تیجانیه

    از ویکی‌وحدت
    تیجانیه
    نامتیجانیه
    موسسابوالعباس احمد بن محمد تیجانی(تجانی)
    عقیدهمحوری بودن توسل به اولیای دین برای تعالی روح و اندیشه و نیز برآورده شدن حاجات.

    تیجانیّه یکی از طریقه‌های رایج تصوف در آفریقای مرکزی و غربی است که به وسیلۀ ابوالعباس احمد بن محمد تیجانی (تجانی) حسنی (۱۱۵۰- ۱۷ شوال ۱۲۳۰ق/ ۱۷۳۷-۲۲ سپتامبر ۱۸۱۵م) ایجاد گردید.

    نام طریقت

    نام دقیق‌تر این فرقه «تِجانیه» است و به اعتبار نام کوچک مؤسس آن، به «احمدیه» نیز شهرت دارد[۱].

    بنیان‌گذار

    احمد بن محمد تجانی، بنیان‌گذار این طریقه، در روستای عین ماضی ــ در جنوب الجزایر کنونی ــ به دنیا آمد و به سبب وصلت یکی از پدرانش با خانواده‌ای از قبیلۀ «بنی توجین» مغرب به «تجانی» شهرت یافت. او خود را جزو سادات حسنی (شرفا) می‌دانست و نسبت سیادت خود را از طریق نفس زکیه به امام حسن (علیه‌السّلام) می‌رساند[۲][۳][۴].

    شرح حال

    تجانی در کودکی قرآن کریم را حفظ کرد و تا سن ۲۰ سالگی، آثار اندیشمندانی چون ابن رشد را فراگرفت. او در ۱۱۷۱ق/ ۱۷۵۸م، به فاس مهاجرت کرد و با دو تن از مشایخ بزرگ تصوف مغرب یعنی شیخ طیب وزانی و شیخ احمد صقلی دیدار نمود؛ سپس با طریقۀ قادریه آشنا شد و پس از آن، اصول طریقۀ ناصریه را نزد محمد بن عبدالله تزانی آموخت. او در ۱۱۸۶ق به مکه رفت و در میان راه به دیدار محمد بن عبدالرحمان ازهری شتافت تا مبانی طریقۀ خلوتیه را فراگیرد[۵][۶][۷]. وی همچنین با شیخ دیگری از همین طریقه به نام محمود کردی (د ۱۲۰۸ق) نیز ملاقات نمود[۸][۹].

    اقامت در مکه

    تجانی در کمتر از دو سالی که در مکه و مدینه اقامت داشت، از محضر صوفیانی چون محمد بن عبدالکریم سمان و ابوالعباس هندی بهره برد و در ۱۱۸۸ق/ ۱۷۷۴م، به قاهره بازگشت تا دوباره با شیخ محمود کردی دیدار نماید. گویا شیخ در این ملاقات به تجانی اجازۀ ارشاد داد و بر همین مبنا، برخی سلسلۀ طریقه تجانی را از جانب شیخ محمد کردی به ابونجیب سهروردی و در نهایت به علی (علیه‌السّلام) و پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) می‌رسانند[۱۰][۱۱].

    سفر به فاس

    وی در ۱۱۹۱ق به قصد زیارت مقبرۀ مولا ادریس به فاس سفر کرد و سپس به روستای ابی‌سمغون رفت و در آن‌جا ساکن شد. ظاهراً مهم‌ترین واقعۀ زندگی او، یعنی رؤیت پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) در خواب و کسب اجازۀ تلقین ذکر از وی نیز در همین محل و میان سال‌های ۱۱۹۶ تا ۱۱۹۹ق اتفاق افتاد؛ واقعه‌ای که از نظر تاریخی بیانگر آغاز شکل‌گیری طریقۀ تیجانیه است[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶]. وی سپس در ۱۲۱۱ق، از جور ترکان عثمانی به شهر فاس پناه برد و در آن‌جا با استقبال گستردۀ مردم روبه‌رو شد و تا ۱۲۱۵ق/ ۱۸۰۰م، نخستین زاویۀ رسمی خود را در فاس دایر کرد و بقیه عمر خویش را در همین شهر گذراند و سرانجام در سن ۸۰ سالگی درگذشت. پیکر تجانی را در همان زاویه به خاک سپردند و مزارش تا به امروز زیارتگاه پیروان او ست[۱۷] [۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲].

    آشنا به طریقه‌های زمان خود

    تجانی در تصوفِ نظری دانش بسیار داشت و با بیش‌تر طریقه‌های زمان خود آشنا بود. او کتاب الحکم ابن عطاءالله اسکنـدری را ــ که از آثـار مهم شاذلیـه به شمـار می‌رود ــ تدریس می‌نمود. نوشته‌های مختلفی را به او منتسب می‌دارند که اغلب توسط مریدان وی جمع‌آوری شده است. این آثار شامل تفاسیری بر آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر(صلّی‌الله علیه وآله) توصیف برخی از مکاشفات، نامه‌هایی خطاب به رؤسای دولتی، ذکرها و دعاهای مختلف، مکاتباتی با فقها و توصیه‌هایی به مریدان است که صفحاتی از اصل آنها هم‌اکنون در خزانۀ رباط موجود‌ است.[۲۳][۲۴][۲۵][۲۶][۲۷][۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲]

    مریدان

    تجانی در زمان حیات خویش مریدان بسیاری را تربیت کرد که شرح حال برخی از آنها در کتاب کشف الحجاب آمده است و از جملۀ آنان می‌توان به شیخ علی حرازم اشاره کرد که سخنان تجانی را در کتاب جواهر المعانی گرد آورده است[۳۳]. اما حاج‌علی بن عیسی (د ۱۲۳۹ق) مهم‌ترین مرید تجانی بود که خود شیخ او را به عنوان جانشین و مقدم زاویۀ تماسین برگزید. بنابر وصیت تجانی قرار بود که رهبری طریقه به تناوب از خاندان علی بن عیسی ــ که در تماسین سکنا داشتند ــ به نوادگان تجانی ــ که در عین ماضی ساکن بودند ــ منتقل شود؛ اما این تناوب به تدریج سبب بروز اختلاف در میان دو جناح پیروان تیجانیه گردید. پس از وفات علی بن عیسی، پسر کوچک تجانی، به نام محمد صغیر (حبیب) (د ۱۲۶۷ق/ ۱۸۵۱م) زعامت این فرقه را برعهده گرفت و با سفر به صحرا و سودان، تیجانیه را وسعت و قدرت بسیار بخشید. پس از وی، محمد عید بن علی بن عیسی (د ۱۲۹۱ق/ ۱۸۷۴م) رهبری طریقه را عهده‌دار شد، ولی در این زمان اختلاف‌های عین ماضی و تماسین به حدی رسید که هر گروه برای خود خلیفۀ جداگانه‌ای معین کرد. به این ترتیب، از شاخۀ عین ماضی (یعنی خاندان تجانی) نخست دو پسر محمد صغیر، به نام‌های احمد (د‌۱۳۱۴ق/ ۱۸۹۶م) و بشیر (د ۱۳۲۹ق/ ۱۹۱۱م) و پس از آنها، پسر احمد یعنی علی، زمام امور را به دست گرفتند. در شاخۀ تماسین نیز نوۀ علی بن عیسی به نام محمد صغیر (د ۱۳۰۹ق) بر جای پدر نشست. از آن هنگام به بعد، طریقۀ تیجانیه رهبری واحدی نداشته است و در هر منطقه خلیفه‌ای مستقل که معمولاً به طور موروثی به خلافت می‌رسد، رهبری طریقه را برعهده دارد[۳۴].

    محمد حفیظ (د ۱۲۳۵ق) از دیگر مریدان تجانی بود که به عنوان خلیفۀ او در موریتانی انتخاب گردید و این طریقه را در جنوب مغرب گسترش داد[۳۵]. اما در اواخر سدۀ ۱۳ق شریف الاحذر، یکی از خلیفه‌های این منطقه، مبانی اصلاح نوینی را مطرح ساخت که توسط شاگردش یعنی شیخ حملّه (د ۱۳۶۱ق/ ۱۹۴۲م) مورد تأکید قرار گرفت. اختلاف آنها با دیگران بر سر شمار اذکار و اوراد بود و این اختلافات سرانجام به انشعاب فرقۀ حملّیه انجامید. این طریقه علاوه بر موریتانی و ولتای شمالی، در سنگال، نیجر و گینه‌ نیز پیروانی دارد.

    مهم‌ترین رهبر شاخۀ سودانی

    حاج عمر تال (د ۱۲۸۳ق/ ۱۸۶۶م) نیز مهم‌ترین رهبر شاخۀ سودانی تیجانیه بود. وی در حجاز و توسط محمد الغالی برگزیده شد تا این طریقه را در آفریقای غربی گسترش دهد. نهضت او به سبب پیوند عمیق تصوف و سیاست اهمیت بسیار دارد، زیرا رویارویی او با استعمار فرانسه و تصورات موعود باورانه‌ای که دربارۀ شخصیت او شکل گرفت، سبب گردید تا پیروان بسیاری پیدا کند و حرکت‌های نظامی چندی را سامان دهد. حاج عمر حکومتی به نام «توکولور» را در سودان غربی، نیجریه، گینه و مالی به وجود آورد و پس از وی فرزندش یعنی احمد شیخ (ه‌ م) یا احمدو سیکو حکومت او را در دست گرفت. طومار ۳۰ سالۀ این جنبش با حملۀ فرانسوی‌ها درهم پیچیده شد، اما طی آن بسیاری از غیرمسلمانان سرزمین هوسا به وسیلۀ طریقۀ تیجانیه با اسلام آشنا شدند[۳۶][۳۷][۳۸]. به دنبال این حرکت، محمدالامین (ممدولمین، د ۱۳۰۵ق) خود را جانشین حاج عمر معرفی کرد و مدعی زعامت تیجانیه در غرب آفریقا گردید. پس از وی، الفا هاشم (د ۱۳۴۹ق)، برادرزادۀ عمر تال نیز همین داعیه را در قلمرو احمدو مطرح کرد. این روند با ظهور فردی از شاخۀ تماسینی تیجانیه به نام عمر جنبو (د ۱۳۳۶ق) تداوم یافت. او این طریقه را در کردفان و دارفور تقویت کرد[۳۹]. محمد المختار (د ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م) نیز که خود شاگرد یکی از مریدان تجانی به نام محمدالسقاف بود، طریقۀ تیجانیه را در مصر و آفریقای شرقی گسترش داد. به رغم فضای نامساعدی که در این ناحیه وجود داشت، فعالیت‌های او توسط عبدالمؤمن بن احمد بن سلامه (د ۱۳۱۴ش/ ۱۹۳۵م) دنبال گردید.

    دیگر رهبران

    از دیگر رهبران تیجانی علی بارو بود که در آغاز سدۀ ۲۰م این طریقه را در غنا ترویج داد. هم‌زمان با وی، امیر عباس اهل کانو نیز در نیجریه فعال بود و بعد از او، ملم محمدو سالگا (د‌۱۳۲۷ش/ ۱۹۳۸م) رهبری تیجانیه را عهده‌دار شد. اما مهم‌ترین مروج در این ناحیه، ابراهیم بن عبدالله نیاس (د ۱۳۵۴ش/ ۱۹۷۵م) بود. او خود را غوث‌الزمان (منجی عصر) نامید و صورتی اصلاحی از تیجانیه را ترویج کرد که به تدریج به شکل‌گیری «جماعت نیاسیۀ فیضیه» منجر گردید. اعضای این شاخه، برخلاف تیجانیۀ عمری (پیروان عمرتال)، نماز را در حالی که دست راست را بر دست چپ و روی سینه گذاشته‌اند، می‌خوانند. از این‌رو، پیروان عمر تال را به نام «سادالو» و پیروان نیاسی را «کابارو» می‌نامند. نیاسیه ابتدا در نیجر و سپس گینه، گامبیا، توگو، سنگال، ولتای شمالی و مالی پیروان فراوان یافت. شاخۀ نیجریایی این طریقه، سازمانی به نام فتیان‌الاسلام دارد که در توسعۀ آموزش و پرورش در این منطقه بسیار موفق بوده است[۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴]. حاج‌مالک سی (د ۱۳۰۱ش/ ۱۹۲۲م) نیز یکی از شخصیت‌های مهم تیجانیه در سنگال بود. زاویۀ وی در تواون، مرکزی برای مطالعات اسلامی و عربی به شمار می‌آمد و پس از او، فرزندش ابوبکرسی خلافت تیجانیه را در این ناحیه برعهده گرفت. از ویژگی‌های این شاخۀ طریقۀ تیجانیه آن است که اعضای آن در خارج از آفریقا هم فعالیت‌های چندی داشته‌اند. برای نمونه، سیدالبشیر بن محمد در حدود سال ۱۸۳۲م زاویه‌ای در یمن ایجاد کرد. محمد عبیدی نیز در ۱۸۹۷م تیجانیه را به ترکیه برد و محمد بن عبدالمالک علمی (د ۱۳۱۳ش/ ۱۹۳۴م) حوزۀ طریقه را تا سوریه، فلسطین و حجاز گسترش داد.

    عقاید و آیین‌ها

    توسل به اولیا

    شیخ احمد تجانی بنیان‌گذار طریقۀ تیجانیه بر آن باور بود که ارتباط معنوی انسان با خداوند می‌تواند به واسطۀ اولیای الٰهی صورت پذیرد. از این‌رو، پیامبر اسلام (صلّی‌الله علیه وآله) در مرکز توجه این طریقه قرار دارد و ذکر صلوات بر او بسیار مهم است. به همین ترتیب، اهل‌بیت (علیه‌السّلام) و اصحاب پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) نیز بسیار مورد احترام و محبت‌اند. از نظر تجانی، بهترین راه کسب فیض یا همان توفیق نجات، متوسل شدن به اولیای الٰهی است، زیرا ایشان وسیلۀ وحدت مرید با خداوند، و عامل فنای وی هستند. البته داعیۀ خاتمیت تجانی اقتضای آن داشت که طریقۀ وی نیز برترین طریقه به شمار آید و مشایخ آن بر سایر شیوخ اولویت داشته باشند[۴۵][۴۶][۴۷][۴۸]. مکاشفات شخص تجانی و رؤیت پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) در خواب یا بیداری، مبانی اصلی این نظریه بودند. او مدعی بود که از همین طریق، اوراد و اذکار خاصی را بی‌واسطه از رسول خدا (صلّی‌الله علیه وآله) فرا می‌گیرد و بر این اساس، خود را قطب مکتوم و سیدالاولیاء معرفی نمود. البته بعدها لقب خاتم‌الاولیاء نیز به لقب‌های دیگر او افزوده شد که گمان می‌رود برگرفته از آثارابن‌عربی باشد، زیرا گسترۀ متنوعی از اصطلاحات ویژۀابن‌عربی در آثار تجانی یافت می‌شود[۴۹][۵۰][۵۱][۵۲][۵۳]. محوریت نقش اولیا در این طریقه سبب شد تا سنت زیارت نیز در میان آنان رواج یابد، و این امر به نوبۀ خود موجب گردید که مزار اغلب شیوخ تیجانیه تبدیل به زیارتگاه شود و دیگر آنکه، سنت «پرسه و سیاحت» که اغلب به منظور دیدار دیگر مشایخ انجام می‌گیرد، در این طریقه رونق یابد[۵۴][۵۵][۵۶][۵۷].

    ورد (اذکار خاص)

    یکی از دیگر ارکان مهم طریقۀ تیجانیه، «ورد» (اذکار خاص) است. محتوای کلی اوراد را بیش‌تر تهلیل، استغفار و گونۀ خاصی از صلوات بر پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) به نام «صلاة الفاتح» تشکیل می‌دهد که شمار آنها بنا بر زمان ذکر متفاوت است. علاوه بر اوراد خاص، ۳ نوع ورد عمومی نیز وجود دارد که با نام‌های «لازم»، «وظیفه» و «تهلیل» معروف‌اند. به عنوان نمونه، ورد لازم مجموعۀ ۳ ذکر (یعنی ۱۰۰ بار استغفار، ۱۰۰ بار صلاة فاتح و ۱۰۰ بار لاالٰه‌الاالله) است که دو بار در روز (قبل از نماز صبح و در بعد از ظهر) خوانده می‌شود. فرقه‌های مختلف تیجانیه در شمار برخی از اوراد با یکدیگر اختلاف دارند، اما همۀ آنها ورد را وسیلۀ انتقال برکت و فیض از جانب پیر به مرید می‌دانند و معتقدند که حاصل این اذکار، تقرب به خداوند است[۵۸][۵۹]. آنان همچنین بر این باورند که کراماتی نیز برای مرید حاصل می‌شود که نباید آنها را افشا کرد. البته ذکر کرامات تجانی ــ همچون قدرت وی برای وارد کردن بی‌حساب پیروانش به بهشت ــ مانعی ندارد، زیرا باعث جلب پیروان جدید می‌شود[۶۰][۶۱]. خواندن اوراد معمولاً در کنار واجبات دینی انجام می‌گیرد و به‌رغم این‌که برخی از ذکرها صورتی منظوم دارند، تیجانیه تمایل چندانی به سماع نشان نمی‌دهند و به تأثیر از غزالی، آن را محدود به خواص می‌دانند. از این‌رو، گاه مشاهده می‌شود که برخی از مشایخ آنان در مجالس سماع حاضر می‌شوند[۶۲][۶۳].

    سلسله مراتب داخلی

    در طریقۀ تیجانیه گونه‌ای سلسله مراتب داخلی رایج است که به ترتیب اولویت از بالاترین شیخ طریقه یا شیخ اکبر آغاز می‌شود و سپس به خلفا، مقدم‌ها و در آخر به مریدان منتهی می‌گردد. شیخ اکبر بیش‌تر در زاویۀ مادر ساکن است، و خلفا و مقدمین زوایای فرعی را اداره می‌کنند. مقدم‌ها بایستی با زاویۀ مادر مرتبط باشند و از شیخ‌اکبر اجازۀ تلقین ذکر بگیرند. پیروان این طریقه اغلب یکدیگر را «احباب» می‌خوانند و مبالغی را به صورت هدیه به زاویۀ خویش می‌پردازند. بخشی از درآمد زوایا نیز از طریق وقف تأمین می‌شود. هیچ مریدی حق پیوستن به طریقۀ دیگر را ندارد، اما ورود افراد سایر طریقه‌ها به زوایای تیجانیه آزاد است[۶۴][۶۵][۶۶].

    مراسم تشرف

    مراسم تشرف به طریقۀ تیجانیه نیز آداب خاصی دارد. مرید نخست باید شعائر نذر و عهد را به جای آورد و ضمن آن متعهد ‌شود که شروط لازم و کمالیۀ طریقه را رعایت کند. شمار شرط‌های لازم ۲۰ مورد است که از انتخاب یک خلیفه و مقدم برای کسب هدایت آغاز می‌شود و به پاره‌ای تعهدات اخلاقی و شرعی دیگر پایان می‌یابد. شرط‌های کمالیه نیز ۲۰ مورد است که بیش‌تر آنها به آداب ورد مربوط می‌شود[۶۷][۶۸][۶۹].

    مذهب

    احمد تجانی خود ظاهراً در فقه مالکی صاحب‌نظر بود و بر همین مبنا بسیاری از مریدان او نیز مالکی‌ مذهب هستند، اما قاعده‌ای در این طریقه وجود دارد که براساس آن تبعیت مطلق از یکی از مذاهب چهارگانۀ اهل سنت لازم نیست و فرد در پذیرش هرکدام از این مذاهب فقهی آزاد است. دربارۀ شخص تجانی به‌ویژه این باور وجود دارد که او به سبب ارتباط با پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) نظریات فقهی خاص خود را داشت و بر وی لازم نبود تا از فقیه دیگری پیروی نماید. بخشی از این آراء ــ که البته حجم اندک آنها اساساً با کتاب‌های مرجع فقهی قابل مقایسه نیست ــ گردآوری شده، و مورد استفادۀ مریدان است. انتقادهایی نیز از جانب فقها بر این نظریات فقهی وارد شده است[۷۰][۷۱][۷۲][۷۳].

    مهم‌ترین رقیب

    طریقۀ قادریه مهم‌ترین رقیب منطقه‌ای تیجانیه به‌ شمار می‌آید. تجانی خود در آثار خویش بارها از عبدالقادر گیلانی نام می‌برد و به نظر می‌رسد که در آن زمان، روابط وی با قادریه در سطح مطلوبی بوده است، اما در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م و در دورۀ استعماری، رقابت میان این دو طریقه برای جذب مریدان بالا گرفت و در بیش‌تر مناطق به نفع تیجانیه خاتمه یافت. دستگاه تبشیری طریقۀ تیجانیه در شیوۀ تبلیغ خود با حرکت‌های نظامی چندان میانه‌ای نداشت و اعضای آن با سفرهای متعدد به نقاط مختلف و بازگویی کرامات تجانی عامۀ مردم را جذب می‌کردند. با آن‌که رقابت میان دو طریقۀ قادریه و تیجانیه گاه به درگیری‌های مختلف می‌انجامید، اما گاه نیز چنان قرابتی میان آنها حاکم بود که در برخی از مناطقْ شیخی واحد داشتند. به نظر می‌رسد که وجود دشمنان مشترک ــ همچون جنبش ضدتصوف «ازاله» در نیجریه ــ یکی از عوامل نزدیکی تیجانیه و قادریه بوده است[۷۴][۷۵][۷۶][۷۷][۷۸][۷۹][۸۰].

    جنبش‌های مخالف

    در سدۀ حاضر تیجانیه با مخالفت‌هایی از جانب جنبش‌های وهابی و سلفی روبه‌روست که سابقۀ آن به زمان خود تجانی بازمی‌گردد. این مخالفت‌ها بیشتر بر دو محور زیارت قبور اولیا و توسل به ایشان متمرکز است و اغلب از رشد و گسترش این طریقه کاسته است[۸۱][۸۲]. با آن‌که این روند خصمانه هنوز جریان دارد، اما تیجانیه با رویکردهای تساهل جویانه و جنبه‌های متنوع عرفان نظری، در میان تحصیل‌کردگان پیروان بسیار دارد و در پی یافتن عرصه‌های نوینی در خارج از آفریقا است[۸۳].

    پانویس

    1. محمد طصفاوی، الفتح الربانی فیما یحتاج الیه المرید التجانی، قاهره، سال 1327 ق، ج ۱، ص ۶۸.
    2. علی دخیل‌الله، التجانیة، ریاض، سال 1979 م، ج ۱، ص۴۰.
    3. علی حرازم، جواهر المعانی و بلوغ الامانی فی فیض سیدی ابی العباس التجانی، بیروت، سال 1973 م، ج ۱، ص ۲۳.
    4. همان، ص۲۶.
    5. همان، ص ۲۳.
    6. محمد حفناوی، تعریف الخلف برجال السلف، بیروت، سال 1982 م، ج ۱، ص ۳۹-۴۰
    7. محمد جوسقی، النفخة القدسیة فی السیرة الاحمدیة التجانیة، ج ۱، ص ۱۰۷-۱۰۸.
    8. عباس مراکشی، الاعلام بمن حل مراکش و أغمات من الاعلام، فاس، سال 1938 م، ج ۵، ص ۱۹۸.
    9. علی دخیل‌الله، همان، ص ۴۶.
    10. علی حرازم، جواهر المعانی و بلوغ الامانی فی فیض سیدی ابی العباس التجانی، بیروت، سال 1973 م، ج ۱، ص ۳۵-۳۷.
    11. ابوالقاسم سعدالله، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزایر، سال 1985 م، ج ۱، ص ۵۱۸.
    12. علی دخیل‌الله، همان، ص ۴۶.
    13. محمد حفناوی، همان، ج۱، ص۴۰.
    14. محمد مخلوف، شجرة النور الزکیة، بیروت، سال 1350 ق، ج ۱، ص ۳۷۸.
    15. ابوالقاسم سعدالله، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزایر، سال 1985 م، ج ۱، ص ۵۱۸.
    16. محمد جوسقی، همان، ج ۱، ص ۱۱۱-۱۱۲.
    17. احمد سلاوی، الاستقصاء به کوشش جعفر و محمد ناصری، انتشارات دارالبیضاء، سال 1956 م، ج ۸، ص ۱۰۵.
    18. محمد مخلوف، شجرة النور الزکیة، بیروت، سال 1350 ق، ج ۱، ص ۳۷۸.
    19. ادریس خلیفه، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال،مراکش، مغرب، سال 1994 م، ج ۱، ص ۳۱۷.
    20. احمد سکیرج، کشف الحجاب عمن تلاقی مع الشیخ التجانی من الاصحاب، فاس، سال 1961 م، ج ۱، ص۲۰.
    21. عبدالرزاق بیطار، حلیة البشر، به کوشش محمد بهجة البیطار، دمشق، سال 1961 م، ج ۱، ص ۳۰۳-۳۰۴.
    22. محمد طصفاوی، الفتح الربانی فیما یحتاج الیه المرید التجانی، قاهره، سال 1327 ق، ج ۱، ص ۸.
    23. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج ۱، ص ۲۴۵.
    24. علی حرازم، همان، ج ۲، ص ۱۴۸.
    25. همان ج ۲، ص 166.
    26. همان.
    27. همان، ص ۲۱۶.
    28. سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، سال، ۱۹۲۸م ج ۱، ص۶۵۰.
    29. عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، بیروت، سال 1957 م، ج ۲ ، ص۱۴۳.
    30. اسماعیل پاشا بغدادی، هدیة العارفین، ج ۱، ص ۱۸۳.
    31. همان، ایضاح المکنون، ج ۱، ص ۳۸۶.
    32. محمد جوسقی، همان، ج ۱، ص ۱۰۹.
    33. احمد سکیرج، کشف الحجاب عمن تلاقی مع الشیخ التجانی من الاصحاب، فاس، ج۱، ص۴-۵، فاس، ۱۹۶۱م.
    34. گاه‌شمار رویدادهای تاریخ معاصر خاورمیانه، مؤسسۀ مطالعات تاریخ خاورمیانه، تهران، سال 1369 ش، ج ۱، ص۱۱۷.
    35. علال فاسی، التصوف الاسلامی فی المغرب، رباط، سال 1998 م، ج ۱، ص ۱۰۹..
    36. مروین هیسکت، گسترش اسلام در غرب آفریقا، ترجمه احمد نمایی، مشهد، سال 1396 ش، ج ۱، ص ۳۳۵.
    37. حسن ابراهیم حسن، انتشار الاسلام و العروبة فیمایلی الصحراء الکبری،قاهره، سال 1957 م، ج ۱، ص۲۰.
    38. الیویه مونیه، خیزش ها و چالش‌های اسلام در آفریقا، ترجمۀ فرزانه شادان‌پور، تهران، سال 1383 ش، ج ۱، ص۱۳۰-۱۳۱.
    39. نعوم شقیر، جغرافیة و تاریخ السودان، بیروت، سال 1972 م، ج ۱، ص ۱۶۵.
    40. مروین هیسکت، همان ج۱، ص۴۱۵-۴۱۶.
    41. الیویه مونیه، همان، ج۱ ، ص ۱۲۵.
    42. همان، ج ۱، ص۱۴۶.
    43. همان، ج ۱، ص ۱۴۹.
    44. شریف یحیی امین، معجم الفرق الاسلامیة، بیروت، سال 1986 م، ج ۱، ص ۷۲.
    45. عمر فوتی، رماح حزب الرحیم علی نحور حزب الرجیم، در حاشیه جواهر المعانی، ج ۲، ص ۷-۸.
    46. همان، ص۱۱.
    47. مروین هیسکت، همان، ج۱، ص۳۳۶.
    48. الیویه مونیه، همان، ج۱، ص۱۳۷.
    49. عمر فوتی، همان، ج ۲، ص ۱۷.
    50. احمد شنقیطی، الفتوحات الربانیة فی طریقة الاحمدیة، ج ۱، ص۹۶.
    51. محمد جوسقی، همان، ج ۱، ص ۱۰۳.
    52. محمد جوسقی، همان، ج ۱، ص ۱۱۲.
    53. محمد طصفاوی، همان، ج ۱، ص ۲۰.
    54. محمد طصفاوی، همان، ج ۱، ص ۲۳.
    55. علی حرازم، همان، ج ۱، ص۳۷.
    56. احمد سکیرج، کشف الحجاب عمن تلاقی مع الشیخ التجانی من الاصحاب، فاس، سال 1961 م، ج ۱، ص۵۰.
    57. ادریس خلیفه، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مراکش، مغرب، سال 1994 م، ج ۱، ص ۳۱۹.
    58. احمد شنقیطی، الفتوحات الربانیة فی طریقة الاحمدیة، ج ۱، ص ۸۲.
    59. الیویه مونیه، همان، ج ۱، ص ۱۳۲.
    60. محمد طصفاوی، همان، ج ۱، ص ۵۸.
    61. عمر فوتی، رماح حزب الرحیم علی نحور حزب الرجیم، ج ۱، ص ۱۵۱.
    62. محمد طصفاوی، همان، ج ۱، ص ۷۸.
    63. علی حرازم، همان، ج ۱، ص ۱۲۹-۱۳۰.
    64. محمد طصفاوی،همان، ج ۱، ص ۳۱.
    65. همان ج ۱، ص ۳۵.
    66. حسن ابراهیم حسن، انتشار الاسلام و العروبة فیمایلی الصحراء الکبری، قاهره، سال 1957 م، ج ۱، ص ۱۹.
    67. احمد شنقیطی، همان، ج ۱، ص ۸۸.
    68. محمد طصفاوی، همان،ج ۱، ص 35.
    69. محمد طصفاوی، همان، ج ۱، ص ۴۰.
    70. مروین هیسکت، همان، ج ۱، ص۳۷۰.
    71. محمد طصفاوی، همان، ج ۱ ، ص ۱۴.
    72. عمر فوتی، رماح حزب الرحیم علی نحور حزب الرجیم، ج ۱، ص ۱۰۵.
    73. احمد سکیرج، همان، ج ۱، ص ۱۴۹.
    74. علی حرازم، جواهر المعانی و بلوغ الامانی فی فیض سیدی ابی العباس التجانی، بیروت، سال 1973 م، ج ۱، ص ۳۲.
    75. مروین هیسکت، همان، ج ۱، ص ۸۵.
    76. مروین هیسکت، همان، ج ۱، ص ۳۵۸.
    77. مروین هیسکت،همان، ج ۱، ص ۴۱۴.
    78. عبدالقادر محمود، الفکر الصوفی فی السودان، بیروت، سال 1969 م، ج ۱، ص ۵۴-۵۵.
    79. الیویه مونیه، همان، ج ۱، ص ۱۳۱.
    80. همان، ج ۱، ص ۱۳۵.
    81. محمد طصفاوی، همان، ج ۱، ص ۲۳.
    82. ادریس خلیفه، همان، ج ۱، ص ۳۱۸.
    83. الیویه مونیه، همان، ج ۱، ص۱۲۶.

    منابع

    شریف یحیی امین، معجم الفرق الاسلامیة، بیروت، ۱۹۸۶م. بغدادی، ایضاح. بغدادی، هدیه. عبدالرزاق بیطار، حلیة البشر، به کوشش محمد بهجة البیطار، دمشق، ۱۹۶۱م. محمد جوسقی، «النفخة القدسیة فی السیرة الاحمدیة التجانیه»، همراه الفتح الربانی (نک‌: هم‌، طصفاوی). علی حرازم، جواهر المعانی و بلوغ الامانی فی فیض سیدی ابی العباس التجانی، بیروت، ۱۹۷۳م. حسن ابراهیم حسن، انتشار الاسلام و العروبة فیمایلی الصحراء الکبری، قاهره، ۱۹۵۷م. محمد حفناوی، تعریف الخلف برجال السلف، بیروت، ۱۹۸۲م. ادریس خلیفه، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م. علی دخیل‌الله، التجانیة، ریاض، ۱۹۷۹م. زرکلی، اعلام. سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، ۱۹۲۸م. ابوالقاسم سعدالله، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزایر، ۱۹۸۵م. احمد سکیرج، کشف الحجاب عمن تلاقی مع الشیخ التجانی من الاصحاب، فاس، ۱۹۶۱م. احمد سلاوی، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، ۱۹۵۶م. نعوم شقیر، جغرافیة و تاریخ السودان، بیروت، ۱۹۷۲م. احمد شنقیطی، «الفتوحات الربانیة فی طریقة الاحمدیة»، همراه الفتح الربانی (نک‌: هم‌، طصفاوی). محمد طصفاوی، الفتح الربانی فیما یحتاج الیه المرید التجانی، قاهره، ۱۳۲۷ق. علال فاسی، التصوف الاسلامی فی المغرب، رباط، ۱۹۹۸م. عمر فوتی، «رماح حزب الرحیم علی نحور حزب الرجیم»، در حاشیۀ جواهر المعانی (نک‌: هم‌، حرازم). عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، بیروت، ۱۹۵۷م. گاه‌شمار رویدادهای تاریخ معاصر خاورمیانه، مؤسسۀ مطالعات تاریخ خاورمیانه، تهران، ۱۳۶۹ش. عبدالقادر محمود، الفکر الصوفی فی السودان، بیروت، ۱۹۶۹م. محمد مخلوف، شجرة النور الزکیة، بیروت، ۱۳۵۰ق. عباس مراکشی، الاعلام بمن حل مراکش و اغمات من الاعلام، فاس، ۱۹۳۸م. مونیه، الیویه، خیزشها و چالش‌های اسلام در آفریقا، ترجمۀ فرزانه شادان‌پور، تهران، ۱۳۸۳ش. مروین هیسکت، گسترش اسلام در غرب آفریقا، ترجمۀ احمد نمایی، مشهد، ۱۳۶۹ش.

    برگرفته از: دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تیجانیه»، ج۱۶، ص۶۲۲۹.