شفاعت از اولیای الهی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'رده:مقالات' به 'رده:مقاله‌ها'
جز (جایگزینی متن - ' می داند' به ' می‌داند')
جز (جایگزینی متن - 'رده:مقالات' به 'رده:مقاله‌ها')
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۲: خط ۱۲:


محمد بن عبدالوهاب در کتاب دیوان النهضه در انکار مشروعیت طلب شفاعت از صالحین می‌نویسد:‌
محمد بن عبدالوهاب در کتاب دیوان النهضه در انکار مشروعیت طلب شفاعت از صالحین می‌نویسد:‌
طلب شفاعت از صالحین خلاف قرآن است چون قرآن فرموده است:‌قل لله الشفاعه جمیعا و من ذالذی یشفع الا باذنه و از طرفی فرموده که شفاعت از کسانی قبول می‌شود که خداوند از انها راضی باشد که انها هم اهل توحید هستند:‌ ولایشفعون الا لمن ارتضی وبر اساس ایه شریفه ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه خداوند فقط از کسانی راضی است که اهل توحید باشند. از اینرو باید طلب شفاعت از پیامبر به این صورت نمود که:‌ اللهم لاتحرمنی شفاعته اللهم شفعه فی  
طلب شفاعت از صالحین خلاف قرآن است چون قرآن فرموده است:‌قل لله الشفاعه جمیعا و من ذالذی یشفع الا باذنه و از طرفی فرموده که شفاعت از کسانی قبول می‌شود که خداوند از آنها راضی باشد که آنها هم اهل توحید هستند:‌ ولایشفعون الا لمن ارتضی وبر اساس آیه شریفه ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه خداوند فقط از کسانی راضی است که اهل توحید باشند. از اینرو باید طلب شفاعت از پیامبر به این صورت نمود که:‌ اللهم لاتحرمنی شفاعته اللهم شفعه فی  


ایشان ادامه می‌دهد:‌ اگر کسی گفت که به پیامبر حق شفاعت داده شده و من از او می خواهم که مرا شفاعت کند پاسخ این است که خداوند فرموده:‌ فلا تدعوا مع الله احدا بعلاوه انکه خداوند به ملائکه و دیگران هم حق شفاعت داده است ایا می‌توان گفت که حال که خداوند به انان حق شفاعت داده پس من از انان طلب شفاعت کنم. <ref>دیوان النهضه محمدبن عبدالوهاب ص8-9</ref>  
ایشان ادامه می‌دهد:‌ اگر کسی گفت که به پیامبر حق شفاعت داده شده و من از او می‌خواهم که مرا شفاعت کند پاسخ این است که خداوند فرموده:‌ فلا تدعوا مع الله احدا بعلاوه آنکه خداوند به ملائکه و دیگران هم حق شفاعت داده است ایا می‌توان گفت که حال که خداوند به آنان حق شفاعت داده پس من از آنان طلب شفاعت کنم. <ref>دیوان النهضه محمدبن عبدالوهاب ص8-9</ref>  


در رساله" القواعد الاربع " محمدبن عبدالوهاب نیز امده است: رهایی از شرک تنها به شناسایی چهار قاعده ممکن است:
در رساله" القواعد الاربع " محمدبن عبدالوهاب نیز امده است: رهایی از شرک تنها به شناسایی چهار قاعده ممکن است:
خط ۲۵: خط ۲۵:
4- مشرکان عصر ما در مسیر شرک از مشرکان زمان جاهلیت بدترند!، زیرا آنها به هنگام آرامش، عبادت بتها می‌کردند ولی در شدت و سختی به مقتضای" فإذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین‏": (سوره عنکبوت: 65) تنها خدا را می‏خواندند، ولی مشرکان زمان ما در حالت آرامش و سختی هر دو متوسل به غیر خدا می‏شوند"!<ref>القواعد الاربع ص1-3</ref>.
4- مشرکان عصر ما در مسیر شرک از مشرکان زمان جاهلیت بدترند!، زیرا آنها به هنگام آرامش، عبادت بتها می‌کردند ولی در شدت و سختی به مقتضای" فإذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین‏": (سوره عنکبوت: 65) تنها خدا را می‏خواندند، ولی مشرکان زمان ما در حالت آرامش و سختی هر دو متوسل به غیر خدا می‏شوند"!<ref>القواعد الاربع ص1-3</ref>.


از شیخ سلیمان ‌بن ‌لحمان در کتاب «الهدیهًْ السنیهًْ» نقل شده است: «کتاب و سنت گواهی بر این می‌دهندکه هرکس فرشتگان و انبیا یا ابن‌عباس و ابوطالب و امثال آنان را واسطۀ میان خود و خدا قرار بدهد که در پیشگاه خدا برای او شفاعت کنند، به‌خاطر اینکه آنها مقرب درگاه خدا هستند، همان‌طور که در نزد سلاطین شفاعت می‏کنند، چنین کسانی کافر و مشرک‌اند و خون و مال آنها مباح است؛ اگرچه «اشهد ان لا اله الا اللَّه و‌اشهد انّ محمداً رسول اللَّه» بگویند و اگر چه نماز بخوانند و روزه بگیرند<ref>تفسیر نمونه ج‏1 ص 240- 242 به نقل از :‌ الهدیهًْ السنیهًْ ص66؛ به نقل از البراهین الجلیهًْ، ص83 </ref>
از شیخ سلیمان ‌بن ‌لحمان در کتاب «الهدیهًْ السنیهًْ» نقل شده است: «کتاب و سنت گواهی بر این می‌دهندکه هرکس فرشتگان و انبیا یا ابن‌عباس و ابوطالب و امثال آنان را واسطۀ میان خود و خدا قرار بدهد که در پیشگاه خدا برای او شفاعت کنند، به‌خاطر اینکه آنها مقرب درگاه خدا هستند، همان‌طور که در نزد سلاطین شفاعت می‏کنند، چنین کسانی کافر و مشرک‌اند و خون و مال آنها مباح است؛ اگرچه «اشهد ان لا اله الا اللَّه و‌اشهد انّ محمداً رسول اللَّه» بگویند و اگر‌چه نماز بخوانند و روزه بگیرند<ref>تفسیر نمونه ج‏1 ص 240- 242 به نقل از :‌ الهدیهًْ السنیهًْ ص66؛ به نقل از البراهین الجلیهًْ، ص83 </ref>


== نقد دیدگاه وهابیت در مساله شفاعت ==
== نقد دیدگاه وهابیت در مساله شفاعت ==
خط ۸۸: خط ۸۸:
وجود امدادهای غیبی و تأییدات رحمانی یکی از شواهد غلبه رحمت بر غضب است. مغفرت پروردگار و زایل ساختن عوارض گناه یکی دیگر از شواهد تسلّط رأفت و مهربانی او بر غضب و قهر می‏باشد.
وجود امدادهای غیبی و تأییدات رحمانی یکی از شواهد غلبه رحمت بر غضب است. مغفرت پروردگار و زایل ساختن عوارض گناه یکی دیگر از شواهد تسلّط رأفت و مهربانی او بر غضب و قهر می‏باشد.


ایشان ادامه می‌دهد:‌ در نظام هستی، یکی از جلوه‏های رحمت الهی، نمود تطهیر است. دستگاه آفرینش دارای خصیصه شستشو و تطهیر است. اینکه دریاها و گیاهان، گاز انیدرید کربنیک هوا را می‏گیرند و جوّ را تصفیه می‏کنند یکی از مظاهر تطهیر است. اگر هوایی که به وسیله تنفس موجودات زنده و احتراق مواد سوختی آلوده شده است به وسیله پالایشگاه گیاه و دریا پاک نمی‏شد، جوّ زمین در مدت کوتاهی صلاحیت زیستن را از دست می‏داد؛ زیرا تنفس در آن غیر ممکن می‏گشت. تجزیه لاشه‏های حیواناتی که می‏میرند، و همچنین تجزیه زوائدی که از موجودات زنده دفع می‏گردد یک نمونه دیگر از پالایش و تطهیر آفرینش است.
ایشان ادامه می‌دهد:‌ در نظام هستی، یکی از جلوه‏های رحمت الهی، نمود تطهیر است. دستگاه آفرینش دارای خصیصه شستشو و تطهیر است. اینکه دریاها و گیاهان، گاز انیدرید کربنیک هوا را می‏گیرند و جوّ را تصفیه می‏کنند یکی از مظاهر تطهیر است. اگر هوایی که به وسیله تنفس موجودات زنده و احتراق مواد سوختی آلوده شده است به وسیله پالایشگاه گیاه و دریا پاک نمی‏شد، جوّ زمین در مدت کوتاهی صلاحیت زیستن را از دست می‏داد؛ زیرا تنفس در آن غیر‌ممکن می‏گشت. تجزیه لاشه‏های حیواناتی که می‏میرند، و همچنین تجزیه زوائدی که از موجودات زنده دفع می‏گردد یک نمونه دیگر از پالایش و تطهیر آفرینش است.


ایشان در ادامه به جریان قانون تطهیر و مغفرت در معنویات اشاره کرده و می‌نویسد:‌  
ایشان در ادامه به جریان قانون تطهیر و مغفرت در معنویات اشاره کرده و می‌نویسد:‌  
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
وقتی کسی وجود مغفرت خدا را بپذیرد، مبانی محکم عقلی، او را ناچار می‏سازد که بگوید جریان مغفرت باید از مجرای یک عقل کلّی یا یک نفس کلّی یعنی عقل و نفسی که دارای مقام ولایت کلیه الهیه است صورت گیرد؛ امکان ندارد که فیض الهی بیرون از قانون و حساب به موجودات برسد.
وقتی کسی وجود مغفرت خدا را بپذیرد، مبانی محکم عقلی، او را ناچار می‏سازد که بگوید جریان مغفرت باید از مجرای یک عقل کلّی یا یک نفس کلّی یعنی عقل و نفسی که دارای مقام ولایت کلیه الهیه است صورت گیرد؛ امکان ندارد که فیض الهی بیرون از قانون و حساب به موجودات برسد.


ولی خوشبختانه قرآن کریم ما را در اینجا نیز رهبری فرموده است؛ با ضمیمه کردن روایات اسلامی، خصوصا با توجه به آنچه در روایات معتبر و شامخ شیعه در باب ولایت کلیه رسول خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) و مراتب ولایت در طبقات پایین‏تر اهل ایمان رسیده است، چنین استنباط می‏کنیم که وسیله مغفرت تنها یک روح کلی نیست بلکه نفوس کلیه و جزئیه بشری با اختلاف مراتبی که دارند هر کدام سهمی از شفاعت دارند و این یکی از مهمترین معارف اسلام و قرآن است که تنها در مذهب مقدّس شیعه به وسیله ائمه اطهار و شاگردان مکتب آنها خوب توضیح داده شده است، لهذا از افتخارات این مذهب شمرده می‏شود.
ولی خوشبختانه قرآن کریم ما را در اینجا نیز رهبری فرموده است؛ با ضمیمه کردن روایات اسلامی، خصوصا با توجه به آنچه در روایات معتبر و شامخ شیعه در باب ولایت کلیه رسول خدا و ائمه اطهار (علیهم‌السلام) و مراتب ولایت در طبقات پایین‏تر اهل ایمان رسیده است، چنین استنباط می‏کنیم که وسیله مغفرت تنها یک روح کلی نیست بلکه نفوس کلیه و جزئیه بشری با اختلاف مراتبی که دارند هر کدام سهمی از شفاعت دارند و این یکی از مهمترین معارف اسلام و قرآن است که تنها در مذهب مقدّس شیعه به وسیله ائمه اطهار و شاگردان مکتب آنها خوب توضیح داده شده است، لهذا از افتخارات این مذهب شمرده می‏شود.


ایشان در زمینه شرایط شفاعت می‌فرماید:‌
ایشان در زمینه شرایط شفاعت می‌فرماید:‌
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
می‏دانیم که در میان افراد بشر گاهی کسی مؤسسه‏ای را بوجود می‏آورد ولی اداره آن را به دیگری واگذار می‏نماید، یا در اداره آن مؤسسه، خودش با دیگران بطور مشترک دست درکار می‏شود. عقیده مشرکین درباره خدا و جهان و در اداره جهان به این شکل بود. قرآن کریم بسختی با آن مبارزه کرد و مکرّر اعلام نمود که برای خدا شریکی نیست نه در خالقیّت و نه در ربوبیّت؛ او به تنهایی، هم پدید آورنده جهان است و هم تدبیر کننده آن؛ ملک و پادشاهی جهان اختصاص به او دارد و او ربّ العالمین است.
می‏دانیم که در میان افراد بشر گاهی کسی مؤسسه‏ای را بوجود می‏آورد ولی اداره آن را به دیگری واگذار می‏نماید، یا در اداره آن مؤسسه، خودش با دیگران بطور مشترک دست درکار می‏شود. عقیده مشرکین درباره خدا و جهان و در اداره جهان به این شکل بود. قرآن کریم بسختی با آن مبارزه کرد و مکرّر اعلام نمود که برای خدا شریکی نیست نه در خالقیّت و نه در ربوبیّت؛ او به تنهایی، هم پدید آورنده جهان است و هم تدبیر کننده آن؛ ملک و پادشاهی جهان اختصاص به او دارد و او ربّ العالمین است.


مشرکین که می‏پنداشتند ربوبیت جهان بین خدا و غیر خدا تقسیم شده است بر خود لازم نمی‌دانستند که در صدد جلب رضا و خشنودی «اللّه» باشند؛ می‌گفتند می‏توان با قربانیها و پرستشهایی که در برابر بتها انجام می‏دهیم، رضایت «رب» های دیگر را بدست آوریم و نظر موافق آنها را جلب کنیم هر چند مخالف رضای «اللّه» باشد؛ اگر رضایت اینها را کسب کنیم آنها خودشان بنحوی کار را در نزد «اللّه» حل می‏کنند.
مشرکین که می‏پنداشتند ربوبیت جهان بین خدا و غیر خدا تقسیم شده است بر خود لازم نمی‌دانستند که در صدد جلب رضا و خشنودی «اللّه» باشند؛ می‌گفتند می‏توان با قربانیها و پرستشهایی که در برابر بتها انجام می‏دهیم، رضایت «رب»‌های دیگر را بدست آوریم و نظر موافق آنها را جلب کنیم هر چند مخالف رضای «اللّه» باشد؛ اگر رضایت اینها را کسب کنیم آنها خودشان بنحوی کار را در نزد «اللّه» حل می‏کنند.


اگر در میان مسلمانان هم کسی چنین معتقد شود که در کنار دستگاه سلطنت ربوبی، سلطنتی دیگر هم وجود دارد و در مقابل آن دست درکار است، چیزی جز شرک‏ نخواهد بود. <ref>مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهری، ج‏1، ص:258- 254</ref>
اگر در میان مسلمانان هم کسی چنین معتقد شود که در کنار دستگاه سلطنت ربوبی، سلطنتی دیگر هم وجود دارد و در مقابل آن دست درکار است، چیزی جز شرک‏ نخواهد بود. <ref>مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهری، ج‏1، ص:258- 254</ref>
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
نکته مهم دیگری که در بیان شهید مطهری امده است تبیین اصل«اختصاص شفاعت بخداوند و بازگشت همه شفاعتها به حضرت حقتعالی» می‌باشد.
نکته مهم دیگری که در بیان شهید مطهری امده است تبیین اصل«اختصاص شفاعت بخداوند و بازگشت همه شفاعتها به حضرت حقتعالی» می‌باشد.


ایشان نسبت به ایه شریفه قل للّه الشّفاعة جمیعا زمر/ 44«1». «بگو شفاعت، تمامی مخصوص خداست». می‏فرماید:
ایشان نسبت به آیه شریفه قل للّه الشّفاعة جمیعا زمر/ 44«1». «بگو شفاعت، تمامی مخصوص خداست». می‏فرماید:
این آیه در کمال صراحت، شفاعت و وساطت را تأیید می‌کند و در کمال صراحت همه شفاعتها را از خدا و متعلق به خدا می‏داند؛ زیرا خداست که شفیع را، شفیع قرار می‏دهد.  
این آیه در کمال صراحت، شفاعت و وساطت را تأیید می‌کند و در کمال صراحت همه شفاعتها را از خدا و متعلق به خدا می‏داند؛ زیرا خداست که شفیع را، شفیع قرار می‏دهد.  


خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:


=== علامه طباطبائی:‌===
=== علامه طباطبائی:‌===
مراد از مساجد در ایه شریفه مواضع(سبعه) سجود است و صدر ایه بمنزله علت فقره بعدی است. از طرفی کلمه دعاء‌ در فلاتدعوا بمعنای عبادت است بدلیل ایه شریفه:‌ «و قال ربکم ادعونی أستجب لکم إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»: المؤمن 60. که در ان از دعا بعنوان عبادت یاد شده است.  
مراد از مساجد در آیه شریفه مواضع(سبعه) سجود است و صدر آیه بمنزله علت فقره بعدی است. از طرفی کلمه دعاء‌ در فلاتدعوا بمعنای عبادت است بدلیل آیه شریفه:‌ «و قال ربکم ادعونی أستجب لکم إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»: المؤمن 60. که در ان از دعا بعنوان عبادت یاد شده است.  
بنابراین معنای ایه عبارتست از اینکه:‌ احدی غیر الله را عبادت نکنید ،(با خداوند احدی را پرستش نکنید) برای اینکه مواضع سجده تنها مختص به او است. <ref>المیزان ج 20ص 52</ref>
بنابراین معنای آیه عبارتست از اینکه:‌ احدی غیر الله را عبادت نکنید ،(با خداوند احدی را پرستش نکنید) برای اینکه مواضع سجده تنها مختص به او است. <ref>المیزان ج 20ص 52</ref>


=== ایه الله مکارم شیرازی ===
=== آیة‌الله مکارم شیرازی ===
   
   
در اینکه منظور از" مساجد"، در اینجا چیست؟ تفسیرهای گوناگونی ذکر شده (که احتمال نخست ان موافق با ظاهر ایه می‌باشد و ان این است که):
در اینکه منظور از" مساجد"، در اینجا چیست؟ تفسیرهای گوناگونی ذکر شده (که احتمال نخست ان موافق با ظاهر آیه می‌باشد و ان این است که):
...منظور مکان‌هایی است که در آنجا برای خدا سجده می‏شود که مصداق اکمل آن، مسجد الحرام، و مصداق دیگرش سایر مساجد، و مصداق گسترده‏ترش، تمام مکان‌هایی است که انسان در آنجا نماز می‏خواند، و برای خدا سجده می‌کند، و به حکم حدیث معروف پیغمبر ص که فرمود: جعلت لی الارض مسجدا و طهورا
...منظور مکان‌هایی است که در آنجا برای خدا سجده می‏شود که مصداق اکمل آن، مسجد‌الحرام، و مصداق دیگرش سایر مساجد، و مصداق گسترده‏ترش، تمام مکان‌هایی است که انسان در آنجا نماز می‏خواند، و برای خدا سجده می‌کند، و به حکم حدیث معروف پیغمبر ص که فرمود: جعلت لی الارض مسجدا و طهورا
" تمام روی زمین، سجده‏گاه و وسیله طهور (تیمم کردن) برای من قرار داده شده" «1» همه جا را شامل می‏شود.
" تمام روی زمین، سجده‏گاه و وسیله طهور (تیمم کردن) برای من قرار داده شده" «1» همه جا را شامل می‏شود.


خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:
</ref>
</ref>
   
   
ایشان در ادامه به تمسک وهابیت به ایه مذکور در نفی توسل و شفاعت اشاره نموده و می‌نویسد:‌
ایشان در ادامه به تمسک وهابیت به آیه مذکور در نفی توسل و شفاعت اشاره نموده و می‌نویسد:‌
آنها (وهابیت) می‏گویند: مطابق این آیه قرآن دستور می‏دهد نام هیچکس را همراه نام خدا نبرید، و جز او را نخوانید، و شفاعت نطلبید! ولی انصاف این است که این آیه هیچ ارتباطی به مطلب آنها ندارد، بلکه هدف از آن نفی شرک، یعنی چیزی را همردیف خدا در عبادت، یا طلبیدن حاجت، قرار دادن است.
آنها (وهابیت) می‏گویند: مطابق این آیه قرآن دستور می‏دهد نام هیچکس را همراه نام خدا نبرید، و جز او را نخوانید، و شفاعت نطلبید! ولی انصاف این است که این آیه هیچ ارتباطی به مطلب آنها ندارد، بلکه هدف از آن نفی شرک، یعنی چیزی را همردیف خدا در عبادت، یا طلبیدن حاجت، قرار دادن است.


خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
=== فخر رازی ===  
=== فخر رازی ===  


ایشان می‌گوید بر اساس نظریه اکثریت مفسران مراد از مساجد در ایه مذکور مواضع و مکان‌هائی است که برای عبادت الهی بنا گردیده است. و از انجا که مسیحیان و یهودیان در کنیسه و کلیساهای شان مشرکانه خداوند را عبادت می‌نمودند از مسلمانان خواسته شده که در مساجدشان موحدانه او را بپرستند. <ref>مفاتیح الغیب ج 30ص 667</ref>
ایشان می‌گوید بر اساس نظریه اکثریت مفسران مراد از مساجد در آیه مذکور مواضع و مکان‌هائی است که برای عبادت الهی بنا گردیده است. و از آنجا که مسیحیان و یهودیان در کنیسه و کلیساهای شان مشرکانه خداوند را عبادت می‌نمودند از مسلمانان خواسته شده که در مساجدشان موحدانه او را بپرستند. <ref>مفاتیح الغیب ج 30ص 667</ref>
   
   
=== سید قطب ===  
=== سید قطب ===  
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
=== وهبه زحیلی ===  
=== وهبه زحیلی ===  
   
   
ایشان نیز در معنای ایه مذکور می‌نویسد:‌ ایه مذکور عطف به ایه نخست سوره جن (:‌ قل أوحی إلی...)بوده و معنای ایه این است که پیامبر فرمود:‌ بمن وحی شده است که مساجد مختص خداوند است بنابر‌این غیر خداوند را نباید در ان عبادت نمود و نباید کسی را شریک خداوند قرار داد. <ref>تفسیر الوسیط ج 3ص 2757</ref>  
ایشان نیز در معنای آیه مذکور می‌نویسد:‌ آیه مذکور عطف به آیه نخست سوره جن (:‌ قل أوحی إلی...)بوده و معنای آیه این است که پیامبر فرمود:‌ بمن وحی شده است که مساجد مختص خداوند است بنابر‌این غیر خداوند را نباید در ان عبادت نمود و نباید کسی را شریک خداوند قرار داد. <ref>تفسیر الوسیط ج 3ص 2757</ref>  


نتیجه آنکه ایه مذکور و نظائر ان بیانگر نفی شرک در عبادت و ربوبیت بوده و ارتباطی با اعتقاد قائلین به شفاعت اولیای الیه ندارد بدلیل انکه مخاطب این ایات مشرکینی هستند که قائل به ربوبیت بتها بوده و معتقد بودند که با پرستش انها در عرض عبادت خداوند می‌تواننند از طریق راضی کردن انها به خواسته‌های شان نائل گردند.
نتیجه آنکه آیه مذکور و نظائر ان بیانگر نفی شرک در عبادت و ربوبیت بوده و ارتباطی با اعتقاد قائلین به شفاعت اولیای الیه ندارد بدلیل آنکه مخاطب این آیات مشرکینی هستند که قائل به ربوبیت بتها بوده و معتقد بودند که با پرستش آنها در عرض عبادت خداوند می‌تواننند از طریق راضی کردن آنها به خواسته‌های شان نائل گردند.


بدیهی است چنین اعتقادی قطعا باطل بوده و معتقدانش را در ردیف مشرکین قرار خواهد داد. از طرفی معتقدان به شفاعت و توسل، اولیای الهی را انسان‌های مقرب درگاه الهی دانسته و معتقدند که انان مجرای فیض الهی هستند بگونه‌ای که انان بدون اذن الهی قادر به هیچ کاری نخواهند بود. بنابر‌این معتقدان به شفاعت یا توسل به اولیای الهی هیچگاه انان را در عرض خداوند ندانسته بلکه انان را اسباب و مجاری فیض الهی دانسته که خداوند خود انان را در مسیر هدایت انسان‌ها قرار داده است.  
بدیهی است چنین اعتقادی قطعا باطل بوده و معتقدانش را در ردیف مشرکین قرار خواهد داد. از طرفی معتقدان به شفاعت و توسل، اولیای الهی را انسان‌های مقرب درگاه الهی دانسته و معتقدند که آنان مجرای فیض الهی هستند بگونه‌ای که آنان بدون اذن الهی قادر به هیچ کاری نخواهند بود. بنابر‌این معتقدان به شفاعت یا توسل به اولیای الهی هیچگاه آنان را در عرض خداوند ندانسته بلکه آنان را اسباب و مجاری فیض الهی دانسته که خداوند خود آنان را در مسیر هدایت انسان‌ها قرار داده است.  


لازم به ذکر است نکات ذکر شده علاوه بر نفی دیدگاه وهابیت درمساله شفاعت در مسائل مشابه ان نظیر توسل استغاثه انابه و....جاری خواهد بود.  
لازم به ذکر است نکات ذکر شده علاوه بر نفی دیدگاه وهابیت درمساله شفاعت در مسائل مشابه ان نظیر توسل استغاثه انابه و....جاری خواهد بود.  
بدین معنا که در انابه یا استغاثه به اولیای الهی هیچگاه انان مورد عبادت و پرستش قرار نمی گیرند بلکه به انان فقط بعنوان انسان‌های مقربی نگریسته می‌شود که خداوند انان را در مسیر جریان فیض خویش بر بندگان قرار داده است.
بدین معنا که در انابه یا استغاثه به اولیای الهی هیچگاه آنان مورد عبادت و پرستش قرار نمی‌گیرند بلکه به آنان فقط بعنوان انسان‌های مقربی نگریسته می‌شود که خداوند آنان را در مسیر جریان فیض خویش بر بندگان قرار داده است.


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۱۸۹: خط ۱۸۹:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مقالات]]
[[رده:مقاله‌ها]]