ابوایوب انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[علی بن ابی‌طالب' به '[[علی بن ابی طالب')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۶: خط ۲۶:
او از آن پس در کنار [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)]] در سه نبرد [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین]] و [[جنگ نهروان]] حضور یافت، با پیمان شکنان، ستم پیشگان و یاغیان ِ از [[دین]] برگشته جنگید و در این سه نبرد حماسه‌ها آفرید. به عنوان نمونه می‌توان به کشتن [[حرقوص بن زهیر سعدی]]، بنیان‌گذار [[خوارج]] در جنگ نهروان، اشاره کرد.
او از آن پس در کنار [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)]] در سه نبرد [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین]] و [[جنگ نهروان]] حضور یافت، با پیمان شکنان، ستم پیشگان و یاغیان ِ از [[دین]] برگشته جنگید و در این سه نبرد حماسه‌ها آفرید. به عنوان نمونه می‌توان به کشتن [[حرقوص بن زهیر سعدی]]، بنیان‌گذار [[خوارج]] در جنگ نهروان، اشاره کرد.


پس از [[شهادت]] امام علی و در زمان حکومت [[معاویه]]، ابوایوب انصاری برای جنگ به [[قسطنطنیه]] ([[استانبول]] فعلی) رفت و سرانجام در سال 52، در هنگام محاصره [[قسطنطنیه]] بیمار شد و در‌گذشت. بنا به وصیتش او را در پای دیوار شهر قسطنطنیه به خاک سپردند. پس از استیلای ترکان بر قسطنطنیه، در محل دفن ابوایوب [[مسجد]] بزرگی بنا نهاده شد، و اکنون نیز مرقدش در شهر استانبول [[زیارتگاه]] [[شیعه]] و [[سنّی]] است.  
پس از [[شهادت]] امام علی و در زمان حکومت [[معاویه]]، ابوایوب انصاری برای جنگ به [[قسطنطنیه]] ([[استانبول]] فعلی) رفت و سرانجام در سال 52، در هنگام محاصره قسطنطنیه بیمار شد و در‌گذشت. بنا به وصیتش او را در پای دیوار شهر قسطنطنیه به خاک سپردند. پس از استیلای ترکان بر قسطنطنیه، در محل دفن ابوایوب [[مسجد]] بزرگی بنا نهاده شد، و اکنون نیز مرقدش در شهر استانبول [[زیارتگاه]] [[شیعه]] و [[سنّی]] است.  


== مادر ابوایوب انصاری ==
== مادر ابوایوب انصاری ==
خط ۴۴: خط ۴۴:
ابوایوب، حتی پس از آنکه پیامبر خدا در خانه کنار [[مسجد]] ساکن شدند، باز هم در حد توان به آن حضرت کمک می‌کرد. ام المومنین [[ام سلمه]] می‌گوید: "برخی از [[انصار]] بیشتر از دیگران به رسول خدا(صلی الله علیه) نیکی می‌کردند. یکی از آنان ابوایوب انصاری بود. آنان همواره پیامبر اکرم(صلی الله علیه) را در انجام کارها یاری می‌کردند<ref>محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج8، ص 163</ref>".  
ابوایوب، حتی پس از آنکه پیامبر خدا در خانه کنار [[مسجد]] ساکن شدند، باز هم در حد توان به آن حضرت کمک می‌کرد. ام المومنین [[ام سلمه]] می‌گوید: "برخی از [[انصار]] بیشتر از دیگران به رسول خدا(صلی الله علیه) نیکی می‌کردند. یکی از آنان ابوایوب انصاری بود. آنان همواره پیامبر اکرم(صلی الله علیه) را در انجام کارها یاری می‌کردند<ref>محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج8، ص 163</ref>".  


هنگامی که [[حضرت فاطمه زهرا|حضرت زهرا(معنی سلام الله علیها)]] به عقد علی(علیه‌السلام) درآمد، ابوایوب انصاری گوسفندی را به پیامبر اکرم(صلی الله علیه) هدیه داد. پیامبر هدیه وی را پذیرفتند و برای وی [[دعا]] فرمودند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج18، ص 21</ref>.
هنگامی که [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت زهرا(معنی سلام الله علیها)]] به عقد علی(علیه‌السلام) درآمد، ابوایوب انصاری گوسفندی را به پیامبر اکرم(صلی الله علیه) هدیه داد. پیامبر هدیه وی را پذیرفتند و برای وی [[دعا]] فرمودند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج18، ص 21</ref>.


== شرکت ابوایوب در جنگ‌ها ==
== شرکت ابوایوب در جنگ‌ها ==
خط ۷۱: خط ۷۱:
پس از پیامبر، [[ایمان]] و ارادت ابوایوب انصاری هیچ گاه به ولایت امام علی (علیه‌السلام) کم نشد و همواره به توصیه‌های رسول خدا (صلی الله علیه) درباره [[اهل بیت|اهل‌بیت]] گوش می‌سپرد. او از یاران ویژه امام علی (علیه‌السلام) بود
پس از پیامبر، [[ایمان]] و ارادت ابوایوب انصاری هیچ گاه به ولایت امام علی (علیه‌السلام) کم نشد و همواره به توصیه‌های رسول خدا (صلی الله علیه) درباره [[اهل بیت|اهل‌بیت]] گوش می‌سپرد. او از یاران ویژه امام علی (علیه‌السلام) بود


از دیگر ویژگی‌های ابوایوب انصاری این بود که نه تنها [[حدیث غدیر]] را منکر نشد و پنهان نکرد، بلکه به موقع از آن ماجرا یاد می‌کرد و بر درستی آن شهادت می‌داد. او در تاریخ اسلام از راویان حدیث غدیر شمرده می‌شود. روزی که جنگ جمل در [[بصره]] خاتمه یافت و امیرمومنان همراه [[امام حسن]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)]] علیهماالسلام و [[عمار]] و زید و ابوایوب انصاری وارد بصره شد، ابوایوب در جمع سی نفر از بزرگان و شیوخ [[بصره]] چنین روایت کرد: به خدا [[سوگند]]، شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه) فرمود: «انک تقاتل الناکثین والقاسطین والمارقین بعدی مع علی بن ابی‌طالب»؛ تو پس از من، در کنار [[علی بن ابی طالب]] با پیمان شکنان و ستمگران و گمراهان جنگ خواهی کرد.
از دیگر ویژگی‌های ابوایوب انصاری این بود که نه تنها [[حدیث غدیر]] را منکر نشد و پنهان نکرد، بلکه به موقع از آن ماجرا یاد می‌کرد و بر درستی آن شهادت می‌داد. او در تاریخ اسلام از راویان حدیث غدیر شمرده می‌شود. روزی که جنگ جمل در [[بصره]] خاتمه یافت و امیرمومنان همراه [[امام حسن]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین]] علیهماالسلام و [[عمار]] و زید و ابوایوب انصاری وارد بصره شد، ابوایوب در جمع سی نفر از بزرگان و شیوخ [[بصره]] چنین روایت کرد: به خدا [[سوگند]]، شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه) فرمود: «انک تقاتل الناکثین والقاسطین والمارقین بعدی مع علی بن ابی‌طالب»؛ تو پس از من، در کنار [[علی بن ابی طالب]] با پیمان شکنان و ستمگران و گمراهان جنگ خواهی کرد.


گفتند: آیا خودت این حدیث را از پیامبر (صلی الله علیه) شنیدی؟ پاسخ داد: آری، خودم شنیدم. گفتند: آن چه خودت درباره علی از پیامبر شنیدی، برای ما نقل کن. ابوایوب گفت: از پیامبر شنیدم که فرمود: «علی مع الحق والحق معه و هو الامام والخلیفة بعدی یقاتل علی التاویل کما قاتلت علی التنزیل...» [[علی]] همراه حق است و حق همراه او؛ او امام و جانشین پس از من است.
گفتند: آیا خودت این حدیث را از پیامبر (صلی الله علیه) شنیدی؟ پاسخ داد: آری، خودم شنیدم. گفتند: آن چه خودت درباره علی از پیامبر شنیدی، برای ما نقل کن. ابوایوب گفت: از پیامبر شنیدم که فرمود: «علی مع الحق والحق معه و هو الامام والخلیفة بعدی یقاتل علی التاویل کما قاتلت علی التنزیل...» [[علی بن ابی طالب|علی]] همراه حق است و حق همراه او؛ او امام و جانشین پس از من است.


== نقل حدیث غدیر ==
== نقل حدیث غدیر ==
ابوایوب انصاری از کسانی بود که در فرصت‌های مناسب، حدیث غدیر را برای مردم باز می‌گفت. بدین ترتیب، از امام علی (علیه‌السلام) دفاع می‌کرد.
ابوایوب انصاری از کسانی بود که در فرصت‌های مناسب، حدیث غدیر را برای مردم باز می‌گفت. بدین ترتیب، از امام علی (علیه‌السلام) دفاع می‌کرد.


[[رباح بن حارث نخعی]] می‌گوید: من نزد امیرمؤمنان، علی (علیه‌السلام) نشسته بودم که ناگهان گروهی نقاب دار از راه رسیدند و خطاب به حضرت گفتند: "سلام بر تو ای مولا و سرور ما". حضرت سلام آنان را پاسخ داد و سپس فرمود: "چگونه مرا مولای خود می‌خوانید؟ مگر نه اینکه شما گروهی اعراب بادیه نشینید؟"
رباح بن حارث نخعی می‌گوید: من نزد امیرمؤمنان، علی (علیه‌السلام) نشسته بودم که ناگهان گروهی نقاب دار از راه رسیدند و خطاب به حضرت گفتند: "سلام بر تو ای مولا و سرور ما". حضرت سلام آنان را پاسخ داد و سپس فرمود: "چگونه مرا مولای خود می‌خوانید؟ مگر نه اینکه شما گروهی اعراب بادیه نشینید؟"


گفتند: " آری اما از رسول خدا شنیدیم که در روز [[غدیر خم]] فرمود: "من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله"؛ "هرکس من مولای اویم، علی نیز مولای اوست. خداوندا، یاران او را دوست بدار و دشمنانش را دشمن، و کسی که او را یاری کند، یاری اش فرما و کسی که او را خوار کند، خوارش گردان".
گفتند: " آری اما از رسول خدا شنیدیم که در روز [[غدیر خم]] فرمود: "من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله"؛ "هرکس من مولای اویم، علی نیز مولای اوست. خداوندا، یاران او را دوست بدار و دشمنانش را دشمن، و کسی که او را یاری کند، یاری اش فرما و کسی که او را خوار کند، خوارش گردان".
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
امیر [[شام]] در جنگ صفین برای ابوایوب انصاری نامه‌ای تهدید‌آمیز نوشت، اما ابوایوب بی‌اعتنا به تهدید، علی (علیه‌السلام) را در جنگ صفین یاری نمود و در رکاب حضرت با جان و دل جنگید.
امیر [[شام]] در جنگ صفین برای ابوایوب انصاری نامه‌ای تهدید‌آمیز نوشت، اما ابوایوب بی‌اعتنا به تهدید، علی (علیه‌السلام) را در جنگ صفین یاری نمود و در رکاب حضرت با جان و دل جنگید.


[[علقمه]] و اسود می‌گویند: هنگامی که ابوایوب انصاری از جنگ صفین بازگشت، نزد او رفتیم و به وی گفتیم: "ای ابوایوب خداوند تو را گرامی‌داشت به اینکه محمد (صلی الله علیه) در مدینه به خانه تو آمد و ناقه او در خانه تو زانو زد و این برتری ویژه خدای تعالی برای تو بود و دیگران در آن نقشی ندارند. اما چه شد که تو شمشیر خود را برداشتی و به جنگ اهل [[شام (شامات)|شام]] که لا اله الا الله می‌گفتند، رفتی؟"
علقمه و اسود می‌گویند: هنگامی که ابوایوب انصاری از جنگ صفین بازگشت، نزد او رفتیم و به وی گفتیم: "ای ابوایوب خداوند تو را گرامی‌داشت به اینکه محمد (صلی الله علیه) در مدینه به خانه تو آمد و ناقه او در خانه تو زانو زد و این برتری ویژه خدای تعالی برای تو بود و دیگران در آن نقشی ندارند. اما چه شد که تو شمشیر خود را برداشتی و به جنگ اهل [[شام (شامات)|شام]] که لا اله الا الله می‌گفتند، رفتی؟"


ابوایوب گفت: "رسول خدا (صلی الله علیه) هرگز به ما [[دروغ]] نگفته است. او ما را به جنگ با سه طایفه در کنار علی (علیه‌السلام) فرمان داده بود:
ابوایوب گفت: "رسول خدا (صلی الله علیه) هرگز به ما [[دروغ]] نگفته است. او ما را به جنگ با سه طایفه در کنار علی (علیه‌السلام) فرمان داده بود:


# جنگ با [[ناکثین]] و پیمان شکنان
# جنگ با [[ناکثین]] و پیمان شکنان
#
# جنگ با [[قاسطین]] و ستمگران
# جنگ با [[قاسطین]] و ستمگران
#
# جنگ با [[مارقین]] و خارج شوندگان از دین.
# جنگ با [[مارقین]] و خارج شوندگان از دین.
#


از رسول خدا (صلی الله علیه) شنیدم که به [[عمار]] می‌فرمود: ای عمار، تو را گروهی طغیانگر خواهد کشت و تو در آن هنگام با حق خواهی بود و حق نیز با تو خواهد بود. ای عمار، اگر علی را دیدی که به سویی رفت و مردم به سویی دیگر رفتند، تو با علی همراه باش که او تو را به گمراهی نکشاند و از هدایت بیرون نبرد. ای عمار، اگر کسی شمشیری بردارد و علی را در برابر دشمنانش یاری کند، خداوند روز قیامت آویزه‌ای از دُر به او بپوشاند و اگر کسی شمشیری برگرفته، به دشمن علی کمک کند، خداوند قلاده‌ای از آتش بر او بنهد.
از رسول خدا (صلی الله علیه) شنیدم که به [[عمار]] می‌فرمود: ای عمار، تو را گروهی طغیانگر خواهد کشت و تو در آن هنگام با حق خواهی بود و حق نیز با تو خواهد بود. ای عمار، اگر علی را دیدی که به سویی رفت و مردم به سویی دیگر رفتند، تو با علی همراه باش که او تو را به گمراهی نکشاند و از هدایت بیرون نبرد. ای عمار، اگر کسی شمشیری بردارد و علی را در برابر دشمنانش یاری کند، خداوند روز قیامت آویزه‌ای از دُر به او بپوشاند و اگر کسی شمشیری برگرفته، به دشمن علی کمک کند، خداوند قلاده‌ای از آتش بر او بنهد.
خط ۱۹۳: خط ۱۹۰:


== رحلت ابوایوب انصاری ==
== رحلت ابوایوب انصاری ==
ابوایوب در سنین پیری باخبر شد که سپاه روم در کمین است تا فرصتی برای حمله به مرزهای اسلامی بیابد. پس، از آنجا که اساس [[اسلام]] در خطر بود، بر خویش واجب دید تا همراه با سپاه مسلمانان به سوی [[روم]] حرکت کند. او در تمام طول عمر با برکت خویش، همواره پا در رکاب و شمشیر به دست بود و برای اعتلای اسلام و دفاع از حق در میدان‌های نبرد می‌جنگید. هنگامی که سپاه اسلام به نزدیکی قسطنطنیه رسید، ابوایوب در حین نبرد با لشکریان روم بیمار شد<ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمدبن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج3، ص 461</ref>.
ابوایوب در سنین پیری باخبر شد که سپاه روم در کمین است تا فرصتی برای حمله به مرزهای اسلامی بیابد. پس، از آنجا که اساس [[اسلام]] در خطر بود، بر خویش واجب دید تا همراه با سپاه مسلمانان به سوی روم حرکت کند. او در تمام طول عمر با برکت خویش، همواره پا در رکاب و شمشیر به دست بود و برای اعتلای اسلام و دفاع از حق در میدان‌های نبرد می‌جنگید. هنگامی که سپاه اسلام به نزدیکی قسطنطنیه رسید، ابوایوب در حین نبرد با لشکریان روم بیمار شد<ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمدبن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج3، ص 461</ref>.


یاران ابوایوب از او در بستر بیماری پرسیدند: "چه حاجت یا وصیتی داری؟" وی گفت: " هیچ حاجت و نیاز دنیوی ندارم، ولی اگر مُردم، جنازه ام را روی دست بگیرید و تا جایی که می‌توانید در خاک دشمن به پیش برید و مرا در واپسین نقطه به خاک بسپارید؛ زیرا شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه) فرمود: در کنار دیوار قلعه قسطنطنیه، مردی صالح از اصحاب من دفن می‌شود و من امید دارم که همان شخص باشم<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22، ص 113</ref>".
یاران ابوایوب از او در بستر بیماری پرسیدند: "چه حاجت یا وصیتی داری؟" وی گفت: " هیچ حاجت و نیاز دنیوی ندارم، ولی اگر مُردم، جنازه ام را روی دست بگیرید و تا جایی که می‌توانید در خاک دشمن به پیش برید و مرا در واپسین نقطه به خاک بسپارید؛ زیرا شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه) فرمود: در کنار دیوار قلعه قسطنطنیه، مردی صالح از اصحاب من دفن می‌شود و من امید دارم که همان شخص باشم<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22، ص 113</ref>".
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۵۶۷

ویرایش