۸۷٬۹۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
| موسس = | | موسس = | ||
| عقیده = 1.معتقد بودند که ایمان بر گفتار زبانی و گفتار زبانی بر عمل مقدم است و کسی که عملی نداشته باشد، اما ایمان داشته باشد رستگار خواهد بود.2 . اگر کسی ایمان داشته باشد و گناه کند، ضرری نخواهد کرد و رستگار است، چنانچه اگر [[کافر]] عملی خوب بهجا آورد، ولی چون کافر است بهرهای از آن نخواهد برد. | | عقیده = 1.معتقد بودند که ایمان بر گفتار زبانی و گفتار زبانی بر عمل مقدم است و کسی که عملی نداشته باشد، اما ایمان داشته باشد رستگار خواهد بود.2 . اگر کسی ایمان داشته باشد و گناه کند، ضرری نخواهد کرد و رستگار است، چنانچه اگر [[کافر]] عملی خوب بهجا آورد، ولی چون کافر است بهرهای از آن نخواهد برد. | ||
}} | }} | ||
'''مُرجِئه''' نام فرقهای است که در پایان نیمه اول قرن اول و بین سالهای 73 تا 83 هجری قمری پدید آمد. | '''مُرجِئه''' نام فرقهای است که در پایان نیمه اول قرن اول و بین سالهای 73 تا 83 هجری قمری پدید آمد. | ||
==مرجئه در لغت== | ==مرجئه در لغت== | ||
لغت مرجئه از مرجی بهمعنای تاخیر انداختن میآید. این فرقه خود را مرجئه نامیدند، زیرا | لغت مرجئه از مرجی بهمعنای تاخیر انداختن میآید. این فرقه خود را مرجئه نامیدند، زیرا معتقد بودند که مرتکب [[گناه کبیره]]، مستحق آتش (عذاب ابدی) نیست، بلکه باید کار او را به[[خدا]] واگذار کرد. | ||
==مرجئه در اصطلاح== | ==مرجئه در اصطلاح== | ||
مرجئه پس از [[خوارج]] بهوجود آمدند و پرسش اصلی و اولیهشان این بود که آیا مرتکب گناه کبیره در آتش ابدی خواهد ماند یا نه؟ بهدنبال این پرسش، سخن از تعریف[[ایمان]] بهمیان آمد. | مرجئه پس از [[خوارج]] بهوجود آمدند و پرسش اصلی و اولیهشان این بود که آیا مرتکب گناه کبیره در آتش ابدی خواهد ماند یا نه؟ بهدنبال این پرسش، سخن از تعریف [[ایمان]] بهمیان آمد. | ||
==عقاید مرجئه== | ==عقاید مرجئه== | ||
آنان معتقد بودند ایمان بر گفتار زبانی و گفتار زبانی بر عمل مقدم است و کسی که عملی نداشته اما ایمان داشته باشد، رستگار خواهد بود. بنابراین، اگر کسی ایمان داشته باشد و گناه کند، ضرر نخواهد کرد و رستگار است. چنانچه اگر [[کافر]] کار نیکی بهجا آورد، ولی چون ایمان | آنان معتقد بودند ایمان بر گفتار زبانی و گفتار زبانی بر عمل مقدم است و کسی که عملی نداشته اما ایمان داشته باشد، رستگار خواهد بود. بنابراین، اگر کسی ایمان داشته باشد و گناه کند، ضرر نخواهد کرد و رستگار است. چنانچه اگر [[کافر]] کار نیکی بهجا آورد، ولی چون ایمان ندارد، پس بهرهای از عمل خود نخواهد برد. | ||
نقطه اشتراک تمامی طرفداران مرجئه، جدا کردن حوزه ایمان از عمل است. اما درباره ماهیت ایمان، اختلافهایی بین آنان وجود دارد. | نقطه اشتراک تمامی طرفداران مرجئه، جدا کردن حوزه ایمان از عمل است. اما درباره ماهیت ایمان، اختلافهایی بین آنان وجود دارد. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۶: | ||
مرجئه نیز این تعبیر را درباره مرتکب کبیره بهکار میبرند، اما او را [[مومن]] میدانند. | مرجئه نیز این تعبیر را درباره مرتکب کبیره بهکار میبرند، اما او را [[مومن]] میدانند. | ||
البته اطلاق فسق بین فرقههای مختلف خوارج، دارای مراتبی( شدت و ضعف) است. | البته اطلاق فسق بین فرقههای مختلف خوارج، دارای مراتبی (شدت و ضعف) است. | ||
==مسئله وعید و نظریه مرجئه== | ==مسئله وعید و نظریه مرجئه== | ||
خط ۵۸: | خط ۵۶: | ||
در تقسیمبندی کلی میتوان بهمرجئه از دو حیث نگریست: | در تقسیمبندی کلی میتوان بهمرجئه از دو حیث نگریست: | ||
الف) کسانی که درباره [[ | الف) کسانی که درباره [[علی بن ابیطالب|حضرت علی]] و [[عثمان]] قضاوتی نکردند، بلکه کار آنان را بهخدا واگذار کردند. | ||
(مرجئه در باره مسائل اجتماعی) | (مرجئه در باره مسائل اجتماعی) | ||
خط ۶۵: | خط ۶۳: | ||
==(مرجئه در باره مسائل اعتقادی و کلامی)== | ==(مرجئه در باره مسائل اعتقادی و کلامی)== | ||
از حیث دوم، مرجئه خود بهچند فرقه تقسیم شدهاند که عبارتاند از: | از حیث دوم، مرجئه خود بهچند فرقه تقسیم شدهاند که عبارتاند از: | ||
1- قائلین بهتاخیر و جدایی عمل از ایمان و اینکه ایمان قابل نقص و زیادت(مراتب تشکیکی) نیست و استثناء نمیپذیرد. | 1- قائلین بهتاخیر و جدایی عمل از ایمان و اینکه ایمان قابل نقص و زیادت (مراتب تشکیکی) نیست و استثناء نمیپذیرد. | ||
برخی از [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]] و [[ابوحنیفه]] و نیز برخی از فقها در این جرگه داخل شدند. | برخی از [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]] و [[ابوحنیفه]] و نیز برخی از فقها در این جرگه داخل شدند. | ||
خط ۸۰: | خط ۷۷: | ||
3- قائلان بهاینکه ایمان فقط قول زبانی است و حتی معرفت در آن نقشی ندارد. | 3- قائلان بهاینکه ایمان فقط قول زبانی است و حتی معرفت در آن نقشی ندارد. | ||
این نظریه را به[[کرامیه]] نسبت دادهاند. | این نظریه را به [[کرامیه]] نسبت دادهاند. | ||
برای مرجئه تقسیمات دیگری هم ذکر کردهاند؛ مثل یونسیه، عبیدیه، عنسانیه، بوثوبانیه، توفیه و صالحیه که بهاعتبار مشایخ این فرقهها نامگذاری شدهاند. | برای مرجئه تقسیمات دیگری هم ذکر کردهاند؛ مثل یونسیه، عبیدیه، عنسانیه، بوثوبانیه، توفیه و صالحیه که بهاعتبار مشایخ این فرقهها نامگذاری شدهاند. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۰: | ||
در زمینه خلافت علیبنابیطالب (خصیبیه)، ضمن قبول امامت و خلافت آن حضرت و مشروع دانستن آن، قاطعانه معتقدند که وی از خلافت و امامت مسلمین، سهمی بیش از خلیفه چهارم بودن ندارد. | در زمینه خلافت علیبنابیطالب (خصیبیه)، ضمن قبول امامت و خلافت آن حضرت و مشروع دانستن آن، قاطعانه معتقدند که وی از خلافت و امامت مسلمین، سهمی بیش از خلیفه چهارم بودن ندارد. | ||
در میان مسلمین، رهبران مرجئه تنها ابوثوبان مرجی بنیانگذار فرقه [[ثوبانیه]] | در میان مسلمین، رهبران مرجئه تنها ابوثوبان مرجی بنیانگذار فرقه [[ثوبانیه]] معتقد است که غیر قریشی نیز میتواند امام باشد و بر این باور است که هر کسی اقامه کتاب و سنت کند، میتواند امام باشد. | ||
اضافه بر این، میگوید که امامت بهاجماع ثابت میشود، اما فرقههای دیگر مرجئه اصل و نسب را در موضوع امامت شرط دانسته و اعتقاد دارند که امام باید قریشی باشد. | اضافه بر این، میگوید که امامت بهاجماع ثابت میشود، اما فرقههای دیگر مرجئه اصل و نسب را در موضوع امامت شرط دانسته و اعتقاد دارند که امام باید قریشی باشد. | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۰: | ||
او کسی بود که هیچ تقیدی بهشعائر الهی چه در زندگی شخصی و چه در اداره حکومت نداشت. | او کسی بود که هیچ تقیدی بهشعائر الهی چه در زندگی شخصی و چه در اداره حکومت نداشت. | ||
از | از مهمترین کارهایی که او با این سابقه نه چندان روشن برای موجه جلوه دادن قدرت خود انجام داد، تبدیل خلافت بهسلطنت بود. | ||
سلطنت دارای یک خصیصه اصلی است و آن اینکه در سلطنت مردم باید کاملا مطیع سلطان باشند و کوچکترین اعتراضی بهشیوه عمل او نداشته باشند و حتی سلوک سلطان را عین حق بدانند. | |||
این خواسته با توجه بهاینکه هنوز بیش از سه دهه از وفات [[ | این خواسته با توجه بهاینکه هنوز بیش از سه دهه از وفات [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام]] (صلّیالله علیه وآله) نگذشته بود و با فرهنگ نبوی تقابل آشکار داشت، بهراحتی محقق نمیشد. | ||
معاویه برای تحقق بخشیدن سلطنت، نیازمند پشتوانهای علمی و نظری بود و این پشتوانه در آن عصر فقط از طریق تفکر ارجائی قابل حصول بود. | معاویه برای تحقق بخشیدن سلطنت، نیازمند پشتوانهای علمی و نظری بود و این پشتوانه در آن عصر فقط از طریق تفکر ارجائی قابل حصول بود. | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۴: | ||
این عده درباره قتل عثمان گفت و گو کرده برخی از یاران او میگفتند که عثمان مظلومانه کشته شده است و ما آن را تصدیق میکنیم. | این عده درباره قتل عثمان گفت و گو کرده برخی از یاران او میگفتند که عثمان مظلومانه کشته شده است و ما آن را تصدیق میکنیم. | ||
عدهای میگفتند که علی و یاران او برحقند و ما همگی آن را باور داریم، اما نه آنان را محکوم میکنیم و نه حمایت، ولی کار همگی آنها را بهخداوند وا میگذاریم تا خود | عدهای میگفتند که علی و یاران او برحقند و ما همگی آن را باور داریم، اما نه آنان را محکوم میکنیم و نه حمایت، ولی کار همگی آنها را بهخداوند وا میگذاریم تا خود درباره آنها داوری کند. پیشزمینه این سخن این است که سبب قتل عثمان؛ علی (علیهالسّلام) و یاران او هستند. یعنی امری را که توسط معاویه و یارانش انجام شده بود، به علی (علیهالسّلام) نسبت دادند اما حضرت و یارانش هیچگاه آن را نپذیرفتند، با اینحال این مسئله از پیش برای مرجئه پذیرفته شده بود. | ||
آنها پس از پذیرفتن این مطلب میگویند ما نمیدانیم علی ( | آنها پس از پذیرفتن این مطلب میگویند ما نمیدانیم علی (علیهالسّلام) که عثمان را کشت بر حق بوده است، یا عثمان که مظلوم کشته شد؟. | ||
تقویت اندیشه مرجئه در زمان خلافت معاویه و یزید سبب شد که مخالفت علنی خلیفه با شرایع اسلام به این شکل توجیه شود که اولا مرتکب کبائر از دایره اسلام خارج نیست و بنابراین، خلیفه زمان که مرتکب کبائر شده، هنوز مومن است و از این جهت منعی در ادامه خلافت او نیست. | تقویت اندیشه مرجئه در زمان خلافت معاویه و یزید سبب شد که مخالفت علنی خلیفه با شرایع اسلام به این شکل توجیه شود که اولا مرتکب کبائر از دایره اسلام خارج نیست و بنابراین، خلیفه زمان که مرتکب کبائر شده، هنوز مومن است و از این جهت منعی در ادامه خلافت او نیست. | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۶: | ||
بنابراین، قیام علیه امویان مشروع نبود و مرجئه مقدم بر هر چیز،از امویان بر مبنای احکام دین پشتیبانی میکردند. | بنابراین، قیام علیه امویان مشروع نبود و مرجئه مقدم بر هر چیز،از امویان بر مبنای احکام دین پشتیبانی میکردند. | ||
نتیجه چنین اندیشههایی این بود که نخبگان جامعه | نتیجه چنین اندیشههایی این بود که نخبگان جامعه به زُهد و انزوای سیاسی روی آورند و از اعتراضات سیاسی پرهیز کنند تا بهطور کامل، زمینه سلطنت بنیامیه فراهم شود. | ||
البته بعد از پای گرفتن حکومت بنیامیه، بین مرجئه و حکومت، اختلافات و حتی نزاعهایی بهوجود آمد که پرداختن بهآن، از حوصله این مقاله خارج است. | البته بعد از پای گرفتن حکومت بنیامیه، بین مرجئه و حکومت، اختلافات و حتی نزاعهایی بهوجود آمد که پرداختن بهآن، از حوصله این مقاله خارج است. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۴۹: | ||
4- عطاء الله مهاجرانی، انقلاب عاشورا | 4- عطاء الله مهاجرانی، انقلاب عاشورا | ||
== | ==برگرفته از:== | ||
[https://article.tebyan.net/37513 سایت تبیان] | [https://article.tebyan.net/37513 سایت تبیان] | ||