دوائر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''دوائر''' به قبیلهای از مجموعۀ بزرگ قبایل مخزن اطلاق میشد که در جنوبغرب شهر «وَهْران» در کشور [[الجزایر]] میزیستند. آنها در دوران تسلط عثمانی در خدمت بایها (حاکمان ترک محلی) و بعدها در سپاه فرانسویان اشغالگر | '''دوائر''' به قبیلهای از مجموعۀ بزرگ قبایل مخزن اطلاق میشد که در جنوبغرب شهر «وَهْران» در کشور [[الجزایر]] میزیستند. آنها در دوران تسلط عثمانی در خدمت بایها (حاکمان ترک محلی) و بعدها در سپاه فرانسویان اشغالگر الجزایر قرار گرفتند و در حوادث سدة سیزدهم ق/ نوزدهمم آن سرزمین تأثیرگذار بودند. <ref>مزاری، ج 1، ص 274، 356، ج 2، ص 114، 275؛ تلمسانی، ص 56</ref> | ||
=نسب قبیله دوائر= | =نسب قبیله دوائر= | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
=دوائر و اشغالگری فرانسویان= | =دوائر و اشغالگری فرانسویان= | ||
===همراهی با مجاهدان=== | ===همراهی با مجاهدان=== | ||
پس از اشغال الجزایر بهدست فرانسویان در 1246/1830، محیالدینبن سیدمصطفی جزایری، پدر | پس از اشغال الجزایر بهدست فرانسویان در 1246/1830، محیالدینبن سیدمصطفی جزایری، پدر [[امیر عبدالقادر جزایری|امیرعبدالقادر]]، رهبری جهاد با اشغالگران را به مصطفیبن اسماعیل سرکرده دوائر پیشنهاد کرد، اما او نپذیرفت <ref>مزاری، ج 2، ص 100، 292</ref> بههر روی، قبایل مخزن در 1248/ 1832 در کنار افراد امیرعبدالقادر با فرانسویان جنگیدند و عبدالقادر را به رهبری برگزیدند. <ref>همان، ج 2، ص 100-102، 105، 107</ref> | ||
===پیوستن به اشغالگران=== | ===پیوستن به اشغالگران=== | ||
بعدها امیرعبدالقادر تصمیم گرفت بهسبب تندرویهای مصطفیبن اسماعیل، دوائر را سرکوب کند. <ref>همان، ج 2، ص 109 ـ 112</ref> پس از صلح میان | بعدها امیرعبدالقادر تصمیم گرفت بهسبب تندرویهای مصطفیبن اسماعیل، دوائر را سرکوب کند. <ref>همان، ج 2، ص 109 ـ 112</ref> پس از صلح میان امیرعبدالقادر و ژنرال دیمیشل فرانسوی در 1249/ 1834 که پیروزی بزرگی برای امیرعبدالقادر بهشمار میرفت. <ref>همان، ج 2، ص 118؛ حسین مؤنس، ج 2، جزء 3، ص 381-382</ref> امیر عبدالقادر سپاهی از قبایل مختلف از جمله بنیشقران و بنیعامر مجهز کرد و به مصاف دوائر رفت. | ||
مصطفیبن اسماعیل در این جنگ زخمی شد و آنگاه دو طرف تن به صلح دادند. <ref>مزاری، ج 2، ص 119- 123</ref> در پی این صلح، دوائر به سرکوب موسی اَغواطی، از شورشیان مخالف | مصطفیبن اسماعیل در این جنگ زخمی شد و آنگاه دو طرف تن به صلح دادند. <ref>مزاری، ج 2، ص 119- 123</ref> در پی این صلح، دوائر به سرکوب موسی اَغواطی، از شورشیان مخالف امیرعبدالقادر، کمک کردند. <ref>همان، ج 2، ص 126 ـ 128</ref> پس از چندی، عبدالقادر قبیلة حَشَم، از دشمنان دیرینة دوائر، را در سپاه خود جا داد که این امر دوائر را برانگیخت و آنها را برای جدایی از عبدالقادر و پیوستن به سپاه [[فرانسه]] مصمم کرد. <ref>ناصری، ج 8، ص 52؛ جیلالی، ج 4، ص 101، قس ص 80؛ سعداللّه قماری، ج 7، ص 381</ref> ژنرال ترزل که در 1250/ 1835 جانشین ژنرال دیمیشل شده بود، بهدنبال فرصتی برای نقض پیمان صلح بود. | ||
ازاینرو، وقتی سران دوائر از او اجازه خواستند تحتالحمایة دولت فرانسه قرار گیرند و در ناحیة مسرغین/ مسرکین (واقع در پانزده کیلومتری جنوبغرب وهران) اقامت گزینند، موافقت کرد و در 1251/ 1835 به ناحیة گرمه (واقع در شانزده کیلومتری جنوبشرق وهران) آمد و قراردادی شامل دوازده مادّه در این ناحیه با مصطفیبن اسماعیل امضا کرد که براساس آن قبایل دوائر رسماً به سپاهیان [[فرانسه]] پیوستند <ref>جزائری، ج 1، ص 215-216؛ مزاری، ج 2، ص 128 ـ 134؛ جیلالی، ج 4، ص 101 ـ 102</ref> وقتی | ازاینرو، وقتی سران دوائر از او اجازه خواستند تحتالحمایة دولت فرانسه قرار گیرند و در ناحیة مسرغین/ مسرکین (واقع در پانزده کیلومتری جنوبغرب وهران) اقامت گزینند، موافقت کرد و در 1251/ 1835 به ناحیة گرمه (واقع در شانزده کیلومتری جنوبشرق وهران) آمد و قراردادی شامل دوازده مادّه در این ناحیه با مصطفیبن اسماعیل امضا کرد که براساس آن قبایل دوائر رسماً به سپاهیان [[فرانسه]] پیوستند <ref>جزائری، ج 1، ص 215-216؛ مزاری، ج 2، ص 128 ـ 134؛ جیلالی، ج 4، ص 101 ـ 102</ref> وقتی امیرعبدالقادر از پناهندهشدن دوائر به فرانسویان مطّلع شد، حبیببن مهر مُعَسکری یکی از بزرگان دولتش را نزد ژنرال فرانسوی فرستاد و از وی خواست طبق معاهدة صلح وی با دیمیشل، افراد قبایل دوائر را بازگرداند، اما ژنرال ترزل نپذیرفت. <ref>ناصری، ج 8، ص 52 ـ 53؛ جیلالی، ج 4، ص 102 ـ 104؛ ابراهیم حرکات، ج 3، ص 192؛ حسین مؤنس، ج 2، جزء 3، ص 330</ref> | ||
عبدالقادر پس از استفتا از علمای فاس و مصر در مورد خروج دوائر از حاکمیت امیر | عبدالقادر پس از استفتا از علمای فاس و مصر در مورد خروج دوائر از حاکمیت امیر مسلمان و پیوستن به فرانسویان [[کافر]] و کسب مشروعیت دینی لازم، برضد دوائر دست به کار شد. <ref>ابراهیم حرکات، ج 3، ص 192 ـ 193</ref> ژنرال ترزل با سپاهی انبوه که تعداد آن را به اختلاف از دو تا بیست هزار تن دانستهاند و در رأس آنان افراد قبیلة دوائر قرار داشتند، در ربیعالاول 1251/ ژوئن 1835 برای نبرد با امیرعبدالقادر از وهران خارج شد. دو سپاه در ناحیه المَقْطَع باهم روبهرو شدند و ژنرال ترزل بهسختی شکست خورد و حدود یکچهارم افرادش را از دست داد و بقیه نیز پراکنده شدند. به دنبال این شکست، دولت فرانسه ژنرال ترزل را برکنار کرد. <ref>مزاری، ج 2، ص 136-144؛ ناصری، ج 8، ص 53؛ حسین مؤنس، ج 2، جزء 3، ص 331، 382</ref> | ||
پس از نبرد المقطع | پس از نبرد المقطع امیرعبدالقادر که جرأت بیشتری یافتهبود، با دوائر جنگید، اما با مقاومت آنها روبهرو و مجبور به عقبنشینی شد. <ref>مزاری، ج 2، ص 144؛ سعداللّه قماری، ج 8، ص 314</ref> دوائر در کنار سپاه انبوه فرانسه به فرماندهی ژنرال کلوزل، حاکم فرانسوی [[الجزایر]]، راهی شهر مُعَسْکر مرکز حکومت امیرعبدالقادر شدند و در 1251/ 1835 این شهر را به آتش کشیدند. <ref>مزاری، ج 2، ص 147</ref> همچنین، مصطفیبن اسماعیل با پانصد تن از دوائر در کنار سپاه چهار هزار تنی فرانسه در جنگ تافنه شرکت کرد. | ||
در پیمان صلح تافنه در 24 صفر 1253/ 30 مه 1837 میان | در پیمان صلح تافنه در 24 صفر 1253/ 30 مه 1837 میان امیرعبدالقادر و ژنرال کلوزل، امیر خواستار تبعید دوازده تن ازجمله مصطفیبن اسماعیل و سایر سران دوائر شد، که فرمانده سپاه فرانسه نپذیرفت. <ref>همان، ج 2، ص 154-169</ref> از 1256 تا 1259، دوائر به رهبری مصطفیبن اسماعیل در جنگهای متعددی با امیرعبدالقادر شرکت کردند. <ref>همان، ج 2، ص 174 ـ 177، 206</ref> | ||
رئیس دوائر که بر اثر تبلیغات دروغین فرانسویان گمان میکرد | رئیس دوائر که بر اثر تبلیغات دروغین فرانسویان گمان میکرد امیر عبدالقادر در دفاع از طریقة صوفیه قادریه میجنگد. <ref>سعداللّه قماری، ج 4، ص 44</ref>، چنان در دوستی با فرانسویان و خدمت به آنان اخلاص نشان داد که در میان افراد دوائر مَثَل شد. <ref>د.اسلام، همانجا</ref> و به پاس همین خدمات صادقانه و بسیار مؤثر القاب و نشانهای نظامی و افتخاری از دولت [[فرانسه]] دریافت کرد که واپسین آن مقام ارشد نظامی مارشال ازسوی لوئی فیلیپ پادشاه فرانسه در 1257/ 1841 بود. <ref>مزاری، ج 2، ص 169؛ سعداللّه قماری، ج 6، ص 200؛ د.اسلام، همانجا</ref> | ||
=پایان قدرت دوائر= | =پایان قدرت دوائر= | ||
سرانجام، مصطفیبن اسماعیل در هشتاد سالگی، در درگیری با گروهی از افراد سپاه | سرانجام، مصطفیبن اسماعیل در هشتاد سالگی، در درگیری با گروهی از افراد سپاه امیرعبدالقادر در ربیعالآخر 1259 بر اثر اصابت گلوله کشته شد. سر و دست راست وی را قطع کردند و نزد امیرعبدالقادر فرستادند (مزاری، ج 2، ص 207 ـ 208) مرگ مصطفیبن اسماعیل پایان دوران قدرت و حضور فعال دوائر در صحنة سیاسی و نظامی [[مغرب اوسط]] بود، هرچند پس از او نیز این قبیله همچنان در خدمت سپاه [[فرانسه]] ماند. <ref>د.اسلام، همانجا</ref> | ||
دربارۀ تاریخ و فعالیتهای دوائر کتاب الدوائر و الزمالة، احمدبن قادی (قاضی) معروف به باشاغا فرنده، از افراد این قبیله، در 1300/1883 بهچاپ رسیدهاست. <ref>سعداللّه قماری، ج 7، ص 364 ـ 365، 473 ـ 474</ref> همچنین، آغابن عوده مزاری، از افراد قبیلة دوائر، کتاب طلوع سعدالسعود را دربارة تاریخ این قبیله نوشتهاست. | دربارۀ تاریخ و فعالیتهای دوائر کتاب الدوائر و الزمالة، احمدبن قادی (قاضی) معروف به باشاغا فرنده، از افراد این قبیله، در 1300/1883 بهچاپ رسیدهاست. <ref>سعداللّه قماری، ج 7، ص 364 ـ 365، 473 ـ 474</ref> همچنین، آغابن عوده مزاری، از افراد قبیلة دوائر، کتاب طلوع سعدالسعود را دربارة تاریخ این قبیله نوشتهاست. |
نسخهٔ ۱۲ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۵۴
دوائر به قبیلهای از مجموعۀ بزرگ قبایل مخزن اطلاق میشد که در جنوبغرب شهر «وَهْران» در کشور الجزایر میزیستند. آنها در دوران تسلط عثمانی در خدمت بایها (حاکمان ترک محلی) و بعدها در سپاه فرانسویان اشغالگر الجزایر قرار گرفتند و در حوادث سدة سیزدهم ق/ نوزدهمم آن سرزمین تأثیرگذار بودند. [۱]
نسب قبیله دوائر
مورخان در اصل و نسب دوائر که گاه نژاد آنان را آمیختهای از عرب، بربر و ترک دانستهاند. [۲] اختلافنظر دارند. حتی برخی آنان را جزو سادات و از خاندان پیامبر صلیاللّه علیهوآلهوسلم شمردهاند. [۳]
ریاست قبیله
ریاست قبیلة دوائر با خاندان بحایثیه بود که نسبشان به مسعودبن سعید سُوَیّدی مخزومی، از بزرگان عرب در سدة هشتم، میرسید. [۴] بیشتر مورخان بر این باورند که ریشة دوائر به اوایل سدة دوازدهم/ هجدهم بازمیگردد، یعنی هنگامی که وهران در اشغال نخست اسپانیا (914 ـ 1191/ 1508-1707) بود.
هنگامیکه در 1113 یا 1114 سلطان مغرب، مولای اسماعیلبن علی علاوی (متوفی 1139)، به قصد فتح وَهْران لشکرکشی کرد و نتوانست در مقابل قدرت نیروهای اسپانیایی و استحکامات طبیعی شهر، آنجا را تصرف کند، گروهی از سپاهیانش را در دشت اَغبال واقع در حومه وهران مستقر کرد که بعدها هستة مرکزی دوائر را تشکیل دادند. [۵]
مزاری که خود از افراد دوائر بوده، روایتی متفاوت ارائه دادهاست و میگوید: [۶] در هنگام محاصرة وهران احمد نجد ملقببه بحث و مشهور به باحث دوم از نیاکان بحایثیه و دوائر در حومة وَهران اقامت گزید و بعدها ریاست قومش را برعهده گرفت و شأن و مقام بزرگی یافت و در دوران بایمصطفی ابوالشلاغم مسراتی (حک:1097 ـ 1146) سرپرست امور دولتی وهران شد.
علت نامگذاری
نامگذاری این قبایل به دوائر به دورة پس از فتح وهران بهدست مشهورترین حاکم ترک یعنی بایمحمدبن عثمان کردی (1192-1213) حاکم مُعَسْکر (مشهور به راشدین) و پایاندادن به دومین اشغال این شهر توسط اسپانیا که بیش از شصت سال (1144 ـ 1206/ 1731 ـ 1791) به درازا کشید، بازمیگردد. در آن هنگام، باحث دوم پس از دو سال اقامت در وهران بهسبب بیم از شیوع بیماری طاعون در 1207 از شهر خارج شد و در حومة آن اردو زد، و با خروج او مردم نیز بیرون رفتند. در این میان، بایمحمد گروهی از مردم را دایرهوار پیرامون اردوگاهش، میان خود و سایر مردم، قرار داد که این جماعت از آن زمان به قبایل دوائر مشهور شدند. [۷]
گسترش دوائر
بعدها، این گروه نزد حاکمان ترک امتیاز و احترام بسیار یافتند، همچون معافیت از انواع مالیاتها و ورود به خدمات دولتی، که موجب شد افراد زیادی به آنان بپیوندند و تعداد آنها در مدت کوتاهی افزایش یابد و به قبیلهای نیرومند تبدیل شوند و مناصب مهم دولتی را در وهران تصاحب کنند. قلمرو افراد این قبیلة بزرگ که به منسوبان به آن دایری میگفتند. [۸] از وهران گرفته تا مِسْکَرَه و از تِلِمسان تا جبل عَمّور گستردهبود (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه) قبیلة دوائر تا سقوط حکومت ترکها در الجزایر در [۹] بر مناطق معروف به یعقوبیه واقع در جنوب شهر مُعَسْکر که تا شط شرق امتداد دارد، تسلط داشتند و از قبایل این منطقه مالیات میگرفتند [۱۰] و مأمور سرکوب و تنبیه قبایل سرکش و مخالف با بای وهران بودند [۱۱]
دوائر و اشغالگری فرانسویان
همراهی با مجاهدان
پس از اشغال الجزایر بهدست فرانسویان در 1246/1830، محیالدینبن سیدمصطفی جزایری، پدر امیرعبدالقادر، رهبری جهاد با اشغالگران را به مصطفیبن اسماعیل سرکرده دوائر پیشنهاد کرد، اما او نپذیرفت [۱۲] بههر روی، قبایل مخزن در 1248/ 1832 در کنار افراد امیرعبدالقادر با فرانسویان جنگیدند و عبدالقادر را به رهبری برگزیدند. [۱۳]
پیوستن به اشغالگران
بعدها امیرعبدالقادر تصمیم گرفت بهسبب تندرویهای مصطفیبن اسماعیل، دوائر را سرکوب کند. [۱۴] پس از صلح میان امیرعبدالقادر و ژنرال دیمیشل فرانسوی در 1249/ 1834 که پیروزی بزرگی برای امیرعبدالقادر بهشمار میرفت. [۱۵] امیر عبدالقادر سپاهی از قبایل مختلف از جمله بنیشقران و بنیعامر مجهز کرد و به مصاف دوائر رفت.
مصطفیبن اسماعیل در این جنگ زخمی شد و آنگاه دو طرف تن به صلح دادند. [۱۶] در پی این صلح، دوائر به سرکوب موسی اَغواطی، از شورشیان مخالف امیرعبدالقادر، کمک کردند. [۱۷] پس از چندی، عبدالقادر قبیلة حَشَم، از دشمنان دیرینة دوائر، را در سپاه خود جا داد که این امر دوائر را برانگیخت و آنها را برای جدایی از عبدالقادر و پیوستن به سپاه فرانسه مصمم کرد. [۱۸] ژنرال ترزل که در 1250/ 1835 جانشین ژنرال دیمیشل شده بود، بهدنبال فرصتی برای نقض پیمان صلح بود.
ازاینرو، وقتی سران دوائر از او اجازه خواستند تحتالحمایة دولت فرانسه قرار گیرند و در ناحیة مسرغین/ مسرکین (واقع در پانزده کیلومتری جنوبغرب وهران) اقامت گزینند، موافقت کرد و در 1251/ 1835 به ناحیة گرمه (واقع در شانزده کیلومتری جنوبشرق وهران) آمد و قراردادی شامل دوازده مادّه در این ناحیه با مصطفیبن اسماعیل امضا کرد که براساس آن قبایل دوائر رسماً به سپاهیان فرانسه پیوستند [۱۹] وقتی امیرعبدالقادر از پناهندهشدن دوائر به فرانسویان مطّلع شد، حبیببن مهر مُعَسکری یکی از بزرگان دولتش را نزد ژنرال فرانسوی فرستاد و از وی خواست طبق معاهدة صلح وی با دیمیشل، افراد قبایل دوائر را بازگرداند، اما ژنرال ترزل نپذیرفت. [۲۰]
عبدالقادر پس از استفتا از علمای فاس و مصر در مورد خروج دوائر از حاکمیت امیر مسلمان و پیوستن به فرانسویان کافر و کسب مشروعیت دینی لازم، برضد دوائر دست به کار شد. [۲۱] ژنرال ترزل با سپاهی انبوه که تعداد آن را به اختلاف از دو تا بیست هزار تن دانستهاند و در رأس آنان افراد قبیلة دوائر قرار داشتند، در ربیعالاول 1251/ ژوئن 1835 برای نبرد با امیرعبدالقادر از وهران خارج شد. دو سپاه در ناحیه المَقْطَع باهم روبهرو شدند و ژنرال ترزل بهسختی شکست خورد و حدود یکچهارم افرادش را از دست داد و بقیه نیز پراکنده شدند. به دنبال این شکست، دولت فرانسه ژنرال ترزل را برکنار کرد. [۲۲]
پس از نبرد المقطع امیرعبدالقادر که جرأت بیشتری یافتهبود، با دوائر جنگید، اما با مقاومت آنها روبهرو و مجبور به عقبنشینی شد. [۲۳] دوائر در کنار سپاه انبوه فرانسه به فرماندهی ژنرال کلوزل، حاکم فرانسوی الجزایر، راهی شهر مُعَسْکر مرکز حکومت امیرعبدالقادر شدند و در 1251/ 1835 این شهر را به آتش کشیدند. [۲۴] همچنین، مصطفیبن اسماعیل با پانصد تن از دوائر در کنار سپاه چهار هزار تنی فرانسه در جنگ تافنه شرکت کرد.
در پیمان صلح تافنه در 24 صفر 1253/ 30 مه 1837 میان امیرعبدالقادر و ژنرال کلوزل، امیر خواستار تبعید دوازده تن ازجمله مصطفیبن اسماعیل و سایر سران دوائر شد، که فرمانده سپاه فرانسه نپذیرفت. [۲۵] از 1256 تا 1259، دوائر به رهبری مصطفیبن اسماعیل در جنگهای متعددی با امیرعبدالقادر شرکت کردند. [۲۶]
رئیس دوائر که بر اثر تبلیغات دروغین فرانسویان گمان میکرد امیر عبدالقادر در دفاع از طریقة صوفیه قادریه میجنگد. [۲۷]، چنان در دوستی با فرانسویان و خدمت به آنان اخلاص نشان داد که در میان افراد دوائر مَثَل شد. [۲۸] و به پاس همین خدمات صادقانه و بسیار مؤثر القاب و نشانهای نظامی و افتخاری از دولت فرانسه دریافت کرد که واپسین آن مقام ارشد نظامی مارشال ازسوی لوئی فیلیپ پادشاه فرانسه در 1257/ 1841 بود. [۲۹]
پایان قدرت دوائر
سرانجام، مصطفیبن اسماعیل در هشتاد سالگی، در درگیری با گروهی از افراد سپاه امیرعبدالقادر در ربیعالآخر 1259 بر اثر اصابت گلوله کشته شد. سر و دست راست وی را قطع کردند و نزد امیرعبدالقادر فرستادند (مزاری، ج 2، ص 207 ـ 208) مرگ مصطفیبن اسماعیل پایان دوران قدرت و حضور فعال دوائر در صحنة سیاسی و نظامی مغرب اوسط بود، هرچند پس از او نیز این قبیله همچنان در خدمت سپاه فرانسه ماند. [۳۰]
دربارۀ تاریخ و فعالیتهای دوائر کتاب الدوائر و الزمالة، احمدبن قادی (قاضی) معروف به باشاغا فرنده، از افراد این قبیله، در 1300/1883 بهچاپ رسیدهاست. [۳۱] همچنین، آغابن عوده مزاری، از افراد قبیلة دوائر، کتاب طلوع سعدالسعود را دربارة تاریخ این قبیله نوشتهاست.
پانویس
- ↑ مزاری، ج 1، ص 274، 356، ج 2، ص 114، 275؛ تلمسانی، ص 56
- ↑ جزائری، ج 1، ص 217؛ جیلالی، ج 4، ص 80
- ↑ مزاری، ج 2، ص 278
- ↑ همان، ج 2، ص 275 ـ 279
- ↑ سلیمانی، ص 77 ـ 78؛ ناصری، ج 8، ص 42؛ ابراهیم حرکات، ج 3، ص 51
- ↑ ج 2، ص 282 ـ 283
- ↑ جزائری، همانجا؛ سلیمانی، ص 78؛ جیلالی، همانجا؛ مزاری، ج 1، ص 297
- ↑ مزاری، ج 1، ص 108، ج 2، ص 297
- ↑ 1246 جیلالی، ج 4، ص 81
- ↑ سعیدونی، ص 267
- ↑ همان، ص 262، 266
- ↑ مزاری، ج 2، ص 100، 292
- ↑ همان، ج 2، ص 100-102، 105، 107
- ↑ همان، ج 2، ص 109 ـ 112
- ↑ همان، ج 2، ص 118؛ حسین مؤنس، ج 2، جزء 3، ص 381-382
- ↑ مزاری، ج 2، ص 119- 123
- ↑ همان، ج 2، ص 126 ـ 128
- ↑ ناصری، ج 8، ص 52؛ جیلالی، ج 4، ص 101، قس ص 80؛ سعداللّه قماری، ج 7، ص 381
- ↑ جزائری، ج 1، ص 215-216؛ مزاری، ج 2، ص 128 ـ 134؛ جیلالی، ج 4، ص 101 ـ 102
- ↑ ناصری، ج 8، ص 52 ـ 53؛ جیلالی، ج 4، ص 102 ـ 104؛ ابراهیم حرکات، ج 3، ص 192؛ حسین مؤنس، ج 2، جزء 3، ص 330
- ↑ ابراهیم حرکات، ج 3، ص 192 ـ 193
- ↑ مزاری، ج 2، ص 136-144؛ ناصری، ج 8، ص 53؛ حسین مؤنس، ج 2، جزء 3، ص 331، 382
- ↑ مزاری، ج 2، ص 144؛ سعداللّه قماری، ج 8، ص 314
- ↑ مزاری، ج 2، ص 147
- ↑ همان، ج 2، ص 154-169
- ↑ همان، ج 2، ص 174 ـ 177، 206
- ↑ سعداللّه قماری، ج 4، ص 44
- ↑ د.اسلام، همانجا
- ↑ مزاری، ج 2، ص 169؛ سعداللّه قماری، ج 6، ص 200؛ د.اسلام، همانجا
- ↑ د.اسلام، همانجا
- ↑ سعداللّه قماری، ج 7، ص 364 ـ 365، 473 ـ 474
منابع:
ابراهیم حرکات، المغرب عبرالتاریخ، دارالبیضاء 1420/ 2000؛
احمدبن هطّال تلمسانی، رحلة محمدالکبیر بای الغرب الجزائری الی الجنوب الصحراوی الجزائری 1785، چاپ محمدبن عبدالکریم، ابوظبی 2004؛
محمدبن عبدالقادر جزائری، تحفةالزائر فی تاریخ الجزائر والامیر عبدالقادر، شرح و تعلیق ممدوح حقّی، بیروت 1384/ 1964؛ عبدالرحمان جیلالی، تاریخ الجزائر العام، بیروت 1403/ 1983؛
حسین مؤنس، تاریخ المغرب و حضارته، بیروت 1412/1992؛
ابوالقاسم سعداللّه قماری، تاریخ الجزائر الثقافی، بیروت 1998؛ ناصرالدین سعیدونی، ورقات جز ائریة: دراسات و ابحاث فی تاریخ الجزائر فی العهد العثمانی، بیروت 2000؛
ابوعبداللّه سلیمانی، اللسان المعرب عن تهافتالاجنبی حولالمغرب، رباط 1391/ 1971؛
آغابن عوده مزاری، طلوع سعدالسعود فی اخبار وهران و الجزائر و اسبانیا و فرنسا الی اواخر القرن التاسع عشر، چاپ یحیی بوعزیز، بیروت 1990؛
احمدبن خالد ناصری، کتاب الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی، چاپ احمد [بن جعفر] ناصری، دارالبیضاء 2001 ـ 2005.