همزیستی مذهبی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' آن‌ها' به ' آنها'
جز (جایگزینی متن - 'آزاد منش' به 'آزاد‌منش')
جز (جایگزینی متن - ' آن‌ها' به ' آنها')
خط ۴۲: خط ۴۲:
=آیات دسته سوم: تاکید بر همزیستى با ادیان دیگر=  
=آیات دسته سوم: تاکید بر همزیستى با ادیان دیگر=  
آیات دیگرى در قرآن کریم در مورد بحث و مناظره با اهل کتاب (یهودی‌ها، مسیحی‌ها و زرتشتی‌ها) وارد شده است. این آیات اساس بحث با اینان را بر تعقل و روش منطقى بنیان مى‌نهند. اقناع وجدانى و درونى آنان را هدف مى‌داند آن هم در بهترین و موثرترین راه‌ها بدون این که از تندى و خشونت ناشى از تعصبات دینى چیزى در آن باشد. قرآن مى‌فرماید: «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ <ref>عنکبوت(29): 46.</ref>؛ با اهل کتاب جز با بهترین و موثرترین روش‌ها بحث و مناظره نکنید».<br>
آیات دیگرى در قرآن کریم در مورد بحث و مناظره با اهل کتاب (یهودی‌ها، مسیحی‌ها و زرتشتی‌ها) وارد شده است. این آیات اساس بحث با اینان را بر تعقل و روش منطقى بنیان مى‌نهند. اقناع وجدانى و درونى آنان را هدف مى‌داند آن هم در بهترین و موثرترین راه‌ها بدون این که از تندى و خشونت ناشى از تعصبات دینى چیزى در آن باشد. قرآن مى‌فرماید: «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ <ref>عنکبوت(29): 46.</ref>؛ با اهل کتاب جز با بهترین و موثرترین روش‌ها بحث و مناظره نکنید».<br>
دعوتى که از روشنایى و جذابیت منطقى دور، و با ارعاب و تهدید همراه باشد، اغلب نتیجه‌اى جز شکاف و اختلاف بیشترى نمى‌دهد؛ به همین دلیل اسلام این راه را براى همیشه ترک گفته، و نیز در سنت و روش زندگى پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) رفتار صلح جویانه و برخورد انسانى با غیر مسلمانان کاملا مشهود است. عهدنامه‌اى که پیغمبر اسلام(صلى‌الله‌علیه‌وآله) با نصاراى نجران بسته است، آزادى مذهبى آنان را چنین تضمین مى‌کند «هیچ کشیش یا زاهدى از کلیسا یا حومه اش اخراج نخواهد شد. هیچ گونه تحمیل یا تحقیرى بر آنها نخواهد شد و همچنین اراضى آنها به وسیله لشکریان ما اشغال نخواهد شد. آن‌هایى که درخواست عدالت کنند، به آنها اعطا خواهد شد. نقل شده است هنگامى که نصاراى نجران پیش او آمدند، عبایش را براى آنان فرش کرد و از آنان خواست که روى عبایش بنشینند جابربن عبدالله مى‌گوید: جنازه‌اى را از کنار ما عبور مى‌دادند. پیامبر اسلام براى احترام برخاست ما نیز بر خاستیم؛ آنگاه به حضرت عرض کردیم یا رسول الله مگر این جنازه یک مرد یهودى نبود؟ حضرت فرمود: چرا مگر یهودى انسان نیست. من براى احترام به انسانیت برخاستم.<ref>اسلام و صلح جهانى، ص 250.</ref><br>
دعوتى که از روشنایى و جذابیت منطقى دور، و با ارعاب و تهدید همراه باشد، اغلب نتیجه‌اى جز شکاف و اختلاف بیشترى نمى‌دهد؛ به همین دلیل اسلام این راه را براى همیشه ترک گفته، و نیز در سنت و روش زندگى پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) رفتار صلح جویانه و برخورد انسانى با غیر مسلمانان کاملا مشهود است. عهدنامه‌اى که پیغمبر اسلام(صلى‌الله‌علیه‌وآله) با نصاراى نجران بسته است، آزادى مذهبى آنان را چنین تضمین مى‌کند «هیچ کشیش یا زاهدى از کلیسا یا حومه اش اخراج نخواهد شد. هیچ گونه تحمیل یا تحقیرى بر آنها نخواهد شد و همچنین اراضى آنها به وسیله لشکریان ما اشغال نخواهد شد. آنهایى که درخواست عدالت کنند، به آنها اعطا خواهد شد. نقل شده است هنگامى که نصاراى نجران پیش او آمدند، عبایش را براى آنان فرش کرد و از آنان خواست که روى عبایش بنشینند جابربن عبدالله مى‌گوید: جنازه‌اى را از کنار ما عبور مى‌دادند. پیامبر اسلام براى احترام برخاست ما نیز بر خاستیم؛ آنگاه به حضرت عرض کردیم یا رسول الله مگر این جنازه یک مرد یهودى نبود؟ حضرت فرمود: چرا مگر یهودى انسان نیست. من براى احترام به انسانیت برخاستم.<ref>اسلام و صلح جهانى، ص 250.</ref><br>
=هم‌زیستی مذهبی در سیره خلفاى راشدین=
=هم‌زیستی مذهبی در سیره خلفاى راشدین=
خلفاى راشدین هم به تاسى از پیامبر با غیر مسلمانان برخورد و همزیستى مسالمت‌آمیز داشته‌اند. یکى از این موارد کمک حضرت على(علیه‌السلام) به پیرمرد ناتوان مسیحى است. حضرت على هنگام عبور از رهگذرى پیرمرد افتاده و ناتوانى را دید که دست سوال باز کرده و تکدى مى‌کند. فرمود این پیرمرد کیست؟ گفتند: اى امیر مؤمنان او مسیحى است. على(علیه‌السلام) در حالى که سخت بر آشفته بود، فرمود: از او کار کشیدید و اکنون که پیر و ناتوان شده و کسى براى کارى به او مراجعه نمى‌کند. باید زندگى و معاش او را از بیت‌المال مسلمانان تامین کنید».<ref>وسائل الشیعه، کتاب الجهاد، باب نوزدهم.</ref><br>
خلفاى راشدین هم به تاسى از پیامبر با غیر مسلمانان برخورد و همزیستى مسالمت‌آمیز داشته‌اند. یکى از این موارد کمک حضرت على(علیه‌السلام) به پیرمرد ناتوان مسیحى است. حضرت على هنگام عبور از رهگذرى پیرمرد افتاده و ناتوانى را دید که دست سوال باز کرده و تکدى مى‌کند. فرمود این پیرمرد کیست؟ گفتند: اى امیر مؤمنان او مسیحى است. على(علیه‌السلام) در حالى که سخت بر آشفته بود، فرمود: از او کار کشیدید و اکنون که پیر و ناتوان شده و کسى براى کارى به او مراجعه نمى‌کند. باید زندگى و معاش او را از بیت‌المال مسلمانان تامین کنید».<ref>وسائل الشیعه، کتاب الجهاد، باب نوزدهم.</ref><br>
خط ۶۱: خط ۶۱:
که اشاره به این آیه قرآن مجید نیز دارد که «صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ»<ref>بقره(2): 137.</ref>؛ رنگ آمیزى خدا است که به ما رنگ فطرت ایمان و توحید بخشیده. رنگى خوش تر از ایمان به خدا نیست. ما او را مى‌پرستیم».<br>
که اشاره به این آیه قرآن مجید نیز دارد که «صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ»<ref>بقره(2): 137.</ref>؛ رنگ آمیزى خدا است که به ما رنگ فطرت ایمان و توحید بخشیده. رنگى خوش تر از ایمان به خدا نیست. ما او را مى‌پرستیم».<br>
شیخ ابوسعید ابو الخیر نیز در این دیدگاه با مولانا همفکر و هم عقیده است و اعتقاد دارد که این اختلاف‌ها برخاسته از عدم معرفت و شناخت است. چون هر یک به مقصود و مطلوب خویش برسند، خواهند دانست که حقیقت یکى بیش نیست؛ در نتیجه نزاع‌ها و اختلاف‌ها بین پیران و ادیان و مذاهب مى‌تواند با معرفت به توحید یکى شود «و درین معنا تحقیق نیکو بشنو که چون آن تحقیق تمام ادراک کنى هیچ شبهت نماند که همه پیران و صوفیان حقیقى یکى‌اند که به هیچ صفتى ایشان را دوى نیست و بدانک اتفاق همه ادیان و مذاهب است و به نزدیک عقلا محقق که معبود و مقصود جل و جلاله یکى است و آن حق جل جلاله و تقدست اسماءه است که و احد من کل وجه است که البته دوى را آن‌جا مجال نیست و اگر در رونده‌ها راه اختلافى هست چون به مقصد رسند اختلاف برخاست و همه به وحدت بدل شد که تا هیچ چیز از صفات بشر رونده باقى است هنوز به مقصد نرسیده است و تلون حالت، رونده را در راه پدید آید چون به مطلوب و مقصود رسید از آن همه با وى هیچ نماند و همه وحدت مجرد گردد و از این‌جا است که از مشایخ یکى مى‌گوید که «انا الحق» و دیگرى گوید «سبحانى» و شیخ ما مى‌گوید که «لیس فى الجبة سوى الله».<ref>شفیعى کدکنى، 1366 ش، ج1، ص 48؛ مثنوى معنوى، 1360 ش، دفتر سوم، بیت 1297.</ref><br>
شیخ ابوسعید ابو الخیر نیز در این دیدگاه با مولانا همفکر و هم عقیده است و اعتقاد دارد که این اختلاف‌ها برخاسته از عدم معرفت و شناخت است. چون هر یک به مقصود و مطلوب خویش برسند، خواهند دانست که حقیقت یکى بیش نیست؛ در نتیجه نزاع‌ها و اختلاف‌ها بین پیران و ادیان و مذاهب مى‌تواند با معرفت به توحید یکى شود «و درین معنا تحقیق نیکو بشنو که چون آن تحقیق تمام ادراک کنى هیچ شبهت نماند که همه پیران و صوفیان حقیقى یکى‌اند که به هیچ صفتى ایشان را دوى نیست و بدانک اتفاق همه ادیان و مذاهب است و به نزدیک عقلا محقق که معبود و مقصود جل و جلاله یکى است و آن حق جل جلاله و تقدست اسماءه است که و احد من کل وجه است که البته دوى را آن‌جا مجال نیست و اگر در رونده‌ها راه اختلافى هست چون به مقصد رسند اختلاف برخاست و همه به وحدت بدل شد که تا هیچ چیز از صفات بشر رونده باقى است هنوز به مقصد نرسیده است و تلون حالت، رونده را در راه پدید آید چون به مطلوب و مقصود رسید از آن همه با وى هیچ نماند و همه وحدت مجرد گردد و از این‌جا است که از مشایخ یکى مى‌گوید که «انا الحق» و دیگرى گوید «سبحانى» و شیخ ما مى‌گوید که «لیس فى الجبة سوى الله».<ref>شفیعى کدکنى، 1366 ش، ج1، ص 48؛ مثنوى معنوى، 1360 ش، دفتر سوم، بیت 1297.</ref><br>
عامل دیگرى که مى‌تواند در گفت وگوى ادیان موثر باشد و در گذشته از آن یاد شد، آزادى است. در عرفان مولانا که انسان عین اندیشه و مقام خدایى دارد، هیچ‌کس به هیچ‌وجه حق ندارد به بهانه‌هاى واهى و عناوین گوناگون از آزادى افکار و اندیشه‌هاى او جلوگیرى کند؛ به همین سبب است که مى‌بینى نداى: «در اندیشه گرفت نیست درون عالم آزادى است» سر مى‌دهد و مى‌گوید: انسان خود قید و بندهایى را به نام قراردادهاى اجتماعى یا ناموس قوم و قبیله براى خود مى‌تند و حمایت از آن قراردادهاى ساختگى را وظیفه‌شناسى نام مى‌گذارد و براى اجراى کامل آن‌ها، تعصب و سختگیرى را به کار مى‌گیرد و چون بدین ترتیب نمى‌تواند براى قراردادها یا افکار دیگران احترام قائل شود، ناگهان مى‌بینى موسئى با موسئى در جنگ مى‌شود حال آن‌که تعصب و سختگیرى جز خامى و مایه خون آشامى چیز دیگرى نیست:<br>
عامل دیگرى که مى‌تواند در گفت وگوى ادیان موثر باشد و در گذشته از آن یاد شد، آزادى است. در عرفان مولانا که انسان عین اندیشه و مقام خدایى دارد، هیچ‌کس به هیچ‌وجه حق ندارد به بهانه‌هاى واهى و عناوین گوناگون از آزادى افکار و اندیشه‌هاى او جلوگیرى کند؛ به همین سبب است که مى‌بینى نداى: «در اندیشه گرفت نیست درون عالم آزادى است» سر مى‌دهد و مى‌گوید: انسان خود قید و بندهایى را به نام قراردادهاى اجتماعى یا ناموس قوم و قبیله براى خود مى‌تند و حمایت از آن قراردادهاى ساختگى را وظیفه‌شناسى نام مى‌گذارد و براى اجراى کامل آنها، تعصب و سختگیرى را به کار مى‌گیرد و چون بدین ترتیب نمى‌تواند براى قراردادها یا افکار دیگران احترام قائل شود، ناگهان مى‌بینى موسئى با موسئى در جنگ مى‌شود حال آن‌که تعصب و سختگیرى جز خامى و مایه خون آشامى چیز دیگرى نیست:<br>
سخت‌گیرى و تعصب خامى است*** تاجنینى کار خون آشامى است<br>
سخت‌گیرى و تعصب خامى است*** تاجنینى کار خون آشامى است<br>
به همین دلیل عرفان جنگ هفتادو دو ملت را بیهوده دانسته و آن را نفى مى‌کند. <br>
به همین دلیل عرفان جنگ هفتادو دو ملت را بیهوده دانسته و آن را نفى مى‌کند. <br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۵۶۷

ویرایش