محمد بن ابی بکر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
  <div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
{{جعبه اطلاعات شخصیت
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
| عنوان = محمد بن ابی بکر
<br>
| تصویر = محمد بن ابی بکر.jpg
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>
| نام = محمد بن ابی‌بکر
| نام‌های دیگر = ابوالقاسم
| سال تولد = ۱۰ ق
| تاریخ تولد =
| محل تولد =
| سال درگذشت = ۳۸ ق
| تاریخ درگذشت =  
| محل درگذشت =
| استادان =
| شاگردان =
| دین = [[اسلام]]
| مذهب =
| آثار =  
| فعالیت‌ها = {{فهرست جعبه عمودی |مخالفت با اقدامات خلیفه سوم |فرماندهی بخشی از سپاه [[علی بن ابی طالب|امام علی(علیه السلام)]] |در [[جنگ جمل]] و [[جنگ صفین]] |فرمانداری [[جمهوری عربی مصر|مصر]] در زمان خلافت امام علی (علیه السلام) }}
| وبگاه =
}}
'''محمد بن ابی‌بکر''' فرزند [[خلیفه اول]] بود، اما از یاران مشهور و خاص حضرت امیرالمومنین [[علی بن ابی‌طالب|امام علی بن ابی‌طالب (علیه السلام)]] به شمار می‌رفت. او در سال دهم هجری یعنی زمان [[حجةالوداع]] پیغمبر به دنیا آمد. پس از فوت [[ابوبکر]]، مادر محمد یعنی اسماً بنت عمیس به ازدواج امیرالمومنین (علیه السلام) درآمد، بنابراین محمد بن ابوبکر در خانه حضرت امیر (علیه السلام) بزرگ شد. اسماً بنت عمیس ابتدا همسر [[جعفر طیار|جعفر بن ابی‌طالب]] ([[جعفر طیار]]) بود که پس از [[شهید|شهادت]] جعفر در [[جنگ موته]] به [[ازدواج]] ابوبکر درآمد.


'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
محمد در [[جنگ جمل]] همراه حضرت بود، اما پس از این جنگ، امیرالمومنین استاندار وقت [[جمهوری عربی مصر|مصر]] یعنی قیس بن سعد بن عباده خزرجی را عزل و محمدبن ابوبکر را جایگزین او کرد. او در دوران زمامداری خود در مصر با مسائل و پدیده‌هایی مواجه شد که ضرورت داشت دستورات [[فقهی]] و شرعی آنها را از مولای خود بپرسد و همین پرسش‌ها از حضرت امیر (علیه السلام) باعث شد تا یکی از مشهورترین منابع [[حقوق بشر]] امروزه در دستان ما باشد.
<br>
''آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ''{{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}؛</small>


<noinclude>
== پدر و نسب پدری ==
</div>
پدر محمد بن ابی‌بکر، شخصیت معروف [[صدر اسلام]]، یعنی عبدالله بن ابی قحافة بن عمرو تیمی معروف به ابوبکر است.


<div class="wikiInfo">[[پرونده:محمد بن ابی بکر.jpg |جایگزین=محمد بن ابی بکر|محمد بن ابی بکر]]
== مادر ==
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
مادر محمد بن ابی‌بکر، بانویی شریف و عفیف به نام [[اسماء بنت عمیس]] بود. وی از زنان معروف، شجاع و ولایت مدار صدر اسلام بود که در شهر مکه با جعفربن أبی طالب (علیه السلام) ازدواج کرد و با ظهور [[بعثت]] نبوی (صلی‌الله علیه وآله وسلم) به همراه همسرش از پیش کسوتان مسلمانان و ایمان آورندگان به پیامبر (صلی الله علیه) قرار گرفت.
!نام
!محمد بن ابی بکر
|-
|لقب
|ابوالقاسم
|-
|ولادت
|ذی قعده سال ۱۰ قمری ذی الحلیفه یا شجرة
|-
|از یاران
|امام علی(ع)
|-
|فعالیت‌ها
|مخالفت با اقدامات خلیفه سوم•فرماندهی بخشی از سپاه امام علی(ع)•در جنگ جمل و جنگ صفین•فرمانداری مصر در زمان خلافت امام علی(ع)
|-
|وفات
|صفر ۳۸ق•مصر
|-
|علت وفات
|شهادت توسط معاویة بن حدیج و سوزانده شدن پیکرش
|-
|مدفن
|مسجدی به نام «زمام» در خارج شهر فسطاط
|-
|}
</div>


'''محمد بن ابی‌بکر'''، فرزند [[خلیفه اول]] بود، اما از یاران مشهور و خاص حضرت امیرالمومنین [[امام علی بن ابی‌طالب (ع)]] به شمار می‌رفت. او در سال دهم هجری یعنی [[زمان حجةالوداع]] پیغمبر به دنیا آمد. پس از فوت [[ابوبکر]]، مادر محمد یعنی اسماً بنت عمیس به ازدواج [[امیرالمومنین (ع)]] درآمد، بنابراین محمد بن ابوبکر در خانه حضرت امیر (ع) بزرگ شد. اسماً بنت عمیس ابتدا همسر [[جعفر بن ابی‌طالب]] ([[جعفر طیار]]) بود که پس از [[شهادت]] جعفر در [[جنگ موته]] به ازدواج ابوبکر درآمد.
جعفر بن ابی طالب (علیه السلام) به همراه زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه، از سوی رسول خدا(صلی الله علیه) در رأس سپاهی عازم نبرد با رومیان شدند و پس از رویارویی با آنان در سرزمین [[شام]]، هر سه نفر به همراه تعداد زیادی از مسلمانان در آن جنگ که به [[جنگ موته]] معروف شد، به شهادت رسیدند.
پس از شهادت جعفر بن ابی طالب(علیه السلام) معروف به جعفر طیار، اسماء به عقد ابوبکر بن ابی قحافه درآمد و پس از مدتی، محمد بن ابی‌بکر را به دنیا آورد<ref>الطبقات الکبرى(محمدبن سعد)، ج 8، ص 282</ref>.
وی با این که همسر خلیفه اوّل بود، همیشه جانب [[اهل بیت|اهل‎بیت (علیه السلام)]] را می‏‌گرفت و از آنان حمایت می‏کرد، محرم اسرار حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود و در [[غسل]] و [[کفن]] کردن آن حضرت حضور داشت.
پس از [[مرگ]] ابی‌بکر (سال سیزدهم قمری) به عقد امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) درآمد و فرزند خردسالش (محمد) را نیز به خانه [[علی بن ابی طالب|امیرمؤمنان (علیه السلام)]] آورد و در مکتب تربیتی آن حضرت پرورشش داد.


او در [[جنگ جمل]] همراه حضرت بود، اما پس از این جنگ، امیرالمومنین استاندار وقت [[مصر]] یعنی قیس بن سعد بن عباده خزرجی را عزل و محمدبن ابوبکر را جایگزین او کرد. او در دوران زمامداری خود در مصر، با مسائل و پدیده‌هایی مواجه شد که ضرورت داشت دستورات [[فقهی]] و شرعی آن‌ها را از مولای خود بپرسد و همین پرسش‌ها از حضرت امیر (ع) باعث شد تا یکی از مشهورترین منابع [[حقوق بشر]] امروزه در دستان ما باشد.
== استانداری مصر ==
حضرت علی (علیه السلام) پس از خلافت، حاکمان و عاملان نالایق قبلی را بر کنار و افرادی شایسته به جای آنان منصوب کرد. در همین راستا قیس بن سعد انصاری را در [[صفر المظفر|ماه صفر]] سال 36 قمری به جای [[عبدالله بن ابى سرح|عبدالله بن ابی سرح]]، به استانداری مصر منصوب و او را به آن دیار اعزام کرد.
هنگامی که امام علی (علیه السلام) سرگرم دفع غائله [[جنگ جمل|اصحاب جمل]] بود، معاویة بن ابی سفیان (حاکم طاغی و خود خوانده [[شام (شامات)|شام]]) در صدد نفوذ در سیاست‏‌ها‌‌ی قیس بن سعد و جذب وی به سوی خود برآمد. لذا با ارسال نامه‌ها‌یی متعدد عملاً وی و سرزمین مصر را هدف تیرها‌ی شیطانی خویش قرار داد. قیس بن سعد با پاسخ‏‌ها‌‌ی قاطع و اعمال رفتار‌ها‌ی متناسب با دیپلماسی آن زمان امید معاویه را به یأس تبدیل کرد، ولی تبادل نامه‏‌‌ها‌ی متعدد میان آن دو، شایعاتی مبنی بر روابط و توافق‏‌ها‌ی پنها‌نی آن دو، علیه قیس منتشر و شخصیت وی را مورد پرسش قرار داد.


=پدر و نسب پدرى‏=
امیرمؤمنان (علیه السلام) با این که به صداقت و وفاداری قیس، اعتماد کامل داشت، در عین حال برای حفظ شخصیت و منزلت وی از یک سو و اجابت درخواست‏‌ها‌ی یاران نزدیک خود مبنی بر عزل او از استانداری مصر از سوی دیگر، به ناچار تصمیم گرفت به جای قیس، محمد بن ابی‌بکر را به این مقام منصوب نماید. به همین خاطر او را که جوانی انقلابی، متعهد و مبارز بود به مصر اعزام کرد<ref>بحارالانوار (علامه مجلسى)، ج 33، ص 533؛ أنساب الاشراف - ترجمة امیرالمؤمنین «ع» (بلاذرى)، ص‏294 و 310</ref>.


پدر محمد بن ابى بکر، شخصیّت معروف [[صدر اسلام]]، یعنى عبدالله بن ابى قحافة بن عمرو تیمى، معروف به ابوبکر است، که در سال سوم [[عام الفیل]] (50 سال پیش از هجرت پیامبر «ص») از بانویى به نام امّ الخیر سلمى بنت عمر بن عامر تیمى، در [[مکه]] به دنیا آمد. <ref>العدد القویة (على بن یوسف حلّى)، ص 343</ref>
متن حکم امیرمؤمنان (علیه السلام) و توصیه‌ها‌ی او در أمر زمامداری و کشورداری به محمد بن ابی‌بکر، بدین قرار است:
«هذا ما عهد عبداللّه علی أمیرالمؤمنین؛ الی محمد بن ابی‌بکر حین ولاّه مصر. أمره بتقوی اللّه و طاعته فی خاص أمره و عامه، سره و علانیته، و خوف اللّه و مراقبته فی المغیب و المشهد و باللین للمسلم و الغلظة علی الفاجر و انصاف المظلوم، و التّشدید علی الظالم و العفو عن النّاس و الإحسان (الیهم) ما استطاع، فانّ اللّه یجزی المحسنین و یثیب المصلحین و أمره أن یلین حجابه و یفتح بابه ویواسی بین النّاس فی مجلسه و وجهه و نظره و أن یحکم بالعدل و یقیم القسط و لا یتّبع الهوی و لا یأخذه فی اللّه لومة لائم و کتب عبیداللّه بن أبی رافع<ref> انساب الاشراف، ترجمة امیرالمؤمنین، ص 298</ref>


ابوبکر، از نخستین گروندگان به [[دین]] [[پیامبر (ص)]] پس از حضرت على(ع) و [[حضرت خدیجه کبرا(س)]] بود که هم زمان با زید بن حارثه و [[بلال حبشى]] در زمره یاران [[رسول خدا (ص)]] قرار گرفت. به گفته [[ابن خلدون،]] مردى مهربان و نرم خوى بود و مردان [[قریش]] با او الفت داشته و گروهى از اهالى مکه توسط او [[مسلمان]] شدند. <ref> تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 386</ref>
محمد بن ابی‌بکر، پس از دریافت حکم از [[عراق]] عازم مصر شد و بر قیس بن سعد انصاری وارد و حکم امیر مؤمنان (علیه السلام) را بر او عرضه نمود و حکومت سرزمین پهناور مصر و شمال [[آفریقا]] را بر عهده گرفت.
شایان ذکر است که قیس بن سعد، شوهر عمه محمد بن ابی‌بکر بود، زیرا فرسة بنت ابی قحافه، خواهر ابوبکر بن ابی قحافه، همسر قیس بود. بدین جهت میان قیس و محمد بن ابی‌بکر قرابت و نزدیکی وجود داشت. لذا محمد بن ابی‌بکر علاقمند بود که قیس بن سعد در کنارش بماند و با یاری و هم‏فکری وی در برابر توطئه‌های معاویة بن ابی سفیان ایستادگی نماید، امّا قیس بن سعد از این که افرادی پشت سر او فرافکنی کرده و امیرمؤمنان (علیه السلام) را نسبت به وی بدگمان نمودند، آزرده خاطر شد و در مصر نماند و به مدینه منوره برگشت. پس از چند روز استراحت به سوی صفین رهسپار گردید تا در رکاب امیرمؤمنان (علیه السلام) بر ضد سپاهیان معاویة بن ابی سفیان بجنگد<ref> الدرجات الرفیعة (سید على بن معصوم)، ص 340</ref>.


وى در هنگام [[هجرت]] پیامبر (ص) از مکّه به مدینه همراه آن حضرت بود و در پنهان گاه [[غار ثور]]، بر اثر تعقیب [[کفار]] قریش، وحشت زده گشت. پیامبر (ص) نیز او را تسلّى داد، تا از کید و کین دشمن در امان ماندند.امّا هنگامى که به روستاى قبا در حوالى مدینه رسیدند و رسول خدا (ص) براى پیوستن حضرت على (ع) و سایر خانواده‏اش به وى در آن جا توقف کرده بود، ابوبکر تأمّل چندانى نکرد و از پیامبر (ص) جدا شد و به روستاى «سنح» در نزدیکى مدینه رفت. <ref> الکافى (کلینى)، ج 8، ص 338، حدیث 536</ref>
== شهادت جان‌سوز ==
فاصله شام تا مصر، بسیار کمتر از فاصله [[کوفه]] تا مصر است. بدین جهت نیروهای شامی خیلی زودتر از نیروهای کوفی وارد مصر شده و کار محمد بن ابی‌بکر را سخت کردند.
محمد بن ابی‌بکر بنابه فرمان حضرت علی(علیه السلام) سپاهی به استعداد دو هزار رزمنده به فرماندهی کنانة بن بشر سکونی برای نبرد با سپاهیان شامی اعزام کرد و پس از آن، دو هزار نفر دیگر را نیز به یاری آنان گسیل داشت. [[عمرو بن عاص]] نیز معاویة بن حدیج سکونی را که هم طایفه کنانة بن بشر سکونی بود، در رأس سپاهی به نبرد مصریان اعزام کرد و از آن پس پشت سر هم گروه‌هایی از شامیان را به یاری آنان می‏‌فرستاد.


وى پس از رحلت رسول خدا (ص) بدون در نظر گرفتن وصیت رسمى پیامبر (ص) در جانشینى حضرت على (ع) از سوى عده معدودى از [[مهاجر]] و [[انصار]] در مکانى به نام «[[سقیفه بنى ساعده]]» به [[خلافت]] اسلامى برگزیده شد و على رغم مخالفت حضرت على (ع)، [[حضرت فاطمه (س)]] و برخى از اصحاب رسول خدا (ص)، از مردم [[بیعت]] گرفت. لذا دو سال و سه ماه و پنج روز خلافت [[مسلمین]] را بر عهده داشت و سرانجام در هفتم جمادى الآخر بیمار شد و پس از پانزده روز درد و رنج، در 22 جمادى الآخر، سال سیزدهم قمرى از دنیا رفت.
دو سپاه در مصر با یک دیگر درگیر شده و بسیاری از طرفین، کشته و زخمی گردیدند و در این میان، کنانة بن بشر سکونی، فرمانده مبارز و دلاور مصری به شهادت رسید و باقی مانده مصریان پراکنده گردیدند.
محمد بن ابی‌بکر که تمامی یاران و سربازان خود را به یاری کنانه فرستاده بود، در مرکز این ایالت، تنها مانده و با تعدادی اندک، نبرد بی امان خویش را ادامه داد و آن قدر جنگید تا یکّه و تنها شد و هیچ کس در کنار او باقی نماند. لذا برای گریز از دست دشمن جرّار، به بیرون شهر گریخت تا مبادا در دست آنان اسیر گردد.


بدنش را به درخواست دخترش [[عایشه]] (همسر پیامبر«ص»)در جوار قبر مطهّر رسول خدا (ص) به خاک سپردند. <ref> التّنبیه و الاشراف(مسعودى)، ص 248 ؛ تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 136</ref>
امّا معاویة بن حدیج که به شدت وی را تعقیب می‏‌کرد. او را در خرابه‏‌ای یافت که از شدت زخم و تشنگی در حال جان دادن بود. با همان وضع وی را اسیر کرد و با غل و زنجیر به سوی فسطاط - مقر فرماندهی عمرو بن عاص - منتقل نمود. عبدالرحمان بن ابی‌بکر که از مخالفان امیرمؤمنان (علیه السلام) و از هواداران [[عثمان]] مقتول بود، در سپاه عمرو بن عاص به سر می‌‏برد و چون از اسارت برادرش باخبر گردید، به نزد عمرو بن عاص رفت و از او تقاضا نمود که از وی درگذشته و او را به قتل نرسانند.
وى داراى سه پسر و چند دختر بود. پسران وى عبارت بودند از: عبدالله، عبدالرحمان و محمد که عبداللّه در حیات پدرش فوت کرد ولى دو پسر دیگرش هنگام مرگ پدر، زنده بودند. <ref>تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 138</ref>


=شخصیت مادر ارجمند=
عمرو بن عاص نیز پیامی به معاویة بن حدیج رسانید و از او خواست که محمد را سالم به فسطاط بیاورد، امّا معاویة بن حدیج سر باز زد و گفت: «قتلتم کنانة بن بشر و هو ابن عمی واخلّی عن محمد، هیهات هیهات؛ شما کنانة بن بشر را که پسر عمویم بود، در میدان نبرد کشتید امّا از من می‏‌خواهید که محمّد را رها کنم. هرگز هرگز.»


مادر محمد بن ابى بکر، بانویى شریف و عفیف به نام [[اسماء بنت عمیس]] بود. وى از زنان معروف، شجاع و ولایت مدار صدر اسلام بود که در شهر مکّه با جعفربن أبى طالب(ع) ازدواج کرد و با ظهور [[بعثت]] نبوى (ص) به همراه همسرش از پیش کسوتان مسلمانان و ایمان آورندگان به پیامبر (ص) قرار گرفت.
محمد بن ابی‌بکر از شدّت تشنگی درخواست جرعه‌‏ای آب نمود، ولی معاویه بن حدیج با سنگ دلی و بی رحمی تمام، از آن امتناع نمود و در حالی که محمّد به شدت تشنه و بی رمق شده بود، به وی نزدیک و سرش را از بدن جدا کرد. آنگاه سرش را به فسطاط نزد عمرو بن عاص ارسال کرد تا او به شام نزد [[معاویه بن ابی سفیان]] بفرستد. سپس بدن مطهرش را در شکم حماری گذاشت و وحشیانه، آن را آتش زد و برگ سیاه دیگری در پرونده جنایت کاری‏‌های خویش و سپاهیان معاویه بن ابی سفیان افزود.
آن گاه که مسلمانان تحت فشار فزاینده قریش قرار گرفتند، تعدادى از آنان به [[حبشه]] هجرت کردند تا در پناه نجاشى - پادشاه بى آزار حبشه - در امنیت و آسایش زندگى کرده و از حیثیت دینى خویش محافظت کنند. اسماء بنت عمیس نیز با همسر و فرزندانش در این هجرت بزرگ شرکت کرد. همسرش ([[جعفر بن ابى طالب«ع»]]) در آن دیار غریب، سخن گوى مسلمانان مهاجر بود و در کنار [[نجاشى]] و دولت مردان حبشه، از پیامبر اکرم (ص) و دین اسلام به نیکى دفاع نمود و زمینه اقامت هم کیشان خویش در آن سرزمین را فراهم کرد.


پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه و تشکیل حکومت اسلامى، بار دیگر مهاجران حبشه بار سفر بستند و مهاجرت دیگرى را آغاز کردند. این بار به سوى [[مدینه]] هجرت کرده و در کنار رسول خدا (ص) و سایر مسلمانان، زندگى عزّت بخش اسلامى را آغاز نمودند.
امّا آن سپاهی که به یاری محمد بن ابی‌بکر از کوفه عازم مصر شده بودند، هنوز بیش از پنچ فرسنگ از کوفه دور نشده بودند که از قتل ناجوانمردانه وی و اشغال مصر به دست سپاهیان معاویه با خبر شده و به ناچار به سوی کوفه برگشتند<ref> تاریخ ابن خلدون، ج 1 ص 616</ref>.
امّا دیرى نگذشت که جعفر بن ابى طالب (ع) به همراه زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه، از سوى رسول خدا(ص) در رأس سپاهى عازم نبرد با رومیان شدند و پس از رویارویى با آنان در سرزمین [[شام]]، هر سه نفر به همراه تعداد زیادى از مسلمانان در آن جنگ که به [[جنگ موته]] معروف شد، به شهادت رسیدند.
پس از شهادت جعفر بن ابى طالب(ع) معروف به جعفر طیار، اسماء به عقد ابوبکر بن ابى قحافه درآمد و پس از مدتى، محمد بن ابى بکر را به دنیا آورد. <ref>الطبقات الکبرى(محمدبن سعد)، ج ص 282</ref>
وى با این که همسر خلیفه اوّل بود، همیشه جانب [[اهل بیت (ع)]] را مى‏گرفت و از آنان حمایت مى‏کرد، محرم اسرار حضرت فاطمه (س) بود و در [[غسل]] و [[کفن]] کردن آن حضرت حضور داشت.
پس از [[مرگ]] ابى بکر (سال سیزدهم قمرى) به عقد امیرمؤمنان على بن ابى طالب (ع) درآمد و فرزند خردسالش (محمد) را نیز به خانه [[امیرمؤمنان (ع)]] آورد و در مکتب تربیتى آن حضرت پرورشش داد.


=شهادت جان سوز=
تاریخ [[شهادت]] جانگداز محمد بن ابی‌بکر بنا به گفته مورخان و سیره نویسان مصادف با نیمه جمادی الاولی سال 38 قمری بود<ref>وقایع الایام (شیخ عباس قمى)، ص 249؛ نقد الرجال (تفرشى)، ج 4 ص 97؛ التحریر الطاووسى (صاحب المعالم)، ص 498</ref>.
بنا به گفته [[شیخ عباس قمی|شیخ عباس قمی (ره)]] هم اینک در مصر قبری است که منصوب به محمد بن ابی‌بکر است و در آن بدن مطهرش دفن گردیده و یا در آن جا به شهادت رسید این قبر شریف در آن جا مهجور است<ref>وقایع الأیام، ص 250</ref>.


فاصله شام تا مصر، بسیار کمتر از فاصله [[کوفه]] تا مصر است. بدین جهت نیروهاى شامى خیلى زودتر از نیروهاى کوفى وارد مصر شده و کار محمد بن ابى بکر را سخت کردند.
== اندوه مولا در شهادت یار فداکار ==
محمد بن ابى بکر بنابه فرمان حضرت على(ع) سپاهى به استعداد دو هزار رزمنده به فرماندهى کنانة بن بشر سکونى براى نبرد با سپاهیان شامى اعزام کرد و پس از آن، دو هزار نفر دیگر را نیز به یارى آنان گسیل داشت. [[عمرو بن عاص]] نیز معاویة بن حدیج سکونى را که هم طایفه کنانة بن بشر سکونى بود، در رأس سپاهى به نبرد مصریان اعزام کرد و از آن پس پشت سر هم گروه هایى از شامیان را به یارى آنان مى‏فرستاد.
امیرمؤمنان (علیه السلام) با شنیدن خبر [[شهید|شهادت]] محمد بن ابی‌بکر بسیار متأثر و اندوهگین شد و مردم کوفه را به خاطر کندی در کمک و یاری‌رسانی به وی سرزنش کرد.
آن حضرت درباره شهادت محمد بن ابی‌بکر در ضمن خطبه‌‏ای فرمود: «ألا إنّ محمد بن ابی‌بکر رحمه اللّه (قد) قتل، و تغلب ابن النابغة (یعنی عمرو بن العاص) علی مصر. فعند اللّه نحتسب محمّداً، فقد کان ممّن ینتظر القضاء و یعمل للجزاء<ref> أنساب الاشراف - ترجمة امیرالمؤمنین «ع» -، ص 308</ref>.»


دو سپاه در مصر با یک دیگر درگیر شده و بسیارى از طرفین، کشته و زخمى گردیدند و در این میان، کنانة بن بشر سکونى، فرمانده مبارز و دلاور مصرى به شهادت رسید و باقى مانده مصریان پراکنده گردیدند.
در جای دیگر فرمود: فقد کان (محمد) لی ربیباً و کان (من) ابنی اخی جعفر اخاً و کنت اعدّه ولداً<ref>همان، ص 309</ref>.
محمد بن ابى بکر که تمامى یاران و سربازان خود را به یارى کنانه فرستاده بود، در مرکز این ایالت، تنها مانده و با تعدادى اندک، نبرد بى امان خویش را ادامه داد و آن قدر جنگید تا یکّه و تنها شد و هیچ کس در کنار او باقى نماند. لذا براى گریز از دست دشمن جرّار، به بیرون شهر گریخت تا مبادا در دست آنان اسیر گردد.
[[جعفر طیار|عبداللّه بن جعفر طیار]] که برادر مادری محمد بن ابی‌بکر بود، دراین‌باره روایت کرد: «لمّا جاء علی بن ابی طالب (علیه السلام) مصاب محمد بن ابی‌بکر، حیث قتله معاویة بن حدیج السکونی بمصر، جزع جزعاً شدیداً<ref>معجم رجال الحدیث (آیت اللّه خویى)، ج 51، ص 168</ref>.»
هم چنین از حضرت علی نقل گردید که آن حضرت فرمود: جزع و حزن ما بر محمد بن ابی‌بکر، به قدر شادی و سرور معاویه است و از زمانی که من وارد بر این جنگ (با معاویه) شدم برای هیچ کشته‏‌ای به اندازه محمد بن ابی‌بکر ناراحت و محزون نشدم<ref>وقایع الایام، ص 249</ref>.


امّا معاویة بن حدیج که به شدت وى را تعقیب مى‏کرد. او را در خرابه‏اى یافت که از شدت زخم و تشنگى در حال جان دادن بود. با همان وضع وى را اسیر کرد و با غل و زنجیر به سوى فسطاط - مقر فرماندهى عمرو بن عاص - منتقل نمود. عبدالرحمان بن ابى بکر که از مخالفان امیرمؤمنان (ع) و از هواداران [[عثمان]] مقتول بود، در سپاه عمرو بن عاص به سر مى‏برد و چون از اسارت برادرش باخبر گردید، به نزد عمرو بن عاص رفت و از او تقاضا نمود که از وى درگذشته و او را به قتل نرسانند.
== عکس‌العمل‏‌ها‌ی متفاوت ‏==
پس از شهادت مظلومانه و سرافرازانه محمد بن ابی‌بکر، جهان اسلام شاهد عکس‌العمل‏‌ها‌ی متفاوتی بود. از یک سو، معاویه و کاخ نشینان [[بنی امیه|اموی]] در شام و اشغال‌گران مصر، اظهار شادمانی کرده و فتح مصر را جشن گرفتند. از سویی دیگر هواداران خلافت اسلامی، سایر [[مسلمان|مسلمانان]] غیرت‏مند، صحابه کبار پیامبر (صلی‌الله علیه وآله وسلم) و وابستگان محمد بن ابی‌بکر ناراحت و غمگین شده و قاتلانش را نفرین کردند. از خواهر پدری‏‌اش [[عایشه]] نقل شد که وی بسیار ناراحتی و بی تابی می‌کرد و بر قاتلش، معاویة بن حدیج نفرین می‌نمود.


عمرو بن عاص نیز پیامى به معاویة بن حدیج رسانید و از او خواست که محمد را سالم به فسطاط بیاورد، امّا معاویة بن حدیج سر باز زد و گفت: «قتلتم کنانة بن بشر و هو ابن عمى واخلّى عن محمد، هیهات هیهات؛ شما کنانة بن بشر را که پسر عمویم بود، در میدان نبرد کشتید امّا از من مى‏خواهید که محمّد را رها کنم. هرگز هرگز.»
[[بلاذرى|بلاذری]] دراین‌باره روایت کرد: «فلمّا بلغ ذلک عایشه(رض) جزعت علیه و قبضت عیاله و ولده الیها، و لم تأکل مذذاک شواءً حتی توفیت، و لم تعثر قطّ الاّ قالت: تعس معاویة بن حدیج<ref>أنساب الاشراف - ترجمة امیرالمؤمنین «ع» -، ص 308</ref>.»
هم چنین اسماء بنت عمیس، همسر امیرمؤمنان (علیه السلام) در شهادت فرزندش محمّد بسیار ناراحتی و بی تابی می‌کرد و حضرت علی (علیه السلام) وی را تسلّی و دلداری می‌‏داد.


محمد بن ابى بکر از شدّت تشنگى درخواست جرعه‏اى آب نمود، ولى معاویه بن حدیج با سنگ دلى و بى رحمى تمام، از آن امتناع نمود و در حالى که محمّد به شدت تشنه و بى رمق شده بود، به وى نزدیک و سرش را از بدن جدا کرد. آن گاه سرش را به فسطاط نزد عمرو بن عاص ارسال کرد تا او به شام نزد [[معاویه بن ابى سفیان]] بفرستد. سپس بدن مطهرش را در شکم حمارى گذاشت و وحشیانه، آن را آتش زد و برگ سیاه دیگرى در پرونده جنایت کارى‏هاى خویش و سپاهیان معاویه بن ابى سفیان افزود.
[[محمد بن علی (باقر العلوم) |امام محمد باقر (علیه السلام)]] درباره [[ایمان]] و اعتقاد قوی محمد بن ابی‌بکر و وفاداری او نسبت به امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «أن محمد بن ابی‌بکر بایع علیّاً علیه السّلام علی البرائة من أبیه (ابوبکر بن ابی قحافة)<ref>اختیار معرفة الرجال (شیخ طوسى)، ج 1، ص 282</ref>.»
علمای [[مذهب شیعه|شیعه]]، وی را از اصحاب و از [[حواریین|حواریون]] امام علی (علیه السلام) و ازاعضای اصلی [[شرطة الخمیس]] (فداییان حضرت علی (علیه السلام)) دانستند و در فضل و فضایلش سخنان زیادی بیان کردند.
مرحوم [[سید ابوالقاسم خوئی|آیت اللّه خویی]] (ره) - به نقل از [[رجال]] شناسان شیعه- درباره‏‌اش فرمود: محمد بن ابی‌بکر؛ عدّه الشیخ فی رجاله تارة فی اصحاب رسول اللّه (صلی الله علیه)، و اخری فی اصحاب علی (علیه السلام)، قائلاً: محمد بن ابی‌بکر بن أبی قحافة؛ وعّده البرقی من اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) الذین کانوا من شرطة الخمیس، وعدّه المفید من اصفیاءِ اصحاب علی (علیه السلام) تارة، و من السابقین المقربین منه (علیه السلام) اخری، و من الحواریین ثالثة<ref> معجم رجال الحدیث، ج 51، ص 241</ref>.


امّا آن سپاهى که به یارى محمد بن ابى بکر از کوفه عازم مصر شده بودند، هنوز بیش از پنچ فرسنگ از کوفه دور نشده بودند که از قتل ناجوانمردانه وى و اشغال مصر به دست سپاهیان معاویه با خبر شده و به ناچار به سوى کوفه برگشتند.
== جستارهای وابسته ==
<ref> تاریخ ابن خلدون، ج 1 ص 616</ref>
* [[ابوبکر بن ابی قحافه|خلیفه اول]]
* [[جعفر طیار|جعفر بن ابی‌طالب]]
* [[جنگ موته]]
* [[شرطة الخمیس]]


تاریخ [[شهادت]] جانگداز محمد بن ابى بکر، بنا به گفته مورخان و سیره نویسان، مصادف با نیمه جمادى الاولى، سال 38 قمرى بود. <ref>وقایع الایام (شیخ عباس قمى)، ص 249؛ نقد الرجال (تفرشى)، ج 4 ص 97؛ التحریر الطاووسى (صاحب المعالم)، ص 498</ref>
== پانویس ==
بنا به گفته [[شیخ عباس قمى (ره)]] هم اینک در مصر قبرى است که منصوب به محمد بن ابى بکر است و در آن، بدن مطهرش دفن گردیده و یا در آن جا به شهادت رسید این قبر شریف در آن جا مهجور است و [[اهل سنت]]، هنگامى که به نزد قبر مى‏رسند، پشت به قبر او کرده و براى پدرش ابى بکر فاتحه مى‏خوانند. <ref>وقایع الأیام، ص 250</ref>
{{پانویس}}


=اندوه مولا در شهادت یار فداکار=
== منابع ==
 
[http://ensani.ir/fa/article/138350/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%A7%D8%A8%D9%89-%D8%A8%DA%A9%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%84%D8%A7%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D9%88%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%B5%D8%B1 برگرفته از سایت پرتال جامع علوم انسانی]ensani.ir
امیرمؤمنان (ع) با شنیدن خبر شهادت محمد بن ابى بکر، بسیار متأثر و اندوهگین شد و مردم کوفه را به خاطر کندى در کمک و یارى رسانى به وى، سرزنش کرد.
آن حضرت درباره شهادت محمد بن ابى بکر، در ضمن خطبه‏اى فرمود: «ألا إنّ محمد بن ابى بکر رحمه اللّه (قد) قتل، و تغلب ابن النابغة (یعنى عمرو بن العاص) على مصر. فعند اللّه نحتسب محمّداً، فقد کان ممّن ینتظر القضاء و یعمل للجزاء.» <ref> أنساب الاشراف - ترجمة امیرالمؤمنین «ع» -، ص 308</ref>
 
در جاى دیگر فرمود: فقد کان (محمد) لى ربیباً و کان (من) ابنى اخى جعفر اخاً و کنت اعدّه ولداً <ref>همان، ص 309</ref>
عبداللّه بن جعفر طیّار که برادر مادرى محمد بن ابى بکر بود، در این باره روایت کرد: «لمّا جاء على بن ابى طالب (ع) مصاب محمد بن ابى بکر، حیث قتله معاویة بن حدیج السکونى بمصر، جزع جزعاً شدیداً.» <ref>معجم رجال الحدیث (آیت اللّه خویى)، ج 51، ص 168</ref>
هم چنین از حضرت على نقل گردید که آن حضرت فرمود: جزع و حزن ما بر محمد بن ابى بکر، به قدر شادى و سرور معاویه است و از زمانى که من وارد بر این جنگ (با معاویه) شدم براى هیچ کشته‏اى به اندازه محمد بن ابى بکر ناراحت و محزون نشدم. <ref>وقایع الایام، ص 249</ref>
 
=عکس العمل‏هاى متفاوت‏=
 
پس از شهادت مظلومانه و سرافرازانه محمد بن ابى بکر، جهان اسلام شاهد عکس العمل‏هاى متفاوتى بود. از یک سو، معاویه و کاخ نشینان [[اموى]] در شام و اشغال گران مصر، اظهار شادمانى کرده و فتح مصر را جشن گرفتند. از سویى دیگر هواداران خلافت اسلامى، سایر [[مسلمانان]] غیرت‏مند، صحابه کبار پیامبر (ص) و وابستگان محمد بن ابى بکر ناراحت و غمگین شده و قاتلانش را نفرین کردند. از خواهر پدرى‏اش عایشه نقل شد که وى بسیار ناراحتى و بى تابى میکرد و بر قاتلش، معاویة بن حدیج نفرین مینمود.
 
[[بلاذرى]] در این باره روایت کرد: «فلمّا بلغ ذلک عایشه(رض) جزعت علیه و قبضت عیاله و ولده الیها، و لم تأکل مذذاک شواءً حتى توفیت، و لم تعثر قطّ الاّ قالت: تعس معاویة بن حدیج.» <ref>أنساب الاشراف - ترجمة امیرالمؤمنین «ع» -، ص 308</ref>
هم چنین اسماء بنت عمیس، همسر امیرمؤمنان (ع) در شهادت فرزندش محمّد بسیار ناراحتى و بى تابى میکرد و حضرت على (ع) وى را تسلّى و دلدارى می‏داد.
 
[[امام محمد باقر (ع)]] درباره [[ایمان]] و اعتقاد قوى محمد بن ابى بکر و وفادارى او نسبت به امیرمؤمنان (ع) فرمود: «أن محمد بن ابى بکر بایع علیّاً علیه السّلام على البرائة من أبیه(ابوبکر بن ابى قحافة).» <ref>اختیار معرفة الرجال (شیخ طوسى)، ج 1، ص 282</ref>
علماى شیعه، وى را از اصحاب و از حواریون امام على (ع) و ازاعضاى اصلى شرطة الخمیس(فداییان حضرت على «ع») دانستند و در فضل و فضایلش سخنان زیادى بیان کردند.
مرحوم [[آیت اللّه خویى (ره)]] - به نقل از [[رجال]] شناسان [[شیعه]] - درباره‏اش فرمود: محمد بن ابى بکر؛ عدّه الشیخ فى رجاله تارة فى اصحاب رسول اللّه (ص)، و اخرى فى اصحاب على (ع)، قائلاً: محمد بن ابى بکر بن أبى قحافة؛ وعّده البرقى من اصحاب امیرالمؤمنین (ع) الذین کانوا من شرطة الخمیس، وعدّه المفید من اصفیاءِ اصحاب على (ع) تارة،و من السابقین المقربین منه (ع) اخرى، و من الحواریین ثالثة. <ref> معجم رجال الحدیث، ج 51، ص 241</ref>
 
=پانویس=
{{پانویس|2}}


[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:شخصیت‌های تاریخی]]
[[رده:صحابه محبوب شیعه]]
[[رده:صحابه محبوب شیعه]]
[[رده:کارگزاران علی بن ابی‌طالب]]
[[رده:یاران علی بن ابی‌طالب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۳۵

محمد بن ابی بکر
محمد بن ابی بکر.jpg
نام کاملمحمد بن ابی‌بکر
نام‌های دیگرابوالقاسم
اطلاعات شخصی
سال تولد۱۰ ق، ۱۰ ش‌، ۶۳۱ م
سال درگذشت۳۸ ق، ۳۷ ش‌، ۶۵۸ م
دیناسلام
فعالیت‌ها

محمد بن ابی‌بکر فرزند خلیفه اول بود، اما از یاران مشهور و خاص حضرت امیرالمومنین امام علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) به شمار می‌رفت. او در سال دهم هجری یعنی زمان حجةالوداع پیغمبر به دنیا آمد. پس از فوت ابوبکر، مادر محمد یعنی اسماً بنت عمیس به ازدواج امیرالمومنین (علیه السلام) درآمد، بنابراین محمد بن ابوبکر در خانه حضرت امیر (علیه السلام) بزرگ شد. اسماً بنت عمیس ابتدا همسر جعفر بن ابی‌طالب (جعفر طیار) بود که پس از شهادت جعفر در جنگ موته به ازدواج ابوبکر درآمد.

محمد در جنگ جمل همراه حضرت بود، اما پس از این جنگ، امیرالمومنین استاندار وقت مصر یعنی قیس بن سعد بن عباده خزرجی را عزل و محمدبن ابوبکر را جایگزین او کرد. او در دوران زمامداری خود در مصر با مسائل و پدیده‌هایی مواجه شد که ضرورت داشت دستورات فقهی و شرعی آنها را از مولای خود بپرسد و همین پرسش‌ها از حضرت امیر (علیه السلام) باعث شد تا یکی از مشهورترین منابع حقوق بشر امروزه در دستان ما باشد.

پدر و نسب پدری

پدر محمد بن ابی‌بکر، شخصیت معروف صدر اسلام، یعنی عبدالله بن ابی قحافة بن عمرو تیمی معروف به ابوبکر است.

مادر

مادر محمد بن ابی‌بکر، بانویی شریف و عفیف به نام اسماء بنت عمیس بود. وی از زنان معروف، شجاع و ولایت مدار صدر اسلام بود که در شهر مکه با جعفربن أبی طالب (علیه السلام) ازدواج کرد و با ظهور بعثت نبوی (صلی‌الله علیه وآله وسلم) به همراه همسرش از پیش کسوتان مسلمانان و ایمان آورندگان به پیامبر (صلی الله علیه) قرار گرفت.

جعفر بن ابی طالب (علیه السلام) به همراه زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه، از سوی رسول خدا(صلی الله علیه) در رأس سپاهی عازم نبرد با رومیان شدند و پس از رویارویی با آنان در سرزمین شام، هر سه نفر به همراه تعداد زیادی از مسلمانان در آن جنگ که به جنگ موته معروف شد، به شهادت رسیدند. پس از شهادت جعفر بن ابی طالب(علیه السلام) معروف به جعفر طیار، اسماء به عقد ابوبکر بن ابی قحافه درآمد و پس از مدتی، محمد بن ابی‌بکر را به دنیا آورد[۱]. وی با این که همسر خلیفه اوّل بود، همیشه جانب اهل‎بیت (علیه السلام) را می‏‌گرفت و از آنان حمایت می‏کرد، محرم اسرار حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود و در غسل و کفن کردن آن حضرت حضور داشت. پس از مرگ ابی‌بکر (سال سیزدهم قمری) به عقد امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) درآمد و فرزند خردسالش (محمد) را نیز به خانه امیرمؤمنان (علیه السلام) آورد و در مکتب تربیتی آن حضرت پرورشش داد.

استانداری مصر

حضرت علی (علیه السلام) پس از خلافت، حاکمان و عاملان نالایق قبلی را بر کنار و افرادی شایسته به جای آنان منصوب کرد. در همین راستا قیس بن سعد انصاری را در ماه صفر سال 36 قمری به جای عبدالله بن ابی سرح، به استانداری مصر منصوب و او را به آن دیار اعزام کرد. هنگامی که امام علی (علیه السلام) سرگرم دفع غائله اصحاب جمل بود، معاویة بن ابی سفیان (حاکم طاغی و خود خوانده شام) در صدد نفوذ در سیاست‏‌ها‌‌ی قیس بن سعد و جذب وی به سوی خود برآمد. لذا با ارسال نامه‌ها‌یی متعدد عملاً وی و سرزمین مصر را هدف تیرها‌ی شیطانی خویش قرار داد. قیس بن سعد با پاسخ‏‌ها‌‌ی قاطع و اعمال رفتار‌ها‌ی متناسب با دیپلماسی آن زمان امید معاویه را به یأس تبدیل کرد، ولی تبادل نامه‏‌‌ها‌ی متعدد میان آن دو، شایعاتی مبنی بر روابط و توافق‏‌ها‌ی پنها‌نی آن دو، علیه قیس منتشر و شخصیت وی را مورد پرسش قرار داد.

امیرمؤمنان (علیه السلام) با این که به صداقت و وفاداری قیس، اعتماد کامل داشت، در عین حال برای حفظ شخصیت و منزلت وی از یک سو و اجابت درخواست‏‌ها‌ی یاران نزدیک خود مبنی بر عزل او از استانداری مصر از سوی دیگر، به ناچار تصمیم گرفت به جای قیس، محمد بن ابی‌بکر را به این مقام منصوب نماید. به همین خاطر او را که جوانی انقلابی، متعهد و مبارز بود به مصر اعزام کرد[۲].

متن حکم امیرمؤمنان (علیه السلام) و توصیه‌ها‌ی او در أمر زمامداری و کشورداری به محمد بن ابی‌بکر، بدین قرار است: «هذا ما عهد عبداللّه علی أمیرالمؤمنین؛ الی محمد بن ابی‌بکر حین ولاّه مصر. أمره بتقوی اللّه و طاعته فی خاص أمره و عامه، سره و علانیته، و خوف اللّه و مراقبته فی المغیب و المشهد و باللین للمسلم و الغلظة علی الفاجر و انصاف المظلوم، و التّشدید علی الظالم و العفو عن النّاس و الإحسان (الیهم) ما استطاع، فانّ اللّه یجزی المحسنین و یثیب المصلحین و أمره أن یلین حجابه و یفتح بابه ویواسی بین النّاس فی مجلسه و وجهه و نظره و أن یحکم بالعدل و یقیم القسط و لا یتّبع الهوی و لا یأخذه فی اللّه لومة لائم و کتب عبیداللّه بن أبی رافع[۳]

محمد بن ابی‌بکر، پس از دریافت حکم از عراق عازم مصر شد و بر قیس بن سعد انصاری وارد و حکم امیر مؤمنان (علیه السلام) را بر او عرضه نمود و حکومت سرزمین پهناور مصر و شمال آفریقا را بر عهده گرفت. شایان ذکر است که قیس بن سعد، شوهر عمه محمد بن ابی‌بکر بود، زیرا فرسة بنت ابی قحافه، خواهر ابوبکر بن ابی قحافه، همسر قیس بود. بدین جهت میان قیس و محمد بن ابی‌بکر قرابت و نزدیکی وجود داشت. لذا محمد بن ابی‌بکر علاقمند بود که قیس بن سعد در کنارش بماند و با یاری و هم‏فکری وی در برابر توطئه‌های معاویة بن ابی سفیان ایستادگی نماید، امّا قیس بن سعد از این که افرادی پشت سر او فرافکنی کرده و امیرمؤمنان (علیه السلام) را نسبت به وی بدگمان نمودند، آزرده خاطر شد و در مصر نماند و به مدینه منوره برگشت. پس از چند روز استراحت به سوی صفین رهسپار گردید تا در رکاب امیرمؤمنان (علیه السلام) بر ضد سپاهیان معاویة بن ابی سفیان بجنگد[۴].

شهادت جان‌سوز

فاصله شام تا مصر، بسیار کمتر از فاصله کوفه تا مصر است. بدین جهت نیروهای شامی خیلی زودتر از نیروهای کوفی وارد مصر شده و کار محمد بن ابی‌بکر را سخت کردند. محمد بن ابی‌بکر بنابه فرمان حضرت علی(علیه السلام) سپاهی به استعداد دو هزار رزمنده به فرماندهی کنانة بن بشر سکونی برای نبرد با سپاهیان شامی اعزام کرد و پس از آن، دو هزار نفر دیگر را نیز به یاری آنان گسیل داشت. عمرو بن عاص نیز معاویة بن حدیج سکونی را که هم طایفه کنانة بن بشر سکونی بود، در رأس سپاهی به نبرد مصریان اعزام کرد و از آن پس پشت سر هم گروه‌هایی از شامیان را به یاری آنان می‏‌فرستاد.

دو سپاه در مصر با یک دیگر درگیر شده و بسیاری از طرفین، کشته و زخمی گردیدند و در این میان، کنانة بن بشر سکونی، فرمانده مبارز و دلاور مصری به شهادت رسید و باقی مانده مصریان پراکنده گردیدند. محمد بن ابی‌بکر که تمامی یاران و سربازان خود را به یاری کنانه فرستاده بود، در مرکز این ایالت، تنها مانده و با تعدادی اندک، نبرد بی امان خویش را ادامه داد و آن قدر جنگید تا یکّه و تنها شد و هیچ کس در کنار او باقی نماند. لذا برای گریز از دست دشمن جرّار، به بیرون شهر گریخت تا مبادا در دست آنان اسیر گردد.

امّا معاویة بن حدیج که به شدت وی را تعقیب می‏‌کرد. او را در خرابه‏‌ای یافت که از شدت زخم و تشنگی در حال جان دادن بود. با همان وضع وی را اسیر کرد و با غل و زنجیر به سوی فسطاط - مقر فرماندهی عمرو بن عاص - منتقل نمود. عبدالرحمان بن ابی‌بکر که از مخالفان امیرمؤمنان (علیه السلام) و از هواداران عثمان مقتول بود، در سپاه عمرو بن عاص به سر می‌‏برد و چون از اسارت برادرش باخبر گردید، به نزد عمرو بن عاص رفت و از او تقاضا نمود که از وی درگذشته و او را به قتل نرسانند.

عمرو بن عاص نیز پیامی به معاویة بن حدیج رسانید و از او خواست که محمد را سالم به فسطاط بیاورد، امّا معاویة بن حدیج سر باز زد و گفت: «قتلتم کنانة بن بشر و هو ابن عمی واخلّی عن محمد، هیهات هیهات؛ شما کنانة بن بشر را که پسر عمویم بود، در میدان نبرد کشتید امّا از من می‏‌خواهید که محمّد را رها کنم. هرگز هرگز.»

محمد بن ابی‌بکر از شدّت تشنگی درخواست جرعه‌‏ای آب نمود، ولی معاویه بن حدیج با سنگ دلی و بی رحمی تمام، از آن امتناع نمود و در حالی که محمّد به شدت تشنه و بی رمق شده بود، به وی نزدیک و سرش را از بدن جدا کرد. آنگاه سرش را به فسطاط نزد عمرو بن عاص ارسال کرد تا او به شام نزد معاویه بن ابی سفیان بفرستد. سپس بدن مطهرش را در شکم حماری گذاشت و وحشیانه، آن را آتش زد و برگ سیاه دیگری در پرونده جنایت کاری‏‌های خویش و سپاهیان معاویه بن ابی سفیان افزود.

امّا آن سپاهی که به یاری محمد بن ابی‌بکر از کوفه عازم مصر شده بودند، هنوز بیش از پنچ فرسنگ از کوفه دور نشده بودند که از قتل ناجوانمردانه وی و اشغال مصر به دست سپاهیان معاویه با خبر شده و به ناچار به سوی کوفه برگشتند[۵].

تاریخ شهادت جانگداز محمد بن ابی‌بکر بنا به گفته مورخان و سیره نویسان مصادف با نیمه جمادی الاولی سال 38 قمری بود[۶]. بنا به گفته شیخ عباس قمی (ره) هم اینک در مصر قبری است که منصوب به محمد بن ابی‌بکر است و در آن بدن مطهرش دفن گردیده و یا در آن جا به شهادت رسید این قبر شریف در آن جا مهجور است[۷].

اندوه مولا در شهادت یار فداکار

امیرمؤمنان (علیه السلام) با شنیدن خبر شهادت محمد بن ابی‌بکر بسیار متأثر و اندوهگین شد و مردم کوفه را به خاطر کندی در کمک و یاری‌رسانی به وی سرزنش کرد. آن حضرت درباره شهادت محمد بن ابی‌بکر در ضمن خطبه‌‏ای فرمود: «ألا إنّ محمد بن ابی‌بکر رحمه اللّه (قد) قتل، و تغلب ابن النابغة (یعنی عمرو بن العاص) علی مصر. فعند اللّه نحتسب محمّداً، فقد کان ممّن ینتظر القضاء و یعمل للجزاء[۸]

در جای دیگر فرمود: فقد کان (محمد) لی ربیباً و کان (من) ابنی اخی جعفر اخاً و کنت اعدّه ولداً[۹]. عبداللّه بن جعفر طیار که برادر مادری محمد بن ابی‌بکر بود، دراین‌باره روایت کرد: «لمّا جاء علی بن ابی طالب (علیه السلام) مصاب محمد بن ابی‌بکر، حیث قتله معاویة بن حدیج السکونی بمصر، جزع جزعاً شدیداً[۱۰].» هم چنین از حضرت علی نقل گردید که آن حضرت فرمود: جزع و حزن ما بر محمد بن ابی‌بکر، به قدر شادی و سرور معاویه است و از زمانی که من وارد بر این جنگ (با معاویه) شدم برای هیچ کشته‏‌ای به اندازه محمد بن ابی‌بکر ناراحت و محزون نشدم[۱۱].

عکس‌العمل‏‌ها‌ی متفاوت ‏

پس از شهادت مظلومانه و سرافرازانه محمد بن ابی‌بکر، جهان اسلام شاهد عکس‌العمل‏‌ها‌ی متفاوتی بود. از یک سو، معاویه و کاخ نشینان اموی در شام و اشغال‌گران مصر، اظهار شادمانی کرده و فتح مصر را جشن گرفتند. از سویی دیگر هواداران خلافت اسلامی، سایر مسلمانان غیرت‏مند، صحابه کبار پیامبر (صلی‌الله علیه وآله وسلم) و وابستگان محمد بن ابی‌بکر ناراحت و غمگین شده و قاتلانش را نفرین کردند. از خواهر پدری‏‌اش عایشه نقل شد که وی بسیار ناراحتی و بی تابی می‌کرد و بر قاتلش، معاویة بن حدیج نفرین می‌نمود.

بلاذری دراین‌باره روایت کرد: «فلمّا بلغ ذلک عایشه(رض) جزعت علیه و قبضت عیاله و ولده الیها، و لم تأکل مذذاک شواءً حتی توفیت، و لم تعثر قطّ الاّ قالت: تعس معاویة بن حدیج[۱۲].» هم چنین اسماء بنت عمیس، همسر امیرمؤمنان (علیه السلام) در شهادت فرزندش محمّد بسیار ناراحتی و بی تابی می‌کرد و حضرت علی (علیه السلام) وی را تسلّی و دلداری می‌‏داد.

امام محمد باقر (علیه السلام) درباره ایمان و اعتقاد قوی محمد بن ابی‌بکر و وفاداری او نسبت به امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «أن محمد بن ابی‌بکر بایع علیّاً علیه السّلام علی البرائة من أبیه (ابوبکر بن ابی قحافة)[۱۳].» علمای شیعه، وی را از اصحاب و از حواریون امام علی (علیه السلام) و ازاعضای اصلی شرطة الخمیس (فداییان حضرت علی (علیه السلام)) دانستند و در فضل و فضایلش سخنان زیادی بیان کردند. مرحوم آیت اللّه خویی (ره) - به نقل از رجال شناسان شیعه- درباره‏‌اش فرمود: محمد بن ابی‌بکر؛ عدّه الشیخ فی رجاله تارة فی اصحاب رسول اللّه (صلی الله علیه)، و اخری فی اصحاب علی (علیه السلام)، قائلاً: محمد بن ابی‌بکر بن أبی قحافة؛ وعّده البرقی من اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) الذین کانوا من شرطة الخمیس، وعدّه المفید من اصفیاءِ اصحاب علی (علیه السلام) تارة، و من السابقین المقربین منه (علیه السلام) اخری، و من الحواریین ثالثة[۱۴].

جستارهای وابسته

پانویس

  1. الطبقات الکبرى(محمدبن سعد)، ج 8، ص 282
  2. بحارالانوار (علامه مجلسى)، ج 33، ص 533؛ أنساب الاشراف - ترجمة امیرالمؤمنین «ع» (بلاذرى)، ص‏294 و 310
  3. انساب الاشراف، ترجمة امیرالمؤمنین، ص 298
  4. الدرجات الرفیعة (سید على بن معصوم)، ص 340
  5. تاریخ ابن خلدون، ج 1 ص 616
  6. وقایع الایام (شیخ عباس قمى)، ص 249؛ نقد الرجال (تفرشى)، ج 4 ص 97؛ التحریر الطاووسى (صاحب المعالم)، ص 498
  7. وقایع الأیام، ص 250
  8. أنساب الاشراف - ترجمة امیرالمؤمنین «ع» -، ص 308
  9. همان، ص 309
  10. معجم رجال الحدیث (آیت اللّه خویى)، ج 51، ص 168
  11. وقایع الایام، ص 249
  12. أنساب الاشراف - ترجمة امیرالمؤمنین «ع» -، ص 308
  13. اختیار معرفة الرجال (شیخ طوسى)، ج 1، ص 282
  14. معجم رجال الحدیث، ج 51، ص 241

منابع

برگرفته از سایت پرتال جامع علوم انسانیensani.ir