کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
اسماعيل بن علي بن اسحاق بن ابي‏سهل نوبختي، (237 – 311ق)ابوسهل. شيخ المتكلمين و اديب شيعي ايراني و دايي «حسن بن موسي نوبختي»(صاحب فرق الشيعه) و برادرزاده «اسماعيل نوبختي» صاحب كتاب فص الياقوت. در سال 237هجري و احتمالاً در بغداد تولد يافت و در 311هجري در سن 74 سالگي در بغداد بدرود حيات گفت. وي با امام عسگري(ع) ديدار داشت، و در زمان وفات آن حضرت در260 هجري، امام زمان(عج) را ديده است. وي هنگام ملاقات با امام زمان(عج) 23 سال داشت، و پس از آن بقيه عمرش در غيبت صغري سپري شد. از زندگي و محل تحصيل او اطلاعي در دست نيست، اما شواهد موجود نشان مي‏دهد كه وي بيشتر عمر خود را در بغداد و گاهي در سرمن رأي بوده و احتمالاً با دوستان خود «بحتري طائي»(م284ق) و «ابن رومي»(م283ق) در فراگيري علم بلاغت و ادبيات، در بغداد، هم‏بحث بوده و يا شاگردي آنها را نموده است. همچنين به نظر مي‏رسد كه وي به دليل هم‏عصر بودن با بعضي از بستگان خود نظير: «حسن بن موسي نوبختي»(م310ق)، «حسين بن روح نوبختي»(م326ق) و «ابوالحسن علي بن عباس بن اسماعيل نوبختي»(م324ق)، هم‏زمان با آنها در بغداد مشغول تحصيل بوده است. وي در تحصيل علم كلام، به درجه عالي رسيد و كساني كه شرح زندگاني او را نوشته‏اند، از او به عنوان «شيخ المتكلمين» نام برده و او را مشهورترين فرد خاندان نوبخت، معرفي كرده‏اند. وي در اواخر عمر، رياست فرقه اماميه را بر عهده داشته است. هنگامي كه «حسين بن روح نوبختي» به عنوان سومين نائب امام عصر(عج) در سال 305 هجري برگزيده شد از او پرسيدند: چرا مقام نيابت را به تو واگذار نكردند؟ در جواب گفت: «هم أعلم و ما اختاروه»(ائمه به آنچه اختيار كردند داناترند). بديهي است اين پرسش، دلالت بر صلاحيت و زمينه نيابت در او دارد. چنان‏كه پيش‏تر اشاره رفت وي بيشتر عمر خود را در دوران غيبت سپري كرد و اين دوره غيبت، براي اماميه از بزرگ‏ترين دوره‏هاي بحراني به شمار مي‏رفته است. زيرا در اين مدت نه تنها دشمنان آن براي برچيدن اماميه كوشش‏هاي فراواني انجام مي‏دادند، بلكه به سبب فوت امام يازدهم(ع) و نماندن فرزندي به ظاهر از ايشان، ميان پيروان اماميه، آشفتگي و اختلاف آراء بروز نموده و آنها را (به گفته شيخ مفيد در الفصول المختاره ص318) به چهارده فرقه تقسيم نموده بود. وي كه از شهادت‏دهندگان به ولايت و رؤيت و غيبت امام دوازدهم(عج) و از تصويب‏كنندگان مقام نيابت و وكالت «شيخ ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي» بوده، از مسئله غيبت، دفاع نموده و آن را تدوين و تثبيت كرد به‏گونه‏اي كه علماي بعدي اين فرقه، از وي پيروي نمودند. وي همچنين پس از ظهور «حسين بن منصور حلاج» در سال 299 هجري و ادعاي بابيت حلاج از طرف حضرت حجت(عج)، به شدت با اين اعتقاد مبارزه كرد و او را نزد كوچك و بزرگ، رسوا ساخت، و احتمالاً در دستگيري و كشته‏شدن حلاج(م.309ق) توسط «حامدبن عباس» وزير مقتدر عباسي، نيز دست داشته است. چنانكه وقتي «شلمغاني» يكي ديگر از مدعيان نيابت، از او خواست تا به وي بپيوندد، با تمسخر به او گفت: «من سرم أصلع و پيشگاهش مو ندارد، پس هر گاه مويي روئيد به تو ايمان خواهم آورد». وي ذوق ادبي و شعري هم داشته و با دو شاعر معروف زمان خود يعني «بحتري» و «ابن‏رومي» دوستي و نزديكي داشته و آنان وي را در اشعار خود مي‏ستودند، و او خود نيز شعر مي‏گفته است اما به گفته بحتري، شعر او لطفي نداشته و خالي از جذابيت و معني بود. به گفته ابن نديم: «وي در باب امامت، با برگزاري مجالس درس، تلاش بسيار كرد تا اينكه موضوع امامت، ميان اماميه مانند توحيد و عدل و نبوت، وارد اصول و مباحث كلامي گرديد». در منابع معتبر نامي از اساتيد او ديده نمي‏شود، به همين دليل معلوم نيست وي نزد چه كسي درس خوانده است. از شاگردان كلامي و ادبي او 1- فرزندش «ابوالحسن علي بن اسماعيل» شاگرد ادبي ثعلب كوفي، 2- «ابوبكر محمدبن يحيي صولي»(م335ق) كاتب و اديب مشهور، 3- «ابوالحسين محمدبن بشر حمدوني»، متكلم و صاحب كتاب‏هايي در موضوع امامت، 4- «ابوالحسين علي بن عبدالله بن وصيف»(م365ق) شاعر و متكم معروف و مداح اهل‏بيت(ع)، 5- «ابوالجيش مظفر بن محمد بلخي»(م367ق) استاد شيخ مفيد، 6- «ابوعلي حسين بن قاسم كوكبي كاتب»(م327ق) هستند. همچنين «ابوسليمان داود بن غسان بحراني» از شاگردان روايي او بوده و جريان تولد امام عصر(عج) را از او شنيده است. برخي از نوشته‏هاي او كه گويا به سي و هفت عنوان مي‏رسد عبارتند از: «كتاب الامامه»، «الرد علي الغلاه»، «نقض رساله الشافعي»، «الرد علي أصحاب الصفات»، «ابطال القياس» و «الانوار في تواريخ الائمه الاطهار». از تأليفات او هيچ اثري برجاي نمانده است.
اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی‏سهل نوبختی، (237 – 311ق)ابوسهل. شیخ المتكلمین و ادیب شیعی ایرانی و دایی «حسن بن موسی نوبختی»(صاحب فرق الشیعه) و برادرزاده «اسماعیل نوبختی» صاحب كتاب فص الیاقوت. در سال 237هجری و احتمالاً در بغداد تولد یافت و در 311هجری در سن 74 سالگی در بغداد بدرود حیات گفت. وی با امام عسگری(ع) دیدار داشت، و در زمان وفات آن حضرت در260 هجری، امام زمان(عج) را دیده است. وی هنگام ملاقات با امام زمان(عج) 23 سال داشت، و پس از آن بقیه عمرش در غیبت صغری سپری شد. از زندگی و محل تحصیل او اطلاعی در دست نیست، اما شواهد موجود نشان می‏دهد كه وی بیشتر عمر خود را در بغداد و گاهی در سرمن رأی بوده و احتمالاً با دوستان خود «بحتری طائی»(م284ق) و «ابن رومی»(م283ق) در فراگیری علم بلاغت و ادبیات، در بغداد، هم‏بحث بوده و یا شاگردی آنها را نموده است. همچنین به نظر می‏رسد كه وی به دلیل هم‏عصر بودن با بعضی از بستگان خود نظیر: «حسن بن موسی نوبختی»(م310ق)، «حسین بن روح نوبختی»(م326ق) و «ابوالحسن علی بن عباس بن اسماعیل نوبختی»(م324ق)، هم‏زمان با آنها در بغداد مشغول تحصیل بوده است. وی در تحصیل علم كلام، به درجه عالی رسید و كسانی كه شرح زندگانی او را نوشته‏اند، از او به عنوان «شیخ المتكلمین» نام برده و او را مشهورترین فرد خاندان نوبخت، معرفی كرده‏اند. وی در اواخر عمر، ریاست فرقه امامیه را بر عهده داشته است. هنگامی كه «حسین بن روح نوبختی» به عنوان سومین نائب امام عصر(عج) در سال 305 هجری برگزیده شد از او پرسیدند: چرا مقام نیابت را به تو واگذار نكردند؟ در جواب گفت: «هم أعلم و ما اختاروه»(ائمه به آنچه اختیار كردند داناترند). بدیهی است این پرسش، دلالت بر صلاحیت و زمینه نیابت در او دارد. چنان‏كه پیش‏تر اشاره رفت وی بیشتر عمر خود را در دوران غیبت سپری كرد و این دوره غیبت، برای امامیه از بزرگ‏ترین دوره‏های بحرانی به شمار می‏رفته است. زیرا در این مدت نه تنها دشمنان آن برای برچیدن امامیه كوشش‏های فراوانی انجام می‏دادند، بلكه به سبب فوت امام یازدهم(ع) و نماندن فرزندی به ظاهر از ایشان، میان پیروان امامیه، آشفتگی و اختلاف آراء بروز نموده و آنها را (به گفته شیخ مفید در الفصول المختاره ص318) به چهارده فرقه تقسیم نموده بود. وی كه از شهادت‏دهندگان به ولایت و رؤیت و غیبت امام دوازدهم(عج) و از تصویب‏كنندگان مقام نیابت و وكالت «شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی» بوده، از مسئله غیبت، دفاع نموده و آن را تدوین و تثبیت كرد به‏گونه‏ای كه علمای بعدی این فرقه، از وی پیروی نمودند. وی همچنین پس از ظهور «حسین بن منصور حلاج» در سال 299 هجری و ادعای بابیت حلاج از طرف حضرت حجت(عج)، به شدت با این اعتقاد مبارزه كرد و او را نزد كوچك و بزرگ، رسوا ساخت، و احتمالاً در دستگیری و كشته‏شدن حلاج(م.309ق) توسط «حامدبن عباس» وزیر مقتدر عباسی، نیز دست داشته است. چنانكه وقتی «شلمغانی» یكی دیگر از مدعیان نیابت، از او خواست تا به وی بپیوندد، با تمسخر به او گفت: «من سرم أصلع و پیشگاهش مو ندارد، پس هر گاه مویی روئید به تو ایمان خواهم آورد». وی ذوق ادبی و شعری هم داشته و با دو شاعر معروف زمان خود یعنی «بحتری» و «ابن‏رومی» دوستی و نزدیكی داشته و آنان وی را در اشعار خود می‏ستودند، و او خود نیز شعر می‏گفته است اما به گفته بحتری، شعر او لطفی نداشته و خالی از جذابیت و معنی بود. به گفته ابن ندیم: «وی در باب امامت، با برگزاری مجالس درس، تلاش بسیار كرد تا اینكه موضوع امامت، میان امامیه مانند توحید و عدل و نبوت، وارد اصول و مباحث كلامی گردید». در منابع معتبر نامی از اساتید او دیده نمی‏شود، به همین دلیل معلوم نیست وی نزد چه كسی درس خوانده است. از شاگردان كلامی و ادبی او 1- فرزندش «ابوالحسن علی بن اسماعیل» شاگرد ادبی ثعلب كوفی، 2- «ابوبكر محمدبن یحیی صولی»(م335ق) كاتب و ادیب مشهور، 3- «ابوالحسین محمدبن بشر حمدونی»، متكلم و صاحب كتاب‏هایی در موضوع امامت، 4- «ابوالحسین علی بن عبدالله بن وصیف»(م365ق) شاعر و متكم معروف و مداح اهل‏بیت(ع)، 5- «ابوالجیش مظفر بن محمد بلخی»(م367ق) استاد شیخ مفید، 6- «ابوعلی حسین بن قاسم كوكبی كاتب»(م327ق) هستند. همچنین «ابوسلیمان داود بن غسان بحرانی» از شاگردان روایی او بوده و جریان تولد امام عصر(عج) را از او شنیده است. برخی از نوشته‏های او كه گویا به سی و هفت عنوان می‏رسد عبارتند از: «كتاب الامامه»، «الرد علی الغلاه»، «نقض رساله الشافعی»، «الرد علی أصحاب الصفات»، «ابطال القیاس» و «الانوار فی تواریخ الائمه الاطهار». از تألیفات او هیچ اثری برجای نمانده است.


منابع: (الفهرست، شيخ طوسي، صص57 و58؛ خاندان نوبختي، ص96؛ روضات الجنات، ج1ص111؛ بحارالانوار، ج51ص359؛ معجم رجال الحديث، ج4ص69 شماره 1393، و ج16ص136 شماره 10331؛ تهذيب المقال، ج2ص204؛ سير اعلام النبلاء، ج15ص328؛ تاريخ الاسلام، ذهبي، ج23ص409؛ الذريعه الي تصانيف الشيعه، ذيل عناوين كتابها؛ الاعلام، زركلي، ج4ص297؛ الكني و الالقاب، ج1ص93؛ شيعيان بغداد، دكتر سيدحسن موسوي، ص185)
منابع: (الفهرست، شیخ طوسی، صص57 و58؛ خاندان نوبختی، ص96؛ روضات الجنات، ج1ص111؛ بحارالانوار، ج51ص359؛ معجم رجال الحدیث، ج4ص69 شماره 1393، و ج16ص136 شماره 10331؛ تهذیب المقال، ج2ص204؛ سیر اعلام النبلاء، ج15ص328؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج23ص409؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه، ذیل عناوین كتابها؛ الاعلام، زركلی، ج4ص297؛ الكنی و الالقاب، ج1ص93؛ شیعیان بغداد، دكتر سیدحسن موسوی، ص185)


[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:محدثان شیعه]]
[[رده:محدثان شیعه]]

نسخهٔ ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۹

Hoosinrasooli/صفحه تمرین
احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg
اطلاعات شخصی
دیناسلام، شیعه

اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی‏سهل نوبختی، (237 – 311ق)ابوسهل. شیخ المتكلمین و ادیب شیعی ایرانی و دایی «حسن بن موسی نوبختی»(صاحب فرق الشیعه) و برادرزاده «اسماعیل نوبختی» صاحب كتاب فص الیاقوت. در سال 237هجری و احتمالاً در بغداد تولد یافت و در 311هجری در سن 74 سالگی در بغداد بدرود حیات گفت. وی با امام عسگری(ع) دیدار داشت، و در زمان وفات آن حضرت در260 هجری، امام زمان(عج) را دیده است. وی هنگام ملاقات با امام زمان(عج) 23 سال داشت، و پس از آن بقیه عمرش در غیبت صغری سپری شد. از زندگی و محل تحصیل او اطلاعی در دست نیست، اما شواهد موجود نشان می‏دهد كه وی بیشتر عمر خود را در بغداد و گاهی در سرمن رأی بوده و احتمالاً با دوستان خود «بحتری طائی»(م284ق) و «ابن رومی»(م283ق) در فراگیری علم بلاغت و ادبیات، در بغداد، هم‏بحث بوده و یا شاگردی آنها را نموده است. همچنین به نظر می‏رسد كه وی به دلیل هم‏عصر بودن با بعضی از بستگان خود نظیر: «حسن بن موسی نوبختی»(م310ق)، «حسین بن روح نوبختی»(م326ق) و «ابوالحسن علی بن عباس بن اسماعیل نوبختی»(م324ق)، هم‏زمان با آنها در بغداد مشغول تحصیل بوده است. وی در تحصیل علم كلام، به درجه عالی رسید و كسانی كه شرح زندگانی او را نوشته‏اند، از او به عنوان «شیخ المتكلمین» نام برده و او را مشهورترین فرد خاندان نوبخت، معرفی كرده‏اند. وی در اواخر عمر، ریاست فرقه امامیه را بر عهده داشته است. هنگامی كه «حسین بن روح نوبختی» به عنوان سومین نائب امام عصر(عج) در سال 305 هجری برگزیده شد از او پرسیدند: چرا مقام نیابت را به تو واگذار نكردند؟ در جواب گفت: «هم أعلم و ما اختاروه»(ائمه به آنچه اختیار كردند داناترند). بدیهی است این پرسش، دلالت بر صلاحیت و زمینه نیابت در او دارد. چنان‏كه پیش‏تر اشاره رفت وی بیشتر عمر خود را در دوران غیبت سپری كرد و این دوره غیبت، برای امامیه از بزرگ‏ترین دوره‏های بحرانی به شمار می‏رفته است. زیرا در این مدت نه تنها دشمنان آن برای برچیدن امامیه كوشش‏های فراوانی انجام می‏دادند، بلكه به سبب فوت امام یازدهم(ع) و نماندن فرزندی به ظاهر از ایشان، میان پیروان امامیه، آشفتگی و اختلاف آراء بروز نموده و آنها را (به گفته شیخ مفید در الفصول المختاره ص318) به چهارده فرقه تقسیم نموده بود. وی كه از شهادت‏دهندگان به ولایت و رؤیت و غیبت امام دوازدهم(عج) و از تصویب‏كنندگان مقام نیابت و وكالت «شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی» بوده، از مسئله غیبت، دفاع نموده و آن را تدوین و تثبیت كرد به‏گونه‏ای كه علمای بعدی این فرقه، از وی پیروی نمودند. وی همچنین پس از ظهور «حسین بن منصور حلاج» در سال 299 هجری و ادعای بابیت حلاج از طرف حضرت حجت(عج)، به شدت با این اعتقاد مبارزه كرد و او را نزد كوچك و بزرگ، رسوا ساخت، و احتمالاً در دستگیری و كشته‏شدن حلاج(م.309ق) توسط «حامدبن عباس» وزیر مقتدر عباسی، نیز دست داشته است. چنانكه وقتی «شلمغانی» یكی دیگر از مدعیان نیابت، از او خواست تا به وی بپیوندد، با تمسخر به او گفت: «من سرم أصلع و پیشگاهش مو ندارد، پس هر گاه مویی روئید به تو ایمان خواهم آورد». وی ذوق ادبی و شعری هم داشته و با دو شاعر معروف زمان خود یعنی «بحتری» و «ابن‏رومی» دوستی و نزدیكی داشته و آنان وی را در اشعار خود می‏ستودند، و او خود نیز شعر می‏گفته است اما به گفته بحتری، شعر او لطفی نداشته و خالی از جذابیت و معنی بود. به گفته ابن ندیم: «وی در باب امامت، با برگزاری مجالس درس، تلاش بسیار كرد تا اینكه موضوع امامت، میان امامیه مانند توحید و عدل و نبوت، وارد اصول و مباحث كلامی گردید». در منابع معتبر نامی از اساتید او دیده نمی‏شود، به همین دلیل معلوم نیست وی نزد چه كسی درس خوانده است. از شاگردان كلامی و ادبی او 1- فرزندش «ابوالحسن علی بن اسماعیل» شاگرد ادبی ثعلب كوفی، 2- «ابوبكر محمدبن یحیی صولی»(م335ق) كاتب و ادیب مشهور، 3- «ابوالحسین محمدبن بشر حمدونی»، متكلم و صاحب كتاب‏هایی در موضوع امامت، 4- «ابوالحسین علی بن عبدالله بن وصیف»(م365ق) شاعر و متكم معروف و مداح اهل‏بیت(ع)، 5- «ابوالجیش مظفر بن محمد بلخی»(م367ق) استاد شیخ مفید، 6- «ابوعلی حسین بن قاسم كوكبی كاتب»(م327ق) هستند. همچنین «ابوسلیمان داود بن غسان بحرانی» از شاگردان روایی او بوده و جریان تولد امام عصر(عج) را از او شنیده است. برخی از نوشته‏های او كه گویا به سی و هفت عنوان می‏رسد عبارتند از: «كتاب الامامه»، «الرد علی الغلاه»، «نقض رساله الشافعی»، «الرد علی أصحاب الصفات»، «ابطال القیاس» و «الانوار فی تواریخ الائمه الاطهار». از تألیفات او هیچ اثری برجای نمانده است.

منابع: (الفهرست، شیخ طوسی، صص57 و58؛ خاندان نوبختی، ص96؛ روضات الجنات، ج1ص111؛ بحارالانوار، ج51ص359؛ معجم رجال الحدیث، ج4ص69 شماره 1393، و ج16ص136 شماره 10331؛ تهذیب المقال، ج2ص204؛ سیر اعلام النبلاء، ج15ص328؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج23ص409؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه، ذیل عناوین كتابها؛ الاعلام، زركلی، ج4ص297؛ الكنی و الالقاب، ج1ص93؛ شیعیان بغداد، دكتر سیدحسن موسوی، ص185)