۸۷٬۷۷۵
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''شیخیه''' گروهى از شیعه «امامیه» و از پیروان شیخ [[احمد | '''شیخیه''' گروهى از شیعه «امامیه» و از پیروان شیخ [[احمد احسایى|احمد احسایى]] از علماى بزرگ [[شیعه|شیعه]] در قرن سیزدهم هستند. پیروان این فرقه مجموعا از مردم بصره، حله، کربلا، قطیف، بحرین و بعضی از شهرهای ایران بودند. | ||
==بنیان فکری== | ==بنیان فکری== | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
==اعتقادات فرقه شیخیه== | ==اعتقادات فرقه شیخیه== | ||
شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل: [[ | شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل: [[توحید|توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و رکن رابع مى دانند. به عقیده ایشان، رکن چهارم دین شناختن شیعه کامل است که همان مبلّغ و ناطق اوّل باشد و او واسطه در بین شیعیان و امام غایب است و احکام را بلاواسطه از امام مى گیرد و به دیگران مى رساند.ولى مشایخ شیخیه با غیر این ها مى گویند: مقصود از رکن رابع تولّى و تبرّى است یعنى دوست داشتن [[ائمه معصومین|ائمه معصومین]] (ع) و دورى جستن از دشمنان ایشان است. درباره [[معاد]] و [[عدل]] می گویند که اعتقاد به این دو اصل لغو و غیر محتاج الیه است، چون اعتقاد به خدا و رسول، ضرورتا مستلزم اعتقاد به [[قرآن]] و ما فى الکتاب و از جمله [[عدل]] و [[معاد]] است. عدل یکى از صفات ثبوتى خداوند است، اگر ما آن را بپذیریم، چرا سایر صفات «ثبوتیه» از قبیل علم، قدرت، حکمت و غیره را به عنوان اصول دین نپذیریم.اصل رکن رابع را [[حاج محمد کریم خان کرمانى|حاج محمد کریم خان کرمانى]] بنا نهاده است و [[شیخیه آذربایجان|شیخیه آذربایجان]] به این اصل اعتقاد ندارند بدان جهت [[شیخیه کرمان|شیخیه کرمان]] را که پیرو حاج محمد کریم خان هستند «رکنیه» نیز خوانند.شیخیه معتقدند که [[معاد جسمانى]] وجود ندارد و بعد از انحلال جسم، عنصرى که باقى مى ماند، جسم لطیفى است که به اصطلاح ایشان، جسم هورقلیایى است.هورقلیا که ظاهرا کلمه سریانى است، همان قالب مثالى مى باشد که اصطلاحات فلسفى شیخ احمد احسایى است. | ||
همچنین معتقد ند که آدم دارای دو جسم است، یکى مرکب از عناصر زمانى که به منزله اعراض جسم حقیقى است و آن مانند جامه اى است که انسان آن را مى پوشد و از تن بیرون مى آورد و آن چه پس از مرگ مى پوسد و از میان مى رود همین جسم است. دیگر، سرشتى است که آدمى از آن آفریده شده و زمانى نیست و از عالم هورقلیا است و در گور او باقى خواهد ماند و آن چه آدمى در روز رستاخیز به هیأت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالى است و ثواب و عقاب اخروى مربوط به همین جسم مى باشد. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 268 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref> | همچنین معتقد ند که آدم دارای دو جسم است، یکى مرکب از عناصر زمانى که به منزله اعراض جسم حقیقى است و آن مانند جامه اى است که انسان آن را مى پوشد و از تن بیرون مى آورد و آن چه پس از مرگ مى پوسد و از میان مى رود همین جسم است. دیگر، سرشتى است که آدمى از آن آفریده شده و زمانى نیست و از عالم هورقلیا است و در گور او باقى خواهد ماند و آن چه آدمى در روز رستاخیز به هیأت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالى است و ثواب و عقاب اخروى مربوط به همین جسم مى باشد. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 268 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref> | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
'''سید کاظم رشتی''' | '''سید کاظم رشتی''' | ||
پس از شیخ احمد احسائى، شاگرد او [[ | پس از شیخ احمد احسائى، شاگرد او [[سید کاظم رشتى|سید کاظم رشتى]] (در گذشته در 1259 ه) و پس از وى حاج محمد کریم خان قاجار کرمانى جانشین او شد. اجداد سید کاظم از اشراف سادات حسینى [[مدینه|مدینه]] بودند و دو نسل بود که ایرانى شده بودند. جدّش سید احمد به علّت شیوع طاعون از مدینه گریخت و به رشت رفت.وى در اصطلاح شیخیه ملقب به «[[سید نبیل|سید نبیل]]» است. سید در جوانى به یزد رفت، و به شیخ احمد احسائى پیوست و سپس به [[کربلا]] رهسپار شد و تا پایان عمر در آن شهر به تدریس و ترویج مکتب شیخیه مشغول بود و بالغ بر یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله نوشت که غالبا رمز گونه و غیر مفهوم است.او در کربلا مورد توجه علماى عصر خود گردید. [[محمود آلوسى]] مفتى بغداد صاحب «مقامات آلوسیه» درباره سید کاظم می گوید که اگر سید در زمانى مى زیست که ممکن بود نبى مرسل و پیغمبرى باشد، من اولین کسی بودم که به او ایمان می آوردم، زیرا شرایط لازم به اخلاق و علم کثیر و عمل به سجایاى معنوى در شخص او موجود بود. بعضى نوشته اند نحیب پاشا حاکم عثمانى که در زمان سید مسئول قتل و غارت کربلا بود، سید را دعوت کرد تا از وى دیدن نماید و ظاهرا مراتب احترام را به جاى آورد، ولى به او قهوه اى مسموم خوراند و سید در ذی حجه سال 1259 ه درگذشت و در جوار قبر [[امام حسین|امام حسین]] (ع) مدفون شد.مهم ترین کتاب سید کاظم «شرح القصیده» است که در شرح قصیده لامیه پاشا عبد الباقى افندى عمرى موصلى والى عراق در دوره عثمانى نوشته است. | ||
سبب سرودن آن قصیده به مناسبت ارسال روپوش براى مرقد [[امام موسى بن جعفر]] (ع) از طرف سلطان محمود خان ثانى پادشاه عثمانى مى باشد. این روپوش، قطعه ای از پوشش هاى ضریح مطهر [[حضرت رسول (ص)]] بود که سلطان مذکور به عنوان تحفه براى ضریح حضرت موسى بن جعفر (ع) فرستاد. | سبب سرودن آن قصیده به مناسبت ارسال روپوش براى مرقد [[امام موسى بن جعفر]] (ع) از طرف سلطان محمود خان ثانى پادشاه عثمانى مى باشد. این روپوش، قطعه ای از پوشش هاى ضریح مطهر [[حضرت رسول (ص)]] بود که سلطان مذکور به عنوان تحفه براى ضریح حضرت موسى بن جعفر (ع) فرستاد. | ||
'''حاج محمد کریم خان قاجار''' | '''حاج محمد کریم خان قاجار''' | ||
بعد از سید کاظم رشتى شاگرد او [[حاج محمد | بعد از سید کاظم رشتى شاگرد او [[حاج محمد کریم خان قاجار|حاج محمد کریم خان قاجار]] (1225- 1288 ه) جانشین سید شد. | ||
حاج محمد کریمخان از علمای بزرگ زمان خود و نیز مؤسس فرقه [[ | حاج محمد کریمخان از علمای بزرگ زمان خود و نیز مؤسس فرقه [[شیخیه کرمان|شیخیه کرمان]] بود که بالغ بر دویست و شصت کتاب و رساله تألیف کرد. | ||
پدرش ظهیر الدوله چند سالى والى [[خراسان]] و کرمان بود و به شیخ احمد احسایى دست ارادت داد و فتحعلى شاه را به ملاقات با شیخ تشویق نمود. | پدرش ظهیر الدوله چند سالى والى [[خراسان]] و کرمان بود و به شیخ احمد احسایى دست ارادت داد و فتحعلى شاه را به ملاقات با شیخ تشویق نمود. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
'''شیخبه باقریه''' | '''شیخبه باقریه''' | ||
«باقریه» پیروان [[محمد باقر خندق آباد]]ى که نخست نماینده حاج محمد کریم خان در همدان بود سپس ادعای استقلال کرد. این شخص بعدها معروف به میرزا محمد همدانى شد و او همان است که جنگ بین شیخى و بالاسرى را در همدان به راه انداخت. | «باقریه» پیروان [[محمد باقر خندق آباد]]ى که نخست نماینده حاج محمد کریم خان در همدان بود سپس ادعای استقلال کرد. این شخص بعدها معروف به میرزا محمد همدانى شد و او همان است که جنگ بین شیخى و بالاسرى را در همدان به راه انداخت. | ||
میرزا محمد باقر داراى تألیفات بسیارى است. وى از کرمان با میرزا ابو تراب از مجتهدان شیخیه از طایفه نفیسیه کرمان و عده اى دیگر مهاجرت کردند و در نائین، [[اصفهان]]، جندق، بیابانک و همدان طرفدارانى داشتند و سرانجام فرقه [[ | میرزا محمد باقر داراى تألیفات بسیارى است. وى از کرمان با میرزا ابو تراب از مجتهدان شیخیه از طایفه نفیسیه کرمان و عده اى دیگر مهاجرت کردند و در نائین، [[اصفهان]]، جندق، بیابانک و همدان طرفدارانى داشتند و سرانجام فرقه [[شیخیه «باقریه|شیخیه «باقریه]]» را در همدان تشکیل دادند. | ||
'''شیخیه آذربایجان'' | '''شیخیه آذربایجان'' | ||
شیخیه آذربایجان پیروان حاج میرزا شفیع [[ثقة الاسلام | شیخیه آذربایجان پیروان حاج میرزا شفیع [[ثقة الاسلام تبریزى|ثقة الاسلام تبریزى]] (در گذشته در 1301 ه) هستند. این شیخیه را «ثقة الاسلامیه» نیز گویند. | ||
پس از حاج میرزا شفیع، پسرش میرزا موسى و بعد از وى میرزا على معروف به ثقة الاسلام دوم یا شهید که در سال 1330 قمرى به جرم مشروطه خواهى به دست روس هاى تزارى به دار آویخته شد و پس از وى برادرش میرزا محمد به ریاست این طایفه رسید. | پس از حاج میرزا شفیع، پسرش میرزا موسى و بعد از وى میرزا على معروف به ثقة الاسلام دوم یا شهید که در سال 1330 قمرى به جرم مشروطه خواهى به دست روس هاى تزارى به دار آویخته شد و پس از وى برادرش میرزا محمد به ریاست این طایفه رسید. | ||
'''شیخیه حجت الاسلامی''' | '''شیخیه حجت الاسلامی''' | ||
طایفه دیگر [[ | طایفه دیگر [[شیخیه «حجت الاسلامى|شیخیه «حجت الاسلامى]]» هستند که از [[میرزا محمد مامقانى|میرزا محمد مامقانى]] تکفیر کننده [[سید على محمد باب|سید على محمد باب]] و محکوم کننده او به مرگ در شهر [[تبریز|تبریز]] پیروى مى کنند. وى حجة الاسلام لقب داشت و از شاگردان سید کاظم رشتى به شمار مى رفت. | ||
'''شیخیه عمید الاسلامی''' | '''شیخیه عمید الاسلامی''' | ||
دیگر [[ | دیگر [[شیخیه «عمید الاسلامى|شیخیه «عمید الاسلامى]]» هستند که جمله ایشان با اختلاف مشرب از شیخیه تبریز به شمار مى روند. | ||
'''شیخیه احقاقیه''' | '''شیخیه احقاقیه''' | ||
طایفه دیگر از شیخیه، «احقاقیه» هستند که پیرو آخوند [[ملا باقر اسکوئى]] مى باشند. وى از فضلاى شیخیه در کربلا بود و پسران سید کاظم رشتى نزد او درس مى خواندند و پس از درگذشت سید، دعوى جانشینى او را کرد و چون کتابى به نام «احقاق الحق و ابطال الباطل» در ردّ حاج محمد کریم خان کرمانى نوشت، از این جهت فرزندان او نام خانوادگى خود را احقاقى کردند. این طایفه غالبا در [[ | طایفه دیگر از شیخیه، «احقاقیه» هستند که پیرو آخوند [[ملا باقر اسکوئى]] مى باشند. وى از فضلاى شیخیه در کربلا بود و پسران سید کاظم رشتى نزد او درس مى خواندند و پس از درگذشت سید، دعوى جانشینى او را کرد و چون کتابى به نام «احقاق الحق و ابطال الباطل» در ردّ حاج محمد کریم خان کرمانى نوشت، از این جهت فرزندان او نام خانوادگى خود را احقاقى کردند. این طایفه غالبا در [[آذربایجان|آذربایجان]] و کربلا و [[کویت|کویت]] زندگى مى کنند و پیشواى ایشان اکنون آقا [[شیخ رسول احقاقى|شیخ رسول احقاقى]] است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 269 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |