۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تصوف در ایران''' | '''تصوف در ایران''' از دوره [[ایلخانان]] (سدۀ ۷-۸ق/۱۳-۱۴م) و پس از آن در [[ایران]]. | ||
=دوره تیموری= | =دوره تیموری= | ||
==دوره رشد== | ==دوره رشد== | ||
دورۀ تیموری (سدۀ ۸-۱۰ق/۱۴-۱۶م) را باید از دورههای مساعد برای گسترش و رونق تصوف به شمار آورد، زیرا در دورۀ اول برخی ایلخانان مغول و وزرای آنان از ارادتمندان مشایخ صوفیه بودند و با تقدیم هدایا و نذورات، و ساخت خانقاهها موجبات رشد تصوف را فراهم آوردند [۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷] و در دورۀ دوم نیز نزدیکی اهل شریعت به صوفیان و مدارای حاکمان موجب رونق تصوف گردید. | دورۀ تیموری (سدۀ ۸-۱۰ق/۱۴-۱۶م) را باید از دورههای مساعد برای گسترش و رونق [[تصوف]] به شمار آورد، زیرا در دورۀ اول برخی ایلخانان [[مغول]] و وزرای آنان از ارادتمندان مشایخ صوفیه بودند و با تقدیم هدایا و نذورات، و ساخت خانقاهها موجبات رشد تصوف را فراهم آوردند [۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷] و در دورۀ دوم نیز نزدیکی اهل شریعت به صوفیان و مدارای حاکمان موجب رونق تصوف گردید. | ||
به این ترتیب، با آنکه در این دوره گاه علمای دین نسبت به صوفیان تندی و تعصب میورزیدند (همچون تکفیر ابن تُرکۀ اصفهانی)، اما اوضاع زمانه برای رشد تصوف مساعد بود. | به این ترتیب، با آنکه در این دوره گاه علمای [[دین]] نسبت به صوفیان تندی و تعصب میورزیدند (همچون تکفیر ابن تُرکۀ اصفهانی)، اما اوضاع زمانه برای رشد تصوف مساعد بود. | ||
==تحولات مهم== | ==تحولات مهم== | ||
در این دو دوره دو تحول مهم در تصوف ایران روی داد که یکی از آن دو گرایش فزایندۀ آن به [[تشیع]]، و دیگری رونق مکتب [[ابن عربی]] و ظهور شارحان و اندیشمندان برجسته بود. | |||
در این دو دوره دو تحول مهم در تصوف ایران روی داد که یکی از آن دو گرایش فزایندۀ آن به | |||
=سهروردیه= | =سهروردیه= | ||
مهمترین طریقههای تصوف در این عصر سهروردیه و [[کبرویه]] بودند که از سلسلههای چهاردهگانۀ معروفیه به شمار میروند. | |||
مهمترین طریقههای تصوف در این عصر سهروردیه و کبرویه بودند که از سلسلههای چهاردهگانۀ معروفیه به شمار میروند. | سلسلۀ سهروردیه که به ابونجیب ضیاءالدین عبدالقاهر سهروردی (د ۵۶۳ق) منسوب است، در ایران مشایخ و پیروانی داشت، اما به کوشش بهاءالدین زکریا مولتانی (د ۶۶۱ق) در [[هند]] گسترش چشمگیری یافت. | ||
سلسلۀ سهروردیه که به ابونجیب ضیاءالدین عبدالقاهر سهروردی (د ۵۶۳ق) منسوب است، در ایران مشایخ و پیروانی داشت، اما به کوشش بهاءالدین زکریا مولتانی (د ۶۶۱ق) در هند گسترش چشمگیری یافت. | |||
از شخصیتهای بزرگ این سلسله در ایران باید از عزالدین محمود کاشانی (د ۷۳۵ق)، صاحب مصباح الهدایه، و کمالالدین عبدالرزاق کاشانی (د ۷۳۶ق)، صاحب شرح فصوص الحکم و شرح منازل السائرین نام برد، که هر دو از مریدان دو شیخ نامدار سهروردیه در ایران، یعنی نورالدین عبدالصمد بن علی نطنزی اصفهانی (د ۶۹۹ق) و ظهیـرالدین عبدالرحمان بن نجیبالدین علی بن بُزغش شیرازی (د ۷۱۴ق) بودند و با تألیفات خود سنت تعلیمی سهروردیه، مبنی بر توجه عملی به عوارف المعارف سهروردی، و توجه علمی به عرفان ابن عربی و نوشتن شرح بر آثار او را ادامه دادند. [۸][۹] | از شخصیتهای بزرگ این سلسله در ایران باید از عزالدین محمود کاشانی (د ۷۳۵ق)، صاحب مصباح الهدایه، و کمالالدین عبدالرزاق کاشانی (د ۷۳۶ق)، صاحب شرح فصوص الحکم و شرح منازل السائرین نام برد، که هر دو از مریدان دو شیخ نامدار سهروردیه در ایران، یعنی نورالدین عبدالصمد بن علی نطنزی اصفهانی (د ۶۹۹ق) و ظهیـرالدین عبدالرحمان بن نجیبالدین علی بن بُزغش شیرازی (د ۷۱۴ق) بودند و با تألیفات خود سنت تعلیمی سهروردیه، مبنی بر توجه عملی به عوارف المعارف سهروردی، و توجه علمی به عرفان ابن عربی و نوشتن شرح بر آثار او را ادامه دادند. [۸][۹] | ||
=کبرویه= | =کبرویه= | ||
طریقۀ کبرویه نیز به شیخ نجمالدین کبری (مق ۶۱۸ق) منسوب است که خلفای بزرگ چون مجدالدین بغدادی، سیفالدین باخرزی، رضیالدین علی لالا و سعدالدین حمویه را پرورد که هر یک از آنها نقش مهمی در گسترش این طریقه در نقاط گوناگون سرزمینهای اسلامی داشتند. | طریقۀ کبرویه نیز به شیخ نجمالدین کبری (مق ۶۱۸ق) منسوب است که خلفای بزرگ چون مجدالدین بغدادی، سیفالدین باخرزی، رضیالدین علی لالا و سعدالدین حمویه را پرورد که هر یک از آنها نقش مهمی در گسترش این طریقه در نقاط گوناگون سرزمینهای اسلامی داشتند. | ||
==مبانی== | ==مبانی== | ||
یکی از مبانی اعتقـادی مکتب نجمالدین کبری اصل «ولایت» بود که در اندیشه و آثار شاگردان او، از جمله سعدالدین حمویه (د ۶۵۰ق) جایگاه مهمی داشت. | یکی از مبانی اعتقـادی مکتب نجمالدین کبری اصل «ولایت» بود که در اندیشه و آثار شاگردان او، از جمله سعدالدین حمویه (د ۶۵۰ق) جایگاه مهمی داشت. | ||
دیدگاه حمویه در این زمینه به آراء و نظریات شیعه بسیار نزدیک بود و شاید بتوان وی را یکی از عوامل رشد گرایشهای شیعی در میان صوفیه، و بهویژه طریقۀ کبرویه، به شمار آورد. [۱۰][۱۱][۱۲][۱۳] | دیدگاه حمویه در این زمینه به آراء و نظریات شیعه بسیار نزدیک بود و شاید بتوان وی را یکی از عوامل رشد گرایشهای شیعی در میان صوفیه، و بهویژه طریقۀ کبرویه، به شمار آورد. [۱۰][۱۱][۱۲][۱۳] | ||
خط ۳۵: | خط ۲۸: | ||
==انشعابات== | ==انشعابات== | ||
===نوربخشیه=== | ===نوربخشیه=== | ||
به گزارش برخی منابع، خواجه اسحاق یکی از مریدان خود به نام سید محمد نوربخش (د ۸۶۹ق) را به جانشینی برگزید و وی را به قیام بر ضد شاهرخ تیموری ــ که در آن هنگام حکومت را در دست داشت ــ ترغیب نمود و خود نیز به یاری او برخاست. | به گزارش برخی منابع، خواجه اسحاق یکی از مریدان خود به نام سید محمد نوربخش (د ۸۶۹ق) را به جانشینی برگزید و وی را به قیام بر ضد شاهرخ تیموری ــ که در آن هنگام حکومت را در دست داشت ــ ترغیب نمود و خود نیز به یاری او برخاست. | ||
اما این قیام که ظاهراً با دعوی مهدویت و برای ایجاد حکومتی صوفیانه و شیعی صورت گرفته بود، به شکست انجامید و خواجه اسحاق که زندانی شده بود، پس از چندی به دستور شاهرخ کشته شد. | اما این قیام که ظاهراً با دعوی مهدویت و برای ایجاد حکومتی صوفیانه و شیعی صورت گرفته بود، به شکست انجامید و خواجه اسحاق که زندانی شده بود، پس از چندی به دستور شاهرخ کشته شد. | ||
خط ۴۶: | خط ۳۷: | ||
===ذهبیه همدانیه=== | ===ذهبیه همدانیه=== | ||
با آنکه خواجه اسحاق ختلانی سید محمد نوربخش را به خلافت خود برگزید، اما پارهای از پیروان او با ردّ این جانشینی، دیگر مرید ختلانی یعنی سید عبدالله برزشآبادی را برگزیدند و با او بیعت کردند. | با آنکه خواجه اسحاق ختلانی سید محمد نوربخش را به خلافت خود برگزید، اما پارهای از پیروان او با ردّ این جانشینی، دیگر مرید ختلانی یعنی سید عبدالله برزشآبادی را برگزیدند و با او بیعت کردند. | ||
اینان در دورههای بعد شاخۀ ذهبیۀ طریقۀ کبرویه، از دیگر طریقههای شیعه را در ایران به وجود آوردند که از ابتدا تا اوایل دورۀ صفویه در خراسان رواج داشت و با نام ذهبیۀ همدانیه شناخته میشد، اما پس از خلافت شیخ علینقی اصطهباناتی (د ۱۱۲۶ق)، و پس از او، سید قطبالدین نیریزی (د ۱۱۷۳ق)، پایگاه این طریقه به فارس منتقل شد و همچنان در آنجا ماند. [۳۶][۳۷][۳۸][۳۹] | اینان در دورههای بعد شاخۀ ذهبیۀ طریقۀ کبرویه، از دیگر طریقههای شیعه را در ایران به وجود آوردند که از ابتدا تا اوایل دورۀ صفویه در خراسان رواج داشت و با نام ذهبیۀ همدانیه شناخته میشد، اما پس از خلافت شیخ علینقی اصطهباناتی (د ۱۱۲۶ق)، و پس از او، سید قطبالدین نیریزی (د ۱۱۷۳ق)، پایگاه این طریقه به فارس منتقل شد و همچنان در آنجا ماند. [۳۶][۳۷][۳۸][۳۹] | ||
=نقشبندیه= | =نقشبندیه= | ||
از دیگر طریقههای مهم صوفیه که در عصر تیموری به ظهور رسید، طریقۀ نقشبندیه، منسوب به بهاءالدین نقشبند (د ۷۱۹ق) است که نخست در ماوراءالنهر گسترش یافت و در دورههای بعد در خراسان و دیگر سرزمینهای اسلامی نیز پیروان بسیار پیـدا کـرد. | از دیگر طریقههای مهم صوفیه که در عصر تیموری به ظهور رسید، طریقۀ نقشبندیه، منسوب به بهاءالدین نقشبند (د ۷۱۹ق) است که نخست در ماوراءالنهر گسترش یافت و در دورههای بعد در خراسان و دیگر سرزمینهای اسلامی نیز پیروان بسیار پیـدا کـرد. | ||
خواجه محمد پارسا (د ۸۲۲ق)، عبیدالله احرار (د ۸۹۵ق) و عبدالرحمان جامی (د ۸۹۸ق) از عارفان نامدار این طریقه به شمار میروند. | خواجه محمد پارسا (د ۸۲۲ق)، عبیدالله احرار (د ۸۹۵ق) و عبدالرحمان جامی (د ۸۹۸ق) از عارفان نامدار این طریقه به شمار میروند. | ||
=نعمت اللهیه= | =نعمت اللهیه= | ||
اندکی متأخرتر از طریقههای یاد شده، طریقۀ نعمت اللٰهیه نیز توسط شاه نعمت الله ولی (د ۸۳۴ق) پایهگذاری شد. | اندکی متأخرتر از طریقههای یاد شده، طریقۀ نعمت اللٰهیه نیز توسط شاه نعمت الله ولی (د ۸۳۴ق) پایهگذاری شد. | ||
اگرچه دربارۀ مذهب شاه نعمت الله اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما جدای از جنبههای فقهی و کلامی، وی را شیعه به معنای عرفانی کلمه دانستهاند [۴۰][۴۱] و سلسلهای را که پس از او شکل گرفت نیز از جمله طریقههای شیعه به شمار آوردهاند. | اگرچه دربارۀ مذهب شاه نعمت الله اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما جدای از جنبههای فقهی و کلامی، وی را شیعه به معنای عرفانی کلمه دانستهاند [۴۰][۴۱] و سلسلهای را که پس از او شکل گرفت نیز از جمله طریقههای شیعه به شمار آوردهاند. | ||
خط ۶۳: | خط ۵۱: | ||
=جوریه= | =جوریه= | ||
علاوه بر طریقۀ کبرویه و تمایل شیعی روزافزون آن، در سدههای ۸-۹ق/۱۴-۱۵م نهضتهای صوفیانهای نیز به ظهور رسیدند که گرایش به تشیع از ویژگیهای بارز آنان بود. | علاوه بر طریقۀ کبرویه و تمایل شیعی روزافزون آن، در سدههای ۸-۹ق/۱۴-۱۵م نهضتهای صوفیانهای نیز به ظهور رسیدند که گرایش به تشیع از ویژگیهای بارز آنان بود. | ||
از جملۀ این جنبشها میتوان به قیام سربهداران، یعنی پیروان شیخ خلیفه (د ۷۲۶ق) و شاگردش شیخ حسن جوری (د ۷۴۳ق) که به طریقۀ جوریه نیز شهرت داشتند، اشاره کرد که در ۷۳۸ق/ ۱۳۳۷م نهضت خود را آغاز کردند و حکومتی محلی را در خراسان به وجود آوردند که ۵۰ سال دوام یافت. [۴۵][۴۶][۴۷] | از جملۀ این جنبشها میتوان به قیام سربهداران، یعنی پیروان شیخ خلیفه (د ۷۲۶ق) و شاگردش شیخ حسن جوری (د ۷۴۳ق) که به طریقۀ جوریه نیز شهرت داشتند، اشاره کرد که در ۷۳۸ق/ ۱۳۳۷م نهضت خود را آغاز کردند و حکومتی محلی را در خراسان به وجود آوردند که ۵۰ سال دوام یافت. [۴۵][۴۶][۴۷] | ||
=حروفیه= | =حروفیه= | ||
حروفیه، نقطویه و مشعشعیه نیز از دیگر جنبشهای متمایل به شیعـه در این دوران بودند. | حروفیه، نقطویه و مشعشعیه نیز از دیگر جنبشهای متمایل به شیعـه در این دوران بودند. | ||
حروفیه پیروان فضل الله استرابادی (مق ۷۹۶ق) به شمار میآمدند که در دورۀ حکومت تیمور به تبلیغ مکتب خود پرداخت. | حروفیه پیروان فضل الله استرابادی (مق ۷۹۶ق) به شمار میآمدند که در دورۀ حکومت تیمور به تبلیغ مکتب خود پرداخت. | ||
خط ۷۹: | خط ۶۵: | ||
=نقطویه= | =نقطویه= | ||
از درون جنبش حروفیه نهضت دیگری برخاست که به «نقطویه» شهرت یافت. | از درون جنبش حروفیه نهضت دیگری برخاست که به «نقطویه» شهرت یافت. | ||
این نهضت که توسط محمود پسیخانی گیلانی (د ۸۳۱ ق)، از پیروان فضل الله استرابادی شکل گرفت، مبتنی بر باورهای مادیگرایانه، تناسخ، گرایش به آزادی اخلاقی و اباحیگری، و عناصر شعوبی و برخی اعتقادات قدیم ایرانی بود. | این نهضت که توسط محمود پسیخانی گیلانی (د ۸۳۱ ق)، از پیروان فضل الله استرابادی شکل گرفت، مبتنی بر باورهای مادیگرایانه، تناسخ، گرایش به آزادی اخلاقی و اباحیگری، و عناصر شعوبی و برخی اعتقادات قدیم ایرانی بود. | ||
خط ۸۶: | خط ۷۱: | ||
=مشعشعیه= | =مشعشعیه= | ||
در همین دوران حرکت «مشعشعیه» نیز توسط محمد بن فلاح (د ۸۶۶ق)، مشهور به مشعشع، در خوزستان و مناطق جنوبی ایران پا گرفت. | در همین دوران حرکت «مشعشعیه» نیز توسط محمد بن فلاح (د ۸۶۶ق)، مشهور به مشعشع، در خوزستان و مناطق جنوبی ایران پا گرفت. | ||
فلاح که ابتدا در کسوت صوفیان ظاهر شده بود، بهتدریج به دعوت خویش رنگ و بوی سیاسی داد و از استادش ابن فهد حلی ــ که از عالمان و عارفان شیعه بود ــ کناره گرفت و با بالا گرفتن کارش دعوی مهدویت نمود، چندان که ابن فهد خود فتوای قتل او را صادر کرد. | فلاح که ابتدا در کسوت صوفیان ظاهر شده بود، بهتدریج به دعوت خویش رنگ و بوی سیاسی داد و از استادش ابن فهد حلی ــ که از عالمان و عارفان شیعه بود ــ کناره گرفت و با بالا گرفتن کارش دعوی مهدویت نمود، چندان که ابن فهد خود فتوای قتل او را صادر کرد. | ||
خط ۹۲: | خط ۷۶: | ||
=گسترش مکتب ابن عربی= | =گسترش مکتب ابن عربی= | ||
چنانکه پیشتر اشاره شد، گسترش مکتب عرفانی ابن عربی و نگارش شروح متعدد بر آثار وی در ایران، از دیگر ویژگیهای این دوره است. | چنانکه پیشتر اشاره شد، گسترش مکتب عرفانی ابن عربی و نگارش شروح متعدد بر آثار وی در ایران، از دیگر ویژگیهای این دوره است. | ||
نورالدین عبدالرحمان جامی ــ که از عارفان به نام این عصر بود ــ در لوایح، لوامع، اشعة اللمعات و الدرة الفاخرۀ خود به بیان مفاهیم و مبانی عرفان ابن عربی پرداخت و در نقد النصوص خود، فصوص الحکم ابن عربی را شرح کرد. | نورالدین عبدالرحمان جامی ــ که از عارفان به نام این عصر بود ــ در لوایح، لوامع، اشعة اللمعات و الدرة الفاخرۀ خود به بیان مفاهیم و مبانی عرفان ابن عربی پرداخت و در نقد النصوص خود، فصوص الحکم ابن عربی را شرح کرد. |