ايمان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:


=پانویس=
=پانویس=
{{پانویس|2}}
{{پانویس|3}}


[[رده:فضیلت]]
[[رده:فضیلت]]
[[رده:معنویت]]
[[رده:معنویت]]
[[رده:عقاید مذهبی]]
[[رده:عقاید مذهبی]]

نسخهٔ ‏۶ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۲


ایمان از معنای لغوی تصدیق و اعتقاد قلبی به کسی یاچیزی است و از معنای اصطلاحی آن، اعتقاد و تصدیق قلبی به خدا، روز قیامت، کتب آسمانی، ملائکه، پیامبران، ائمه و به تعبیری امور غیب است. ایمان در تعریف برون دینی، باوری استوار و مستقل از خرد یا تجربه، به نوعی ایده است. معمولاً این ایده نوعی دین، و مجموعه‌ای از ایده‌های کلی و جزئی است. عاشق خدا باش و به او متصل شو که او تنها دارایی ما است.

ایمان مهمترین عاملی است که جهت سعادت یا شقاوت زندگی انسان را تعیین می کند و سرنوشت سازتر از این موضوع در زندگی انسان نیست. ایمان حقیقت پیچیده ای است که برای شناخت آن باید به تمامی ابعاد لفظی، مفهومی و مصداقی آن توجه کرد.

معنى ايمان

در مورد معنای ایمان گفته شده است: ايمان عبارت از جايگيرشدن اعتقاد در قلب و از امن گرفته شده، گويى مومن به آن چه بدان ایمان پیدا كرده، امنيت و مصونیت نمي‌دهد که در آن مورد دچار شك و ترديد نمى شود، چرا که شك و ترديد آفت اعتقاد است. [۱]

در روایاتی از رسول مکرم اسلام (ص) ایمان چنین شناسانده شده است: ایمان تصدیق با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح می‌باشد. [۲]

مفهوم شناسی ايمان

ایمان در لغت عبارت است از: تصدیق در مقابل تکذیب [۳] و در اصطلاح عبارت است از: اقرار به زبان، تصديق و اذعان قلبى -كه نوعى صفت و حالت نفسانى نسبت به يک امر است و با صرف شناخت و معرفت تفاوت دارد [۴] و عمل نمودن با اعضا و جوارح. [۵]

هر جاندارى براى خود دلبستگى‏هايى دارد. انسان نيز غير از دلبستگى‏هاى مادى به پاره‏اى از معنويات، مانند، معرفت و زيبايى و… دلبستگى دارد. ايمان نيز نوعى حالت دلبستگى واپسين است كه تمام دعاوى ديگر را تحت شعاع قرار مى‏دهد. قلمرو ايمان براى هر انسان حريم مقدسى است؛ يعنى دلبستگى واپسين انسان در نهايت به امر قدسى تبديل مى‏گردد و آن گاه است كه عنصر شجاعت و جسارت و عشق از آن زایيده مى‏شود.

ایمان دلبستگى نهايى انسان به امور معنوى است كه براى انسان مقدس هستند و براى آن حاضر است عشق و شجاعت از خود نشان دهد. در برخی روایات در تعریف ایمان، آمده است که، ایمان عبارت است از: معرفت و شناخت قلبی و اقرار به زبان و عمل کردن به اعضا و و جوارح.

معنا و حقیقت ایمان

هر جاندارى براى خود دلبستگی‌هایى دارد. انسان نیز غیر از دلبستگی‌هاى مادى به پاره‌اى از معنویات؛ مانند: معرفت و زیبایى و... دلبستگى دارد. ایمان نیز نوعى حالت دلبستگى واپسین است که تمام دعاوى دیگر را تحت شعاع قرار می‌دهد.

قلمرو ایمان براى هر انسان حریم مقدسى است؛ یعنى دلبستگى واپسین انسان در نهایت به امر قدسى تبدیل می‌گردد و آن‌گاه است که عنصر شجاعت و جسارت و عشق از آن زاییده می‌شود.

متعلق ایمان همیشه امر معیّنى است؛ لذا شخص مؤمن باید به آن معرفت داشته باشد. [۶]

براى واژه «ایمان» بر اساس مسلک‌های مختلف، تعاریف مختلفى شده است.

برخی از فیلسوفان و مفسران شیعی، ایمان را چنین معنا می‌کند:

«ایمان تنها صرف "علم" و "معرفت" نیست؛ زیرا بعضى آیات خبر از ارتداد افرادى می‌دهد که با وجود علم منحرف و مرتد شدند، بلکه مؤمن علاوه بر علم، به مقتضاى علم خود نیز باید التزام داشته باشد و بر طبق مؤداى علم، باید اعتقاد قلبی داشته باشد، به گونه‌ای که آثار علم - هر چند اجمالا-، از او بروز نماید. پس کسی که علم دارد به این‌که خداى تعالى الهى است که جز او الهى نیست و التزام به مقتضاى علمش دارد؛ یعنى در مقام انجام مراسم عبودیت خود و عبادت خدا برمی‌آید، چنین کسى مؤمن است». [۷]

از آن‌جا که در قرآن مجید خواسته‌هاى خدا از انسان بر محور ایمان دور می‌زند و در صدها آیه با تعبیرات مؤکد و گوناگون از مخاطبان خواسته شده است که با ایمان آوردن به نجات خود بپردازند؛ [۸] لذا معناى ایمان براى اندیشمندان اسلامى اهمیت خاصى پیدا کرده است.

در میان متکلمان مسلمان درباره حقیقت ایمان چهار نظریه عمده وجود دارد:

معنا و حقیقت ایمان از نظر اشاعره

از نظر اشاعره حقیقت ایمان عبارت است از: تصدیق به وجود خداوند و پیامبران و امرها و نهی‌هاى او که به وسیله پیامبران بیان شده، و اقرار زبانى به همه تصدیق‌هاى قلبى؛ یعنى شهادت دادن به حقانیت واقعى آشکار شده و پذیرفتن آن واقعیت. این حالت از یک طرف گونه‌اى تسلیم و خضوع روانى است(عقد القلب) و از طرف دیگر نوعى ارتباط فعالانه با موضوع تصدیق و شهادت است. [۹]

معنا و حقیقت ایمان از نظر معتزله

از نظر معتزله حقیقت ایمان عبارت است از: عمل به تکلیف و انجام وظیفه.

تصدیق وجود خداوند و پیامبران خود یک عمل به وظیفه است. وظایف دیگر، انجام واجبات و ترک محرمات است و کسی که به تمامى وظایف خود عمل نماید «مؤمن» به شمار می‌رود. از نظر ایشان ایمان با عمل محقق می‌شود نه با نظر. [۱۰]

معنا و حقیقت ایمان از فیلسوفان متکلم

نظری که بیشتر از سوى فیلسوفان متکلم اظهار شده است می‌گوید: حقیقت ایمان عبارت است از: علم و معرفت فلسفى به واقعیت‌هاى عالم هستى.

به عبارت دیگر؛ سیر نفس انسان در مراحل کمال نظرى، حقیقت ایمان را تشکیل می‌دهد. پس عمل به واجبات و ترک محرمات- که سیر نفس در مراحل کمال عملى است - آثار خارجى این علم و معرفت است، و هر چه که عقاید مورد نظر یک مؤمن با واقعیات هستى مطابقت بیشترى داشته باشد، ایمان وى کامل‌تر خواهد بود. [۱۱] چنانچه صدر المتألهین در آغاز سفر سوم از اسفار اربعه وقتى می‌خواهد وارد مباحث الهیات بالمعنى الاخص شود می‌نویسد:

«حکمتی که ما در صدد آن هستیم برترین بخش آن است که همان ایمان حقیقی به خدا و نشانه‌های او و روز قیامت است؛ و همان سخن خداوند است که می‌فرماید:« همه مؤمنان، به خدا و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش ایمان دارند»؛ [۱۲]

فرمود: «هر کس به خدا و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش و به روز قیامت کافر شود سخت در گمراهى افتاده است». [۱۳] و این حکمت مشتمل بر دو علم ارزش‌مند است: یکی علم به مبدأ و دیگری علم به معاد؛ و تحت علم به مبدأ، شناخت خداوند و شناخت صفات و افعال و آثار او مندرج است؛ چنان‌که شناخت نفس و قیام و آگاهی از نبوات زیر مجموعه علم به معاد است». [۱۴]

در این نظریه تصدیق خدا و پیامبران به معناى یک تصدیق منطقى مطرح است که به یک واقعیت خارجى مربوط می‌شود و بخشى از معرفت به عالم هستى است و مفهوم عمل به وظیفه و تکلیف، خارج از مفهوم ایمان است.

معنا و حقیقت ایمان از نظر عرفا

اما از نظر عرفا ایمان نه علم است و نه عمل و نه شهادت دادن، بلکه جوهر ایمان عبارت است از: اقبال آوردن به خداوند و اعراض نمودن از همه اغیار: «ایمان آن است که تو را سوى خداى عزّ و جلّ گرداند و به خداى گرد آرد؛ حق واحد است و مؤمن کسی است که به وحدت رسیده است؛ و هر کس که با اشیا هماهنگ است هوا و هوس او را از وحدت به در برده و دچار تفرقه شده است و هر کس که هوا و هوس اوئ را از خدا جدا کند و دنبال و شهوات بگردد حق را از دست داده است». [۱۵]

معنا و حقیقت ایمان از نظر متکلمان مسیحى

متکلمان مسیحى نیز بیشتر طریقه عرفانى را در تعریف ایمان پیش گرفته‌اند:

ایان باربور می‌نویسد:

تیلیخ گفته است که دین همواره با مسائل مربوط به «دلبستگى واپسین» سر و کار دارد که سه خصیصه دارد:

  1. دلبستگى واپسین داشتن؛ یعنى تعهد بی‌محابا، بیعت و سرسپردگى. این موضوع، موضوع مرگ و زندگى است، چه پاى معناى زندگانى در میان است و انسان زندگی‌اش را در گروى این می‌گذارد که یا این عهد را به‌سر برد، یا جان را بر سر این کار بگذارد.
  2. دلبستگى واپسین یک ارزش والا پدید می‌آورد که سایر ارزش‌ها بر وفق و طبق آن تنظیم می‌گردد.
  3. این‌که دلبستگى واپسین در دل خود یک دیدگاه شامل و جامع، و جهت یافتگى زندگى، نهان دارد؛ چرا که به همه حوزه‌هاى زندگى و همه هستى انسان مربوط می‌شود. [۱۶]

وی در جاى دیگر از قول «ریچارد سن» می‌نگارد:

«براى پى بردن به مراد کتاب مقدس یا الهیات اهل کتاب از کلمه ایمان باید به این نکته پى برد که مراد از آن القای یک فهم یا یک اندیشه به شیوه‌اى که از معرفت برهانى کمتر باشد، نیست. مسئله، مسئله باور کردن است، نه اثبات کردن». [۱۷]

این نظریه ضمن این‌که قصد دارد ایمان را امرى فراتر از علم و معرفت و برهان بداند، می‌خواهد این نکته را روشن سازد که ایمان امرى متناقض با عقل نیست و عملى کورکورانه محسوب نمی‌گردد.

«در بسیارى از آیات و عبارات "عهد جدید"، ایمان را نقطه مقابل بیم و اضطراب می‌یابیم. ایمان عبارت است از: جهت یافتگى یا اهتداى اراده و بیشتر اعتقاد پسین در یک شخص است تا متقاعد شدن به صدق و صحت یک قضیه. اعتماد یا وثوق واکنشى است که از "وثوق پذیرى" خدا و آمرزگارى و لطف او انگیخته می‌شود، و در عین حال عمل انسانى وثوق کردن نیز هست. چه در اعتماد به خداوند است که انسان از حول و قوه خویش دست می‌شوید. روى آوردن به خدا مستلزم روى برتاختن از هر آن چیزى است که بیش از آن محل وثوق و اعتماد بوده است. ایمان مستلزم ایمان‌ورزى، توکل، بیعت، و اطاعت است». [۱۸]

پانویس

  1. ترجمه الميزان، ج 1، ص 72
  2. بحارالانوار، ج 66، ص 68
  3. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان‏العرب، ج 13، ص 21، دار صادر، بيروت‏، چاپ سوم‏، 1414 ق‏، الإِيمان، بمعنى التصديق، ضدُّه التكذيب
  4. شيرازى، اوائل المقالات، ج 1،ص 249، شيخ مفيد، نظريه ايمان در عرصه كلام در قرآن، ص 48،جوادى، محسن، اخلاق اسلامى، ص 119-158،ديلمى احمد و آذربايجانى مسعود، ص 73
  5. کلینی، كافي، ج 2، ص 27، ح 1، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 هـ ش، امام صادق (ع) می فرماید: الْإِيمَانُ هُوَ الْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ وَ عَقْدٌ فِي الْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ
  6. پل تیلیخ، پویایى ایمان، ترجمه، نوروزى، حسین، ص 16 - 17، تهران، حکمت، 1375ش
  7. طباطبائى، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، ج 18، ص 411 - 412، بنیاد علمى و فکرى علامه طباطبایى، 1363ش
  8. مانند سوره «والعصر»: «بسم الله الرحمن الرحیم، والعصر، ان الانسان لفى خسر، الاّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»
  9. ابوالحسن اشعرى، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 347، مصر، 1969م؛ اللمع، ص 75، چاپ مدینه، 1975م؛ تقتازانى، شرح المقاصد، ج 2، ص 184، چاپ عثمانى، 1305ق، به نقل از: مجتهد شبسترى، محمد، ایمان و آزادى، ص 12، تهران، طرح نو، چاپ سوم 1379ش
  10. امین، احمد، فجر الاسلام و ضحى الاسلام، مبحث معتزله
  11. شهید ثانى، حقایق الایمان، ص 16 - 18
  12. بقره: 285
  13. نساء: 136
  14. صدر المتألهین، الحکمة المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعة، ج 6، ص 7، بیروت، دار احیاء التراث العربى، چاپ چهارم، 1990م
  15. « الایمان هو الذى یجمعک الى اللّه و یجمعک باللّه و الحق واحد و المؤمن متوحد و من وافق الاشیاء فرقته الاهواء و من تفرق عن اللّه بهواه و اتبع‏ شهوته و ما یهواه فاته الحق». خلاصه شرح التعریف، از متون عرفانى قرن پنجم، ص 227، بنیاد فرهنگ ایران
  16. ایان باربور، علم و دین، ترجمه، خرمشاهى، بهاء الدین، ص 257، مرکز نشر دانشگاهى تهران، 1362ش
  17. ایان باربور، علم و دین، ترجمه، خرمشاهى، بهاء الدین، ص 259، مرکز نشر دانشگاهى تهران، 1362ش
  18. ایان باربور، علم و دین، ترجمه، خرمشاهى، بهاء الدین،ص 260، مرکز نشر دانشگاهى تهران، 1362ش