بواسحاق نام بوده است و پیروزه این کان بهتر و نیکوتر و پایدارتر از پیروزههای دیگر است». | ||
== | == منابع == | ||
[https://hawzah.net/fa/Article/View/43451/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D9%87%D9%85%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%88%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B9-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A2%D9%86 پایگاه اطلاع رسانی حوزه] | [https://hawzah.net/fa/Article/View/43451/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D9%87%D9%85%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%88%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B9-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A2%D9%86 پایگاه اطلاع رسانی حوزه] | ||