confirmed
۵٬۹۲۲
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''بابکیه''' نام فرقه اى از «[[غلاة]]» [[شيعه|شیعه]] منسوب به [[بابک خرم دين|بابک خرم دین]] مشهور ترین پیشواى خرم دینان است. بابک در زبان پهلوى «پاپک» خونده می شود. | |||
'''بابکیه''' فرقه اى از «[[غلاة]]» [[شيعه|شیعه]] منسوب به [[بابک خرم دين|بابک خرم دین]] | |||
==پیشینه بابکیه== | ==پیشینه بابکیه== | ||
فرقه بابکیه از پیروان بابک خرّم دین می باشند. <ref>التبصیر فی الدین، | فرقه بابکیه از پیروان بابک خرّم دین می باشند. <ref>اسفرایینی شهفور، التبصیر فی الدین، ص135</ref> <ref> ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص148</ref> <ref> اقبال عباس، خاندان نوبختی، ص251</ref> <ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فِرَق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص85</ref> ف<ref> شریف یحیی الامین، فرهنگ نامه فرقه های اسلامی، ص67</ref> <ref> ابن ندیم، الفهرست، ص406و407</ref> <ref>دیلمی محمد بن حسن، قواعد عقاید آل محمد فی الرد علی الباطنیة، ص34</ref> <ref>حنفی عبد المنعم، موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، ص147</ref> اگر چه در برخی از کتاب ها، بابکیه از غلات شیعه دانسته شده است، اما با بررسی قیام بابکیان در تاریخ درمییابیم که: | ||
در برخی از | |||
1. بابکیان گروهی سیاسی بودند که بر ضدّ حکومت شورش کرده بودند. | 1. بابکیان گروهی سیاسی بودند که بر ضدّ حکومت شورش کرده بودند. | ||
2. | 2. قیام شان رنگ و بوی ملی داشت نه مذهبی | ||
3.هیچ ارتباطی با بزرگان شیعه نداشتند و شاید اصلا شیعه را نمیشناختند. | 3.هیچ ارتباطی با بزرگان شیعه نداشتند و شاید اصلا شیعه را نمیشناختند. | ||
==اصل و نسب بابک== | ==اصل و نسب بابک== | ||
از اصل و نسب بابک اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی وی را فرزندی نامشروع دانسته اند و برخی دیگر او را از نوادگان [[ابومسلم خراسانی]] معرفی کرده اند.ابن ندیم می نویسد: «جاویدان بن شهرک (یا سهرک) که رئیس جاویدانیه (از خرمیه) بود در راه برگشت از زنجان در ده بلال آباد در منزل مادر بابک اقامت می کند و در آن جا کاردانی بابک را می پسندد و وی را با اجازه مادرش با خود می برد. پس از مدتی جاویدان از دنیا می رود و همسر او که عاشق بابک شده بود، به پیروان جاویدان می گوید روح وی در بابک حلول کرده و به جای جاویدان همسر وی می شود. <ref>ابن ندیم، الفهرست، ص 406</ref> روایت دیگری نیز نقل شده است که پدر بابک از مردم مداین و روغن فروش بود و به آذربایجان رفت و در آن جا دل باخته زنى یک چشم شد و را به زوجیت خود در آورد و بابک از آن زن به دنیا آمد. در یکى از سفرها که به کوه سبلان رفته بود، شخصی از پشت به او خنجرى زد و بر اثر زخم خنجر درگذشت. پس از مرگ وى مادر بابک به دایگى مى پرداخت تا این که بابک ده ساله و به گاو چرانى مشغول گشت و به خدمت شبل بن منقى ازدى در آمد و ستوربان او شد واز غلامانش طنبور نواختن آموخت. بابک در ادامه از آن جا به تبریز رفت و دو سال نزد محمد بن رواد ازدى بود. سپس نزد مادرش بازگشت در حالی که هجده سال از سن او گذشته بود. ابو المعالى صاحب کتاب «بیان الادیان» مى نویسد: زمانى که زندگى در اردبیل بر بابک و مادرش تنگ شد، راهى منطقه دیگر شده و در دهی که از آن محمد بن رواد الازدى بود ساکن شدند.اهل آن ده از مزدکیان و خرم دینان بودند و پیشواى ایشان، جاویدان بن شهرک بود. وی چون می دانست که بابک طنبور را به خوبی می نوازد، بنا بر این، وى را نزد خود نگاه داشت.<ref> | از اصل و نسب بابک اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی وی را فرزندی نامشروع دانسته اند و برخی دیگر او را از نوادگان [[ابومسلم خراسانی]] معرفی کرده اند.ابن ندیم می نویسد: «جاویدان بن شهرک (یا سهرک) که رئیس جاویدانیه (از خرمیه) بود در راه برگشت از زنجان در ده بلال آباد در منزل مادر بابک اقامت می کند و در آن جا کاردانی بابک را می پسندد و وی را با اجازه مادرش با خود می برد. پس از مدتی جاویدان از دنیا می رود و همسر او که عاشق بابک شده بود، به پیروان جاویدان می گوید روح وی در بابک حلول کرده و به جای جاویدان همسر وی می شود. <ref>ابن ندیم، الفهرست، ص 406</ref> روایت دیگری نیز نقل شده است که پدر بابک از مردم مداین و روغن فروش بود و به آذربایجان رفت و در آن جا دل باخته زنى یک چشم شد و را به زوجیت خود در آورد و بابک از آن زن به دنیا آمد. در یکى از سفرها که به کوه سبلان رفته بود، شخصی از پشت به او خنجرى زد و بر اثر زخم خنجر درگذشت. پس از مرگ وى مادر بابک به دایگى مى پرداخت تا این که بابک ده ساله و به گاو چرانى مشغول گشت و به خدمت شبل بن منقى ازدى در آمد و ستوربان او شد واز غلامانش طنبور نواختن آموخت. بابک در ادامه از آن جا به تبریز رفت و دو سال نزد محمد بن رواد ازدى بود. سپس نزد مادرش بازگشت در حالی که هجده سال از سن او گذشته بود. ابو المعالى صاحب کتاب «بیان الادیان» مى نویسد: زمانى که زندگى در اردبیل بر بابک و مادرش تنگ شد، راهى منطقه دیگر شده و در دهی که از آن محمد بن رواد الازدى بود ساکن شدند.اهل آن ده از مزدکیان و خرم دینان بودند و پیشواى ایشان، جاویدان بن شهرک بود. وی چون می دانست که بابک طنبور را به خوبی می نوازد، بنا بر این، وى را نزد خود نگاه داشت.<ref> مشکورمحمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 84 با ویرایش و حذف و اضافات لازم در عبارات </ref> | ||
==مبارزات== | ==مبارزات== |