قانونمندی جامعه از منظر قرآن کریم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جامعه شناسی' به 'جامعه‌شناسی')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
از مباحث اساسی و مهم در علم [[جامعه‌شناسی|جامعه‌شناسی]] و [[تاریخ]] این است که آیا جامعه بشری از قانونمندی خاص جدای از قانونمندی افراد آن برخوردار است یا خیر؟ ‌ ثبوت قوانین طبیعی و زیستی و سنت‌های لا یتغیر برای افراد جامعه – با قطع نظر از وجود جامعه – مورد قبول اکثر دانشمندان است اما اینکه آیا برای جوامع بشری در طول تاریخ، قوانین و سنت‌های خاص ثابت است یا خیر؟ امری است که موضوع این مقاله است. در این مقاله به خواست [[خداوند]] بعد از طی مراحلی که جنبه مقدماتی دارد ابتدا بصورت اختصار برخی از نظریات جامعه شناسان معاصر را مطرح نموده و انگاه به بیان تفصیلی" قانونمندی جامعه از منظر قرآن" خواهیم پرداخت.
از مباحث اساسی و مهم در علم [[جامعه‌شناسی|جامعه‌شناسی]] و [[تاریخ]] این است که آیا جامعه بشری از قانونمندی خاص جدای از قانونمندی افراد آن برخوردار است یا خیر؟ ‌ ثبوت قوانین طبیعی و زیستی و سنت‌های لا یتغیر برای افراد جامعه – با قطع نظر از وجود جامعه – مورد قبول اکثر دانشمندان است اما اینکه آیا برای جوامع بشری در طول تاریخ، قوانین و سنت‌های خاص ثابت است یا خیر؟ امری است که موضوع این مقاله است. در این مقاله به خواست [[خداوند]] بعد از طی مراحلی که جنبه مقدماتی دارد ابتدا بصورت اختصار برخی از نظریات جامعه شناسان معاصر را مطرح نموده و آنگاه به بیان تفصیلی" قانونمندی جامعه از منظر قرآن" خواهیم پرداخت.


== آیا جامعه وجود عینی و حقیقی دارد؟ ‌ ==
== آیا جامعه وجود عینی و حقیقی دارد؟ ‌ ==
خط ۲۱: خط ۲۱:
1-اساس این نظریه بر تاثیر قطعی و صد در صد جبر جامعه بر اشخاص و افراد می‌‌باشد بدین معنی که خروج از جبر و قوانین حاکم بر اجتماع برای افراد ممکن نیست.
1-اساس این نظریه بر تاثیر قطعی و صد در صد جبر جامعه بر اشخاص و افراد می‌‌باشد بدین معنی که خروج از جبر و قوانین حاکم بر اجتماع برای افراد ممکن نیست.
در حالی که این مبنا مخدوش است چون بوضوح می‌‌بینیم در ادوار مختلف تاریخ و زندگی بشر همیشه و مستمر انسان‌های زیادی بوده‌اند که بر خلاف حرکت و مشی جامعه و قوانین پذیرفته شده آن حرکت نموده و می‌‌نمایند بنحوی که از نظر تفکر و گرایش و حتی زندگی زیستی‌شان در مقابل جامعه قرار داشته و در تمامی دوران زندگی‌شان استقلال و هویت فکری و شخصی خودرا حفظ نموده‌اند؛ در راس این‌گونه انسان‌ها، انبیاء‌ الهی قرار دارند که همیشه در صدد تغییر روح جمعی جامعه‌شان بودند و در تمامی دوران براین اعتقاد باقی ماندند.
در حالی که این مبنا مخدوش است چون بوضوح می‌‌بینیم در ادوار مختلف تاریخ و زندگی بشر همیشه و مستمر انسان‌های زیادی بوده‌اند که بر خلاف حرکت و مشی جامعه و قوانین پذیرفته شده آن حرکت نموده و می‌‌نمایند بنحوی که از نظر تفکر و گرایش و حتی زندگی زیستی‌شان در مقابل جامعه قرار داشته و در تمامی دوران زندگی‌شان استقلال و هویت فکری و شخصی خودرا حفظ نموده‌اند؛ در راس این‌گونه انسان‌ها، انبیاء‌ الهی قرار دارند که همیشه در صدد تغییر روح جمعی جامعه‌شان بودند و در تمامی دوران براین اعتقاد باقی ماندند.
2-از جهتی دیگر این نظریه مبتنی بر تفکر پوزیتویستی است که تنها به عمل اجتماعی بیشترین ارزش را داده و از علوم انسانی و علومی که به ارزشهای اخلاقی فردی – اجتماعی می‌‌پردازند دوری جسته و چه بسا جهت نفی و انکار آنها دلائلی موهوم و خیالی را طرح می‌‌نمایند.
2-از جهتی دیگر این نظریه مبتنی بر تفکر پوزیتویستی است که تنها به عمل اجتماعی بیشترین ارزش را داده و از علوم انسانی و علومی که به ارزش‌های اخلاقی فردی – اجتماعی می‌‌پردازند دوری جسته و چه بسا جهت نفی و انکار آنها دلائلی موهوم و خیالی را طرح می‌‌نمایند.
باید گفت این مبنا – نگاه پوزیتیویستی - نیزمخدوش است چون:‌
باید گفت این مبنا – نگاه پوزیتیویستی - نیزمخدوش است چون:‌
اولا :‌ جامعه و روح جمعی حاکم بر اجتماع امری است که دائما در معرض تغییر و تحول است ودر زمانهای مختلف تفکرات و گرایشات جامعه نیز متحول خواهد شد بنابراین لازمه چنین امری عدم وجود هیچ امر ثابت در جامعه می‌‌باشد
اولا :‌ جامعه و روح جمعی حاکم بر اجتماع امری است که دائما در معرض تغییر و تحول است ودر زمان‌های مختلف تفکرات و گرایشات جامعه نیز متحول خواهد شد بنابراین لازمه چنین امری عدم وجود هیچ امر ثابت در جامعه می‌‌باشد
در حالی که بوضوح می‌‌بینیم جوامع بسیاری که طی قرنها مراحل و تحولات گوناگونی را پشت سر گذاشته‌اند در عین حال برخی از امور و ارزشهای ثابت درمیان آنها وجود داشته است از جمله این امور می‌‌توان حس دینداری و پرستش را درمیان مردم نام برد که به شکل‌های مختلف در تمامی دوران زندگی بشر وجود داشته و خواهد داشت.
در حالی که بوضوح می‌‌بینیم جوامع بسیاری که طی قرنها مراحل و تحولات گوناگونی را پشت سر گذاشته‌اند در عین حال برخی از امور و ارزش‌های ثابت درمیان آنها وجود داشته است از جمله این امور می‌‌توان حس دینداری و پرستش را درمیان مردم نام برد که به شکل‌های مختلف در تمامی دوران زندگی بشر وجود داشته و خواهد داشت.
ثانیا :‌ میزان و معیار قرار دادن قابلیت تجربه و عمل اجتماعی برای پذیرش جمیع پدیده‌ها – مبنای مکتب پوزیتویست‌ها - امری است که مخالف وجدان و منطق عقل می‌‌باشد.
ثانیا :‌ میزان و معیار قرار دادن قابلیت تجربه و عمل اجتماعی برای پذیرش جمیع پدیده‌ها – مبنای مکتب پوزیتویست‌ها - امری است که مخالف وجدان و منطق عقل می‌‌باشد.
3-لازمه نظریه اول – وجود عینی جامعه -، نفی استقلال و ارزش‌های انسانی است چون انسانی که مقهور تفکر و گرایشات جامعه خویش بوده و از ازادی و انتخاب و استقلال محروم باشد چنین انسانی فاقد ارزش و کرامت خواهد بود در حالی که انسان از قدرت استقلال و اختیار و ازادی برخوردار بوده و توان لازم جهت متاثر و منفعل نشدن از جامعه را داراست و این امر نیز مطابق با وجدان و عقل بدیهی است و ما در ادامه بحث به این امرنیز مجددا خواهیم پرداخت.
3-لازمه نظریه اول – وجود عینی جامعه -، نفی استقلال و ارزش‌های انسانی است چون انسانی که مقهور تفکر و گرایشات جامعه خویش بوده و از آزادی و انتخاب و استقلال محروم باشد چنین انسانی فاقد ارزش و کرامت خواهد بود در حالی که انسان از قدرت استقلال و اختیار و آزادی برخوردار بوده و توان لازم جهت متاثر و منفعل نشدن از جامعه را داراست و این امر نیز مطابق با وجدان و عقل بدیهی است و ما در ادامه بحث به این امرنیز مجددا خواهیم پرداخت.
ب- نقد و بررسی نظریه دوم- جامعه وجود اعتباری دارد-:
ب- نقد و بررسی نظریه دوم- جامعه وجود اعتباری دارد-:
‌مفاد این نظریه چنانکه گذشت این است که :‌جامعه چیزی نیست جز مجموعه‎ای از افرادی که در کنار یکدیگر و با تفکراتی گوناگون زیست می‌‌کند و هریک دارای هویت و روح واحدی می‌‌باشند بگونه‌ای که با قطع نظر از افراد، جامعه مفهومی نخواهد داشت؛ بنابراین اختلاف در وجود یا عدم وجود جامعه دعوائی است لفظی؛ در خارج موجودی بنام جامعه نداریم و افراد منشا اعتبار جامعه هستند.
‌مفاد این نظریه چنانکه گذشت این است که :‌جامعه چیزی نیست جز مجموعه‎ای از افرادی که در کنار یکدیگر و با تفکراتی گوناگون زیست می‌‌کند و هریک دارای هویت و روح واحدی می‌‌باشند بگونه‌ای که با قطع نظر از افراد، جامعه مفهومی نخواهد داشت؛ بنابراین اختلاف در وجود یا عدم وجود جامعه دعوائی است لفظی؛ در خارج موجودی بنام جامعه نداریم و افراد منشا اعتبار جامعه هستند.
خط ۶۶: خط ۶۶:
باید گفت جهت درک عمیقتر مساله لازم است بین مقام ثبوت و اثبات فرق گذاشته شود چون گاهی بحث در این است که :‌ایا برای فرد جامعه امکان تخلف و فاصله گرفتن از اندیشه حاکم بر اجتماع و بلکه امکان تاثیر‌گذاری بر روح جمعی هست یا خیر و گاهی بحث در وجود خارجی و بالفعل انسان‌هاست به اینکه آیا در خارج و در جامعه روح جمعی غالب و حاکم بر روح افراد هست یا خیر و به اصطلاح بحث اول در مقام امکان و بحث دوم در مقام وقوع است و مساله مهم مرحله اول بحث می‌‌باشد چون بدیهی است که عالم وقوع و خارج ملاک حقیقت نیست بلکه باید واقع را انگونه که هست بشناسیم تا به حقیقت نائل گردیم.
باید گفت جهت درک عمیقتر مساله لازم است بین مقام ثبوت و اثبات فرق گذاشته شود چون گاهی بحث در این است که :‌ایا برای فرد جامعه امکان تخلف و فاصله گرفتن از اندیشه حاکم بر اجتماع و بلکه امکان تاثیر‌گذاری بر روح جمعی هست یا خیر و گاهی بحث در وجود خارجی و بالفعل انسان‌هاست به اینکه آیا در خارج و در جامعه روح جمعی غالب و حاکم بر روح افراد هست یا خیر و به اصطلاح بحث اول در مقام امکان و بحث دوم در مقام وقوع است و مساله مهم مرحله اول بحث می‌‌باشد چون بدیهی است که عالم وقوع و خارج ملاک حقیقت نیست بلکه باید واقع را انگونه که هست بشناسیم تا به حقیقت نائل گردیم.
با این نگرش به تحلیل محتمل اول می‌‌پردازیم – حاکمیت روح فرد بر جامعه – اصالت فرد - :‌
با این نگرش به تحلیل محتمل اول می‌‌پردازیم – حاکمیت روح فرد بر جامعه – اصالت فرد - :‌
باید گفت هرگاه انسان را بدقت مورد مطالعه قرار دهیم اذعان به خلقت پیچیده و خارق العاده او خوهیم کرد. امروز به اثبات رسیده است که :‌قدرت و استعدادهای نهفته در انسان فوق تصور ادمی است وروح انسان مرکز و منشا انواع قدرت‌ها و انرژی‌هاست و بتعبیر قرآن انسان توان نفوذ و تسخیر بر جمیع پدیده‌های طبیعت را دارد:‌
باید گفت هرگاه انسان را بدقت مورد مطالعه قرار دهیم اذعان به خلقت پیچیده و خارق‌العاده او خوهیم کرد. امروز به اثبات رسیده است که :‌قدرت و استعدادهای نهفته در انسان فوق تصور ادمی است وروح انسان مرکز و منشا انواع قدرت‌ها و انرژی‌هاست و بتعبیر قرآن انسان توان نفوذ و تسخیر بر جمیع پدیده‌های طبیعت را دارد:‌
"أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ":
"أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ":
‌آیا ندیده‌اید که خدا هر چه را که در آسمانها و زمین است مسخر شما نموده است؟ ‌
‌آیا ندیده‌اید که خدا هر چه را که در آسمان‌ها و زمین است مسخر شما نموده است؟ ‌
و بتعبیر امیر المومنین علیه السلام ‌:‌ وتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر
و بتعبیر امیر المومنین علیه‌السلام ‌:‌ وتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر
بنابراین انسان مظهر جمال و جلال و قدرت خداست اوست که می‌‌تواند در اثر فعلیت رسیدن استعدادهای نهفته اش به اوج قله هستی صعود نموده و با کمال مطلق ارتباط بر قرار نماید امروزه نیزمی می‌‌بینیم گاه یک فرد در اثر نبوغ و استعداد خارق العاده اش موفق به اختراع چیزی می‌‌گردد که نه تنها جامعه عصر خود بلکه جوامع بعد از خود را نیزی تحت تاثیر جدی قرار می‌‌دهد.
بنابراین انسان مظهر جمال و جلال و قدرت خداست اوست که می‌‌تواند در اثر فعلیت رسیدن استعدادهای نهفته اش به اوج قله هستی صعود نموده و با کمال مطلق ارتباط بر قرار نماید امروزه نیزمی می‌‌بینیم گاه یک فرد در اثر نبوغ و استعداد خارق‌العاده‌اش موفق به اختراع چیزی می‌‌گردد که نه تنها جامعه عصر خود بلکه جوامع بعد از خود را نیزی تحت تاثیر جدی قرار می‌‌دهد.
‌بنابراین می‌‌توان ادعا نمود که در عالم امکان و ثبوت اراده فرد بر جامعه حاکمیت دارد و روح فردی قابلیت حاکمیت بر روح جمع را داراست و شاهد عینی و عملی آن وجود مقدس انبیاء‌الهی هستند که تا کنون نیز تفکرات و اندیشه‌های آنان بر جهان حاکمیت دارد.
‌بنابراین می‌‌توان ادعا نمود که در عالم امکان و ثبوت اراده فرد بر جامعه حاکمیت دارد و روح فردی قابلیت حاکمیت بر روح جمع را داراست و شاهد عینی و عملی آن وجود مقدس انبیاء‌الهی هستند که تا کنون نیز تفکرات و اندیشه‌های آنان بر جهان حاکمیت دارد.
اما مقام اثبات و خارج :‌ در این مرحله ناچاریم وضعیت جوامع و افراد را انگونه که در خارج عمل می‌‌نمایند مورد ملاحظه و بررسی قرار دهیم اینجاست که باید اذعان نمائیم که متاسفانه نوع انسان‌ها نسبت به توانائی‌های بالقوه و نهفته درونی‌شان بی توجه بوده بلکه آنها را در وجودشان مدفون می‌‌نمایند بحدی که تبدیل به انسان‌های مسخ شده‎ای می‌‌گردند که از خویشتن خود نیز بیگانه می‌‌شوند یعنی ماهیت انسانی خویش را تبدیل به ماهیت جماد و نبات و حیوان می‌‌نمایند ‌‌:‌ اولئک کالانعام بل هم اضل
اما مقام اثبات و خارج :‌ در این مرحله ناچاریم وضعیت جوامع و افراد را انگونه که در خارج عمل می‌‌نمایند مورد ملاحظه و بررسی قرار دهیم اینجاست که باید اذعان نمائیم که متاسفانه نوع انسان‌ها نسبت به توانائی‌های بالقوه و نهفته درونی‌شان بی توجه بوده بلکه آنها را در وجودشان مدفون می‌‌نمایند بحدی که تبدیل به انسان‌های مسخ شده‎ای می‌‌گردند که از خویشتن خود نیز بیگانه می‌‌شوند یعنی ماهیت انسانی خویش را تبدیل به ماهیت جماد و نبات و حیوان می‌‌نمایند ‌‌:‌ اولئک کالانعام بل هم اضل
خط ۲۱۱: خط ۲۱۱:
اگر بناست سنت‌های الهی در جامعه و تاریخ بشری حاکمیت داشته باشد بنابراین انسان محکوم و مقهور این سنت‌ها خواهد بود و این همان جبراجتماعی است که برخی ازجامعه شناسان بدان قائلند در حالی که در مباحث سابق این مبنا را مردود دانستیم بنابراین نقش انسان بعنوان موجودی مختار و مستقل در ارتباط با سنت‌های اجتماعی چگونه توجیه می‌‌گردد؟
اگر بناست سنت‌های الهی در جامعه و تاریخ بشری حاکمیت داشته باشد بنابراین انسان محکوم و مقهور این سنت‌ها خواهد بود و این همان جبراجتماعی است که برخی ازجامعه شناسان بدان قائلند در حالی که در مباحث سابق این مبنا را مردود دانستیم بنابراین نقش انسان بعنوان موجودی مختار و مستقل در ارتباط با سنت‌های اجتماعی چگونه توجیه می‌‌گردد؟


پاسخ :‌در پاسخ باید گفت :‌اراده انسان نیز جزئی از سنت و قانون الهی است و هیچ تضادی با سنت‌های دیگر ندارد بدین نحو که تمامی سنت‌های ذکر شده و غیر انها، جریان یا عدم جریان آنها بستگی به کیفیت موضعگیری انسان‌ها دربرابر آنها دارد درحقیقت نقش انسان در حوادث و پدیده‌های جوامع خود سنت دیگری است که در قرآن کریم ذکر شده است که :‌ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم :‌ خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند (و از نیکی به بدی شتابند)
پاسخ :‌در پاسخ باید گفت :‌اراده انسان نیز جزئی از سنت و قانون الهی است و هیچ تضادی با سنت‌های دیگر ندارد بدین نحو که تمامی سنت‌های ذکر شده و غیر آنها، جریان یا عدم جریان آنها بستگی به کیفیت موضع‌گیری انسان‌ها دربرابر آنها دارد درحقیقت نقش انسان در حوادث و پدیده‌های جوامع خود سنت دیگری است که در قرآن کریم ذکر شده است که :‌ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم :‌ خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند (و از نیکی به بدی شتابند)


== خاتمه ==
== خاتمه ==


در پایان مقاله جهت حسن ختام بخش‌هائی از خطبه قاصعه امام علی علیه السلام را که متضمن برخی از سنن و قوانین جامع انسانی است ذکر می‌‌کنیم :‌
در پایان مقاله جهت حسن ختام بخش‌هائی از خطبه قاصعه امام علی علیه‌السلام را که متضمن برخی از سنن و قوانین جامع انسانی است ذکر می‌‌کنیم :‌


...واحذروا ما نزل بالأمم قبلکم من المثلات بسوء الأفعال وذمیم الأعمال. فتذکروا فی الخیر والشر أحوالهم واحذروا أن تکونوا أمثالهم. فإذا، وزاحت الأعداء له عنهم، ومدت العافیة فیه علیهم، وانقادت النعمة له معهم، ووصلت الکرامة علیه حبلهم من الاجتناب للفرقة، واللزوم للألفة، والتحاض علیها والتواصی بها، واجتنبوا کل أمر کسر فقرتهم، وأوهن منتهم. من تضاغن القلوب، وتشاحن الصدور، وتدابر النفوس، وتخاذل الأیدی، وتدبروا أحوال الماضین من المؤمنین قبلکم کیف کانوا فی حال التمحیص والبلاء  
...واحذروا ما نزل بالأمم قبلکم من المثلات بسوء الأفعال وذمیم الأعمال. فتذکروا فی الخیر والشر أحوالهم واحذروا أن تکونوا أمثالهم. فإذا، وزاحت الأعداء له عنهم، ومدت العافیة فیه علیهم، وانقادت النعمة له معهم، ووصلت الکرامة علیه حبلهم من الاجتناب للفرقة، واللزوم للألفة، والتحاض علیها والتواصی بها، واجتنبوا کل أمر کسر فقرتهم، وأوهن منتهم. من تضاغن القلوب، وتشاحن الصدور، وتدابر النفوس، وتخاذل الأیدی، وتدبروا أحوال الماضین من المؤمنین قبلکم کیف کانوا فی حال التمحیص والبلاء  
خط ۲۶۰: خط ۲۶۰:
   
   


[[رده:مقالات]]
[[رده:مقاله‌ها]]
[[رده:قرآن]]
[[رده:قرآن]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۴۴

ویرایش