ناصرالدین شاه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'جمال الدین' به 'جمالالدین') |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
== سرانجام ناصرالدین شاه == | == سرانجام ناصرالدین شاه == | ||
با فرا رسیدن [[ذیقعده]] 1313 ه. ق ناصرالدین شاه و درباریان خود را برای پنجاهمین سال سلطنت آماده میکردند، اما واقعه قتل او در [[حرم]] [[عبدالعظیم حسنی|حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام)]] تمام تصورات آنها را در هم ریخت. قاتل شاه "[[میرزا رضا كرمانی|میرزا رضا کرمانی]]" بود، که در سال 1307 ه. ق با "[[سید | با فرا رسیدن [[ذیقعده]] 1313 ه. ق ناصرالدین شاه و درباریان خود را برای پنجاهمین سال سلطنت آماده میکردند، اما واقعه قتل او در [[حرم]] [[عبدالعظیم حسنی|حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام)]] تمام تصورات آنها را در هم ریخت. قاتل شاه "[[میرزا رضا كرمانی|میرزا رضا کرمانی]]" بود، که در سال 1307 ه. ق با "[[سید جمالالدین اسدآبادی]]"، آشنا شده بود و سخت تحت تأثیر اندیشه او قرار گرفته بود وی به این طریق وارد فعالیتهای سیاسی میشود و در جریان قیامهای مردمی مثل قیام تنباکو، چندی به زندان افتاده و شکنجه میشود. و سرانجام تصمیم به قتل ناصرالدین شاه میگیرد. | ||
همان روزی که شاه قصد برپایی جشن پنجاه سالگی سلطنت اش را دارد، او را با ضرب یک گلوله از پای در میآورد تا آخرین سال سلطنت او را رقم زند<ref>دانشور، داریوش؛ وقایع دارالخلافه، مشهد، گوتنبرگ، چاپ اول، ج 7، ص 126</ref>. | همان روزی که شاه قصد برپایی جشن پنجاه سالگی سلطنت اش را دارد، او را با ضرب یک گلوله از پای در میآورد تا آخرین سال سلطنت او را رقم زند<ref>دانشور، داریوش؛ وقایع دارالخلافه، مشهد، گوتنبرگ، چاپ اول، ج 7، ص 126</ref>. | ||
نسخهٔ ۱۲ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۰۸
ناصرالدین شاه | |
---|---|
نام کامل | ناصرالدین شاه قاجار |
نامهای دیگر |
|
اطلاعات شخصی | |
روز تولد | ماه صفر 1247.ق |
محل تولد | دهکدهٔ کهنمو، از توابع اسکو، تبریز |
روز درگذشت | ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵ شمسی |
محل درگذشت | شهرری |
دین | اسلام، شیعه |
ناصرالدین شاه قاجار معروف به قبله عالم و سلطان صاحبقران، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران با نزدیک به پنجاه سال پادشاهی بود که سفرهایی به برخی از کشورهای اروپایی و شهرهای ایران داشت و آن را مکتوب نمود. در تربیت ناصرالدین سعی بسیار شد و مسئولیت آموزش برخی از شاهزادهها به میرزا عیسی قائم مقام فراهانی و فرزندش میرزا ابوالقاسم و پس از آن به میرزا تقی خان امیرکبیر واگذار گردید.
خلاصه زندگی ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه در ششم ماه صفر 1247 ه. ق در نزدیکی آذربایجان به دنیا آمد. پدرش "محمدشاه" و مادرش "جهان خانم" معروف به "مهد علیا" میباشد[۱].
وی را برای آموزش و تربیت اولیه نزد "میرزا عیسی، قائم مقام فراهانی" و فرزندش "ابوالقاسم" فرستادند و بعد از آن نیز تربیت او را به "میرزا تقی خان امیرکبیر" واگذار کردند[۲].
ناصرالدین میرزا فرزند کوچک محمدشاه بود. وی به استناد به تاریخ و عملکرد کسانی همچون چنگیزخان و شاه عباس صفوی که فرزندان کوچکترشان را به عنوان ولیعهد معرفی کردند، "ناصرالدین میرزا" را در 5 سالگی به عنوان ولیعهد معرفی کرد.
البته قدرت و نفوذ مهد علیا در این امر نکتهای است که نباید از آن غافل شد. اولین ماموریت خارجی ولیعهد در سال 1253 ه. ق در 7 سالگی به "ایروان" انجام شد. ناصرالدین میرزا سفر رسمی و ملاقات صمیمانهای با امپراطوری روس، "نیکلای اول" داشت[۳].
ناصرالدین میرزا در 14 سالگی، با "گلین خانم،" دختر شاهزاده "احمد علی"، یکی از نوادگان فتحعلی شاه، طی مراسم با شکوهی ازدواج کرد[۴]. البته او به همین ازدواج بسنده نکرد چنانچه حرمسرای ناصری و نفوذ و تاثیر زنان حرمسرای وی، در امور مملکتی، در تاریخ ایران مشهور است.
پادشاهی ناصرالدین شاه
محمدشاه در اواخر تابستان 1264 ه. ق، در تهران درگذشت[۵] و ناصرالدین میرزا، ولیعهد محمدشاه در این زمان در تبریز بود. و تا رسیدن او امور پایتخت توسط مهد علیا مادر وی اداره میشد.
در مدت چند روز بحران و کشمکش میان مدعیان سلطنت و نارضایتی مردمی که ار حکمرانان ظالم به تنگ آمده بودند. سفارتخانههای انگلیس و روس با هماهنگی هم سلطنت شاه 16 ساله را تضمین کردند، سرانجام پادشاه جوان، با کفایت و لیاقت "میرزا تقی خان امیرکبیر"، وارد تهران شد. امیر که بلافاصله، لقب "امیرنظام" یا فرمانده کل قشون را دریافت کرده بود جای "میرزا آغاسی"، صدراعظم منفور محمدشاه را گرفت.
ناصرالدین شاه هنگام جلوس بر تخت شاهی با چند مشکل اساسی روبرو بود. خالی بودن خزانه دولت، شورشها و فتنههای مدعیان سلطنت، شورشهای محلی و قومی، که بخشی از این مشکلات بودند. ناصرالدین شاه که از اوضاع نابسامان معیشتی مردم و نارضایتی آنها بیم داشت به این فکر افتاد که کسی را از میان مردم که به حزونت خلق و خشونت خلق و کیاست طبع و فراست خاطر برجسته باشد را انتخاب کند، و از آن میان "میرزا تقی خان امیرنظام" را متحد و مناسب تر از دیگران دید[۶].
ناصرالدین شاه از احترام و رابطه خالصانه و قصد صدراعظمش در خیر و صلاح او و مملکت اطلاع داشت. حتی میتوان رابطه آنها را، رابطه پدر و فرزندی دانست. مشکلات پیش روی امیرکبیر در ابتدای کار بسیار بود. اختلاف و درگیری بزرگان و شاهزادگان، نابسامانی اوضاع معیشتی مردم موضعگیری "آغاسی" و مخالفت او با امیرکبیر، نیز شورشهای "آصف الدوله" در خراسان و "آقاخان محلاتی" در کرمان که حکایت مشقات امیر در خواباندن این دو شورش و تدبیر مجال جداگانهای میخواهد.
از آغاز سلطنت تا مرگ شاه قاجار، 6 صدراعظم روی کار آمدند که همگی به یکی از دول بیگانه، وابسته بودند. جز امیرکبیر که با سیاست موازنه راه نفوذ آنها را مسدود میکرد. صدراعظم بعدی "میرزا آقاخان نوری" بود. او یکی از کسانی است که نگرش شاه را نسبت به صدراعظم لایق خود تغییر داد حتی یکی از شروطش برای وزارت، قتل امیرکبیر بود. بالاخره نیز با بدگوئیها و دسیسه چینیهای او و مهد علیا "مادرشاه" و دیگر درباریان که بعلت فساد و بی لیاقتی توسط امیر برکنار شده و راه نفوذ و منافعشان مسدود گشته بود، شاه را مجبور کردند تا نسنجیده ترین تصمیم تاریخ را بگیرد و اول وی را عزل نموده و سرانجام نیز حکم به قتل وی بدهد[۷].
اصلاحات دوره ناصری
در دوران قاجار خاصه دوره ناصری، با تلف شدن فرصتها برای پیشرفت کشور، شیوع رشوه و بی برنامگی، ضعف در اداره امور و گماشتن افراد نالایق بر پستهای حساس و کلیدی، اوضاع وخیم اقتصادی، نفوذ شوم استعمار و استبداد و بها ندادن به دانش و صنعت، همگی ایران را به سراشیب سقوط کشانده بود. اما با پشتکار و عشق و علاقه خاص امیرکبیر به ایران و اقدامات دلسوزانه او، اقدامات اصلاحی با روندی پرشتاب و موثر پی گرفته شد.
از جمله این اقدامات مبارزه با فساد درباریان و کوتاه کردن دست آنها از امور مملکتی، نظاممند کردن سازمانهای حکومتی، اجرای قانون، نوسازی نیروی نظامی، اصلاح نیروی قضایی حمایت از اقتصاد و تولیدات داخلی با احداث کارخانههای مختلف، چاپ و نشر کتاب و روزنامه، فراهم آوردن زمینه مناسب برای مترجمان و نویسندگان، مخالفت با نفوذ و حق کاپیتولاسیون روسیه و انگلیس میباشد که همگی به دست توانمند امیرکبیر در این دوره آغاز شد، و یکی از پرشکوهترین دورههای تاریخ ایران رقم زد[۸].
ناصرالدین شاه خود نیز با مسافرتهای متعدد به فرنگ (اروپا) و آگاهی یافتن از شیوه مملکت داری و حاکم بودن قوانین در کشورهای غربی در صدد اصلاحاتی چند برآمد. او در یافته بود که تمرکز قدرت در دست یک نفر به نام صدراعظم کار چندان اصولی نیست، بنابراین برای جلوگیری از قدرت یابی صدراعظم و یا ادعای پادشاهی او به تقلید از اروپاییان در سال 1275 ه. ق کابینهای متشکل از 6 نفر تشکیل داد تا کارها بین آنان تقسیم شود. تشکیل «مجلس شورای دولتی» با چهار عضو از اقدامات دیگر وی بود که خود «رئیس دولت» یا «کابینه» را که جمعاً 11 نفر عضو داشت را به عهده داشت.
اگر چه این اقدامات چندان نتیجهای نداد و بار دیگر همچون گذشته به انتصاب صدراعظم اقدام کرد ولی علاقه به پیشرفت در ناصرالدین شاه دیده میشد، اما روحیه مستبدانه و خودپسندی و بیم از آگاهی مردم از یک سو، و نابسامانی اوضاع کشور و نفوذ روز افزون روس و انگلیس مانع جدی بر سر اصلاحات بود[۹].
سفر به فرنگ
آگاهی ناصرالدین شاه از جوامع اروپایی و مطالعه سفرنامهها و کتابهای مربوط به آن دیار، اشتیاق او را برای سفر به ممالک غربی برانگیخت. سفرهای پر هزینه و نه چندان سودمند که برای تامین هزینه آنها گاه مجبور به دادن امتیاز از دول بیگانه و گاه گرفتن وام از خود آنان میشد.
سفرهای او از سال 1287 ه. ق، با زیارت عتبات عالیات، کربلا، نجف و کاظمین شروع شد. دومین سفر او در سال 1290 ه. ق در بیست و ششمین سال سلطنت وی روی داد، این سفر به صورت رسمی، به دعوت "امپراطور اتریش" برای بازدید از نمایشگاه «وینه» صورت گرفت. که با کشتی از بندر انزلی به قفقاز، روسیه، آلمان، بلژیک، انگلیس، فرانسه رفته و از آنجا نیز به سوئیس و ایتالیا و عثمانی عزیمت نمود. سفر دوم به طور غیر رسمی و تنها برای سیر سیاحت و دیدار از مظاهر تمدن غرب و پیشرفت صنایع و تکنولوژی در اروپا بود. سفر سوم و آخرین سفر او با همراهی "امین السلطان" به انگلیس بود[۱۰].
روابط خارجی
از ابتدای سلسله قاجار تا حکومت ناصرالدین شاه بیشتر روابط خارجی با دو کشور روس و انگلیس بود. اما در دوره ناصری با سفرهای او و علاقه به پیاده کردن تکنولوژی و عوامل پیشرفت آنها در کشور، این ارتباطات گسترش یافت. امیرکبیر نیز برای اعزام دانشجو و گسترش کشتیرانی و تاسیس «دارالفنون» و ایجاد پست و .... دست به برقراری روابط با کشورهایی همچون فرانسه، آمریکا، اتریش و آلمان دست زد[۱۱].
امتیازات به بیگانگان
امتیازات و قراردادهای این دوره از تاسف آورترین و غم انگیزترین امتیازات واگذار شده به بیگانگان است که فهرست وار به آن اشاره میکنیم:
- "هرات"(معاهده پاریس) طبق این معاهده ایران متعهد میشود ضمن تخلیه هرات، استقلال «افغانستان» را به رسمیت بشناسد.
- "رویتر"، که به موجب آن، امتیاز استخراج معادن و درآمد جنگلهای ایران به مدت 70 سال به انگلیس داده شد.
- امتیاز توتون و تنباکو که به مدت 50 سال به "جرالد تالبوت" انگلیسی داده شد که ضمن برپایی اعتراضات مردمی سلطنت ناصرالدین شاه نیز متزلزل شد.
- امتیاز ایجاد راه شوسه "اهواز به تهران" که به انگلیس داده شد.
- امتیاز تاسیس "بانک استقراضی" که به روس داده شد[۱۲].
روحانیت و ناصرالدین شاه
با افزایش ناکارآمدی اقتصادی و سیاسی در دوره ناصری و گسترش نارضایتیهای عامه مردم، علما بیشتر، در اندیشه اصلاحات و محدود کردن استبداد و استعمار افتادند. و این باعث برخوردهای مستقیم میان علما و حکومت در این دوره شد. یکی از رهبران مبارز این دوران "ملاعلی کنی" بود که نقش موثری در رهبری افکار عمومی و قیامهای مردمی علیه دولت داشت. ملاعلی کنی در جریان نهضت تنباکو با نوشتن نامه برای شخص شاه و در دست گرفتن رهبری مردم، باعث لغو این امتیاز و حتی عزل "سپهسالار" نماینده ایرانی طرف قرارداد شد و در جریان احداث «فراموشخانه» توسط "ملکم خان" نیز تلاش بسیاری کرده و باعث تعطیلی آن شد.
"ملاهادی سبزوار" حکیم فرزانه و فیلسوف دوره ناصری است، او با مناعت طبع و بلند نظری بسیار، از قدرت و حاکمیت فاصله میگرفت و به توجهات ناصرالدین شاه و کمکهای مالی او که برای جلب حمایت و پشتیبانی این روحانی وارسته، انجام میشد، توجهی نمیکرد[۱۳].
سرانجام ناصرالدین شاه
با فرا رسیدن ذیقعده 1313 ه. ق ناصرالدین شاه و درباریان خود را برای پنجاهمین سال سلطنت آماده میکردند، اما واقعه قتل او در حرم حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) تمام تصورات آنها را در هم ریخت. قاتل شاه "میرزا رضا کرمانی" بود، که در سال 1307 ه. ق با "سید جمالالدین اسدآبادی"، آشنا شده بود و سخت تحت تأثیر اندیشه او قرار گرفته بود وی به این طریق وارد فعالیتهای سیاسی میشود و در جریان قیامهای مردمی مثل قیام تنباکو، چندی به زندان افتاده و شکنجه میشود. و سرانجام تصمیم به قتل ناصرالدین شاه میگیرد. همان روزی که شاه قصد برپایی جشن پنجاه سالگی سلطنت اش را دارد، او را با ضرب یک گلوله از پای در میآورد تا آخرین سال سلطنت او را رقم زند[۱۴].
پانویس
- ↑ سپهر، لسان الملك؛ ناسخ التواریخ، تهران، اسلامیه، 53، ص 965
- ↑ امانت، عباس، قبله عالم ناصرالدین شاه، تهران، مهرگان، ص 83
- ↑ پیرنیا، مشیر الدوله، تاریخ ایران از اغاز تا انقراض قاجاریه، تهران، خیام، بی تا، ص 570
- ↑ روضة الصفا، همان، ص 8313
- ↑ هدایت، رضاقلی خان؛ روضة اصفا، بی جا، مكزی، 1339 ه. ق، ص 8176
- ↑ ناسخ التواریخ، پیشین، ص 965
- ↑ آدمیت، فریدون، امیركبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1363، ص 257
- ↑ آدمیت، فریدون، پیشین، ص 344
- ↑ ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه، تهران، غزل، بی تا، ص 141
- ↑ ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه، تهران، غزل، بی تا، ص 141
- ↑ مهدوی، عبدالرضا؛ تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیركبیر، ص 75
- ↑ شمیم، پیشین، ص 175
- ↑ شمیم، پیشین، ص 175
- ↑ دانشور، داریوش؛ وقایع دارالخلافه، مشهد، گوتنبرگ، چاپ اول، ج 7، ص 126