۸۵٬۹۴۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'تکفیریها' به 'تکفیریها') |
جز (جایگزینی متن - ' آنها' به ' آنها') |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
ش- معقول نبودن توسل به اولیای الهی در قضاء حوائج: | ش- معقول نبودن توسل به اولیای الهی در قضاء حوائج: | ||
ایشان در نفی مشروعیت توسل به صالحان و درخواست قضای حوائج از آنان میگوید: نیت و اعتقاد متوسل بهنگام توسل این است که فرد مورد توسل | ایشان در نفی مشروعیت توسل به صالحان و درخواست قضای حوائج از آنان میگوید: نیت و اعتقاد متوسل بهنگام توسل این است که فرد مورد توسل آگاهی از حال و خواسته او داشته و قادر بر انجام آنهاست. در اینصورت چنین شخصی قطعا فردی گمراه میباشد. و اما در صورتی که شخص متوسل نیتش این است که فقط خداوند قادر بر قضای حاجت او بوده و آگاهترین فرد بر نیازها و خواستههایش میباشد در اینصورت باید به چنین فردی گفت چرا برغم اذعان به چنین امری متوسل به غیر خداوند شدهای. <ref>مجموعه الفتاوی ج 27ص 71ببعد</ref> | ||
ص- منع تقرب به خداوند از طریق اموات: | ص- منع تقرب به خداوند از طریق اموات: | ||
ابن تیمیه تقرب بخداوند را از طریق اولیای الهی که وفات یافتهاند جائز | ابن تیمیه تقرب بخداوند را از طریق اولیای الهی که وفات یافتهاند جائز نمیداندچون تقرب بخداوند لازم است از طریق تبعیت نمودن از روش و دستورات انبیاءو اولیای الهی صورت گیرد بنابراین دعا خواندن نزد قبور آنان و استغاثه به آنان و طلب دعا از آنان هر چند آنها در قبورشان زنده هستند سبب شرک بخداوند میگردد. مضافا به اینکه مردگان تاثیری در امور زندگان و براوردن حوائج آنها ندارند.<ref>حیات ابن تییمیه ص371-372 محمد ابوزهره</ref> | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
ایشان در نفی این فرضیه میگوید: | ایشان در نفی این فرضیه میگوید: | ||
بدیهى است که مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنى از شئون اوست و ثانى او و در قبال او نیست. مخلوقات خداوند تجلّیات فیّاضیّت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق ازآنجهت که مخلوق است متمّم و مکمّل اعتقاد به توحید است نه ضدّ توحید. پس مرز توحید و شرک وجود داشتن و وجود نداشتن شىء دیگر- هر چند مخلوق خود او- نیست. <ref>مجموعه | بدیهى است که مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنى از شئون اوست و ثانى او و در قبال او نیست. مخلوقات خداوند تجلّیات فیّاضیّت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق ازآنجهت که مخلوق است متمّم و مکمّل اعتقاد به توحید است نه ضدّ توحید. پس مرز توحید و شرک وجود داشتن و وجود نداشتن شىء دیگر- هر چند مخلوق خود او- نیست. <ref>مجموعه آثار شهید مطهری ج 2ص 127</ref> | ||
==== فرضیه دوم: اعتقاد یا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت ==== | ==== فرضیه دوم: اعتقاد یا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت ==== | ||
خط ۲۳۹: | خط ۲۳۹: | ||
== نقدهای دیگر شهید مطهری به دیدگاه وهابیت و گروههای تکفیری در مساله توسل == | == نقدهای دیگر شهید مطهری به دیدگاه وهابیت و گروههای تکفیری در مساله توسل == | ||
علاوه بر نقدهای عالمانهای که از مجموعه | علاوه بر نقدهای عالمانهای که از مجموعه آثار استاد شهید مطهری بیان گردید در مجموعه یادداشتهای ایشان نیز نکات ارزشمندی در نقد به نگرش وهابیت و تکفیریها در مشرک دانستن مسلمانان بدلیل توسل به اولیای الهی وجود دارد که شایسته است مورد ملاحظه قرار گیرد. | ||
ایشان مینویسد: | ایشان مینویسد: | ||
خط ۲۵۳: | خط ۲۵۳: | ||
ایشان در ادامه میگوید: | ایشان در ادامه میگوید: | ||
علت پرستش بت این بوده که بتها را مظهر و جاى حلول و تعلق قواى عالیه مىدانستهاند، همچنان که میان آن قواى عالیه و بعضى از جدولها و شکلها و طلسمها ارتباط قائل بودند و علم طلسمات از همین جا پیدا شده است. آن کسى که بت را مىپرستید در اصل روى این حساب بود که بت را مظهر و محل یعنى مرکز حلول و علاقه و تعلق یکى از قواى عالیه مىدانست، هرچند | علت پرستش بت این بوده که بتها را مظهر و جاى حلول و تعلق قواى عالیه مىدانستهاند، همچنان که میان آن قواى عالیه و بعضى از جدولها و شکلها و طلسمها ارتباط قائل بودند و علم طلسمات از همین جا پیدا شده است. آن کسى که بت را مىپرستید در اصل روى این حساب بود که بت را مظهر و محل یعنى مرکز حلول و علاقه و تعلق یکى از قواى عالیه مىدانست، هرچند درنسلهاى بعد همه اینها فراموش مىشد و به صورت عادتى در مىآمد. | ||
ایشان | ایشان آنگاه منطق قرآن را در توحید ربوبی و نفی ارباب انواع اینگونه بیان میکند: | ||
قرآن که فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* در حقیقت رب النوعها را نفى کرد. همچنین موسى که به فرعون گفت: إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ ارباب انواع را و ربوبیت خود فرعون که خود را رب اعلاى مصریان مىدانست نفى مىکرد. | قرآن که فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* در حقیقت رب النوعها را نفى کرد. همچنین موسى که به فرعون گفت: إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ ارباب انواع را و ربوبیت خود فرعون که خود را رب اعلاى مصریان مىدانست نفى مىکرد. | ||
خط ۲۷۶: | خط ۲۷۶: | ||
به نظر نمىرسد که هیچ عملى فى حد ذاته قطع نظر از اعتقاد به الوهیت، خود عمل عبادت باشد. بلى السجود للَّه و همچنین شاید التضحیة للَّه، اما این دستور شرعى است که براى غیر خدا نباید سجود یا قربانى کرد. مرتکب این کار اگر معتقد به الوهیت آن شىء یا شخص نباشد مشرک نیست، بلکه بدعت و حرامى مرتکب شده است. (این سخن استاد نیز نقد دیگری است بر دیدگاه تکفیریها که نفس توسل و استغاثه و دعا در کنار قبور صالحان را عبادت میدانند. | به نظر نمىرسد که هیچ عملى فى حد ذاته قطع نظر از اعتقاد به الوهیت، خود عمل عبادت باشد. بلى السجود للَّه و همچنین شاید التضحیة للَّه، اما این دستور شرعى است که براى غیر خدا نباید سجود یا قربانى کرد. مرتکب این کار اگر معتقد به الوهیت آن شىء یا شخص نباشد مشرک نیست، بلکه بدعت و حرامى مرتکب شده است. (این سخن استاد نیز نقد دیگری است بر دیدگاه تکفیریها که نفس توسل و استغاثه و دعا در کنار قبور صالحان را عبادت میدانند. | ||
از منظر ایشان عبادت | از منظر ایشان عبادت آنگاه تحقق مییابد که هر یک از این اعمال با اعتقاد به الوهیت مخاطب انجام گیرد در حالی که متوسلان به صالحین هیچگاه به الوهیت آنان قائل نیستند حتی در سجده نمودن در مقابل غیر خدا هم با اینکه نهی شرعی دارد در صورتی که همراه به اعتقاد به الوهیت مخاطب نباشد نمیتوان گفت عبادت محقق شده است بلکه در اینگونه موارد فقط میتوان گفت بدعت یا عمل حرامی محقق شده است.) | ||
6- ایشان در این مساله که اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز الوهیت کجاست؟ مینویسد: | 6- ایشان در این مساله که اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز الوهیت کجاست؟ مینویسد: | ||
بعضىها کارها را تقسیم کردهاند میان خدا و غیر خدا، بعضى کارها را مخصوص خدا دانستهاند، از آن جمله است احیاء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اینها. [از نظر | بعضىها کارها را تقسیم کردهاند میان خدا و غیر خدا، بعضى کارها را مخصوص خدا دانستهاند، از آن جمله است احیاء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اینها. [از نظر آنها] مرز الوهیت این کارهاست، اگر در مقابل کسى نیایش بریم با این اعتقاد، مرز الوهیت را شکستهایم.. | ||
بعضى دیگر مطلق کارهاى فوق الطبیعه را داخل در مرز الوهیت دانستهاند مانند آگاهى از غیب و نهان، مطلق معجزات و خوارق عادات. کارها بر دو قسم است: کارهاى طبیعى که وابسته به علل و اسباب است و کارهاى غیر طبیعى که مافوق علل و اسباب است. | بعضى دیگر مطلق کارهاى فوق الطبیعه را داخل در مرز الوهیت دانستهاند مانند آگاهى از غیب و نهان، مطلق معجزات و خوارق عادات. کارها بر دو قسم است: کارهاى طبیعى که وابسته به علل و اسباب است و کارهاى غیر طبیعى که مافوق علل و اسباب است. | ||
خط ۳۱۰: | خط ۳۱۰: | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
[[رده: | [[رده:مقالهها]] |