ابوعمرو زجاجی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' می سازد' به ' میسازد') |
جز (جایگزینی متن - ' می ش' به ' میش') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
هر کس با همسایگان خود از در دوستی وارد نشود پس چون خداوند بالاترین قدرت است بخل رابر قلبش وارد کرده زبانش را به شکایت باز کرده و قلبش را از معرفت پاک واز نور یقین محروم و اموراتش را به خودش واگذار میسازد<ref>همان</ref>. | هر کس با همسایگان خود از در دوستی وارد نشود پس چون خداوند بالاترین قدرت است بخل رابر قلبش وارد کرده زبانش را به شکایت باز کرده و قلبش را از معرفت پاک واز نور یقین محروم و اموراتش را به خودش واگذار میسازد<ref>همان</ref>. | ||
هر کس در مورد حال و موقعیتی عرفانی صحبت کند که به آن نرسیده است، کلمات او برای کسانی که او را | هر کس در مورد حال و موقعیتی عرفانی صحبت کند که به آن نرسیده است، کلمات او برای کسانی که او را میشنوند در حکم یک فتنه و آزمایش و ادعایی است که در قلب او شکل نمیگیرد و خدا او را از رسیدن به آن حالت محروم میسازد<ref>همان</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۴
أَبُوعَمْرو الزجاجی که اسمش مُحَمَّد بن إِبْرَاهِیم بن یُوسُف ابْن مُحَمَّد بود یکی از علمای اهل سنت و بزرگان تصوف در قرن چهارم هجری است[۱]. ذهبی در مورد او میگوید: زجاجی یکی از متقیترین مشایخ در روزگار خود بود. أبو عثمان المغربی نیز در مورد او میگوید: او یکی از سالکان راه و از آیات و نشانههای هدایت بود و فضایل او بیش از آن است که بتوان آنها را برشمرد. اصل او از نیشابور بود.
او الجنید، ابوعثمان الحیری، ابوالحسین النوری، روییم بن احمد و ابراهیم الخواص را همراهی کرد و وارد مکه شد و در آنجا اقامت داشت و منصب شیخوخیت و ریاست آنجا را برعهده گرفت و در این مدت تقریباً 60 زیارت حج انجام داد. گویند در مدت چهل سال در حدود زمین حرم رفع حاجت ننمود. سرانجام در مکه به سال348 هجری قمری دار فانی را وداع گفت[۲].
گفتار
معرفت شش وجه داردکه عبارتند از: معرفَت وحدانیت یا توحید، مَعْرِفَت تَّعْظِیم، مَعْرِفَة مِنَّت الهی، مَعْرِفَت قُدْرَت الهی، مَعْرِفَت ازلی وَمَعْرِفَت به اسْرَار الهی[۳].
هر کس با همسایگان خود از در دوستی وارد نشود پس چون خداوند بالاترین قدرت است بخل رابر قلبش وارد کرده زبانش را به شکایت باز کرده و قلبش را از معرفت پاک واز نور یقین محروم و اموراتش را به خودش واگذار میسازد[۴].
هر کس در مورد حال و موقعیتی عرفانی صحبت کند که به آن نرسیده است، کلمات او برای کسانی که او را میشنوند در حکم یک فتنه و آزمایش و ادعایی است که در قلب او شکل نمیگیرد و خدا او را از رسیدن به آن حالت محروم میسازد[۵].