ابوایوب انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۰۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۵: خط ۱۵:
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]]
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]]
| آثار =  
| آثار =  
| فعالیت‌ها = {{فهرست جعبه عمودی |حاکم مدینه از طرف [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین علی]] |جمع‌آوری [[قرآن]] در زمان [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اسلام(صلی الله علیه)]] |مخالفت با [[سقیفه بنی ساعده|شورای سقیفه]] و خلفاء |راوی پیامبر(صلی الله علیه) }}
| فعالیت‌ها = {{فهرست جعبه عمودی |حاکم مدینه از طرف [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین علی]] |جمع‌آوری [[قرآن]] در زمان [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام(صلی الله علیه)]] |مخالفت با [[سقیفه بنی ساعده|شورای سقیفه]] و خلفاء |راوی پیامبر(صلی الله علیه) }}
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
'''ابوایوب انصاری''' با حضوری مستمر در جبهه‌های نبرد، عشق و ارادت کامل به [[اهل بیت]] پیامبر (صلی الله علیه) و پیروی از رهبری [[علی بن ابی طالب|علی(علیه‌السلام)]] پس از [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]]. با داشتن این خصلت‌ها در بین یاران پیامبر (صلی الله علیه) از جایگاهی والا برخوردار است. این چهره فداکار و مخلص از اولین روزهای ورود پیامبر (صلی الله علیه) به [[مدینه]]، خانه و زندگی ساده‌اش را به آن حضرت تقدیم کرد.  
'''ابوایوب انصاری''' با حضوری مستمر در جبهه‌های نبرد، عشق و ارادت کامل به [[اهل بیت]] پیامبر (صلی الله علیه) و پیروی از رهبری [[علی بن ابی طالب|علی(علیه‌السلام)]] پس از [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه)]]. با داشتن این خصلت‌ها در بین یاران پیامبر (صلی الله علیه) از جایگاهی والا برخوردار است. این چهره فداکار و مخلص از اولین روزهای ورود پیامبر (صلی الله علیه) به [[مدینه]]، خانه و زندگی ساده‌اش را به آن حضرت تقدیم کرد.  


او به شدت مورد احترام و عنایت شخص پیامبر (صلی الله علیه)، علی (علیه‌السلام) و [[اصحاب]] و [[تابعین]] بود به گونه‌ای که پیامبر برای مادرش [[دعا]] کرد و چشمان نابینایش [[شفا]] یافت. هنگامی که [[علی بن ابی طالب|امیرمومنان(علیه‌السلام)]] زمام امور [[مسلمانان]] را به دست گرفت، عطای او را پنج برابر افزایش داد. وقتی [[ابن عباس]] تمام دارایی‌اش را که در منزل داشت، به احترام کاری که ابوایوب درباره پیامبر (صلی الله علیه) انجام داده بود، به وی واگذار کرد. میزان این [[انفاق]] را حدود چهل هزار نگاشته‌اند.  
او به شدت مورد احترام و عنایت شخص پیامبر (صلی الله علیه)، علی (علیه‌السلام) و [[اصحاب]] و [[تابعین]] بود به گونه‌ای که پیامبر برای مادرش [[دعا]] کرد و چشمان نابینایش [[شفا]] یافت. هنگامی که [[علی بن ابی طالب|امیرمومنان(علیه‌السلام)]] زمام امور [[مسلمانان]] را به دست گرفت، عطای او را پنج برابر افزایش داد. وقتی [[ابن عباس]] تمام دارایی‌اش را که در منزل داشت، به احترام کاری که ابوایوب درباره پیامبر (صلی الله علیه) انجام داده بود، به وی واگذار کرد. میزان این [[انفاق]] را حدود چهل هزار نگاشته‌اند.  
خط ۲۶: خط ۲۶:
او از آن پس در کنار [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)]] در سه نبرد [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین]] و [[جنگ نهروان]] حضور یافت، با پیمان شکنان، ستم پیشگان و یاغیان ِ از [[دین]] برگشته جنگید و در این سه نبرد حماسه‌ها آفرید. به عنوان نمونه می‌توان به کشتن [[حرقوص بن زهیر سعدی]]، بنیان‌گذار [[خوارج]] در جنگ نهروان، اشاره کرد.
او از آن پس در کنار [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)]] در سه نبرد [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین]] و [[جنگ نهروان]] حضور یافت، با پیمان شکنان، ستم پیشگان و یاغیان ِ از [[دین]] برگشته جنگید و در این سه نبرد حماسه‌ها آفرید. به عنوان نمونه می‌توان به کشتن [[حرقوص بن زهیر سعدی]]، بنیان‌گذار [[خوارج]] در جنگ نهروان، اشاره کرد.


پس از [[شهادت]] امام علی و در زمان حکومت [[معاویه]]، ابوایوب انصاری برای جنگ به [[قسطنطنیه]] ([[استانبول]] فعلی) رفت و سرانجام در سال 52، در هنگام محاصره [[قسطنطنیه]] بیمار شد و در‌گذشت. بنا به وصیتش او را در پای دیوار شهر قسطنطنیه به خاک سپردند. پس از استیلای ترکان بر قسطنطنیه، در محل دفن ابوایوب [[مسجد]] بزرگی بنا نهاده شد، و اکنون نیز مرقدش در شهر استانبول [[زیارتگاه]] [[شیعه]] و [[سنّی]] است.  
پس از [[شهادت]] امام علی و در زمان حکومت [[معاویه]]، ابوایوب انصاری برای جنگ به [[قسطنطنیه]] ([[استانبول]] فعلی) رفت و سرانجام در سال 52، در هنگام محاصره قسطنطنیه بیمار شد و در‌گذشت. بنا به وصیتش او را در پای دیوار شهر قسطنطنیه به خاک سپردند. پس از استیلای ترکان بر قسطنطنیه، در محل دفن ابوایوب [[مسجد]] بزرگی بنا نهاده شد، و اکنون نیز مرقدش در شهر استانبول [[زیارتگاه]] [[شیعه]] و [[سنّی]] است.  


== مادر ابوایوب انصاری ==
== مادر ابوایوب انصاری ==
خط ۳۵: خط ۳۵:


== ابوایوب انصاری؛ خدمت‌کار ==
== ابوایوب انصاری؛ خدمت‌کار ==
از آن هنگام که پیامبر خدا به منزل ابوایوب وارد شدند، وی با همه وجود به خدمت حضرت کمر بست. ابوایوب، تنها بزغاله‌اش را سر ذبح نمود و با اندکی جو که در خانه داشت، نان تهیه کرد. به این ترتیب، غذایی برای [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اکرم(صلی الله علیه)]] و همراهان ایشان آماده ساخت و از ایشان پذیرایی کرد. در تمام مدت اقامت پیامبر، ابوایوب هم‌چون خدمتکاری فداکار در خدمت حضرت بود. وی از چاه‌های أنس و مالک بن نضر برای حضرت آب آشامیدنی می‌آورد. او همواره غذایی مناسب تهیه می‌کرد و با دقت فراوان می‌کوشید غذایی فراهم کند که پیامبر دوست داشته باشند. تا [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] غذا نمی‌خوردند، او و مادرش به غذا دست نمی‌زدند.
از آن هنگام که پیامبر خدا به منزل ابوایوب وارد شدند، وی با همه وجود به خدمت حضرت کمر بست. ابوایوب، تنها بزغاله‌اش را سر ذبح نمود و با اندکی جو که در خانه داشت، نان تهیه کرد. به این ترتیب، غذایی برای [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم(صلی الله علیه)]] و همراهان ایشان آماده ساخت و از ایشان پذیرایی کرد. در تمام مدت اقامت پیامبر، ابوایوب هم‌چون خدمتکاری فداکار در خدمت حضرت بود. وی از چاه‌های أنس و مالک بن نضر برای حضرت آب آشامیدنی می‌آورد. او همواره غذایی مناسب تهیه می‌کرد و با دقت فراوان می‌کوشید غذایی فراهم کند که پیامبر دوست داشته باشند. تا [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] غذا نمی‌خوردند، او و مادرش به غذا دست نمی‌زدند.


ابوایوب می‌گوید: "شبی غذایی آماده کردیم که در آن پیاز و سیر بود. پیامبر از آن غذا نخورند. نزد ایشان رفتم و گفتم: پدر و مادرم به فدایت چرا چیزی میل نکردید؟ حضرت فرمودند: غذای امروز سیر داشت و من چون با مردم دیدار می‌کنم، از خوردن این غذا معذورم، ولی خوردن آن برای شما اشکالی ندارد. از آن پس همواره غذایی آماده می‌کردیم که پیامبر خدا بپسندند<ref>ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاءو... ، ج2، ص 144</ref>".
ابوایوب می‌گوید: "شبی غذایی آماده کردیم که در آن پیاز و سیر بود. پیامبر از آن غذا نخورند. نزد ایشان رفتم و گفتم: پدر و مادرم به فدایت چرا چیزی میل نکردید؟ حضرت فرمودند: غذای امروز سیر داشت و من چون با مردم دیدار می‌کنم، از خوردن این غذا معذورم، ولی خوردن آن برای شما اشکالی ندارد. از آن پس همواره غذایی آماده می‌کردیم که پیامبر خدا بپسندند<ref>ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاءو... ، ج2، ص 144</ref>".
خط ۴۴: خط ۴۴:
ابوایوب، حتی پس از آنکه پیامبر خدا در خانه کنار [[مسجد]] ساکن شدند، باز هم در حد توان به آن حضرت کمک می‌کرد. ام المومنین [[ام سلمه]] می‌گوید: "برخی از [[انصار]] بیشتر از دیگران به رسول خدا(صلی الله علیه) نیکی می‌کردند. یکی از آنان ابوایوب انصاری بود. آنان همواره پیامبر اکرم(صلی الله علیه) را در انجام کارها یاری می‌کردند<ref>محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج8، ص 163</ref>".  
ابوایوب، حتی پس از آنکه پیامبر خدا در خانه کنار [[مسجد]] ساکن شدند، باز هم در حد توان به آن حضرت کمک می‌کرد. ام المومنین [[ام سلمه]] می‌گوید: "برخی از [[انصار]] بیشتر از دیگران به رسول خدا(صلی الله علیه) نیکی می‌کردند. یکی از آنان ابوایوب انصاری بود. آنان همواره پیامبر اکرم(صلی الله علیه) را در انجام کارها یاری می‌کردند<ref>محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج8، ص 163</ref>".  


هنگامی که [[حضرت فاطمه زهرا|حضرت زهرا(معنی سلام الله علیها)]] به عقد علی(علیه‌السلام) درآمد، ابوایوب انصاری گوسفندی را به پیامبر اکرم(صلی الله علیه) هدیه داد. پیامبر هدیه وی را پذیرفتند و برای وی [[دعا]] فرمودند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج18، ص 21</ref>.
هنگامی که [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت زهرا(معنی سلام الله علیها)]] به عقد علی(علیه‌السلام) درآمد، ابوایوب انصاری گوسفندی را به پیامبر اکرم(صلی الله علیه) هدیه داد. پیامبر هدیه وی را پذیرفتند و برای وی [[دعا]] فرمودند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج18، ص 21</ref>.


== شرکت ابوایوب در جنگ‌ها ==
== شرکت ابوایوب در جنگ‌ها ==
خط ۶۴: خط ۶۴:
منافقان از خطرناک‌ترین دشمنان جامعه اسلامی به شمار می‌آیند. آنان به ظاهر همراه و هم مسلک نظام‌اند، ولی در عمل با دشمنان هماهنگ و هم عقیده‌اند. در زمان رسول خدا (صلی الله علیه) نیز این گروه‌ها ضربه‌های فراوانی به جامعه اسلامی وارد کردند.
منافقان از خطرناک‌ترین دشمنان جامعه اسلامی به شمار می‌آیند. آنان به ظاهر همراه و هم مسلک نظام‌اند، ولی در عمل با دشمنان هماهنگ و هم عقیده‌اند. در زمان رسول خدا (صلی الله علیه) نیز این گروه‌ها ضربه‌های فراوانی به جامعه اسلامی وارد کردند.


گروهی از پیروان [[ادیان]] دیگر به ظاهر اسلام آورده بودند، ولی در باطن با یهودیان همراه بودند. آنان در مسجد سخنان پیامبر را می‌شنیدند و سپس در جمع خود، ایشان را مسخره می‌کردند. روزی پیامبر خدا گروهی از آنان را دید که در مسجد کنار هم نشسته بودند و نجوا می‌کردند. پس دستور دادند که آنان را از مسجد بیرون کنند. چون سخن پیامبر خدا به گوش ابوایوب رسید، دو تن را که از خاندان بنی النجار و هم قبیله او بودند، از مسجد بیرون انداخت و به ایشان گفت: " اف بر شما ای منافقان ناپاک، از آن راهی که آمده اید، از مسجد رسول خدا بیرون روید". <ref>ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاء و... ، ج2، ص 174، 175</ref>
گروهی از پیروان [[ادیان]] دیگر به ظاهر اسلام آورده بودند، ولی در باطن با یهودیان همراه بودند. آنان در [[مسجد]] سخنان پیامبر را می‌شنیدند و سپس در جمع خود، ایشان را مسخره می‌کردند. روزی پیامبر خدا گروهی از آنان را دید که در مسجد کنار هم نشسته بودند و نجوا می‌کردند. پس دستور دادند که آنان را از مسجد بیرون کنند. چون سخن پیامبر خدا به گوش ابوایوب رسید، دو تن را که از خاندان بنی النجار و هم قبیله او بودند، از مسجد بیرون انداخت و به ایشان گفت: " اف بر شما ای منافقان ناپاک، از آن راهی که آمده اید، از مسجد رسول خدا بیرون روید<ref>ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاء و... ، ج2، ص 174، 175</ref>".


همچنین عبدالله بن ابی- یکی از سران منافقان- از حضور در جنگ احد سرباز زد، ولی پس از جنگ دوباره در مسجد حاضر شد و خواست، خود را در زمره یاران پیامبر خدا جای دهد. اما ابوایوب انصاری با همراهی تنی چند، او را از مسجد بیرون کردند. <ref>همان، ج3، ص111؛ ابوعبدالله محمدبن عمرالواقدی، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، ج1، ص 318</ref>
هم‌چنین [[عبدالله بن ابی]]- یکی از سران منافقان- از حضور در [[غزوه احد|جنگ احد]] سرباز زد، ولی پس از جنگ دوباره در مسجد حاضر شد و خواست، خود را در زمره یاران پیامبر خدا جای دهد. اما ابوایوب انصاری با همراهی تنی چند، او را از مسجد بیرون کردند<ref>همان، ج3، ص111؛ ابوعبدالله محمدبن عمرالواقدی، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، ج1، ص 318</ref>.


== ارادت ابوایوب به امیر مؤمنان علی ==
== ارادت ابوایوب به امیر مؤمنان علی ==
پس از پیامبر، [[ایمان]] و ارادت ابوایوب انصاری هیچ گاه به ولایت امام علی (علیه‌السلام) کم نشد و همواره به توصیه‌های رسول خدا (صلی الله علیه) درباره [[اهل بیت]] گوش می‌سپرد. او از یاران ویژه امام علی (علیه‌السلام) بود
پس از پیامبر، [[ایمان]] و ارادت ابوایوب انصاری هیچ گاه به ولایت امام علی (علیه‌السلام) کم نشد و همواره به توصیه‌های رسول خدا (صلی الله علیه) درباره [[اهل بیت|اهل‌بیت]] گوش می‌سپرد. او از یاران ویژه امام علی (علیه‌السلام) بود


از دیگر ویژگی‌های ابوایوب انصاری این بود که نه تنها [[حدیث غدیر]] را منکر نشد و پنهان نکرد، بلکه به موقع از آن ماجرا یاد می‌کرد و بر درستی آن شهادت می‌داد. او در تاریخ اسلام از راویان حدیث غدیر شمرده می‌شود. روزی که جنگ جمل در [[بصره]] خاتمه یافت و امیرمومنان همراه [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهماالسلام و [[عمار]] و زید و ابوایوب انصاری وارد بصره شد، ابوایوب در جمع سی نفر از بزرگان و شیوخ بصره چنین روایت کرد: به خدا [[سوگند]]، شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه) فرمود: «انک تقاتل الناکثین والقاسطین والمارقین بعدی مع علی بن ابی‌طالب»؛ تو پس از من، در کنار [[علی بن ابی‌طالب]] با پیمان شکنان و ستمگران و گمراهان جنگ خواهی کرد.
از دیگر ویژگی‌های ابوایوب انصاری این بود که نه تنها [[حدیث غدیر]] را منکر نشد و پنهان نکرد، بلکه به موقع از آن ماجرا یاد می‌کرد و بر درستی آن شهادت می‌داد. او در تاریخ اسلام از راویان حدیث غدیر شمرده می‌شود. روزی که جنگ جمل در [[بصره]] خاتمه یافت و امیرمومنان همراه [[امام حسن]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین]] علیهماالسلام و [[عمار]] و زید و ابوایوب انصاری وارد بصره شد، ابوایوب در جمع سی نفر از بزرگان و شیوخ [[بصره]] چنین روایت کرد: به خدا [[سوگند]]، شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه) فرمود: «انک تقاتل الناکثین والقاسطین والمارقین بعدی مع علی بن ابی‌طالب»؛ تو پس از من، در کنار [[علی بن ابی طالب]] با پیمان شکنان و ستمگران و گمراهان جنگ خواهی کرد.


گفتند: آیا خودت این حدیث را از پیامبر (صلی الله علیه) شنیدی؟ پاسخ داد: آری، خودم شنیدم. گفتند: آن چه خودت درباره علی از پیامبر شنیدی، برای ما نقل کن. ابوایوب گفت: از پیامبر شنیدم که فرمود: «علی مع الحق والحق معه و هو الامام والخلیفة بعدی یقاتل علی التاویل کما قاتلت علی التنزیل...» [[علی]] همراه حق است و حق همراه او؛ او امام و جانشین پس از من است.
گفتند: آیا خودت این حدیث را از پیامبر (صلی الله علیه) شنیدی؟ پاسخ داد: آری، خودم شنیدم. گفتند: آن چه خودت درباره علی از پیامبر شنیدی، برای ما نقل کن. ابوایوب گفت: از پیامبر شنیدم که فرمود: «علی مع الحق والحق معه و هو الامام والخلیفة بعدی یقاتل علی التاویل کما قاتلت علی التنزیل...» [[علی بن ابی طالب|علی]] همراه حق است و حق همراه او؛ او امام و جانشین پس از من است.


== نقل حدیث غدیر ==
== نقل حدیث غدیر ==
خط ۸۴: خط ۸۴:
حضرت با شنیدن این سخنان تبسمی بر لب نشاند؛ به گونه‌ای که دندان‌های آن حضرت دیده شد. سپس فرمودند: " ای مردم، شاهد باشید که پیامبرتان درباره من چه فرموده و چگونه شما را به یاری من فرمان داده است".
حضرت با شنیدن این سخنان تبسمی بر لب نشاند؛ به گونه‌ای که دندان‌های آن حضرت دیده شد. سپس فرمودند: " ای مردم، شاهد باشید که پیامبرتان درباره من چه فرموده و چگونه شما را به یاری من فرمان داده است".


طولی نکشید که این گروه نقاب دار به سوی مرکب‌ها و بارهای خویش بازگشتند. من در پی آنان رفتم و از ایشان پرسیدم: "شما کیستید؟" یکی از آنان گفت: "ما گروهی از انصاریم". سپس به شخصی اشاره کرد و گفت: "آن مرد نیز ابوایوب انصاری، صاحب منزل پیامبر خداست". من پیش رفتم و به حضور وی رسیدم و با او مصافحه کردم. <ref>عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،، ج10، ص 17
طولی نکشید که این گروه نقاب دار به سوی مرکب‌ها و بارهای خویش بازگشتند. من در پی آنان رفتم و از ایشان پرسیدم: "شما کیستید؟" یکی از آنان گفت: "ما گروهی از انصاریم". سپس به شخصی اشاره کرد و گفت: "آن مرد نیز ابوایوب انصاری، صاحب منزل پیامبر خداست". من پیش رفتم و به حضور وی رسیدم و با او مصافحه کردم<ref>عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،، ج10، ص 17
</ref>
</ref>.


== شرکت فعال در جنگ‌های عصر خلافت امام علی ==
== شرکت فعال در جنگ‌های عصر خلافت امام علی ==
ابوایوب انصاری جزو بزرگانی از اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه) است که در جنگ‌های جمل و صفین کنار حضرت علی (علیه‌السلام) بود و در رکاب آن حضرت شمشیر می‌زد. وی در جنگ نهروان نیز پیشاپیش سپاه به جنگ با خوارج رفت.<ref>بدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،، ج10، ص 17
ابوایوب انصاری جزو بزرگانی از اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه) است که در [[جنگ جمل|جنگ‌های جمل]] و [[جنگ صفین|صفین]] کنار حضرت علی (علیه‌السلام) بود و در رکاب آن حضرت شمشیر می‌زد. وی در [[جنگ نهروان]] نیز پیشاپیش سپاه به جنگ با [[خوارج]] رفت<ref>بدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،، ج10، ص 17
</ref>
</ref>.


== ابوایوب در جنگ‌های عصر خلافت علی ==
== ابوایوب در جنگ‌های عصر خلافت علی ==
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
'''جنگ جمل'''
'''جنگ جمل'''


در جنگ جمل ابوایوب انصاری فرمانده سپاهی هزارنفری بود. <ref>سیدمحسن الامین، اعیان الشیعه، ج6، ص 285
در جنگ جمل ابوایوب انصاری فرمانده سپاهی هزارنفری بود<ref>سیدمحسن الامین، اعیان الشیعه، ج6، ص 285
</ref>
</ref>.
ابوایوب پیش از آغاز جنگ جمل نزد امیر مؤمنان، علی (علیه‌السلام) رفت و چنین گفت: " ای امیر مؤمنان، این گروه [[قریش]] پیمانشان را با تو شکستند و از عهد خود با تو سر باز زدند و در نهان ما را دعوت کردند تا از حمایت تو دست برداریم. این بدان دلیل بود که ایشان از ایثار به دور بودند و از همگام شدن با دیگران خودداری می‌کردند، و آنگاه که تو میان آنان و غیر عرب برابری برقرار کردی، آنان را خوش نیامد. در نتیجه، با دشمنت متحد شدند و خون خواهی کردند تا وحدت مسلمانان را بر هم زنند و اهداف گمراهان را برآورند. ما از فرمان تو در‌این‌باره پیروی می‌کنیم». <ref>عبدالحمیدبن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، ج7، ص 39</ref>
ابوایوب پیش از آغاز جنگ جمل نزد امیر مؤمنان، علی (علیه‌السلام) رفت و چنین گفت: " ای امیر مؤمنان، این گروه [[قریش]] پیمانشان را با تو شکستند و از عهد خود با تو سر باز زدند و در نهان ما را دعوت کردند تا از حمایت تو دست برداریم. این بدان دلیل بود که ایشان از ایثار به دور بودند و از همگام شدن با دیگران خودداری می‌کردند، و آنگاه که تو میان آنان و غیر عرب برابری برقرار کردی، آنان را خوش نیامد. در نتیجه، با دشمنت متحد شدند و خون خواهی کردند تا وحدت مسلمانان را بر هم زنند و اهداف گمراهان را برآورند. ما از فرمان تو در‌این‌باره پیروی می‌کنیم<ref>عبدالحمیدبن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، ج7، ص 39</ref>».


'''جنگ صفین'''
'''جنگ صفین'''
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
امیر [[شام]] در جنگ صفین برای ابوایوب انصاری نامه‌ای تهدید‌آمیز نوشت، اما ابوایوب بی‌اعتنا به تهدید، علی (علیه‌السلام) را در جنگ صفین یاری نمود و در رکاب حضرت با جان و دل جنگید.
امیر [[شام]] در جنگ صفین برای ابوایوب انصاری نامه‌ای تهدید‌آمیز نوشت، اما ابوایوب بی‌اعتنا به تهدید، علی (علیه‌السلام) را در جنگ صفین یاری نمود و در رکاب حضرت با جان و دل جنگید.


[[علقمه]] و اسود می‌گویند: هنگامی که ابوایوب انصاری از جنگ صفین بازگشت، نزد او رفتیم و به وی گفتیم: "ای ابوایوب خداوند تو را گرامی‌داشت به اینکه محمد (صلی الله علیه) در مدینه به خانه تو آمد و ناقه او در خانه تو زانو زد و این برتری ویژه خدای تعالی برای تو بود و دیگران در آن نقشی ندارند. اما چه شد که تو شمشیر خود را برداشتی و به جنگ اهل شام که لا اله الا الله می‌گفتند، رفتی؟"
علقمه و اسود می‌گویند: هنگامی که ابوایوب انصاری از جنگ صفین بازگشت، نزد او رفتیم و به وی گفتیم: "ای ابوایوب خداوند تو را گرامی‌داشت به اینکه محمد (صلی الله علیه) در مدینه به خانه تو آمد و ناقه او در خانه تو زانو زد و این برتری ویژه خدای تعالی برای تو بود و دیگران در آن نقشی ندارند. اما چه شد که تو شمشیر خود را برداشتی و به جنگ اهل [[شام (شامات)|شام]] که لا اله الا الله می‌گفتند، رفتی؟"


ابوایوب گفت: "رسول خدا (صلی الله علیه) هرگز به ما [[دروغ]] نگفته است. او ما را به جنگ با سه طایفه در کنار علی (علیه‌السلام) فرمان داده بود:
ابوایوب گفت: "رسول خدا (صلی الله علیه) هرگز به ما [[دروغ]] نگفته است. او ما را به جنگ با سه طایفه در کنار علی (علیه‌السلام) فرمان داده بود:


# جنگ با [[ناکثین]] و پیمان شکنان
# جنگ با [[ناکثین]] و پیمان شکنان
#
# جنگ با [[قاسطین]] و ستمگران
# جنگ با [[قاسطین]] و ستمگران
#
# جنگ با [[مارقین]] و خارج شوندگان از دین.
# جنگ با [[مارقین]] و خارج شوندگان از دین.
#


از رسول خدا (صلی الله علیه) شنیدم که به [[عمار]] می‌فرمود: ای عمار، تو را گروهی طغیانگر خواهد کشت و تو در آن هنگام با حق خواهی بود و حق نیز با تو خواهد بود. ای عمار، اگر علی را دیدی که به سویی رفت و مردم به سویی دیگر رفتند، تو با علی همراه باش که او تو را به گمراهی نکشاند و از هدایت بیرون نبرد. ای عمار، اگر کسی شمشیری بردارد و علی را در برابر دشمنانش یاری کند، خداوند روز قیامت آویزه‌ای از دُر به او بپوشاند و اگر کسی شمشیری برگرفته، به دشمن علی کمک کند، خداوند قلاده‌ای از آتش بر او بنهد.
از رسول خدا (صلی الله علیه) شنیدم که به [[عمار]] می‌فرمود: ای عمار، تو را گروهی طغیانگر خواهد کشت و تو در آن هنگام با حق خواهی بود و حق نیز با تو خواهد بود. ای عمار، اگر علی را دیدی که به سویی رفت و مردم به سویی دیگر رفتند، تو با علی همراه باش که او تو را به گمراهی نکشاند و از هدایت بیرون نبرد. ای عمار، اگر کسی شمشیری بردارد و علی را در برابر دشمنانش یاری کند، خداوند روز قیامت آویزه‌ای از دُر به او بپوشاند و اگر کسی شمشیری برگرفته، به دشمن علی کمک کند، خداوند قلاده‌ای از آتش بر او بنهد.


ما به ایوابوب گفتیم: "خدای، تو را رحمت کند، آنچه گفتی ما را بس است". <ref>علی نظری منفرد، قصه ی کوفه، ص 343</ref>
ما به ایوابوب گفتیم: "خدای، تو را رحمت کند، آنچه گفتی ما را بس است<ref>علی نظری منفرد، قصه ی کوفه، ص 343</ref>".


'''نقش ابوایوب انصاری در جنگ صفین'''
'''نقش ابوایوب انصاری در جنگ صفین'''
خط ۱۵۹: خط ۱۵۶:
سپس سراغ جابربن عبدالله انصاری رفت، اما جابر پیش از اینکه به او دست یابند، از صحنه گریخت. بسره همه طایفه جابربن عبدالله انصاری را که از قبیله بنی سلمه بودند، به مرگ تهدید کرد.
سپس سراغ جابربن عبدالله انصاری رفت، اما جابر پیش از اینکه به او دست یابند، از صحنه گریخت. بسره همه طایفه جابربن عبدالله انصاری را که از قبیله بنی سلمه بودند، به مرگ تهدید کرد.


جابر برای دفع شر از عشیره‌اش به ام المومنین ام سلمه همسر پیامبر متوسل گردید. <ref>عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، ج2، ص 3</ref>  
جابر برای دفع شر از عشیره‌اش به ام المومنین ام سلمه همسر پیامبر متوسل گردید<ref>عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، ج2، ص 3</ref>.


'''صراحت ابوایوب در برابر امیرشام'''
'''صراحت ابوایوب در برابر امیرشام'''
خط ۱۶۷: خط ۱۶۴:
ابوایوب نیز با کمال جرئت گفت: "من او را کشتم؛ زیرا تو و پدرت بر شتری قرمز رنگ سوار بودید و پرچم [[کفر]] را حمل می‌کردید".
ابوایوب نیز با کمال جرئت گفت: "من او را کشتم؛ زیرا تو و پدرت بر شتری قرمز رنگ سوار بودید و پرچم [[کفر]] را حمل می‌کردید".


معاویه که نمی‌پنداشت ابوایوب این گونه آشکارا درباره دوران [[جاهلیت]] و کفر او سخن گوید، از سربه زیر انداخت. شامیان نیز بر ابوایوب خشمگین شدند. سپس معاویه سر بلند کرد و گفت: "رها کن، رها کن، به جان خودم من درباره این موضوع از تو نپرسیدم و قصدم نیز این نبود". <ref>سیدمحسن الامین، اعیان الشیعه، ج6، ص 286</ref>
معاویه که نمی‌پنداشت ابوایوب این گونه آشکارا درباره دوران [[جاهلیت]] و کفر او سخن گوید، از سربه زیر انداخت. شامیان نیز بر ابوایوب خشمگین شدند. سپس معاویه سر بلند کرد و گفت: "رها کن، رها کن، به جان خودم من درباره این موضوع از تو نپرسیدم و قصدم نیز این نبود<ref>سیدمحسن الامین، اعیان الشیعه، ج6، ص 286</ref>".


== مقام علمی ابوایوب ==
== مقام علمی ابوایوب ==
یکی از جنبه‌های مهم شخصیت ابوایوب، مقام علمی او و آشنایی اش با معارف عالی اسلامی است. وی افزون بر آنکه سربازی رشید و خدمتگذاری صدیق برای رسول خدا (صلی الله علیه) بود، به همراه پنج تن از انصار، [[قرآن کریم]] را در زمان حیات پیامبر، جمع کرد. <ref>محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج2، ص 356</ref>
یکی از جنبه‌های مهم شخصیت ابوایوب، مقام علمی او و آشنایی اش با معارف عالی اسلامی است. وی افزون بر آنکه سربازی رشید و خدمتگذاری صدیق برای رسول خدا (صلی الله علیه) بود، به همراه پنج تن از انصار، [[قرآن کریم]] را در زمان حیات پیامبر، جمع کرد<ref>محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج2، ص 356</ref>.


او از راویان مهم و معتبر است که روایت‌های بسیاری را از رسول اکرم (صلی الله علیه) و امیر مؤمنان، علی (علیه‌السلام) نقل نموده است.
او از راویان مهم و معتبر است که روایت‌های بسیاری را از رسول اکرم (صلی الله علیه) و امیر مؤمنان، علی (علیه‌السلام) نقل نموده است.
خط ۱۷۸: خط ۱۷۵:
در سال 35 هجری، [[مهاجران]] و انصار [[عثمان]] را به سبب انحراف‌ها و بدعت‌هایی که گذاشته بود، از ورود به [[مسجد]] و اقامه [[نماز]] بازداشتند. «سعد قرظ»، [[اذان]]<nowiki/>‌گوی مسجد نزد امام علی (علیه‌السلام) آمد و گفت: «اکنون که [[خلیفه]] را از امامت نماز بازداشته‌اند، چه کسی باید نماز بگزارد؟»
در سال 35 هجری، [[مهاجران]] و انصار [[عثمان]] را به سبب انحراف‌ها و بدعت‌هایی که گذاشته بود، از ورود به [[مسجد]] و اقامه [[نماز]] بازداشتند. «سعد قرظ»، [[اذان]]<nowiki/>‌گوی مسجد نزد امام علی (علیه‌السلام) آمد و گفت: «اکنون که [[خلیفه]] را از امامت نماز بازداشته‌اند، چه کسی باید نماز بگزارد؟»


حضرت فرمود: «به خالدبن زید(ابوایوب انصاری) بگویید که نماز جماعت را با مردم اقامه کند». <ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمدبن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص 300</ref>
حضرت فرمود: «به خالدبن زید(ابوایوب انصاری) بگویید که نماز جماعت را با مردم اقامه کند<ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمدبن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص 300</ref>».


ابوایوب می‌گوید:
ابوایوب می‌گوید:
خط ۱۸۸: خط ۱۸۵:
# وقتی نماز می‌خوانی، همانند شخص وداع کننده (کسی که آخرین نمازش را می‌خواند) نماز بخوان؛
# وقتی نماز می‌خوانی، همانند شخص وداع کننده (کسی که آخرین نمازش را می‌خواند) نماز بخوان؛
# سخنی را که فردا برای گفتن آن به عذرخواهی مجبور می‌شوی، مگوی؛
# سخنی را که فردا برای گفتن آن به عذرخواهی مجبور می‌شوی، مگوی؛
# آنچه را برای خودت می‌پسندی، برای برادر مؤمنت نیز بپسند». <ref>ابوجعفرمحمدبن الحسن طوسی، الامالی، ج2، ص 122.</ref>
# آنچه را برای خودت می‌پسندی، برای برادر مؤمنت نیز بپسند<ref>ابوجعفرمحمدبن الحسن طوسی، الامالی، ج2، ص 122.</ref>».


ایشان در روایت دیگری نقل می‌کند: "هرگاه پشت سر پیامبر اکرم (صلی الله علیه) نماز می‌خواندم، آن حضرت پس از پایان نمازش، این دعا را می‌خواند: خدایا، همه خطاها و گناهانم را بیامرز. خدایا، به من از نعمت‌هایت عطا کن و مرا زنده بدار و به من روزی بده و مرا به انجام دادن کارهای شایسته و اخلاق نیکو هدایت کن؛ زیرا جز تو کسی به کارهای شایسته هدایت نکند و جز تو کسی وی را از کارهای بد باز ندارد". <ref>سیدمحسن الامین، اعیان الشیعه، ج6، ص 286</ref>
ایشان در روایت دیگری نقل می‌کند: "هرگاه پشت سر پیامبر اکرم (صلی الله علیه) نماز می‌خواندم، آن حضرت پس از پایان نمازش، این دعا را می‌خواند: خدایا، همه خطاها و گناهانم را بیامرز. خدایا، به من از نعمت‌هایت عطا کن و مرا زنده بدار و به من روزی بده و مرا به انجام دادن کارهای شایسته و اخلاق نیکو هدایت کن؛ زیرا جز تو کسی به کارهای شایسته هدایت نکند و جز تو کسی وی را از کارهای بد باز ندارد<ref>سیدمحسن الامین، اعیان الشیعه، ج6، ص 286</ref>".


== رحلت ابوایوب انصاری ==
== رحلت ابوایوب انصاری ==
ابوایوب در سنین پیری باخبر شد که سپاه روم در کمین است تا فرصتی برای حمله به مرزهای اسلامی بیابد. پس، از آنجا که اساس [[اسلام]] در خطر بود، بر خویش واجب دید تا همراه با سپاه مسلمانان به سوی [[روم]] حرکت کند. او در تمام طول عمر با برکت خویش، همواره پا در رکاب و شمشیر به دست بود و برای اعتلای اسلام و دفاع از حق در میدان‌های نبرد می‌جنگید. هنگامی که سپاه اسلام به نزدیکی قسطنطنیه رسید، ابوایوب در حین نبرد با لشکریان روم بیمار شد <ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمدبن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج3، ص 461</ref>
ابوایوب در سنین پیری باخبر شد که سپاه روم در کمین است تا فرصتی برای حمله به مرزهای اسلامی بیابد. پس، از آنجا که اساس [[اسلام]] در خطر بود، بر خویش واجب دید تا همراه با سپاه مسلمانان به سوی روم حرکت کند. او در تمام طول عمر با برکت خویش، همواره پا در رکاب و شمشیر به دست بود و برای اعتلای اسلام و دفاع از حق در میدان‌های نبرد می‌جنگید. هنگامی که سپاه اسلام به نزدیکی قسطنطنیه رسید، ابوایوب در حین نبرد با لشکریان روم بیمار شد<ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمدبن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج3، ص 461</ref>.


.یاران ابوایوب از او در بستر بیماری پرسیدند: "چه حاجت یا وصیتی داری؟" وی گفت: " هیچ حاجت و نیاز دنیوی ندارم، ولی اگر مُردم، جنازه ام را روی دست بگیرید و تا جایی که می‌توانید در خاک دشمن به پیش برید و مرا در واپسین نقطه به خاک بسپارید؛ زیرا شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه) فرمود: در کنار دیوار قلعه قسطنطنیه، مردی صالح از اصحاب من دفن می‌شود و من امید دارم که همان شخص باشم". <ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22، ص 113</ref>
یاران ابوایوب از او در بستر بیماری پرسیدند: "چه حاجت یا وصیتی داری؟" وی گفت: " هیچ حاجت و نیاز دنیوی ندارم، ولی اگر مُردم، جنازه ام را روی دست بگیرید و تا جایی که می‌توانید در خاک دشمن به پیش برید و مرا در واپسین نقطه به خاک بسپارید؛ زیرا شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه) فرمود: در کنار دیوار قلعه قسطنطنیه، مردی صالح از اصحاب من دفن می‌شود و من امید دارم که همان شخص باشم<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22، ص 113</ref>".
وی پس از چندی که از بیماری‌شان می‌گذشت دارفانی را وداع گفته و رحلت نمودند.
وی پس از چندی که از بیماری‌شان می‌گذشت دارفانی را وداع گفته و رحلت نمودند.


Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۵۶۷

ویرایش