دوره‌های فقه شیعه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
=== 4. حریّت و آزادگى ===
=== 4. حریّت و آزادگى ===
فقهاى اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هرگز فقه خویش را در خدمت حاکمان ستمکار و دنیاپرست قرار ندادند و فقه اهل‌بیت را در مسیر توجیه کردارهاى ناشایست حاکمان ظالم و ضدّ‌مردمى به کار نگرفتند؛ همان گونه که امامان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیز فقه و دانش خویش را در خدمت ظالمان قرار نداده بودند.
فقهاى اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هرگز فقه خویش را در خدمت حاکمان ستمکار و دنیاپرست قرار ندادند و فقه اهل‌بیت را در مسیر توجیه کردارهاى ناشایست حاکمان ظالم و ضدّ‌مردمى به کار نگرفتند؛ همان گونه که امامان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیز فقه و دانش خویش را در خدمت ظالمان قرار نداده بودند.
== ادوار فقه شیعه ==
== ادوار فقه شیعه ==
ما «ادوار فقه شیعه»  را در 9 دوران مورد بحث و بررسى قرار می‌دهیم. برخی <ref>کتاب موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل‌بیت، مؤسسه دائرة معارف الفقه الاسلامى، ج 1، ص 48)</ref> براى دوره‌هاى فقه شیعه شش دوره، و برخی دیگر<ref>(موسوعة طبقات الفقهاء سبحانى، جعفر، جزء دوم)</ref> هفت دوره بر شمرده‌اند؛ ولى به نظر می‌رسد تفکیک دقیق دوره‌ها و شناسایى و بازیابى ویژگی‌هاى هر دوره، آن را به 9 دوره می‌رساند.
ما «ادوار فقه شیعه»  را در 9 دوران مورد بحث و بررسى قرار می‌دهیم. برخی <ref>کتاب موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل‌بیت، مؤسسه دائرة معارف الفقه الاسلامى، ج 1، ص 48)</ref> براى دوره‌هاى فقه شیعه شش دوره، و برخی دیگر<ref>(موسوعة طبقات الفقهاء سبحانى، جعفر، جزء دوم)</ref> هفت دوره بر شمرده‌اند؛ ولى به نظر می‌رسد تفکیک دقیق دوره‌ها و شناسایى و بازیابى ویژگی‌هاى هر دوره، آن را به 9 دوره می‌رساند.
=== دوره اول: عصر حضور امامان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ===
=== دوره اول: عصر حضور امامان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ===
بدون تردید عصر رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) عصر مشترک همه مسلمانان بوده که همگى احکام خویش را بدون واسطه از آن حضرت می‌گرفتند و آن حضرت تنها مرجع علمى مسلمانان به شمار می‌رفت.
بدون تردید عصر رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) عصر مشترک همه مسلمانان بوده که همگى احکام خویش را بدون واسطه از آن حضرت می‌گرفتند و آن حضرت تنها مرجع علمى مسلمانان به شمار می‌رفت.
خط ۲۴: خط ۲۶:
حدیث متواتر و معروف «ثقلین» این حدیث با تعبیرات مختلف <ref>در کتب شیعه و سنّى آمده است؛ از کتب شیعه ر.ک: کافى، کلینى، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، ج 1، ص 294؛ وسائل الشیعه، حرّ عاملى، محمّد بن حسن، ج 18، ص 19؛ بصائر الدّرجات، صفّار، محمّد بن حسن، ص 433؛ ارشاد، مفید، محمد بن محمد، ج 1، ص 233؛ امالى طوسى، طوسى، ابوجعفر محمّد بن حسن، ص 162؛ احتجاج، طبرسى، ابومنصور احمد بن على، ج 1، ص 146؛ بحارالانوار، مجلسى محمّدباقر، ج 23، ص 106-147. از منابع اهل سنّت نیز می‌توان به این کتاب‌ها اشاره کرد: صحیح مسلم، نیشابورى، ابوالحسین مسلم بن حجاج، ج 4، ص 1873؛ سنن ترمذى، ترمذى، محمّد بن عیسى، ج 5، ص 328؛ مسند احمد، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی، ج 3، ص 59؛ سنن بیهقى، احمد بن حسین بیهقى، ج 10، ص 114؛ مستدرک الصحیحین، الحاکم نیشابورى، محمّد بن محمّد، ج 3، ص 110 و کنز العمّال، متّقى هندى، ج 14، ص 435. براى اطلاع بیشتر ر.ک: پیام قرآن، مکارم شیرازى ناصر و همکاران، ج 9، ص 62-71.</ref>گویاى این مطلب و دلیل بر آینده نگرى رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است. ائمّه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هر زمان فرصتى دست می‌داد، براى تبیین احکام و معارف و حلّ مشکل امّت اسلامى و صیانت از شریعت، تلاش می‌کردند.
حدیث متواتر و معروف «ثقلین» این حدیث با تعبیرات مختلف <ref>در کتب شیعه و سنّى آمده است؛ از کتب شیعه ر.ک: کافى، کلینى، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، ج 1، ص 294؛ وسائل الشیعه، حرّ عاملى، محمّد بن حسن، ج 18، ص 19؛ بصائر الدّرجات، صفّار، محمّد بن حسن، ص 433؛ ارشاد، مفید، محمد بن محمد، ج 1، ص 233؛ امالى طوسى، طوسى، ابوجعفر محمّد بن حسن، ص 162؛ احتجاج، طبرسى، ابومنصور احمد بن على، ج 1، ص 146؛ بحارالانوار، مجلسى محمّدباقر، ج 23، ص 106-147. از منابع اهل سنّت نیز می‌توان به این کتاب‌ها اشاره کرد: صحیح مسلم، نیشابورى، ابوالحسین مسلم بن حجاج، ج 4، ص 1873؛ سنن ترمذى، ترمذى، محمّد بن عیسى، ج 5، ص 328؛ مسند احمد، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی، ج 3، ص 59؛ سنن بیهقى، احمد بن حسین بیهقى، ج 10، ص 114؛ مستدرک الصحیحین، الحاکم نیشابورى، محمّد بن محمّد، ج 3، ص 110 و کنز العمّال، متّقى هندى، ج 14، ص 435. براى اطلاع بیشتر ر.ک: پیام قرآن، مکارم شیرازى ناصر و همکاران، ج 9، ص 62-71.</ref>گویاى این مطلب و دلیل بر آینده نگرى رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است. ائمّه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هر زمان فرصتى دست می‌داد، براى تبیین احکام و معارف و حلّ مشکل امّت اسلامى و صیانت از شریعت، تلاش می‌کردند.
این تلاش‌ها را ـ که پس از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) (سال 11 هجرى) آغاز و تا ابتداى غیبت صغرى (سال 260) ادامه یافت ـ می‌توان در چند فصل پى گیرى کرد:
این تلاش‌ها را ـ که پس از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) (سال 11 هجرى) آغاز و تا ابتداى غیبت صغرى (سال 260) ادامه یافت ـ می‌توان در چند فصل پى گیرى کرد:
==== فصل اوّل: تدوین کتاب ====
==== فصل اوّل: تدوین کتاب ====
در حالى که پس از رحلت رسول گرامى اسلام (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) خلفاى وقت، مردم را از تدوین احادیث منع کردند، داستان منع تدوین حدیث و نقل آن، از زمان خلیفه اوّل آغاز و بیش از یک قرن ادامه یافت. عایشه نقل می‌کند پدرم احادیثى از رسول خدا جمع آورى کرده بود که تعدادشان به پانصد حدیث می‌رسید؛ ولى روزى همه آن احادیث را خواست و آتش زد. <ref>(کنزالعمّال، همان، ج 10، ص 285، ح 29460).</ref> خلیفه دوم نیز اصحاب را از نقل حدیث منع کرد و جمعى از اصحاب را به جرم نقل احادیث رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، زندانى کرد. <ref>(تذکرة الحفّاظ ذهبى، ذهبى، شمس الدین محمّد بن احمد، ج 1، ص 7).</ref> همچنین نقل شده است که عمر نخست تصمیم داشت، سنّت رسول خدا را بنویسد، سپس پشیمان شد و از نوشتن آن صرف نظر کرد و طى بخشنامه‌ای به همه بلاد اسلامى نوشت: اگر کسى نوشته‌ای از سنّت رسول خدا نزد اوست، همه را محو کند. <ref>(کنزالعمّال، همان، ج 10، ص 292، ح 29476)</ref> این ماجرا در عصر بعضى دیگر از خلفا نیز ادامه داشت، هر چند در خلافت امیرمؤمنان على(علیه‌السلام) سنّت رسول خدا و نقل آن مورد توجّه قرار گرفت، ولى فرصت کافى براى انجام کامل آن، به وجود نیامد؛ منع تدوین حدیث پس از آن حضرت تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه یافت، تا آنکه مطابق نقل بخارى، عمر بن عبدالعزیز طى نامه‌ای به ابوبکر بن حزم نوشت: احادیث رسول خدا را بنویس! زیرا از نابودى علم و از بین رفتن علما و دانشمندان می‌ترسم! <ref>(صحیح بخارى، بخارى، ابوعبدالله محمّد بن اسماعیل، ج 1، ص 60، باب کیف یقبض العلم، از ابواب کتاب العلم).</ref> با این حال، پس از مرگ عمر بن عبدالعزیز، بار دیگر تدوین حدیث با رکود مواجه شد، تا آنکه در عصر خلافت منصور دوانیقى به طور رسمى و گسترده تدوین حدیث آغاز شد. سیوطى از ذهبى نقل می‌کند که: در سال 143 هجرى دانشمندان اسلامى شروع به تدوین حدیث، فقه و تفسیر کردند؛ که از جمله مالک، کتاب موطّأ را تدوین کرد. <ref>(تاریخ الخلفاء، سیوطى، جلال الدین، ص 301) (شیخ خضرى بک نیز در تاریخ التشریع الاسلامى، الخضرى بک محمّد، ص 72-74، شرحى درباره منع تدوین حدیث نقل کرده است).</ref>امیرمؤمنان و برخى از شاگردان آن حضرت، نوشته‌هایى را از خود به یادگار گذاشتند.
در حالى که پس از رحلت رسول گرامى اسلام (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) خلفاى وقت، مردم را از تدوین احادیث منع کردند، داستان منع تدوین حدیث و نقل آن، از زمان خلیفه اوّل آغاز و بیش از یک قرن ادامه یافت. عایشه نقل می‌کند پدرم احادیثى از رسول خدا جمع آورى کرده بود که تعدادشان به پانصد حدیث می‌رسید؛ ولى روزى همه آن احادیث را خواست و آتش زد. <ref>(کنزالعمّال، همان، ج 10، ص 285، ح 29460).</ref> خلیفه دوم نیز اصحاب را از نقل حدیث منع کرد و جمعى از اصحاب را به جرم نقل احادیث رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، زندانى کرد. <ref>(تذکرة الحفّاظ ذهبى، ذهبى، شمس الدین محمّد بن احمد، ج 1، ص 7).</ref> همچنین نقل شده است که عمر نخست تصمیم داشت، سنّت رسول خدا را بنویسد، سپس پشیمان شد و از نوشتن آن صرف نظر کرد و طى بخشنامه‌ای به همه بلاد اسلامى نوشت: اگر کسى نوشته‌ای از سنّت رسول خدا نزد اوست، همه را محو کند. <ref>(کنزالعمّال، همان، ج 10، ص 292، ح 29476)</ref> این ماجرا در عصر بعضى دیگر از خلفا نیز ادامه داشت، هر چند در خلافت امیرمؤمنان على(علیه‌السلام) سنّت رسول خدا و نقل آن مورد توجّه قرار گرفت، ولى فرصت کافى براى انجام کامل آن، به وجود نیامد؛ منع تدوین حدیث پس از آن حضرت تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه یافت، تا آنکه مطابق نقل بخارى، عمر بن عبدالعزیز طى نامه‌ای به ابوبکر بن حزم نوشت: احادیث رسول خدا را بنویس! زیرا از نابودى علم و از بین رفتن علما و دانشمندان می‌ترسم! <ref>(صحیح بخارى، بخارى، ابوعبدالله محمّد بن اسماعیل، ج 1، ص 60، باب کیف یقبض العلم، از ابواب کتاب العلم).</ref> با این حال، پس از مرگ عمر بن عبدالعزیز، بار دیگر تدوین حدیث با رکود مواجه شد، تا آنکه در عصر خلافت منصور دوانیقى به طور رسمى و گسترده تدوین حدیث آغاز شد. سیوطى از ذهبى نقل می‌کند که: در سال 143 هجرى دانشمندان اسلامى شروع به تدوین حدیث، فقه و تفسیر کردند؛ که از جمله مالک، کتاب موطّأ را تدوین کرد. <ref>(تاریخ الخلفاء، سیوطى، جلال الدین، ص 301) (شیخ خضرى بک نیز در تاریخ التشریع الاسلامى، الخضرى بک محمّد، ص 72-74، شرحى درباره منع تدوین حدیث نقل کرده است).</ref>امیرمؤمنان و برخى از شاگردان آن حضرت، نوشته‌هایى را از خود به یادگار گذاشتند.
خط ۳۰: خط ۳۳:
آنچه در روایات معصومین از کتاب‌هاى امیرمؤمنان(علیه‌السلام) به نام‌هاى جامعه، کتاب علىّ و صحیفه یاد شده است، می‌تواند محصول مجالس ویژه درس رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) براى آن حضرت باشد.
آنچه در روایات معصومین از کتاب‌هاى امیرمؤمنان(علیه‌السلام) به نام‌هاى جامعه، کتاب علىّ و صحیفه یاد شده است، می‌تواند محصول مجالس ویژه درس رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) براى آن حضرت باشد.
همچنین کتاب دیگرى از آن حضرت به نام صحیفه وجود داشت که مشتمل بر احکام فراوانى در قصاص و دیات بود. مرحوم آیة‌الله احمدى میانجى، نام‌هاى مختلف این کتاب و عناوین و محتواى آنها را جمع آورى کرده است. <ref>(مکاتیب الرسول، احمدى میانجى، على، ج 2، ص 5-302).</ref>
همچنین کتاب دیگرى از آن حضرت به نام صحیفه وجود داشت که مشتمل بر احکام فراوانى در قصاص و دیات بود. مرحوم آیة‌الله احمدى میانجى، نام‌هاى مختلف این کتاب و عناوین و محتواى آنها را جمع آورى کرده است. <ref>(مکاتیب الرسول، احمدى میانجى، على، ج 2، ص 5-302).</ref>
==== شاگردان صاحب کتاب امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) ====
==== شاگردان صاحب کتاب امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) ====
از شاگردان على(علیه‌السلام) که در این دوره، دست به تدوین کتاب زده‌اند، می‌توان از این افراد نام برد:
از شاگردان على(علیه‌السلام) که در این دوره، دست به تدوین کتاب زده‌اند، می‌توان از این افراد نام برد:
خط ۱۳۴: خط ۱۳۸:
# حدیث و فقه با هم آمیخته بود و مسائل فقهى براساس احادیث و غالباً به صورت غیر منظم تدوین و با اسنادش ذکر می‌شد؛
# حدیث و فقه با هم آمیخته بود و مسائل فقهى براساس احادیث و غالباً به صورت غیر منظم تدوین و با اسنادش ذکر می‌شد؛
# پرورش هزاران فقیه و محدّث در مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام).
# پرورش هزاران فقیه و محدّث در مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام).
=== دوره دوّم:عصر شکل بندى و تبویب فقه ===
=== دوره دوّم:عصر شکل بندى و تبویب فقه ===
شروع این دوره از ابتداى غیبت صغرى در سال 260 هجرى است و تا زمان انتقال شیخ طوسى از بغداد به نجف و تأسیس مدرسه فقه و اجتهاد در آن دیار (سال 448 هجرى) ادامه داشت.
شروع این دوره از ابتداى غیبت صغرى در سال 260 هجرى است و تا زمان انتقال شیخ طوسى از بغداد به نجف و تأسیس مدرسه فقه و اجتهاد در آن دیار (سال 448 هجرى) ادامه داشت.
خط ۱۴۵: خط ۱۵۰:


این شیوه، رسم معمول فقهاى آن عصر بود؛ با این حال بزرگانى پیدا می‌شدند که فراتر از شیوه معمول، گاه در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌جستند؛ افرادى مانند [[عمّانى]] و [[اسکافى]].
این شیوه، رسم معمول فقهاى آن عصر بود؛ با این حال بزرگانى پیدا می‌شدند که فراتر از شیوه معمول، گاه در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌جستند؛ افرادى مانند [[عمّانى]] و [[اسکافى]].
==== سه مدرسه دردوره دوم فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام): ====
==== سه مدرسه دردوره دوم فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام): ====
===== الف) مدرسه قم و رى =====
===== الف) مدرسه قم و رى =====
فقهاى این مدرسه، در عرضه فقه تنها به نصوص تمسّک می‌جستند و از آن، به استدلالات عقلى تعدّى نمی‌کردند. از بزرگان این مدرسه می‌توان به صدوق پدر و پسر اشاره کرد.
فقهاى این مدرسه، در عرضه فقه تنها به نصوص تمسّک می‌جستند و از آن، به استدلالات عقلى تعدّى نمی‌کردند. از بزرگان این مدرسه می‌توان به صدوق پدر و پسر اشاره کرد.
این مدرسه، مدرسه‌ای توانا و مورد اعتماد اصحاب بود، تا آنجا که سفیر ناحیه مقدّسه، جناب حسین بن روح نوبختى، کتاب التأدیب را به قم می‌فرستد و به گروهى از فقهاى آنجا می‌نویسد که: «به محتواى این کتاب نظر افکنید که چه قسمت‌هایى از آن مخالف چیزهایى است که نزد شماست».<ref>الغیبه، همان، ص 390 .</ref>
این مدرسه، مدرسه‌ای توانا و مورد اعتماد اصحاب بود، تا آنجا که سفیر ناحیه مقدّسه، جناب حسین بن روح نوبختى، کتاب التأدیب را به قم می‌فرستد و به گروهى از فقهاى آنجا می‌نویسد که: «به محتواى این کتاب نظر افکنید که چه قسمت‌هایى از آن مخالف چیزهایى است که نزد شماست».<ref>الغیبه، همان، ص 390 .</ref>
===== ب) مدرسه عمّانى و اسکافى =====
===== ب) مدرسه عمّانى و اسکافى =====
آموزگاران این مدرسه، در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌کردند، تا آنجا که گاه عمل به قیاس و استحسان را به آنها نسبت می‌دهند.
آموزگاران این مدرسه، در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌کردند، تا آنجا که گاه عمل به قیاس و استحسان را به آنها نسبت می‌دهند.
خط ۱۵۵: خط ۱۶۲:
عالم دیگر که همان شیوه را ادامه داد و ارکانش را استحکام بخشید، ابوعلى محمّد بن احمد بن جنید اسکافى (م 381) است. نجاشى درباره وى می‌گوید: «محمّد بن احمد بن جنید، ابوعلى کاتب اسکافى، در میان اصحاب ما، داراى اعتبارى است و مورد اعتماد و جلالت قدر است. وى تألیفات زیادى دارد».رجال نجاشى، همان، شرح حال محمّد بن احمد بن جنید.
عالم دیگر که همان شیوه را ادامه داد و ارکانش را استحکام بخشید، ابوعلى محمّد بن احمد بن جنید اسکافى (م 381) است. نجاشى درباره وى می‌گوید: «محمّد بن احمد بن جنید، ابوعلى کاتب اسکافى، در میان اصحاب ما، داراى اعتبارى است و مورد اعتماد و جلالت قدر است. وى تألیفات زیادى دارد».رجال نجاشى، همان، شرح حال محمّد بن احمد بن جنید.
نجاشى از کتاب‌هایش نام می‌برد، از جمله، از دو کتاب فقهى وى که تهذیب الشیعة لاحکام الشریعة و الاحمدى للفقه المحمدىشیخ طوسى در «فهرست» از این کتاب با نام مختصر الاحمدى فى الفقه المحمدى نام می‌برد.است. متأسّفانه این دو کتاب نیز به دست ما نرسیده، هر چند کتاب دوم تا عصر علاّمه حلّى موجود بوده است. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء 2، ص 238.</ref>
نجاشى از کتاب‌هایش نام می‌برد، از جمله، از دو کتاب فقهى وى که تهذیب الشیعة لاحکام الشریعة و الاحمدى للفقه المحمدىشیخ طوسى در «فهرست» از این کتاب با نام مختصر الاحمدى فى الفقه المحمدى نام می‌برد.است. متأسّفانه این دو کتاب نیز به دست ما نرسیده، هر چند کتاب دوم تا عصر علاّمه حلّى موجود بوده است. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء 2، ص 238.</ref>
===== ج) مدرسه بغداد =====
===== ج) مدرسه بغداد =====
این مدرسه را بهتر است، مدرسه شیخ مفید (م413) و شاگردانش، نظیر سیّد مرتضى (م436) و غیر او نامید. این مدرسه، میان آن دو شیوه، یعنى تمسّک به نصوص و استدلات عقلى جمع کرد، شاید از آن رو که شیخ مفید در هر دو مدرسه سابق الذکر، شاگردى کرده بود، زیرا وى از سویى شاگرد ابن جنید بود و از سوى دیگر از محضر جعفر بن محمّد بن قولویه (م 368) و مدرسه قمى‌ها، بهره برده است.
این مدرسه را بهتر است، مدرسه شیخ مفید (م413) و شاگردانش، نظیر سیّد مرتضى (م436) و غیر او نامید. این مدرسه، میان آن دو شیوه، یعنى تمسّک به نصوص و استدلات عقلى جمع کرد، شاید از آن رو که شیخ مفید در هر دو مدرسه سابق الذکر، شاگردى کرده بود، زیرا وى از سویى شاگرد ابن جنید بود و از سوى دیگر از محضر جعفر بن محمّد بن قولویه (م 368) و مدرسه قمى‌ها، بهره برده است.
شیخ مفید تألیفات متعددى دارد از جمله مقنعه که تهذیب الاحکام شیخ طوسى شرح آن است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، خوانسارى، محمّد بن باقر، ج 6، ص 153-178؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 420-422؛ معجم رجال الحدیث، همان، ج 17، ص 202-210.</ref>
شیخ مفید تألیفات متعددى دارد از جمله مقنعه که تهذیب الاحکام شیخ طوسى شرح آن است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، خوانسارى، محمّد بن باقر، ج 6، ص 153-178؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 420-422؛ معجم رجال الحدیث، همان، ج 17، ص 202-210.</ref>
==== ویژگى‌هاى دوره دوم: ====
==== ویژگى‌هاى دوره دوم: ====
# عرضه کتب فقهى به صورت تبویب شده، امّا غالباً در محدوده روایات و با استفاده از الفاظ روایت.
# عرضه کتب فقهى به صورت تبویب شده، امّا غالباً در محدوده روایات و با استفاده از الفاظ روایت.
خط ۱۷۲: خط ۱۸۱:
سپس می‌افزاید: «من از گذشته به انجام این کار علاقه مند بودم، ولى کم رغبتى طایفه امامیّه، مرا از انجام آن منصرف می‌ساخت، زیرا امامیّه اخبار فراوانى در اختیار داشتند و در مسائل، از الفاظ صریح و روایات بهره می‌بردند، به گونه‌ای که اگر کسى آن الفاظ را تغییر می‌داد و از لفظ دیگرى به جز روایت، براى رساندن مقصود خویش بهره می‌گرفت، تعجب می‌کردند. از این رو، نخست من کتاب «نهایه» را به همان شیوه مرسوم نوشتم، تا از نوشتن کتاب مبسوط (به شیوه تازه) شگفت زده نشوند».<ref>مقدّمه مبسوط طوسی، محمد بن حسن، تحقیق: الکشفى، محمدعلى.</ref>
سپس می‌افزاید: «من از گذشته به انجام این کار علاقه مند بودم، ولى کم رغبتى طایفه امامیّه، مرا از انجام آن منصرف می‌ساخت، زیرا امامیّه اخبار فراوانى در اختیار داشتند و در مسائل، از الفاظ صریح و روایات بهره می‌بردند، به گونه‌ای که اگر کسى آن الفاظ را تغییر می‌داد و از لفظ دیگرى به جز روایت، براى رساندن مقصود خویش بهره می‌گرفت، تعجب می‌کردند. از این رو، نخست من کتاب «نهایه» را به همان شیوه مرسوم نوشتم، تا از نوشتن کتاب مبسوط (به شیوه تازه) شگفت زده نشوند».<ref>مقدّمه مبسوط طوسی، محمد بن حسن، تحقیق: الکشفى، محمدعلى.</ref>
این کلمات شیخ در «مبسوط» به خوبى نشان می‌دهد که وى براى انتقال از دوره دوم فقه، به دوره سوم، کار بزرگى انجام داد و تحوّل عظیمى به وجود آورد.
این کلمات شیخ در «مبسوط» به خوبى نشان می‌دهد که وى براى انتقال از دوره دوم فقه، به دوره سوم، کار بزرگى انجام داد و تحوّل عظیمى به وجود آورد.
==== ویژگى‌هاى  دوره سوم: ====
==== ویژگى‌هاى  دوره سوم: ====
# نگارش جدید مسائل فقهى. مرحوم شیخ طوسى، سنّت گذشتگان را در تدوین کتب فقهى کنار گذاشت و با استفاده از قواعد و اصول کلى به تفریع فروعات پرداخت و از تقیید به متن روایت (نه محتواى آن) در تدوین مسائل فقهى خارج شد و فصل تازه‌ای را در تدوین کتب فقهى امامیّه باز کرد.
# نگارش جدید مسائل فقهى. مرحوم شیخ طوسى، سنّت گذشتگان را در تدوین کتب فقهى کنار گذاشت و با استفاده از قواعد و اصول کلى به تفریع فروعات پرداخت و از تقیید به متن روایت (نه محتواى آن) در تدوین مسائل فقهى خارج شد و فصل تازه‌ای را در تدوین کتب فقهى امامیّه باز کرد.
خط ۱۷۸: خط ۱۸۸:
# ورود گسترده «علم اصول فقه» به عرصه فقه. شیخ طوسى با نوشتن کتاب ارزشمند و مهم خود به نام عدّة الاصول عرصه جدیدى را در علم اصول گشود. این کتاب سال‌ها به عنوان کتاب درسى در حوزه‌هاى علمیّه امامیّه مورد استفاده قرار گرفت.مرحوم سیّد مهدى بحرالعلوم (م 1212) درباره این کتاب می‌نویسد: «این کتاب بهترین کتابى است که در علم اصول نوشته شده است». <ref>فوائد الرجالیه، بحرالعلوم، سیّد محمّدمهدى، ج 3، ص 231.</ref> از ثمرات مهم این اثر، اثبات حجیّت خبر واحد است؛ زیرا پیش از شیخ طوسى، ادعاى اتّفاق می‌شد که جز به خبر قطعى نمی‌شود عمل کرد؛ ولى شیخ طوسى نخستین کسى است که اثبات کرد، اخبار آحاد ـ اگر راویانش افراد موثّقى باشند ـ حجیّت دارد و ادعا کرد که عمل اصحاب به روایات همین گونه بوده است.
# ورود گسترده «علم اصول فقه» به عرصه فقه. شیخ طوسى با نوشتن کتاب ارزشمند و مهم خود به نام عدّة الاصول عرصه جدیدى را در علم اصول گشود. این کتاب سال‌ها به عنوان کتاب درسى در حوزه‌هاى علمیّه امامیّه مورد استفاده قرار گرفت.مرحوم سیّد مهدى بحرالعلوم (م 1212) درباره این کتاب می‌نویسد: «این کتاب بهترین کتابى است که در علم اصول نوشته شده است». <ref>فوائد الرجالیه، بحرالعلوم، سیّد محمّدمهدى، ج 3، ص 231.</ref> از ثمرات مهم این اثر، اثبات حجیّت خبر واحد است؛ زیرا پیش از شیخ طوسى، ادعاى اتّفاق می‌شد که جز به خبر قطعى نمی‌شود عمل کرد؛ ولى شیخ طوسى نخستین کسى است که اثبات کرد، اخبار آحاد ـ اگر راویانش افراد موثّقى باشند ـ حجیّت دارد و ادعا کرد که عمل اصحاب به روایات همین گونه بوده است.
# فراهم شدن دیگر عناصر لازم براى استنباط احکام. شیخ طوسى افزون بر تدوین کتابى در علم اصول، با تدوین کتاب‌هاى رجالى و موسوعات حدیثى، خدمت بزرگى به فقها در مسیر استنباط احکام کرد. کتاب‌هاى رجال، فهرست و اختیار معرفة الرجال را در ارتباط با رجال و عالمان و راویان شیعه تدوین کرد و دو موسوعه حدیثى وى نیز تهذیب و استبصار نام دارد.
# فراهم شدن دیگر عناصر لازم براى استنباط احکام. شیخ طوسى افزون بر تدوین کتابى در علم اصول، با تدوین کتاب‌هاى رجالى و موسوعات حدیثى، خدمت بزرگى به فقها در مسیر استنباط احکام کرد. کتاب‌هاى رجال، فهرست و اختیار معرفة الرجال را در ارتباط با رجال و عالمان و راویان شیعه تدوین کرد و دو موسوعه حدیثى وى نیز تهذیب و استبصار نام دارد.
=== دوره چهارم: عصر رکود و تقلید ===
=== دوره چهارم: عصر رکود و تقلید ===
این دوره از نیمه قرن پنجم آغاز و تا پایان قرن ششم ادامه می‌یابد. به سبب عظمت علمى شیخ طوسى، ابّهتى از وى در میان فقهاى امامیّه به وجود آمد؛ به گونه‌ای که تا سال‌ها فقیه مستقلى که بتواند بر خلاف نظرات شیخ فتوا دهد، یافت نشد. قداست علمى او سبب شد تا بیش از صد سال، کمتر کسى جرأت مخالفت با نظراتش را داشته باشد. فقهایى که پس از وى کتابى می‌نوشتند، مرجع علمى آنها کتاب‌هاى شیخ بود و همان را به بیانى دیگر نقل می‌کردند؛ به این سبب این عصر، دوره تقلید از افکار شیخ و رکود در فقاهت و اجتهاد نام گرفت.
این دوره از نیمه قرن پنجم آغاز و تا پایان قرن ششم ادامه می‌یابد. به سبب عظمت علمى شیخ طوسى، ابّهتى از وى در میان فقهاى امامیّه به وجود آمد؛ به گونه‌ای که تا سال‌ها فقیه مستقلى که بتواند بر خلاف نظرات شیخ فتوا دهد، یافت نشد. قداست علمى او سبب شد تا بیش از صد سال، کمتر کسى جرأت مخالفت با نظراتش را داشته باشد. فقهایى که پس از وى کتابى می‌نوشتند، مرجع علمى آنها کتاب‌هاى شیخ بود و همان را به بیانى دیگر نقل می‌کردند؛ به این سبب این عصر، دوره تقلید از افکار شیخ و رکود در فقاهت و اجتهاد نام گرفت.
خط ۱۸۵: خط ۱۹۶:


ولى در این دوره نیز جمعى از فقها ـ هر چند اندک ـ مشعل فروزان فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را روشن نگاه داشتند.
ولى در این دوره نیز جمعى از فقها ـ هر چند اندک ـ مشعل فروزان فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را روشن نگاه داشتند.
==== برخى از فقهاى این دوره: ====
==== برخى از فقهاى این دوره: ====
این دوره شاهد فقهاى ارزشمندى نیز بوده که برخى از آنان عبارتند از:
این دوره شاهد فقهاى ارزشمندى نیز بوده که برخى از آنان عبارتند از:
خط ۱۹۳: خط ۲۰۵:
# قطب الدین راوندى (م 573) مؤلّف کتاب فقه القرآن. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 125-127؛ روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 5-9؛ اعیان الشیعه، همان، ج 7، ص 239-241.</ref>
# قطب الدین راوندى (م 573) مؤلّف کتاب فقه القرآن. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 125-127؛ روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 5-9؛ اعیان الشیعه، همان، ج 7، ص 239-241.</ref>
# ابوالمکارم حمزة بن على بن ابوالمحاسن، معروف به «ابن زهره» (م 585) کتاب معروف او در فقه و اصول، غنیة النزوع نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 105و106؛ روضات الجنّات، همان،ج 2، ص 374-377؛ اعیان الشیعه، همان، ج 6، ص 249و250.</ref>
# ابوالمکارم حمزة بن على بن ابوالمحاسن، معروف به «ابن زهره» (م 585) کتاب معروف او در فقه و اصول، غنیة النزوع نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 105و106؛ روضات الجنّات، همان،ج 2، ص 374-377؛ اعیان الشیعه، همان، ج 6، ص 249و250.</ref>
==== ویژگى‌هاى  دوره چهارم: ====
==== ویژگى‌هاى  دوره چهارم: ====
# رکود علمى در فقه و تقلید از آثار شیخ طوسى. برهمین اساس و به تبع شیخ طوسى در این دوره به علم اصول توجّه ویژه‌ای شد و از عنصر عقل در استدلالات، بهره بیشترى گرفته شد و ابن زهره، بخشى از کتاب غنیه را به علم اصول اختصاص داد. وى در عرصه‌هاى مختلف به طور روشن بر عقل اعتماد کرد. همچنین سدید الدّین حمصى (م 588) نیز کتابى به نام المصادر فى اصول الفقه نوشت.
# رکود علمى در فقه و تقلید از آثار شیخ طوسى. برهمین اساس و به تبع شیخ طوسى در این دوره به علم اصول توجّه ویژه‌ای شد و از عنصر عقل در استدلالات، بهره بیشترى گرفته شد و ابن زهره، بخشى از کتاب غنیه را به علم اصول اختصاص داد. وى در عرصه‌هاى مختلف به طور روشن بر عقل اعتماد کرد. همچنین سدید الدّین حمصى (م 588) نیز کتابى به نام المصادر فى اصول الفقه نوشت.
# توجّه به فقه القرآن. قطب الدین راوندى(م 573) در همین زمینه کتابى با نام فقه القرآن نوشت و شیخ طبرسى نیز در تفسیر مجمع البیان به این مسأله توجّه خاصّى کرد. موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه جزء دوم، ص 302و303 (با اندکى تصرّف و تلخیص).
# توجّه به فقه القرآن. قطب الدین راوندى(م 573) در همین زمینه کتابى با نام فقه القرآن نوشت و شیخ طبرسى نیز در تفسیر مجمع البیان به این مسأله توجّه خاصّى کرد. موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه جزء دوم، ص 302و303 (با اندکى تصرّف و تلخیص).
=== دوره پنجم: عصر تجدید حیات فقهى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ===
=== دوره پنجم: عصر تجدید حیات فقهى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ===
پس از آنکه سال‌ها افکار شیخ طوسى بر فقه شیعه سایه افکنده بود و به سبب نفوذ فوق العاده علمى شیخ، کسى با وى مخالفت نمی‌کرد، در اواخر قرن ششم راه نقدافکار وى گشوده شد ونشاط فقاهت و اجتهاد بار دیگر به جمع فقها بازگشت. این حرکت تا قرن یازدهم (عصر سیطره اخباریون) ادامه یافت.
پس از آنکه سال‌ها افکار شیخ طوسى بر فقه شیعه سایه افکنده بود و به سبب نفوذ فوق العاده علمى شیخ، کسى با وى مخالفت نمی‌کرد، در اواخر قرن ششم راه نقدافکار وى گشوده شد ونشاط فقاهت و اجتهاد بار دیگر به جمع فقها بازگشت. این حرکت تا قرن یازدهم (عصر سیطره اخباریون) ادامه یافت.
خط ۲۱۰: خط ۲۲۴:
محقّق حلّى به تهذیب آراى شیخ پرداخت و آنها را در چهارچوب روشنى عرضه کرد و با استفاده از اعتراضات و انتقادات ابن ادریس به دفاع از مکتب شیخ طوسى پرداخت. <ref>جامع المقاصد، محقق کرکی، تحقیق: مؤسّسه آل البیت لاحیاء التراث، ج 1، ص 20، (مقدّمه تحقیق)</ref>
محقّق حلّى به تهذیب آراى شیخ پرداخت و آنها را در چهارچوب روشنى عرضه کرد و با استفاده از اعتراضات و انتقادات ابن ادریس به دفاع از مکتب شیخ طوسى پرداخت. <ref>جامع المقاصد، محقق کرکی، تحقیق: مؤسّسه آل البیت لاحیاء التراث، ج 1، ص 20، (مقدّمه تحقیق)</ref>
از مهمترین اقدامات محقّق ترتیب فقه و تهذیب ابواب آن بود. وى در تقسیم فقه، ابتکارى به خرج داد و فقه را به: عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسیم کرد. پیش از این، چنین ترتیبى در تنظیم ابواب فقه به گونه‌ای کامل مراعات نمی‌شد. مثلا شیخ طوسى در مبسوط کتاب ارث را (با نام کتاب الفرائض و المواریث) در کنار کتاب وصایا و نکاح آورده است، با آنکه وصایا ونکاح از قسم عقود و ارث از قسم احکام است. موارد دیگرى نیز در کتاب دیده می‌شود که نحوه تنظیم آن، با چینش محقّق حلّى در ابواب فقه تفاوت دارد.
از مهمترین اقدامات محقّق ترتیب فقه و تهذیب ابواب آن بود. وى در تقسیم فقه، ابتکارى به خرج داد و فقه را به: عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسیم کرد. پیش از این، چنین ترتیبى در تنظیم ابواب فقه به گونه‌ای کامل مراعات نمی‌شد. مثلا شیخ طوسى در مبسوط کتاب ارث را (با نام کتاب الفرائض و المواریث) در کنار کتاب وصایا و نکاح آورده است، با آنکه وصایا ونکاح از قسم عقود و ارث از قسم احکام است. موارد دیگرى نیز در کتاب دیده می‌شود که نحوه تنظیم آن، با چینش محقّق حلّى در ابواب فقه تفاوت دارد.
=== جمعى از فقهاى دوره پنجم: ===
=== جمعى از فقهاى دوره پنجم: ===
این دوره شاهد وجود فقهاى برجسته و ارزشمندى در تاریخ فقاهت امامیّه است که به فقه، رشد و بالندگى خاصى بخشیدند. افزون بر ابن ادریس و محقّق حلّى که از آنها نام برده شد برخى دیگر از فقهاى برجسته این دوره عبارتند از:
این دوره شاهد وجود فقهاى برجسته و ارزشمندى در تاریخ فقاهت امامیّه است که به فقه، رشد و بالندگى خاصى بخشیدند. افزون بر ابن ادریس و محقّق حلّى که از آنها نام برده شد برخى دیگر از فقهاى برجسته این دوره عبارتند از:
خط ۲۲۳: خط ۲۳۸:
# محمّد بن على بن حسین موسوى عاملى، معروف به صاحب مدارک (م 1009)، وى عالمى ارزشمند، محقّقى دقیق و جامع علوم مختلف بود. مهمترین کتاب فقهى وى مدارک الاحکام فى شرح شرایع الاسلام نام دارد. ر<ref>.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 167و168؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 45-55؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 6و7.</ref> «صاحب مدارک» و «صاحب معالم» (شیخ حسن بن زین الدّین (م1011) از پیروان مکتب محقّق اردبیلى به شمار می‌روند. این دو تن نیز همچون محقّق اردبیلى در تمسّک و استدلال به روایات، سخت گیر بودند و سند روایتى را می‌پذیرفتند که عدالت راوى آن، با دو شاهد عادل تأیید شده باشد و شهادت یک عادل و یا متخصّص رجالى را در عدالت او کافى نمی‌دانستند. <ref>موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البیت(علیهم‌السلام)، همان، ج 1، ص 61.</ref>
# محمّد بن على بن حسین موسوى عاملى، معروف به صاحب مدارک (م 1009)، وى عالمى ارزشمند، محقّقى دقیق و جامع علوم مختلف بود. مهمترین کتاب فقهى وى مدارک الاحکام فى شرح شرایع الاسلام نام دارد. ر<ref>.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 167و168؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 45-55؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 6و7.</ref> «صاحب مدارک» و «صاحب معالم» (شیخ حسن بن زین الدّین (م1011) از پیروان مکتب محقّق اردبیلى به شمار می‌روند. این دو تن نیز همچون محقّق اردبیلى در تمسّک و استدلال به روایات، سخت گیر بودند و سند روایتى را می‌پذیرفتند که عدالت راوى آن، با دو شاهد عادل تأیید شده باشد و شهادت یک عادل و یا متخصّص رجالى را در عدالت او کافى نمی‌دانستند. <ref>موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البیت(علیهم‌السلام)، همان، ج 1، ص 61.</ref>
# محمّدباقر بن محمّد مؤمن سبزوارى (م1090)،‌# وى مؤلّف کتاب کفایة الاحکام و ذخیرة المعاد است و شیوه اجتهادى و فقاهتى او نیز متأثّر از محقّق اردبیلى است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 250؛ روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 68-77؛ الکنى و الالقاب، قمى، شیخ عبّاس، ج 3، ص 159و160.</ref>
# محمّدباقر بن محمّد مؤمن سبزوارى (م1090)،‌# وى مؤلّف کتاب کفایة الاحکام و ذخیرة المعاد است و شیوه اجتهادى و فقاهتى او نیز متأثّر از محقّق اردبیلى است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 250؛ روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 68-77؛ الکنى و الالقاب، قمى، شیخ عبّاس، ج 3، ص 159و160.</ref>
==== ویژگى‌هاى دوره پنجم: ====
==== ویژگى‌هاى دوره پنجم: ====
# شکسته شدن عصر تقلید از گذشتگان به طور کامل.
# شکسته شدن عصر تقلید از گذشتگان به طور کامل.
خط ۲۳۴: خط ۲۵۰:
# تدوین کتبى در قواعد فقهیه؛ تفاوت «قاعده فقهى» با «مسأله فقهى» آن است مسأله فقهى، جزئى و در موارد خاص فقهى مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ ولى «قاعده فقهى» در بسیارى از ابواب فقهى جریان دارد. همچنین تفاوت «قاعده فقهى» با «قاعده اصولى» آن است که قاعده اصولى، یا اساساً مشتمل بر حکم شرعى نیست، بلکه همانند بسیارى از مسائل آن، در طریق استنباط حکم شرعى واقع می‌شود و یا متضمن حکم شرعى عامّى است که در جمیع ابواب فقه جریان دارد و اختصاص به موضوع خاصى از فقه ندارد؛ مثل برائت شرعى در مورد فقدان نص؛ به خلاف «قاعده فقهى» که اوّلا در تمام موارد، حکمى است از احکام شرعى و ثانیاً اگر چه عام است ولى در عین حال، یا اختصاص به تعدادى از ابواب فقه دارد، نه جمیع آن (مثل قاعده طهارت و لاتعاد) و یا اختصاص به موضوعات خارجیّه معیّنى دارد، اگر چه در همه ابواب فقه جریان داشته باشد، مثل دو قاعده «لا ضرر» و «لا حرج» که گر چه در غالب و یا کلّ ابواب فقه جارى است، ولى در عین حال، بر محور موضوعات خاصى دور می‌زند که همان موضوعات ضررى و حرجى باشد. در نتیجه «قواعد فقهیه» برزخى میان مسائل فقهى و قواعد اصولى به حساب می‌آید؛ یعنى نه آن خصوصیّت و جزئیّت مسائل فقهى را دارد و نه آن شمول و گستردگى قواعد اصولى را <ref>(ر.ک: مقدمه القواعد الفقهیّه، مکارم شیرازى، ناصر، ج 1، ص 23و24).</ref>شهید اوّل کتابى با نام القواعد و الفوائد و ابن فهد حلّى کتاب نضد القواعد الفقهیّه و شهید ثانى کتاب فوائد القواعد را در همین زمینه تألیف کردند. ولى توجّه داشته باشید، کتاب‌هایى که در بالا آمده، دقیقاً مطابق تعریف «قواعد فقهى» تدوین نشده است.
# تدوین کتبى در قواعد فقهیه؛ تفاوت «قاعده فقهى» با «مسأله فقهى» آن است مسأله فقهى، جزئى و در موارد خاص فقهى مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ ولى «قاعده فقهى» در بسیارى از ابواب فقهى جریان دارد. همچنین تفاوت «قاعده فقهى» با «قاعده اصولى» آن است که قاعده اصولى، یا اساساً مشتمل بر حکم شرعى نیست، بلکه همانند بسیارى از مسائل آن، در طریق استنباط حکم شرعى واقع می‌شود و یا متضمن حکم شرعى عامّى است که در جمیع ابواب فقه جریان دارد و اختصاص به موضوع خاصى از فقه ندارد؛ مثل برائت شرعى در مورد فقدان نص؛ به خلاف «قاعده فقهى» که اوّلا در تمام موارد، حکمى است از احکام شرعى و ثانیاً اگر چه عام است ولى در عین حال، یا اختصاص به تعدادى از ابواب فقه دارد، نه جمیع آن (مثل قاعده طهارت و لاتعاد) و یا اختصاص به موضوعات خارجیّه معیّنى دارد، اگر چه در همه ابواب فقه جریان داشته باشد، مثل دو قاعده «لا ضرر» و «لا حرج» که گر چه در غالب و یا کلّ ابواب فقه جارى است، ولى در عین حال، بر محور موضوعات خاصى دور می‌زند که همان موضوعات ضررى و حرجى باشد. در نتیجه «قواعد فقهیه» برزخى میان مسائل فقهى و قواعد اصولى به حساب می‌آید؛ یعنى نه آن خصوصیّت و جزئیّت مسائل فقهى را دارد و نه آن شمول و گستردگى قواعد اصولى را <ref>(ر.ک: مقدمه القواعد الفقهیّه، مکارم شیرازى، ناصر، ج 1، ص 23و24).</ref>شهید اوّل کتابى با نام القواعد و الفوائد و ابن فهد حلّى کتاب نضد القواعد الفقهیّه و شهید ثانى کتاب فوائد القواعد را در همین زمینه تألیف کردند. ولى توجّه داشته باشید، کتاب‌هایى که در بالا آمده، دقیقاً مطابق تعریف «قواعد فقهى» تدوین نشده است.
# توجّه به تدوین فقه حکومتى؛‌ با تشکیل حکومت صفوى در ایران در ابتداى قرن دهم و رسمیت یافتن شیعه، تحوّل دیگرى در فقه ایجاد شد؛ زیرا با دعوت پادشاهان صفوى از علما براى نظارت بر مسائل حکومت، فقه حکومتى شکل عملى به خود گرفت. مرحوم «محقّق کرکى» (م940) از کسانى بود که در این زمینه گام‌هاى مهمّى را برداشت و بحث‌هایى مانند ولایت فقیه و حدود آن، بحث خراج، مقاسمه، نماز جمعه و مانند آن مورد توجّه ویژه فقها قرار گرفت. در واقع از ابتداى قرن دهم، توجّه فقها از احکام و مسائل شخصى فراتر رفته و به فقه اجتماعى و حکومتى نیز معطوف گردید.
# توجّه به تدوین فقه حکومتى؛‌ با تشکیل حکومت صفوى در ایران در ابتداى قرن دهم و رسمیت یافتن شیعه، تحوّل دیگرى در فقه ایجاد شد؛ زیرا با دعوت پادشاهان صفوى از علما براى نظارت بر مسائل حکومت، فقه حکومتى شکل عملى به خود گرفت. مرحوم «محقّق کرکى» (م940) از کسانى بود که در این زمینه گام‌هاى مهمّى را برداشت و بحث‌هایى مانند ولایت فقیه و حدود آن، بحث خراج، مقاسمه، نماز جمعه و مانند آن مورد توجّه ویژه فقها قرار گرفت. در واقع از ابتداى قرن دهم، توجّه فقها از احکام و مسائل شخصى فراتر رفته و به فقه اجتماعى و حکومتى نیز معطوف گردید.
=== دوره ششم:عصر پیدایش حرکت اخبارى گرى ===
=== دوره ششم:عصر پیدایش حرکت اخبارى گرى ===
این دوره، از اوایل قرن یازدهم آغاز و تا اواخر قرن دوازدهم ادامه یافت.
این دوره، از اوایل قرن یازدهم آغاز و تا اواخر قرن دوازدهم ادامه یافت.
خط ۲۴۸: خط ۲۶۵:
هر چند بنیانگذار مکتب اخبارى را محمّدامین استرآبادى دانسته‌اند، ولى برخى معتقدند از سخنان وى برمى آید که او تحت تأثیر استادش میرزا محمّد استرآبادى (م1028) بود. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 281.</ref>
هر چند بنیانگذار مکتب اخبارى را محمّدامین استرآبادى دانسته‌اند، ولى برخى معتقدند از سخنان وى برمى آید که او تحت تأثیر استادش میرزا محمّد استرآبادى (م1028) بود. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 281.</ref>
محمّدامین استرآبادى که داماد استادش نیز بود، در کتاب دانش نامه شاهى نسخه‌ای از این کتاب در کتابخانه آیة‌الله مرعشى در شهر قم موجود است. وى این کتاب را به زبان فارسى در مکّه مکرّمه نوشته است. می‌نویسد: «وقتى که من علم حدیث را نزد میرزا محمّد استرآبادى آموختم، به من گفت: طریقه اخباریون را اِحیا کن و شبهاتى را که در این روش وجود دارد، مرتفع ساز!»
محمّدامین استرآبادى که داماد استادش نیز بود، در کتاب دانش نامه شاهى نسخه‌ای از این کتاب در کتابخانه آیة‌الله مرعشى در شهر قم موجود است. وى این کتاب را به زبان فارسى در مکّه مکرّمه نوشته است. می‌نویسد: «وقتى که من علم حدیث را نزد میرزا محمّد استرآبادى آموختم، به من گفت: طریقه اخباریون را اِحیا کن و شبهاتى را که در این روش وجود دارد، مرتفع ساز!»
===== علّت پیدایش تفکّر اخبارى گرى: =====
===== علّت پیدایش تفکّر اخبارى گرى: =====
به نظر می‌رسد مهم ترین علّت پیدایش تفکّر اخبارى گرى، سخت گیرى جمعى از فقها در امر حدیث و توجّه بیشتر به عقل و استدلالات عقلى بود. به واقع گرایش شدید به اخبار را می‌توان عکس العمل شدید در برابر عقل گرایى مرحوم محقّق اردبیلى و شاگردان و پیروانش دانست.
به نظر می‌رسد مهم ترین علّت پیدایش تفکّر اخبارى گرى، سخت گیرى جمعى از فقها در امر حدیث و توجّه بیشتر به عقل و استدلالات عقلى بود. به واقع گرایش شدید به اخبار را می‌توان عکس العمل شدید در برابر عقل گرایى مرحوم محقّق اردبیلى و شاگردان و پیروانش دانست.
در گذشته جمعى از فقها در استنباطات خویش فقط به کتاب و سنّت توجّه داشتند و از ورود عقل به مباحث فقهى ـ براى دورى جستن از عمل به قیاس و رأى ـ اجتناب می‌کردند، ولى برخى دیگر از فقها، مانند عمّانى و اسکافى، از استنباط عقلى در مسائل شرعى و فقهى بهره‌ها می‌گرفتند، تا اینکه شیخ مفید و شیخ طوسى با بهره گیرى از هر دو مکتب، تعادلى میان آن دو روش برقرار ساختند و این خط و مسیر، سال‌ها ادامه داشت، ولى در قرن دهم رویکرد تازه‌ای به عقل و سخت گیرى در تمسّک به احادیث به وجود آمد که پرچمدار این نهضت محقّق اردبیلى بود.
در گذشته جمعى از فقها در استنباطات خویش فقط به کتاب و سنّت توجّه داشتند و از ورود عقل به مباحث فقهى ـ براى دورى جستن از عمل به قیاس و رأى ـ اجتناب می‌کردند، ولى برخى دیگر از فقها، مانند عمّانى و اسکافى، از استنباط عقلى در مسائل شرعى و فقهى بهره‌ها می‌گرفتند، تا اینکه شیخ مفید و شیخ طوسى با بهره گیرى از هر دو مکتب، تعادلى میان آن دو روش برقرار ساختند و این خط و مسیر، سال‌ها ادامه داشت، ولى در قرن دهم رویکرد تازه‌ای به عقل و سخت گیرى در تمسّک به احادیث به وجود آمد که پرچمدار این نهضت محقّق اردبیلى بود.
پس از وى، صاحب مدارک، صاحب معالم و محقّق سبزوارى نیز، همین تفکّر را تقویت کردند. در چنین فضایى استرآبادى که در حجاز و در محیط حدیثى اقامت گزیده بود، تفکّر حدیثى و اخبارى بر وى سلطه افکند و با تصلّب در اخبار، به نفى عقل گرایى پرداخت؛ که نتیجه آن مخالفت با شیوه اصولیین و عقل گرایان و ایجاد شیوه‌ای علمى در اخبارگرى شد. <ref>ر.ک: فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، هاشمی شاهرودی، محمود، ج 1، ص 39و40 (براى آگاهى از دیگر عللى که براى پیدایش حرکت اخبارى گرى گفته شد، ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء2، ص 386-391).</ref>
پس از وى، صاحب مدارک، صاحب معالم و محقّق سبزوارى نیز، همین تفکّر را تقویت کردند. در چنین فضایى استرآبادى که در حجاز و در محیط حدیثى اقامت گزیده بود، تفکّر حدیثى و اخبارى بر وى سلطه افکند و با تصلّب در اخبار، به نفى عقل گرایى پرداخت؛ که نتیجه آن مخالفت با شیوه اصولیین و عقل گرایان و ایجاد شیوه‌ای علمى در اخبارگرى شد. <ref>ر.ک: فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، هاشمی شاهرودی، محمود، ج 1، ص 39و40 (براى آگاهى از دیگر عللى که براى پیدایش حرکت اخبارى گرى گفته شد، ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء2، ص 386-391).</ref>
==== برخى از فقهاى اخبارى: ====
==== برخى از فقهاى اخبارى: ====
فقها و دانشمندان اخبارى که پس از محمّدامین استرآبادى آمده‌اند، در شدت و تعصّب متفاوت بوده‌اند. افکار و عقاید بسیارى از فقها و دانشمندان اخبارى با مرحوم استرآبادى تفاوت داشت، در نهایت صاحب حدائق فقیهى اخبارى ولى در حد اعتدال و انصاف و محقّقى متتبّع بود و با همین اعتدال و انصافش، در واقع سبب به پایان رسیدن عصر اخبارى گرى شد.
فقها و دانشمندان اخبارى که پس از محمّدامین استرآبادى آمده‌اند، در شدت و تعصّب متفاوت بوده‌اند. افکار و عقاید بسیارى از فقها و دانشمندان اخبارى با مرحوم استرآبادى تفاوت داشت، در نهایت صاحب حدائق فقیهى اخبارى ولى در حد اعتدال و انصاف و محقّقى متتبّع بود و با همین اعتدال و انصافش، در واقع سبب به پایان رسیدن عصر اخبارى گرى شد.
خط ۲۷۶: خط ۲۹۵:
==== ویژگى‌هاى دوره ششم: ====
==== ویژگى‌هاى دوره ششم: ====
حرکت اخبارى گرى که سبب فرو خفتن نشاط اجتهاد و گرایش به اخبار و احادیث گردید، براى خود آثار متفاوت منفى و مثبتى به جاى گذاشت:
حرکت اخبارى گرى که سبب فرو خفتن نشاط اجتهاد و گرایش به اخبار و احادیث گردید، براى خود آثار متفاوت منفى و مثبتى به جاى گذاشت:
===== الف) آثار منفى حرکت اخبارگرى =====
===== الف) آثار منفى حرکت اخبارگرى =====
# تفرقه و تشتت فقها. جنبش اخباریون و پدید آمدن جوّ اخبارى گرى در فقه امامیّه، سبب انتقاد شدید علماى اخبارى به مجتهدان اصولى شد. عالمان اخبارى معتقد بودند که علماى اصولى از خود چیزى ندارند و سر سفره دیگران نشسته‌اند و از آن سو نیز اصولیین، اخباریون را متهم به جمود و رکود می‌کردند و همین موجب تفرقه و تشتّت میان فقهاى امامیّه گردید؛
# تفرقه و تشتت فقها. جنبش اخباریون و پدید آمدن جوّ اخبارى گرى در فقه امامیّه، سبب انتقاد شدید علماى اخبارى به مجتهدان اصولى شد. عالمان اخبارى معتقد بودند که علماى اصولى از خود چیزى ندارند و سر سفره دیگران نشسته‌اند و از آن سو نیز اصولیین، اخباریون را متهم به جمود و رکود می‌کردند و همین موجب تفرقه و تشتّت میان فقهاى امامیّه گردید؛
خط ۲۸۲: خط ۳۰۲:
# بى توجهى به علم اصول.
# بى توجهى به علم اصول.
با توجّه به اینکه تنها مرجع استنباط نزد اخباریون کتاب و سنّت بود و عقل و اصول عقلى نزد آنان هیچ اعتبارى نداشت، لذا اصول فقه مورد بى اعتنایى آنها قرار گرفت و در این دوران کتاب مستقلى ـ جز کتاب وافیه فاضل تونى ـ در علم اصول نوشته نشد. و بیشتر تألیفات بر محور زبدة الاصول شیخ بهایى دور می‌زد، که بر آن شرح و تعلیقه‌ها نوشته شد. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 222-224.</ref>
با توجّه به اینکه تنها مرجع استنباط نزد اخباریون کتاب و سنّت بود و عقل و اصول عقلى نزد آنان هیچ اعتبارى نداشت، لذا اصول فقه مورد بى اعتنایى آنها قرار گرفت و در این دوران کتاب مستقلى ـ جز کتاب وافیه فاضل تونى ـ در علم اصول نوشته نشد. و بیشتر تألیفات بر محور زبدة الاصول شیخ بهایى دور می‌زد، که بر آن شرح و تعلیقه‌ها نوشته شد. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 222-224.</ref>
===== ب) آثار مثبت حرکت اخبارى گرى =====
===== ب) آثار مثبت حرکت اخبارى گرى =====
# تألیف جوامع روایى؛‌ پس از تدوین کتب اربعه که تنها مرجع روایى نزد فقها شمرده می‌شد، موسوعه حدیثى دیگرى تألیف نگردید. اخباریون که اهتمام فراوانى به اخبار و احادیث داشتند، در چنان دوره‌ای به تدوین جوامع حدیثى اقدام کردند. از جمله تألیفات این دوره عبارت است از: وسائل الشیعه، وافى و بحارالانوار.
# تألیف جوامع روایى؛‌ پس از تدوین کتب اربعه که تنها مرجع روایى نزد فقها شمرده می‌شد، موسوعه حدیثى دیگرى تألیف نگردید. اخباریون که اهتمام فراوانى به اخبار و احادیث داشتند، در چنان دوره‌ای به تدوین جوامع حدیثى اقدام کردند. از جمله تألیفات این دوره عبارت است از: وسائل الشیعه، وافى و بحارالانوار.
# تدوین تفاسیر روایى؛‌ از این نوع تفسیر در این دوره، می‌توان به تفسیر البرهان فى تفسیر القرآن تألیف سیّدهاشم بحرانى (م1107) و تفسیر نورالثقلین تألیف شیخ عبدعلى عروسى حویزى (از علماى قرن یازدهم) اشاره کرد.
# تدوین تفاسیر روایى؛‌ از این نوع تفسیر در این دوره، می‌توان به تفسیر البرهان فى تفسیر القرآن تألیف سیّدهاشم بحرانى (م1107) و تفسیر نورالثقلین تألیف شیخ عبدعلى عروسى حویزى (از علماى قرن یازدهم) اشاره کرد.
=== دوره هفتم: عصر تجدید حیات اجتهاد در عرصه فقاهت ===
=== دوره هفتم: عصر تجدید حیات اجتهاد در عرصه فقاهت ===
این دوره، از اواخر قرن دوازدهم آغاز شده و تا سال 1260 ادامه می‌یابد.
این دوره، از اواخر قرن دوازدهم آغاز شده و تا سال 1260 ادامه می‌یابد.
خط ۳۳۱: خط ۳۵۳:


2. [[محمد حسن نجفی|شیخ محمّدحسن نجفى]] (معروف به صاحب جواهر) (م 1266) نویسنده موسوعه عظیم و بى نظیر فقهى جواهر الکلام که در 43 جلد منتشر شده است. <ref>ر.ک: طبقات اعلام الشیعه، همان، ج 1، ص 310-314؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 149و150؛ جواهرالکلام، نجفی محمد بن حسن، تحقیق: مظفر، شیخ محمّدرضا) ج1، (مقدّمه تحقیق).</ref>
2. [[محمد حسن نجفی|شیخ محمّدحسن نجفى]] (معروف به صاحب جواهر) (م 1266) نویسنده موسوعه عظیم و بى نظیر فقهى جواهر الکلام که در 43 جلد منتشر شده است. <ref>ر.ک: طبقات اعلام الشیعه، همان، ج 1، ص 310-314؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 149و150؛ جواهرالکلام، نجفی محمد بن حسن، تحقیق: مظفر، شیخ محمّدرضا) ج1، (مقدّمه تحقیق).</ref>
==== ویژگى‌هاى دوره هفتم: ====
==== ویژگى‌هاى دوره هفتم: ====
مهم ترین آثار و ویژگی‌های این دوره از این قرار است:
مهم ترین آثار و ویژگی‌های این دوره از این قرار است:
خط ۵۹۲: خط ۶۱۵:
# وسائل الشیعه، حرّ عاملى، محمّد بن حسن، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1391 ق، چاپ چهارم.
# وسائل الشیعه، حرّ عاملى، محمّد بن حسن، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1391 ق، چاپ چهارم.
# وفیات الاعیان، ابن خلکان، ابوالعباس احمد بن محمّد، دار صادر، بیروت.
# وفیات الاعیان، ابن خلکان، ابوالعباس احمد بن محمّد، دار صادر، بیروت.
[[رده: مقاله‌ها]]
[[:رده: فقه]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۴۴

ویرایش