|
|
(۴۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| بهشمیه گروهی از فرقه معتزله و از پیروان ابو هاشم عبد السلام محمد بن عبد الوهاب جبایی هستند.
| | {{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب |
| | | عنوان =بهشمیه |
| | | تصویر = |
| | | توضیح تصویر = |
| | | نام =بهشمیه |
| | | نام رایج = |
| | | تاریخ شکل گیری = |
| | | قرن شکل گیری =قرن سوم هجری قمری |
| | | مبدأ شکل گیری =بصره |
| | | موسس = عبدالسلام بن ابوعلی محمد جبایی |
| | | عقیده = دارای عقاید خاص و انحراف آمیز |
| | }} |
|
| |
|
| ==موسس==
| | '''بهشمیه''' گروهی از فرقه [[معتزله]] و از پیروان ابوهاشم عبدالسلام محمد بن عبدالوهاب جبایی هستند. |
| موسس فرقه عبدالسلام بن ابوعلی محمد جبایی و کنیه اش ابوهاشم معروف به جبایی فرزند ابوعلی جبایی است.
| |
|
| |
|
| ==تاریخچه== | | == موسس == |
| ابوهاشم شاگرد پدر خود، ابوعلی جبایی بود که در آن زمان ریاست معتزله بصره را به عهده داشت. با این حال وی در شماری از مسائل کلامی با پدرش اختلاف داشت و هنگامی که رهبری معتزلیان بصره را بر عهده گرفت، گروهی از شاگردان ابو علی جانشینی او را به دلیل اختلافات کلامی اش با پدرش رد کردند.
| | موسس فرقه عبدالسلام بن ابوعلی محمد جبایی و کنیهاش ابوهاشم معروف به جبایی فرزند [[ابوعلی جبایی]] است. |
|
| |
|
| | == تاریخچه == |
| | ابوهاشم شاگرد پدر خود ابوعلی جبایی بود که در آن زمان ریاست [[معتزله]] بصره را به عهده داشت<ref>ر. ک: دانش نامه جهان اسلام مدخل جبایی ابوهاشم عبدالسلام بن محمد</ref>. با این حال وی در شماری از مسائل کلامی با پدرش اختلاف داشت و هنگامی که رهبری [[معتزلیان بصره]] را بر عهده گرفت، گروهی از شاگردان ابوعلی جانشینی او را به دلیل اختلافات کلامی اش با پدرش رد کردند<ref>ر. ک. همان. |
| | </ref>. ابن المرتضی در کتاب «المنیه و الامل»، او را از طبقه نهم «معتزله» آورده است و وی را بسیار ستوده و گوید: در علم کلام کسی به حد وی نرسید. وی غالبا با پدر خود، محمد بن عبدالوهاب جبایی مناظره میکرد و بین آندو در مسائل کلامی اختلاف بسیار بود<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 111</ref>. ابوهاشم در علم نحو از شاگردان مبرّد بود و در شعبان سال 321 هجری درگذشت<ref>ر. ک: همان</ref>. |
|
| |
|
| | == عقاید کلامی == |
| | برخی از مهمترین عقاید ابوهاشم از قرار زیر است: |
|
| |
|
| | === مستحق ذم و عقاب دانستن انسان === |
| | معتقدند که شارع میتواند افراد را بدون آن که مرتکب فعلی شوند مذمت و عقاب کند. ریشه این اعتقاد در آنجا شکل گرفته است که معتزلیان به طور عام معتقد به استطاعت بر فعل با توضیحات خاص به خود هستند، اما ابوهاشم مدافع هم زمانی استطاعت و وقوع فعل بوده است و میگفت کسی که نسبت به عمل و فعلی استطاعت دارد چون قدرت بر انجام فعل دارد و اگر فعلی را انجام ندهد مستحق نکوهش و مذمت میشود<ref>بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر بن محمد أبومنصور، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ج۱، ص ۱۶۹، دار النشر، دار الآفاق الجدیدة - بیروت - ۱۹۷۷، چاپ</ref><ref>اسفرائینی، طاهر بن محمد أبوالمظفر، التبصیر فی الدین وتمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص ۸۷، دار النشر: عالم الکتب - لبنان - ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳ م، چاپ اول، تحقیق: کمال یوسف الحوت.</ref>. |
|
| |
|
| | === عاصی و مطیع بودن انسانها === |
| | بهشمیه معتقدند که میشود عاصی باشد و حال آن که گناهی انجام نداده باشد و از طرف دیگر میتواند مطیع باشد و حال آن که عملی انجام نداده باشد و حتی کافر باشد بدون آن که کار کفرآمیزی کرده باشد<ref>بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر بن محمد أبومنصور، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ج۱، ص۱۷۱، دار النشر، دار الآفاق الجدیدة - بیروت - ۱۹۷۷، چاپ دوم.</ref><ref>اسفرائینی، طاهر بن محمد أبوالمظفر، التبصیر فی الدین وتمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص ۸۷، دار النشر: عالم الکتب - لبنان - ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م، چاپ اول، تحقیق: کمال یوسف الحوت.</ref>. |
|
| |
|
| | === عدم وجوب امامت === |
| | بهشمیه همراه با [[اهل سنت و جماعت]] درباره امامت معتقد به نص نیستند مبنی بلکه امامت را از امور اختیاری و انتخابی میدانند<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم بن أبیبکر أحمد، الملل و النحل، ج۱، ص۹۲ ۹۳، دارالمعرفة - بیروت، ۱۴۰۴ق تحقیق:محمد سید کیلانی.</ref>. |
|
| |
|
| ابوهاشم از پدرش به چند جهت کنارهجویی کرد و به آن مسائل معتقد بود.
| | === عدم پذیرش توبه === |
| | درباره توبه معتقد است اگر فردی از کار زشتش توبه کند، در حالی که زشتی آن را میداند، اما بر کار زشت دیگری که نسبت به زشتی آن هم آگاه است، یا از زشتی آن خبر دارد، هر چند فعل نیکویی باشد و به آن اصرار ورزد، توبه اول او صحیح نیست؛ چراکه زشتی را از آن جهت که زشت است باید ترک کرد و اگر فردی عملی زشت را ترک کند و بر عمل زشت دیگری اصرار ورزد، معلوم میشود که به قباحت زشتی پی نبرده است. بنابراین، توبه او صحیح نیست<ref>بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر بن محمد أبومنصور، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ج۱، ص۱۷۵، دار النشر، دار الآفاق الجدیدة - بیروت - ۱۹۷۷، چاپ دوم.</ref><ref>اسفرائینی، طاهر بن محمد أبوالمظفر، التبصیر فی الدین وتمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۸۷، دار النشر: عالم الکتب - لبنان - ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م، چاپ اول، تحقیق: کمال یوسف الحوت. |
| | </ref>. همچنین معتقد است که توبه از گناه پس از ناتوانی از انجام گناه، درست نیست<ref>بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر بن محمد أبومنصور، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ج۱، ص۱۷۶، دار النشر، دار الآفاق الجدیدة - بیروت - ۱۹۷۷، چاپ دوم.</ref>. |
|
| |
|
| ايشان پيروان ابو هاشم عبد السلام بن محمد بن عبد الوهاب جبايى هستند و چون صاحب بن عباد وزير آل بويه مردمان را به كيش ايشان مىخواند بيشتر «معتزلان» در قرن چهارم هجرى بر مذهب اين دسته بودند.
| | == آثار == |
| ابن المرتضى در كتاب «المنيه و الامل»، او را از طبقه نهم «معتزله» آورده است و وى را بسيار ستوده و گويد: در علم كلام كسى به حدّ وى نرسيد.
| | ابوهاشم دارای تالیفات بسیاری بوده است که شامل کتابها و پاسخهای او میباشد که البته همه آنها از بین رفته است. [[ابنندیم]] در الفهرست خود برخی از کتابها را به او منتسب میکند که عبارت است از: الجامع الکبیر، الأبواب الکبیر، الأبواب الصغیر، الجامع الصغیر، کتاب الإنسان، العوض، المسائل العسکریات، النقض علی أرسطالیس فی الکون والفساد، الطبائع و النقض علی القائلین بها، کتاب الاجتهاد<ref>ابن ندیم، محمدبن اسحاق ابوالفرج، ج۱، ص۲۴۷، دارالمعرفة، بیروت، ۱۳۹۸ه. |
| وى غالبا با پدر خود، محمد بن عبد الوهاب جبايى مناظره مىكرد و بين آن دو در مسائل كلامى اختلاف بسيار بود چنان كه ابو الحسن اشعرى گفته است:
| | </ref>. |
| يقولون بين ابى هاشم و بين أبيه خلاف كثير
| | |
| فقلت هل ذاك من ضائر و هل كان ذلك مما يضير
| | == پانویس == |
| فخلوا عن الشيخ لا تعرضوا لبحر تضايق عنه البحور
| | {{پانویس}} |
| و ان ابا هاشم و تلوه الى حيث دار ابوه يدور
| | |
| و لكن جرى من لطيف الكلام كلام خصى و علم غزير
| | {{فرق و مذاهب}} |
| ابو هاشم در علم نحو از شاگردان مبرّد بود و در شعبان سال 321 هجرى درگذشت. بعضى از آراء كلامى او از اين قرار است:
| | |
| يكى آن كه، بدون فعل، مردمان را مستحق ذم و عقاب مىدانست و مىگفت كه شخص توانا روا بود كه با از ميان رفتن موانع كار نهى از فعل و ترك آن باشد. او را گفتند: چه مىگويى درباره شخص توانايى كه مكلف باشد و پيش از آن كه به قدرت خود طاعت خدا را به جاى آورد بميرد. آنگاه حال او چه خواهد بود؟
| | [[رده:فرق و مذاهب]] |
| گفت: سزاوار نكوهش و كيفر پايدار است.
| |
| اما نه از جهت فعل بلكه از براى اين كه با قدرت و بسيارى آن كه داشته و مانعى با وى نبوده آنچه را كه به او امر داده شده نكرده است.
| |
| ديگر اين كه پنداشت كه اگر چنين مكلفى از طاعت به معصيت گرايد براى اين كار سزاوار دو قسط از عذاب است:
| |
| يكى بجهت معصيتى كه كرده و ديگر براى اين كه طاعتى را كه به وى فرمودهاند انجام نداده است. اگر به نيكى گرايد و كارهايى همچون كارهاى پيغمبران كند و خداى تعالى او را به چيزى فرمايد و نكند و نه ضد آن را انجام دهد پايدار در دوزخ خواهد بود.
| |
| فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 111
| |
| ديگر اين كه مىگفت: اگر زيد امر را فرمايد، به ديگرى چيزى بخشد. امر بر فعل غير خود كه زيد باشد از سوى گيرنده آن عطا شايسته سپاسگزارى است. همچنين اگر او را به معصيتى فرمايد و آن را به جاى آورد، شايسته نكوهش به نفس، معصيتى است كه در واقع فعل ديگرى مىباشد.
| |
| ديگر آن كه مىگفت: توبه با اصرار بر كار زشت مگير، كه شخص زشتى آن را بداند اگر چه در واقع نيك هم باشد درست نيست، و آن با اصرار بر ندادن دانهاى كه اداى آن بر توبهكننده، واجب است درست نباشد.
| |
| ديگر اين كه گويد: توبه از گناه پس از ناتوانى درست نيست چنان كه توبه از دروغ و زنا پس از گنگى زبان و بريده شدن شرم او صحيح نمىباشد.
| |
| ديگر اين كه مىگفت: وجهى را كه «كسب» مىناميم خالى از دو حال موجود و معدوم نيست اگر معدوم باشد در آن حال فقط يك چيز را مىتوان اثبات كرد. موجود يا معدوم بودن آن و اگر موجود باشد باز خالى از آن نيست كه مخلوق يا غير مخلوق بود اگر مخلوق باشد ثابت مىگردد كه آن از هر جهت مخلوق است و اگر مخلوق نباشد بايد از طرفى مراد و طرفى ديگر مكروه باشد.
| |
| وى در كتابى از خود به نام «جامعه الكبير» گفته است كه: سجده كردن بر بت، خداى را ناخوش نيايد و از اين كه يك چيز از دو وجه مختلف مراد و مكروه باشد سرباز زده است و در آن كتاب گفته، ابو على جبايى يعنى پدرش چنين چيزى را روا دانسته ولى بنا بر اصولى نزد من نامستمر است.
| |
| ديگر بيان او در مسأله حال است، او پنداشت كه خداى تعالى را از نادان حالى جدا مىكند كه بر آن است و حال را در سه موضع ثابت دانست:
| |
| نخست- موصوفى كه به خود موصوف باشد و آن وصف او را براى حالى كه بر آن است شايسته مىباشد.
| |
| دوم- موصوف به چيزى كه براى معنايى كه به آن معنى اختصاص به حالى پيدا مىكند.
| |
| سوم- چيزى كه نه خودش را شايسته است و نه معنايى ديگر را، پس بدان وصف غير از ديگرى در نزد او به حالى اختصاص مىيابد و نيز پنداشت كه در هر معلومى حالى است كه در آن گفته نشود آن حال اوست و يا معلوم ديگر.
| |
| از اين روى گفت كه: احوال خداى تعالى را در معلوماتش نهايتى نيست و همچنين احوال او در مقدوراتش نهايتى نباشد.
| |
| ديگر گفتار او در نفى حمله عرضهاست كه آنها را بيشتر ثابت كنندگان اعراض ثابت كردهاند مانند: بقا
| |
| فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 112
| |
| و ادراك و رنج و الم و شك. | |
| او مىپنداشت، رنجى كه به آدمى در مصيبتى مىرسد و رنجى كه او به هنگام نوشيدن داروى تلخ احساس مىكند، بيش از ادراك آنچه را كه طبع از آن نفرت دارد نيست.
| |
| ديگر گفتار او درباره فنا و نيستى است و گويد كه: خداى تعالى با بودن آسمان و زمين نتواند كه ذرهاى از جهان را نيست سازد و گويد كه: جسمها فانى نشوند مگر به فنايى كه آن فنا را هم خداى تعالى آفريد، امّا نه در محلى كه ضد ساير اجسام باشد زيرا آن اختصاص به برخى از جواهر، دون بعضى ندارد چه به هيچ چيز از آنها برپا نيست، پس اگر ضد آن باشد همهاش آن را نفى مىكنند.
| |
| ديگر گويد: طهارت با آب غصبى صحيح است و فرق آن با نماز در خانه غصبى آن است كه طهارت واجب نيست و خداى تعالى بنده را فرموده نماز گزارد. در حالى كه پاك باشد و اگر ديگرى او را طهارت دهد با تندرست بودنش وى را كفايت خواهد كرد.
| |
| بهشميه را «ذميه» گويند زيرا نكوهش و ذمّ را بدون فعل بر مردمان روا دارند.
| |
| ابو هاشم را كتابى در آن باب به نام «استحقاق لازم» است.
| |
| الفرق بين الفرق، ص 117، 120.
| |
| المنيه و الامل، ص 181.
| |
| ملل و نحل، شهرستانى، ص 73- 78.
| |
| ريحانة الادب، ج 1، ص 391.
| |