شیخیه

از ویکی‌وحدت
شیخیه
نامشیخیه
موسسشیخ احمد احسایی
عقیده1. امامان (‌علیهم‌السّلام) علل اربعه‌ عالم هستند. 2. قرآن کلام پیامبر صلوات الله علیه می‌باشد. 3. خدا و پیامبران علیهم‌السلام یکی هستند. 4. اصول دین منحصر در چهار اصل:توحید، نبوت، امامت و رکن رابع می‌باشد.

شیخیه‏ گروهی از شیعۀ «امامیه» و از پیروان شیخ احمد احسایی از علمای بزرگ شیعه در قرن سیزدهم‌اند. پیروان این فرقه مجموعا از مردم بصره، حلّه، کربلا، قطیف، بحرین و بعضی از شهرهای ایران بودند.

بنیان فکری

اساس این مذهب مبتنی بر ترکیب «تعبیرات فلسفی قدیم» متاثر از آثار سهروردی با اخبار آل محمد (صلّی‌الله علیه وآله) است[۱]. آموزه‌های ویژه بنیان‌گذار این فرقه، غیر از آنکه مایه انشعاب داخلی فرقه شد زمینه‌ساز پیدایش دو فرقه منحرف «بابیت» و «بهائیت» نیز گردید.

شرح حال موسس

بنیان‌گذار فرقه شیخیه شیخ احمد احسایی پسر زین‌الدین احسائی از مردم احساء منطقه قطیف حوالی بحرین در ساحل عربستان بود که در سال ۱۱۶۶ هجری در خانواده‌ای سنی مذهب به دنیا آمد و در بیست سالگی مذهب شیعه دوازده امامی را برگزید. وی در شیعی‌گری متعصب و دارای ذوق فلسفی بود. این شخصیت در آثار خود سهم قابل توجهی به مباحث مربوط به امامت داده است که نمونه آن را می‌توان در شرح زیارت جامعه کبیره مشاهده کرد. محور اندیشه وی در این زمینه توجه خاصی است که وی به جنبه‌های تکوینی مقامِ امام نشان داده است. از جمله در بازگوکردن این عقیده که پیامبر اسلام (صلّی‌الله علیه وآله) و امامان (علیهم‌السّلام) برترین مخلوقات خداوند و واسطه فیض‌اند، آنان را علت‌های چهار‌گانه کائنات؛ یعنی علت‌های فاعلی، مادی، صوری و غایی معرفی می‌کند. احسایی به استناد مضامین روایی کمال هر‌یک از چهار جنبه علیت را در وجود پیامبر و امامان جستجو می‌کند و نتیجه می‌گیرد که آنان علل اربعه کائنات هستند[۲].

اعتقادات موسس

شیخ احمد احسایی معتقد بود که:

۱. ائمه (‌علیهم‌السّلام) علل اربعه‌ عالم هستند[۳][۴].

۲.اصول دین عبارتند از شناخت خدا، شناخت پیامبران، شناخت امامان و شناخت رکن چهارم که شیوخ و بزرگان شیخیه می‌باشند[۵]. بر همین اساس، از مختصات او نفی عدل به عنوان اصلی از اصول دین و اعتقاد به رکن رابع می‌باشد.

۳. قرآن کلام پیامبر صلوات الله علیه می‌باشد[۶].

۴. خدا و پیامبران علیهم‌السلام یکی هستند[۷].

۵.امام زمان عجل الله تعالی فرجه‌الشریف به دلیل ترس به عالم هورقلیایی رفته است. عالمی که غیر از عالم مادی است[۸].

6.تفاوت اعتقادی فرقه شیخیه با سایر شیعیان در این است که شیعیان می‌گویند امام دوازدهم در قالب جسمانی زنده است، ولی شیخی‌ها می‌گویند امام دوازدهم در قالب روحانی زنده است[۹].

7. معتقد بود که همواره کسی به عنوان انسان کامل در میان شیعیان حضور دارد که در سمت نیابت خاصه امام زمان امور مسلمین را بر عهده داشته باشد و شیخ احمد احسایی خود را صاحب این مقام می‌دانست[۱۰].

اعتقادات فرقه شیخیه

شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل: توحید، نبوت، امامت و رکن رابع می‌‏دانند. به عقیده ایشان، رکن چهارم دین شناختن شیعه کامل است که همان مبلّغ و ناطق اوّل باشد و او واسطه در بین شیعیان و امام غایب است و احکام را بلاواسطه از امام می‏‌گیرد و به دیگران می‏‌رساند. ولی مشایخ شیخیه با غیر این‌ها می‌‏گویند: مقصود از رکن رابع تولّی و تبرّی است یعنی دوست داشتن ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) و دوری جستن از دشمنان‏ ایشان است. درباره معاد و عدل می‌گویند که اعتقاد به این دو اصل لغو و غیر محتاج الیه است، چون اعتقاد به خدا و رسول، ضرورتا مستلزم اعتقاد به قرآن و ما فی الکتاب و از جمله عدل و معاد است. عدل یکی از صفات ثبوتی خداوند است، اگر ما آن را بپذیریم، چرا سایر صفات «ثبوتیه» از قبیل علم، قدرت، حکمت و غیره را به عنوان اصول دین نپذیریم. اصل رکن رابع را حاج محمد کریم خان کرمانی بنا نهاده است و شیخیه آذربایجان به این اصل اعتقاد ندارند بدان جهت شیخیه کرمان را که پیرو حاج محمد کریم‌خان هستند «رکنیه» نیز خوانند. شیخیه معتقدند که معاد جسمانی وجود ندارد و بعد از انحلال جسم، عنصری که باقی می‌‏ماند، جسم لطیفی است که به اصطلاح ایشان، جسم هورقلیایی است. هورقلیا که ظاهرا کلمه سریانی است، همان قالب مثالی می‌‏باشد که اصطلاحات فلسفی شیخ احمد احسایی است. همچنین معتقدند که آدم دارای دو جسم است، یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامه‏‌ای است که انسان آن را می‏‌پوشد و از تن بیرون می‌‏آورد و آنچه پس از مرگ می‌‏پوسد و از میان می‌‏رود همین جسم است. دیگر، سرشتی است که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم هورقلیا است و در گور او باقی خواهد ماند و آن چه آدمی در روز رستاخیز به هیأت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم می‌‏باشد. [۱۱]

مروجان مکتب شیخیه

سید‌کاظم رشتی:

پس از شیخ احمد احسائی، شاگرد او سید‌کاظم رشتی (در گذشته در 1259 ه) و پس از وی حاج محمد کریم خان قاجار کرمانی جانشین او شد. اجداد سید‌کاظم از اشراف سادات حسینی مدینه بودند و دو نسل بود که ایرانی شده بودند. جدّش سید‌احمد به علّت شیوع طاعون از مدینه گریخت و به رشت رفت. وی در اصطلاح شیخیه ملقب به «سید نبیل» است. سید در جوانی به یزد رفت و به شیخ احمد احسائی پیوست و سپس به کربلا رهسپار شد و تا پایان عمر در آن شهر به تدریس و ترویج مکتب شیخیه مشغول بود و بالغ بر یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله نوشت که غالبا رمز گونه و غیر مفهوم است. او در کربلا مورد توجه علمای عصر خود گردید. محمود آلوسی مفتی بغداد صاحب «مقامات آلوسیه» درباره سید‌کاظم می‌گوید که اگر سید در زمانی می‌‏زیست که ممکن بود نبی مرسل و پیغمبری باشد، من اولین کسی بودم که به او ایمان می‌آوردم، زیرا شرایط لازم به اخلاق و علم کثیر و عمل به سجایای معنوی در شخص او موجود بود. بعضی نوشته‏‌اند نجیب پاشا حاکم عثمانی که در زمان سید مسئول قتل و غارت کربلا بود، سید را دعوت کرد تا از وی دیدن نماید و ظاهرا مراتب احترام را به جای آورد، ولی به او قهوه‏‌ای مسموم خوراند و سید در ذی حجه سال 1259 ه درگذشت و در جوار قبر امام حسین (علیه‌السّلام) مدفون شد. مهم‌ترین کتاب سید‌کاظم «شرح القصیده» است که در شرح قصیده لامیه پاشا عبدالباقی افندی عمری موصلی والی عراق در دوره عثمانی نوشته است. سبب سرودن آن قصیده به مناسبت ارسال روپوش برای مرقد امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) از طرف سلطان محمود خان ثانی پادشاه عثمانی می‏ باشد. این روپوش، قطعه‌ای از پوشش‌های ضریح مطهر حضرت رسول (صلّی‌الله علیه وآله) بود که سلطان مذکور به عنوان تحفه برای ضریح حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) فرستاد.

حاج محمد کریم خان قاجار:

بعد از سید‌کاظم رشتی شاگرد او حاج محمد کریم خان قاجار (1225- 1288 ه) جانشین سید شد. حاج محمد کریم‌خان از علمای بزرگ زمان خود و نیز مؤسس فرقه شیخیه کرمان بود که بالغ بر دویست و شصت کتاب و رساله تألیف کرد. پدرش ظهیر الدوله چند سالی والی خراسان و کرمان بود و به شیخ احمد احسایی دست ارادت داد و فتحعلی شاه را به ملاقات با شیخ تشویق نمود.

محمد خان قاجار:

پس از حاج محمد کریم خان قاجار، فرزندش حاج محمد خان قاجار (1263- 1324 ه) رئیس فرقه شیخیه کرمان شد. او را از علمای بزرگ آن طایفه شمرده‌اند و تعداد کتاب و رساله‌هایی که او نگاشته است، به دویست و پنجاه جلد می‌‏رسد. شیخیه‏ گروهی از شیعه «امامیه» و از پیروان شیخ احمد احسایی از علمای بزرگ شیعه در قرن سیزدهم هستند. پیروان این فرقه مجموعا از مردم بصره، حلّه، کربلا، قطیف، بحرین و بعضی از شهرهای ایران بودند.[۱۲]

تقسیم‌بندی شیخیه

پس از حاج محمد کریم خان شیخیه بر چند فرقه شدند:

شیخبه باقریه «باقریه» پیروان محمد باقر خندق ‏آبادی که نخست نماینده حاج محمد کریم‌خان در همدان بود سپس ادعای استقلال کرد. این شخص بعدها معروف به میرزا محمد همدانی شد و او همان است که جنگ بین شیخی و بالاسری را در همدان به راه انداخت. میرزا محمد باقر دارای تألیفات بسیاری است. وی از کرمان با میرزا ابو‌تراب از مجتهدان شیخیه از طایفه نفیسیه کرمان و عده‌‏ای دیگر مهاجرت کردند و در نائین، اصفهان، جندق، بیابانک و همدان طرفدارانی داشتند و سرانجام فرقه شیخیه «باقریه» را در همدان تشکیل دادند.

'شیخیه آذربایجان شیخیه آذربایجان پیروان حاج میرزا شفیع ثقة الاسلام تبریزی (در گذشته در 1301 ه) هستند. این شیخیه را «ثقة الاسلامیه» نیز گویند. پس از حاج میرزا شفیع، پسرش میرزا موسی و بعد از وی میرزا علی معروف به ثقة الاسلام دوم یا شهید که در سال 1330 قمری به جرم مشروطه‌خواهی به دست روس‌های تزاری به دار آویخته شد و پس از وی برادرش میرزا محمد به ریاست این طایفه رسید.

شیخیه حجت‌الاسلامی طایفه دیگر شیخیه «حجت‌الاسلامی» هستند که از میرزا محمد مامقانی‏ تکفیر‌کننده سید علی محمد باب و محکوم‌کننده او به مرگ در شهر تبریز پیروی می‌‏کنند. وی حجة‌الاسلام لقب داشت و از شاگردان سید‌کاظم رشتی به شمار می‏‌رفت.

شیخیه عمید‌الاسلامی دیگر شیخیه «عمید‌الاسلامی» هستند که جمله ایشان با اختلاف مشرب از شیخیه تبریز به شمار می‏‌روند.

شیخیه احقاقیه طایفه دیگر از شیخیه، «احقاقیه» هستند که پیرو آخوند ملا باقر اسکوئی می‌‏باشند. وی از فضلای شیخیه در کربلا بود و پسران سید‌کاظم رشتی نزد او درس می‌‏خواندند و پس از درگذشت سید، دعوی جانشینی او را کرد و چون کتابی به نام «احقاق الحق و ابطال الباطل» در ردّ حاج محمد کریم خان کرمانی نوشت، از این جهت فرزندان او نام خانوادگی خود را احقاقی کردند. این طایفه غالبا در آذربایجان و کربلا و کویت زندگی می‌کنند و پیشوای ایشان اکنون آقا شیخ رسول احقاقی است.[۱۳]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 269 با ویرایش و اصلاحات
  2. احسائی، شرح زیارت جامعه، ج۳، ص۶۵.
  3. مجله انتظار، شماره اول سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰
  4. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلام اسلامی، ص۳۲۹–۳۳۵.
  5. تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلما، ص۴۳.
  6. مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.
  7. مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.
  8. مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.
  9. مدرسی چهاردهی، مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۴۱.
  10. مدرسی چهاردهی مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۷۳–۷۵.
  11. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 268 با ویرایش و اصلاحات در عبارات
  12. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 268 با ویرایش و اصلاح عبارات
  13. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 269 با ویرایش و اصلاح عبارات