پرش به محتوا

جاحظیه

از ویکی‌وحدت
جاحظیه
نامجاحظیه
موسسابوعثمان عمرو‌بن بحر‌بن محبوب‌کنانی لیثی معروف به جاحظ
عقیدهآراء مختلف کلامی از قبیل: محدود بودن قدرت الهی به این صورت که قائل بود خداوند به قدرت بر ظلم، کذب، ترک اصلح و اختیار غیر‌ اصلح متصف نمی‌شود و هم‌چنین محال است مؤمنان و کودکان را وارد جهنم کند. علی (‌علیه‌السّلام) مستحق خلافت و شهید راه حق است.

جاحظیه‏ از پیروان «ابوعثمان عمرو‌بن بحر‌بن جاحظ‌‌» هستند که از بزرگان «معتزله» بود.

مؤسس

ابوعثمان عمرو‌بن بحر‌بن محبوب‌ کنانی لیثی معروف به جاحظ (163 ـ 255 ق) یکی از بزرگان ادبیات عرب و از سران معتزله بود. وی به عنوان رئیس فرقه جاحظیه تلقی شده است. جاحظ پس از مسافرت‌های علمی در علومی مانند ادبیات عرب، یونان و فارسی، حدیث، تفسیر، تاریخ و علوم طبیعی تبحر یافت.

تاریخچه

جاحظ در سال 163 هجری قمری در بصره به دنیا آمد و در سال 250 هجری قمری در همان شهر درگذشت. بعضی وفات او را در سال 255 هجری قمری نوشته‌‏اند. ابن‌المرتضی در کتاب «المنیة و الامل» او را از طبقه هفتم «معتزله» دانسته و وی را کنانی و از شاگردان نظام شمرده و می‌گوید در جمیع علوم زمان خود تبحر داشت و به فصاحت و بلاغت معروف بود.

آرای کلامی جاحظ

به اعتقاد وی به علم کلام هم از طرف عوام و هم از طرف خواص و نیز پادشاهان ستم شده است. حاحظ همچنین فقها را که اصحاب فتوا هستند دشمن علم کلام می‌دانست. عبدالکریم شهرستانی می‌گوید جاحظ نفی صفات را مطابق با مذهب فلاسفه می‌دانست. ابوالحسن اشعری نقل می‌کند که این شخصیت بر خلاف ابوالهذیل علاف و بر وفاق نظّام و علی اسواری، قدرت خداوند را محدود می‌دانست، به این‌صورت که قائل بود خداوند قادر نیست که ظلم کند یا دروغ بگوید و همچنین به ترک اصلح و اختیار غیر‌اصلح متصف نمی‌شود و نیز محال است مؤمنان و کودکان را وارد دوزخ کند.

جاحظ درباره اراده، عقیده مخصوصی دارد. او اصل اراده را به این‌صورت که جنسی از اعراض باشد، شاهداً و غائباً انکار می‌کند. وی اراده را درباره خداوند عبارت از عدم صحت سهو و جهل در افعال خداوند و عدم جواز غلبه و قهر بر او می‌انگارد و درباره انسان در صورتی که مربوط به فعل خود او باشد، انتفای سهو و علم به فعل می‌داند و در صورتی که متعلق به فعل غیر باشد، به معنای میل نفس به آن فعل می‌شناسد. جاحظ این عقیده عجیب را اظهار می‌کند که خداوند کسی را داخل آتش نمی‌کند، بلکه آتش به اقتضای طبیعتش، آتشیان را به سوی خود جذب می‌کند و در درون خود نگه می‌دارد. این شخصیت در خصوص وجه اعجاز قرآن و همچنین درباره مخلوق بودنِ آن، عقیده مخصوصی دارد. نظام معتزلی (استاد جاحظ) و پیروان او، اعجاز قرآن را در اِخبار از غیب و صرفه می‌دانند نه در نظم و تألیف. آنها می‌گویند که اگر خداوند مردم را از معارضه با قرآن منصرف نمی‌کرد و اگر این انصراف نبود، آنها می‌توانستند با قرآن معارضه کنند. اما جاحظ برخلاف آنان نظم و تألیف قرآن و فصاحت و بلاغت آن را معجزه و دلیل بر نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) دانسته و معارضه با آن را ناممکن می‌داند[۱]. جاحظ معتقد است که معرفت‌ها همه در آدمی سرشته‌اند و با این که فعل بندگان خدا است، اما به اختیار ایشان نیست. او می‏‌گفت: روا نیست که کسی به بلوغ رسد و خدا را نشناسد. کافران در نزد او دو گونه‌اند، معاند و عارف که هر دو خدا را شناخته‌اند ولی کافر عارف، فریفته کیش خود گشته و با معرفتی که به آفریدگار خود و تصدیقی که به پیغمبران او دارند باز سپاس وی نگذارند. او می‌گوید اجسام پس از آنکه خلق شدند، محال است نابود شوند[۲].

آرای جاحظ دربارۀ امامت

جاحظ به موضوع امامت توجه بیشتری می‌کند، به نظر می‌آید که اهتمام جاحظ به مسئله امامت معلول دو چیز است: اولاً در عصر وی فرق اسلامی با عقاید مختلف‌شان درباره امامت، فعال بودند و به اصطلاح:

  • امامت مسئله روز آن زمان بوده است.
  • ثانیاً به عقیده او شریعت با تغییر زمان دگرگون می‌شود.

جاحظ در مقام تعریف امام و وظیفه او، ائمه را به سه طبقه تقسیم می‌کند: رسول، نبیّ و امام. رسول آورنده شریعت است که در مرتبه اول قرار دارد، نبیّ مؤکد شریعت است و در مرتبه دوم قرار دارد و امام در مرتبه سوم است و وظیفه‌اش ارشاد مردم به شریعت رسول است. به نظر جاحظ، برخلاف عده ای از خوارج، نصب و اقامه امام واجب است و برخلاف عقیده شیعه امامیه و اسماعیلیه؛ این انتصاب بر مردم واجب است نه بر خدا و برخلاف زیدیه امامت مفضول جایز نیست، و برخلاف اشاعره عقلاً واجب است نه فقط سمعاً، و برخلاف سایر معتزله عقلاً و سمعاً واجب است نه فقط عقلاً. در خصوص خلافت و امامت خلفای راشدین، جاحظ همان عقیده اهل سنت و جماعت را می‌پذیرد.

جاحظ درباره تفضیل ابوبکر بر علی ‌(علیه‌السّلام) کتاب العثمانیة را نوشت و در آن به ذکر دلایلی پرداخت و در نتیجه متهم به عثمانیه شد، ولی این اتهام را دفع کرد و نوشت من قائل به عثمانیه (یعنی قول به تفضیل ابوبکر بر علی (‌علیه‌السّلام)) نیستم، بلکه فقط ناقل اقوال آنها هستم. جاحظ درباره خلافت معاویة‌بن‌ابی‌سفیان بر این باور بود که وی هرگز شایستگی امامت و خلافت نداشته و غاصب بوده است. جاحظ به تفسیق و تکفیر معاویه پرداخته و گفته است که ادعای او بر امامت کفر بود و تأیید وی نیز کفر است.

عقیده جاحظ دربارۀ اهل‌بیت

جاحظ حضرت علی (‌علیه‌السّلام) را مستحق خلافت و شهید راه حق می‌دانست. او یزید را هرگز شایسته خلافت نمی‌دانست و از فسق و کفر و شرکش سخن گفته و نه تنها او را مستحق لعنت دانسته بلکه کسانی را هم که از شتم و لعن او نهی می‌کنند ملعون دانسته و در مقابل امام حسین (‌علیه‌السّلام) و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) او را مصابیح الظَّلام و اوتاد اسلام خوانده است[۳].

آثار

جاحظ کتاب‌های بسیاری نگاشته که از جمله کتاب «البیان و التبیین» و کتاب «الحیوان» و کتاب «البخلاء» که بارها در مصر و لیدن و استانبول چاپ شده است. هچنین کتاب «الحنین الی الاوطان» که در قاهره چاپ شده است و نیز کتاب «المحاسن و الاضداد» که در مصر و لیدن (هلند) چاپ شده است[۴].

جستارهای وابسته

پانویس

  1. جمعی از نویسندگان، دانش‌نامه جهان اسلام، ج 9، ص 20، با ویرایش و دخل و تصرف اندک در عبارات.
  2. محمد‌جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 134، با ویرایش و دخل و تصرف اندک در عبارات.
  3. جمعی از نویسندگان، دانش‌نامه جهان اسلام، ج 9، ص 20، با ویرایش و دخل و تصرف اندک در عبارات.
  4. محمد‌جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 134، با ویرایش و دخل و تصرف اندک در عبارات.