تصوف در مصر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تصوف در مصر''' دارای پیشینه تاریخی بسیار است. در منابع تاریخی، بسیاری از مردان و زنان زاهد و عابد و حتی عقلای مجانین ، به [[مصر]] منسوباند. | '''تصوف در مصر''' دارای پیشینه تاریخی بسیار است. در منابع تاریخی، بسیاری از مردان و زنان زاهد و عابد و حتی عقلای مجانین ، به [[مصر]] منسوباند. <ref>ابن جوزی، صفة الصفوة، ج۴، ص۳۰۹ـ۳۲۳، چاپ محمد فاخوری و محمد روّاس قلعه جی، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹. </ref> <ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۱ ـ ۵۱۵، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷. </ref> بدین ترتیب، با ظهور زهد در مصر زمینه تصوف در آنجا از قرن دوم فراهم شد. <ref>سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۱، ص۲۵، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹). </ref> <ref>کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۱، ص۳۶۲ـ۳۶۳، بیروت ۱۹۸۲. </ref> | ||
خط ۶: | خط ۶: | ||
=علل توجه به مصر= | =علل توجه به مصر= | ||
سوابق دینی مصر، از جمله آمدن نام آن در قرآن | سوابق دینی مصر، از جمله آمدن نام آن در قرآن <ref>یونس/سوره۱۰، آیه۸۷. </ref> | ||
<ref> یوسف/سوره۱۲، آیه۲۱. </ref> | |||
<ref>زخرف/سوره۴۳، آیه۵۱. </ref> | |||
و روایاتی مبنی بر اینکه مصر مَسکن یا مدفن بسیاری از انبیا ، از جمله ادریس و ابراهیم و اسماعیل و یعقوب و یوسف علیهمالسلام، بوده است و همچنین سخنانی از پیامبر اکرم و صحابه ــ که در آنها مصر «فردوس الدنیا» و «ام البرکات» خوانده شده ــ سبب شد که برخی از فرزندان ائمه علیهمالسلام و بسیاری از صحابه و تابعین به این سرزمین سفر کنند یا در آن مسکن گزینند. | و روایاتی مبنی بر اینکه مصر مَسکن یا مدفن بسیاری از انبیا ، از جمله ادریس و ابراهیم و اسماعیل و یعقوب و یوسف علیهمالسلام، بوده است و همچنین سخنانی از پیامبر اکرم و صحابه ــ که در آنها مصر «فردوس الدنیا» و «ام البرکات» خوانده شده ــ سبب شد که برخی از فرزندان ائمه علیهمالسلام و بسیاری از صحابه و تابعین به این سرزمین سفر کنند یا در آن مسکن گزینند. <ref>ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ج۱، ص۱۹ـ۲۰، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.</ref> | ||
<ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۲۰ـ۲۲، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۲، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۱۰۶، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۱۶۶ـ۲۵۴، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۲۹۴، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | |||
مقبره برخی از آنان در قبرستان دارالقُرافه وجود دارد | مقبره برخی از آنان در قبرستان دارالقُرافه وجود دارد <ref>ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ج۱، ص۲۰، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.</ref> | ||
که خود یکی از عوامل توجه علما و زاهدان و بَکایین به این سرزمین بوده است. | که خود یکی از عوامل توجه علما و زاهدان و بَکایین به این سرزمین بوده است. <ref>ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ج۱، ص۲۰، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.</ref> | ||
<ref>سمیح زین، الصوفیة فی نظر الاسلام، ج۱، ص۵۴۳، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.</ref> | |||
=ورود تصوف به مصر= | =ورود تصوف به مصر= | ||
در منابع، بسیاری از مردان و زنان زاهد و عابد و حتی عقلای مجانین ، به مصر منسوباند. | در منابع، بسیاری از مردان و زنان زاهد و عابد و حتی عقلای مجانین ، به مصر منسوباند. <ref>ابن جوزی، صفة الصفوة، ج۴، ص۳۰۹ـ۳۲۳، چاپ محمد فاخوری و محمد روّاس قلعه جی، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.</ref> | ||
<ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۱ ـ ۵۱۵، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | |||
بدین ترتیب، با ظهور زهد در مصر زمینه تصوف در آنجا از قرن دوم فراهم شد. | بدین ترتیب، با ظهور زهد در مصر زمینه تصوف در آنجا از قرن دوم فراهم شد. <ref>سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۱، ص۲۵، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).</ref> | ||
<ref>کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۱، ص۳۶۲ـ۳۶۳، بیروت ۱۹۸۲.</ref> | |||
البته زهد کوفه که در مصر مَثَل بود، تأثیر بسیاری در زهد مصر داشت. | البته زهد کوفه که در مصر مَثَل بود، تأثیر بسیاری در زهد مصر داشت. | ||
گفتهاند وقتی که کلمه صوفی در کوفه به کار رفت، هیچکس در هیچ سرزمینی، جز مصر، آن را نمیشناخت. | گفتهاند وقتی که کلمه صوفی در کوفه به کار رفت، هیچکس در هیچ سرزمینی، جز مصر، آن را نمیشناخت. <ref>کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۱، ص۳۶۳ـ ۳۶۴، بیروت ۱۹۸۲.</ref> | ||
در مصر لفظ صوفی مترادف با زاهد و آمر به معروف و ناهی از منکر بود، زیرا برخی علویان که زاهد و اهل امر به معروف و نهی ازمنکر بودند، صوف (جامه پشمین) میپوشیدند. | در مصر لفظ صوفی مترادف با زاهد و آمر به معروف و ناهی از منکر بود، زیرا برخی علویان که زاهد و اهل امر به معروف و نهی ازمنکر بودند، صوف (جامه پشمین) میپوشیدند. <ref>کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۱، ص۳۶۴، بیروت ۱۹۸۲.</ref> | ||
<ref>کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۱، ص۳۷۴، بیروت ۱۹۸۲.</ref> | |||
=مسافرت برخی صوفیه به مصر= | =مسافرت برخی صوفیه به مصر= | ||
از قرن سوم تا هفتم بتدریج برخی صوفیه به علت قداستی که برای این سرزمین قائل بودند یا برای ملاقات با صوفیان بزرگی چون ذوالنون مصری ، شیبان راعی ، ابوبکر مصری ، ابوعلی کاتب ، روزبهان کبیر مصری و ابوالخیر اقطع به مصر عزیمت کردند. | از قرن سوم تا هفتم بتدریج برخی صوفیه به علت قداستی که برای این سرزمین قائل بودند یا برای ملاقات با صوفیان بزرگی چون ذوالنون مصری ، شیبان راعی ، ابوبکر مصری ، ابوعلی کاتب ، روزبهان کبیر مصری و ابوالخیر اقطع به مصر عزیمت کردند. <ref>ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ج۱، ص۲۳، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.</ref> | ||
<ref>عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۲۸ـ۳۱، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۷۲، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۲۱۴، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۴۲۱، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۴۲۵، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۲، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۴، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | |||
اولین صوفیان ایرانی در زمان ذوالنون به مصر رفتند | اولین صوفیان ایرانی در زمان ذوالنون به مصر رفتند <ref>عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۶۰، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.</ref> | ||
و برخی نیز در آنجا ساکن شدند، از جمله ابوالعباس نسائی و بنان حمال. | و برخی نیز در آنجا ساکن شدند، از جمله ابوالعباس نسائی و بنان حمال. | ||
بنان، شیخ الاسلام مصر نیز شد. | بنان، شیخ الاسلام مصر نیز شد. <ref>عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۱۵۱، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.</ref> | ||
<ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۲ ـ۵۱۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | |||
سفر صوفیان به مصر تا قرن هفتم ادامه یافت و تصوف را در مصر تقویت کرد و صوفیان و عارفان مشهوری در آنجا پرورش یافتند، از جمله ابوعلی رودباری (متوفی ۳۲۲)، ابن فارض (متوفی ۶۳۲)، یحیی بن موسی قناوی (متوفی ۶۲۵)، ابوالقاسم اسکندری قَبّاری (متوفی ۶۶۲) و عفیفالدین تلمسانی (متوفی ۶۹۰). | سفر صوفیان به مصر تا قرن هفتم ادامه یافت و تصوف را در مصر تقویت کرد و صوفیان و عارفان مشهوری در آنجا پرورش یافتند، از جمله ابوعلی رودباری (متوفی ۳۲۲)، ابن فارض (متوفی ۶۳۲)، یحیی بن موسی قناوی (متوفی ۶۲۵)، ابوالقاسم اسکندری قَبّاری (متوفی ۶۶۲) و عفیفالدین تلمسانی (متوفی ۶۹۰). <ref>عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۵۳۹، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.</ref> | ||
<ref>عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۵۶۸، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | |||
<ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۲۰، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | |||
=احترام صوفیان نزد امیران= | =احترام صوفیان نزد امیران= | ||
از قرن دوم تا قرن هفتم صوفیان نزد امیران و مردم مصر محترم بودند. | از قرن دوم تا قرن هفتم صوفیان نزد امیران و مردم مصر محترم بودند. | ||
برخی از آنان امیران را امر به معروف و نهی از منکر میکردند، مانند ابوالحسن بنان حمال (متوفی ۳۱۲) که ابن طولون (مؤسس خاندان طولونیان در مصر، حک: ۲۵۴ـ۲۷۰) را امر به معروف کرد، ابوالحسن علی بن محمد دینوری (متوفی ۳۳۱) که از امیران سلسله اِخشیدی انتقاد میکرد، و ابوبکر محمد بن احمد بن سهل رَملی نابلسی که به علت سخنانش علیه فاطمیان ، به دستور المعزّ در ۲۶۳ به قتل رسید. | برخی از آنان امیران را امر به معروف و نهی از منکر میکردند، مانند ابوالحسن بنان حمال (متوفی ۳۱۲) که ابن طولون (مؤسس خاندان طولونیان در مصر، حک: ۲۵۴ـ۲۷۰) را امر به معروف کرد، ابوالحسن علی بن محمد دینوری (متوفی ۳۳۱) که از امیران سلسله اِخشیدی انتقاد میکرد، و ابوبکر محمد بن احمد بن سهل رَملی نابلسی که به علت سخنانش علیه فاطمیان ، به دستور المعزّ در ۲۶۳ به قتل رسید. <ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۲ ـ ۵۱۵، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | ||
=وضعیت تصوف در دوره فاطمیان= | =وضعیت تصوف در دوره فاطمیان= | ||
تقریباً تا پایان دوره فاطمیان مصر (۳۶۴ـ۵۶۷)، زاهدان و عارفان یا حلقههای کوچکی از مریدان داشتند و به تعلیم و ارشاد آنان میپرداختند، مانند عبدالرحیم قناوی (متوفی ۵۹۲) | تقریباً تا پایان دوره فاطمیان مصر (۳۶۴ـ۵۶۷)، زاهدان و عارفان یا حلقههای کوچکی از مریدان داشتند و به تعلیم و ارشاد آنان میپرداختند، مانند عبدالرحیم قناوی (متوفی ۵۹۲) <ref>سمیح زین، الصوفیة فی نظر الاسلام، ج۱، ص۵۴۳، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.</ref> | ||
<ref>فاروق احمد مصطفی، البناء الاجتماعی للطریقة الشاذلیة فی مصر، ج۱، ص۷۵، اسکندریه ۱۹۸۰.</ref> | |||
یا بهطور انفرادی در کوه و بیابان به عبادت و ریاضت مشغول بودند. | یا بهطور انفرادی در کوه و بیابان به عبادت و ریاضت مشغول بودند. | ||
کوههای «مُقَطَّم» و بیابان «مستضعفین» در مصر از این حیث شهرت داشتند. | کوههای «مُقَطَّم» و بیابان «مستضعفین» در مصر از این حیث شهرت داشتند. <ref>سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۱، ص۵۰ ـ۵۱، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).</ref> | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
==اولین خانقاه مصر== | ==اولین خانقاه مصر== | ||
از نیمه دوم قرن ششم در مصر خانقاه برپا شد و در آنجا، تصوف جمعی پدید آمد. | از نیمه دوم قرن ششم در مصر خانقاه برپا شد و در آنجا، تصوف جمعی پدید آمد. | ||
صلاحالدین ایوبی در ۵۶۹ برای اقامت صوفیانی که از سرزمینهای دیگر به مصر میآمدند، خانهای را خانقاه کرد و برای تأمین مخارج آن املاکی وقف نمود. | صلاحالدین ایوبی در ۵۶۹ برای اقامت صوفیانی که از سرزمینهای دیگر به مصر میآمدند، خانهای را خانقاه کرد و برای تأمین مخارج آن املاکی وقف نمود. <ref>علی باشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر القاهرة، ج۲، ص۲۱۸، قاهره ۱۹۸۰ـ۱۹۸۳.</ref> | ||
<ref>سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۱، ص۲۵ـ۲۶، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).</ref> | |||
این خانه که در دوره فاطمیان متعلق به شخصی به نام سعید السعداء بود، به خانقاه سعید السعداء یا صلاحیه مشهور شد و این اولین بار بود که واژه خانقاه در مصر به کار رفت. | این خانه که در دوره فاطمیان متعلق به شخصی به نام سعید السعداء بود، به خانقاه سعید السعداء یا صلاحیه مشهور شد و این اولین بار بود که واژه خانقاه در مصر به کار رفت. | ||
بقایای این خانقاه در مصر وجود دارد. | بقایای این خانقاه در مصر وجود دارد. <ref>علی باشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر القاهرة، ج۱، ص۲۲۵، قاهره ۱۹۸۰ـ۱۹۸۳.</ref> | ||
<ref>عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۲۴، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.</ref> | |||
==لقب شیخ الشیوخی== | ==لقب شیخ الشیوخی== | ||
صلاحالدین ایوبی، صدرالدین محمد بن عمادالدین محمود بن حمویه جوینی (فقیه و مدرّس و صوفی، متوفی ۶۱۷) را شیخ الشیوخ اولین خانقاه مصر کرد تا بر امور صوفیان نظارت کند و این اولین بار بود که چنین لقب و منصبی در مصر به وجود آمد. | صلاحالدین ایوبی، صدرالدین محمد بن عمادالدین محمود بن حمویه جوینی (فقیه و مدرّس و صوفی، متوفی ۶۱۷) را شیخ الشیوخ اولین خانقاه مصر کرد تا بر امور صوفیان نظارت کند و این اولین بار بود که چنین لقب و منصبی در مصر به وجود آمد. | ||
البته در دوره فاطمیان لقب « شیخ الصوفیه » وجود داشت، مثلاً ابن ترجمان (متوفی ۴۴۸) دارای این لقب بود، | البته در دوره فاطمیان لقب « شیخ الصوفیه » وجود داشت، مثلاً ابن ترجمان (متوفی ۴۴۸) دارای این لقب بود، <ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۴۷، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | ||
<ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۵۳، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | |||
اما این لقب به معنای داشتن منصب و مسئولیت نبود. | اما این لقب به معنای داشتن منصب و مسئولیت نبود. | ||
حکومتهای بعدی نیز با انتصاب شیخ الشیوخ برای حمایت از صوفیان، نظام نظارت دولتی بر امور صوفیان را پدید آوردند. | حکومتهای بعدی نیز با انتصاب شیخ الشیوخ برای حمایت از صوفیان، نظام نظارت دولتی بر امور صوفیان را پدید آوردند. | ||
==خانقاههای متعدد== | ==خانقاههای متعدد== | ||
دولتهای ایوبی (حک: اواخر قرن ششم ـ نیمه اول قرن هفتم) برای صوفیه خانقاهها و زوایای متعددی ساختند و زمینهای بسیاری برای تأمین هزینه این مکانها وقف کردند. | دولتهای ایوبی (حک: اواخر قرن ششم ـ نیمه اول قرن هفتم) برای صوفیه خانقاهها و زوایای متعددی ساختند و زمینهای بسیاری برای تأمین هزینه این مکانها وقف کردند. <ref>سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۲، ص۳۰۲، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).</ref> | ||
<ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۲۵، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | |||
==مساجد و مقابر صوفیان== | ==مساجد و مقابر صوفیان== | ||
ساختن مسجد به نام مشایخ صوفیه نیز در دوره ایوبی رواج یافت، از جمله آنها، مسجد عمر بن فارِض (متوفی ۶۳۲) بود. | ساختن مسجد به نام مشایخ صوفیه نیز در دوره ایوبی رواج یافت، از جمله آنها، مسجد عمر بن فارِض (متوفی ۶۳۲) بود. <ref>سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۲، ص۲۱۲، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).</ref> | ||
ساختن مقبره ( ضریح ) برای صوفیه نیز در آن دوره گسترش یافت. | ساختن مقبره ( ضریح ) برای صوفیه نیز در آن دوره گسترش یافت. | ||
برخی از این ضریحها بعدها مدرسه و خانقاه شد. | برخی از این ضریحها بعدها مدرسه و خانقاه شد. <ref>سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).</ref> | ||
چون ضریح یکی از راههای تشویق و ترویج عقاید دینی محسوب میشد، برای برخی از آنها، مانند ضریح ابوالحسن علی شاذلی (متوفی ۶۵۶)، اموالی وقف میشد. | چون ضریح یکی از راههای تشویق و ترویج عقاید دینی محسوب میشد، برای برخی از آنها، مانند ضریح ابوالحسن علی شاذلی (متوفی ۶۵۶)، اموالی وقف میشد. <ref>سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۲، ص۹، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).</ref> | ||
<ref>سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۲، ص۲۶۷، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).</ref> | |||
==تحصیل علوم دینی صوفیان== | ==تحصیل علوم دینی صوفیان== | ||
در دوره ایوبی، صوفیان به تحصیل علوم دینی همت گماشتند و گاه خود این علوم را تدریس میکردند و حتی برخی مدارس، مخصوص صوفیه بود. | در دوره ایوبی، صوفیان به تحصیل علوم دینی همت گماشتند و گاه خود این علوم را تدریس میکردند و حتی برخی مدارس، مخصوص صوفیه بود. <ref>علی باشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر القاهرة، ج۱، ص۲۱۹ـ۲۲۰، قاهره ۱۹۸۰ـ۱۹۸۳.</ref> | ||
==دوران شکوفایی تصوف== | ==دوران شکوفایی تصوف== | ||
بدین ترتیب، قرن هفتم دوره شکوفایی تصوف در مصر بود، زیرا علاوه بر حمایت ایوبیان و سپس ممالیک از تصوف ، دور بودن مصر از مواضع خطر، مانند حمله صلیبیها از غرب و حمله مغول از شرق، موجب شد که بسیاری از صوفیه از غرب و شرق بخصوص سرزمین مغرب به مصر بروند. | بدین ترتیب، قرن هفتم دوره شکوفایی تصوف در مصر بود، زیرا علاوه بر حمایت ایوبیان و سپس ممالیک از تصوف ، دور بودن مصر از مواضع خطر، مانند حمله صلیبیها از غرب و حمله مغول از شرق، موجب شد که بسیاری از صوفیه از غرب و شرق بخصوص سرزمین مغرب به مصر بروند. | ||
برخی از این صوفیان خود بنیانگذار طرق صوفیه یا مروّج آن بودند، | برخی از این صوفیان خود بنیانگذار طرق صوفیه یا مروّج آن بودند، <ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۱۸ـ۲۱، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | ||
از جمله ابوالفتح واسطی از عراق از مؤسسان طریقه رفاعیه ، احمد بدوی از مغرب مؤسس طریقه احمدیه یا بَدَویه ، ابراهیم دَسوقی از مغرب که طریقه بَرهانیه منسوب به اوست، و ابوالحسن شاذلی از مغرب مؤسس طریقت شاذلیه. | از جمله ابوالفتح واسطی از عراق از مؤسسان طریقه رفاعیه ، احمد بدوی از مغرب مؤسس طریقه احمدیه یا بَدَویه ، ابراهیم دَسوقی از مغرب که طریقه بَرهانیه منسوب به اوست، و ابوالحسن شاذلی از مغرب مؤسس طریقت شاذلیه. <ref>فاروق احمد مصطفی، البناء الاجتماعی للطریقة الشاذلیة فی مصر، ج۱، ص۷۵، اسکندریه ۱۹۸۰.</ref> | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
==ادامه ساختن خانقاه== | ==ادامه ساختن خانقاه== | ||
در دوره ممالیک (۶۴۸ـ۹۲۲) حمایت از صوفیه و ساختن خانقاه ادامه یافت، زیرا ساختن خانقاه نشانه تدین فرمانروا و اعتقاد کامل او به اسلام بود و ازاینرو امرا در ساختن خانقاه با هم رقابت میکردند. | در دوره ممالیک (۶۴۸ـ۹۲۲) حمایت از صوفیه و ساختن خانقاه ادامه یافت، زیرا ساختن خانقاه نشانه تدین فرمانروا و اعتقاد کامل او به اسلام بود و ازاینرو امرا در ساختن خانقاه با هم رقابت میکردند. <ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۵۶ ـ۵۷، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | ||
<ref>سمیح زین، الصوفیة فی نظر الاسلام، ج۱، ص۵۴۴، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.</ref> | |||
==تأسیسات صوفیه در خانقاه== | ==تأسیسات صوفیه در خانقاه== | ||
تأسیسات صوفیه در خانقاه بتدریج افزایش یافت، چنانکه خانقاه دارای آشپزخانه ، حمام ، کتابخانه ، محل خلوت مشایخ ، تدریس و محل سکونت مدرّسان شد و در آنجا طبیب و چشم پزشک و قاری و مؤذن ساکن شدند. | تأسیسات صوفیه در خانقاه بتدریج افزایش یافت، چنانکه خانقاه دارای آشپزخانه ، حمام ، کتابخانه ، محل خلوت مشایخ ، تدریس و محل سکونت مدرّسان شد و در آنجا طبیب و چشم پزشک و قاری و مؤذن ساکن شدند. | ||
حتی گفتهاند در خانقاه ملزوماتی فراهم آمده بود که فقط در قصر امیران یافت میشد. | حتی گفتهاند در خانقاه ملزوماتی فراهم آمده بود که فقط در قصر امیران یافت میشد. <ref>فاروق احمد مصطفی، البناء الاجتماعی للطریقة الشاذلیة فی مصر، ج۱، ص۷۸، اسکندریه ۱۹۸۰.</ref> | ||
<ref>عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۳۱، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.</ref> | |||
<ref>عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۷۷ـ ۷۸، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.</ref> | |||
==تدریس علوم دینی== | ==تدریس علوم دینی== | ||
در قرن هشتم، تدریس علوم دینی نیز از وظایف خانقاه شد، مثلاً در خانقاه جاولیه فقه شافعی ، در خانقاه جمالیه فقه حنفی ، و در خانقاه شیخونیه فقه چهار مذهب ، همچنین تفسیر و قرائت قرآن | در قرن هشتم، تدریس علوم دینی نیز از وظایف خانقاه شد، مثلاً در خانقاه جاولیه فقه شافعی ، در خانقاه جمالیه فقه حنفی ، و در خانقاه شیخونیه فقه چهار مذهب ، همچنین تفسیر و قرائت قرآن <ref>سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۳، ص۱۲ـ۱۳، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).</ref> | ||
و گاه علم لغت و نحو و تاریخ تدریس میشد | و گاه علم لغت و نحو و تاریخ تدریس میشد <ref>عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۲۸، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.</ref> | ||
و خواندن احیاء علوم الدین ، رساله قشیریه و عوارف المعارف و فتوحات مکیه نیز رایج بود. | و خواندن احیاء علوم الدین ، رساله قشیریه و عوارف المعارف و فتوحات مکیه نیز رایج بود. <ref>توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۲، مصر ۱۹۸۸.</ref> | ||
برخی عرفا، از جمله اسماعیل بن ابراهیم منوفی (متوفی ۸۲۰)، در این خانقاهها به تألیف و تدریس میپرداختند. | برخی عرفا، از جمله اسماعیل بن ابراهیم منوفی (متوفی ۸۲۰)، در این خانقاهها به تألیف و تدریس میپرداختند. <ref>عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۱۵۰، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.</ref> | ||
==مقام شیخ الشیوخی== | ==مقام شیخ الشیوخی== | ||
مقام شیخ الشیوخی تا زمان سلطان ملک ناصرمحمد بن قَلاوون (متوفی ۷۴۱) فقط در خانقاه صلاحیه وجود داشت، ولی وقتی ملک ناصر در ۷۲۷ خانقاه ناصریه را ساخت و مجدالدین موسی بن احمد بن محمود اَقصَرائی / آقسرایی (متوفی ۷۴۰) را شیخ الشیوخ آنجا کرد، مقام شیخ الشیوخی به خانقاه ناصریه منتقل شد. | مقام شیخ الشیوخی تا زمان سلطان ملک ناصرمحمد بن قَلاوون (متوفی ۷۴۱) فقط در خانقاه صلاحیه وجود داشت، ولی وقتی ملک ناصر در ۷۲۷ خانقاه ناصریه را ساخت و مجدالدین موسی بن احمد بن محمود اَقصَرائی / آقسرایی (متوفی ۷۴۰) را شیخ الشیوخ آنجا کرد، مقام شیخ الشیوخی به خانقاه ناصریه منتقل شد. <ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۶۳ـ۶۴، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | ||
این مقام تا زمان ملک اشرف ناصرالدین فقط در خانقاه ناصریه وجود داشت، اما ملک اشرف بعد از ساختن مدرسه اشرفیه در ۷۷۸، ضیاءالدین قزوینی را شیخ الشیوخ آنجا کرد، حال آنکه نظامالدین اصبهانی (متوفی ۷۸۳)، مفتی و مدرّس و صوفی بزرگ آن زمان، هنوز شیخ الشیوخ ناصریه بود. | این مقام تا زمان ملک اشرف ناصرالدین فقط در خانقاه ناصریه وجود داشت، اما ملک اشرف بعد از ساختن مدرسه اشرفیه در ۷۷۸، ضیاءالدین قزوینی را شیخ الشیوخ آنجا کرد، حال آنکه نظامالدین اصبهانی (متوفی ۷۸۳)، مفتی و مدرّس و صوفی بزرگ آن زمان، هنوز شیخ الشیوخ ناصریه بود. | ||
ناصرالدین با این کار میخواست مدرسه را بر خانقاه ترجیح دهد. | ناصرالدین با این کار میخواست مدرسه را بر خانقاه ترجیح دهد. <ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۸۱ ـ۸۳، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | ||
<ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۸۶، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | |||
<ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج۱۱، ص۲۱۷، قاهره (۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).</ref> | |||
==توجه ممالیک به عرفا== | ==توجه ممالیک به عرفا== | ||
با اینحال ممالیک توجه بسیاری به عرفا داشتند. | با اینحال ممالیک توجه بسیاری به عرفا داشتند. | ||
ابن بطوطه | ابن بطوطه <ref>ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، ج۱، ص۵۹ ـ۶۰، چاپ علی منتصر کتانی، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.</ref> | ||
در سفرنامهاش از بخشش ملک ناصر به صوفیان یاد کرده است. | در سفرنامهاش از بخشش ملک ناصر به صوفیان یاد کرده است. <ref>بایارد داج، دانشگاه الازهر: تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ج۱، ص۶۳، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران ۱۳۶۷ ش.</ref> | ||
همچنین ملک مظفر بَیبَرسِ دوم، ابراهیم دسوقی را شیخ الاسلام کرد، با اینکه او به حکام ممالیک احترام نمیگذاشت و آنان را ملامت میکرد | همچنین ملک مظفر بَیبَرسِ دوم، ابراهیم دسوقی را شیخ الاسلام کرد، با اینکه او به حکام ممالیک احترام نمیگذاشت و آنان را ملامت میکرد <ref>سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۲، ص۳۰۷ـ ۳۰۸، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).</ref> | ||
و زُهوری احمد بن احمد عَجمی (متوفی ۸۰۱) نزد ملک ظاهر سیفالدین بَرقوق (حک: ۷۸۴ـ ۸۰۱) محترم بود، با اینکه برقوق را سبّ میکرد. | و زُهوری احمد بن احمد عَجمی (متوفی ۸۰۱) نزد ملک ظاهر سیفالدین بَرقوق (حک: ۷۸۴ـ ۸۰۱) محترم بود، با اینکه برقوق را سبّ میکرد. <ref>عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۲۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.</ref> | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
===مناسبات مسالمتآمیز=== | ===مناسبات مسالمتآمیز=== | ||
در دوره ممالیک، صوفیه و علمای اهل سنت مناسبات مسالمتآمیز داشتند و حتی گاهی علما به ریاست خانقاه گماشته میشدند و تعالیم صوفیه نیز تا پایان قرن هفتم، در مدارس علوم دینی پذیرفته بود و برخی صوفیه، مانند ابن عطاءاللّه اسکندرانی در مدرسه علوم دینی منصوریه تدریس میکردند. | در دوره ممالیک، صوفیه و علمای اهل سنت مناسبات مسالمتآمیز داشتند و حتی گاهی علما به ریاست خانقاه گماشته میشدند و تعالیم صوفیه نیز تا پایان قرن هفتم، در مدارس علوم دینی پذیرفته بود و برخی صوفیه، مانند ابن عطاءاللّه اسکندرانی در مدرسه علوم دینی منصوریه تدریس میکردند. | ||
برخی هم در الازهر درس میخواندند و در همانجا به تدریس میپرداختند. | برخی هم در الازهر درس میخواندند و در همانجا به تدریس میپرداختند. <ref>بایارد داج، دانشگاه الازهر: تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ج۱، ص۸۶، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران ۱۳۶۷ ش.</ref> | ||
عدهای از مشایخ الازهر خود جزو صوفیه بودند و فقها آنان را از اولیا و ارباب احوال میشمردند. | عدهای از مشایخ الازهر خود جزو صوفیه بودند و فقها آنان را از اولیا و ارباب احوال میشمردند. <ref>توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۱، مصر ۱۹۸۸.</ref> | ||
===استقبال علما از صوفیه=== | ===استقبال علما از صوفیه=== | ||
در باره استقبال مردم عادی و علما از صوفیه گفتهاند که وقتی مصطفی بکری و عبدالغنی نابلسی به قاهره رفتند، فقها و طلاب الازهر از آنان بگرمی استقبال کردند و از آنان خواستند که برایشان تدریس کنند. | در باره استقبال مردم عادی و علما از صوفیه گفتهاند که وقتی مصطفی بکری و عبدالغنی نابلسی به قاهره رفتند، فقها و طلاب الازهر از آنان بگرمی استقبال کردند و از آنان خواستند که برایشان تدریس کنند. <ref>توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۲، مصر ۱۹۸۸.</ref> | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۷۷: | ||
===شیخ الشیوخان نالایق=== | ===شیخ الشیوخان نالایق=== | ||
اما تأثیر سیاسی و اجتماعی تصوف بتدریج در مصر رو به انحطاط نهاد و اشخاص نالایق شیخ الشیوخ شدند. | اما تأثیر سیاسی و اجتماعی تصوف بتدریج در مصر رو به انحطاط نهاد و اشخاص نالایق شیخ الشیوخ شدند. <ref>توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۴۷، مصر ۱۹۸۸.</ref> | ||
<ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۸۸ ـ۹۳، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | |||
یکی از این شیوخ، کریمالدین عبدالکریم آملی (متوفی ۷۱۰) بود که متهم به فسق شد و با آنکه جرمش اثبات گردید، به علت حمایت اشراف، در مقامش باقی ماند. | یکی از این شیوخ، کریمالدین عبدالکریم آملی (متوفی ۷۱۰) بود که متهم به فسق شد و با آنکه جرمش اثبات گردید، به علت حمایت اشراف، در مقامش باقی ماند. | ||
از جمله مخالفان او، ابن تیمیّه بود. | از جمله مخالفان او، ابن تیمیّه بود. <ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۱۲۸ـ۱۲۹، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | ||
خط ۱۹۰: | خط ۱۹۰: | ||
در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم ضعف و انحطاط تصوف به نهایت رسید. | در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم ضعف و انحطاط تصوف به نهایت رسید. | ||
بعلاوه سیلی که در ۸۰۶ در مصر جاری شد، اوضاع اقتصادی را وخیم کرد و کمک به خانقاهها کم شد. | بعلاوه سیلی که در ۸۰۶ در مصر جاری شد، اوضاع اقتصادی را وخیم کرد و کمک به خانقاهها کم شد. | ||
بتدریج هر شیخی در هر خانقاهی خود را شیخ المشایخ نامید و این وضع تا ۹۲۲، یعنی قبل از آنکه عثمانی مصر را فتح کند (۹۲۳) ادامه یافت. | بتدریج هر شیخی در هر خانقاهی خود را شیخ المشایخ نامید و این وضع تا ۹۲۲، یعنی قبل از آنکه عثمانی مصر را فتح کند (۹۲۳) ادامه یافت. <ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۳۷ـ ۳۸، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | ||
<ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۱۰۵ـ ۱۰۸، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | |||
===اعمال ناشایست صوفیه=== | ===اعمال ناشایست صوفیه=== | ||
در اواخر دوره ممالیک، منتقدان صوفیه فقط طرفداران ابن تیمیّه و فقها نبودند، بلکه متصوفه خود نیز به اَعمالِ افراطیِ برخی از صوفیان اعتراض داشتند. | در اواخر دوره ممالیک، منتقدان صوفیه فقط طرفداران ابن تیمیّه و فقها نبودند، بلکه متصوفه خود نیز به اَعمالِ افراطیِ برخی از صوفیان اعتراض داشتند. <ref>توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۱۷۴ـ ۱۷۵، مصر ۱۹۸۸.</ref> | ||
برخی امرا نیز با برخی اعمال صوفیه مخالفت کردند. | برخی امرا نیز با برخی اعمال صوفیه مخالفت کردند. | ||
ملک ظاهر ابوسعید جَقْمَق (متوفی ۸۵۷) در اواخر ۸۵۲ گروهی را نزد صوفیه فرستاد و از آنان خواست تا آلات موسیقی در زاویهها به کار نبرند و مریدان در مجالس سماع نرقصند. | ملک ظاهر ابوسعید جَقْمَق (متوفی ۸۵۷) در اواخر ۸۵۲ گروهی را نزد صوفیه فرستاد و از آنان خواست تا آلات موسیقی در زاویهها به کار نبرند و مریدان در مجالس سماع نرقصند. <ref>محمد بن عبدالرحمان سخاوی، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، ج۳، ص۷۱ـ۷۴، قاهره (۱۳۵۴ـ ۱۳۵۵).</ref> | ||
<ref>عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۲۷، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.</ref> | |||
از قرن پنجم رقص و غنا در مراسم « حضره » ( ذکر ) بتدریج چنان رونق یافت که تصور میشد این امور از مقتضیات تصوف است. | از قرن پنجم رقص و غنا در مراسم « حضره » ( ذکر ) بتدریج چنان رونق یافت که تصور میشد این امور از مقتضیات تصوف است. <ref>عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۶۳، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.</ref> | ||
در اواخر دوره ممالیک، برخی اعمال غیراخلاقی و غیردینی هم صورت میگرفت؛ مثلاً مشایخ، مریدان خود را به قصد تأدیب فلک میکردند. | در اواخر دوره ممالیک، برخی اعمال غیراخلاقی و غیردینی هم صورت میگرفت؛ مثلاً مشایخ، مریدان خود را به قصد تأدیب فلک میکردند. <ref>بایارد داج، دانشگاه الازهر: تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ج۱، ص۸۶، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران ۱۳۶۷ ش.</ref> | ||
برخی بزرگان متصوفه نیز نماز نمیخواندند و مدعی بودند که در اوقات نماز با استفاده از کرامات ، خود را به مکانهای مقدس میرسانند و در آنجا نماز میخوانند. | برخی بزرگان متصوفه نیز نماز نمیخواندند و مدعی بودند که در اوقات نماز با استفاده از کرامات ، خود را به مکانهای مقدس میرسانند و در آنجا نماز میخوانند. <ref>توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۴۸، مصر ۱۹۸۸.</ref> | ||
<ref>عبدالوهاب بن محمد شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۵، مصر ۱۳۴۳/ ۱۹۲۵.</ref> | |||
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۲: | ||
با تمام ضعف وانحطاطی که صوفیه پیدا کرده بود، آنان هنوز قدرت داشتند. | با تمام ضعف وانحطاطی که صوفیه پیدا کرده بود، آنان هنوز قدرت داشتند. | ||
هنگامی که عثمانیها به مصر حمله کردند، امرای محلی، طومان بای را برای حکومت برگزیدند، اما او امتناع کرد، زیرا به حمایت امرا اطمینان نداشت. | هنگامی که عثمانیها به مصر حمله کردند، امرای محلی، طومان بای را برای حکومت برگزیدند، اما او امتناع کرد، زیرا به حمایت امرا اطمینان نداشت. | ||
امرا نزد ابوالسعود جارحی ، یکی از مشایخ تصوف که شیخ الاسلام هم بود، رفتند و او امرا را به اطاعت از طومان بای قسم داد و طومان بای حکومت را پذیرفت. | امرا نزد ابوالسعود جارحی ، یکی از مشایخ تصوف که شیخ الاسلام هم بود، رفتند و او امرا را به اطاعت از طومان بای قسم داد و طومان بای حکومت را پذیرفت. <ref>ابن ایاس، بدائع الزهو رفی وقائع الدهور، ج۵، ص۱۰۳ـ۱۰۴، چاپ محمد مصطفی، قاهره ۱۴۰۲ـ۱۴۰۴/ ۱۹۸۲ـ۱۹۸۴.</ref> | ||
<ref>توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۴۸، مصر ۱۹۸۸.</ref> | |||
خط ۲۲۰: | خط ۲۲۰: | ||
==نابسامانی خانقاهها== | ==نابسامانی خانقاهها== | ||
پس از فتح مصر، بسیاری از خانقاهها و مدارس بتدریج به علت نداشتن امکانات مالی ویران یا تبدیل به تکیه شدند. | پس از فتح مصر، بسیاری از خانقاهها و مدارس بتدریج به علت نداشتن امکانات مالی ویران یا تبدیل به تکیه شدند. <ref>علی باشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر القاهرة، ج۱، ص۲۲۵، قاهره ۱۹۸۰ـ۱۹۸۳.</ref> | ||
<ref>عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۱۰۳، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.</ref> | |||
==کاهش ارزش معنوی تصوف== | ==کاهش ارزش معنوی تصوف== | ||
البته با آمدن عثمانیها، تعداد طریقهها رو به افزایش نهاد، اما ارزش معنوی آنها کاهش یافت. | البته با آمدن عثمانیها، تعداد طریقهها رو به افزایش نهاد، اما ارزش معنوی آنها کاهش یافت. | ||
بسیاری از درویشان به مصر رفتند و بخصوص بر تعداد زوایا و تکایای بکتاشیه افزوده شد. | بسیاری از درویشان به مصر رفتند و بخصوص بر تعداد زوایا و تکایای بکتاشیه افزوده شد. <ref>توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۱۵۸، مصر ۱۹۸۸.</ref> | ||
<ref>توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۱۶۳ـ۱۶۴، مصر ۱۹۸۸.</ref> | |||
<ref>توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۲، ص۸ ـ۹، مصر ۱۹۸۸.</ref> | |||
" | |||
نسخهٔ ۱۷ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۴
تصوف در مصر دارای پیشینه تاریخی بسیار است. در منابع تاریخی، بسیاری از مردان و زنان زاهد و عابد و حتی عقلای مجانین ، به مصر منسوباند. [۱] [۲] بدین ترتیب، با ظهور زهد در مصر زمینه تصوف در آنجا از قرن دوم فراهم شد. [۳] [۴]
فتح مصر توسط مسلمانان
مسلمانان در سال ۲۱، در زمان خلافت عمر بن خطاب ، مصر را فتح کردند.
علل توجه به مصر
سوابق دینی مصر، از جمله آمدن نام آن در قرآن [۵] [۶] [۷] و روایاتی مبنی بر اینکه مصر مَسکن یا مدفن بسیاری از انبیا ، از جمله ادریس و ابراهیم و اسماعیل و یعقوب و یوسف علیهمالسلام، بوده است و همچنین سخنانی از پیامبر اکرم و صحابه ــ که در آنها مصر «فردوس الدنیا» و «ام البرکات» خوانده شده ــ سبب شد که برخی از فرزندان ائمه علیهمالسلام و بسیاری از صحابه و تابعین به این سرزمین سفر کنند یا در آن مسکن گزینند. [۸] [۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳]
مقبره برخی از آنان در قبرستان دارالقُرافه وجود دارد [۱۴] که خود یکی از عوامل توجه علما و زاهدان و بَکایین به این سرزمین بوده است. [۱۵] [۱۶]
ورود تصوف به مصر
در منابع، بسیاری از مردان و زنان زاهد و عابد و حتی عقلای مجانین ، به مصر منسوباند. [۱۷] [۱۸]
بدین ترتیب، با ظهور زهد در مصر زمینه تصوف در آنجا از قرن دوم فراهم شد. [۱۹] [۲۰]
البته زهد کوفه که در مصر مَثَل بود، تأثیر بسیاری در زهد مصر داشت. گفتهاند وقتی که کلمه صوفی در کوفه به کار رفت، هیچکس در هیچ سرزمینی، جز مصر، آن را نمیشناخت. [۲۱]
در مصر لفظ صوفی مترادف با زاهد و آمر به معروف و ناهی از منکر بود، زیرا برخی علویان که زاهد و اهل امر به معروف و نهی ازمنکر بودند، صوف (جامه پشمین) میپوشیدند. [۲۲] [۲۳]
مسافرت برخی صوفیه به مصر
از قرن سوم تا هفتم بتدریج برخی صوفیه به علت قداستی که برای این سرزمین قائل بودند یا برای ملاقات با صوفیان بزرگی چون ذوالنون مصری ، شیبان راعی ، ابوبکر مصری ، ابوعلی کاتب ، روزبهان کبیر مصری و ابوالخیر اقطع به مصر عزیمت کردند. [۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱]
اولین صوفیان ایرانی در زمان ذوالنون به مصر رفتند [۳۲] و برخی نیز در آنجا ساکن شدند، از جمله ابوالعباس نسائی و بنان حمال. بنان، شیخ الاسلام مصر نیز شد. [۳۳] [۳۴]
سفر صوفیان به مصر تا قرن هفتم ادامه یافت و تصوف را در مصر تقویت کرد و صوفیان و عارفان مشهوری در آنجا پرورش یافتند، از جمله ابوعلی رودباری (متوفی ۳۲۲)، ابن فارض (متوفی ۶۳۲)، یحیی بن موسی قناوی (متوفی ۶۲۵)، ابوالقاسم اسکندری قَبّاری (متوفی ۶۶۲) و عفیفالدین تلمسانی (متوفی ۶۹۰). [۳۵] [۳۶] [۳۷] [۳۸] [۳۹]
احترام صوفیان نزد امیران
از قرن دوم تا قرن هفتم صوفیان نزد امیران و مردم مصر محترم بودند. برخی از آنان امیران را امر به معروف و نهی از منکر میکردند، مانند ابوالحسن بنان حمال (متوفی ۳۱۲) که ابن طولون (مؤسس خاندان طولونیان در مصر، حک: ۲۵۴ـ۲۷۰) را امر به معروف کرد، ابوالحسن علی بن محمد دینوری (متوفی ۳۳۱) که از امیران سلسله اِخشیدی انتقاد میکرد، و ابوبکر محمد بن احمد بن سهل رَملی نابلسی که به علت سخنانش علیه فاطمیان ، به دستور المعزّ در ۲۶۳ به قتل رسید. [۴۰]
وضعیت تصوف در دوره فاطمیان
تقریباً تا پایان دوره فاطمیان مصر (۳۶۴ـ۵۶۷)، زاهدان و عارفان یا حلقههای کوچکی از مریدان داشتند و به تعلیم و ارشاد آنان میپرداختند، مانند عبدالرحیم قناوی (متوفی ۵۹۲) [۴۱] [۴۲] یا بهطور انفرادی در کوه و بیابان به عبادت و ریاضت مشغول بودند. کوههای «مُقَطَّم» و بیابان «مستضعفین» در مصر از این حیث شهرت داشتند. [۴۳]
تصوف در دوره ایوبی
اولین خانقاه مصر
از نیمه دوم قرن ششم در مصر خانقاه برپا شد و در آنجا، تصوف جمعی پدید آمد. صلاحالدین ایوبی در ۵۶۹ برای اقامت صوفیانی که از سرزمینهای دیگر به مصر میآمدند، خانهای را خانقاه کرد و برای تأمین مخارج آن املاکی وقف نمود. [۴۴] [۴۵]
این خانه که در دوره فاطمیان متعلق به شخصی به نام سعید السعداء بود، به خانقاه سعید السعداء یا صلاحیه مشهور شد و این اولین بار بود که واژه خانقاه در مصر به کار رفت. بقایای این خانقاه در مصر وجود دارد. [۴۶] [۴۷]
لقب شیخ الشیوخی
صلاحالدین ایوبی، صدرالدین محمد بن عمادالدین محمود بن حمویه جوینی (فقیه و مدرّس و صوفی، متوفی ۶۱۷) را شیخ الشیوخ اولین خانقاه مصر کرد تا بر امور صوفیان نظارت کند و این اولین بار بود که چنین لقب و منصبی در مصر به وجود آمد. البته در دوره فاطمیان لقب « شیخ الصوفیه » وجود داشت، مثلاً ابن ترجمان (متوفی ۴۴۸) دارای این لقب بود، [۴۸] [۴۹] اما این لقب به معنای داشتن منصب و مسئولیت نبود. حکومتهای بعدی نیز با انتصاب شیخ الشیوخ برای حمایت از صوفیان، نظام نظارت دولتی بر امور صوفیان را پدید آوردند.
خانقاههای متعدد
دولتهای ایوبی (حک: اواخر قرن ششم ـ نیمه اول قرن هفتم) برای صوفیه خانقاهها و زوایای متعددی ساختند و زمینهای بسیاری برای تأمین هزینه این مکانها وقف کردند. [۵۰] [۵۱]
مساجد و مقابر صوفیان
ساختن مسجد به نام مشایخ صوفیه نیز در دوره ایوبی رواج یافت، از جمله آنها، مسجد عمر بن فارِض (متوفی ۶۳۲) بود. [۵۲]
ساختن مقبره ( ضریح ) برای صوفیه نیز در آن دوره گسترش یافت. برخی از این ضریحها بعدها مدرسه و خانقاه شد. [۵۳]
چون ضریح یکی از راههای تشویق و ترویج عقاید دینی محسوب میشد، برای برخی از آنها، مانند ضریح ابوالحسن علی شاذلی (متوفی ۶۵۶)، اموالی وقف میشد. [۵۴] [۵۵]
تحصیل علوم دینی صوفیان
در دوره ایوبی، صوفیان به تحصیل علوم دینی همت گماشتند و گاه خود این علوم را تدریس میکردند و حتی برخی مدارس، مخصوص صوفیه بود. [۵۶]
دوران شکوفایی تصوف
بدین ترتیب، قرن هفتم دوره شکوفایی تصوف در مصر بود، زیرا علاوه بر حمایت ایوبیان و سپس ممالیک از تصوف ، دور بودن مصر از مواضع خطر، مانند حمله صلیبیها از غرب و حمله مغول از شرق، موجب شد که بسیاری از صوفیه از غرب و شرق بخصوص سرزمین مغرب به مصر بروند. برخی از این صوفیان خود بنیانگذار طرق صوفیه یا مروّج آن بودند، [۵۷] از جمله ابوالفتح واسطی از عراق از مؤسسان طریقه رفاعیه ، احمد بدوی از مغرب مؤسس طریقه احمدیه یا بَدَویه ، ابراهیم دَسوقی از مغرب که طریقه بَرهانیه منسوب به اوست، و ابوالحسن شاذلی از مغرب مؤسس طریقت شاذلیه. [۵۸]
تصوف در دوره ممالیک
ادامه ساختن خانقاه
در دوره ممالیک (۶۴۸ـ۹۲۲) حمایت از صوفیه و ساختن خانقاه ادامه یافت، زیرا ساختن خانقاه نشانه تدین فرمانروا و اعتقاد کامل او به اسلام بود و ازاینرو امرا در ساختن خانقاه با هم رقابت میکردند. [۵۹] [۶۰]
تأسیسات صوفیه در خانقاه
تأسیسات صوفیه در خانقاه بتدریج افزایش یافت، چنانکه خانقاه دارای آشپزخانه ، حمام ، کتابخانه ، محل خلوت مشایخ ، تدریس و محل سکونت مدرّسان شد و در آنجا طبیب و چشم پزشک و قاری و مؤذن ساکن شدند. حتی گفتهاند در خانقاه ملزوماتی فراهم آمده بود که فقط در قصر امیران یافت میشد. [۶۱] [۶۲] [۶۳]
تدریس علوم دینی
در قرن هشتم، تدریس علوم دینی نیز از وظایف خانقاه شد، مثلاً در خانقاه جاولیه فقه شافعی ، در خانقاه جمالیه فقه حنفی ، و در خانقاه شیخونیه فقه چهار مذهب ، همچنین تفسیر و قرائت قرآن [۶۴] و گاه علم لغت و نحو و تاریخ تدریس میشد [۶۵] و خواندن احیاء علوم الدین ، رساله قشیریه و عوارف المعارف و فتوحات مکیه نیز رایج بود. [۶۶]
برخی عرفا، از جمله اسماعیل بن ابراهیم منوفی (متوفی ۸۲۰)، در این خانقاهها به تألیف و تدریس میپرداختند. [۶۷]
مقام شیخ الشیوخی
مقام شیخ الشیوخی تا زمان سلطان ملک ناصرمحمد بن قَلاوون (متوفی ۷۴۱) فقط در خانقاه صلاحیه وجود داشت، ولی وقتی ملک ناصر در ۷۲۷ خانقاه ناصریه را ساخت و مجدالدین موسی بن احمد بن محمود اَقصَرائی / آقسرایی (متوفی ۷۴۰) را شیخ الشیوخ آنجا کرد، مقام شیخ الشیوخی به خانقاه ناصریه منتقل شد. [۶۸]
این مقام تا زمان ملک اشرف ناصرالدین فقط در خانقاه ناصریه وجود داشت، اما ملک اشرف بعد از ساختن مدرسه اشرفیه در ۷۷۸، ضیاءالدین قزوینی را شیخ الشیوخ آنجا کرد، حال آنکه نظامالدین اصبهانی (متوفی ۷۸۳)، مفتی و مدرّس و صوفی بزرگ آن زمان، هنوز شیخ الشیوخ ناصریه بود. ناصرالدین با این کار میخواست مدرسه را بر خانقاه ترجیح دهد. [۶۹] [۷۰] [۷۱]
توجه ممالیک به عرفا
با اینحال ممالیک توجه بسیاری به عرفا داشتند. ابن بطوطه [۷۲] در سفرنامهاش از بخشش ملک ناصر به صوفیان یاد کرده است. [۷۳]
همچنین ملک مظفر بَیبَرسِ دوم، ابراهیم دسوقی را شیخ الاسلام کرد، با اینکه او به حکام ممالیک احترام نمیگذاشت و آنان را ملامت میکرد [۷۴] و زُهوری احمد بن احمد عَجمی (متوفی ۸۰۱) نزد ملک ظاهر سیفالدین بَرقوق (حک: ۷۸۴ـ ۸۰۱) محترم بود، با اینکه برقوق را سبّ میکرد. [۷۵]
رابطه صوفیان و علمای دین
عدم درگیری جدی
در این دوره، درگیری جدّی بین صوفیان و علمای دین وجود نداشت و ضدیت طرفداران ابن تیمیّه با صوفیه چندان نبود، زیرا از عقاید پیروان ابن تیمیّه علیه صوفیه حمایت نمیشد. گفتهاند که ابن عطاءاللّه اسکندرانی ، از مشایخ شاذلیه، با عده بسیاری از مردم عادی به قاهره رفت و آنان همراه با مشایخ سعید السعداء به بحثهای ابن تیمیّه اعتراض جمعی کردند. بدین ترتیب، هنوز میان علما و صوفیه شکافی وجود نداشت و متصوفه از نظر علمای دین محترم بودند.
مناسبات مسالمتآمیز
در دوره ممالیک، صوفیه و علمای اهل سنت مناسبات مسالمتآمیز داشتند و حتی گاهی علما به ریاست خانقاه گماشته میشدند و تعالیم صوفیه نیز تا پایان قرن هفتم، در مدارس علوم دینی پذیرفته بود و برخی صوفیه، مانند ابن عطاءاللّه اسکندرانی در مدرسه علوم دینی منصوریه تدریس میکردند. برخی هم در الازهر درس میخواندند و در همانجا به تدریس میپرداختند. [۷۶]
عدهای از مشایخ الازهر خود جزو صوفیه بودند و فقها آنان را از اولیا و ارباب احوال میشمردند. [۷۷]
استقبال علما از صوفیه
در باره استقبال مردم عادی و علما از صوفیه گفتهاند که وقتی مصطفی بکری و عبدالغنی نابلسی به قاهره رفتند، فقها و طلاب الازهر از آنان بگرمی استقبال کردند و از آنان خواستند که برایشان تدریس کنند. [۷۸]
نقش اجتماعی تصوف
در دوره ممالیک، علما و صوفیه تأثیر سیاسی و اجتماعی مهمی داشتند؛ آنان واسطه مردم با امرای مملوک بودند.
انحطاط تصوف
شیخ الشیوخان نالایق
اما تأثیر سیاسی و اجتماعی تصوف بتدریج در مصر رو به انحطاط نهاد و اشخاص نالایق شیخ الشیوخ شدند. [۷۹] [۸۰]
یکی از این شیوخ، کریمالدین عبدالکریم آملی (متوفی ۷۱۰) بود که متهم به فسق شد و با آنکه جرمش اثبات گردید، به علت حمایت اشراف، در مقامش باقی ماند. از جمله مخالفان او، ابن تیمیّه بود. [۸۱]
سقوط منزلت علمی
مشایخ خانقاه ناصریه سَریاقوس نیز منزلت علمی سابق خود را از دست دادند.
اوج انحطاط و ضعف
در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم ضعف و انحطاط تصوف به نهایت رسید. بعلاوه سیلی که در ۸۰۶ در مصر جاری شد، اوضاع اقتصادی را وخیم کرد و کمک به خانقاهها کم شد. بتدریج هر شیخی در هر خانقاهی خود را شیخ المشایخ نامید و این وضع تا ۹۲۲، یعنی قبل از آنکه عثمانی مصر را فتح کند (۹۲۳) ادامه یافت. [۸۲] [۸۳]
اعمال ناشایست صوفیه
در اواخر دوره ممالیک، منتقدان صوفیه فقط طرفداران ابن تیمیّه و فقها نبودند، بلکه متصوفه خود نیز به اَعمالِ افراطیِ برخی از صوفیان اعتراض داشتند. [۸۴]
برخی امرا نیز با برخی اعمال صوفیه مخالفت کردند. ملک ظاهر ابوسعید جَقْمَق (متوفی ۸۵۷) در اواخر ۸۵۲ گروهی را نزد صوفیه فرستاد و از آنان خواست تا آلات موسیقی در زاویهها به کار نبرند و مریدان در مجالس سماع نرقصند. [۸۵] [۸۶]
از قرن پنجم رقص و غنا در مراسم « حضره » ( ذکر ) بتدریج چنان رونق یافت که تصور میشد این امور از مقتضیات تصوف است. [۸۷]
در اواخر دوره ممالیک، برخی اعمال غیراخلاقی و غیردینی هم صورت میگرفت؛ مثلاً مشایخ، مریدان خود را به قصد تأدیب فلک میکردند. [۸۸]
برخی بزرگان متصوفه نیز نماز نمیخواندند و مدعی بودند که در اوقات نماز با استفاده از کرامات ، خود را به مکانهای مقدس میرسانند و در آنجا نماز میخوانند. [۸۹] [۹۰]
بقای قدرت نسبی صوفیه
با تمام ضعف وانحطاطی که صوفیه پیدا کرده بود، آنان هنوز قدرت داشتند. هنگامی که عثمانیها به مصر حمله کردند، امرای محلی، طومان بای را برای حکومت برگزیدند، اما او امتناع کرد، زیرا به حمایت امرا اطمینان نداشت. امرا نزد ابوالسعود جارحی ، یکی از مشایخ تصوف که شیخ الاسلام هم بود، رفتند و او امرا را به اطاعت از طومان بای قسم داد و طومان بای حکومت را پذیرفت. [۹۱] [۹۲]
تصوف در دوره عثمانی
نابسامانی خانقاهها
پس از فتح مصر، بسیاری از خانقاهها و مدارس بتدریج به علت نداشتن امکانات مالی ویران یا تبدیل به تکیه شدند. [۹۳] [۹۴]
کاهش ارزش معنوی تصوف
البته با آمدن عثمانیها، تعداد طریقهها رو به افزایش نهاد، اما ارزش معنوی آنها کاهش یافت. بسیاری از درویشان به مصر رفتند و بخصوص بر تعداد زوایا و تکایای بکتاشیه افزوده شد. [۹۵] [۹۶] [۹۷] "
- ↑ ابن جوزی، صفة الصفوة، ج۴، ص۳۰۹ـ۳۲۳، چاپ محمد فاخوری و محمد روّاس قلعه جی، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۱ ـ ۵۱۵، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۱، ص۲۵، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).
- ↑ کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۱، ص۳۶۲ـ۳۶۳، بیروت ۱۹۸۲.
- ↑ یونس/سوره۱۰، آیه۸۷.
- ↑ یوسف/سوره۱۲، آیه۲۱.
- ↑ زخرف/سوره۴۳، آیه۵۱.
- ↑ ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ج۱، ص۱۹ـ۲۰، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۲۰ـ۲۲، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۲، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۱۰۶، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۱۶۶ـ۲۵۴، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۲۹۴، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ج۱، ص۲۰، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
- ↑ ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ج۱، ص۲۰، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
- ↑ سمیح زین، الصوفیة فی نظر الاسلام، ج۱، ص۵۴۳، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
- ↑ ابن جوزی، صفة الصفوة، ج۴، ص۳۰۹ـ۳۲۳، چاپ محمد فاخوری و محمد روّاس قلعه جی، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۱ ـ ۵۱۵، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۱، ص۲۵، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).
- ↑ کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۱، ص۳۶۲ـ۳۶۳، بیروت ۱۹۸۲.
- ↑ کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۱، ص۳۶۳ـ ۳۶۴، بیروت ۱۹۸۲.
- ↑ کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۱، ص۳۶۴، بیروت ۱۹۸۲.
- ↑ کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۱، ص۳۷۴، بیروت ۱۹۸۲.
- ↑ ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ج۱، ص۲۳، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
- ↑ عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۲۸ـ۳۱، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
- ↑ عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۷۲، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
- ↑ عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۲۱۴، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
- ↑ عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۴۲۱، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
- ↑ عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۴۲۵، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۲، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۴، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۶۰، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
- ↑ عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۱۵۱، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۲ ـ۵۱۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۵۳۹، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
- ↑ عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۵۶۸، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۲۰، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۱۲ ـ ۵۱۵، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ سمیح زین، الصوفیة فی نظر الاسلام، ج۱، ص۵۴۳، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
- ↑ فاروق احمد مصطفی، البناء الاجتماعی للطریقة الشاذلیة فی مصر، ج۱، ص۷۵، اسکندریه ۱۹۸۰.
- ↑ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۱، ص۵۰ ـ۵۱، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).
- ↑ علی باشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر القاهرة، ج۲، ص۲۱۸، قاهره ۱۹۸۰ـ۱۹۸۳.
- ↑ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۱، ص۲۵ـ۲۶، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).
- ↑ علی باشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر القاهرة، ج۱، ص۲۲۵، قاهره ۱۹۸۰ـ۱۹۸۳.
- ↑ عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۲۴، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۴۷، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۵۳، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۲، ص۳۰۲، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۲۵، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۲، ص۲۱۲، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).
- ↑ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).
- ↑ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۲، ص۹، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).
- ↑ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۲، ص۲۶۷، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).
- ↑ علی باشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر القاهرة، ج۱، ص۲۱۹ـ۲۲۰، قاهره ۱۹۸۰ـ۱۹۸۳.
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۱۸ـ۲۱، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ فاروق احمد مصطفی، البناء الاجتماعی للطریقة الشاذلیة فی مصر، ج۱، ص۷۵، اسکندریه ۱۹۸۰.
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۵۶ ـ۵۷، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ سمیح زین، الصوفیة فی نظر الاسلام، ج۱، ص۵۴۴، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
- ↑ فاروق احمد مصطفی، البناء الاجتماعی للطریقة الشاذلیة فی مصر، ج۱، ص۷۸، اسکندریه ۱۹۸۰.
- ↑ عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۳۱، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
- ↑ عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۷۷ـ ۷۸، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
- ↑ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۳، ص۱۲ـ۱۳، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).
- ↑ عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۲۸، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
- ↑ توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۲، مصر ۱۹۸۸.
- ↑ عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۱۵۰، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۶۳ـ۶۴، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۸۱ ـ۸۳، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۸۶، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج۱۱، ص۲۱۷، قاهره (۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
- ↑ ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، ج۱، ص۵۹ ـ۶۰، چاپ علی منتصر کتانی، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
- ↑ بایارد داج، دانشگاه الازهر: تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ج۱، ص۶۳، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران ۱۳۶۷ ش.
- ↑ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیاها الصالحون، ج۲، ص۳۰۷ـ ۳۰۸، (قاهره)، ج ۱، (۱۳۹۱/ ۱۹۷۱)، ج ۲، (۱۳۹۳/۱۹۷۳)، ج ۳، (۱۳۹۹/ ۱۹۷۹).
- ↑ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، ج۱، ص۵۲۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج ۱، (قاهره) ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- ↑ بایارد داج، دانشگاه الازهر: تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ج۱، ص۸۶، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران ۱۳۶۷ ش.
- ↑ توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۱، مصر ۱۹۸۸.
- ↑ توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۲، مصر ۱۹۸۸.
- ↑ توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۴۷، مصر ۱۹۸۸.
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۸۸ ـ۹۳، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۱۲۸ـ۱۲۹، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۳۷ـ ۳۸، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۱۰۵ـ ۱۰۸، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۱۷۴ـ ۱۷۵، مصر ۱۹۸۸.
- ↑ محمد بن عبدالرحمان سخاوی، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، ج۳، ص۷۱ـ۷۴، قاهره (۱۳۵۴ـ ۱۳۵۵).
- ↑ عبدالرحمان ابوراس، شیخ الشیوخ بالدیارالمصریة فی الدولتین الایوبیة و المملوکیة، ج۱، ص۲۷، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ↑ عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۶۳، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
- ↑ بایارد داج، دانشگاه الازهر: تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ج۱، ص۸۶، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران ۱۳۶۷ ش.
- ↑ توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۴۸، مصر ۱۹۸۸.
- ↑ عبدالوهاب بن محمد شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۵، مصر ۱۳۴۳/ ۱۹۲۵.
- ↑ ابن ایاس، بدائع الزهو رفی وقائع الدهور، ج۵، ص۱۰۳ـ۱۰۴، چاپ محمد مصطفی، قاهره ۱۴۰۲ـ۱۴۰۴/ ۱۹۸۲ـ۱۹۸۴.
- ↑ توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۴۸، مصر ۱۹۸۸.
- ↑ علی باشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر القاهرة، ج۱، ص۲۲۵، قاهره ۱۹۸۰ـ۱۹۸۳.
- ↑ عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر فی العصرین الایوبی و المملوکی (۵۶۷ ـ۹۲۳ ه/ ۱۱۷۱ـ۱۵۱۷ م)، ج۱، ص۱۰۳، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
- ↑ توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۱۵۸، مصر ۱۹۸۸.
- ↑ توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۱، ص۱۶۳ـ۱۶۴، مصر ۱۹۸۸.
- ↑ توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ج۲، ص۸ ـ۹، مصر ۱۹۸۸.