confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
(←نقد) |
|||
خط ۲۲۲: | خط ۲۲۲: | ||
قطعا در مورد اطاعت می توان حکم نمود که اطاعت عالم از جاهل، اطاعت مهدی از ضالّ، اطاعت محسن از مسیء، اطاعت رسول و ولی الله از عوام واطاعت نمایندگان آنان از عموم مردم قبیح و خلاف عقل است. | قطعا در مورد اطاعت می توان حکم نمود که اطاعت عالم از جاهل، اطاعت مهدی از ضالّ، اطاعت محسن از مسیء، اطاعت رسول و ولی الله از عوام واطاعت نمایندگان آنان از عموم مردم قبیح و خلاف عقل است. | ||
== اولیالامر از دیدگاه شیعه == | == اولیالامر از دیدگاه شیعه == | ||
از نظر دانشمندان شیعه مصداق اولیالامر تنها کسانی هستند که از عصمت برخوردارند و این مورد اتفاق است که مصداق کامل و جامع آن تنها ائمه | از نظر دانشمندان شیعه مصداق اولیالامر تنها کسانی هستند که از عصمت برخوردارند و این مورد اتفاق است که مصداق کامل و جامع آن تنها ائمه هستند: | ||
اما امامیّه از امام باقر و صادق (علیهما السلام) روایت کردهاند که مقصود از اولیالامر امامان از آل محمد هستند که خداوند اطاعت از آنان را به طور مطلق واجب کرده است، همانطور که اطاعت از خود و رسولش را به طور مطلق واجب کرده است و جایز نیست خداوند اطاعت از کسی را به طور مطلق واجب کند مگر این که عصمت او ثابت شده باشد و خداوند میداند که باطن و ظاهر آن شخص یکسان و از اشتباه در امان است و به کار زشت فرمان نمیدهد، و چنین چیزی در امیران و علمایی جز امامان از آل محمد حاصل نمیشود. خداوند برتر از آن است که دستور به اطاعت از کسی بدهد که نافرمانی میکند یا به تسلیم در برابر کسی فرمان بدهد که رفتار و گفتار آنان یکسان نیست؛ زیرا از نظر عقلی محال است آنان که رفتار و گفتارشان یکسان نیست مورد اطاعت واقع شوند، همانطور که از نظر عقلی محال است که امرونهی در شیء واحد و از جهت واحد جمع شود. اولیالامر از دیگران برترند، چنان که رسول خدا از اولیالامر و بقیه خلق برتر است. به همین دلیل خداوند اطاعت از اولیالامر را در ردیف اطاعت از رسول و اطاعت از رسول را در ردیف اطاعت از خودش قرار داده است و چنین برتری نسبت به خلق تنها امامان از آل محمد است که عصمت و امامت آنان ثابت شده و امت اسلامی بر بلندی جایگاه و عدالت آنان اتفاقنظر دارند<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۶۴، بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۸۴</ref>. <ref>برگرفته از کتاب آیات ولایت قرآن جلد۵</ref>. | |||
# حدیث جابر بن عبداللّه انصارى: چون خداوند عزّوجل بر پیامبرش محمّد(صلیالله علیه وآله وسلّم) آیه «اى کسانى که ایمان آورده اید از خدا و رسول و اولوالامر خویش فرمان برید» را نازل فرمود، عرض کردم: یا رسول اللّه! ما خدا و رسول را شناخته ایم، اولوالامرى که خداوند فرمانبرى از ایشان را در کنار فرمانبرى از شما آورده کیانند؟ پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: اى جابر! آنها جانشینان من و امامان مسلمانان پس از من هستند. نخستین ایشان على بن ابى طالب است وسپس حسن وحسین و پس از او على بن الحسین و سپس محمّد بن على که در تورات به «باقر» شهرت دارد و تو اى جابر او را درک خواهى کرد، هر گاه او را دیدى سلام مرا به او برسان، سپس صادق جعفر بن محمّد سپس موسى بن جعفر، سپس على بن موسى، سپس محمّد بن على، سپس على بن محمّد، سپس حسن بن على، سپس همنام و هم کنیه من حجّت خدا در زمین و باقیمانده او در میان بندگانش، فرزند حسن بن على خواهد بود، همان که خداوندِ والانام به دست او خاور و باختر زمین را بگشاید و همان که از دیدگان شیعیان و اولیایش پنهان خواهد شد و در آن زمان جز کسى که خداوند دلش را براى ایمان خالص کرده کسى در اعتقاد به امامت او پایدار نخواهد ماند. <ref>کمال الدین، ص ۲۵۳، ح ۳؛ المناقب لابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۲۸۲؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص ۱۴۱؛ کفایة الأثر، ص ۵۳.</ref> | |||
اما امامیّه از امام باقر و صادق (علیهما السلام) روایت کردهاند که مقصود از اولیالامر امامان از آل محمد هستند که خداوند اطاعت از آنان را به طور مطلق واجب کرده است، همانطور که اطاعت از خود و رسولش را به طور مطلق واجب کرده است و جایز نیست خداوند اطاعت از کسی را به طور مطلق واجب کند مگر این که عصمت او ثابت شده باشد و خداوند میداند که باطن و ظاهر آن شخص یکسان و از اشتباه در امان است و به کار زشت فرمان نمیدهد، و چنین چیزی در امیران و علمایی جز امامان از آل محمد حاصل نمیشود. خداوند برتر از آن است که دستور به اطاعت از کسی بدهد که نافرمانی میکند یا به تسلیم در برابر کسی فرمان بدهد که رفتار و گفتار آنان یکسان نیست؛ زیرا از نظر عقلی محال است آنان که رفتار و گفتارشان یکسان نیست مورد اطاعت واقع شوند، همانطور که از نظر عقلی محال است که امرونهی در شیء واحد و از جهت واحد جمع شود. اولیالامر از دیگران برترند، چنان که رسول خدا از اولیالامر و بقیه خلق برتر است. به همین دلیل خداوند اطاعت از اولیالامر را در ردیف اطاعت از رسول و اطاعت از رسول را در ردیف اطاعت از خودش قرار داده است و چنین برتری نسبت به خلق تنها امامان از آل محمد است که عصمت و امامت آنان ثابت شده و امت اسلامی بر بلندی جایگاه و عدالت آنان اتفاقنظر دارند. <ref>برگرفته از کتاب آیات ولایت قرآن جلد۵</ref> | # جندل بن جنادة بن جبیر یهودى بر پیامبر خدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) وارد شد و در حدیثى طولانى گفت: یا رسول اللّه! از جانشینان پس از خود مرا آگاه کن تا بدیشان توسّل جویم. پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: جانشینان من دوازده تن هستند. جندل گفت: در تورات این گونه آنها را یافته ایم. او گفت: یا رسول اللّه! آنها را براى من نام ببر. پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: نخستین آنها سرور اوصیا پدر امامان على است، سپس دو فرزند او حسن و حسین، پس بدیشان توسّل جوى و نادانىِ نادانان تو را نفریبد، پس هر گاه على بن الحسین زین العابدین زاده شود خداوند عمر تو بگیرد و آخرین توشه تو از دنیا جرعه اى شیر است که آن را مى آشامى. جندل گفت: ما در تورات و کتب انبیا ایلیا و شبر و شبیر دیده ایم، پس اینها اسامى على، حسن و حسین هستند. پس از حسین چه کسانى هستند و نام آنها چیست؟ پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: چون دوران حسین سپرى شود فرزند او على امام است که به زین العابدین ملقّب است، پس از او پسرش محمّد مى آید که به باقر ملقّب است و پس از او پسرش جعفر که صادق خوانده مى شود، پس از او پسرش موسى است که کاظم خوانده مى شود، پس از او پسرش على است که رضا خوانده مى شود، پس از او پسرش محمّد است که تقى و زکىّ خوانده مى شود و پس از او پسرش على است که نقى و هادى خوانده مى شود و پس از او پسرش حسن است که عسکرى خوانده مى شود و پس از او پسرش محمّد است که مهدى خوانده مى شود و قائم و حجّت است و غایب مى شود و سپس خروج مى کند، پس هر گاه خروج کند زمین را از عدل و داد بیاکند چنان که از ظلم و ستم آکنده است، خوشا به حال صابران در دوران غیبت او و خوشا به حال کسانى که دل به محبّت آنها بسته اند، اینها همان کسانى هستند که خداوند آنها را در کتابش توصیف کرده و فرموده است: «هدایت است براى پرهیزگاران، کسانى که به غیب ایمان دارند»، سپس فرموده است: «ایشان حزب خدایند، هان، حزب خدا، همان رستگارانند»<ref>ینابیع المودّة، ج ۳، ص ۲۸۳، ح ۲</ref>. | ||
# ابن عبّاس: یک یهودى نزد پیامبر خدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) آمد که نعثل خوانده مى شد. او به پیامبر گفت: اى محمّد! مى خواهم پیرامون امورى از تو پرسش کنم که در سینه من خلجان دارد تا آن که گفت مرا از جانشینت آگاه کن که او کیست؟ زیرا پیامبرى نیست مگر آن که جانشینى دارد و پیامبر ما موسى بن عمران یوشع بن نون را جانشین خود قرار داد. پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: آرى، جانشین و خلیفه پس از من على بن ابى طالب(ع) است و پس از او دو نوه من حسن و سپس حسین و نُه تن از پشت حسین خواهند بود که امامانى نیک اند. او گفت: اى محمّد! آنها را براى من نام ببر. پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: آرى، آن گاه که حسین راه خود را سپرد پس از او على خواهد آمد و هر گاه على رفت پس از او محمّد خواهد آمد و هر گاه محمّد رفت پس از او جعفر مى آید و هر گاه جعفر رفت پس او موسى خواهد آمد و هر گاه موسى رفت پس از او على مى آید و هر گاه على رفت پسرش محمّد بیاید و پس از او پسرش على و سپس پسرش حسن و پس از او حجة بن الحسن. اینها دوازده امام هستند به شمار نقیبان بنى اسرائیل. او گفت: جایگاه آنها در بهشت کجاست؟ پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: با من و هم منزلت با من هستند<ref>فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۳۳، ح ۴۳۱</ref>. | |||
# نضر بن سوید به نقل از عمرو بن ابى مقدام: روز عرفه حضرت صادق(ع)را در موقف دیدم که با رساترین صدا ندا در مى داد: اى مردم! پیامبر خدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) امام بود و سپس على بن ابى طالب و سپس حسن و سپس حسین و سپس على بن الحسین و سپس محمّد بن على و سپس «هه». او این ندا را سه بار: روبرو و سمت راست و چپ و پشت سرش به دوازده صدا ندا کرد. | |||
# عمرو گفت: چون به منى آمدم از عربى دانان پیرامون واژه «هَه» پرسش کردم. آنها گفتند: «هه» گویش بنى فلان است: (به مفهوم) من، پس از من بپرسید. | |||
# او مى گوید: از عربى دانان دیگر پرسیدم. آنها نیز همین را گفتند<ref>الکافی، ج ۴، ص ۴۶۶، ح ۱۰.</ref>. | |||
# | |||
== پانویس == | == پانویس == |