انسان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ ژوئن ۲۰۲۳
خط ۸۵: خط ۸۵:
اما فصل ممیّز انسان در فرهنگ قرآن، ناشی از «تألّه» او، یعنی خداخواهی مسبوق به خداشناسی وی، و ذوب او در جریان اِلهیّت است، بنابراین بر خلاف تعریف منطقی، تمایز انسان از دیگر جانداران در سخن گویی ظاهری او خلاصه نمی‌شود، زیرا وجود آدمی در دو قلمرو عقل نظری و عقل عملی گسترده و همه گزارش‌ها و گرایش‌های او رو به خداست و چیزی جز حقیقت نامحدود و هستی محض و کمال بحث، یعنی ذات اقدس ربوبی جلّ وعلا اضطراب او را فرو نمی‌نشاند و از هر کس که رشته امید ببرد، از آفریدگار خود ناامید نمی‌گردد.
اما فصل ممیّز انسان در فرهنگ قرآن، ناشی از «تألّه» او، یعنی خداخواهی مسبوق به خداشناسی وی، و ذوب او در جریان اِلهیّت است، بنابراین بر خلاف تعریف منطقی، تمایز انسان از دیگر جانداران در سخن گویی ظاهری او خلاصه نمی‌شود، زیرا وجود آدمی در دو قلمرو عقل نظری و عقل عملی گسترده و همه گزارش‌ها و گرایش‌های او رو به خداست و چیزی جز حقیقت نامحدود و هستی محض و کمال بحث، یعنی ذات اقدس ربوبی جلّ وعلا اضطراب او را فرو نمی‌نشاند و از هر کس که رشته امید ببرد، از آفریدگار خود ناامید نمی‌گردد.


از قرآن کریم چنین استنباط می‌شود که خدای انسان آفرین، آدمی را فطرتاً حی متألّه آفریده است و چون این ساختار ملکوتی، مشتمل بر بهترین ماده و زیباترین صورت است، نه بدون جایگزین تغییر می‌یابد تا به امحا و نابودی منتهی شود و نه با جایگزین متفاوت می‌شود، تا سخن از تبدیل به میان آید: (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ)<ref> سوره روم، آیه 30.</ref> و چون تغییر با جایگزین، یعنی تبدیل فطرت، صریحاً نفی شده است، تغییر بی جایگزین، یعنی اِمحا و نابودی فطرت، به اولویت قطعی منتفی است.
از قرآن کریم چنین استنباط می‌شود که خدای انسان آفرین، آدمی را فطرتاً حی متألّه آفریده است و چون این ساختار ملکوتی، مشتمل بر بهترین ماده و زیباترین صورت است، نه بدون جایگزین تغییر می‌یابد تا به امحا و نابودی منتهی شود و نه با جایگزین متفاوت می‌شود، تا سخن از تبدیل به میان آید: {{متن قرآن |فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ |سوره = روم |آیه = 30 }} و چون تغییر با جایگزین، یعنی تبدیل فطرت، صریحاً نفی شده است، تغییر بی جایگزین، یعنی اِمحا و نابودی فطرت، به اولویت قطعی منتفی است.
البته چون تألّه و ذوب شدن در خدا در نهاد و نهان انسان تعبیه شده، حقیقت وی نیز بیش از یک چیز نیست، پس «حیات» و «تألّه» چنان در هم تنیده است که واقعیت حیات انسان، چیزی جز تألّه و دلباختگی به جمال و جلال الهی نیست و هر گونه غبار غیریت پذیری ([[کفر]] در [[توحید]]، [[نبوت]]، [[معاد]] و...)، با غیرت خداخواهی او منافات دارد، زیرا اعتقاد سَره و ایمان ناب، تاب هیچ گونه شرک و تعدّد طلبی را ندارد؛ به گونه‌ای که اندک گزارشی از غیر خدا و ذرّه‌ای گرایش به سوی غیر او، مایه پژمردگی روح با طراوت توحیدی و افسردگی جان با نشاط یگانه جویی ویکتا‌پرستی است.
البته چون تألّه و ذوب شدن در خدا در نهاد و نهان انسان تعبیه شده، حقیقت وی نیز بیش از یک چیز نیست، پس «حیات» و «تألّه» چنان در هم تنیده است که واقعیت حیات انسان، چیزی جز تألّه و دلباختگی به جمال و جلال الهی نیست و هر گونه غبار غیریت پذیری ([[کفر]] در [[توحید]]، [[نبوت]]، [[معاد]] و...)، با غیرت خداخواهی او منافات دارد، زیرا اعتقاد سَره و ایمان ناب، تاب هیچ گونه شرک و تعدّد طلبی را ندارد؛ به گونه‌ای که اندک گزارشی از غیر خدا و ذرّه‌ای گرایش به سوی غیر او، مایه پژمردگی روح با طراوت توحیدی و افسردگی جان با نشاط یگانه جویی ویکتا‌پرستی است.


confirmed، مدیران
۳۳٬۱۲۹

ویرایش