محمد بن علی باعلوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
{{جعبه اطلاعات شخصیت
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
| عنوان = محمد بن علی باعلوی
<br>
| تصویر =
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>
| نام = محمد بن علی باعلوی
| نام‌های دیگر = الفقیه المقدم
| سال تولد = ۵۷۴ ق
| تاریخ تولد = 
| محل تولد = حضرموت، یمن
| سال درگذشت = ۶۵۳ ق
| تاریخ درگذشت =
| محل درگذشت = حضرموت، یمن
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی | پدرش علی بن محمد صاحب مرباط | عمویش علوی بن محمد صاحب مرباط | عبدالله بن عبدالرحمن باعبید | أحمد بن محمد باعیسى}}
| شاگردان = {{فهرست جعبه عمودی | عبدالله القدیم بن محمد باعباد | عبدالرحمن بن محمد باعباد | عبدالله بن إبراهیم باقشیر | سعید بن عمر بالحاف}}
| دین = اسلام
| مذهب = اهل سنت
| آثار =  
| فعالیت‌ها = {{فهرست جعبه عمودی | عالم دینی | تاسیس طریقه صوفیه السادة آل باعلوی}}
| وبگاه =
}}
'''محمد بن علی باعلوی''' (۵۷۴-۶۵۳ ه.) امام، [[فقیه]] و [[راوی]] [[حدیث]] با نفوذی مردمی و گسترده از مشهورترین چهره‌های سادات آل باعلوی منتسب به [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|رسول الله]] صلی الله علیه و آله است<ref> الزرکلی, خیر الدین (2002). الأعلام (PDF). الجزء السادس. بیروت، لبنان: دار العلم للملایین. صفحة 282. مؤرشف من الأصل (PDF) فی 7 أبریل 2020.</ref> و از بزرگان فقها است تا جایی که به او لقب «الفقیه المقدم» و «استاد اعظم» داده شد و پیش از او کسی به این عنوان‌ها ملقب نشده بود. او پرچم‌دار [[تصوف]] در [[حضرموت]] بود و با این نگاه، جریان فکری زمان خود و پس از آن را دگرگون ساخت و اولین کسی بود که در حضرموت به صوفی گرایی شناخته شد. او بنیان‌گذار آموزه‌های [[طریقه باعلوی|طریقه صوفیه باعلوی]] است که این آموزه‌ها را در بسیاری از کشورهای جهان گسترش داد.


'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
== نسب ==
<br>
محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبیدالله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفر الصادق]] بن [[محمد بن علی (باقر العلوم)|محمد‌الباقر]] بن علی [[علی بن الحسین (زین العابدین)|زین‌العابدین]] بن [[حسین بن علی (سید الشهدا)|الحسین]] بن [[علی بن ابی‌طالب|علی بن أبی‌طالب]]، و امام علی همسر [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه]] دختر [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|محمد]] صلی الله علیه و آله است.
''آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ''{{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}؛</small>
 
<noinclude>
</div>
 
<div class="wikiInfo">
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
!نام
!محمد بن علی باعلوی
|-
|نام پدر
|علی بن محمد صاحب مرباط
|-
|زادروز
|سال ۵۷۴ه.ق
|-
|زادگاه
|[[تریم]]، [[حضرموت]]
|-
|[[دین]]
|[[اسلام]]
|-
|[[مذهب]]
|[[سنی]]
|-
|نقش‌ها
|از علمای بزرگ صوفی حضرموت
|-
|آثار
|تاسیس طريقه صوفیه السادة آل باعلوی
|-
|درگذشت
|ذی‌الحجه در سال ۶۵۳ه.ق
|-
|آرامگاه
|قبرستان زنبل تریم
|-
|}
</div>
 
 
 
'''محمد بن علی باعلوی''' (۵۷۴-۶۵۳ ه.) امام، [[فقیه]] و [[راوی]] [[حدیث]] با نفوذی مردمی و گسترده از مشهورترین چهره های [[سادات آل باعلوی]] منتسب به [[رسول الله]] صلی الله علیه و آله است و از بزرگان فقها است تا جایی که به او لقب «الفقیه المقدم» و «استاد اعظم» داده شد و پیش از او کسی به این عنوان ها ملقب نشده بود. او پرچم دار [[تصوف]] در [[حضرموت]] بود و با این نگاه، جریان فکری زمان خود و پس از آن را دگرگون ساخت و اولین کسی بود که در حضرموت به صوفی گرایی شناخته شد. او بنیان گذار آموزه های [[طریقه صوفیه باعلوی]] است که این آموزه ها را در بسیاری از کشورهای جهان گسترش داد.
 
 
=نسب=
محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبید الله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن [[امام صادق )|جعفر الصادق]] بن [[امام باقر )|محمد الباقر]] بن علی [[امام سجاد (ع)|زین العابدین]] بن [[امام حسین (ع)|الحسین]] بن [[امام علی (ع)|علی بن أبی طالب]]، و امام علی همسر [[فاطمه]] دختر [[محمد]] صلی الله علیه و آله است.


او نوه شانزدهم محمد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است.
او نوه شانزدهم محمد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است.


=تولد و تربیت=
== تولد و تربیت ==
او در سال ۵۷۴ه.ق در [[تریم|تریمِ]] [[حضرموت]] به دنیا آمد و مادرش از آل باخطفان بود. در محیطی که پر از امامان و علمای بزرگ بود رشد یافت و نزد آنان تربیت شد و آموزش دید. به دلیل استعداد بالایی که داشت به استادی متخصص در علوم عربی و و ادبی و غیر آن بدل گشت. او با ادامه تلاش در تحصیل و کسب علم درجات علمی را بالا رفت تا جایی که شهره آفاق گردید و در علوم عقلی و نقلی و استخراج فروع از اصول بر سایرین برتری یافت و به مقام [[اجتهاد]] مطلق رسید.
او در سال ۵۷۴ه. ق در [[تریم|تریمِ]] [[حضرموت]] به دنیا آمد و مادرش از آل باخطفان بود. در محیطی که پر از امامان و علمای بزرگ بود رشد یافت و نزد آنان تربیت شد و آموزش دید. به دلیل استعداد بالایی که داشت به استادی متخصص در علوم عربی و و ادبی و غیر آن بدل گشت.<ref>السقاف, أحمد بن عبدالرحمن. الأمالی. تریم، الیمن: دار الأصول. صفحة 81.</ref> او با ادامه تلاش در تحصیل و کسب علم درجات علمی را بالا رفت تا جایی که شهره آفاق گردید و در علوم عقلی و نقلی و استخراج فروع از اصول بر سایرین برتری یافت و به مقام [[اجتهاد]] مطلق رسید.


استادش علی بن احمد بامروان در باره او گفت: «شرایط پیشوایی عظیم در او جمع شده است».
استادش علی بن احمد بامروان درباره او گفت: «شرایط پیشوایی عظیم در او جمع شده است».<ref>الحامد, صالح بن علی (1423 هـ). تاریخ حضرموت. الجزء الثانی. صنعاء، الیمن: مکتبة الإرشاد. صفحة 709.</ref>


=اساتید=
== اساتید ==
او علم شریعت و فقه شافعی، اصول فقه و علوم عقلی، تفسیر، حدیث، [[تصوف|صوفی گری]]، حقایق و علوم دیگر را نزد علمای تریم و غیر ایشان آموخت. از جمله اساتید او عبارتند از:
او علم شریعت و فقه شافعی، اصول فقه و علوم عقلی، تفسیر، حدیث، [[تصوف|صوفی‌گری]]، حقایق و علوم دیگر را نزد علمای تریم و غیر ایشان آموخت. از جمله اساتید او عبارتند از:<ref>الحبشی, عیدروس بن عمر (1430 هـ). عقد الیواقیت الجوهریة. الجزء الثانی. تریم، الیمن: دار العلم والدعوة. صفحة 1093.</ref>
#پدرش علی بن محمد صاحب مرباط
#عمویش علوی بن محمد صاحب مرباط
#عبدالله بن عبدالرحمن باعبید
#أحمد بن محمد باعیسى
#علی بن أحمد بامروان
#محمد بن أحمد بن أبی‌الحب
#سالم بن فضل
#سالم بن بصری
#علی بن محمد بن جدید
#محمد بن علی‌الخطیب
#سفیان بن عبدالله الیمنی


پدرش علی بن محمد صاحب مرباط
== شاگردان ==
برجسته‌ترین افرادی که سیره و روش علمی معنوی را در مکتب فقیه مقدم پیش گرفتند، فرزندانش و تعدادی از اساتید بودند که از جمله ایشان عبارتند از:<ref>الحبشی, أحمد بن زین. شرح العینیة. سنغافورة: مطبعة کرجای المحدودة. صفحة 152.</ref>
# عبدالله القدیم بن محمد باعباد
# عبدالرحمن بن محمد باعباد
# عبدالله بن إبراهیم باقشیر
# سعید بن عمر بالحاف
# إبراهیم بن یحیى بافضل
# علی بن محمد الخطیب
# أحمد بن محمد الخطیب
# سعد بن عبدالله أکدر
== تصوف ==
فعالیت صوفیان در سده‌های ۵ و ۶ میلادی به رهبری [[عبدالقادر گیلانی|شیخ عبدالقادر گیلانی]] در [[شام]] و شیخ ابی مدین شعیب تلمسانی در [[مغرب]] که هر کدام پیروان و مبلغانی داشتند به اوج خود رسید.


عمویش علوی بن محمد صاحب مرباط
آن‌گونه که نقل شده است وقتی اخبار فقیه مقدم و مقام علمی و عملی او توسط مسافران به خارج از کشور به شیخ ابی مدین تلمسانی (شیخ طریقه صوفیه در [[مراکش]] یا مغرب) رسید، شیخ ابی مدین یکی از شاگردان ارشد خود به نام عبدالرحمان الحضرمی را به سوی او گسیل داشت و به او دستور داد که از مراکش به مکه و از مکه به حضرموت برود و فقیه مقدم را دعوت کند و به او بگوید: «ما در مغرب دوستانی داریم، به سمت آنها بیا و بر توان و جایگاه علمی و معنوی ایشان را داوری کن و بر آنها که صلاحیت دارند خرقه بپوشان». ((خرقه پوشیدن و خرقه پوشاندن از شعارها و علامت‌های صوفیه است.))


عبدالله بن عبدالرحمن باعبید
هنگامی که عبدالرحمان الحضرمی وارد تریم شد، فقیه مقدم را نزد استادش بامروان یافت، و به او گفت که برای چه آمده است و او را نسبت به درخواست استادش آگاه کرد، فقیه مقدم مایل شد که به آنجا برود و به سلک ایشان بپیوندد؛ زیرا صوفی‌گری و حالت فقر به سوی الله را برای خود مناسب‌تر دید، بنابراین خرقه تصوف پوشید و عبدالله مغربی او را به نمایندگی از شیخ ابی مدین داوری کرد و از او عهد گرفت و موضع خود را بر همه اعلام کرد.
 
أحمد بن محمد باعیسى
 
علی بن أحمد بامروان


محمد بن أحمد بن أبی‌الحب
این تحول یک اتفاق جدی بود تا جایی که برخی از اساتیدش که او را برای رهبری فقه جامعه نامزد کرده بودند بر او غضب کردند و با او قطع رابطه نمودند. از جمله اساتید او که خشمگین شد شیخ علی بامروان بود که به او گفت: «نور تو رفت در حالی که امید داشتیم که مانند ابن فورک باشی ولی تو راه صوفی‌گری و فقر را انتخاب کردی در حالی که جایگاه بالا و رفیعی داشتی.»


سالم بن فضل
او به شیخ خود پاسخ داد: «فقر فخر من است و به آن افتخار می‌کنم و با آن بر نفس و بر شیطان پیروز خواهم شد و من با اعتراض و ناراحتی از نزد شما خارج نمیشم و شما را با با هیچ کس عوض نمی‌کنم.» و آن اولین اقدام صوفیانه‌ای بود که فقیه مقدم اعلام کرد.


سالم بن بصری
به گفته منابع، علمای حضرموت در قرن ششم در رقابت و اشتغال در علوم حدیث و فقه بودند و فقیه مقدم به این علوم علم تصوف و حقایق را افزود و در واقع اولویت‌بندی کرد و یادگیری طریقه اهل تصوف را بعد از آموزش فقه به شیوه شیخ شعیب ابی مدین تلمسانی مراکشی قرار داد.


علی بن محمد بن جدید
اما در نهایت تربیت علمی و اخلاقی فقیه مقدم، طریقه صوفیانه خاصی به وجود آورد. زیرا او دو طریقه یعنی طریقه سلوکی آباء و اجدادی خود تا برسد به رسول الله (ص) و طریقه شیخ ابی مدین مغربی را با هم جمع کرد و روشی عملی و مکتب سیر و سلوک زندگانی مرتبط با سلف صالح و سند متصل سادات به رسول الله(ص) را تاسیس کرد. نفوذ فقیه مقدم بر وطن خود به قدری بود که پس از اندک زمانی تمام اهل حضرموت صوفی شدند. در صورتی که هیچ ارتباط و آگاهی قبلی به تصوف نداشتند و تنها با فقه و حدیث آشنا بودند.<ref>الشلی, محمد بن أبی بکر (1402 هـ). المشرع الروی فی مناقب السادة الکرام آل أبی علوی (PDF). الجزء الثانی (الطبعة الثانیة). صفحة 7. مؤرشف من الأصل (PDF) فی 4 دیسمبر 2020.</ref>


محمد بن علی‌الخطیب
== شکستن شمشیر ==
از جمله کسانی که در حضرموت تحت تاثیر تصوف قرار گرفتند شیخ سعید بن عیسى العمودی از دوعن بود. او به تریم رفت و دست در دست فقیه مقدم نهاد و با هم توافق کردند و تصمیم بر شکستن شمشیر و ترک سلاح گرفتند و به جای آن برای اداره جامعه نسبت به تقویت معنویت مردم تلاش بر نشر علم و عمل کنند.


سفیان بن عبدالله الیمنی
با این اتحاد معنوی میان دو شیخ، شیخ سعید عمودی شریک اصلی و همکار مصممی بر این توافق بود و فقیه مقدم را بسیار یاری کرد. تبلیغ و دعوت او در محافل شهری برای کنار گذاشتن سلاح و پرهیز از جنگ و زورگویی و قدرت طلبی و گرایش به صوفی گرایی بسیار تأثیرگذار بود و به دنبال آن قوم او یعنی علویون و دیگران، و پیشاپیش سایرین قوم معروف به (المشایخ) بودند.
 
=شاگردان=
برجسته ترین افرادی که سیره و روش علمی معنوی را در مکتب فقیه مقدم پیش گرفتند، فرزندانش و تعدادی از اساتید بودند که از جمله ایشان عبارتند از:
 
عبدالله القدیم بن محمد باعباد
 
عبدالرحمن بن محمد باعباد
 
عبدالله بن إبراهیم باقشیر
 
سعید بن عمر بالحاف
 
إبراهیم بن یحیى بافضل
 
علی بن محمد الخطیب
 
أحمد بن محمد الخطیب
 
سعد بن عبدالله أكدر
 
=تصوف=
فعالیت صوفیان در سده‌های ۵ و ۶ میلادی به رهبری [[شیخ عبدالقادر گیلانی]] در [[شام]] و شیخ ابی مدین شعیب تلمسانی در [[مغرب]] که هر کدام پیروان و مبلغانی داشتند به اوج خود رسید.
 
آنگونه که نقل شده است وقتی اخبار فقیه مقدم و مقام علمی و عملی او توسط مسافران به خارج از کشور به شیخ ابی مدین تلمسانی (شیخ طریقه صوفیه در [[مراکش]] یا مغرب) رسید، شیخ ابی مدین یکی از شاگردان ارشد خود به نام عبدالرحمان الحضرمی را به سوی او گسیل داشت و به او دستور داد که از مراکش به مکه و از مکه به حضرموت برود و فقیه مقدم را دعوت کند و به او بگوید: «ما در مغرب دوستانی داریم، به سمت آنها بیا و بر توان و جایگاه علمی و معنوی ایشان را داوری کن و بر آنها که صلاحیت دارند خرقه بپوشان». ((خرقه پوشیدن و خرقه پوشاندن از شعارها و علامت‌های صوفیه است.))
 
هنگامی که عبدالرحمان الحضرمی وارد تریم شد، فقیه مقدم را نزد استادش بامروان یافت، و به او گفت که برای چه آمده است و او را نسبت به درخواست استادش آگاه کرد، فقیه مقدم مایل شد که به آنجا برود و به سلک ایشان بپیوندد؛ زیرا صوفی‌گری و حالت فقر به سوی الله را برای خود مناسب‌تر دید، بنابراین خرقه تصوف پوشید و عبدالله مغربی او را به نمایندگی از شیخ ابی مدین داوری کرد و از او عهد گرفت و موضع خود را بر همه اعلام کرد.


این تحول یک اتفاق جدی بود تا جایی که برخی از اساتیدش که او را برای رهبری فقه جامعه نامزد کرده بودند بر او غضب کردند و با او قطع رابطه نمودند. از جمله اساتید او که خشمگین شد شیخ علی بامروان بود که به او گفت: «نور تو رفت در حالی که امید داشتیم که مانند ابن فورک باشی ولی تو راه صوفی گری و فقر را انتخاب کردی در حالی که جایگاه بالا و رفیعی داشتی.»
دلیل اینکه فقیه مقدم سفارش به ترک سلاح و جنگ کرد بنا به ضرورت آن زمان بود؛ زیرا حکام آن زمان به دیده ترس از مخالفت و سرکشی علویون نسبت به حکومت خود و به گونه‌ای به عنوان رقیب حکومت خود نگاه می‌کردند و بر سخت‌گیری نسبت به علویون تاکیدشان بیشتر شده بود. این سخت‌گیری‌ها نزدیک می‌شد به آنچه که در شام و عراق توسط بنی‌امیه و بنی‌عباس و سایر حکام با علویون می‌کردند.


او به شیخ خود پاسخ داد: «فقر فخر من است و به آن افتخار می کنم و با آن بر نفس و بر شیطان پیروز خواهم شد. و من با اعتراض و ناراحتی از نزد شما خارج نمیشم و شما را با با هیچ کس عوض نمی‌کنم.» و آن اولین اقدام صوفیانه ای بود که فقیه مقدم اعلام کرد.
محمد بن علی سابقه این رفتار با علویون را خوب می‌دانست و در ذهن داشت که جد او محمد صاحب مرباط بر اثر این آزار و اذیت‌ها به ظفار مهاجرت کرد. او خود شاهد که عمویش علوی با سمی که حاکم تریم به او خورانده بود با درد و زجر از دنیا رفت.  


به گفته منابع، علمای حضرموت در قرن ششم در رقابت و اشتغال در علوم حدیث و فقه بودند و فقیه مقدم به این علوم علم تصوف و حقایق را افزود و در واقع اولویت بندی کرد و یادگیری طریقه اهل تصوف را بعد از آموزش فقه به شیوه شیخ شعیب ابی مدین تلمسانی مراکشی قرار داد.  
ازین رو حمل سلاح را از نظر دیگران آمادگی برای مبارزه دانست، پس شمشیر خود را کنار گذاشت و برای دفع هرگونه احتمالی از جانب دیگران آن را شکست. وقتی شمشیر خود را شکست به صورت غیر قابل باور بسیاری از دوست‌دارانش از او تبعیت کردند تا آنجا که در حضرموت جز تعداد کمی از حاکمان و یاران ایشان دیگر کسی سلاح حمل نمی‌کرد. این‌گونه بود که امنیت در حضرموت گسترده شد و تنگناها و سخت‌گیری‌هایی که بر مردم اعمال می‌شد برداشته شد.<ref>بلفقیه, علوی بن محمد بن أحمد (1415 هـ). من أعقاب البضعة المحمدیة الطاهرة. الجزء الأول. المدینة المنورة، السعودیة: دار المهاجر. صفحة 49.</ref>


اما در نهایت تربیت علمی و اخلاقی  فقیه مقدم، طریقه صوفیانه خاصی به وجود آورد. زیرا او دو طریقه یعنی طریقه سلوکی آباء و اجدادی خود تا برسد به رسول الله (ص) و طریقه شیخ ابی مدین مغربی را با هم جمع کرد و روشی عملی و مکتب سیر و سلوک زندگانی مرتبط با سلف صالح و سند متصل سادات به رسول الله(ص) را تاسیس کرد. نفوذ فقیه مقدم بر وطن خود به قدری بود که پس از اندک زمانی تمام اهل حضرموت صوفی شدند. در صورتی که هیچ ارتباط و آگاهی قبلی به تصوف نداشتند و تنها با فقه و حدیث آشنا بودند.  
== آثار و تالیفات ==
فقیه مقدم قواعد طریقه صوفیه علویه (طریقه سادات آل باعلوی) را تنظیم کرد تا راه و روشی علمی تربیتی باشد که بر پایه صدق و راستی و انجام تمام تلاش در اصلاح نفس برای زندگی دینی و دنیایی بنا شده است. این بالاترین اثری است که از او به جای ماند و با بررسی حضرموت در آن زمان تحول عظیم حیات فکری در تمام جامعه انسانی به چشم می‌آید و طریقه علویه از حیث علمی و عملی و ذوقی به شکل بارز در شاگردان و اتباع او هویداست.


=شکستن شمشیر=
او یک مرکز علمی به جای گذاشت که از بزرگ‌ترین مراکز علمی شهرهای دیگر از نظر نفع و تاثیر است و به نام خودش نام‌گذاری شد و منهج و سبک او در آن تدریس می‌شد.
شیخ سعید تریم را ارائه کرد و دست خود را در دست فقه کنونی قرار داد و با هم بر سر تصمیم شکستن شمشیر و ترک حمل اسلحه، و مراقبت از جایگزین خود برای علم و کار به عنوان پایه جهت گیری معنوی به توافق رسید. با این اتحاد معنوی میان دو شیخ، شیخ سعید الامودی شریک اصلی تصمیم فقیه برای شکستن شمشیر و حرکت به مسیر منش و فاصله گرفتن از درخواست قضاوت بود. فراخوان او در محافل شهری برای خلع سلاح و سوف گرایی تحت تأثیر قرار گرفت و به دنبال آن مردم علوی او و دیگران، بیشتر نه حداقل کسانی که به «شیخ» معروف بودند.


فقیه ای که اسلحه رو فراهم کرده سلاح رو ازش نگیره، بلکه ضرورت لازم اون مرحله، حاکمان سیاسی حدراموت در زمان خود و پیش از او با نگاهی به ترس و وحشت از موقعیتی که در دل ها اشغال می کنند به علویان نگاه می کردند و از محبوبیت آن ها بر پادشاه خود می ترسند و آن ها را با حصار سانسور احاطه می کنند و همان سانسور علویان دمشق و عراق را به دست پسران امیه، بانی عباس و دیگر حاکمان محکم می کنند. محمد صاحب مربات بر اثر این آزار و اذیت به دفار مهاجرت کرد، و برای خود درد و سمی را دید که برادر پدرش العاوی، برادر پدرش، به عنوان حاکم تریم به او داده بود. همچنین از نظر دیگران فرض سلاح به معنای تمایل به مقابله و جنگ است، بنابراین فقها شمشیر خود را حذف کرد و آن را شکست تا آن وحشت روح ها را از بین برد. هنگامی که شمشیر در یک رویداد رسمی شکسته شد و به دنبال آن بسیاری از طرفدارانش، هاراموت تنها با چند حاکم و پیروان آن ها غیر مسلح شد. با این کار صلح در هادراموت گسترش یافت و عامل لغو انتقام و بسیاری از درگیری های قبیله ای بود.  
همچنین زمین‌های کشاورزی فراوانی که در آن باغ‌های خرما و مزرعه‌های بسیار و غیر قابل شمارش به جای گذاشت که همه نفع آن صرف امور عام المنفعه می‌شد.<ref>باکثیر, عبیدالله بن محمد (1405 هـ). الأشواق القویة إلى مواطن السادة العلویة. صفحة 42.</ref>


=آثار و تالیفات=
از دیگر آثار او کتاب‌های دعا و ذکر است.
حقوقدان قواعد روش علوی (روش مسرس) را ارائه کرد. al-baalawi) به یک رویکرد علمی و آموزشی مبتنی بر صداقت با خدا و تلاش در اصلاح انسان و علل زندگی مذهبی و جهانی او، یکی از بزرگترین اثرات او که گسترش یافت، بعدها، در تمام جهان بشر، جایی که هادرموت از آن زمان شاهد تحول گسترده ای در زندگی فکری بوده است، و راه علیا دانش، کار و سلیقه را در رفتار شاگردان خود و حلقه پیروانش پدیدار کرد. او همچنین یکی از بزرگترین پیوندهای مورد علاقه و نفوذ کشور را بر جا گذاشت و نام خود را تحمل کرد و رویکرد خود را مطالعه کرد و همچنین بسیاری از زمین های کشاورزی را با کف دست و محصولات بی شماری ترک کرد که بیشتر آن ها برای منافع عمومی خرج می شد.  


یکی از اثرات آن در کتاب های دعاها و یادآوری ها باقی مانده است: «خدا ما و مسلمانان را از ناچیز بودن به شادی منتقل می کند، از آتش گرفته تا بهشت، از سزا تا رحمت، از گناهان گرفته تا بخشش، از سوء استفاده از خیریه. از ترس تا امنیت، از فقر گرفته تا ثروت، از تحقیر تا غرور، از تحقیر تا عزت، از پریشانی تا ظرفیت، از شر تا خیر، از سختی تا چپ، از هدر رفتن تا تقاضا، از اهریمن تا سلامتی، از اهریمن تا ننگ تا سلامتی. رضایت، از بی توجه به عبادت، از دوره تا جهاد، از ناامیدی تا جماعت، از هجو تا سون، از بی عدالتی تا عدالت. "خدا ما را به دین ما در جهان کمک کند، در جهان با تقوا، بر تقوا با کار، کار با موفقیت، و همه با مهربانی خود را منجر به رضایت شما، نابودگر به بهشت خود را، همراه با در نظر گرفتن چهره مقدس خود را."
از دعاهای منسوب به او این دعاست:
"اللهم انقلنا والمسلمین من الشقاوة إلى السعادة، ومن النار إلى الجنة، ومن العذاب إلى الرحمة، ومن الذنوب إلى المغفرة، ومن الإساءة إلى الإحسان، ومن الخوف إلى الأمان، ومن الفقر إلى الغنى، ومن الذل إلى العز، ومن الإهانة إلى الکرامة، ومن الضیق إلى السعة، ومن الشر إلى الخیر، ومن العسر إلى الیسر، ومن الإدبار إلى الإقبال، ومن السقم إلى الصحة، ومن السخط إلى الرضا، ومن الغفلة إلى العبادة، ومن الفترة إلى الاجتهاد، ومن الخذلان إلى التوفیق، ومن البدعة إلى السنة، ومن الجور إلى العدل. اللهم أعنّا على دیننا بالدنیا، وعلى الدنیا بالتقوى، وعلى التقوى بالعمل، وعلى العمل بالتوفیق، وعلى جمیع ذلک بلطفک المفضی إلى رضاک، المُنْهِی إلى جنتک، المصحوب ذلک بالنظر إلى وجهک الکریم".


=فرزندان=
== فرزندان ==
او به تاسی از رسول الله (ص) که با زینب بنت خزیمه ازدواج فرمود، با دختر عمویش زینب بنت احمد بن محمد صاحب مرباط ازدواج کرد که به او لقب «ام الفقرا» داده شده بود. از او پنج پسر داشت: علوی الغیور، واحمد الشهید، وعلی، و آن ها نسل گسترده ای دارند، عبدالله و عبدالرحمن که از آنها نسلی به جا نمانده است.
او به تاسی از رسول الله (ص) که با زینب بنت خزیمه ازدواج فرمود، با دختر عمویش زینب بنت احمد بن محمد صاحب مرباط ازدواج کرد که به او لقب «ام الفقرا» داده شده بود. از او پنج پسر داشت: علوی الغیور، واحمد الشهید، وعلی، و آنها نسل گسترده‌ای دارند، عبدالله و عبدالرحمن که از آنها نسلی به جا نمانده است.<ref>المشهور, عبدالرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس الظهیرة (PDF). الجزء الأول. جدة، المملکة العربیة السعودیة: عالم المعرفة. صفحة 77. مؤرشف من الأصل (PDF) فی 2 ینایر 2020.</ref>


=وفات=
== وفات ==
او در شهر تریم در آخرین شب ذی‌الحجه در سال ۶۵۳ه.ق درگذشت و در گورستان زنبل به خاک سپرده شد، و به (مقدم التربه) معروف شد؛ زیرا او اولین کسی است که در خاک تریم باید زیارت شود. آنگونه که اساتید عرفان می گفتند: «شایسته نیست که زایر قبور زنبل قبل از فقیه محمد بن علی قبری را زیارت کند، حتی اگر استاد، پدر یا خویشاوند او باشد، بلکه ابتدا باید به زیارت او برود و سپس هر را که پس از او می خواهد، هر چند اگر زایر عجله داشته باشد.»  
او در شهر تریم در آخرین شب ذی‌الحجه در سال ۶۵۳ه. ق درگذشت<ref>ابن حمید, سالم بن محمد (1424 هـ). تاریخ حضرموت (PDF). الجزء الأول. صنعاء، الیمن: مکتبة الإرشاد. صفحة 86. مؤرشف من الأصل (PDF) فی 12 دیسمبر 2020.</ref> و در گورستان زنبل به خاک سپرده شد، و به (مقدم التربه) معروف شد؛ زیرا او اولین کسی است که در خاک تریم باید زیارت شود. آنگونه که اساتید عرفان می‌گفتند: «شایسته نیست که زایر قبور زنبل قبل از فقیه محمد بن علی قبری را زیارت کند، حتی اگر استاد، پدر یا خویشاوند او باشد، بلکه ابتدا باید به زیارت او برود و سپس هر را که پس از او می‌خواهد، هر چند اگر زایر عجله داشته باشد.»<ref>خرد, محمد بن علی (2002). غرر البهاء الضوی ودرر الجمال البدیع البهی. القاهرة، مصر: المکتبة الأزهریة للتراث. صفحة 200، 497.</ref>


=منابع=
== پانویس ==
المشهور, أبو بكر بن علي (1422 هـ). [https://ia801302.us.archive.org/12/items/00t12/00t%2012.pdf الأستاذ الأعظم الفقيه المقدم سلسلة أعلام حضرموت 5] (PDF). عدن، اليمن: مركز الإبداع الثقافي للدراسات وخدمة التراث.
{{پانویس}}


الشاطري, محمد بن أحمد (1415 هـ). أدوار التاريخ الحضرمي. الجزء الثاني. المدينة المنورة، المملكة العربية السعودية: دار المهاجر. صفحة 301. مؤرشف من الأصل في 04 أكتوبر 2018.
== منابع ==
المشهور, أبو بکر بن علی (1422 هـ). [https://ia801302.us.archive.org/12/items/00t12/00t%2012.pdf الأستاذ الأعظم الفقیه المقدم سلسلة أعلام حضرموت 5] (PDF). عدن، الیمن: مرکز الإبداع الثقافی للدراسات وخدمة التراث.


=پانویس=
الشاطری, محمد بن أحمد (1415 هـ). أدوار التاریخ الحضرمی. الجزء الثانی. المدینة المنورة، المملکة العربیة السعودیة: دار المهاجر. صفحة 301. مؤرشف من الأصل فی 04 أکتوبر 2018.


[[رده: شخصیت های جهان اسلام]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان اهل سنت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۱۳

محمد بن علی باعلوی
نام کاملمحمد بن علی باعلوی
نام‌های دیگرالفقیه المقدم
اطلاعات شخصی
سال تولد۵۷۴ ق، ۵۵۷ ش‌، ۱۱۷۹ م
محل تولدحضرموت، یمن
سال درگذشت۶۵۳ ق، ۶۳۴ ش‌، ۱۲۵۵ م
محل درگذشتحضرموت، یمن
دیناسلام، اهل سنت
استادان
  • پدرش علی بن محمد صاحب مرباط
  • عمویش علوی بن محمد صاحب مرباط
  • عبدالله بن عبدالرحمن باعبید
  • أحمد بن محمد باعیسى
شاگردان
  • عبدالله القدیم بن محمد باعباد
  • عبدالرحمن بن محمد باعباد
  • عبدالله بن إبراهیم باقشیر
  • سعید بن عمر بالحاف
فعالیت‌ها
  • عالم دینی
  • تاسیس طریقه صوفیه السادة آل باعلوی

محمد بن علی باعلوی (۵۷۴-۶۵۳ ه.) امام، فقیه و راوی حدیث با نفوذی مردمی و گسترده از مشهورترین چهره‌های سادات آل باعلوی منتسب به رسول الله صلی الله علیه و آله است[۱] و از بزرگان فقها است تا جایی که به او لقب «الفقیه المقدم» و «استاد اعظم» داده شد و پیش از او کسی به این عنوان‌ها ملقب نشده بود. او پرچم‌دار تصوف در حضرموت بود و با این نگاه، جریان فکری زمان خود و پس از آن را دگرگون ساخت و اولین کسی بود که در حضرموت به صوفی گرایی شناخته شد. او بنیان‌گذار آموزه‌های طریقه صوفیه باعلوی است که این آموزه‌ها را در بسیاری از کشورهای جهان گسترش داد.

نسب

محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبیدالله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمد‌الباقر بن علی زین‌العابدین بن الحسین بن علی بن أبی‌طالب، و امام علی همسر فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله است.

او نوه شانزدهم محمد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است.

تولد و تربیت

او در سال ۵۷۴ه. ق در تریمِ حضرموت به دنیا آمد و مادرش از آل باخطفان بود. در محیطی که پر از امامان و علمای بزرگ بود رشد یافت و نزد آنان تربیت شد و آموزش دید. به دلیل استعداد بالایی که داشت به استادی متخصص در علوم عربی و و ادبی و غیر آن بدل گشت.[۲] او با ادامه تلاش در تحصیل و کسب علم درجات علمی را بالا رفت تا جایی که شهره آفاق گردید و در علوم عقلی و نقلی و استخراج فروع از اصول بر سایرین برتری یافت و به مقام اجتهاد مطلق رسید.

استادش علی بن احمد بامروان درباره او گفت: «شرایط پیشوایی عظیم در او جمع شده است».[۳]

اساتید

او علم شریعت و فقه شافعی، اصول فقه و علوم عقلی، تفسیر، حدیث، صوفی‌گری، حقایق و علوم دیگر را نزد علمای تریم و غیر ایشان آموخت. از جمله اساتید او عبارتند از:[۴]

  1. پدرش علی بن محمد صاحب مرباط
  2. عمویش علوی بن محمد صاحب مرباط
  3. عبدالله بن عبدالرحمن باعبید
  4. أحمد بن محمد باعیسى
  5. علی بن أحمد بامروان
  6. محمد بن أحمد بن أبی‌الحب
  7. سالم بن فضل
  8. سالم بن بصری
  9. علی بن محمد بن جدید
  10. محمد بن علی‌الخطیب
  11. سفیان بن عبدالله الیمنی

شاگردان

برجسته‌ترین افرادی که سیره و روش علمی معنوی را در مکتب فقیه مقدم پیش گرفتند، فرزندانش و تعدادی از اساتید بودند که از جمله ایشان عبارتند از:[۵]

  1. عبدالله القدیم بن محمد باعباد
  2. عبدالرحمن بن محمد باعباد
  3. عبدالله بن إبراهیم باقشیر
  4. سعید بن عمر بالحاف
  5. إبراهیم بن یحیى بافضل
  6. علی بن محمد الخطیب
  7. أحمد بن محمد الخطیب
  8. سعد بن عبدالله أکدر

تصوف

فعالیت صوفیان در سده‌های ۵ و ۶ میلادی به رهبری شیخ عبدالقادر گیلانی در شام و شیخ ابی مدین شعیب تلمسانی در مغرب که هر کدام پیروان و مبلغانی داشتند به اوج خود رسید.

آن‌گونه که نقل شده است وقتی اخبار فقیه مقدم و مقام علمی و عملی او توسط مسافران به خارج از کشور به شیخ ابی مدین تلمسانی (شیخ طریقه صوفیه در مراکش یا مغرب) رسید، شیخ ابی مدین یکی از شاگردان ارشد خود به نام عبدالرحمان الحضرمی را به سوی او گسیل داشت و به او دستور داد که از مراکش به مکه و از مکه به حضرموت برود و فقیه مقدم را دعوت کند و به او بگوید: «ما در مغرب دوستانی داریم، به سمت آنها بیا و بر توان و جایگاه علمی و معنوی ایشان را داوری کن و بر آنها که صلاحیت دارند خرقه بپوشان». ((خرقه پوشیدن و خرقه پوشاندن از شعارها و علامت‌های صوفیه است.))

هنگامی که عبدالرحمان الحضرمی وارد تریم شد، فقیه مقدم را نزد استادش بامروان یافت، و به او گفت که برای چه آمده است و او را نسبت به درخواست استادش آگاه کرد، فقیه مقدم مایل شد که به آنجا برود و به سلک ایشان بپیوندد؛ زیرا صوفی‌گری و حالت فقر به سوی الله را برای خود مناسب‌تر دید، بنابراین خرقه تصوف پوشید و عبدالله مغربی او را به نمایندگی از شیخ ابی مدین داوری کرد و از او عهد گرفت و موضع خود را بر همه اعلام کرد.

این تحول یک اتفاق جدی بود تا جایی که برخی از اساتیدش که او را برای رهبری فقه جامعه نامزد کرده بودند بر او غضب کردند و با او قطع رابطه نمودند. از جمله اساتید او که خشمگین شد شیخ علی بامروان بود که به او گفت: «نور تو رفت در حالی که امید داشتیم که مانند ابن فورک باشی ولی تو راه صوفی‌گری و فقر را انتخاب کردی در حالی که جایگاه بالا و رفیعی داشتی.»

او به شیخ خود پاسخ داد: «فقر فخر من است و به آن افتخار می‌کنم و با آن بر نفس و بر شیطان پیروز خواهم شد و من با اعتراض و ناراحتی از نزد شما خارج نمیشم و شما را با با هیچ کس عوض نمی‌کنم.» و آن اولین اقدام صوفیانه‌ای بود که فقیه مقدم اعلام کرد.

به گفته منابع، علمای حضرموت در قرن ششم در رقابت و اشتغال در علوم حدیث و فقه بودند و فقیه مقدم به این علوم علم تصوف و حقایق را افزود و در واقع اولویت‌بندی کرد و یادگیری طریقه اهل تصوف را بعد از آموزش فقه به شیوه شیخ شعیب ابی مدین تلمسانی مراکشی قرار داد.

اما در نهایت تربیت علمی و اخلاقی فقیه مقدم، طریقه صوفیانه خاصی به وجود آورد. زیرا او دو طریقه یعنی طریقه سلوکی آباء و اجدادی خود تا برسد به رسول الله (ص) و طریقه شیخ ابی مدین مغربی را با هم جمع کرد و روشی عملی و مکتب سیر و سلوک زندگانی مرتبط با سلف صالح و سند متصل سادات به رسول الله(ص) را تاسیس کرد. نفوذ فقیه مقدم بر وطن خود به قدری بود که پس از اندک زمانی تمام اهل حضرموت صوفی شدند. در صورتی که هیچ ارتباط و آگاهی قبلی به تصوف نداشتند و تنها با فقه و حدیث آشنا بودند.[۶]

شکستن شمشیر

از جمله کسانی که در حضرموت تحت تاثیر تصوف قرار گرفتند شیخ سعید بن عیسى العمودی از دوعن بود. او به تریم رفت و دست در دست فقیه مقدم نهاد و با هم توافق کردند و تصمیم بر شکستن شمشیر و ترک سلاح گرفتند و به جای آن برای اداره جامعه نسبت به تقویت معنویت مردم تلاش بر نشر علم و عمل کنند.

با این اتحاد معنوی میان دو شیخ، شیخ سعید عمودی شریک اصلی و همکار مصممی بر این توافق بود و فقیه مقدم را بسیار یاری کرد. تبلیغ و دعوت او در محافل شهری برای کنار گذاشتن سلاح و پرهیز از جنگ و زورگویی و قدرت طلبی و گرایش به صوفی گرایی بسیار تأثیرگذار بود و به دنبال آن قوم او یعنی علویون و دیگران، و پیشاپیش سایرین قوم معروف به (المشایخ) بودند.

دلیل اینکه فقیه مقدم سفارش به ترک سلاح و جنگ کرد بنا به ضرورت آن زمان بود؛ زیرا حکام آن زمان به دیده ترس از مخالفت و سرکشی علویون نسبت به حکومت خود و به گونه‌ای به عنوان رقیب حکومت خود نگاه می‌کردند و بر سخت‌گیری نسبت به علویون تاکیدشان بیشتر شده بود. این سخت‌گیری‌ها نزدیک می‌شد به آنچه که در شام و عراق توسط بنی‌امیه و بنی‌عباس و سایر حکام با علویون می‌کردند.

محمد بن علی سابقه این رفتار با علویون را خوب می‌دانست و در ذهن داشت که جد او محمد صاحب مرباط بر اثر این آزار و اذیت‌ها به ظفار مهاجرت کرد. او خود شاهد که عمویش علوی با سمی که حاکم تریم به او خورانده بود با درد و زجر از دنیا رفت.

ازین رو حمل سلاح را از نظر دیگران آمادگی برای مبارزه دانست، پس شمشیر خود را کنار گذاشت و برای دفع هرگونه احتمالی از جانب دیگران آن را شکست. وقتی شمشیر خود را شکست به صورت غیر قابل باور بسیاری از دوست‌دارانش از او تبعیت کردند تا آنجا که در حضرموت جز تعداد کمی از حاکمان و یاران ایشان دیگر کسی سلاح حمل نمی‌کرد. این‌گونه بود که امنیت در حضرموت گسترده شد و تنگناها و سخت‌گیری‌هایی که بر مردم اعمال می‌شد برداشته شد.[۷]

آثار و تالیفات

فقیه مقدم قواعد طریقه صوفیه علویه (طریقه سادات آل باعلوی) را تنظیم کرد تا راه و روشی علمی تربیتی باشد که بر پایه صدق و راستی و انجام تمام تلاش در اصلاح نفس برای زندگی دینی و دنیایی بنا شده است. این بالاترین اثری است که از او به جای ماند و با بررسی حضرموت در آن زمان تحول عظیم حیات فکری در تمام جامعه انسانی به چشم می‌آید و طریقه علویه از حیث علمی و عملی و ذوقی به شکل بارز در شاگردان و اتباع او هویداست.

او یک مرکز علمی به جای گذاشت که از بزرگ‌ترین مراکز علمی شهرهای دیگر از نظر نفع و تاثیر است و به نام خودش نام‌گذاری شد و منهج و سبک او در آن تدریس می‌شد.

همچنین زمین‌های کشاورزی فراوانی که در آن باغ‌های خرما و مزرعه‌های بسیار و غیر قابل شمارش به جای گذاشت که همه نفع آن صرف امور عام المنفعه می‌شد.[۸]

از دیگر آثار او کتاب‌های دعا و ذکر است.

از دعاهای منسوب به او این دعاست: "اللهم انقلنا والمسلمین من الشقاوة إلى السعادة، ومن النار إلى الجنة، ومن العذاب إلى الرحمة، ومن الذنوب إلى المغفرة، ومن الإساءة إلى الإحسان، ومن الخوف إلى الأمان، ومن الفقر إلى الغنى، ومن الذل إلى العز، ومن الإهانة إلى الکرامة، ومن الضیق إلى السعة، ومن الشر إلى الخیر، ومن العسر إلى الیسر، ومن الإدبار إلى الإقبال، ومن السقم إلى الصحة، ومن السخط إلى الرضا، ومن الغفلة إلى العبادة، ومن الفترة إلى الاجتهاد، ومن الخذلان إلى التوفیق، ومن البدعة إلى السنة، ومن الجور إلى العدل. اللهم أعنّا على دیننا بالدنیا، وعلى الدنیا بالتقوى، وعلى التقوى بالعمل، وعلى العمل بالتوفیق، وعلى جمیع ذلک بلطفک المفضی إلى رضاک، المُنْهِی إلى جنتک، المصحوب ذلک بالنظر إلى وجهک الکریم".

فرزندان

او به تاسی از رسول الله (ص) که با زینب بنت خزیمه ازدواج فرمود، با دختر عمویش زینب بنت احمد بن محمد صاحب مرباط ازدواج کرد که به او لقب «ام الفقرا» داده شده بود. از او پنج پسر داشت: علوی الغیور، واحمد الشهید، وعلی، و آنها نسل گسترده‌ای دارند، عبدالله و عبدالرحمن که از آنها نسلی به جا نمانده است.[۹]

وفات

او در شهر تریم در آخرین شب ذی‌الحجه در سال ۶۵۳ه. ق درگذشت[۱۰] و در گورستان زنبل به خاک سپرده شد، و به (مقدم التربه) معروف شد؛ زیرا او اولین کسی است که در خاک تریم باید زیارت شود. آنگونه که اساتید عرفان می‌گفتند: «شایسته نیست که زایر قبور زنبل قبل از فقیه محمد بن علی قبری را زیارت کند، حتی اگر استاد، پدر یا خویشاوند او باشد، بلکه ابتدا باید به زیارت او برود و سپس هر را که پس از او می‌خواهد، هر چند اگر زایر عجله داشته باشد.»[۱۱]

پانویس

  1. الزرکلی, خیر الدین (2002). الأعلام (PDF). الجزء السادس. بیروت، لبنان: دار العلم للملایین. صفحة 282. مؤرشف من الأصل (PDF) فی 7 أبریل 2020.
  2. السقاف, أحمد بن عبدالرحمن. الأمالی. تریم، الیمن: دار الأصول. صفحة 81.
  3. الحامد, صالح بن علی (1423 هـ). تاریخ حضرموت. الجزء الثانی. صنعاء، الیمن: مکتبة الإرشاد. صفحة 709.
  4. الحبشی, عیدروس بن عمر (1430 هـ). عقد الیواقیت الجوهریة. الجزء الثانی. تریم، الیمن: دار العلم والدعوة. صفحة 1093.
  5. الحبشی, أحمد بن زین. شرح العینیة. سنغافورة: مطبعة کرجای المحدودة. صفحة 152.
  6. الشلی, محمد بن أبی بکر (1402 هـ). المشرع الروی فی مناقب السادة الکرام آل أبی علوی (PDF). الجزء الثانی (الطبعة الثانیة). صفحة 7. مؤرشف من الأصل (PDF) فی 4 دیسمبر 2020.
  7. بلفقیه, علوی بن محمد بن أحمد (1415 هـ). من أعقاب البضعة المحمدیة الطاهرة. الجزء الأول. المدینة المنورة، السعودیة: دار المهاجر. صفحة 49.
  8. باکثیر, عبیدالله بن محمد (1405 هـ). الأشواق القویة إلى مواطن السادة العلویة. صفحة 42.
  9. المشهور, عبدالرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس الظهیرة (PDF). الجزء الأول. جدة، المملکة العربیة السعودیة: عالم المعرفة. صفحة 77. مؤرشف من الأصل (PDF) فی 2 ینایر 2020.
  10. ابن حمید, سالم بن محمد (1424 هـ). تاریخ حضرموت (PDF). الجزء الأول. صنعاء، الیمن: مکتبة الإرشاد. صفحة 86. مؤرشف من الأصل (PDF) فی 12 دیسمبر 2020.
  11. خرد, محمد بن علی (2002). غرر البهاء الضوی ودرر الجمال البدیع البهی. القاهرة، مصر: المکتبة الأزهریة للتراث. صفحة 200، 497.

منابع

المشهور, أبو بکر بن علی (1422 هـ). الأستاذ الأعظم الفقیه المقدم سلسلة أعلام حضرموت 5 (PDF). عدن، الیمن: مرکز الإبداع الثقافی للدراسات وخدمة التراث.

الشاطری, محمد بن أحمد (1415 هـ). أدوار التاریخ الحضرمی. الجزء الثانی. المدینة المنورة، المملکة العربیة السعودیة: دار المهاجر. صفحة 301. مؤرشف من الأصل فی 04 أکتوبر 2018.