سلطان العلماء: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
او در سفرش به قسطنطنيه با ابى مسعود، مفتى آنان و صاحب تفسير معروف، مناظراتى داشته كه بعدها فرزندش سيد على آن را به صورت كتابى تدوين كرده است. | او در سفرش به قسطنطنيه با ابى مسعود، مفتى آنان و صاحب تفسير معروف، مناظراتى داشته كه بعدها فرزندش سيد على آن را به صورت كتابى تدوين كرده است. | ||
از خصوصيات ديگر، توانايى روحى بسيار بالاى او است كه پس از اينكه فرزندانش به وسيله شاه صفى كور مىشوند با صبر و مقاومت در قم به تأليف و تحقيق پرداخته و با تحمل اين مصايب، آثار ارزشمندى را از خود بر جاى گذاشته است. اگر چه اين تحمل و صبر از عظمت روحى او حكايت دارد، امّا از قساوت و حق ناشناسى و ناجوانمردى شاه صفى صفوى نيز حكايت مىكند. | از خصوصيات ديگر، توانايى روحى بسيار بالاى او است كه پس از اينكه فرزندانش به وسيله شاه صفى كور مىشوند با صبر و مقاومت در قم به تأليف و تحقيق پرداخته و با تحمل اين مصايب، آثار ارزشمندى را از خود بر جاى گذاشته است. اگر چه اين تحمل و صبر از عظمت روحى او حكايت دارد، امّا از قساوت و حق ناشناسى و ناجوانمردى شاه صفى صفوى نيز حكايت مىكند. | ||
| |||
فرزندان | فرزندان | ||
سلطان العلماء داراى چهار پسر بوده است كه درباره آنان مؤلف أعيان الشيعة اينطور مىنويسد: السيد إبراهيم بن سلطان العلماء (م 1098 ق)، كان فقيهاً محدثاً أصولياً متكلماً شاعراً قرأ على والده (أعيان الشيعة ج 2 ص 135) | سلطان العلماء داراى چهار پسر بوده است كه درباره آنان مؤلف أعيان الشيعة اينطور مىنويسد: السيد إبراهيم بن سلطان العلماء (م 1098 ق)، كان فقيهاً محدثاً أصولياً متكلماً شاعراً قرأ على والده (أعيان الشيعة ج 2 ص 135) |
نسخهٔ ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۲
سلطان العلماء | |
---|---|
نامهای دیگر | علاء الدین سید حسین بن رفیع الدین، خلیفه سلطان |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | 1001 ق، ۹۷۱ ش، ۱۵۹۳ م |
محل تولد | ایران، اصفهان |
سال درگذشت | 1064 ق، ۱۰۳۲ ش، ۱۶۵۴ م |
محل درگذشت | ایران، بهشهر مازندران |
دین | اسلام، شیعه |
آثار | {{ | | | | |}} |
فعالیتها | {{ | | | | | | }} |
زندگینامه
علاء الدین سید حسین بن رفیع الدین، معروف به خلیفه سلطان در سال 1001 ق، در شهر اصفهان متولد شد. بیشتر نیاکان و اجداد وی از بزرگان مذهبی و سیاسی در عصرهای مختلف، و در دوره متأخر به سادات خلیفه مشهور بودند. نسب او از جانب پدر با 29 واسطه به امام سجاد (ع) میرسید و از جانب مادر از سادات شهرستان بود. اجداد سید حسین از علماء و حكام مازندران بودند از جمله جد اعلاى او سيد مير بزرگ مرعشى مدتى از عمر شريفش را در مازندران حكومت کردند و از خاندان وی نخستین کسی که در اصفهان ساکن شده، مير نظام الدين على بن مير قوام الدين محمد است. جد ایشان، سيد شجاع الدين محمود بن سيد على، در علوم معقول و منقوا تبحر داشت و اموال زیادی را وقف امور خیریه کرد. پدر او رفیع الدین "الحق"، و برادرش ميرزا قوام الدين بن ميرزا رفيع الدين محمد از بزرگان مذهبی سیاسی، که در زمان شاه عباس اول به صدارت منصوب شدند، به فضل، کمال، سلامت نفس و خیر اندیشی معروف بود.
تحصيلات
سيد حسين در خاندان علم و فضل متولد، و رشد كرد. نخستین و بهترين استاد و مربى او پدر بزرگوارش، رفیع الدین بود. وی در دروان تحصیل با ملا خلیل هممباحثه بود و به غیر از همبحث بودن ارتباط دوستی عمیقی نیز بین آن دو بود، طوری که ملا خلیل كتاب شافی فی شرح الكافی را به اسم سلطان العلماء منتشر نمودند. این دو علاوه بر تلمذ از محضر رفیع الدین، پدر سلطان العلماء، در مجلس درس شیخ بهائی، ملا محمد زمانی و ملا حسین یزدی ندوشتی حضور یافتند و از محضرشان استفاده کردند.
منصب وزارت
با رشد علمی سید حسین، وی مورد توجه و عنایت شاه عباس اول واقع شد و پس از وفات سلمان خان وزیر وقت شاه، در سال 1033 ق از طرف شاه عباش به وزارت منصوب شد، در همان زمان پدر ایشان رفیع الدین نیز صاحب منصب صدرات بود و این دو بزرگوار هر کدام در مقام خود پاسخگوی مراجعات مردم بودند. سلطان العلماء در زمان شاه عباس، علاوه بر اینکه حدود چهار تا پنج سال وزارت شاه عباس را به عهده داشت، در سال 1033 ق نیز با دختر او ازدوا کرد و داماد شاه نیز بود که حاصل این وصلت تولد چهار فرزند پسر به نامهاى سيد ابراهيم، سيد حسين، سيد رفيع الدين محمد و سيد على شد كه همه آنان از دانشمندان و بزرگان زمان خود و داراى مقام اجتهاد و استنباط بودند. وی پس از وفات شاه عباس، به مدت دو سال وزارت شاه صفى را به عهده داشت و به دلیل درگیری با شاه در یکی از جنگها بين او و شاه صفى، در سال 1041 ق، توسط شاه از مقام وزارت عزل گردید و شاه دستور داد تا تمام فرزندانش كور شده و خودش نيز به قم تبعيد گشت. سید حسین بعد از تبعید به قم بين ده تا پانزده سال مشغول به مطالعه و تدريس و تأليف بود كه كتاب حاشيه بر معالم الدين را نيز در اين زمان نوشت. پس از مدتى شاه صفى او را به اصفهان فراخواند و دوباره به وزارت منصوب كرد. او برای فریضه حج به مكه مكرمه رفته بود که شاه صفى از دنيا رفت و شاه عباس دوم به سلطنت رسيد و پس از قتل مير تقى خان در سال 1052، او را به وزارت منصوب كرد كه تا آخر عمر شريفش در سال (1064 قمرى) ، مدت هشت سال و شش ماه وزارت شاه عباس دوم را به عهده داشت.
ويژگيها از ويژگيهاى مهم سلطان العلماء استعداد سرشار او است. او در حالى كه مدتى از عمر شريفش را در منصبهاى اجرايى مشغول به كار بوده، از نظر علمى نيز تا حدى رشد كرده كه نمونه آن تأليف كتابهاى متعدد در رشتههاى مختلف منطق، اخلاق، تفسير، فقه و اصول است. از خصوصيات ديگر اين بزرگوار اينكه سرپرستى بسيارى از علويين و فقرا و اهل علم را به عهده داشته و شبهاى تاريك غذا براى آنان مىبرده و بين آنان توزيع مىكرده است. از ديگر آثار او اقامه نماز جمعه در اصفهان و ترتيب دفاترى براى اوقاف بوده است. او چندين بار به زيارت خانه خدا رفته كه چند بار آن با پاى پياده بوده است. وى مدارس علميهاى را بنيان نهاده و اولين كسى است كه مراكز درمانى را در دولت صفويه بنيان نهاده است. نمونه ديگر آن، تدريس آن بزرگوار است. در أعيان الشيعة به نقل از سيد شهاب الدين تبريزى اينگونه نوشته شده: كان من أشهر مدرسي عصره، يحضر درسه نحو ألفين و يصعد المنبر و يلقي الدرس. بل قيل إنه لم ينصب في عصر الصفوية منبر لمدرس كما نصب له(أعيان الشيعة ج 6 ص 165) در محضر درس او بزرگانى از فقها حضور داشتهاند كه از مشهورترين آنان علامه مجلسى صاحب بحار الأنوار است. از ويژگيهاى ديگر او سفرهايش به مناطق مختلف و از جمله قسطنطنيه است. او به مصر نيز مسافرت كرده و با علماى قاهره به تبادل نظر پرداخته است. همچنين به يمن مسافرت كرده و با امام زيديه ملاقات داشته است. او در سفرش به قسطنطنيه با ابى مسعود، مفتى آنان و صاحب تفسير معروف، مناظراتى داشته كه بعدها فرزندش سيد على آن را به صورت كتابى تدوين كرده است. از خصوصيات ديگر، توانايى روحى بسيار بالاى او است كه پس از اينكه فرزندانش به وسيله شاه صفى كور مىشوند با صبر و مقاومت در قم به تأليف و تحقيق پرداخته و با تحمل اين مصايب، آثار ارزشمندى را از خود بر جاى گذاشته است. اگر چه اين تحمل و صبر از عظمت روحى او حكايت دارد، امّا از قساوت و حق ناشناسى و ناجوانمردى شاه صفى صفوى نيز حكايت مىكند.
فرزندان سلطان العلماء داراى چهار پسر بوده است كه درباره آنان مؤلف أعيان الشيعة اينطور مىنويسد: السيد إبراهيم بن سلطان العلماء (م 1098 ق)، كان فقيهاً محدثاً أصولياً متكلماً شاعراً قرأ على والده (أعيان الشيعة ج 2 ص 135) او داراى تصانيف متعددى بوده است كه در الذريعة اينطور آمده است: الحواشي على كتب كثيرة من الأصول و الفقه و غيرها للسيد ميرزا إبراهيم بن سلطان العلماء (الذريعة ج 7 ص 107) سيد حسن بن سيد حسين سلطان العلماء: كان عالماً فاضلاً فقيهاً محدثاً متكلماً من تلامذة والده (أعيان الشيعة ج 5 ص 51) سيد محمد بن سيد حسين سلطان العلماء: كان فقيهاً عالماً محدثاً ورعاً قرأ على والده، و له آثار عملية و حواشي على كتب الفقه و الحديثأعيان الشيعة ج 9 ص 252) و راجع به چهار فرزند اينطور آورده است: كلهم علماء فضلاء(أعيان الشيعة ج 6 ص 165) وفات عالم جليل القدر، سلطان العلماء حسينى، پس از برگشتن از فتح قندهار در سال 1064 قمرى، در مازندران دار فانى را وداع گفت و بدن مطهر او را به نجف اشرف برده و در محلى بنام كشوانيه، در جنوب شرقى حرم مطهر به خاك سپردند. قبر او هم اكنون سالم است و در داخل اتاق كوچكى در كشوانيه قرار دارد. در مورد قبر او در الذريعة جلد 6 صفحه 194 اينطور آمده است: لكن اليوم لا أنزله بل المشايخ الذي أدركنا لم يعثروا عليه«.