تناسخ: تفاوت میان نسخه‌ها

۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ مارس ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - ' می ش' به ' می‌ش'
جز (جایگزینی متن - ' می ک' به ' می‌ک')
جز (جایگزینی متن - ' می ش' به ' می‌ش')
خط ۱۴: خط ۱۴:


=اعتقاد به تناسخ=
=اعتقاد به تناسخ=
صورت‌های مختلفی از اعتقاد به تناسخ از قدیم‌ترین ایام در سراسر جهان وجود داشته است. سابقه این اعتقاد حتی بنا به شواهدی ـ البته بحث انگیز ـ ممکن است به دوره پارینه سنگی باز گردد. در میان جوامع متمدن, هند از قدیمی‌ترین منابع این [[اعتقاد]] است. در آیین‌های مختلف هندی, از جمله آیین [[بودا]], هندو, جاین و سیک, از دیرباز صورت‌های متنوعی از تناسخ رایج بوده است<ref>نک: ابوریحان بیرونی, تحقیق ماللهند</ref>. امروزه نیز تأثیر و جاذبه آیین بوداست که اهمیت مفهوم تناسخ را هم در سطح [[فرهنگ]] عمومی و هم در مباحث تخصصی [[فلسفه]] [[دین]] که عمدتاً ناظر به [[مسیحیت]] بوده, افزایش داده است. یونانیان باستان تناسخ را می شناختند, اما خاستگاه این اعتقاد در میان آنان به درستی معلوم نیست.
صورت‌های مختلفی از اعتقاد به تناسخ از قدیم‌ترین ایام در سراسر جهان وجود داشته است. سابقه این اعتقاد حتی بنا به شواهدی ـ البته بحث انگیز ـ ممکن است به دوره پارینه سنگی باز گردد. در میان جوامع متمدن, هند از قدیمی‌ترین منابع این [[اعتقاد]] است. در آیین‌های مختلف هندی, از جمله آیین [[بودا]], هندو, جاین و سیک, از دیرباز صورت‌های متنوعی از تناسخ رایج بوده است<ref>نک: ابوریحان بیرونی, تحقیق ماللهند</ref>. امروزه نیز تأثیر و جاذبه آیین بوداست که اهمیت مفهوم تناسخ را هم در سطح [[فرهنگ]] عمومی و هم در مباحث تخصصی [[فلسفه]] [[دین]] که عمدتاً ناظر به [[مسیحیت]] بوده, افزایش داده است. یونانیان باستان تناسخ را می‌شناختند, اما خاستگاه این اعتقاد در میان آنان به درستی معلوم نیست.


=خاستگاه اعتقاد به تناسخ=
=خاستگاه اعتقاد به تناسخ=
خط ۵۶: خط ۵۶:
* دسته اول به نحوه تبیین شرور در نظریه تناسخ مربوط می‌شود.
* دسته اول به نحوه تبیین شرور در نظریه تناسخ مربوط می‌شود.


این نظریه توجیه وجود شرور را مشروط به استحقاق فرد برای پیش آمدن آن می‌کند و از همین رو شرور را نتایج عمل خود فرد می شمرد. در مقابل چنین رویکردی از چند منظر می‌توان استدلال کرد. نخست اعتقاد کسانی چون افلاطون و بعضی فیلسوفان اسلامی است که اصولاً شر را امر عدمی می‌شمرند و به این ترتیب صورت مسئله را پاک می‌کنند. از آن جا که دفاع مستدل از خود این تلقی چندان آسان نیست, برای چالش با نگرش معتقدان به تناسخ نیز نمی‌توان آن را برهان قاطعی شمرد.
این نظریه توجیه وجود شرور را مشروط به استحقاق فرد برای پیش آمدن آن می‌کند و از همین رو شرور را نتایج عمل خود فرد می‌شمرد. در مقابل چنین رویکردی از چند منظر می‌توان استدلال کرد. نخست اعتقاد کسانی چون افلاطون و بعضی فیلسوفان اسلامی است که اصولاً شر را امر عدمی می‌شمرند و به این ترتیب صورت مسئله را پاک می‌کنند. از آن جا که دفاع مستدل از خود این تلقی چندان آسان نیست, برای چالش با نگرش معتقدان به تناسخ نیز نمی‌توان آن را برهان قاطعی شمرد.


نمونه نقد دیگری که به همین ترتیب ناشی از نگاه خاص به شرور است, تلقی متکلمان اشعری در جهان اسلام است.
نمونه نقد دیگری که به همین ترتیب ناشی از نگاه خاص به شرور است, تلقی متکلمان اشعری در جهان اسلام است.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
پاسخ سنتی به این پرسش که می‌گوید علت فراموشی واقعه هولناک مرگ بدن سابق است, از دیرباز مخدوش اعلام شده است. از جمله قاضی عبدالجبار در المغنی (13/411ـ412) با ذکر این پاسخ متذکر می‌شود که طول مدت یا وقفه در کار عقل که ضمن انتقال روح به بدن بعدی پیش می‌آید نمی‌تواند عذری برای فراموشی باشد, زیرا این امور در یادآوری حوادث مهم زندگی هیچ تأثیری ندارد.
پاسخ سنتی به این پرسش که می‌گوید علت فراموشی واقعه هولناک مرگ بدن سابق است, از دیرباز مخدوش اعلام شده است. از جمله قاضی عبدالجبار در المغنی (13/411ـ412) با ذکر این پاسخ متذکر می‌شود که طول مدت یا وقفه در کار عقل که ضمن انتقال روح به بدن بعدی پیش می‌آید نمی‌تواند عذری برای فراموشی باشد, زیرا این امور در یادآوری حوادث مهم زندگی هیچ تأثیری ندارد.


نقد دیگری که می‌توان مطرح کرد این است که اصولاً چه دلیلی برای هولناک تلقی کردن مرگ وجود دارد تا براساس آن از فراموشی بر اثر مواجهه با مرگ سخن بگوییم (دایرةالمعارف فلسفه, همان جا). اما در برابر نقد نخست ـ یعنی این مسئله که چرا بیشتر مردم چیزی از این زندگی گذشته به یاد ندارند ـ می‌توان پاسخ فخر رازی (1/333) را آورد که می‌گوید این فرض ممکن است که یادآوری احوال هر بدنی متوقف بر تعلق به همان بدن باشد. اشکال فخر رازی وارد به نظر می‌رسد, اما مسئله مهم تری را پیش می‌آورد که همان اشکال بنیادین مذکور درباره هویت فردی است. اگر روح در بدن الف فقط بدن الف را می شناسد و فقط خاطرات این بدن را ضبط کرده است, چه ملاکی برای اثبات حضور روح در بدن های ب,ج,د و… داریم؟
نقد دیگری که می‌توان مطرح کرد این است که اصولاً چه دلیلی برای هولناک تلقی کردن مرگ وجود دارد تا براساس آن از فراموشی بر اثر مواجهه با مرگ سخن بگوییم (دایرةالمعارف فلسفه, همان جا). اما در برابر نقد نخست ـ یعنی این مسئله که چرا بیشتر مردم چیزی از این زندگی گذشته به یاد ندارند ـ می‌توان پاسخ فخر رازی (1/333) را آورد که می‌گوید این فرض ممکن است که یادآوری احوال هر بدنی متوقف بر تعلق به همان بدن باشد. اشکال فخر رازی وارد به نظر می‌رسد, اما مسئله مهم تری را پیش می‌آورد که همان اشکال بنیادین مذکور درباره هویت فردی است. اگر روح در بدن الف فقط بدن الف را می‌شناسد و فقط خاطرات این بدن را ضبط کرده است, چه ملاکی برای اثبات حضور روح در بدن های ب,ج,د و… داریم؟


=== هیک و هوینت واحد در زندگی ===
=== هیک و هوینت واحد در زندگی ===
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۴۸

ویرایش