عبدالملک بن مروان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۷: خط ۷۷:
[[هندشاه]] مى‏ نويسد: «او مردى بود عاقل و فاضل و فصيح و [[فقيه]]، و علم اخبار و دقايق اشعار، نيكو دانستى و صاحب رأى و تدبير بود». <ref> تجارب السلف، تصحيح: عباس اقبال، چاپ سوم، تهران، كتابخانه طهورى، 1357 ه.ش، ص 75</ref>
[[هندشاه]] مى‏ نويسد: «او مردى بود عاقل و فاضل و فصيح و [[فقيه]]، و علم اخبار و دقايق اشعار، نيكو دانستى و صاحب رأى و تدبير بود». <ref> تجارب السلف، تصحيح: عباس اقبال، چاپ سوم، تهران، كتابخانه طهورى، 1357 ه.ش، ص 75</ref>


او پيش از رسيدن به قدرت، يكى از فقهاى [[مدينه]] به شمار مى‏ رفت. <ref> ابن طقطقا، الفخرى، بيروت، دارصادر، 1386 ه.ق، ص 122-سيوطى، تاريخ الخلفأ، تحقيق: محمد محيى الدين عبدالحميد، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه.ق، ص 216</ref> و به [[زهد]] و [[عبادت]] و ديندارى شهرت داشت و اوقات خود را در [[مسجد]] با [[عبادت]] سپرى مى‏ كرد به طورى كه به او <big>حمامه المسجد</big> (كبوتر مسجد) مى‏ گفتند!(5) گويند: پس از مرگ پدرش مروان، هنگامى كه خلافت به او رسيد، سرگرم خواندن قرآن بود، اما با شنيدن اين خبر، قرآن را بست و گفت: «اينك بين من و تو جدايى افتاد! و ديگر با تو كارى ندارم»!. <ref>هندوشاه، همان كتاب، ص 76</ref>
او پيش از رسيدن به قدرت، يكى از فقهاى [[مدينه]] به شمار مى‏ رفت. <ref> ابن طقطقا، الفخرى، بيروت، دارصادر، 1386 ه.ق، ص 122-سيوطى، تاريخ الخلفأ، تحقيق: محمد محيى الدين عبدالحميد، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه.ق، ص 216</ref> و به [[زهد]] و [[عبادت]] و ديندارى شهرت داشت و اوقات خود را در [[مسجد]] با [[عبادت]] سپرى مى‏ كرد به طورى كه به او <big>حمامه المسجد</big> (كبوتر مسجد) مى‏ گفتند! گويند: پس از مرگ پدرش مروان، هنگامى كه خلافت به او رسيد، سرگرم خواندن قرآن بود، اما با شنيدن اين خبر، قرآن را بست و گفت: «اينك بين من و تو جدايى افتاد! و ديگر با تو كارى ندارم»!. <ref>هندوشاه، همان كتاب، ص 76</ref>


او براستى از [[قرآن]] جدا شد و در اثر غرور قدرت، چنان دستخوش [[مسخ]] شخصيت گرديد كه مورخان از كارنامه سياه حكومت او به تلخى ياد مى‏ كنند. [[سيوطى]] و [[ابن اثير]] مى‏ نويسند: در طى [[تاريخ اسلام]] عبدالملك نخستين كسى بود كه غدر و خيانت ورزيد ([[عمرو بن سعيد بن العاص]] را پس از امان دادن كشت) و نخستين كسى بود كه مردم را از سخن گفتن در حضور [[خليفه]] منع كرد و نخستين كسى بود كه از [[امر به معروف]] جلوگيرى كرد. <ref>سيوطى، تاريخ الخلفأ، تحقيق: محمد محيى الدين عبدالحميد، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه.ق، ص 217؛ ابن طقطقا، الفخرى، بيروت، دارصادر، 1386 ه.ق، ص 122؛ابو العباس المبرد، الكامل فى اللغه و الادب، تحقيق: نعيم زر زور (و) تغاريد بيضون، بيروت، دارالكتب العلميه، 1985 م، ج 2، ص 192؛ هندوشاه، همان كتاب، ص 76؛ جرجى زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ترجمه على جواهر كلام، تهران، اميركبير، 1336 ه.ق، ج 4، ص 100</ref>
او براستى از [[قرآن]] جدا شد و در اثر غرور قدرت، چنان دستخوش [[مسخ]] شخصيت گرديد كه مورخان از كارنامه سياه حكومت او به تلخى ياد مى‏ كنند. [[سيوطى]] و [[ابن اثير]] مى‏ نويسند: در طى [[تاريخ اسلام]] عبدالملك نخستين كسى بود كه غدر و خيانت ورزيد ([[عمرو بن سعيد بن العاص]] را پس از امان دادن كشت) و نخستين كسى بود كه مردم را از سخن گفتن در حضور [[خليفه]] منع كرد و نخستين كسى بود كه از [[امر به معروف]] جلوگيرى كرد. <ref>سيوطى، تاريخ الخلفأ، تحقيق: محمد محيى الدين عبدالحميد، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه.ق، ص 217؛ ابن طقطقا، الفخرى، بيروت، دارصادر، 1386 ه.ق، ص 122؛ابو العباس المبرد، الكامل فى اللغه و الادب، تحقيق: نعيم زر زور (و) تغاريد بيضون، بيروت، دارالكتب العلميه، 1985 م، ج 2، ص 192؛ هندوشاه، همان كتاب، ص 76؛ جرجى زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ترجمه على جواهر كلام، تهران، اميركبير، 1336 ه.ق، ج 4، ص 100</ref>
confirmed، مدیران
۳۷٬۳۵۲

ویرایش