۸۵٬۹۴۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نشستها' به 'نشستها') |
جز (جایگزینی متن - 'فعالیتها' به 'فعالیتها') |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
<br /> | <br /> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
وى در 1302ش/1923 در [[فاس]] به دنیا آمد. پدرش تاجر و مادرش از خاندان اهل علم قادرى بود. او مادرش را در یک سالگى از دست داد و تحت سرپرستى مادربزرگش قرار گرفت. در هفت سالگى سرپرستى او به پدرش، که ازدواج مجدد کرده بود، گذاشته شد و از این رو، به حومه شهر فاس رفت. وى بارها ناگزیر به فرار از خانه شد. براثر تصادف خطرناکى، تقریباً در تمام عمر از اختلال حافظه در رنج بود. پس از این حادثه مورد مهر و محبت خانوادهاش قرار گرفت و براى نخستین بار از آرامش خانوادگى بهرهمند شد. حبابى پس از مکتب خانه و به پایان رساندن دوره ابتدایى، به دبیرستان مولى ادریس در فاس رفت. در این زمان مغرب تحت [[استعمار]] [[فرانسه]] بود؛ از این رو، او به جنبش ملى (الحرکة الوطنیة) پیوست. در 1324ش/ 1945 دستگیر و به هجده ماه زندان محکوم شد که هشت ماه از آن را سپرى کرد. وى در تبعیدگاهش در منطقه اطلس متوسط، دچار ضربه شدید مغزى شد و تحت عمل جراحى قرار گرفت که موجب کاهش توان جسمى او گردید. او همچنین به | وى در 1302ش/1923 در [[فاس]] به دنیا آمد. پدرش تاجر و مادرش از خاندان اهل علم قادرى بود. او مادرش را در یک سالگى از دست داد و تحت سرپرستى مادربزرگش قرار گرفت. در هفت سالگى سرپرستى او به پدرش، که ازدواج مجدد کرده بود، گذاشته شد و از این رو، به حومه شهر فاس رفت. وى بارها ناگزیر به فرار از خانه شد. براثر تصادف خطرناکى، تقریباً در تمام عمر از اختلال حافظه در رنج بود. پس از این حادثه مورد مهر و محبت خانوادهاش قرار گرفت و براى نخستین بار از آرامش خانوادگى بهرهمند شد. حبابى پس از مکتب خانه و به پایان رساندن دوره ابتدایى، به دبیرستان مولى ادریس در فاس رفت. در این زمان مغرب تحت [[استعمار]] [[فرانسه]] بود؛ از این رو، او به جنبش ملى (الحرکة الوطنیة) پیوست. در 1324ش/ 1945 دستگیر و به هجده ماه زندان محکوم شد که هشت ماه از آن را سپرى کرد. وى در تبعیدگاهش در منطقه اطلس متوسط، دچار ضربه شدید مغزى شد و تحت عمل جراحى قرار گرفت که موجب کاهش توان جسمى او گردید. او همچنین به فعالیتهاى فرهنگى پرداخت، از جمله تأسیس انجمن هواداران تئاتر، چاپ برخى آثار شعرى و فلسفى، ترجمه و چاپ برخى اشعار فرانسوی به عربى، و ترجمه کتاب فلسفى کارا دو وو با نام مفکرو الاسلام (اندیشمندان اسلام) که با استقبال گسترده اى روبه رو شد. ظاهرآ وى در این دوران تحت تأثیر شوهر خاله اش، شیخ محمدبن عربى علوى، [[فقیه]] [[سلفى]] مشهور، قرار گرفت و با افکار و آراى سلفیه آشنا شد. | ||
== تحصیلات == | == تحصیلات == | ||
در 1325ش/ 1946 از دبیرستان اخراج و از ادامه تحصیل در مغرب محروم شد؛ و به [[پاریس]] رفت و تحصیل در رشته [[فلسفه]] را در [[دانشگاه سوربن]] آغاز کرد. در آنجا با جریانهاى فلسفى و سیاسى و هنرى چون [[اگزیستانسیالیسم]](وجودگرایى)، [[مارکسیسم]]، زیبایی شناسى و آراى فلسفى استادانى چون ژان وال، موریس میرلو پونتى و گاستون باشلار آشنا شد. در 1328ش/1949 دیپلم تحصیلات عالیه را در رشته فلسفه از دانشگاه سوربن دریافت کرد. رساله دکتری اش به زبان فرانسه با عنوان «از وجود به شخص: رساله اى در باب شخص باورى واقع گرایانه»، حادثه فرهنگى و سیاسى مهمى در آن زمان تلقى شد. حبابى در تکمیل آن، رساله دیگرى با نام «آزادى یا رهایى» نگاشت. این دو رساله به ترتیب در 1333ش/ 1954 و 1335ش/ 1956 در پاریس چاپ شدند. همچنین وى دیوانى با عنوان «بینوایى و روشنایى» در 1337ش/ 1958 در پاریس منتشر ساخت که اشعار آن گویاى روحیه | در 1325ش/ 1946 از دبیرستان اخراج و از ادامه تحصیل در مغرب محروم شد؛ و به [[پاریس]] رفت و تحصیل در رشته [[فلسفه]] را در [[دانشگاه سوربن]] آغاز کرد. در آنجا با جریانهاى فلسفى و سیاسى و هنرى چون [[اگزیستانسیالیسم]](وجودگرایى)، [[مارکسیسم]]، زیبایی شناسى و آراى فلسفى استادانى چون ژان وال، موریس میرلو پونتى و گاستون باشلار آشنا شد. در 1328ش/1949 دیپلم تحصیلات عالیه را در رشته فلسفه از دانشگاه سوربن دریافت کرد. رساله دکتری اش به زبان فرانسه با عنوان «از وجود به شخص: رساله اى در باب شخص باورى واقع گرایانه»، حادثه فرهنگى و سیاسى مهمى در آن زمان تلقى شد. حبابى در تکمیل آن، رساله دیگرى با نام «آزادى یا رهایى» نگاشت. این دو رساله به ترتیب در 1333ش/ 1954 و 1335ش/ 1956 در پاریس چاپ شدند. همچنین وى دیوانى با عنوان «بینوایى و روشنایى» در 1337ش/ 1958 در پاریس منتشر ساخت که اشعار آن گویاى روحیه ملیگرایانه حبابى بود. | ||
== سیر علمی == | == سیر علمی == | ||
او در سالهاى 1331ـ 1338ش/ 1952 تا 1959 به عنوان پژوهشگر وابسته به «مرکز ملی | او در سالهاى 1331ـ 1338ش/ 1952 تا 1959 به عنوان پژوهشگر وابسته به «مرکز ملی پژوهشهای علمى» فرانسه فعالیت کرد و جایزه بین المللى براوو را در 1334ش/1955 کسب نمود. در 1338ش/1959، بعد از استقلال [[مغرب]]، به میهن بازگشت و بلافاصله موفق به کسب جایزه ادبى کشور شد و کرسى استادى را در دانشگاه [[رباط]] (جامعة محمد الخامس) احراز کرد. در همین سال، با مشارکت برخى ادبا، براى پایه گذارى اتحادیه نویسندگان مغرب عربى (اتحاد کتّاب المغرب العربى) اقدام نمود. در این زمان جامعه با بحران تفکر رو به رو بود و چاره آن نیز در دست روشنفکران بود؛ همان مطلبى که رمان او با عنوان جیل الظَمأ (نسل تشنگى) از آن پرده برمیداشت. وى این کتاب را در 1337ش/1958 نگاشت، ولى در 1346ش/ 1967 در [[بیروت]] به چاپ رسید. حبابى در 1340ش/ 1961 متن فرانسه کتاب من المُنغَلَقِ الى المُنفَتَح (از فروبستگى به گشودگى) را چاپ کرد که یک فراخوان به گفتگوى تمدنها بود. | ||
وى در امور اجتماعى، اصلاحطلب به شمار میآمد، به عناوین دانشگاهى بی اعتنا بود و روش [[سقراط]] را در تدریس و نقد و بررسى ترجیح میداد. او هشت سال رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه رباط بود و در این مدت از بخش فلسفه و رویکرد عربى در آن حمایت کرد و فلسفه اسلامى را از جمله دروس الزامى قرار داد. در این زمان، به دلیل مشغله هایش، فقط کتابچه اى با عنوان الشخصانیة الاسلامیة (شخص باورى اسلامى) نوشت که در 1343ش/1964 به چاپ رسید. | وى در امور اجتماعى، اصلاحطلب به شمار میآمد، به عناوین دانشگاهى بی اعتنا بود و روش [[سقراط]] را در تدریس و نقد و بررسى ترجیح میداد. او هشت سال رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه رباط بود و در این مدت از بخش فلسفه و رویکرد عربى در آن حمایت کرد و فلسفه اسلامى را از جمله دروس الزامى قرار داد. در این زمان، به دلیل مشغله هایش، فقط کتابچه اى با عنوان الشخصانیة الاسلامیة (شخص باورى اسلامى) نوشت که در 1343ش/1964 به چاپ رسید. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
== دیدگاه فسلفی == | == دیدگاه فسلفی == | ||
اغلب | اغلب پژوهشگران، دیدگاه فلسفى حبابى را برترین رویکرد فلسفى در مغرب از زمان [[ابن رشد]] میدانند. این دیدگاه، نظریات فلسفی را در مغرب پس از یک دوره طولانىِ چیرگىِ [[فقه]] و [[تصوف]] بر آن ــ احیا کرد؛ اما از آن انتقاداتى هم شد. حتى بعد از جنگ جهانى دوم تغییراتى کرد، از جمله بر اثر خودباختگى در برابر غرب، مفاهیم ساده [[لیبرالیسم]] و ظواهر دینى ـ سنّتى در آن راه یافت. دیگر آنکه از همان آغاز به خشکى گرایید و نتوانست تحولات فلسفى و علمى را، به ویژه در علوم انسانى و فلسفه معاصر، در مفاهیمى همانند حقیقت، عقل، انسان و تاریخ دربرگیرد. | ||
== منابع == | == منابع == |