ناصریه (زیدیه): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' آن‌ها' به ' آنها'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' آن‌ها' به ' آنها')
 
خط ۲۰: خط ۲۰:
مکتب کلامی ناصرالحق با دیدگاه‌های امام [[قاسم رسّی]] و امام هادی در آرای اساسی و اعتقادی با هم شباهت داشته است، اما او به طرز جدلی ضد معتزلیان بود. در روش فقهی، امام ناصر اطروش بیش از آن‌که تحت تاثیر مستقیم تعالیم این دو امام باشد، به سنت زیدی کوفی نزدیک‌تر از قاسم رسّی بوده<ref>مادلونگ، ویلفرد، ترجمه سیدمحمد منافیان، مجله طلوع شماره ۱۵، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۰.</ref> و تحت تاثیر [[امامیه]] قرار داشته است. در احکام ارث نظر فقه امامی را پذیرفته و دیدگاه‌های تبعیض‌آمیز [[اهل‌سنت]] درباره ارث که بر خاندان پدری منطبق می‌شود را نپذیرفته است.<ref>مادلونگ، ویلفرد، ترجمه سید محمد منافیان، مجله طلوع شماره ۱۵، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۱.</ref>
مکتب کلامی ناصرالحق با دیدگاه‌های امام [[قاسم رسّی]] و امام هادی در آرای اساسی و اعتقادی با هم شباهت داشته است، اما او به طرز جدلی ضد معتزلیان بود. در روش فقهی، امام ناصر اطروش بیش از آن‌که تحت تاثیر مستقیم تعالیم این دو امام باشد، به سنت زیدی کوفی نزدیک‌تر از قاسم رسّی بوده<ref>مادلونگ، ویلفرد، ترجمه سیدمحمد منافیان، مجله طلوع شماره ۱۵، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۰.</ref> و تحت تاثیر [[امامیه]] قرار داشته است. در احکام ارث نظر فقه امامی را پذیرفته و دیدگاه‌های تبعیض‌آمیز [[اهل‌سنت]] درباره ارث که بر خاندان پدری منطبق می‌شود را نپذیرفته است.<ref>مادلونگ، ویلفرد، ترجمه سید محمد منافیان، مجله طلوع شماره ۱۵، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۱.</ref>
در مسئله طلاق و نیز مسح پا در وضو، مطابق با [[مکتب امامیه]] فتوا می‌داد، تا آن‌جا که برخی او را شیعه اثناعشری دانسته‌اند. روند نزدیکی زیدیه به امامیه در ایران بعد از امام ناصر نیز ادامه یافت، به‌طوری‌ که در اوج اقتدار زیدیه در دیلم و طبرستان و در زمان تسلط [[آل بویه]] بر دارالخلافة بغداد، زیدیه بیش از هر زمان دیگری به امامیه نزدیک شدند.<ref>اکوع اسماعیل بن علی، الزیدیة نشأتها و معتقداتها، دارالفکر، دمشق، ص۲۹.</ref>در این مقطع آنان قول به جواز امامت مفضول را کنار نهادند و درباره صحابه همچون امامیه قضاوت کردند.
در مسئله طلاق و نیز مسح پا در وضو، مطابق با [[مکتب امامیه]] فتوا می‌داد، تا آن‌جا که برخی او را شیعه اثناعشری دانسته‌اند. روند نزدیکی زیدیه به امامیه در ایران بعد از امام ناصر نیز ادامه یافت، به‌طوری‌ که در اوج اقتدار زیدیه در دیلم و طبرستان و در زمان تسلط [[آل بویه]] بر دارالخلافة بغداد، زیدیه بیش از هر زمان دیگری به امامیه نزدیک شدند.<ref>اکوع اسماعیل بن علی، الزیدیة نشأتها و معتقداتها، دارالفکر، دمشق، ص۲۹.</ref>در این مقطع آنان قول به جواز امامت مفضول را کنار نهادند و درباره صحابه همچون امامیه قضاوت کردند.
<ref>محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، تصحیح احمد فهمی محمد، قاهره، ج۱، ص۱۵۶؛</ref> <ref>موسوی نژاد علی، آشنایی با زیدیه، ص۹۰.</ref>در همین دوره مکتب قاسمیه در طبرستان غربی و مبلغان ناصریه در گیلان شرقی و دیلمان مرکزی به تبلیغات گسترده روی آوردند. ناصریه در جستجو و انتخاب فرزندان ناصر‌للحق برای رهبری می‌کوشیدند. به همه رهبران آن‌ها لقب «الناصر» داده شد، اما فقط یکی از فرزندان او به نام حسین بن جعفر الناصر که در هوسم حکومت می‌کرد(۴۷۲-۴۳۲ ق) به عنوان یک امام زیدی شناخته شده است. بعد از آخرین شکست حکومت زیدی در آمل، هوسم مرکز تعلیم و تعلّم ناصریه شد و جعفر‌بن‌محمد الثائر فی الله نوه یکی از برادران الناصر للحق، محلی برای خاندان علوی بنا نهاد. در اوایل، خصومت میان دو مکتب قاسمیه و ناصریه شدید بود، تا آن‌که ابوعبدالله بن الداعی المهدی لدین الله (م ۳۶۰ق) با جدیت به ترویج این عقیده پرداخت که مبانی و آراء هردو مکتب به طور یکسان صحیح و معتبر می‌باشد.<ref>مادلونگ، ویلفرد، ترجمه سیدمحمد منافیان، مجله طلوع شماره ۱۵، ۱۳۸۴ش، ص ۱۸۲-۱۸۱.</ref>
<ref>محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، تصحیح احمد فهمی محمد، قاهره، ج۱، ص۱۵۶؛</ref> <ref>موسوی نژاد علی، آشنایی با زیدیه، ص۹۰.</ref>در همین دوره مکتب قاسمیه در طبرستان غربی و مبلغان ناصریه در گیلان شرقی و دیلمان مرکزی به تبلیغات گسترده روی آوردند. ناصریه در جستجو و انتخاب فرزندان ناصر‌للحق برای رهبری می‌کوشیدند. به همه رهبران آنها لقب «الناصر» داده شد، اما فقط یکی از فرزندان او به نام حسین بن جعفر الناصر که در هوسم حکومت می‌کرد(۴۷۲-۴۳۲ ق) به عنوان یک امام زیدی شناخته شده است. بعد از آخرین شکست حکومت زیدی در آمل، هوسم مرکز تعلیم و تعلّم ناصریه شد و جعفر‌بن‌محمد الثائر فی الله نوه یکی از برادران الناصر للحق، محلی برای خاندان علوی بنا نهاد. در اوایل، خصومت میان دو مکتب قاسمیه و ناصریه شدید بود، تا آن‌که ابوعبدالله بن الداعی المهدی لدین الله (م ۳۶۰ق) با جدیت به ترویج این عقیده پرداخت که مبانی و آراء هردو مکتب به طور یکسان صحیح و معتبر می‌باشد.<ref>مادلونگ، ویلفرد، ترجمه سیدمحمد منافیان، مجله طلوع شماره ۱۵، ۱۳۸۴ش، ص ۱۸۲-۱۸۱.</ref>


== سر انجام ==
== سر انجام ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۰۹۳

ویرایش