اثنی عشریه: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۷ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[حسین بن علی' به '[[حسین بن علی (سید الشهدا) ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:
4- سیره رسول‌اکرم صلی‌الله‌علیه و آله در زمان حیات خود بر  تعیین جانشین در موارد غیبت خود از [[مدینه]] بود، بنابراین، چگونه می‏‌شود آن حضرت برای بعد از خود جانشین تعیین نکند.
4- سیره رسول‌اکرم صلی‌الله‌علیه و آله در زمان حیات خود بر  تعیین جانشین در موارد غیبت خود از [[مدینه]] بود، بنابراین، چگونه می‏‌شود آن حضرت برای بعد از خود جانشین تعیین نکند.


شیعه اثنی‌عشری معتقد به «[[نص جلی|نصّ‌جلیّ]]» هستند، یعنی کسانی که قائل به «نصّ» و تعیین آشکار امام شدند و معتقدند که رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله) با «نصّ‌جلیّ» در روز [[غدیر خم|غدیر‌خم]]ّ امام علی (علیه السلام) را به جانشینی خود برگزید و صریحا ایشان را به امامت امت تعیین فرمود.  
شیعه اثنی‌عشری معتقد به «[[نص جلی|نصّ‌ جلیّ]]» هستند، یعنی کسانی که قائل به «نصّ» و تعیین آشکار امام شدند و معتقدند که رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله) با «نصّ‌جلیّ» در روز [[غدیر خم|غدیر‌خم]]ّ امام علی (علیه السلام) را به جانشینی خود برگزید و صریحا ایشان را به امامت امت تعیین فرمود.  
ایشان دلایل امامت حضرت علی (علیه السلام) را بنا‌بر [[قرآن]] و [[سنت]] چنین بیان می‌‏نمایند: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» <ref> سوره مائده آیه 55</ref> یعنی، همانا ولیّ شما خداوند است و پیامبر او و کسانی که ایمان آوردند و [[نماز]] را به پا می‌دارند و [[زکات]] می‌‏دهند، در حالی‌که اهل [[رکوع]] هستند. «... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی...» <ref>سوره مائده آیه 3</ref> یعنی امروز دین را بر شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...» <ref>سوره مائده آیه 67</ref> یعنی ای پیامبر! ابلاغ کن آنچه را که به تو از سوی پروردگارت امر شده است و اگر چنین نکنی رسالتت رو ابلاغ نکردی! خداوند تو را از گزند مردم نگاه می‌‏دارد. و دیگر آیه: «...وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ...»<ref>سوره تحریم آیه 4</ref> یعنی اگر علیه او هم‌پشت (هم‌پیمان) شوند، پس همانا خداوند و [[جبرئیل]] و [[مؤمنان]] نیکوکار یار و یاور اویند.
ایشان دلایل امامت حضرت علی (علیه السلام) را بنا‌بر [[قرآن]] و [[سنت]] چنین بیان می‌‏نمایند: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» <ref> سوره مائده آیه 55</ref> یعنی، همانا ولیّ شما خداوند است و پیامبر او و کسانی که ایمان آوردند و [[نماز]] را به پا می‌دارند و [[زکات]] می‌‏دهند، در حالی‌که اهل [[رکوع]] هستند. «... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی...» <ref>سوره مائده آیه 3</ref> یعنی امروز دین را بر شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...» <ref>سوره مائده آیه 67</ref> یعنی ای پیامبر! ابلاغ کن آنچه را که به تو از سوی پروردگارت امر شده است و اگر چنین نکنی رسالتت رو ابلاغ نکردی! خداوند تو را از گزند مردم نگاه می‌‏دارد. و دیگر آیه: «...وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ...»<ref>سوره تحریم آیه 4</ref> یعنی اگر علیه او هم‌پشت (هم‌پیمان) شوند، پس همانا خداوند و [[جبرئیل]] و [[مؤمنان]] نیکوکار یار و یاور اویند.
دیگر آیه [[مباهله]] است که فرمود:«... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ» <ref>سوره آل عمران آیه 61</ref>  بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغ‌گویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار کنیم. می‌گویند: مقصود همه این آیات، ولایت حضرت علی (ع) است. همچنین شیعیان اثنی‌عشری به احادیثی که در پی می‌آید استناد می‌‏کنند: «أنت الخلیفة من بعدی و أنت وصییّ »، یعنی تو پس از من جانشین منی، تو وصیّ منی. «و سلّموا علیه بامرة المؤمنین»، یعنی او را به امیری مؤمنان سلام دهید. «و اقضاکم علیّ»، بهترین حاکم در میان شما حضرت علی (ع) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطیعوه»، از او بیاموزید و به او نیاموزید.«و من کنت مولاه فعلیّ مولاه»، هر که من مولای او هستم، علی (ع) نیز مولای اوست. «انت منّی بمنزلة [[هارون]] من [[موسی]] الّا انه لا نبیّ بعدی» تو نزد من مانند هارونی در پیش موسی، جز این‌که پیامبری بعد از تو نیست.
دیگر آیه [[مباهله]] است که فرمود:«... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ» <ref>سوره آل عمران آیه 61</ref>  بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغ‌گویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار کنیم. می‌گویند: مقصود همه این آیات، ولایت حضرت علی (ع) است. همچنین شیعیان اثنی‌عشری به احادیثی که در پی می‌آید استناد می‌‏کنند: «أنت الخلیفة من بعدی و أنت وصییّ »، یعنی تو پس از من جانشین منی، تو وصیّ منی. «و سلّموا علیه بامرة المؤمنین»، یعنی او را به امیری مؤمنان سلام دهید. «و اقضاکم علیّ»، بهترین حاکم در میان شما حضرت علی (ع) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطیعوه»، از او بیاموزید و به او نیاموزید.«و من کنت مولاه فعلیّ مولاه»، هر که من مولای او هستم، علی (ع) نیز مولای اوست. «انت منّی بمنزلة [[هارون]] من [[موسی]] الّا انه لا نبیّ بعدی» تو نزد من مانند هارونی در پیش موسی، جز این‌که پیامبری بعد از تو نیست.


== میراث امامان ==
== میراث امامان ==
طرفداران «نصّ جلیّ» می‌‏گویند که: حضرت علی (علیه السلام) پیش از آنکه به شهادت برسند، «کتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، [[حسن بن علی (مجتبی)|امام حسن (علیه السلام)]] تحویل دادند و در حضور اهل‌بیت و بزرگان شیعه فرمودند: ای فرزندم، رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) به من فرمودند که شما را وصی خود کنم و کتاب و سلاح خویش را همان‌طور که پیامبر (صلی الله علیه و آله ) به من عطا فرمودند، به شما بسپارم. به من فرمودند که به شما سفارش کنم که هنگام دعوت حق، آنها را به‏ [[حسین بن علی (سید الشهدا)
طرفداران «نصّ جلیّ» می‌‏گویند که: حضرت علی (علیه السلام) پیش از آنکه به شهادت برسند، «کتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، [[حسن بن علی (مجتبی)|امام حسن (علیه السلام)]] تحویل دادند و در حضور اهل‌بیت و بزرگان شیعه فرمودند: ای فرزندم، رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) به من فرمودند که شما را وصی خود کنم و کتاب و سلاح خویش را همان‌طور که پیامبر (صلی الله علیه و آله ) به من عطا فرمودند، به شما بسپارم. به من فرمودند که به شما سفارش کنم که هنگام دعوت حق، آنها را به‏ [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حضرت حسین (علیه‌السلام)]] بسپاری. سپس رو به حضرت حسین (علیه‌السلام) کرده گفت: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به شما سفارش کرده که ودیعه امامت را همچنان به فرزند خود [[علی بن الحسین (زین العابدین)|حضرت علی‌بن‌حسین (ع)]] بسپاری و درباره حضرت علی‌بن‌حسین (علیه السلام) فرمودند که او نیز ودیعه امامت را به فرزند خود [[محمد بن علی (باقر العلوم)|حضرت محمد‌بن‌علی(علیه‌السلام)]] بسپارد.
(سید الشهدا)|حضرت حسین (علیه‌السلام)]] بسپاری. سپس رو به حضرت حسین (علیه‌السلام) کرده گفت: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به شما سفارش کرده که ودیعه امامت را همچنان به فرزند خود [[علی بن الحسین (زین العابدین)|حضرت علی‌بن‌حسین (ع)]] بسپاری و درباره حضرت علی‌بن‌حسین (علیه السلام) فرمودند که او نیز ودیعه امامت را به فرزند خود [[محمد بن علی (باقر العلوم)|حضرت محمد‌بن‌علی (علیه‌السلام)]] بسپارد.
 
==نام امامان شیعه==
==نام امامان شیعه==
نام دوازده امام شیعه اثنی‌عشریه از این قرار است:
نام دوازده امام شیعه اثنی‌عشریه از این قرار است:
خط ۳۵: خط ۳۳:
9- امام محمد‌جواد( علیه السلام) شهادت سال 220 ه
9- امام محمد‌جواد( علیه السلام) شهادت سال 220 ه
10- امام علیّ‌نقی (علیه السلام) شهادت سال 254 ه
10- امام علیّ‌نقی (علیه السلام) شهادت سال 254 ه
11- [[حسن بن علی (عسکری)|امام حسن‌عسکری]] (علیه السلام) شهادت سال 260 ه
11- امام حسن‌عسکری (علیه السلام) شهادت سال 260 ه
12- امام محمد‌بن‌الحسن‌المهدی (عج) «آغاز غیبت کبری 329 ه».
12- امام محمد‌بن‌الحسن‌المهدی (عج) «آغاز غیبت کبری 329 ه».


خط ۵۵: خط ۵۳:


====کتب اربعه====
====کتب اربعه====
مجموعه احادیث قدیم شیعه در چهار کتاب گردآوری و به [[کتب اربعه|کتب‌اربعه]] معروف شده است. اساس این کتاب‌ها اخباری است که از ائمه (علیهم السلام) به دست ما رسیده است و بیشتر به امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) منتهی می‌‏شود. در مجلس آن دو امام بزرگوار، بسیاری از راویان احادیث و بزرگان اسلام شاگردی می‌کردند. حاصل شاگردی و درک محضر آن دو امام، به تدوین حدود چهار صد رساله در شرایع اسلام انجامید که آنها را اصول اربعمائه یعنی اصول چهار صدگانه نامیده‌اند. از آن زمان تا حدود سال سیصد هجری که تقریبا دویست سال به طول انجامید، شیعیانی که از حضور امامان دور و یا به‌دلیل [[غیبت صغری|غیبت صغری]] از امام غایب مهجور بودند، به این چهارصد رساله که هر کدام دارای بابی از ابواب فقه شیعه بود عمل می‏‌کردند. به قول [[شیخ مفید|شیخ مفید]]، محدثان امامیه از زمان حضرت علی (علیه السلام) تا عهد امام حسن عسکری (علیه السلام) چهار‌صد کتاب تألیف کرده بودند که آنها را «اصول» می‏ خوانند تا این که در حدود سال سیصد هجری، ثقة الاسلام [[محمد بن یعقوب کلینی|محمد‌بن‌یعقوب کلینی]] (متوفی 329 ه) که از مردم کلین(روستای فشافویه در جنوب شرق تهران) بر مسند فقاهت نشست و با کمال دقت توانست طی بیست سال آن چهارصد رساله «اصل» را جمع و در پنج مجلد، یک جلد در مواعظ، یک جلد در اصول دین و سه جلد در فروع دین و به نام کتاب الکافی نام نهد که حدود شانزده هزار یکصد و نود ونه حدیث را شامل می‌شود.البته مجموع کتاب‌های شیخ کلینی حدود سی و دو کتاب است. پس از کلینی، فقیهی دیگر به نام ابوجعفر محمد‌بن علی‌بن بابویه قمی معروف به [[محمد بن علی بن بابویه قمی|شیخ‌صدوق]] (متوفی‏ 381 ه)مدفون در  ری، بر اساس همین رسائل چهار‌صدگانه، کتاب «[[من لا یحضره الفقیه (کتاب)|من لا یحضره الفقیه]]» را تألیف کرد که جمله اخبار آن پنج هزار‌و‌نهصد‌و‌شصت‌و‌سه حدیث است. پس از شیخ‌صدوق و به فاصله چند سال، عصر [[شیخ طوسی|شیخ‌طوسی]] (385- 460 ه) آغاز شد. وی بر اساس همین اصول چهار‌صدگانه، دو کتاب معروف «[[الاستبصار (کتاب)|الاستبصار]]» و «[[تهذیب الاحکام (کتاب)|تهذیب الاحکام]]» را که اولی مشتمل بر پنج هزار و پانصد و یازده حدیث است، تألیف کرد.
مجموعه احادیث قدیم شیعه در چهار کتاب گردآوری و به [[کتب اربعه]] معروف شده است. اساس این کتاب‌ها اخباری است که از ائمه (علیهم السلام) به دست ما رسیده است و بیشتر به امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) منتهی می‌‏شود. در مجلس آن دو امام بزرگوار، بسیاری از راویان احادیث و بزرگان اسلام شاگردی می‌کردند. حاصل شاگردی و درک محضر آن دو امام، به تدوین حدود چهار صد رساله در شرایع اسلام انجامید که آنها را اصول اربعمائه یعنی اصول چهار صدگانه نامیده‌اند. از آن زمان تا حدود سال سیصد هجری که تقریبا دویست سال به طول انجامید، شیعیانی که از حضور امامان دور و یا به‌دلیل [[غیبت صغری|غیبت صغری]] از امام غایب مهجور بودند، به این چهارصد رساله که هر کدام دارای بابی از ابواب فقه شیعه بود عمل می‏‌کردند. به قول [[شیخ مفید|شیخ مفید]]، محدثان امامیه از زمان حضرت علی (علیه السلام) تا عهد امام حسن عسکری (علیه السلام) چهار‌صد کتاب تألیف کرده بودند که آنها را «اصول» می‏ خوانند تا این که در حدود سال سیصد هجری، ثقة الاسلام [[محمد بن یعقوب کلینی|محمد‌بن‌یعقوب کلینی]] (متوفی 329 ه) که از مردم کلین(روستای فشافویه در جنوب شرق تهران) بر مسند فقاهت نشست و با کمال دقت توانست طی بیست سال آن چهارصد رساله «اصل» را جمع و در پنج مجلد، یک جلد در مواعظ، یک جلد در اصول دین و سه جلد در فروع دین و به نام کتاب الکافی نام نهد که حدود شانزده هزار یکصد و نود ونه حدیث را شامل می‌شود.البته مجموع کتاب‌های شیخ کلینی حدود سی و دو کتاب است. پس از کلینی، فقیهی دیگر به نام ابوجعفر محمد‌بن علی‌بن بابویه قمی معروف به [[محمد بن علی بن بابویه قمی|شیخ‌صدوق]] (متوفی‏ 381 ه)مدفون در  ری، بر اساس همین رسائل چهار‌صدگانه، کتاب «[[من لا یحضره الفقیه (کتاب)|من لا یحضره الفقیه]]» را تألیف کرد که جمله اخبار آن پنج هزار‌و‌نهصد‌و‌شصت‌و‌سه حدیث است. پس از شیخ‌صدوق و به فاصله چند سال، عصر [[شیخ طوسی|شیخ‌طوسی]] (385- 460 ه) آغاز شد. وی بر اساس همین اصول چهار‌صدگانه، دو کتاب معروف «[[الاستبصار (کتاب)|الاستبصار]]» و «[[تهذیب الاحکام (کتاب)|تهذیب الاحکام]]» را که اولی مشتمل بر پنج هزار و پانصد و یازده حدیث است، تألیف کرد.


===اجماع===
===اجماع===
خط ۹۶: خط ۹۴:


== شیعه امامیه در ایران ==
== شیعه امامیه در ایران ==
مذهب شیعه اثنی‌عشریه تا پیش از [[صفویه|صفویه]] در ایران، غیر رسمی بود و به‌عنوان مذهب اقلیت به شمار می‏‌رفت. کوشش سلاطین [[آل‌بویه|آل‌بویه]] که در قرن چهارم هجری بر بعضی از ولایات ایران فرمان‌روایی داشتند و معتقد به مذهب شیعه اثنی‌عشریه بودند و در رسمی کردن آن مذهب به علت مخالفت خلفای [[بغداد]] که نفوذ دینی و سیاسی بسیار در ایران داشتند به جایی نرسید. بعد از سقوط خلافت بغداد به دست هلاکو خان مغول در 656 هجری، یکی از ایلخانان مغول به نام [[سلطان محمد خدابنده]] موقتا مذهب شیعه را پذیرفت و در سکه و خطبه نام امامان‌شیعه را نقش و ذکر نمود، ولی باز رسمی شدن آن مذهب عقیم ماند. لیکن شیعه در پشت پرده دامنه نفوذ خود را بین مردم شهرهای ایران هر روز گسترده‌تر می‌‏کرد تا این که خانواده‏‌ای شیعی مذهب به نام [[سربداران]] در اواسط قرن هشتم هجری توانست که حکومتی اثنی‌عشری در شهر سبزوار که اکثر مردم آن شیعه بودند تأسیس نمایند و نیز [[سادات مرعشی]] حکومت شیعی را در مازندران تشکیل دادند. جهانشاه از شاهان قراقویونلو که در قرن نهم هجری در [[آذربایجان|آذربایجان]] حکومت می‏‌کردند به شیعه بودن خود افتخار می‌‏نمود. پیش از ظهور صفویه بعضی از شهرهای ایران چون [[قم]]، [[کاشان]] و [[سبزوار]] معروف به شهرهای شیعه‏‌نشین بودند و اکثر مردم آنها به آن مذهب اعتقاد داشتند. [[شاه اسماعیل صفوی|شاه اسماعیل صفوی]] که به دست عدّه‌‏ای از [[صوفیان قزلباش|صوفیان قزلباش]] که مذهب شیعه داشتند روی کار آمده بود و در سال نهصد و هفت هجری بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد و علی ‏رغم [[سلطان سلیم|سلطان سلیم]] پادشاه نیرومند عثمانی که به بهانه ادعای خلافت اسلام قصد حکومت بر مسلمانان ایران و بلعیدن این کشور را داشت، از همان آغاز پادشاهی رسمیت مذهب‌شیعه را به جای طریق‌سنت و جماعت اعلام نمود و اعتلای لوای این مذهب را سیاست دولت خود قرار داد و گفتن «اشهد ان علیا ولی اللّه» و «حی علی خیر العمل» را در اذان و اقامه عملی کرد. اکثر سنیان ایران که از بیم شمشیر شاه اسماعیل چاره‏‌ای جز تسلیم نداشتند، طوعا یا کرها ( به میل یا به زور) آن مذهب را پذیرفتند و در اندک مدتی مذهب شیعه اثنی‌عشری بیشتر ولایات [[ایران|ایران]] را فراگرفت و از آن زمان تا کنون که حدود پانصد سال می‏‌گذرد، شیعه‌ اثنی‌عشری مذهب رسمی دولت و ملّت ایران است. صفویه پس از رسمیت دادن مذهب شیعه اثنی‌عشری برای این که معارف جدیدی را جانشین معارف قدیم سنّی کرده باشند در صدد برآمدند که فقهایی را از جبل [[لبنان]] که در آن روزگار مهد معارف شیعه بود و یا از [[احساء]] و [[بحرین|بحرین]] که در ساحل غربی خلیج‌ فارس قرار داشت برای تعلیم و تتبع [[فقه]] و [[کلام]] شیعه به ایران دعوت کنند و علمایی چون [[شیخ حر عاملی|شیخ حرّ عاملی]] و [[شیخ بهایی|بهاءالدّین عاملی]] به ایران روی نهادند و امثال [[محمد باقر مجلسی|علامه‌ مجلسی]] از شاگردان ایشان به شمار می‏‌روند.
مذهب شیعه اثنی‌عشریه تا پیش از [[صفویه|صفویه]] در ایران، غیر رسمی بود و به‌عنوان مذهب اقلیت به شمار می‏‌رفت. کوشش سلاطین [[آل‌بویه|آل‌بویه]] که در قرن چهارم هجری بر بعضی از ولایات ایران فرمان‌روایی داشتند و معتقد به مذهب شیعه اثنی‌عشریه بودند و در رسمی کردن آن مذهب به علت مخالفت خلفای [[بغداد]] که نفوذ دینی و سیاسی بسیار در ایران داشتند به جایی نرسید. بعد از سقوط خلافت بغداد به دست هلاکو خان مغول در 656 هجری، یکی از ایلخانان مغول به نام [[سلطان محمد خدابنده]] موقتا مذهب شیعه را پذیرفت و در سکه و خطبه نام امامان‌شیعه را نقش و ذکر نمود، ولی باز رسمی شدن آن مذهب عقیم ماند. لیکن شیعه در پشت پرده دامنه نفوذ خود را بین مردم شهرهای ایران هر روز گسترده‌تر می‌‏کرد تا این که خانواده‏‌ای شیعی مذهب به نام [[سربداران]] در اواسط قرن هشتم هجری توانست که حکومتی اثنی‌عشری در شهر سبزوار که اکثر مردم آن شیعه بودند تأسیس نمایند و نیز [[سادات مرعشی]] حکومت شیعی را در مازندران تشکیل دادند. جهانشاه از شاهان قراقویونلو که در قرن نهم هجری در [[آذربایجان|آذربایجان]] حکومت می‏‌کردند به شیعه بودن خود افتخار می‌‏نمود. پیش از ظهور صفویه بعضی از شهرهای ایران چون [[قم]]، کاشان و سبزوار معروف به شهرهای شیعه‏‌نشین بودند و اکثر مردم آنها به آن مذهب اعتقاد داشتند. [[شاه اسماعیل صفوی|شاه اسماعیل صفوی]] که به دست عدّه‌‏ای از [[صوفیان قزلباش|صوفیان قزلباش]] که مذهب شیعه داشتند روی کار آمده بود و در سال نهصد و هفت هجری بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد و علی ‏رغم [[سلطان سلیم|سلطان سلیم]] پادشاه نیرومند عثمانی که به بهانه ادعای خلافت اسلام قصد حکومت بر مسلمانان ایران و بلعیدن این کشور را داشت، از همان آغاز پادشاهی رسمیت مذهب‌شیعه را به جای طریق‌سنت و جماعت اعلام نمود و اعتلای لوای این مذهب را سیاست دولت خود قرار داد و گفتن «اشهد ان علیا ولی اللّه» و «حی علی خیر العمل» را در اذان و اقامه عملی کرد. اکثر سنیان ایران که از بیم شمشیر شاه اسماعیل چاره‏‌ای جز تسلیم نداشتند، طوعا یا کرها ( به میل یا به زور) آن مذهب را پذیرفتند و در اندک مدتی مذهب شیعه اثنی‌عشری بیشتر ولایات [[ایران|ایران]] را فراگرفت و از آن زمان تا کنون که حدود پانصد سال می‏‌گذرد، شیعه‌ اثنی‌عشری مذهب رسمی دولت و ملّت ایران است. صفویه پس از رسمیت دادن مذهب شیعه اثنی‌عشری برای این که معارف جدیدی را جانشین معارف قدیم سنّی کرده باشند در صدد برآمدند که فقهایی را از جبل [[لبنان]] که در آن روزگار مهد معارف شیعه بود و یا از احساء و [[بحرین|بحرین]] که در ساحل غربی خلیج‌ فارس قرار داشت برای تعلیم و تتبع [[فقه]] و [[کلام]] شیعه به ایران دعوت کنند و علمایی چون [[شیخ حر عاملی|شیخ حرّ عاملی]] و [[شیخ بهایی|بهاءالدّین عاملی]] به ایران روی نهادند و امثال [[محمد باقر مجلسی|علامه‌ مجلسی]] از شاگردان ایشان به شمار می‏‌روند.
<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 24 با ویرایش گسترده </ref>
<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 24 با ویرایش گسترده </ref>


Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۸۶

ویرایش