۸۶٬۱۸۸
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' بت پرست' به ' بتپرست') |
جز (جایگزینی متن - ' آنها' به ' آنها') |
||
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
==توسل به اولیای الهی == | ==توسل به اولیای الهی == | ||
از مباحث مهمی که سبب افتراق خط و مسیر | از مباحث مهمی که سبب افتراق خط و مسیر جریانهای [[تقریب|تقریبی]] از سائر مسلمانان گردیده است مساله توسل میباشد. | ||
اینان توسل را از مصادیق عبادت غیر الله دانسته و متوسلان به اولیای الهی را در زمره مشرکین قلمداد میکنند. | اینان توسل را از مصادیق عبادت غیر الله دانسته و متوسلان به اولیای الهی را در زمره مشرکین قلمداد میکنند. | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
در تبیین دیدگاه تکفیریها نسبت به مساله توسل لازم است اصول خاص اعتقادی آنان را در این زمینه مورد بررسی قرار دهیم. | در تبیین دیدگاه تکفیریها نسبت به مساله توسل لازم است اصول خاص اعتقادی آنان را در این زمینه مورد بررسی قرار دهیم. | ||
==1- عدم مشروعیت توسل در گفتار | ==1- عدم مشروعیت توسل در گفتار شخصیتها و جریانهای تکفیری:== | ||
=== گفتار ابن تیمیه در زمینه توسل به صالحان === | === گفتار ابن تیمیه در زمینه توسل به صالحان === | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
ج – جواز توسل به دعا و شفاعت پیامبر: | ج – جواز توسل به دعا و شفاعت پیامبر: | ||
بدین معنا که انسان از پیامبر در زمان حیاتش درخواست نماید تا برای او دعا نموده و در قیامت از او شفاعت نماید بعبارت دیگر در اینجا توسل به دعای متوسل شده است نه به ذات متوسل و معنای چنین توسلی آن است که از خداوند | بدین معنا که انسان از پیامبر در زمان حیاتش درخواست نماید تا برای او دعا نموده و در قیامت از او شفاعت نماید بعبارت دیگر در اینجا توسل به دعای متوسل شده است نه به ذات متوسل و معنای چنین توسلی آن است که از خداوند میخواهیم که دعای پیامبر را در حق ما قبول نماید. <ref>همان </ref> | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
ایشان در این زمینه به سیره مسلمانان در توسل به عموی پیامبر در طلب باران استشهاد نموده و میگوید اینکه مسلمانان بعد از وفات پیامبر به شخص آن حضرت متوسل نشده بلکه به سراغ عموی حضرت امدند و از طریق او متوسل شدند بیانگر این است که توسل به پیامبر و | ایشان در این زمینه به سیره مسلمانان در توسل به عموی پیامبر در طلب باران استشهاد نموده و میگوید اینکه مسلمانان بعد از وفات پیامبر به شخص آن حضرت متوسل نشده بلکه به سراغ عموی حضرت امدند و از طریق او متوسل شدند بیانگر این است که توسل به پیامبر و انسانهای صالح بعد از وفاتشان جائز نیست بدین معنا که توسل به دعای پیامبر در زمان حیات آن حضرت مشروع اما برای مشروعیت چنین عملی بعد از مماتش دلیلی وجود ندارد. <ref>همان </ref> | ||
ذ- عدم مشروعیت قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و | ذ- عدم مشروعیت قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهای صالح: | ||
برای این توع از توسل (قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و | برای این توع از توسل (قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهای صالح) هیچگونه دلیل معتبری وجود ندارد.<ref>همان</ref> | ||
ر – عدم جواز طلب حاجت از پیامبر و | ر – عدم جواز طلب حاجت از پیامبر و انسانهای صالح بعد از مرگ و در جوار قبورشان: | ||
ابن تیمیه میگوید: سوال و طلب حاجت از پیامبر بعد از ممات آن حضرت به | ابن تیمیه میگوید: سوال و طلب حاجت از پیامبر بعد از ممات آن حضرت به شکلهای مختلف ممکن است تحقق یابد: | ||
قسم اول: مستقیما از پیامبر در خواست شود که دعای او را مستجاب کند. شکی نیست که چنین روشی مشروع نخواهد بود. | قسم اول: مستقیما از پیامبر در خواست شود که دعای او را مستجاب کند. شکی نیست که چنین روشی مشروع نخواهد بود. | ||
قسم دوم: طلب و خواسته از اولیای الهی بدین گونه باشد که در کنار مزارشان از | قسم دوم: طلب و خواسته از اولیای الهی بدین گونه باشد که در کنار مزارشان از آنها بخواهد که برای او دعا کند چون او را مقرب درگاه الهی میداند. | ||
باید گفت این نوع هم مشروع نیست چون نظیر عملی است که مشرکین نسبت به بتهای خویش اعمال | باید گفت این نوع هم مشروع نیست چون نظیر عملی است که مشرکین نسبت به بتهای خویش اعمال میکردند که «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی».<ref>همان ج 27ص 71</ref> | ||
ایشان در نفی مشروعیت نوع دوم توسل میگوید: هر چند در بین مردم جهت تقرب به سلطان رسم بر این است که به افرادی که نزد او مقرب است متوسل | ایشان در نفی مشروعیت نوع دوم توسل میگوید: هر چند در بین مردم جهت تقرب به سلطان رسم بر این است که به افرادی که نزد او مقرب است متوسل میشوند اما این امر در دین جائز نیست چون همه امور از جمله شفاعت منحصرا در اختبار خداست و همگان در این جهت فاقد اختیار لازم بوده و جز به اذن او شفاعتی انجام ننمیگیرد. بنابراین توسل و رغبت و اصرار بر اجابت دعا لازم است فقط در برابر ذات احدیت صورت گیرد.<ref>همان </ref>. | ||
ز- توسل به اولیای الهی نوعی بدعت در عبادت است: | ز- توسل به اولیای الهی نوعی بدعت در عبادت است: | ||
از جمله دلائل عدم مشروعیت برخی از انواع توسل که بیان گردید این است که از منظر ابن تیمیه دعا همانگونه که در روایات امده است مخ العباده است و عبادات هم توقیفی بوده و شکل اجرای آن مبتنی بر دستوری است که از ناحیه شریعت رسیده است | از جمله دلائل عدم مشروعیت برخی از انواع توسل که بیان گردید این است که از منظر ابن تیمیه دعا همانگونه که در روایات امده است مخ العباده است و عبادات هم توقیفی بوده و شکل اجرای آن مبتنی بر دستوری است که از ناحیه شریعت رسیده است بنابراین نمیتوان از نزد خود عبادتی جعل نمود و عبادات مجعوله از جمله توسل به اولیای الهی در حقیقت نوعی تبعیت از نفس بوده و بدعت شمرده میشود. نکته دیگر اینکه بر اساس دلیلی که ذکر گردید دعا نمودن در مقابل قبور اولیای الهی هم جائز نیست بلکه لازم است دعا فقط در جهت قبله انجام گیرد. <ref>همان</ref> | ||
ش- معقول نبودن توسل به اولیای الهی در قضاء حوائج: | ش- معقول نبودن توسل به اولیای الهی در قضاء حوائج: | ||
ایشان در نفی مشروعیت توسل به صالحان و درخواست قضای حوائج از آنان میگوید: نیت و اعتقاد متوسل بهنگام توسل این است که فرد مورد توسل | ایشان در نفی مشروعیت توسل به صالحان و درخواست قضای حوائج از آنان میگوید: نیت و اعتقاد متوسل بهنگام توسل این است که فرد مورد توسل آگاهی از حال و خواسته او داشته و قادر بر انجام آنهاست. در اینصورت چنین شخصی قطعا فردی گمراه میباشد. و اما در صورتی که شخص متوسل نیتش این است که فقط خداوند قادر بر قضای حاجت او بوده و آگاهترین فرد بر نیازها و خواستههایش میباشد در اینصورت باید به چنین فردی گفت چرا برغم اذعان به چنین امری متوسل به غیر خداوند شدهای. <ref>مجموعه الفتاوی ج 27ص 71ببعد</ref> | ||
ص- منع تقرب به خداوند از طریق اموات: | ص- منع تقرب به خداوند از طریق اموات: | ||
ابن تیمیه تقرب بخداوند را از طریق اولیای الهی که وفات | ابن تیمیه تقرب بخداوند را از طریق اولیای الهی که وفات یافتهاند جائز نمیداندچون تقرب بخداوند لازم است از طریق تبعیت نمودن از روش و دستورات انبیاءو اولیای الهی صورت گیرد بنابراین دعا خواندن نزد قبور آنان و استغاثه به آنان و طلب دعا از آنان هر چند آنها در قبورشان زنده هستند سبب شرک بخداوند میگردد. مضافا به اینکه مردگان تاثیری در امور زندگان و براوردن حوائج آنها ندارند.<ref>حیات ابن تییمیه ص371-372 محمد ابوزهره</ref> | ||
ض-مهدور الدم بودن کسانی که به اموات متوسل | ض-مهدور الدم بودن کسانی که به اموات متوسل میشوند. | ||
ایشان معتقد است کسانی که به مردگان متوسل شده از حریم توحید و اسلام خارج گردیده و کافر و مشرک خواهند بود و قتلشان واجب میباشد.<ref>همان</ref> | ایشان معتقد است کسانی که به مردگان متوسل شده از حریم توحید و اسلام خارج گردیده و کافر و مشرک خواهند بود و قتلشان واجب میباشد.<ref>همان</ref> | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
ب- اجماع مذاهب اسلامی برمرتد و کافر دانستن کسانی است که بهنگام دعا بین خود و خدا افرادی را واسطه قرار میدهند. <ref>همان ص 107:من جعل بینه و بین الله وسائط یدعوهم انه كافر مرتد حلال المال و الدم</ref> | ب- اجماع مذاهب اسلامی برمرتد و کافر دانستن کسانی است که بهنگام دعا بین خود و خدا افرادی را واسطه قرار میدهند. <ref>همان ص 107:من جعل بینه و بین الله وسائط یدعوهم انه كافر مرتد حلال المال و الدم</ref> | ||
ج - کافر ندانستن مشرکین یا شک در کفر | ج - کافر ندانستن مشرکین یا شک در کفر آنها نیز انسان را دروادی کفر قرار میدهد. <ref>همان ص 68-70من لم یكفر المشركین او شك فی كفرهم او صحح مذهبهم كفر ....</ref> | ||
د- توحید دو نوع است توحید ربوبی و توحید الوهی و ملاک در مسلمان بودن توحید عبودی است و توحید عبودی آن است که بهنگام دعا نمودن فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گیرد. <ref>همان ص 110</ref> | د- توحید دو نوع است توحید ربوبی و توحید الوهی و ملاک در مسلمان بودن توحید عبودی است و توحید عبودی آن است که بهنگام دعا نمودن فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گیرد. <ref>همان ص 110</ref> | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
==نقدهای شهید مطهری بر قائلین به عدم مشروعیت توسل == | ==نقدهای شهید مطهری بر قائلین به عدم مشروعیت توسل == | ||
ایشان قبل از نقد دیدگاه وهابیت اموری را در زمینه جایگاه توحید در اسلام و تحریر محل نزاع بین تکفیریها و سائر مسلمانان بیان | ایشان قبل از نقد دیدگاه وهابیت اموری را در زمینه جایگاه توحید در اسلام و تحریر محل نزاع بین تکفیریها و سائر مسلمانان بیان میکند: | ||
==== الف - توحید در ذات و عبادت رکن اولیه دین:==== | ==== الف - توحید در ذات و عبادت رکن اولیه دین:==== | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
پس اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستشاند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروى است نه کبروى. علماى اسلام با بیانات مبسوط و مستدل، نظریّه وهّابیان را رد کردهاند. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى؛ ج3؛ ص71</ref> | پس اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستشاند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروى است نه کبروى. علماى اسلام با بیانات مبسوط و مستدل، نظریّه وهّابیان را رد کردهاند. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى؛ ج3؛ ص71</ref> | ||
==== ج- تبیین شبهه | ==== ج- تبیین شبهه تکفیریها و محل نزاع در مساله توسل:==== | ||
(از منظر اینان) هر نوع توجّه معنوى به غیر خداوند- یعنى توجّهى که از طریق چهره و زبان توجّه کننده و چهره و گوش ظاهرى شخص مورد توجّه نباشد بلکه توجّهکننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل جوید و از او اجابت بخواهد- همه اینها شرک و پرستش غیر خداست، چون عبادت جز اینها چیزى نیست و عبادت غیر خدا به حکم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است. | (از منظر اینان) هر نوع توجّه معنوى به غیر خداوند- یعنى توجّهى که از طریق چهره و زبان توجّه کننده و چهره و گوش ظاهرى شخص مورد توجّه نباشد بلکه توجّهکننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل جوید و از او اجابت بخواهد- همه اینها شرک و پرستش غیر خداست، چون عبادت جز اینها چیزى نیست و عبادت غیر خدا به حکم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
ایشان معتقد است نه تنها ایراد وهابیت به دیدگاه قائلین به مشروعیت توسل بمعنای صحیح آن وارد نیست بلکه خود همین دیدگاه – اندیشه وهابیت و تکفیریها در مساله توسل- از شرک آمیزترین نظریهها میباشد. | ایشان معتقد است نه تنها ایراد وهابیت به دیدگاه قائلین به مشروعیت توسل بمعنای صحیح آن وارد نیست بلکه خود همین دیدگاه – اندیشه وهابیت و تکفیریها در مساله توسل- از شرک آمیزترین نظریهها میباشد. | ||
ایشان در تبیین ادعای مذکور سه نظریه در مرز بین توحید و شرک را مطرح نموده و به نقد و بررسی | ایشان در تبیین ادعای مذکور سه نظریه در مرز بین توحید و شرک را مطرح نموده و به نقد و بررسی آنها میپردازد. | ||
==== فرضیه اول: اعتقاد یا عدم اعتقاد به موجودی غیر خداوند ==== | ==== فرضیه اول: اعتقاد یا عدم اعتقاد به موجودی غیر خداوند ==== | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
ایشان در نفی این فرضیه میگوید: | ایشان در نفی این فرضیه میگوید: | ||
بدیهى است که مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنى از شئون اوست و ثانى او و در قبال او نیست. مخلوقات خداوند تجلّیات فیّاضیّت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق ازآنجهت که مخلوق است متمّم و مکمّل اعتقاد به توحید است نه ضدّ توحید. پس مرز توحید و شرک وجود داشتن و وجود نداشتن شىء دیگر- هر چند مخلوق خود او- نیست. <ref>مجموعه | بدیهى است که مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنى از شئون اوست و ثانى او و در قبال او نیست. مخلوقات خداوند تجلّیات فیّاضیّت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق ازآنجهت که مخلوق است متمّم و مکمّل اعتقاد به توحید است نه ضدّ توحید. پس مرز توحید و شرک وجود داشتن و وجود نداشتن شىء دیگر- هر چند مخلوق خود او- نیست. <ref>مجموعه آثار شهید مطهری ج 2ص 127</ref> | ||
==== فرضیه دوم: اعتقاد یا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت ==== | ==== فرضیه دوم: اعتقاد یا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت ==== | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
آیا اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت، شرک است (شرک در خالقیّت و فاعلیّت)؟ و آیا لازمه توحید افعالى این است که نظام سببى و مسبّبى جهان را انکار کنیم و هر اثرى را مستقیما و بلاواسطه از خدا بدانیم و براى اسباب هیچ نقشى قائل نباشیم؟ مثلا معتقد باشیم که آتش نقشى در سوزانیدن و آب در سیراب کردن و باران در رویانیدن و دوا در بهبود بخشیدن ندارد، خداست که مستقیما مىسوزاند و مستقیما سیراب مىسازد و مستقیما مىرویاند و مستقیما بهبود مىبخشد، بود و نبود این عوامل، یکسان است، چیزى که هست عادت خدا بر این است که کارهاى خود را در حضور این امور انجام دهد. مثلا اگر انسانى عادتش بر این باشد که همیشه در حالى که کلاه بر سر دارد نامه بنویسد، بود و نبود کلاه در نوشتن نامه تأثیرى ندارد ولى نویسنده نامه نمىخواهد با نبود کلاه نامهاى بنویسد. | آیا اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت، شرک است (شرک در خالقیّت و فاعلیّت)؟ و آیا لازمه توحید افعالى این است که نظام سببى و مسبّبى جهان را انکار کنیم و هر اثرى را مستقیما و بلاواسطه از خدا بدانیم و براى اسباب هیچ نقشى قائل نباشیم؟ مثلا معتقد باشیم که آتش نقشى در سوزانیدن و آب در سیراب کردن و باران در رویانیدن و دوا در بهبود بخشیدن ندارد، خداست که مستقیما مىسوزاند و مستقیما سیراب مىسازد و مستقیما مىرویاند و مستقیما بهبود مىبخشد، بود و نبود این عوامل، یکسان است، چیزى که هست عادت خدا بر این است که کارهاى خود را در حضور این امور انجام دهد. مثلا اگر انسانى عادتش بر این باشد که همیشه در حالى که کلاه بر سر دارد نامه بنویسد، بود و نبود کلاه در نوشتن نامه تأثیرى ندارد ولى نویسنده نامه نمىخواهد با نبود کلاه نامهاى بنویسد. | ||
ایشان لازمه چنین نظریهای را تساوی وجود و عدم اسباب در عالم | ایشان لازمه چنین نظریهای را تساوی وجود و عدم اسباب در عالم میداند: | ||
مطابق این نظریّه، بود و نبود امورى که عوامل و اسباب نامیده مىشوند از این قبیل است و اگر غیر از این قائل بشویم، براى خدا شریک بلکه شریکها در فاعلیّت قائل شدهایم (نظریّه اشاعره و جبریّون). | مطابق این نظریّه، بود و نبود امورى که عوامل و اسباب نامیده مىشوند از این قبیل است و اگر غیر از این قائل بشویم، براى خدا شریک بلکه شریکها در فاعلیّت قائل شدهایم (نظریّه اشاعره و جبریّون). | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
باید گفت این سخنان مستلزم نفی توحید افعالی است بدین معنا که مستقل دانستن بندگان در اموری که بظاهر در توانشان است نوعی شرک است چون بر اساس توحید افعالی هیچیک از امور و حرکات در هستی بصورت مستقل صورت ننمیگیرد وهمه | باید گفت این سخنان مستلزم نفی توحید افعالی است بدین معنا که مستقل دانستن بندگان در اموری که بظاهر در توانشان است نوعی شرک است چون بر اساس توحید افعالی هیچیک از امور و حرکات در هستی بصورت مستقل صورت ننمیگیرد وهمه آنها اولا و بالذات مستند به خداوند میباشد. از اینرو قول به استقلال بندگان در انجام برخی امور شرک خواهد بود. | ||
===2- جریان نظام اسباب و مسببات در هستی و توسل یکی از اسباب معنوی:=== | ===2- جریان نظام اسباب و مسببات در هستی و توسل یکی از اسباب معنوی:=== | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۶: | ||
===3- توسل به اولیای الهی بعنوان یکی از اسباب معنوی عین توحید است:=== | ===3- توسل به اولیای الهی بعنوان یکی از اسباب معنوی عین توحید است:=== | ||
ایشان توسل به اولیای الهی را از جمله اسبابی | ایشان توسل به اولیای الهی را از جمله اسبابی میداند که از ناحیه شریعت برای بندگان تشریع گردیده است. از منظر ایشان توسل به اولیای الهی نه تنها شرک نبوده بلکه عین توحید میباشد: | ||
متن گفتار ایشان در این زمینه به شرح ذیل میباشد: | متن گفتار ایشان در این زمینه به شرح ذیل میباشد: | ||
در توسل و استشفاع به اولیاء خدا اول باید تحقیق کرد که به کسى و از کسى باشد که خداوند او را وسیله قرار داده است. قرآن کریم مىفرماید: | در توسل و استشفاع به اولیاء خدا اول باید تحقیق کرد که به کسى و از کسى باشد که خداوند او را وسیله قرار داده است. قرآن کریم مىفرماید: | ||
خط ۲۳۹: | خط ۲۳۹: | ||
== نقدهای دیگر شهید مطهری به دیدگاه وهابیت و گروههای تکفیری در مساله توسل == | == نقدهای دیگر شهید مطهری به دیدگاه وهابیت و گروههای تکفیری در مساله توسل == | ||
علاوه بر نقدهای عالمانهای که از مجموعه | علاوه بر نقدهای عالمانهای که از مجموعه آثار استاد شهید مطهری بیان گردید در مجموعه یادداشتهای ایشان نیز نکات ارزشمندی در نقد به نگرش وهابیت و تکفیریها در مشرک دانستن مسلمانان بدلیل توسل به اولیای الهی وجود دارد که شایسته است مورد ملاحظه قرار گیرد. | ||
ایشان مینویسد: | ایشان مینویسد: | ||
خط ۲۴۵: | خط ۲۴۵: | ||
جواب این بیان این است که درست است که مشرکین عرب قائل به خالقیت بتها نبودند ولى قائل به ربوبیت آنها بودند، یعنى نمىگفتند که بت قادر است معدومى را به وجود آورد ولى آنها را متصرف در کائنات مىدانستند. | جواب این بیان این است که درست است که مشرکین عرب قائل به خالقیت بتها نبودند ولى قائل به ربوبیت آنها بودند، یعنى نمىگفتند که بت قادر است معدومى را به وجود آورد ولى آنها را متصرف در کائنات مىدانستند. | ||
(توضیح: ظاهرا مراد استاد شهید این است که کفار عصر جاهلیت بدلیل | (توضیح: ظاهرا مراد استاد شهید این است که کفار عصر جاهلیت بدلیل آنکه به ربوبیت بتها قائل بودند از منظر قرآن مشرک شمرده میشدند درحالی که متوسل شوندگان به اولیای الهی هیچگاه به ربوبیت آنان قائل نبوده بلکه آنان را واسطه درگاه الهی میدانند و از آنان میخواهند که خواستههایشان را در محضر ربوبی مسئلت نمایند بنابراین مقایسه بین عمل متوسل شوندگان با مشرکین عصر جاهلیت قیاس مع الفارق خواهد بود.) | ||
خط ۲۵۳: | خط ۲۵۳: | ||
ایشان در ادامه میگوید: | ایشان در ادامه میگوید: | ||
علت پرستش بت این بوده که بتها را مظهر و جاى حلول و تعلق قواى عالیه مىدانستهاند، همچنان که میان آن قواى عالیه و بعضى از جدولها و | علت پرستش بت این بوده که بتها را مظهر و جاى حلول و تعلق قواى عالیه مىدانستهاند، همچنان که میان آن قواى عالیه و بعضى از جدولها و شکلها و طلسمها ارتباط قائل بودند و علم طلسمات از همین جا پیدا شده است. آن کسى که بت را مىپرستید در اصل روى این حساب بود که بت را مظهر و محل یعنى مرکز حلول و علاقه و تعلق یکى از قواى عالیه مىدانست، هرچند درنسلهاى بعد همه اینها فراموش مىشد و به صورت عادتى در مىآمد. | ||
ایشان | ایشان آنگاه منطق قرآن را در توحید ربوبی و نفی ارباب انواع اینگونه بیان میکند: | ||
قرآن که فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* در حقیقت رب النوعها را نفى کرد. همچنین موسى که به فرعون گفت: إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ ارباب انواع را و ربوبیت خود فرعون که خود را رب اعلاى مصریان مىدانست نفى مىکرد. | قرآن که فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* در حقیقت رب النوعها را نفى کرد. همچنین موسى که به فرعون گفت: إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ ارباب انواع را و ربوبیت خود فرعون که خود را رب اعلاى مصریان مىدانست نفى مىکرد. | ||
(باید گفت: این سخنان شهید مطهری نیز بیانگر آن است که قیاس بین عمل مشرکین در توسل به بتها با عمل متوسل شوندگان به صالحان متفاوت است بدین معنا که هیچگاه اینان | (باید گفت: این سخنان شهید مطهری نیز بیانگر آن است که قیاس بین عمل مشرکین در توسل به بتها با عمل متوسل شوندگان به صالحان متفاوت است بدین معنا که هیچگاه اینان انسانهای صالحی را که به آنها متوسل میشوند رب خویش ندانسته یا قائل به حلول رب در آنها نمیدانند.) | ||
3- مبارزه قرآن با اندیشه بتپرستی و نفی منطق مشرکین در توسل به بتها: | 3- مبارزه قرآن با اندیشه بتپرستی و نفی منطق مشرکین در توسل به بتها: | ||
خط ۲۶۵: | خط ۲۶۵: | ||
اسلام گفت: وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ.. | اسلام گفت: وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ.. | ||
(مفهوم این سخنان استاد نیز نفی استدلال وهابیت در مشرک دانستن قائلین به توسل به اولیای الهی است بدین معنا که آیه شریفه وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی... در نفی روش و اعتقاد کسانی است که به ارباب انواع معتقد بوده و خدا را منعزل از ربوبیت مىدانستند از اینروا بجای | (مفهوم این سخنان استاد نیز نفی استدلال وهابیت در مشرک دانستن قائلین به توسل به اولیای الهی است بدین معنا که آیه شریفه وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی... در نفی روش و اعتقاد کسانی است که به ارباب انواع معتقد بوده و خدا را منعزل از ربوبیت مىدانستند از اینروا بجای آنکه خداوند را در دعاهایشان مورد خطاب قرار دهند بتها را جهت قضای حوائج خویش میخواندند. بنابراین آیه مذکور در صدد نفی توسل مشروع نیست.) | ||
4- اولیای الهی وسائط جریان فیض: | 4- اولیای الهی وسائط جریان فیض: | ||
خط ۲۷۶: | خط ۲۷۶: | ||
به نظر نمىرسد که هیچ عملى فى حد ذاته قطع نظر از اعتقاد به الوهیت، خود عمل عبادت باشد. بلى السجود للَّه و همچنین شاید التضحیة للَّه، اما این دستور شرعى است که براى غیر خدا نباید سجود یا قربانى کرد. مرتکب این کار اگر معتقد به الوهیت آن شىء یا شخص نباشد مشرک نیست، بلکه بدعت و حرامى مرتکب شده است. (این سخن استاد نیز نقد دیگری است بر دیدگاه تکفیریها که نفس توسل و استغاثه و دعا در کنار قبور صالحان را عبادت میدانند. | به نظر نمىرسد که هیچ عملى فى حد ذاته قطع نظر از اعتقاد به الوهیت، خود عمل عبادت باشد. بلى السجود للَّه و همچنین شاید التضحیة للَّه، اما این دستور شرعى است که براى غیر خدا نباید سجود یا قربانى کرد. مرتکب این کار اگر معتقد به الوهیت آن شىء یا شخص نباشد مشرک نیست، بلکه بدعت و حرامى مرتکب شده است. (این سخن استاد نیز نقد دیگری است بر دیدگاه تکفیریها که نفس توسل و استغاثه و دعا در کنار قبور صالحان را عبادت میدانند. | ||
از منظر ایشان عبادت | از منظر ایشان عبادت آنگاه تحقق مییابد که هر یک از این اعمال با اعتقاد به الوهیت مخاطب انجام گیرد در حالی که متوسلان به صالحین هیچگاه به الوهیت آنان قائل نیستند حتی در سجده نمودن در مقابل غیر خدا هم با اینکه نهی شرعی دارد در صورتی که همراه به اعتقاد به الوهیت مخاطب نباشد نمیتوان گفت عبادت محقق شده است بلکه در اینگونه موارد فقط میتوان گفت بدعت یا عمل حرامی محقق شده است.) | ||
6- ایشان در این مساله که اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز الوهیت کجاست؟ مینویسد: | 6- ایشان در این مساله که اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز الوهیت کجاست؟ مینویسد: | ||
بعضىها کارها را تقسیم کردهاند میان خدا و غیر خدا، بعضى کارها را مخصوص خدا دانستهاند، از آن جمله است احیاء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اینها. [از نظر | بعضىها کارها را تقسیم کردهاند میان خدا و غیر خدا، بعضى کارها را مخصوص خدا دانستهاند، از آن جمله است احیاء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اینها. [از نظر آنها] مرز الوهیت این کارهاست، اگر در مقابل کسى نیایش بریم با این اعتقاد، مرز الوهیت را شکستهایم.. | ||
بعضى دیگر مطلق کارهاى فوق الطبیعه را داخل در مرز الوهیت دانستهاند مانند آگاهى از غیب و نهان، مطلق معجزات و خوارق عادات. کارها بر دو قسم است: کارهاى طبیعى که وابسته به علل و اسباب است و کارهاى غیر طبیعى که مافوق علل و اسباب است. | بعضى دیگر مطلق کارهاى فوق الطبیعه را داخل در مرز الوهیت دانستهاند مانند آگاهى از غیب و نهان، مطلق معجزات و خوارق عادات. کارها بر دو قسم است: کارهاى طبیعى که وابسته به علل و اسباب است و کارهاى غیر طبیعى که مافوق علل و اسباب است. | ||
خط ۲۹۶: | خط ۲۹۶: | ||
8- تقرب- به خداوند متعال از طریق - محبت اولیا تقرب به عمل است که وهابیها نیز وسیله را در آیه(وابتغوا الیه الوسیله) به عمل توجیه مىکنند. مقصود ما از وسیله ذات نیست، محبت اولیا و قبول امامت و مقتدائیت آنهاست. «اتقرب بهم» غیر از این است که «اتقرب الیهم حتى یقرّبونى»<ref>.همان ص 189-193</ref> | 8- تقرب- به خداوند متعال از طریق - محبت اولیا تقرب به عمل است که وهابیها نیز وسیله را در آیه(وابتغوا الیه الوسیله) به عمل توجیه مىکنند. مقصود ما از وسیله ذات نیست، محبت اولیا و قبول امامت و مقتدائیت آنهاست. «اتقرب بهم» غیر از این است که «اتقرب الیهم حتى یقرّبونى»<ref>.همان ص 189-193</ref> | ||
این نکته بسیارمهم در | این نکته بسیارمهم در یادداشتهای استاد بخوبی بیانگر اصالت توحید در توسلات به صالحین است بدین معنا که هدف اصلی زائر در توسل به اولیای الهی جز نزدیک شدن به خداوند امر دیگری نمیباشد. از اینرو لازم است به تمایز و تفاوت بین اتقرب بهم و اتقرب الیهم – در زیارتها- توجه داشت. | ||
9- فرق است میان انقطاع و التجاء قلب و توسل عملى. التجاء و انقطاع قلب باید به حق باشد. نباید از اولیا خیر خواست، بلکه باید حق را به آنها قسم داد و یا از آنها التماس دعا کرد و یا تصدق براى آنها داد و یا زیارت آنها را وسیله نزد حق براى انجام مقاصد قرار داد <ref>.همان</ref>. | 9- فرق است میان انقطاع و التجاء قلب و توسل عملى. التجاء و انقطاع قلب باید به حق باشد. نباید از اولیا خیر خواست، بلکه باید حق را به آنها قسم داد و یا از آنها التماس دعا کرد و یا تصدق براى آنها داد و یا زیارت آنها را وسیله نزد حق براى انجام مقاصد قرار داد <ref>.همان</ref>. | ||
خط ۳۰۵: | خط ۳۰۵: | ||
این نکته استاد نیز تاکید نکته قبل بوده که لازم است زائر بهنگام زیارت بدان توجه داشته باشد. | این نکته استاد نیز تاکید نکته قبل بوده که لازم است زائر بهنگام زیارت بدان توجه داشته باشد. | ||
11- آیا انبیا و اولیا خودشان هدفند یا وسیله؟ آیا معرفت آنها و محبت آنها و تکریم و تعظیم آنها هدف است یا وسیله؟... در اینجا دو عقیده کاملًا متضاد وجود دارد: بعضىها صد درصد محبت و معرفت اولیا را هدف اصلى مىشمارند، اما به نظر ما اسلام آن را به عنوان یک وسیله براى | 11- آیا انبیا و اولیا خودشان هدفند یا وسیله؟ آیا معرفت آنها و محبت آنها و تکریم و تعظیم آنها هدف است یا وسیله؟... در اینجا دو عقیده کاملًا متضاد وجود دارد: بعضىها صد درصد محبت و معرفت اولیا را هدف اصلى مىشمارند، اما به نظر ما اسلام آن را به عنوان یک وسیله براى هدفهاى خود دستور داده است...مجالست با صالحان وسیله است براى تهذیب نفس، تعلّم وسیله است نه هدف، یعنى حتى خود علم مقدمه عمل است.<ref>همان ص 192-193</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
[[رده: | [[رده:مقالهها]] |